سکینه کوچولو می خزد زیر میز کوچکی که مادر روی آن گلدانی قرار داده است و از آنجا قربان صدقه رفتن مادر را تماشا می کند:ـ کاکل زری ، گل پسری، چراغ خونه ما، یکی یه دونه ما…
مادر همان طور که شعرهای قشنگ در مدح پسر شش ماهه اش می خواند، او را بالا و پایین می اندازد و سکینه چهار ساله فکر می کند اگر یکی یکدانه مادر این بچه است پس لابد او بچه این خانواده نیست و می نشیند برای خودش یک داستان غم انگیز می سازد: مامان و بابا بچه دار نمی شدند، من را از یک خانم گدا گرفتند. دلشان سوخته است. مادرم حتما از آن زن ها بوده که کنار کوچه، بچه اش را می خواباند. مثل همانی که همیشه سر خیابان می نشیند و بچه اش را جلوی مردم می گذارد تا برایش پول بریزند.
اگر مامان دوستم نداشته باشد، یک روز لقمه صبحانه و پاکت شیرم را بر می دارم و راه می افتم می روم تا مادرم را پیدا کنم. آنها حتما تا حالا پشیمان شده اند.
مامان که تا حالا حواسش به سکینه نبوده است به او تشر می زند که بلند شو برو دستشویی، الان توی شلوارت جیش می کنی. چند وقت است آنجا نشسته ای؟
سکینه برای این که بتواند توجه مادر را جلب کند، عمدا خودش را محکم به زمین می زند و با اغراق شروع به گریه و داد و فریاد می کند و مادر یک پسگردنی به او می زند که چه خبرت است، حواست را جمع کن.
سکینه گریه می کند و زیر پاهایش خیس می شود. همین باعث می شود یک پس گردنی دیگر هم از مادر دریافت کند و هوار کشیدنش به هق هق تبدیل شود.
این که دو تا بچه داشته باشی معنی اش این نیست که به هردو یک اندازه محبت و توجه کنی.گاهی خودت می خواهی اما نمی توانی و ماجرا از دید بچه ها جور دیگری می شود. بدتر از این وقتی است که حد و حساب محبت کردن به همسرت را هم از یاد ببری و سهم او را هم نپردازی.
نابسامانی رفتاری و مشکلات روانی در بچه ها و تک تک افراد خانواده وقتی شروع می شود که حساب و کتاب مدیریت عواطف از دست والدین خارج می شود.
دختر عزیزتر است یا پسر؟ فرزند بزرگ تر دردانه است یا بچه ته تغاری؟ یکی یک دانه عزیزتر است یا آقای خانه؟
برای پسر خانه بیشتر وقت دارید یا مادر او؟
در کنار همسرتان می خوابید یا در کنار فرزند یکساله خود؟ همه این جواب ها وقتی پاسخی صحیح نیابند ترازوی عاطفی خانه را به نفع یک نفر و ضرر دیگران سنگین می کند و وقتی توازن عواطف در خانه به هم بخورد هر اتفاقی ممکن است بیفتد.
فرق درست از وسط
طاهره مادرسه فرزند است. او می گوید بین بچه ها فرق وجود دارد. چطور می شود با همه آنها یک جور رفتار کرد. یکی شلخته است و یکی مرتب. یکی مسئولیت پذیر است و آن یکی بی مسئولیت. مگر می شود بین آنها تفاوت نگذاشت.
روان شناسان و مشاوران خانواده می گویند بله. تفاوت وجود دارد، اما نه در محبت به فرزندان بلکه در تقدیر از قابلیت های آنان.
سمانه همایون، روان شناس اعتقاد دارد هر فرزندی هرچقدر هم شلخته یا شلوغ، نکاتی قابل تقدیر دارد که می توان آنها را برجسته کرد و وقتی یک خصوصیت یکی از بچه ها را به رخ دیگران می کشیم متقابلا حسن فرزند دیگر را هم به بقیه بگوییم. این طوری بچه ها فکر نمی کنند اصلا دیده نمی شوند.
به والدین توصیه می شود هنگام تفاوت گذاشتن میان فرزندان، به گونه ای رفتار کنند که کسی آن را تبعیض به شمار نیاورد.
دقت کنند که سبب برتری فرزندی که برتر می شمارند، کاملا آشکار باشد که در این صورت نیز عنوان کردن آن باید با احتیاط صورت گیرد.مدیریت روابط عاطفی،روابط عاطفی در خانواده،مشکلات روانی
در صورت امکان، امتیاز فرزند برتر را، با عباراتی سازنده بیان کنند.
تبعیض با ما چه می کند
بزرگ و کوچک ندارد. تبعیض همه را اذیت می کند. تبعیض در برخورد با خطاها و اشتباهات فرزندان موجب سلب اعتماد به نفس در آنان می شود.
تاکید بسیار بر جنسیت کودک و تمایز قائل شدن زیاد میان دختر و پسر، یکی از موانع مهم رشد خلاقیت کودکان در برخی خانواده هاست. رفتارهای نسنجیده، غیردقیق و تبعیض آمیز والدین در میان کودکانشان، حسادت آنان را بر می انگیزد.
اگر توجه بیشتر شما به خاطر ناتوانی کودک کوچک تر یا بیماری یکی از فرزندان است این را به کودک دیگر خود بقبولانید و به او مسوولیت هایی در رابطه با کودک بیمار یا تازه وارد بدهید و او را هم به گردش و تفریح ببرید و برنامه های خاص او را فراموش نکنید.
ریشه تنفر، تبعیض است
محبت می تواند به نفرت تبدیل شود. می پرسید چگونه؟ ساده است. به کودک محبت می کنید و کودک دیگر جای آن محبت را در دلش با حسادت و نفرت و انباشتن حس بد انتقام جویی پر می کند. او از والدینش، فرزند دیگر خانواده و حتی خودش که آنقدر دوست داشتنی نیست که تا حد مورد نیاز محبت والدین را جلب کند، متنفر می شود و درصدد انتقام جویی برمی آید.
سمانه همایون، اعتقاد دارد: فرقی نمی کند شخص مورد تبعیض قرار گرفته بزرگ باشد یا کوچک چه فرزندتان باشد و چه همسرتان در اثر این رفتار خشمگین و عصبانی می شود و در پی بهانه جویی برمی آید. گاه جلب توجه نامناسب این فرزندان آنها را به بزهکاری می کشاند. خشونت و سرقت از نمونه های این جلب توجه نادرست است.
وی می افزاید: حس حقارت و سرخوردگی در کودکان در اثر تبعیض شکل می گیرد و این حس، اعتماد به نفس آنان را از بین می برد. کودک خود را مقصر می شمارد که به اندازه کافی خوب نیست. کودک خود را از اطراف والدین دور می کند تا با طعنه ها و نارضایتی آنان مواجه نشود و خیلی زود از آنان فاصله می گیرد و به دامان دوستان و آشنایان پناه می برد.
اگر کودک شما در آینده با ناکامی و عدم موفقیت مواجه شود شما مسئول خواهید بود.
حسادت به فرزند
نادر، ۲۷ ساله و کارمند است او پنج سال است که ازدواج کرده و معتقد است توازن زندگی شان با آمدن یک بچه به هم خورده و الان نسبت به فرزندشان حس بدی دارد.
او می گوید: الان واقعا نمی دانم در خانه غیر از تامین همسر و فرزندم چه حق دیگری دارم. من فقط حق دارم برای این خانواده زحمت بکشم. این هم یک حق است هم یک تکلیف، اما حق ندارم متناسب با این زحمت توجه و علاقه و محبت طلب کنم.
بی رودربایستی بگویم اینقدر همسرم به من بی توجهی می کند که به کودک ۳ ساله ام حسادت می کنم.
او در کنار همسرم می خوابد و جای من در اتاق بچه است. همسرم به خاطر او آشپزی می کند و هیچ نمی پرسد من چه دوست دارم.
اگر همسران نتوانند در ابتدای زندگی سه نفره خود با هم کنار بیایند و زندگی را به مدار تعادل در آورند نیاز به کمک روان شناس و مشاور خواهند داشت.
یک خانواده مجموعه ای است که باید همه اجزای آن سر جای خودش باشد تا درست کار کند. مرد نفر اول، زن نفر دوم و فرزند باید در جایگاه سوم قرار بگیرد و زن و مرد همیشه مناسبات عالی خود را به عنوان والدین و مدیران خانه حفظ کنند و فرزند هرگز نباید جای یکی از آنان را بگیرد. توجه یا تنبیه فرزند نباید حربه ای برای انتقام جویی از همسر قرار گیرد.
گرداوری : ایران مطلب