درک مرد از راه می رسه ناراحت و عبوس زن : چی شده؟ مرد : هیچی ( و در دل از خدا می خواد که زنش بی خیال شه و بره پی کارش ) زن حرف مرد رو باور نمی کنه : یه چیزیت هست.بگو! مرد برای اینکه اثبات کنه راست می گه لبخند می […]
درک
مرد از راه می رسه ناراحت و عبوس
زن : چی شده؟
مرد : هیچی ( و در دل از خدا می خواد که زنش
بی خیال شه و بره پی کارش )
زن حرف مرد رو باور نمی کنه : یه چیزیت هست.بگو!
مرد برای اینکه اثبات کنه راست می گه لبخند می زنه
زن اما ” می فهمه ” مرد دروغ میگه :
راستشو بگو یه چیزیت هست
تلفن زنگ می زنه.دوست زن پشت خطه ازش می خواد
حاضر شه تا با هم برن استخراز صبح قرارشو گذاشتن
مرد در دلش خدا خدا می کنه که زن زودتر بره
زن خطاب به دوستش: متاسفم که بدقولی می کنم
شوهرم ناراحته و نمی تونم تنهاش بذارم!
مرد داغون می شه
“می خواست تنها باشه”
*
*
روزی دیگر
*
*
مرد از راه می رسه
زن ناراحت و عبوسه
مرد : چی شده؟
زن : هیچی ( و در دل از خدا می خواد که شوهرش برای فهمیدن
مساله اصرار کنه و نازشو بکشه)
مرد حرف زن رو باور می کنه و می ره پی کارش
زن برای اینکه اثبات کنه دروغ می گه
دو قطره اشک می ریزه
مرد اما باز هم “نمی فهمه” زن دروغ میگه
تلفن زنگ می زنه دوست مرد پشت خطه ازش می خواد
حاضر شه تا با هم برن استخراز صبح قرارشو گذاشتن
(زن در دلش خدا خدا می کنه که مرد نره )
مرد خطاب به دوستش : الان راه می افتم!
زن داغون می شه
” نمی خواست تنها باشه”
و این داستان سال های سال ادامه داشت
و زن و مرد در کمال خوشبختی و تفاهم
در کنار هم روزگار را گذراندند
اینگونه باش
به چشمی اعتماد کن که به جای
صورت به سیرت تو می نگرد
به دلی دل بسپار که بسیار جای خالی برایت
داشته باشد و دستی را بپذیر که بازشدن را
بهتر از مشت شدن بلد است
هوس بازان کسانی را که زیبا می بینند
دوست دارند اما عاشقان کسانی را که
دوست دارند زیبا می بینند
وقتی تو زندگی به در بزرگ رسیدی نترس
و نا امید نشو چون اگه قرار بود باز نشه
جاش دیوار می کشیدن
آنچه هستی هدیه خداوند است به تو و
آنچه می شوی هدیه تو به خداوند
پس بی نظیر باش
شریف ترین دل ها دلی است که اندیشه
آزار دیگران در آن نباشد
نگو شب شده است بگو صح در راه است
قابل اعتماد بودن ارزشمند تر از
دوست داشتنی بودن است
و
چه لذتی بالاتر از اینکه اسمت
قسم راست یک نفر دیگه باشه
موقعیت
مردی صبح از خواب بیدار شد و دید تبرش ناپدید شده .
شک کرد که همسایه اش آن را دزدیده باشد ،برای همین
تمام روز اور ا زیر نظر گرفت. متوجه شد که همسایه اش
در دزدی مهارت دارد،مثل یک دزد راه می رود،مثل دزدی که
می خواهد چیزی را پنهان کند،پچ پچ می کند،آن قدر از شکش
مطمئن شد که تصمیم گرفت به خانه برگردد،لباسش را عوض
کند و نزد قاضی برود و شکایت کند.اما همین که وارد خانه شد ،
تبرش را پیدا کرد . زنش آن را جابه جا کرده بود. مرد از خانه
بیرون رفت و دوباره همسایه اش را زیر نظر گرفت و دریافت
که او مثل یک آدم شریف راه می رود ، حرف می زند ،
و رفتار می کند!
همیشه این نکته را به یاد داشته باشید که ما
انسانها در هر موقعیتی معمولا آن چیزی را
می بینیم که دوست داریم ببینیم!
پائلو کوئیلو
منطق
دانشجویی پس از اینکه در درس منطق نمره نیاورد به
استادش گفت: قربان، شما واقعا چیزی در مورد
موضوع این درس می دانید؟استاد گفت: بله حتما.
در غیر اینصورت نمی توانستم یک استاد باشم. دانشجو
ادامه داد: بسیار خوب، من مایلم از شما یک سوال بپرسم
اگر جواب صحیح دادید من نمره ام را قبول می کنم در غیر
اینصورت از شما می خواهم به من نمره کامل این درس
را بدهید.استاد قبول کرد و دانشجو پرسید: آن چیست که
قانونی است ولی منطقی نیست، منطقی است ولی قانونی
نیست و نه قانونی است و نه منطقی؟
استاد پس از تاملی طولانی نتوانست جواب بدهد و مجبور
شد نمره کامل درس را به آن دانشجو بدهد. بعد از مدتی استاد
با بهترین شاگردش تماس گرفت و همان سوال را پرسید
و شاگردش بلافاصله جواب داد: قربان شما ۶۳سال دارید
و با یک خانم ۳۵ساله ازدواج کردید که البته قانونی است
ولی منطقی نیست. همسر شما یک معشوقه ۲۲ساله دارد که
منطقی است ولی قانونی نیست و این حقیقت که شما به
معشوقه همسرتان نمره کامل دادید در صورتیکه باید آن
درس را رد می شد نه قانونی است و نه منطقی !!!
هوش
در یک شرکت بزرگ ژاپنی که تولید وسایل آرایشی را
برعهده داشت، یک مورد به یاد ماندنی اتفاق افتاد:شکایتی از
سوی یکی مشتریان به کمپانی رسید. او اظهار داشته بود
که هنگام خرید یک بسته صابون متوجه شده بود که آن قوطی
خالی است. بلافاصله با تاکید و پیگیریهای مدیریت ارشد
کارخانه این مشکل بررسی، و دستور صادر شد که خط بسته بندی
اصلاح گردد و قسمت فنی و مهندسی نیز تدابیر لازمه را جهت
پیشگیری از تکرار چنین مسئله ای اتخاذ نماید. مهندسین نیز
دست به کار شده و راه حل پیشنهادی خود را چنین ارائه دادند :
پایش (مونیتورینگ) خط بسته بندی با اشعه ایکس بزودی سیستم
مذکور خریداری شده و با تلاش شبانه روزی گروه مهندسین،
دستگاه تولید اشعه ایکس و مانیتورهائی با رزولوشن بالا
نصب شده و خط مزبور تجهیز گردید. سپس دو نفر اپراتور نیز
جهت کنترل دائمی پشت آن دستگاهها به کار گمارده شدند تا
از عبور احتمالی قوطیهای خالی جلوگیری نمایند.
نکته جالب توجه در این بود که درست همزمان با این ماجرا،
مشکلی مشابه نیز در یکی از کارگاههای کوچک تولیدی
پیش آمده بود اما آنجا یک کارمند معمولی و غیر متخصص
آنرا به شیوه ای بسیار ساده تر و کم خرج تر حل کرد :
تعبیه یک دستگاه پنکه در مسیر خط بسته بندی
تا قوطی خالی را باد ببرد !!!