دسته‌ها
شعر و ترانه عكس نوشته

عکس با شعر عاشقانه

هزار بار گفتم

با این بادهای هرزه نپر

به آنها نخ نده

حالا …

بالای آن دکل

با سیم های لخت فشار قوی

عکس با شعر عاشقانه

هزار بار گفتم

با این بادهای هرزه نپر

به آنها نخ نده

حالا …

بالای آن دکل

با سیم های لخت فشار قوی

دست و پنچه نرم کن

بادبادک جوان!

اندازه‌ی یک وقفه‌ی کوتاه بمان

حتی شده تا نیمه‌ی این راه، بمان

دلتنگ تو بودن به خدا ممکن نیست

نه…، آه نکش، آه نرو، آه بمان

هـر جـا نَبُـوَد شـرم، بـه تـاراج رود حُسن

ویران شود آن باغ که بی ‌در شده باشد

خیالی نیست دیگر دردهایم را نمی گویم 

به روی دردهای کهنه ام تشدید بگذارید

حتما نباید انار بود
دل هرکس را بفشارند
از خون سر می رود


با اولین بوسه ات
باید می رفتم
مثل ورزشکاری که در اوج
خداحافظی می کند….

آنقدر از حادثه پرم که وقتی به خانه می رسم

تلویزیون لم می دهد روی کاناپه

تا مرا تماشا کند…

بیا کلاغ!

می رسانمت

من به آخر قصه نزدیکم.

هی رفیق  :

اگه میدونستی آدما تو شبانه روز چند دقیقه فکر می کنند
اصلا نگران این نبودی که در مورد ِ تو چه فکری می کنند…
بشین و عصاتو با همون عشقی تمیز کن که
یه وسترن هفت تیرش رو تمیز میکنه
این پـــــــــا ، درد میکنه واسه هر چی رفتنه …

بزرگی در تولد یک سالگی پسرش نوشت:

پسرم یک بهار ، یک تابستان ، یک پاییز و یک زمستان را دیدی

زین پس همه چیز جهان تکراریست

جز محبت و مهربانی…

منبع:raghsegandomzar

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *