دسته‌ها
شعر و ترانه

می توان گفت تو را شیعه ی اثنی عشر ی؟عصر یک جمعه ی دلگیر

فرض کن حضرت مهدی به تو میهمان گردد

ظاهرت هست چنانی که خجالت نکشی؟

باطنت هست پسندیده ی صاحب نظری؟

خانه ات لایق او هست که میهمان گردد؟

می توان گفت تو را شیعه ی اثنی عشری؟

فرض کن حضرت مهدی به تو میهمان گردد

ظاهرت هست چنانی که خجالت نکشی؟

باطنت هست پسندیده ی صاحب نظری؟

خانه ات لایق او هست که میهمان گردد؟

 لقمه ات در خور او هست که نزدش ببری؟

پول بی شبهه و سالم ز همه زندگیت؟

داری آنقدر که یک هدیه برایش بخری؟

حاضری گوشی همراه تو را چک بکند؟

با چنین شرط که در حافظه دستی نبری؟

واقفی بر عمل خویش تو بیش از دگران؟

گر چنین بود می توان گفت تو را شیعه ی اثنی عشری

عصر یک جمعه ی دلگیر دلم گفت بگویم

عصر یک جمعه ی دلگیر دلم گفت بگویم ، بنویسم که چرا عشق به انسان نرسیده است؟

چرا لحظه ی باران نرسیده است؟

چرا آب به گلدان نرسیده است؟

و هر کس که در این خشکی دوران ، به لبش جان نرسیده ست، به ایمان نرسیده ست؟

و غم عشق به پایان نرسیده ست؟

بگو حافظ دل خسته ز شیراز بیاید بنویسد که هنوزم که هنوز است چرا یوسف گمگشته به کنعان نرسیده ست؟

چرا کلبه ی احزان به گلستان نرسیده ست؟

دل عشق ترک خورد؛ گل زخم نمک خورد؛ زمین مرد ، زمین مرد. خداوند گواه است. دلم چشم به راه است و در حسرت یک پلک نگاه است. ولی حیف، نصیبم فقط آه است و همین. آه ، خدایا برسد کاش به جایی، برسد کاش صدایم به صدایی…
عصر یک جمعه ی دلگیر ؛ وجود تو کنار دل هر بیدل آشفته شود حس، تو کجایی گل نرگس؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
شهدا شرمنده ایم….

http://www.vs666.ir/noon-friday

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *