دسته‌ها
دریچه

ستاره جعفری بازیگر نقش لیلا در سریال گل پامچال + بیوگرافی ستاره جعفری

ستاره جعفری بازیگر نقش لیلا در گل پامچال. سریالی که سال ۷۰ با موضوع جنگ تحمیلی پخش شد. از بیوگرافی ستاره جعفری اطلاعات اندکی در دسترس است، اما با خواندن این مصاحبه در رسانه ۷ اندکی از ابهامات ما از زندگی این بازیگر برطرف می شود.

ستاره جعفری بازیگر نقش لیلا در گل پامچال. سریالی که سال ۷۰ با موضوع جنگ تحمیلی پخش شد. از بیوگرافی ستاره جعفری اطلاعات اندکی در دسترس است، اما با خواندن این مصاحبه در رسانه ۷ اندکی از ابهامات ما از زندگی این بازیگر برطرف می شود.

چهره سبزه و چشمان جستجوگر و اشکبار دختری رنج کشیده و سختی دیده جنوبی که دستاری مشکی به سر پیچیده بود یادآور لیلای گل پامچال است. سریالی که ۱۵-۱۴سال پیش مخاطبان زیادی را پای جعبه جادویی نشاند
، مخاطبانی که با لیلا از جنوب سفر و تا شمال همراهی اش کردند.
ستاره جعفری بازیگر نقش لیلا تنها همین یک تجربه بازی را در کارنامه هنری اش ثبت کرده است.
آن زمان که سریال را بازی کرد، ۱۲ساله بود و اکنون ۲۷سال دارد.
۲سال است که درسش را در هلند تمام کرده و حالا فوق لیسانس کشاورزی دارد و در صدد گرفتن مدرک دکتراست.
حالا که از پخش مجدد سریال گل پامچال مدتی می گذرد ستاره جعفری را چند روز قبل از بازگشت به هلند در لابی هتل لاله دیدیم برای او اتفاق جالبی بود که بعد از این همه سال هنوز هم نقش لیلا را به یاد داریم و به خاطرش با او گفتگو می کنیم.
 

مصاحبه خواندنی با ستاره جعفری و پی بردن به بیوگرافی ستاره جعفری بازیگر سریال گل پامچال

برای بازی در نقش لیلا چطور به آقای طالبی معرفی شدید؛
آقای داوودی ، مدیر تدارکات سریال از دوستان ما بودند و مرا به آقای طالبی معرفی کرد. آن هم درست زمانی که برای نقش لیلا دنبال بازیگر می گشتند، از من تست گرفتند و قبول شدم.

چقدر با کارهای طالبی و خودش آشنایی داشتید؛
آن زمان فقط شهر موشها را از ایشان دیده بودم و بعد خط پایان را.

چه حسی نسبت به بازیگری داشتید و اصلا چقدر با عالم هنر آشنا بودید؛
۱۲سالم بود که گل پامچال را بازی کردم و یک سال بعد از آن یعنی در ۱۳سالگی گل پامچال پخش شد. مسلما به بازیگری علاقه داشتم و برایم کار جالب و هیجان انگیزی بود، وقتی هم که سریال پخش شد، هیجان بیشتری برای من داشت.

بازی کردن در نقش لیلا به درست لطمه نمی زد؛
نه. من آن زمان پنجم ابتدایی بودم ، با این که کار یک سال طول کشید و من هم باید درس می خواندم و هم در سریال بازی می کردم ، برایم سنگین بود. مخصوصا که تجربه بازی هم نداشتم.
به نظرم کار بازیگری کار سختی است و هر روز یک چیز جدید از آن به نمایش گذاشته می شود. اما چون علاقه داشتم ، خیلی برایم جالب بود.
الان هم که به آن زمان فکر می کنم ، خاطرات خوبی به ذهنم می آید و خیلی خوشحالم که این کار را انجام دادم ، آن سال شاگرد اول شدم.
هر چند از ابتدا هم شرط پدر و مادرم برای حضور در این سریال این بود که معلم خصوصی داشته باشم.

با این که تجربه بازی نداشتی ، آقای طالبی چگونه از تو بازی می گرفت؛
نمی دانم. این را باید از خودشان بپرسید. واقعا زحمت کشیدند، بعضی صحنه ها مخصوصا صحنه های شمال که با بنفشه و سروناز بودیم ، بیشتر تکرار می شد و نیاز به تمرین بیشتر داشت ، اما بعد کم کم دیگر دستم آمد که باید چه کار کنم.

اصلا آن زمان می دانستید که دارید چه کار می کنید؛
بله. کل داستان را می دانستم و خط کلی آن از ابتدا برایم مشخص بود. البته قرار بود کار خیلی زودتر از اینها تمام شود: ولی فیلمبرداری آن یک مقدار طول کشید، قرار بود فقط تابستان کار کنیم که به درس من هم لطمه نزند، اما یک سال طول کشید.

بازی مقابل بازیگرانی چون داوود رشیدی و فاطمه معتمد آریا چقدر مشکل بود؛
همان طور که گفتم ، اولش خیلی مشکل بود. خیلی سخت تر از آن چیزی که فکرش را می کردم. ولی راهنمایی های کارگردان خیلی موثر بود. ایشان خیلی دوستانه توضیح می داد که باید چه کار کنم.
ضمن این که آقای رشیدی و خانم معتمدآریا هم انرژی مثبت خوبی می دادند. و خودم هم با نقش خو گرفتم و بعد از مدتی در جلد نقش فرو رفتم.

چقدر با دختران جنوبی و زندگی آنها آشنا بودید؛
خیلی. چون من خودم متولد اهواز هستم ، خیلی کوچک بودم که با شروع جنگ به تهران آمدیم. زیاد این آدمها را دیده بودم و زیاد به اهواز رفت و آمد داشتیم.

قسمت هایی که لیلا به شمال می رود و نزد خانواده بنفشه زندگی می کند، لحظات دردناکی است ، لیلا همه اش گریه می کند و می خواهد آنجا، بماند. یادتان هست به چه فکر می کردید، که گریه تان می گرفت؛
سوال سختی است. اولش یک کلکهایی می زدند که ما گول بخوریم ، اما از یک مقطع خودم حس می گرفتم. الان نمی دانم که آن زمان به چه فکر می کردم یا این که مثلا یک دختربچه ۱۳-۱۲ساله باید برای چه چیزی گریه کند.

بعد از گل پامچال چقدر فیلمها و سریال های تلویزیونی را دنبال کردید؛
خیلی ، ولی الان ۲ سال است که به هلند رفته ام و امکان دیدن همه سریال ها نیست. فیلمهای جشنواره فجر را همیشه دنبال می کنم. این که چه کسی به عنوان بازیگر اول یا دوم مطرح می شود، برایم جذاب است.

سینمای ایران در هلند چه جایگاهی دارد و چقدر ایرانی ها از آن استقبال می کنند؛
خود ایرانی ها خیلی از جشنواره استقبال می کنند. بستگی به این هم دارد که کارگردان آن شناخته شده باشد یا نه. اما همیشه سینمای ایران برای من جذاب است.

یادت هست اولین فیلمی که شما را جذب بازیگری کرد چه فیلمی بود؛
یادم هست بازی سوسن تسلیمی را در فیلم باشو غریبه کوچک دوست داشتم. یا سریالی بود به اسم عروسک ساز که بازیگر آن جین فوندا بود، آن را هم خیلی دوست داشتم.

بیوگرافی ستاره جعفری
بیوگرافی ستاره جعفری

پدر و مادرت چقدر تو رابه سینما می بردند؛
یادم هست به سینما بلوار می رفتیم ، یا به همین سینمای عصر جدید می رفتیم و فیلمهای کودکانه و اجتماعی را می دیدیم.
پدر و مادرم موافق بودند که من ادامه تحصیل بدهم و در کنار درسم بازیگری را دنبال کنم. البته اولویت های خودم در آن مقطع چیز دیگری بود. آن طور نبود که به طور جدی بخواهم بازیگر باشم.
الان پدر و مادرها پول می دهند تا فرزندانشان در یک پلان بازی کنند. خوب آن موقع فرق می کرد. در آن مقطع سالهای ۷۰-۶۹بازیگری آنقدر کار باارزشی نبود و بازار فیلم و سریال اینقدرها داغ نبود، یادم هست در هفته یک دوشنبه سریال گل پامچال پخش می شد و یک روز دیگر سریال دیگر، اما الان ۵ شبکه هر شب و روز سریال و فیلم پخش می کنند، شاید اگر الان بود خودم فکر می کردم که می خواهم بازیگر شوم یا نه ، ولی ۱۳-۱۲سالگی آنقدر شناخت و تجربه نداشتم.
بیشتر تحت تاثیر تصمیم پدر و مادر بودم. من هم که شاگرد اول بودم و درسم خوب بود.

الان در چه رشته ای تحصیل می کنید و در چه مقطعی هستید؛
لیسانس مهندسی کشاورزی را در ایران گرفتم با گرایش علوم دامی اما فوق لیسانس را در یکی از دانشگاه های هلند گرفتم با گرایش شیلات ، الان زبان هلندی می خوانم و برای دکترا اقدام کرده ام.

راستی شیلات پولسازتر است یا بازیگری؛
خوب قطعا بازیگری پولسازتر است ، اما آن زمان برای من مهم نبود که برای پول به سراغ بازیگری بروم ، ضمن این که بازیگری هم همیشگی نیست.

بعد از سریال گل پامچال دیگر هیچ پیشنهادی نداشتید؛
چرا اتفاقا چند پیشنهاد بود که یادم نیست ، فقط یک سریال بود که خانم درخشنده کارگردانی آن را داشت. اسمش یادم نیست ولی هر قسمت از آن راجع به زندگی یک دختر بود.
یا یک فیلم سینمایی بود که کارگردانش اولین کارش را می خواست بسازد. آن هم نقش یک دختر جنوبی بود که از دیوار صاف بالا می رفت.
اما کلا در مصاحبه هایم گفته بودم که دیگر نمی خواهم بازی کنم ، شاید به این خاطر دیگر پیشنهادی به من نشد.

الان چطور اگر پیشنهادی داشته باشید، بازی می کنید؛
نمی دانم واقعا سخت است الان یک زندگی دیگر و دنیای دیگری دارم. هیچ وقت فکر نکرده ام که اگر کسی به من پیشنهاد بدهد، باید چه کنم ولی هنر و بازیگری همیشه برای من جذاب است.

الان چقدر این استعداد را در خودت می بینی که بتوانی از عهده نقش برآیی؛
نمی دانم اما تلاشم را می کنم. الان بازیگری طور دیگری است. هر کسی که مدرکهای آموزشی را پشت سر گذاشته باشد وارد آن می شود، اما من بازیگران نسل قبل را بیشتر دوست دارم.

مثلا چه کسانی؛
فاطمه معتمدآریا را نه به این خاطر که با ایشان بازی کردم یا سوسن تسلیمی که دیگر بازی نکردند آنها تعریف جامع تری نسبت به بازیگری داشتند.

خودت چه تعریفی از بازیگری داری؛
چه سوال سختی ، فکر کنم این که بتوانید شخصیت دیگری باشید، ولی وقتی کار تمام می شود، بار دیگر خودتان شوید سختی کار این است ، نه این که آنقدر در آن نقش فرو بروید که شخصیت خودتان را فراموش کنید. این که آن نقش چقدر تاثیرگذار باشد به هنر بازیگر بر می گردد.

چقدر در این سالها از لیلا یاد کردید؛
بعضی وقتها، وقتی به گذشته فکر می کنم با خودم می گویم که اگر بازیگر می شدم ، چه می شد؛ یا این که کسی مثل شما پیدا شود بعد از این همه سال مرا به خاطرات گل پامچال ببرد.
اما باورم نمی شود من لیلا را بازی کرده باشم که آنقدر شیطان بود و از درخت هم بالا می رفت ، با خودم می گویم من این کارها را می کردم؛

خان ستاره جعفری ، بهترین و خاطره انگیزترین صحنه گل پامچال برای شما کدام صحنه بود؛
آن صحنه ای که عامو (آقای رشیدی) یک سیلی به گوشی لیلا می زند، را خیلی دوست دارم ، چون خیلی طبیعی بود و اصلا آن را بازی نکردم و یا صحنه ای که لیلا عامو را در بیمارستان می بیند و با بچه های گدا آشنا می شود، برای خودم خیلی جالب بود، حس ترس و تعجب در چهره خودم را خیلی دوست داشتم و یا قسمت آخر کار که با انیس (فاطمه معتمدآریا) گریه می کند و می گوید که نمی خواهد برود و می خواهد بماند.

و سخت ترین صحنه گل پامچال کدام صحنه بود؛
صحنه های اول سریال آنجایی که بعد از بمباران مرده ها را از خاک در می آورند، و من و بشیر مادرمان را می بینیم و پدرمان جنازه مادر را به ما نشان می دهد، صحنه خیلی دردناک بود و حس آن خیلی سخت یا صحنه ای که در رودخانه افتادم ، آب خیلی سرد بود. خدا را شکر که سرما نخوردم.

سوال آخر، اگر این مصاحبه باعث شود دوباره به عرصه بازیگری برگردید چطور؛
بله. دوست دارم باز هم بازی کنم ، الان وضعیت من ثبات بیشتری دارد، به جایی رسیده ام که می توانم در کنار تحصیلم کار بازیگری را هم انجام دهم.

حالا مگر موردی پیش آمده؛
شاید پیش آید…

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *