دسته‌ها
ورزشی

هرکس جای من بود، خودکشی می‌کرد

نیکبخت: هرکس جای من بود، خودکشی می‌کردرسانه ۷/ محمدرضا مدنی؛ علیرضا نیکبخت واحدی مهمان روزنامه رسانه ۷ بود و ساعتی در دفتر رسانه‌ای که می‌گفت خاطرات زیادی از آن دارد، کنارمان نشست و بی‌تعارف درباره مسائل امروز و دیروز فوتبال حرف زد. بخشی از این گفت‌وگو را در ادامه می خوانید.

مطهری فصل بعد می‌رود
نیکبخت درباره امیر ارسلان مطهری که نیم‌فصل لیگ قبل به استقلال آمد و نیامده به یکی از ستاره‌های تیم تبدیل شد، گفت: «این بازیکن را خیلی دوست دارم. مطمئنم موفق می‌شود؛ فقط باید او را از این وضعیت «بازیکن تعویضی» دربیاورند. روزگاری با علیرضا اکبرپور چنین رفتاری می‌شد. با اینکه توان بازی نود دقیقه‌ای را داشت ولی هر بار او را از دقیقه ۶۵ یا ۷۰ به میدان می‌آوردند و اسمش را گذاشته بودند «هرکول جیبی»! چون به محض ورودش یا پنالتی می‌گرفت، یا گل می‌زد، یا پاس گل می‌داد. برای همین اکبرپور نتوانست هرگز ارزش‌های واقعی اش را نشان بدهد و در استقلال به مهره‌ای نیمکت‌نشین تبدیل شده بود. این فوتبالیست (ارسلان) باید بیشتر بازی کند. مطهری به شدت استقلالی است و از روز‌هایی که در ذوب‌آهن بود به یاد داریم وقتی به استقلال گل زد، شادی نکرد. به اعتقاد من او با این روند فصل بعد مشتری‌های دست به نقدی پیدا می‌کند که او را ببرند و فصل بعد دیگر در استقلال بازی نمی‌کند، مگر اینکه چشمش را روی ارقام بالا ببندد و به عشق استقلال بازی کند».

شادی استوکی، ایده خودم بود
با مطرح شدن اسم امیرارسلان مطهری به یاد شادی بعد از گلِ گیتاری او افتادیم و سسپس به یاد شادی گل‌های نیکبخت که هر بار یک اتفاق جدید را برای تماشاگران رقم می‌زد. یکی از معروف‌ترین شادی گل‌های او وقتی بود که بعد از گلزنی به الاتحاد عربستان استوکش را درآورد و با میخ‌های زیرش شماره گرفت و مثل تلفن با آن حرف زد. خودش در این باره گفت: «آن شادی گل را خودم ابداع کردم و از هیچ بازیکن بزرگ و کوچکی در دنیا یاد نگرفته بودم. بیشتر ایده‌ها در ذهن خودم ساخته می‌شدند. برخی را با مجید ساعدی‌فر، دکتر تیم ملی طراحی می‌کردیم و احمد مؤمن زاده هم گاهی در این زمینه ایده‌های جالبی می‌داد. ولی نوشته‌های زیر پیراهنم و مواردی از این دست همه کار خودم بود».

وسط لایو زدم به تیر برق
علیرضا نیکبخت واحدی چند وقت قبل یک تصادف شدید هم داشت که خودش درباره اش گفت: «مدتی پیش در حال گذاشتن لایو در اینستاگرام بودم که به یک تیر برق برخورد کردم. شب بود و داشتم در اطراف تهران حرکت می‌کردم و با سرعت ۲۰ کیلومتر در حرکت بودم. اصلاً جلو را نگاه نمی‌کردم و چشمم توی صفحه موبایل بود که یک مرتبه از LED موبایل دیدم ماشین رفت داخل تیر چراغ برق و بوم… (خنده)! درِ موتور، گلگیر راست، سپر و چراغ‌های همان سمت عوض شدند و ۲۱۰ میلیون تومان هزینه‌ام شد! جالب است بدانید کل ماشین را یک سال و نیم پیش همین قیمت خریده بودم (خنده)! ولی الان در این رشد بی‌دلیل قیمت‌ها شده ۳ میلیارد! اتفاق خنده‌داری بود و شکر خدا نه به کسی آسیب زدم، نه به خودم».

هم‌پستی‌هایم را دَک کردم
وقتی بحث یارگیری و نبود ذخیره‌های مطمئن برای بازیکنان اصلی در تیم استقلال مطرح شد، نیکبخت خودش را مثال زد و گفت: «زمانی که من در استقلال بودم، در پست خودم سه رقیب داشتم. البته خود من اصلاً جنبه نیمکت‌نشینی را نداشتم و بهترین و شدیدترین تمرینات را می‌کردم. چون می‌دانستم بلغزم سرمربی مرا کنار می‌گذارد. درست در آن زمان محمد نوازی، علی چینی و افشین حاجی‌پور در پست من بودند که بعد‌ها اینقدر من در پستم خوب بودم که نوازی را به راست بردند، چینی رفت دفاع چپ و من ماندم و افشین که فکر می‌کنم خیلی کم بازی به او رسید. الان هم استقلال باید در هر پست لااقل دو بازیکن همطراز جذب کند تا در نبود وریا یا میلیچ این‌طور به مشکل برنخورد».

حسینی بماند و بجنگد
علیرضا نیکبخت که دوستان دروازه‌بان زیادی دارد درباره افت محسوس سیدحسین حسینی و اینکه با حضور محمدرشید مظاهری گفته در این تیم نمی‌ماند، گفت: «حسینی باید بماند و مهره‌سوزی نکند. او سال‌ها برای استقلال زحمت کشیده است. اصلاً یک سؤال از او دارم؛ حسینی دوست دارد دروازه اش باز شود؟ قطعاً نه! ولی شاید در این فصل، چون مهره‌ای مانند مهدی رحمتی کنارش نبود، نتوانست توانایی‌هایش را بروز بدهد. قبل‌تر گفتم من با وجود داشتن ۳ بازیکن رقیب، خودم را می‌کشتم تا بازی کنم و این می‌تواند رمز افت شدید حسینی باشد. باید بماند و کنار مظاهری باز هم آقای کلین‌شیت شود و بدرخشد. دروازه‌بانی بیش از همه پست‌ها به انگیزه مربوط می‌شود. یک خاطره درباره انگیزه بگویم برای‌تان جالب می‌شود».

آمپول ب. کمپلکس را به من قالب کردند
علیرضا یادی از دوران حضورش در تیم ملی کرد و گفت: «در اردوی تیم ملی بودیم و من مصدوم شدم. دکتر خانلری به من گفت بیا یک آمپول از آمریکا آورده‌ام که مرده را زنده می‌کند. آن زمان من و علی دایی فوروارد‌های فیکس تیم ملی بودیم. من هم گفتم بزن ببینم چطور می‌شود. وقتی بازی شروع شد، رفتم توی زمین و سه پاس گل دادم و یک گل هم خودم زدم. وقتی از زمین بیرون آمدم، بلاژویچ مرا می‌بوسید و اسمم را صدا می‌زد. رفتم سراغ دکتر خانلری که درباره اسم آمپول بپرسم که بعد‌ها هم از همان به من بزند که گفت همان «ب. کمپلکس» معمولی بود و با هم زدیم زیر خنده! می‌خواهم بگویم تلقین و انگیزه داشتن چقدر در کار بازیکن تأثیر مثبت می‌گذارد».

دروازه عابدزاده کوچک بود
وقتی حرف از دروازه‌بانی گل کرد، علیرضا درباره دروازه‌بانان با روحیه هم حرف زد و گفت: «تا به حال دروازه‌بانی با روحیه احمدرضا ندیده‌ام. وقتی توپ را می‌دزدیدم و به سمت دروازه می‌رفتم طوری جلو می‌آمد و دست و پایش را باز می‌کرد که با یک نگاه به پشت‌سرش حس می‌کردم دروازه یک متر در یک متر بیشتر نیست و توپ را می‌زدم بیرون یا به بدن خودش می‌خورد».

نیکبخت: هرکس جای من بود، خودکشی می‌کرد

مدیریت بی‌ثبات، استقلال را نابود می‌کند
او از وضعیت بد مدیریتی در باشگاه استقلال طی این سال‌ها هم حرف زد و گفت: «متأسفانه تصور این‌گونه شده هر مدیری که «بیزنس‎من» بهتری باشد به درد استقلال می‌خورد. الان نگاه کنید، تا معاونت بین‌الملل باشگاه هم بیزنس‎من است! رئال‌مادرید را ببینید الان مدیرعاملش چند سال در این باشگاه است. او هم یک بازرگان است ولی وقتی از ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۶ و دوباره از ۲۰۰۹ تا امروز در این باشگاه مانده زیر و بم کار را می‌داند و می‌تواند از الان برای دو سال بعد تیمش برنامه‌ریزی کند ولی مدیرانی که با یک امضا می‌آیند و با همان امضا دو روز بعد بیرون می‌روند، نگاه آینده‌نگرانه به باشگاه ندارند. فقط می‌روند دنبال دوتا خرید خوب و گرانقیمت تا در دوره‌شان نتیجه بگیرند و ۶ ماه بیشتر در رأس کار باقی بمانند. اصلاً معنی سرپرست گذاشتن را نمی‌فهمم که این سال‌ها هم به شدت مد شده و هر جا مدیر و رئیس ندارد، برایش سرپرست می‌گذارند. مدیریت بدون ثبات بهتر از این نمی‌شود».

کمپ حجازی قرار بود خانه ما باشد
با طرح بحث مدیریت، علیرضا نیکبخت واحدی درباره موضوعی هم حرف زد که علی فتح‌الله زاده کلنگ اولش را در کمپ ناصر حجازی زد. او گفت: «بروید از خود حاجی (فتح‌ا… زاده) بپرسید. روز اولی که کلنگ اول در خاک کمپ به زمین خورد، من آنجا بودم. اصلاً قرار نبود آنجا کمپ شود. هنوز بلوار فردوس غرب را نزده بودند و مسیرش خاکی بود. حاجی می‌خواست در آن زمین آپارتمان‌سازی کند و آن‌ها را به بازیکنان تیم بدهد. حتی قطعه‌بندی هم شده بود و می‌خواستند به هر یک از بچه‌های تیم یک قطعه زمین بدهند ولی در نهایت تصمیمات عوض شد».

فتح‌الله‌زاده برای استقلال از همه چیزش می‌گذشت
نیکبخت با مرور خاطرات شیرین دوران حضورش در استقلال به شیوه مدیریت علی فتح‌الله‌زاده هم پرداخت و گفت: «آقای فتح‌الله‌زاده فوق العاده بود. او هم مثل بقیه مدیران دستش خالی بود ولی دل خرج کردن داشت. ماشینش را می‌فروخت، خانه‌اش را می‌فروخت و زمینی در شمال به یکی از بچه‌ها می‌داد و نمی‌گذاشت کسی ناراضی از در اتاقش بیرون برود. اینقدر دوستانه با ما رفتار می‌کرد که ما به رغم داشتن مشکلات مالی دل‌مان نمی‌آمد فشاری به باشگاه بیاوریم، چون می‌دیدیم وقتی فشار بیاوریم او از مال و اموال خودش می‌زند و به ما می‌دهد و این برای بیشتر بچه‌ها خوشایند نبود. گرچه بعضی‌ها می‌گرفتند و کاری به این موضوع نداشتند».

هر کس جای من بود، خودکشی می‌کرد
از مهم‌ترین مباحث مطرح شده در دیداری که با نیکبخت داشتیم طرح موضوع جدایی اش از استقلال و پیوستن به پرسپولیس بود. او گفت: «درست زمانی که من کاپیتان استقلال بودم و می‌توانستم در تیم هر شماره پیراهنی را برای خودم انتخاب کنم، کاری کردند تا در استقلال نمانم. در اوج فوتبالم بودم و دوست داشتم برای استقلال جانم را هم بدهم ولی متأسفانه آن‌هایی که نمی‌خواهند بازیکنی زیادی محبوب شود، مرا زدند و اصطلاحاً زیر پایم را خالی کردند تا از استقلال بروم. این عین ناجوانمردی بود و من هم راهی پرسپولیس شدم. خیلی برایم سخت بود. جالب اینکه غیر از دیدار‌های مقابل استقلال هرگز در هیچ استادیومی فحش نمی‌خوردم ولی وقتی می‌دیدم طرفداری که تا چند وقت پیش گلویش را برای من پاره می‌کرد بدترین الفاظ را به من و خانواده‌ام نثار می‌کند، اینقدر نارحت می‌شدم که دوست داشتم بمیرم. باور کنید هرکسی جای من بود خودکشی می‌کرد که این‌طور از تیم محبوبش دورش کردند. من لایق این اتفاقات نبودم و هنوز هم می‌گویم عده‌ای نخواستند من فوتبالم را در استقلال تمام کنم. هر چند وقتی به استقلال برگشتم در یک نیم‌فصل از ۱۶ بازی ۱۳ بار در ترکیب اصلی برای تیم بازی کردم و تا روز آخر هم با قدرت توپ زدم ولی در هر صورت هرگز آن‌هایی که باعث شدند این اتفاقات برای من بیفتد را نمی‌بخشم».

می‌توانستم ۵۰ میلیون فالوور داشته باشم
علیرضا با انتقاد از فضای مجازی و موج‌هایی که عده‌ای نوجوان در آن به‌راه می‌اندازند، گفت: «این فضا خیلی خوب است ولی اگر بتوان از آن درست استفاده کرد. متأسفانه الان عده‌ای از بازیکنان از این فضا به شکل درست استفاده نمی‌کنند. اگر این اینستاگرام ۱۰ سال زودتر می‌آمد، الان خود من ۴۰، ۵۰ میلیون فالوور داشتم ولی الان عده‌ای از راه‌های نادرست فالوور می‌گیرند که من آن‌ها را نمی‌پسندم».

مجاهد، علی دایی را به جان پلیس انداخت!
علیرضا در بخش پایانی حرف‌هایش خاطره‌ای هم از دوران حضورش در اردوی تیم ملی بیان کرد و گفت: «داشتیم از امارات برمی‌گشتیم. تیم ملی آنجا بازی داشت و در راه بازگشت بودیم که در حین عبور از مقابل دو پلیس اماراتی آن‌ها جمله‌ای به عربی خطاب به تیم ملی ایران گفتند. علی دایی که بغل دستش مجاهد ایستاده بود، از او پرسید «چه گفتند؟» و مجاهد هم که عربی را بهتر از فارسی حرف می‌زد، عین توهینی که به تیم ملی کرده بودند را برای دایی ترجمه کرد. دایی هم به سمت دو پلیس رفت و یقه‌شان را گرفت و جنجال به‌پا شد، اما در نهایت با حضور کادر فنی و حراست فرودگاه همه چیز ختم به خیر شد».

منبع خبر: خبر ورزشی

آخرین اخبار ورزشی را در سایت خبری-تحلیلی رسانه ۷ بخوانید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *