از مشکلات والدین عدم اطلاع ازچگونگی غلبه بر رفع انزوای اجتماعی آندسته از کودکانی است که مشارکت فعالی در کلاس و محیط مدرسه از خود نشان نمی دهند. هر چند راهکار مشخصی بر ای همه کودکان این دسته قابلیت تجویز ندارد اما در این گفتار سعی خواهد شد که دامنه جامعی از راهکارهای قابل اجرا توسط معلمان و مربیان و مشاوران هسته های مشاوره و اولیاء بزرگوار ارائه گردد.

رفع انزوای اجتماعی کودکان, مشارکت فعال
رسانه ۷ –از مشکلات والدین عدم اطلاع ازچگونگی غلبه بر رفع انزوای اجتماعی آندسته از کودکانی است که مشارکت فعالی در کلاس و محیط مدرسه از خود نشان نمی دهند. هر چند راهکار مشخصی بر ای همه کودکان این دسته قابلیت تجویز ندارد اما در این گفتار سعی خواهد شد که دامنه جامعی از راهکارهای قابل اجرا توسط معلمان و مربیان و مشاوران هسته های مشاوره و اولیاء بزرگوار ارائه گردد.

بر اساس پژوهشهای کوای (۱۹۷۹) این چنین کودکان اکثراً به خانواده های بیش از حد حمایت کننده تعلق دارند (به نقل از نراقی ونادری ۱۳۷۹). موقعیت یک مادر از جهت سهل گیری یا سخت گیری ظاهراً با بعضی عوامل از قبیل تحصیلات، طبقه اجتماعی واقتصادی، تجربه قبلی مادر در پرورش فرزندان ، و ویژگیهای شخصیتی مادر در ارتباط است؛ مثلاً تحقیقات سی یرز مکابی و لوین نشان داده است که مادرانی که درباره فرزند پروری خود اضطراب زیادی دارند و از کفایت و قابلیت خود در این زمینه نامطمئن هستند، معمولا نسبت به فرزندان خویش سخت گیری بیشتری نشان می دهند…عموما اعتقاد بر این است که شیوه های آسانگیر کمتر کودکان مضطرب و ترسو خجالتی بار می آورد و این کودکان غالباً اعتماد به نفس بیشتری پیدا می کنند…در مقابل شیئوه تربیتی سخت گیر ممکن است افراد خجالتی، مضطرب، کم جرات، وسواسی وگوشه گیر و منزوی وگاه ضد اجتماعی و پرخاشگر بپروراند (کریمی، ۱۳۸۴).

کودکان منزوی دارای انگیزه پیشرفت قوی ای نیستند . مادرانی که صاحب فرزندان دارای انگیزه پیشرفت قوی هستند ، در سنین پائین از فرزندان خود انتظار دارند که به خود متکی باشند. واین رفتارها را در کودکان خویش قویاً تقویت می کنند. (کریمی ۱۳۸۴).

برای بررسی بیشتر درباره شناسائی علل انزوای اجتماعی کودکان نگاهی بر نظریه رشد روانی- اجتماعی اریکسون می اندازیم.

اریک اریکسون در نظریه رشد روانی- اجتماعی معتقد است که تا پایان دوره ابتدائی کودکان از چند مرحله عبور می کنند که در هرمرحله کودک ویا فرد با یک تعارض روانی –اجتماعی روبرو می گردد:

این مراحل عبارتند از:

۱-تولد تا یکسالگی: مرحله تلاش برای عبور از تعارض اعتماد در مقابل بی اعتمادی

۲-یک تا سه سالگی :مرحله تلاش برای عبور از تعارض استقلال در مقابل شرم وتردید

۳-سه تا شش سالگی: مرحله تلاش برای عبور از تعارض ابتکار در مقابل احساس گناه

۴-شش تا ۱۲سالگی : مرحله تلاش برای عبور از تعارض کارائی در مقابل احساس حقارت.

معنای عبور ناموفق از این مراحل این است که اگر کودک در اثر بی دقتیهای مراقب اولیه خویش (مادر ویا نگهدارنده اصلی) در براوردن نیازهای فیزیولوژکی و عاطفی (نیازهای مربوط به تماس بدنی وچشمی) نتواند ریشه های اعتماد واطمینان را در خویش آبیاری نماید ، در مراحل بعد سایه این بی اعتمادی بر دیگر ویژگیهای و خصلتهای او اثری ماندگار خواهد داشت و فرد تلاش اندکی برای اعتماد داشتن نسبت به دیگران به عمل خواهد آورد. در اهمیت دلبستگی کودک به مادر باید خاطر نشان کنیم که دلبستگی اولیه نوزاد به مادر که با رفتارهائی نظیر دنبال کردن مادر با چشم، چسبیدن به او وگریه و حالت افسردگی وقتی که مادر او را ترک می کند، نشان داده میشود در واقع حلقه ارتباطی ای است که نوزاد بدان وسیله به نوع بشر می پیوندد و همه روابط اجتماعی بعدی بر این مبنا شکل می گیرد (کریمی ۱۳۸۴)

بنابراین پس از پایان مرحله دوم، در صورتی که کودک اعتماد لازم را نسبت به محیط بدست نیاورده باشد، دو حالت ممکن را میتوان در کودکان پیش بینی کرد:

۱-کودکی که در انجام کارهای شخصی مستقل بار آمده اما بی اعتماد است

۲-کودکی که نسبت به توانائی خویش حالت تردید دارد و بی اعتماد است.

در حالت اول اگرچه کودک مستقل بار آمده امّا از اینکه اعتماد لازم را به دیگران داشته باشد عاجز است. این دسته از کودکان بیشتر در پی آنند که کارها را مستقلانه انجام دهد امّا چون به دیگران اطمینان ندارند کمک چندانی هم از آنها طلب نخواهد کرد..

در حالت دوم کودک نسبت به انجام کاری بدون کمک دیگران در حالت تردید قرار می گیرد. امّا از طرف دیگر مشکل بی اعتمادی نسبت به دیگران را نیزدارد.ملاحضه می گردد که مشکلات کودک در این حالت بیشتر شده است. او نه میتواند به دیگران اعتماد کند که کمکشان منجر به رضایتش خواهد شد و نه میتواند خویش را قانع کند که میتواند آن کار را انجام دهد.

اگر کودک نتواند از دو مرحله قبلی به درستی عبور نماید، باز دو حالت ممکن را در پیش روخواهد اشت:

۱- کودک بی اعتمادی که نسبت به توانائی های خویش تردید دارد و اما مبتکر است.

۲-کودک بی اعتمادی که نسبت به توانائی های خویش تردید دارد و هم چنین دارای احساس گناه و شرم از دستکاری کردن اشیاء نیز می باشد.

در حالت اول کودک در مسیری خلاقیت و دستکاری به عمل خواهد آورد که دو ویژگی بی اعتمادی و تردید را در او تقویت نماید.

مثلاً کودکی که در کتاب دیبز در جستجوی خویشتن مورد اشاره قرار گرفته است ، پدر و مادر خویش را در زیر شن دفن می کند و سپس آنها را در خانه عروسکی گذاشته و خانه را به آتش می کشد. چنین کودکی اگر چه دست به ابتکاراتی با وسایل موجود بازی زده است امّا آشکارا دو ویژگی در این اعمال او دیده می شود: بی اعتمادی او نسبت به پدر ومادر خویش – تردید او در تغییر دادن رفتارهای آنها نسبت به خویش

در حالت دوم: کودک زیاد اهل دستکاری وخلاقیت نخواهد بود و همزمان دارای بدگمانی و نسبت به توانائی خویش در تردید است.

کودکانی که مبتکر بار نیایند درطی مرحله بعد علاوه بر اضافه شدن بر مشکلاتشان، مستعد ترین افراد برای گوشه گیری وانزوای اجتماعی می باشند.

چرا که مولفه ها و یا پیش نیازهای لازم را برای تعامل وارتباط اجتماعی کسب ننموده است؛ یعنی افرادی هستند :

فاقد اعتماد- دارای احساس تردید به اثر بخشی اعمال خویش و عدم نیاز به دیگران-دارای احساس گناه و شرم برای بیشتر اعمال خویش

با توجه به مطالب بالا بر اولیاء کودکان لازم است که با دقت در شکل گیری ویژگیهای اساسی تعامل اجتماعی ، زمینه رشد بیش از پیش فرزند خویش را در احساس لیاقت دوران ابتدائی یاری نمایند.

به طور ملموس آنها میتوانند:

۱-نیازهای کودکانشان را زمانی برآورده کنند که آنها با حرکات و صداهای معنا دار خویش بر آورده شدن آن را می طلبند. نه زمانی که حوصله انجام کار را دارند. در فواصل زمانی لازم وبه اندازه کافی به تماس چشمی و بدنی کودک خویش خویش بپردازند نه زمانیکه خودشان ترجیح می دهند که اوقات خویش را با کودک بگذرانند..

۲- اگر کمکی به کودکشان برای پوشیدن لباس و یا کفش و یا خوردن آب وغذا می کنند کار را به نام خویش تمام نکنند بلکه با تشویق کودک کار انجام شده را به نام کودک خویش تمام کنند. مثلا بگویند احسنت دختر گلم خب لباساتم که پوشیدی حالا بریم بیرون نه آنکه بگویند خب لباساتم که پوشوندم حالا دیگه میتونیم بریم

همین طور با تحمّل اندکی ریخت و پاش از طرف کودک وکمک به او در حین غذا خوردن و واگذاری مسئولیت خوردن غذا به کودک ، پس از اتمام غذا خوردنشان بگویند : آفرین پسر گلم ، غذاتو که خوردی حالا میتونی پاشی بری کارای دیگه تو انجام بدی نه انکه با تمام کردن مسئولیت خوردن به نام خویش نقشی را برای کودک قائل نباشند. مثلاً نگویند: بیا بهت غذا بدم غذاتو که بهت دادم و…

۳-وسایل محبوب ومورد علاقه خویش را از دسترس کودک دور کنند تا مجبور نباشند پس از برداشتن کودک آنرا به زور از دست او خارج کنند. و یا اینکه پس از انجام عملی که از دید کودک نوعی خلاقیت است و از دید مادر نوعی خرابکاری، بر سر او داد بزنند و نوعی واکنش منفی نسبت به آن عمل او نشان دهند.

۴-برای دستکاری کردن و پرورش حس خلاقیت و ابتکار کودک میتوان وسایل خراب واسباب بازیهای شکسته را از دسترس کودک دور نکرد بلکه آنها هم در اتاق کودک موجود باشند. فراموش نکنیم که برای کودکان، زیاد سالم نگه داشتن وسایل اسباب بازی معنی ندارد.

اما در دبستانها که کودکان در معرض تلاش ذاتی و ارگانیکی برای تثبیت یکی از دو ویژگی احساس کارائی و یا احساس حقارت به سر می برند، میتوان با کمک مربیان و معلمان کودک را در تثبیت کارائی یاری نمود. تثبیت کارائی به انضمام هوشیاری والدین در شکل گیری ویژگیهای مثبتی چون اعتماد و استقلال و ابتکار و هم چنین دقت لازم مربیان و معلّمان در تداوم فراهم آوردن زمینه های تقویت کننده آنها یعنی از بین بردن تمام عوامل سبب ساز انزوای اجتماعی در دوران دبستان.

متاسفانه وقتی کودکان مدرسه ابتدائی را آغاز می کنند، عزت نفسشان بیش از زمانی است که دوره ابتدائی را تمام می کنند (بلومن فلد و همکاران۱۹۸۱به نقل از بیابانگرد،۱۳۸۶) و یکی از دلایل ممکن وقوع این یافته تحقیقی تکرار شده، بازخوردهای منفی زیادی است که در محیط مدرسه برایشان اتفاق می افتد. راجرز می گفت علت اصلی پائین بودن عزت نفس یک فرد عدم دریافت حمایت عاطفی وتائید اجتماعی کافی است (بیابانگرد، ۱۳۸۶). بنابراین انزوای اجتماعی به مشکل دیگری به نام کمبود عزت نفس منجر می گردد واین خود به نوبه خویش با مشکلات دیگری همراه است. پائین بودن دائمی عزت نفس با کاهش پیشرفت تحصیلی، افسردگی ، اختلالات خوردن و بزهکاری رابطه دارد (هارتر۱۹۹۹)

شرایط عاطفی وروانی را می توان به عنوان اصلی ترین عامل پیشرفت یا افت تحصیلی دانست. (بیابانگرد۱۳۸۴)

احتمالاً افرادی که به کمروئی مبتلا هستند دلایل کمروئی خویش را نمی دانند.کمبود اعتماد به نفس باعث رنجش افراد کمرو میشودواین خود سبب می شودتا اینگونه افراد در برخورد با دیگران به سهولت ناراحت و دستپاچه شوند (زندی پور، ۱۳۷۸)

مشاهده شده است که از جانب اولیای مدرسه کودکان ونوجوانان کمرو در محیط وفضای مدرسه وکلاس به عنوان الگو برای سایرین مطرح وبا تقویت کننده های مثبت دیگر کمروئی و انزوای آنها مورد تشویق قرار گرفته است. بدین صورت که بعضی از معلمان ، مدیران و معاونان مدارس، اغلب رفتارهای آرام همراه با سکوت مضطربانه را به عنوان یک صفت پسندیده تلقی وآن را با اعمال ورفتار خود تشویق می کنند. این گونه رفتارها الگو شده و به سائرین تسریع می یابد.گاهی اولیای مدارس سعی میکنند، بهترین نمرات انضباطی را به معلولین اجتماعی یعنی دانش آموزان کمرو اختصاص دهند (اکبری، ۱۳۸۷).

با توجه به واقعیات ویافته های بالا اولیای مدرسه به طور کلی برای رفع انزوای اجتماعی افراد لازم است از طرفی عزت نفس افراد در موقعیتهای مدرسه ای را بالا نگه داشته و با فراهم اوردن زمینه های موفقیتهای پی در پی انگیزه پیشرفت جوئی آنها را فعال نگه دارند و از طرفی دیگر با ایجاد زمینه های تعامل اجتماعی بیشتر به تقویت عزت نفس آنها بپردازند. برای صراحت بخشی بشتر باید گفت که به طور مشخص مربیان و معلمان برای رفع انزوای اجتماعی میتوانند:

۱- از تنبیه های محروم کننده ونمادی استفاده نمایند. تنبیه نباید حس انزوا وسکوت وخموشی را در فرد زنده کند بلکه باید نمادی باشد که او را به سوی رفتار صحیح رهنمون باشد.

۲- از پیشداوریهای غیر منصفانه پرهیز نمایند. بر خی از پیشداوریها قومی ،پیشینه ای، جنسیتی، و تیپ شناختی در ایجاد گوشه گیری کودکان بسیار دخالت دارند. بسیاری ازاین قبیل پیشداوریها غیر منصفانه اند. مثلا: افراد درشت هیکلتر باید کنترل شوند، فلان روستائی ها خشنند ، دومیهای پارساله وحشتناکند، حمید امسال هم مثل پارسال شیطان و بیقرار خواهد بود. آنها متعلق به فلان قومند و حتماً دارای فلان ویژگی می باشند.

۳-فن جرات آموزی را به دانش آموزان خویش بیاموزند. آنها باید بتوانند مسئولیت دفاع از رضایتمندی خویش را بر عهده گیرند نه آنکه از آنها دفاع کرد. فن جرأت آموزی به افراد می آموزد که در عین احترام به دیگران مقتدرانه از خویش در مقابل رفتارهای سلب حق کننده آنها واکنش نشان دهند.

۴- رفتارهای ارتباط زای اجتماعی: نگریستن به چشمان مخاطب در حین تکلم، پرهیز از تمسخر وتخریب دیگران، مشارکت در ارائه اطلاعات، خیر خواهی ، هدیه دادن و… را به دانش آموزان آموزش دهند.

۵- به فرد برای پذیرش انتقاد از خویش کمک نمایند.

۶- پیشینه موفقیت اجتماعی وتعاملی را افزایش دهند. تقاضا کردن یک دانش آموز از مدیر برای رجوع به معلم کلاس اگر از لحاظ آداب برقرای اجتماعی درست بوده باشد از لحاظ نقش داشتن همین کار ساده در رشد اجتماعی بسیار بیشتر از زمانی است که فرد در گروه سرود شرکت کند امّا ارزیابی منفی ای از نقش خویش در آن گروه داشته باشد. مهم اینست که افراد را به آندسته از کارهای اجتماعی وتعاملی بکشانیم که در آنها موفقینت کسب نمایند.

۷- فرد را برای عضویت در گروه ها و تیمهای ورزشی – علمی – هنری یاری نمایند. بسیاری از دانش آموزان واقعاً نمی دانند که با چه افرادی منسجمتر وراحت ترند. میتوان با کمک به آنها گروه های پویائی را برای آنها ایجاد نمود.

این مطلب به صورت اختصاصی جهت انتشار در مجله پزشکی دکتر سلام منتشر شده است و استفاده از آن فقط با ذکر منبع مجاز می باشد.

منابع:

اکبری ،ابوالقاسم: مشکلات کودکی ونوجوانی؛رشد وتوسعه ۱۳۸۷

بیابانگرد،اسماعیل:روانشناسی تربیتی ؛ویرایش ۱۳۸۶

بیابانگرد،اسماعیل: روشهای پیشگیری از افت تحصیلی ؛انجمن اولیاء ومربیان۱۳۸۴

کریمی ،یوسف:روانشناسی شخصیت؛ویرایش ۱۳۸۴

سیف نراقی،مریم.نادری،عزت الله :اختلالات رفتاری کودکان؛بدر ۱۳۷۹

زندی پور،طیبه.برنامه ریزی راهنمائی تحصیلی-شغلی.انتشارات سازمان پژوهش وبرنامه ریزی وزارت آموزش وپرورش،۱۳۷۸