سوگل ملکه خانه بود. او بود که تعیین می کرد کجا بروند، تا کی بمانند، چه بخورند، چه وقت بخورند و کی بخوابند. او خودش لباس هایش را انتخاب می کرد و هر وقت در خانه شان مهمانی بود، او محور اصلی بود. سبب خنده ها، موضوع حرف ها و سرچشمه همه ستایش ها سوگل بود.
زندگی به همین منوال ادامه می یافت تا این که سوگل پنج ساله شد. دخترک دوست داشتنی یک روز متوجه بزرگ شدن شکم مادر شد. از او پرسید: چرا این قدر چاق شده ای؟ مگر خیلی غذا می خوری؟
مادر جواب داده بود: نه عزیزم یه نی نی توی شکم منه. خواهر یا برادر تو!
سوگل آنقدر بزرگ بود که بفهمد یک خواهر یا برادر یعنی چه و آنقدر خوشحال شده بود که گویی دنیا را به او داده اند. روزها برای کودک به دنیا نیامده شعر می خواند و بازی می کرد و هر روز یک اسم برایش می گذاشت. او هنوز برادرش را ندیده بود که به او وابسته شده بود، اما وقتی برادر کوچکش به دنیا آمد سوگل کم کم متوجه شد همه چیز به آن خوبی که فکر می کرد، نیست.
مامان دزد
نرگس می گوید: وقتی فرزند دومم به دنیا آمد کم کم اختلاف من و پسر بزرگ ترم شروع شد. او می خواست به هر نحوی که شده به کودک دوم صدمه بزند و اسم او را مامان دزد گذاشته بود، زیرا فکر می کرد خواهرش من را برای خود می خواهد و مرا از او دزدیده است.
روان شناسان معتقدند تربیت و شکل گیری شخصیت فرزندان در خانوده با توجه به حسادت، رقابت و محبت و توجه والدین نسبت به آنان شکل می گیرد.
داستان به این قرار است که فرزند اول، فرزند دوم را سبب از دست دادن محبت والدین می داند و متوجه می شود که دیگر مثل قبل محبوب نیست و والدین نگاه خود را با شخص دیگری تقسیم کرده اند.
او که اکنون جایگاه فاخر خود را از دست داده احساس می کند کسی او را از تخت به زیر کشیده است و از او و کسانی که مسبب این کارند متنفر می شود.
رقبای جاه طلب
اصغر فقط چهار سال دارد، اما بخوبی بلد است کاری کند که اکبر برادر هشت ساله اش را به ستوه آورد، حتی از او کتکی بخورد تا آن را دستاویز کند و یک دعوای حسابی از سوی والدین برایش فراهم کند.
اصغر می داند بعد از آن مادر دلداری اش می دهد و اکبر را مجبور می کند بایستد تا اصغر تلافی کار او را در آورد.
وقتی از او می پرسم چرا این کار را می کنی مگر دوست داری داداشت کتک بخوره؟ سر تکان می دهد و با خنده می گوید: بله. اصغر می گوید اکبر را دوست دارد، اما خوشحال می شود مامان تنبیهش کند.
این شیطنت معصومانه کودک فقط رقابتی برسر محبت است و اگر والدین با رفتاری مناسب آن را پاسخ دهند هرگز تقویت نخواهد شد.
جاه طلبی، رقابت خستگی ناپذیر، سرکشی و حسادت از جمله زمینه های رفتاری در میان کودکان دوم است که والدین باید مراقب باشند به آن دامن نزنند. دومین کودک هرگز موقعیت قدرتمندی را تجربه نمی کند زیرا در زیر سایه رقیب به دنیا آمده است و رقابت از تجربیات اولیه اوست. این کودکان مستقل تر بار می آیند و قدرت سازگاری بیشتر نسبت به دیگر فرزندان دارند به شرطی که کوچک ترین فرزند نباشند زیرا معمولا والدین فرزند کوچک خود را لوس و پرتوقع و بدون مهارت های اجتماعی پرورش می دهند.
تحقیقات نشان می دهد که فرزندان دوم محبوب تر و شجاع تر و با قدرت ریسک پذیری بالاتری هستند.
ته تغاری ها
حمید در میان پنج برادر، دردانه مادر است. اگر دعوا کند، حق با اوست، اگر تا لنگ ظهر بخوابد، بچه خسته است! اگر هر چیز غیر ممکنی را بخواهد، می گویند: این بچه دیگر آخریه مگه چی می شه؟! اگر قدش به دو متر هم برسد هنوز کوچولوی مامان و باباست و هرکاری که بخواهد بکند آزاد است.
این توصیف حسین برادر بزرگ تر حمید است که در وصف ته تغاری خانه ارائه می دهد. کودک جاه طلب و بسیار نازپرورده که والدین خسته از یک عمر بچه داری حالا به او استقلال بیشتری می دهند و به او کمک می کنند بی مسئولیت بار بیاید.
نداشتن اتکا به نفس کافی به دلیل حمایت بیش از حد والدین، این کودکان را تهدید می کند. این کودکان یا خیلی زود از ناملایمات خسته می شوند و کنار می کشند یا در اثر پویایی بیش از حد که ثمره استقلال آنهاست به اهداف بزرگی می رسند.این کودکان که در محبت والدین بی رقیب هستند گاه قدرت جدایی از خانواده را ندارند و وابسته می مانند.
والدین می توانند با دانستن نکات لازم، رفتار خود را نسبت به فرزندان طوری تغییر دهند که تمامی کودکان کارآمد و مستقل بار بیایند. کافی است به همه آنان به اندازه کافی توجه شود.
منبع : jamejamonline.ir