قاتلان ۱۰ ساله، نوزادی را از وسط نصف کردند.
دو پسر۱۰ ساله یعنی رابرت تامپسون و جان وینابلز ، جیمز کوچولو را ، دو مایل دورتر به خط آهن بردند، به او تجاوز کردند، مثل یک عروسک کهنه توی یکی از چشم هایش رنگ ریختند، با آجر استخوان هایش را خرد کردند، با میله ای فلزی بارها به سرش کوبیدند و در حالی که هنوز زنده بود، مدفونش کردند و وقتی جان داد، جسدش را روی ریل راه آهن انداختند تا تماشا کنند که چگونه هنگام رد شدن قطار ، بدنش به دو نیم تقسیم می شود
اقدام ناباورانه دو پسر بچه ۱۰ ساله مردم را شوکه کرد.
قاتلان ۱۰ ساله، نوزادی را از وسط نصف کردند.
۳۸ نفر آن روز، دو پسر تقریبا ۱۰ ساله را دیدند که نوزادی را بغل گرفته بودند و به سوی مقصدی نامعلوم می رفتند. مردم خیال کرده بودند که آن سه تا برادرند و به همین خاطر کسی به آنها خرده نگرفت که چرا بدون بزرگتر در خیابان پرسه می زنند. دقایقی بعد مردم، مادری را دیدند که اشک می ریخت و به پلیس ها می گفت نوزاد ۲ سالهاش، جیمز بولگر را در کالسکه ای رو به روی قصابی گذاشته و برای خرید گوشت داخل مغازه رفته است اما وقتی برگشته پسرک و کالسکه اش ناپدید شده بودند.
همان زمان، همه یاد دو پسربچه و نوزاد افتادند اما دیگر دیر شده بود. پسرها یعنی رابرت تامپسون و جان وینابلز ، جیمز کوچولو را ، دو مایل دورتر به خط آهن بردند، به او تجاوز کردند، مثل یک عروسک کهنه توی یکی از چشم هایش رنگ ریختند، با آجر استخوان هایش را خرد کردند، با میله ای فلزی بارها به سرش کوبیدند و در حالی که هنوز زنده بود، مدفونش کردند و وقتی جان داد، جسدش را روی ریل راه آهن انداختند تا تماشا کنند که چگونه هنگام رد شدن قطار ، بدنش به دو نیم تقسیم می شود.
در سال ۱۹۹۳ ، اقدام به چنین جنایتی از سوی دو پسربچه برای مردم باور نکردنی بود اما وقتی پلیس ها اسنادشان را رو کردند و گفتند که خون جیمز کوچولو را کف کفش پسرها پیدا کرده اند و تصاویر آنها در حال دزدیدن نوزاد در دوربین های فروشگاه ثبت شده است همه به پذیرفتند. این جنایت به حدی فجیع بود که جان و رابرت با وجود سن کم شان در دادگاه بزرگسالان محاکمه و به ۱۸ سال حبس محکوم شدند.
رابرت و جان هیچوقت نگفتند انگیزه شان از این جنایت وحشیانه چه بوده است جز یکبار که رابرت به دوربین ها لبخندی تحویل داد و گفت « همه پسر کوچولوها، تا وقتی بزرگ نشده اند، خوبند….»
معلم جان و رابرت بعد در گفتگو با رسانه ها گفت: جان بسیار شرور و پر شر و شور بود ، اما رابرت معمولا آرام و بی صدا بود و عاقل تر از جان به نظر می رسید. با این حال هر دو پسر سابقه فرارهای زیاد از مدرسه را داشتند و وقتی با هم آشنا شدند با سوء استفاده از نبود نظارت آدم بزرگ ها، شیطنت های خطرناک شان روز به روز بیشتر شد تا به آدم دزدی و قتل رسید.
حکم دادگاه این بود که دو پسر تا ۱۸ سالگی در جایی شبیه به کانون اصلاح و تربیت ویژه نوجوانان باقی بمانند و سپس آزاد شوند هرچند خیلی ها معتقد بودند این روش برای تربیت جان و رابرت کافی نیست و حدس شان هم پر بیراه نبود چون جان وینابلز ۴ سال پیش نیز بار دیگر به علت مشارکت در تهیه تصاویر هرزنگارانه از کودکان به دادگاه فراخوانده شد.
آخرین نیوز