دسته‌ها
داستان

بوی خوش دهان

شما زیاد بر من صلوات می­فرستی و آن وقت لبان مرا بوسیدند.
و از آن وقت است که دهان من بوی خوش می­دهد

بوی خوش دهان

thumb_HM-20138556018807119641418067109.9017

حضرت حجه الاسلام حاج آقا محقق فرمود:

مرحوم آخوند ملا علی همدانی(رض) فرمودند:
یک روز پیرمردی برای حساب خمس و زکات پیش من آمد.
متوجه شدم که از آن پیرمرد بوی عطر عجیبی بر مشامم می­رسد
که تا به حال نظیر آن را استشمام نکرده­ ام. از آن پیرمرد پرسیدم
که ای پیرمرد از چه عطری استفاده می­کنی؟

گفت: حضرت آیت الله، این بوی خوش داستانی دارد
که تا به حال برای کسی نگفته­ ام اما حال برای شما تعریف می­کنم.
یک شب در عالم خواب محضر مقدس رسول الله(ص) شرفیاب شدم،
آن حضرت نشسته بودند و حدود ده یا بیست نفر اطراف ایشان حضور داشتند
و من هم در آن مجلس بودم.

حضرت فرمودند: کدام یک از شما بر من زیاد صلوات می­فرستید؟
من خواستم بگویم من بر شما زیاد صلوات می­فرستم اما ساکت شدم
و چیزی نگفتم. حضرت برای بار دوم پرسیدند. باز هم کسی جواب نداد.
ناگهان یک وقت دیدم که وجود نازنین حضرت رسول ایستادند
و به من فرمودند:
شما زیاد بر من صلوات می­فرستی و آن وقت لبان مرا بوسیدند.
و از آن وقت است که دهان من بوی خوش می­دهد

منبع:sibred

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *