دسته‌ها
شعر و ترانه عكس نوشته

عکس نوشته همسر م دوستت دارم

آسمان آبی چشمان تو مال من است

تا زنم پر در میان آسمانت هـمسرم

کارت پستال همسر,کارت پستال روز زن,کارت پستال روز مرد,عکس نوشته همسرم دوستت دارم,کار تبریک روز زن و روز مرد,عکس نوشته عاشقانه زن و شوهر,عکس عاشقانه همسرم دوستت دارم,عکس بغل عاشقانه زن و شوهر,عکس خیلی خوشگل زن و شهور عاشقانه,طراحی کارت پستال عاشقانه زن و شوهر عاشق,بهترین کارت پستال عاشقانه دوستت دارم,عکس نوشته همسرم دنیای منی

عکس نوشته همسرم دوستت دارم

شعر های عاشقانه و بسیار زیبا در وصف همسر

مجله سر گرمی اسکیمو:

 

سهم من از زندگی دستان پر مهر تو شد

می ستایم من تو را تا اخر عمر هـمسرمـ

در میان اوج تنهــــایی تو با من مانده ای

تا تو باشی من چه غم دارم ز دنیا هـمسرم

کاش میشد تا تمام عمــر همراهم شوی

تا نگردم گم به راه زنـــدگانی هـمسرم

در شب تار و غمین قلب من تو امدی

تا شدی تنها ستاره در شب من هـمسرم

آسمان آبی چشمان تو مال من است

تا زنم پر در میان آسمانت هـمسرم

زندگی از مهرو لبخند پر شور و شر است

عاشقم بر آن کلام مهربانت هـمسرم

چشمه پاک وزلال مهر تو جاری بود

تشنه ام هر دم به رود مهربانی هـمسرم

آسمان تار قلبم را تو روشن کرده ای

پس بمان در قلب بیتاب نگاهم همسرم

_____________________________________________________

نمی‌میرد دلــــــی کــز عشق می‌گوید

و دستانی که در قلبی، نهــال مهـــــــر می‌کارد

نمی‌خوابد دو چشـــم عاشق نور و طلــــــــوع روشـن فردا

و خاموشی نــدارد، آن لبان آشنـــا، با ذکر خوبی‌ها

نخواهد مُـــــــــــرد آن قلبی که در آن عشق جــــــــــــاوید است

_____________________________________________________

چشم می گذارم می شمارم آخرین نفسهایم را

قایم می شوی

خوب می دانم کجای سینه ی منی

اما هربار دلم خواسته از من ببری

چشم می گذاری

خودم را گم می کنم جای همیشگی ـ داخل کمد لباسهایت

در آغوش پیراهنی با دکمه های باز

جایی که هیچ وقت نخواهی پیدایم کنی تا خوابم ببرد

گاهی می ترسم از تاریکی! چشم از من برندار…!

شعر از : اصغر معاذی

_____________________________________________________

کسی با “موج موهایت ” کنار آمد به غیر از من؟

کسی با هستی اش پای قمار آمد به غیر از من؟

کدامین سنگدل فکر شکار افتاد غیر از تو؟

کدام آهو به میدان شکار آمد به غیر از من؟

تمام شهر در جشن “تماشا”ی تو حاضر شد

تمام شهر آن شب در شمار آمد به غیر از من

برایت دستمال کاغذی بودم،ولی آیا

کسی در لحظه ی بغضت به کار آمد به غیر از من؟

مرا از”جمع” خاطرخواه ها”منها” کن ای “حوا

تو را کافیست “آدم” هرچه بار آمد به غیر از من

 شعر از : حسین زحمتکش

photokade

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *