ما بزرگ ترها کم و بیش می دانیم با خشم مان چگونه رفتار کنیم تا کمترین آسیب را ببینیم اما باید به فرزندانمان آموزش دهیم. کنترل خشم، حتی برای بزرگ‌ترها هم دشوار و چالش برانگیز است، اما بسیاری از ما طی سال‌هایی که در گذر عمر خود سپری کرده‌ایم، روش‌هایی برای کنترل عصبانیت یاد […]

خشم, خشم در کودکان, علت خشم در کودکان,مشکلات رفتاری کودکان

 

ما بزرگ ترها کم و بیش می دانیم با خشم مان چگونه رفتار کنیم تا کمترین آسیب را ببینیم اما باید به فرزندانمان آموزش دهیم.

کنترل خشم، حتی برای بزرگ‌ترها هم دشوار و چالش برانگیز است، اما بسیاری از ما طی سال‌هایی که در گذر عمر خود سپری کرده‌ایم، روش‌هایی برای کنترل عصبانیت یاد گرفته‌ایم و کم‌وبیش در موقعیت‌های مختلف می‌دانیم باید چه کار کنیم. براستی اگر نتوانیم از پس خشم بربیاییم، تحمل هرروز زندگی برایمان دشوارتر از دیروز خواهدبود و به همین دلیل، هر فرد عادی که می‌خواهد در این دنیا زندگی کند باید روش‌هایی برای تحلیل برآشفتگی‌های روحی خود آموخته باشد.

اما تکلیف کودکان و نوجوانان چیست؟ آیا آنها هم به این حد بلوغ فکری رسیده‌اند که از قدرت تخریب خشم مطلع شده باشند و راهکاری برای آن پیداکرده باشند؟ شاید پیش خود فکر می‌کنید که آنها چندان در کوران زندگی نیستند و دلیل خاصی برای عصبانی شدن‌شان وجود ندارد. در حالی که این طرز فکر درست نیست و آنها، بخصوص در سنین بحرانی نوجوانی بشدت درگیر مسائلی هستند که به نظرشان ناعادلانه‌اند: خواهر یا برادر زورگو، مساله ریاضی بغرنج و غیرقابل حل، بی‌معرفتی دیدن از بهترین دوست، معلم کم حوصله، فشاری که والدین بر آنها وارد می‌آورند و امثال اینها، از حد کنترل یک نوجوان خارج است. برای کمک به فرزند خشمگین‌تان، راهکارهایی به شما پیشنهاد می‌کنیم تا با به کاربستن‌شان، به او کمکی موثر کرده باشید:

– عوامل تحریک‌کننده را به حداقل برسانید:

اگر عواملی را می‌شناسید که قطعا فرزند شما را عصبانی می‌کنند، آنها را به حداقل برسانید. پسرعمویی زورگو، بازی تنیس، ندیدن سریال مورد علاقه و مانند اینها. درباره مواردی که احساس می‌کنید حق با اوست، به یاری‌اش بشتابید. درست است که فرزندتان در آینده با تمام این مشکلات روبه‌رو خواهدشد، اما وضع روحی‌اش در بزرگسالی با سنین بحرانی کنونی‌اش تفاوت خواهد داشت. عوامل تنش‌زا را به حداقل برسانید و به خود او هم یاد دهید که درموارد غیرضروری از شر بپرهیزد.

– شرایط را بخوبی مدیریت کنید:

هنگامی که فرزندتان عصبانی است، به دنبال انجام کاری باشید که او را آرام می‌کند. گوش کردن به آهنگ مورد علاقه اش، چند دقیقه تماشای برنامه‌ای شاد، تماس با دوستی خوب، پیاده‌روی کوتاه، رفتن به پارک نزدیک خانه و امثال اینها نمونه‌هایی هستند که می‌توانند به آرامش دختر و پسر شما کمک کنند. بهترین روش پاسخگو آن است که دراین زمینه از خود فرزندتان نظرخواهی کنید. او بهتر از هرکس می‌داند چه چیزهایی به آرامش پیداکردنش کمک می‌کنند.

– مواظب سوءتفاهم‌ها باشید:

عوامل زیادی برای ایجاد هر سوءتفاهم وجود دارند، اما به طور کلی دنیای کودکی و نوجوانی سرشار از سوءتفاهم‌ها و برداشت‌های اشتباه است. کافی است شما برای پسر کوچک‌تان سیب پوست بکنید تا صدای پسر بزرگ‌تان از بی‌عاطفگی شما و بی‌علاقگی‌تان نسبت به او درآید. یا دخترکوچولوی تازه به دنیا آمده را بیشتر بغل کنید و تماشاگر گریه‌های بی‌امان خواهرش باشید. مادری پس از جمع کردن میز شام، پسر ده ساله‌اش را به کناری کشید و گفت: ببین، من بعد ازظهر به تو گفتم که اتاقت را مرتب کنی، آن وقت تو با بی‌تربیتی و بداخلاقی از جایت بلندشدی و در حالی که پاهایت را می‌کوبیدی و فریاد می‌کشیدی به اتاقت رفتی و در را پشت سرت کوبیدی.

 

چرا این‌قدر بی‌ادب و بداخلاقی؟ پس کی می‌خواهی دست از رفتارهای ناپسندت برداری؟ پسر جواب داد: ببین مادر، آن‌وقت که تو گفتی باید اتاقم را مرتب کنم، من داشتم برنامه تلویزیونی مورد علاقه‌ام که یک هفته برایش لحظه شماری کرده بودم را می‌دیدم. تا برنامه شروع شد تو به من گفتی که باید بروم دنبال تمیزکردن اتاقم. تو می‌دانستی، می‌دانستی که من چقدر این برنامه را دوست دارم، و مخصوصا من را از دیدنش منع کردی. چرا من را اینقدر اذیت می‌کنی؟ من هیچ وقت ندیده‌ام این بلاها رابه سر خواهرم بیاوری. تو فقط با من بیچاره لجی!

این از همان مواردی است که صددرصد سوءتفاهم پیش آمده و مادر بدون آن که متوجه شود، آتش خشم را برای فرزندش شعله‌ور کرده و خاطره‌ای تلخ در ذهن او برجای گذاشته است. او باید به پسرش بفهماند خبرنداشته آن برنامه چقدر برایش اهمیت داشته و اگر در آینده ‌ چنین اتفاقی افتاد، پسر باید با لحنی مودبانه بگوید که در آن وقت مشغول تماشای برنامه محبوبش است و بعد از تمام شدن آن، سراغ تمیزکردن اتاقش خواهد رفت. مواظب سوءتفاهم‌ها باشید و به فرزندتان هم بگویید به جای برخورد بد، ابتدا حرفش را با لحنی درست ابرازکند تا طرفین راضی باشند.

– به او کمک کنید تصویری مثبت از خود داشته باشد:

دختری هربار که با برادرش بسکتبال بازی می‌کرد، می‌باخت و از این بابت بشدت خشمگین  می‌شد. روزی مادرش به او گفت: علت این عصبانی شدنت چیست؟ ‌ ابتدا دختر پاسخ درستی نمی‌داد، اما پس از چند سوال وجواب پاسخ داد: برای این که همیشه بازنده ام. من فردی بدبخت و ناتوانم. تا حالا حتی یک بار هم نشده از برادرم ببرم. در این جا وقت آن رسیده بود که مادر به کمک دخترش بشتابد. او گفت: این که برادرت بسکتبال را از تو می‌برد به دلیل ناتوانی تو نیست. تو تلاشت را می‌کنی و مرتب هم داری تمرینات مختلف بسکتبال را انجام می‌دهی. اما برادرت دو سال از تو بزرگ‌تر است و قدی بلندتر از تو دارد. طبیعی است که او همیشه برنده شود. تو هم در بازی با فرد کوتاه‌تر براحتی برنده می‌شوی.

تصویر ذهنی بد جزو عواملی است که باعث ایجاد خشم می‌شود. پس به فرزندتان کمک کنید نظر مثبتی راجع به خود داشته ‌ و به او بفهمانید ‌ شکست و باخت، هرگز مانع رسیدنش به موفقیت‌های بعدی نیست.

چهاردیواری

مشکلات رفتاری کودکان – جام جم سرا