هنگامی که فضای جامعه اسلامی از وجود امام علی (علیه السلام) تهی شد، پایگاه مردمی ذیل حکومت امام مجتبی (علیه السلام) از چندین ناحیه مورد تهاجم قرار گرفت: ۱٫ تا زمانی که امیر المومنین (ع) در راس حکومت اسلامی قرار داشت، کانون سیاسی تجربه اسلامی را پر کرده بود. اما هنگامی که جامعه اسلامی با شهادت امام  علی (ع) […]

هنگامی که فضای جامعه اسلامی از وجود امام علی (علیه السلام) تهی شد، پایگاه مردمی ذیل حکومت امام مجتبی (علیه السلام) از چندین ناحیه مورد تهاجم قرار گرفت:

۱٫ تا زمانی که امیر المومنین (ع) در راس حکومت اسلامی قرار داشت، کانون سیاسی تجربه اسلامی را پر کرده بود. اما هنگامی که جامعه اسلامی با شهادت امام  علی (ع) مواجه شد، مسلمانانی که در سایه رهبری امام در این تجربه می زیستند، به ناگاه دچار یک خلأ سیاسی شدند. پایگاه مردمی خط امامت در این لحظه تاریخی، به لحاظ اینکه خود را مهیای چنین شرائطی نکرده بود و از درون استقامت لازم را نداشت، دوباره خود را در مسیر باز اندیشی و تجدید آرمانها یافت.

۲٫ وقتی امام حسن (ع) به حکومت رسید، دو نظام سیاسی در جهان اسلام حکومت می کرد: یکی به رهبری امام حسن (ع) و دیگری به رهبری معاویه. نظامی که تحت لوای معاویه با مرکزیت شام، جامعه اسلامی را متاثر می کرد با پیرامون خود هماهنگ بود. (جامعه شام عبارت بود از مردمان کافری که به دست یزید بن ابی سفیان، پس از وفات پیامبر (ص) و در دوره خلیفه اول مسلمان شده بودند و پس از او برادرش معاویه بن ابی سفیان، ولایت یافته بود. مردمی که بدست این دو به اسلام گرویده بودند می پنداشتند که اسلام خود را مدیون این مرد هستند و او آیینه تمام نمای اسلام است. بدین ترتیب شام به میزان زیادی در همان جاهلیت پیش از اسلام به سر می برد و معاویه نیز میان اهداف خود و وضعیت فکری جامعه شام در تمام سطوح، هیچ تناقضی نمی دید.) در حالی که نظام تحت ولایت امیرالمومنین (ع) و پس از آن امام حسن(ع) تداوم یک موجودیت سیاسی اسبق (سقیفه) و قدیمی تر از نظام سیاسی حاکم در شام بود، و پس از تهی شدن عرصه از وجود امیرالمومنین – به عنوان یک صحابی متنفذ و اصیل پیامبر(ص) – مواجهه جامعه پیرامونی با امام حسن (ع)، مواجهه با یک نظام سیاسی نوظهور به شمار می رفت. معاویه نیز از همین منفذ جامعه تحت ولایت امام حسن(ع)، بهره گرفت تا «شک» را در پایگاه مردمی خط امامت عمیق تر کند.

۳٫ می دانیم امیرالمومنین (ع) و امام حسن (ع) در منطق عصمت و در منطق تعیین الهی برابرند. اما در منطق عمومی مردم آن زمان، برابر نبودند؛ امیرالمومنین (ع) در راستای تجربه سقیفه حکومت بر جامعه اسلامی را در دست گرفته بود ( و نه بر پایه نظریه عصمت و تعیین الهی). ویژگی هایی که سبب شد جمهور مردم، امام علی (ع) را به عنوان حاکم برگزینند، مختصاتی بود که طی زمان طولانی – از روزگار پیامبر (ص) تا سایر مراودات با صحابه – در جامعه اسلامی خود را تثبیت کرده بود و اعتبارهای برجسته ای برای این شخصیت در اذهان عموم مردم ایجاد کرده بود. اما بطور طبیعی امام حسن (ع) کارنامه ای همانند امیرالمومنین در اذهان عموم نداشت. لذا پذیرش روانی بیعت با امام حسن (ع) هم از حیث بیعت کنندگان و هم از جهت ارزش کاملا لغزنده می نمود.

۴٫ موضوع دیگری که در پایگاه مردمی امام حسن(ع) شک را ژرفا می بخشید این بود که امام حسن (ع) مستقیما پس از پدر ارجمند خود حکومت را به دست گرفته بود. این امر به انسان عادی ناآگاه ناتوان، مؤید جدیدی مبنی بر وراثت خلافت القاء می کرد. این انسان در ذیل همان جمهور سقیفه زیست کرده بود که می گفت : « چه کسی برای #سلطنت_محمد (ص)، با ما رویارو می شود.[۱]»

۵٫ از دیگر عوامل ژرفا یافتن شک در روان مسلمانان تحت لوای امام (ع) این بود که امام حسن (ع) در اعلان عزم خود برای جنگ با معاویه و درگیری مسلحانه با او شتاب نکرد. معاویه نیز بر همین اساس شایع ساخت که حسن (ع) در اندیشه صلح است[۲]. این شایعات نقش به سزایی در گستراندن دامنه شک نزد مسلمین داشت، بطوری که گویا خود رهبر جامعه اسلامی نیز در آرمانی که آنان به خاطرش می جنگند، شک کرده است. (از جمله مهمترین دلائل تاخیر اعلان جنگ با معاویه، آگاهی امام حسن (ع) از بنیان های شک در جامعه تحت حکومت خود بود. لذا قصد داشت تا جایی که امکان پذیر است به شرائط درونی جامعه پرداخته و جان تازه ای در روحیه مسلمانان بدمد.)

این عوامل سبب شد تا دامنه شک در جامعه اسلامی گسترده شود بطوری که اولا شکی که در ابتدا به صورت نیرویی سلبی در مورد حکومت و پیشوایی امام حسن(ع) بروز یافته بود به نیرویی ایجابی تبدیل شود و ثانیا از شک نزد برخی افراد و گروه ها، به شکی در بخش های گوناگون جامعه ذیل حکومت امام (ع) سریان یابد.

پی نوشت:

[۱] الامامه و السیاسه، ج۱، ص۲۵، ۲۹٫

[۲] تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۱۴٫ مقاتل الطالبین، ص۷۳٫