– دل شیعه ز من آرام گیرد تشیع از تلاشم نام گیرد
به راه دین شدم راضی به این امر که سَمّ دشمن از من کام گیرد
– دین از تو پدیدار شده حضرت صادق شیعه ز تو بیدار شده حضرت صادق
از مکتب تو جن و ملک علم گرفتند انسان ز تو دیندار شده حضرت صادق
– دانشگاه شیعه که وجودش همه فخر است از توست، گوهر بار شده حضرت صادق
تا یاد کنم ظلم پر از کینهی منصور آن جا بصرم تار شده حضرت صادق
– خدا ببین که چون حسین به سینه بر زمین شدم
ولی خوشم در این جهان که شیعه سازِ دین شدم
– تو مکتب تشیعت، شیعه شدم رهام نکن نذار که دشمنات کنند دلم رو غارت آقا جون
– جان میدهد بنیانگذارِ مکتبِ عشق شد شیعه گریانِ چنین تاب و تبِ عشق
– پرپر شده شقایق مولا امام صادق
مسموم زهرِ کین شد از غصه دل غمین شد
بنگر که آل زهرا از داغ او حزین شد
– شیخ الائمه بنگر گشته تنش صنوبر
زهرِ عدو چه کرده با جسم پاک و اطهر
– کی دیده در زمانه یک زاهدی شبانه
در لحظهی عبادت با زور و تازیانه
با دست بسته او را دشمن بَرَد ز خانه
– استادِ درسِ قرآن، فقه و اصول و ایمان شیعه به پای درسش نشسته جون گرفته
ز رفتنش جهانی غرق عزا و زاری اشک چشِ ملائک رو به فزون گرفته
– شبِ شهادت تو اومدهام بدونی که دل از این مصیبت حکایتش جنونه
به پای روضههای غمین و جانگذازت بقیعِ خلوتت رو دل میکنه بهونه
– شیعیان رهبر ما را کشتند صادق آل عبا را کشتند
نور چشم علی و فاطمه را وارث کرب و بلا را کشتند
– دل او را دل شب آزردند از در و بام هجومش بردند
ریسمان چونکه به دستش بستند غنچههایش به حرم پژمردند
– هر زمان رنگ جفا را میدید کوچه و کرب و بلا را میدید
خانهاش چونکه در آتش میسوخت خیمهی آل عبا را میدید
– پیر بزرگ طایفه بود و کریم بود در اعتلای نهضت جدش سهیم بود
مسندنشین کرسی تدریس علمها شایستهی صفات حکیم و علیم بود
– مولاجان، یا اباعبدالله، یا جعفر بن محمد علیهماالسلام !
ای «ضمیر پاک صداقت» از وجود تو گشسته پیدا!
ای نهایت ایمان و عشق و علم و عالمِ تقوا!
ای افتخار کوثر و یاسین و فجر و طاها!
دین از توانِ علم تو محکم، مذهب. به نام پاک تو زیبا!