دسته‌ها
زندگینامه شعرا و دانشمندان

زندگینامه حکیم عمر خیام شاعر ، فیلسوف ، ریاضی‌دان و ستاره‌شناس

زندگینامه خیام نیشابوری

آرامگاه خیام که در محلهٔ کهن شادیاخدر نیشابور است.

عمر خیام در سده پنجم هجری در نیشابور زاده شد. فقه را در میانسالی در محضر امام موفق نیشابوری آموخت؛ حدیث، تفسیر،فلسفه، حکمت و ستاره‌شناسی را فراگرفت. برخی نوشته‌اند که او فلسفه را مستقیماً از زبان یونانی فرا گرفته بود.

در حدود ۴۴۹ تحت حمایت و سرپرستی ابوطاهر، قاضی‌القضات سمرقند، کتابی دربارهٔ معادله‌های درجهٔ سوم به زبان عربی نوشت تحت نام رساله فی البراهین علی مسائل الجبر و المقابله و از آن‌جا که با نظام‌الملک طوسی رابطه‌ای نیکو داشت، این کتاب را پس از نگارش به خواجه تقدیم کرد. پس از این دوران خیام به دعوت سلطان جلال‌الدین ملک‌شاه سلجوقی و وزیرش نظام الملک بهاصفهان می‌رود تا سرپرستی رصدخانهٔ اصفهان را به‌عهده گیرد. او هجده سال در آن‌جا مقیم می‌شود. به مدیریت او زیج ملکشاهی تهیه می‌شود و در همین سال‌ها (حدود ۴۵۸) طرح اصلاح تقویم را تنظیم می‌کند. تقویم جلالی را تدوین کرد که به نام جلال‌الدین ملک‌شاه شهره است، اما پس از مرگ ملک‌شاه کاربستی نیافت. در این دوران خیام به‌عنوان اختربین در دربار خدمت می‌کرد هرچند به اختربینی اعتقادی نداشت.در همین سال‌ها (۴۵۶) مهم‌ترین و تأثیرگذارترین اثر ریاضی خود را با نام رساله فی شرح ما اشکل من مصادرات اقلیدس را می‌نویسد و در آن خطوط موازی و نظریهٔ نسبت‌ها را شرح می‌دهد. همچنین گفته می‌شود که خیام هنگامی که سلطان سنجر، پسر ملک‌شاه در کودکی به آبله گرفتار بوده وی را درمان نموده‌است.  پس از درگذشت ملک‌شاه و کشته شدن نظام‌الملک، خیام مورد بی‌مهری قرار گرفت و کمک مالی به رصدخانه قطع شد بعد از سال ۴۷۹ اصفهان را به قصد اقامت در مرو که به عنوان پایتخت جدید سلجوقیان انتخاب شده بود، ترک کرد. احتمالاً در آن‌جا میزان الحکم و قسطاس المستقیم را نوشت. رسالهٔ مشکلات الحساب (مسائلی در حساب) احتمالاً در همین سال‌ها نوشته شده‌است.  غلامحسین مراقبی گفته‌است که خیام در زندگی زن نگرفت و همسر برنگزید.

باغی که آرامگاه خیام در آن قرار دارد،

تصویر از کنار آرامگاه امامزاده محروق گرفته شده‌است و در ورودی قدیمی این باغ در تصویر دیده می‌شود.

مرگ خیام را میان سال‌های ۵۱۷-۵۲۰ هجری می‌دانند که در نیشابور اتفاق افتاد. گروهی از تذکره‌نویسان نیز وفات او را ۵۱۶ نوشته‌اند، اما پس از بررسیهای لازم مشخص گردیده که تاریخ وفات وی سال ۵۱۷ بوده است. مقبرهٔ وی هم اکنون در شهر نیشابور، در باغی که آرامگاه امامزاده محروق در آن واقع می‌باشد، قرار گرفته است.

شرایط دوران خیام

در زمان خیام فرقه‌های مختلف سنی و شیعه، اشعری و معتزلی سرگرم بحث‌ها و مجادلات اصولی و کلامی بودند. فیلسوفان پیوسته توسط قشرهای مختلف به کفر متهم می‌شدند. تعصب، بر فضای جامعه چنگ انداخته بود و کسی جرئت ابراز نظریات خود را نداشت – حتی امام محمد غزالی نیز از اتهام کفر در امان نماند. اگر به سیاست‌نامهٔ خواجه نظام‌الملک بنگریم، این اوضاع کاملاً بر ما روشن خواهد بود. در آن جا، خواجه نظام همهٔ معتقدان به مذهبی خلاف مذهب خود را به شدت می‌کوبد و همه را منحرف از راه حق و ملعون می‌داند. از نظر سیاست نیز وقایع مهمی در عصر خیام رخ داد:

  1. سقوط دولت آل بویه
  2. قیام دولتِ سلجوقی
  3. جنگ‌های صلیبی
  4. ظهور باطنیان

در اوایل دوران زندگی خیام، ابن سینا و ابوریحان بیرونی به اواخر عمر خود رسیده بودند. نظامی عروضی سمرقندی او را «حجه الحق» و ابوالفضل بیهقی «امام عصر خود» لقب داده‌اند. از خیام به عنوان جانشین ابن‌سینا و استاد بی‌بدیلِ فلسفه طبیعی (مادی) ریاضیات، منطق و متافیزیک یاد می‌کنند.

القاب

حکیم حجه الحق، خواجه، امام، الفیلسوف حجه الحق، خواجه امام، حکیم جهان و فیلسوف گیتی، الشیخ الامام، الشیخ الاجل حجه الحق، علامهٔ خواجه، قدوهٔ الفضل، سلطان العلماء، ملک الحکماء، امام خراسان، من اعیان المنجّمین، الحکیم الفاضل الاوحد، خواجهٔ حکیم، الحکیم الفاضل، نادرهٔ فلک، تالی ابن سینا، حکیم عارف به جمیع انواع حکمت به ویژه ریاضی، مسلط بر تمامی اجزای حکمت و ریاضیات و معقولات، در اکثر علوم خاصه درنجوم سرآمد زمان، فیلسوف الوقت، سیدالمحقّقین، ملک الحکماء، الادیب الاریب الخطیر،الفلکی الکبیر، حجه الحق والیقین، نصیرالحکمه و الدین، فیلسوف العالمین، نصره الدّین، الحیر الهمام، سیّدالحکماءالمشرق و المغرب،السیّدالاجل، فیلسوف العالم، به طور قطع در حکمت و نجوم بی‌همتا، علامهٔ دوران، بر دانش یونان مسلط و غیره.

خیام در افسانه

انابه

افسانه‌هایی چند پیرامون خیام وجود دارد. یکی از این افسانه‌ها از این قرار است که خیام می‌خواست باده بنوشد ولی بادی وزید و کوزه میش را شکست. پس خیام چنین سرود:

ابریق می مرا شکستی، ربی بر من در عیش را ببستی، ربی
من مِی خورم و تو می‌کنی بدمستی خاکم به دهن مگر که مستی، ربی

پس چون این شعر کفرآمیز را گفت خدا روی وی را سیاه کرد. پس خیام پشیمان شد و برای پوزش از خدا این بیت را سرود:

ناکرده گنه در این جهان کیست بگو! آن کس که گنه نکرد چون زیست بگو!
من بد کنم و تو بد مکافات دهی پس فرق میان من و تو چیست بگو!

و چون این‌گونه از خداوند پوزش خواست رویش دوباره سفید شد. البته جدا از افسانه‌ها در اینکه دو رباعی بالا از خیام باشند جای شک است.

ای رفته و باز آمده بل هم گشته

در افسانه‌ای دیگر، چنین آمده که روزی خیام با شاگردان از نزدیکی مدرسه‌ای می‌گذشتند. عده‌ای، مشغول ترمیم آن مدرسه بودند و چارپایانی، مدام بارهایی (شامل سنگ و خشت و غیره) را به داخل مدرسه می‌بردند و بیرون می‌آمدند. یکی از آن چارپایان از وارد شدن به مدرسه ابا می‌کرد و هیچ‌کس قادر نبود آن را وارد مدرسه کند. چون خیام این اوضاع را دید، جلو رفت و در گوش چارپا چیزی گفت. سپس چارپا آرام شد و داخل مدرسه شد. پس از این‌که خیام بازگشت، شاگردان پرسیدند که ماجرا چه بود؟
خیام بازگفت که آن خر، یکی از محصلان همین مدرسه بوده و پس از مردن، به این شکل درآمده و دوباره به دنیا بازگشته‌است (اشاره به نظریهٔ تناسخ) و می‌ترسید که وارد مدرسه بشود و کسی او را بشناسد و شرمنده گردد. من این موضوع را فهمیدم و در گوشش خواندم:

ای رفته و بازآمده بَل هُم گشته نامت ز میان مردمان گم گشته
ناخن همه جمع آمده و سم گشته ریشت ز عقب درآمده، دُم گشته

و چون متوجه شد که من او را شناخته‌ام، تن به درون مدرسه رفتن درداد.

سه یار دبستانی

نوشتار اصلی: سه یار دبستانی

بنا به روایتی، خیام و حسن صباح و خواجه نظام‌الملک به سه یار دبستانی معروف بوده‌اند که هریک در بزرگسالی به راهی رفتند. حسن، رهبری فرقهٔ اسماعیلیه را برعهده گرفت؛ خواجه نظام‌الملک، سیاست‌مداری بزرگ شد؛ و خیام، شاعر و متفکری گوشه‌گیر که در آثارش اندیشه‌های بدیع و دلهره و اضطرابی از فلسفهٔ هستی و جهان وجود دارد.

برپایه داستان سه یار دبستانی این سه در زمان کودکی با هم قرار گذاشتند که هر کدام اگر به جایگاهی رسید آن دو دیگر را یاری رسانَد. هنگامی که نظام‌الملک به وزیریسلجوقیان رسید به خیام فرمانروایی بر نیشابور و گرداگرد آن سامان را پیشنهاد کرد، ولی خیام گفت که سودای ولایت‌داری ندارد. پس نظام‌الملک ده‌هزار دینار مقرری برای او تعیین کرد تا در نیشابور به او پرداخت کنند.

چنان‌که محمدعلی فروغی در مقدمهٔ تصحیحش از خیام اشاره کرده‌است، این داستان سند معتبری ندارد، و تازه اگر راست باشد، حسن صباح و خیام هر دو باید بیش از ۱۲۰ سال عمر کرده‌باشند، که بسیار بعید است. به‌علاوه، هیچ‌یک از معاصران خیام هم به این داستان اشاره نکرده‌است.

دستاوردهای خیام

ریاضیات

س. ا. کانسوا گفته: «در تاریخ ریاضیِ سده‌های ۱۱ و ۱۲ [میلادی]، و شاید هم بتوان گفت در تمام سده‌های میانه، حکیم عمر خیام متولد نیشابور خراسان نقش عمده‌ای داشته‌است.»

پیش از کشف رسالهٔ خیام در جبر، شهرت او در مشرق‌زمین به‌واسطهٔ اصلاحات سال و ماه ایرانی و در غرب به واسطه ترجمه رباعیاتش بوده‌است. اگر چه کارهای خیام در ریاضیات (به ویژه در جبر) به صورت منبع دست اول در بین ریاضی‌دانان اروپایی سدهٔ ۱۹ میلادی مورد استفاده نبوده‌است، می‌توان رد پای خیام را به واسطه طوسی در پیشرفت ریاضیات در اروپا دنبال کرد. قدیمی‌ترین کتابی که از خیام اسمی به میان آورده و نویسندهٔ آن هم‌دوره خیام بوده، نظامی عروضی مؤلف «چهار مقاله» است؛ ولی او خیام را در ردیف منجمین ذکر می‌کند و اسمی از رباعیات او نمی‌آورد. با این وجود جورج سارتن با نام بردن از خیام به عنوان یکی از بزرگ‌ترین ریاضیدانان قرون وسطی چنین می‌نویسد:

خیام اول کسی است که به تحقیق منظم علمی در معادلات درجات اول و دوم و سوم پرداخته، و طبقه‌بندی تحسین‌آوری از این معادلات آورده‌است، و در حل تمام صور معادلات درجه سوم منظماً تحقیق کرده، و به حل (در اغلب موارد ناقص) هندسی آنها توفیق یافته، و رساله وی در علم جبر، که مشتمل بر این تحقیقات است، معرف یک فکر منظم علمی است؛ و این رساله یکی از برجسته‌ترین آثار قرون‌وسطائی و احتمالاً برجسته‌ترین آنها در این علم است.

— غلامحسین مصاحب، ۱۳۵

او نخستین کسی بود که نشان داد معادلهٔ درجهٔ سوم ممکن است دارای بیش از یک جواب باشد و یا این که اصلاً جوابی نداشته باشند. «آنچه که در هر حالت مفروض اتفاق می‌افتد بستگی به این دارد که مقاطع مخروطی‌ای که وی از آنها استفاده می‌کند در هیچ نقطه یکدیگر را قطع نکنند، یا در یک یا دو نقطه یکدیگر را قطع کنند.». گفته: «نخستین کسی بود که گفت معادلهٔ درجهٔ سوم را نمی‌توان عموماً با تبدیل به معادله‌های درجهٔ دوم حل کرد، اما می‌توان با بکار بردن مقاطع مخروطی به حل آن دست یافت.» همچنین گفته: «در مورد جبر، کار خیام در ابداع نظریهٔ هندسی معادلات درجهٔ سوم موفق‌ترین کاری است که دانشمندی مسلمان انجام داده‌است.».

یکی دیگر از آثار ریاضی خیام رساله فی شرح ما اشکل من مصادرات اقلیدس است. او در این کتاب اصل موضوعهٔ پنجم اقلیدس را دربارهٔ قضیهٔ خطوط متوازی که شالودهٔ هندسهٔ اقلیدسی است، مورد مطالعه قرار داد و اصل پنجم را اثبات کرد.  به نظر می‌رسد که تنها نسخه کامل باقی‌مانده از این کتاب در کتابخانه لایدن در هلند قرار دارد. «در نیمهٔ اول سدهٔ هیجدهم، ساکری اساس نظریهٔ خود را دربارهٔ خطوط موازی بر مطالعهٔ همان چهارضلعی دوقائمهٔ متساوی‌الساقین که خیام فرض کرده بود قرار می‌دهد و کوشش می‌کند که فرضهای حاده و منفرجه‌بودن دو زاویهٔ دیگر را رد کند.»

درکتاب دیگری از خیام که اهمیت ویژه‌ای در تاریخ ریاضیات دارد رسالهٔ مشکلات الحساب (مسائلی در حساب) هرچند این رساله هرگز پیدا نشد اما خیام خود به این کتاب اشاره کرده است و ادعا می‌کند قواعدی برای بسط دوجمله‌ای (a+b)^n کشف کرده و اثبات ادعایش به روش جبری در این کتاب است. بنابرین از دیگر دست‌آوردهای وی موفقیت در تعیین ضرایب بسط دو جمله‌ای (بینوم نیوتن) است که البته تا سده قبل نامکشوف مانده بود و به احترام سبقت وی بر اسحاق نیوتن در این زمینه در بسیاری از کتب دانشگاهی و مرجع این دو جمله‌ای‌ها «دو جمله‌ای خیام-نیوتن» نامیده می‌شوند. نوشتن این ضرایب به صورت منظم مثلث خیام-پاسکال را شکل می‌دهد که بیانگر رابطه‌ای بین این ضرایب است.

به هر حال قواعد این بسط تا n=12 توسط طوسی (که بیشترین تأثیر را از خیام گرفته) در کتاب «جوامع الحساب» آورده شده است.  روش خیام در به دست آوردن ضرایب منجر به نام گذاری مثلث حسابی این ضرایب به نام مثلث خیام شد، انگلیسی زبان‌ها آن را به نام مثلث پاسکال می‌شناسند که البته خدشه‌ای بر پیشگامی خیام در کشف روشی جبری برای این ضرایب نیست.

ستاره‌شناسی

یکی از برجسته‌ترین کارهای وی را می‌توان اصلاح گاهشماری ایران در زمان وزارت خواجه نظام‌الملک، که در دورهٔ سلطنت ملک‌شاه سلجوقی (۴۲۶-۵۹۰ هجری قمری) بود، دانست. وی بدین منظور مدار گردش کره زمین به دور خورشید را تا ۱۶ رقم اعشار محاسبه نمود. اصلاح در ۲۵ فروردین ۴۵۸ هجری خورشیدی (۳ رمضان ۴۷۱ هجری قمری) انجام شد.

خیام در مقام ریاضی‌دان و ستاره‌شناس تحقیقات و تالیفات مهمی دارد. از جمله آنها رساله فی البراهین علی مسائل الجبر و المقابله است که در آن از جبر عمدتاً هندسی خود برای حل معادلات درجه سوم استفاده می‌کند. او معادلات درجه دوم را از روش‌های هندسی اصول اقلیدس حل می‌کند و سپس نشان می‌دهد که معادلات درجه سوم با قطع دادن مقاطع مخروطی با هم قابل حل هستند.  برگن معتقد است که «هر کس که ترجمهٔ انگلیسی [جبر خیام] به توسط کثیر  را بخواند استدلالات خیام را بس روشن خواهد یافت و، نیز، از نکات متعدد جالب توجهی در تاریخ انواع مختلف معادلات مطلع خواهد شد.» مسلم است که خیام در رساله‌هایش از وجود جواب‌های منفی و موهومی در معادلات آگاهی نداشته‌است و جواب صفر را نیز در نظر نمی‌گرفته است.

موسیقی

خیام به تحلیل ریاضی موسیقی نیز پرداخته‌است و در القول علی اجناس التی بالاربعاء مسالهٔ تقسیم یک چهارم را به سه فاصله مربوط به مایه‌های بی‌نیم‌پرده، با نیم‌پردهٔ بالارونده، و یک چهارم پرده را شرح می‌دهد.

ادبیات

نوشتار اصلی: رباعیات خیام

خیام زندگی‌اش را به عنوان ریاضیدان و فیلسوفی شهیر سپری کرد، در حالی‌که معاصرانش از رباعیاتی که امروز مایه شهرت و افتخار او هستند بی‌خبر بودند.  معاصران خیام نظیر نظامی عروضی یا ابوالحسن بیهقی از شاعری خیام یادی نکرده‌اند. صادق هدایت در این باره می‌گوید.

گویا ترانه‌های خیام در زمان حیاتش به واسطهٔ تعصب مردم مخفی بوده و تدوین نشده و تنها بین یکدسته از دوستان همرنگ و صمیمی او شهرت داشته یا در حاشیهٔ جنگ‌ها و کتب اشخاص باذوق بطور قلم‌انداز چند رباعی از او ضبط شده، و پس از مرگش منتشر گردیده است.

قدیمی‌ترین کتابی که در آن از خیام شاعر یادی شده‌است، کتاب خریده القصر از عمادالدین کاتب اصفهانی است. این کتاب به زبان عربی و در سال ۵۷۲ یعنی نزدیک به ۵۰ سال پس از مرگ خیام نوشته شده است. کتاب دیگر مرصادالعباد نجم‌الدین رازی است. این کتاب حدود ۱۰۰ سال پس از مرگ خیام در ۶۲۰ قمری تصنیف شده است  نجم‌الدین صوفی متعصبی بوده که از نیش و کنایه به خیام به خاطر افکار کفرآمیزش دریغ نکرده است.  کتاب‌های قدیمی (پیش از سدهٔ نهم) که اشعار خیام در آنها آمده است و مورد استفادهٔ مصححان قرار گرفته‌اند علاوه بر مرصادالعباد از قرار زیرند:  تاریخ جهانگشا (۶۵۸ ق)، تاریخ گزیدهٔ حمدالله مستوفی (۷۳۰ ق)، نزهه المجالس (۷۳۱ ق)، مونس الاحرار(۷۴۱ ق). جنگی از منشآت و اشعار که سعید نفیسی در کتابخانهٔ مجلس شورای ملی جنگ یافت و در سال ۷۵۰ قمری کتابت شده است و همچنین مجموعه‌ای تذکره‌مانند که قاسم غنی در کتابخانهٔ شورای ملی یافت که مشتمل بر منتخابت اشعار سی شاعر است و پنج رباعی از خیام دارد.

با کنار گذاشتن رباعیات تکراری ۵۷ رباعی به دست می‌آید. این ۵۷ رباعی که تقریباً صحت انتساب آنها به خیام مسلم است کلیدی برای تصحیح و شناختن سره از ناسره به دست مصححان می‌دهد. با کمک این رباعی‌ها زبان شاعر و مشرب فلسفی وی تا حد زیادی آشکار می‌شود. زبان خیام در شعر طبیعی و ساده و از تکلف به دور است و در شعر پیرو کسی نیست. وانگهی هدف خیام از سرودن رباعی شاعری به معنی متعارف نبوده‌است بلکه به واسطهٔ داشتن ذوق شاعری نکته‌بینی‌های فلسفی خود را در قالب شعر بیان کرده‌است

تصحیحات رباعیات خیام

شهرت خیام به عنوان شاعر مرهون ادوارد فیتزجرالد انگلیسی‌است که با ترجمهٔ شاعرانهٔ رباعیات وی به انگلیسی، خیام را به جهانیان شناساند. با این حال در مجموعهٔ خود اشعاری از خیام آورده است که به قول هدایت نسبت آنها به خیام جایز نیست.

تا پیش از تصحیحات علمی مجموعه‌هایی که با نام رباعیات خیام وجود داشت؛ مجموعه‌هایی مغشوش از آرای متناقض و افکار متضاد بود به طوری که به قول صادق هدایت «اگر یک نفر صد سال عمر کرده باشد و روزی دو مرتبه کیش و مسلک و عقیدهٔ خود را عوض کرده باشد قادر به گفتن چنین افکاری نخواهد بود.».  بی‌مبالاتی نسخه‌نویسان و اشتباه کاتبان همیشه در بررسی نسخه‌های خطی دیده می‌شود. اما در مورد خیام گاه اشعارش را به‌عمد تغییر داده‌اند تا آن را به مسلک تصوف نزدیک کنند. هدایت حتی می‌گوید یک علت مغشوش بودن رباعیات خیام این است که هر کس می‌خوارگی کرده‌است و رباعی‌ای گفته است از ترس تکفیر آن را به خیام نسبت داده‌است.  مشکل دیگری که وجود دارد این است که بسیاری به پیروی و تقلید از خیام رباعی سروده‌اند و رباعی ایشان بعدها در شمار رباعیات خیام آمده‌است.

نخستین تصحیح معتبر رباعیات خیام به دست صادق هدایت انجام گرفت. وی از نوجوانی دلبستهٔ خیام بود تدوینی از رباعیات خیام صورت داده بود. بعدها در ۱۳۱۳ آن را مفصل‌تر و علمی‌تر و با مقدمه‌ای طولانی با نام ترانه‌های خیام به چاپ رسانید. تصحیح معتبر بعدی به دست محمد علی فروغی در ۱۳۲۰ به انجام رسید. لازم است ذکر شود که اروپاییان نظیر ژوکوفسکی، روزن و کریستنسن دست به تصحیح رباعیات زده بودند اما منتقدان بعدی شیوهٔ تصحیح و حاصل کار ایشان را چندان معتبر ندانسته‌اند.

احمد شاملو روایتی از ۱۲۵ رباعی خیام در کتابی به نام ترانه‌ها روایت: احمد شاملو ارائه داده‌است.

هرگز دل من ز علم محروم نشد کم ماند ز اسرار که معلوم نشد
هفتاد و دو سال فکر کردم شب و روز معلومم شد که هیچ معلوم نشد

کتاب دایره سپهر، ناشر: چشمه-سال چاپ: ۱۳۸۵ نویسنده :جاوید مقدس صدقیانی. جهان‌بینی علمی و رساله سلسله ترتیب خیام به همراه متن کامل و تصحیح شده رباعیات خیام. این کتاب مشتمل است بر: متن کامل و تصحیح شدهٔ رباعیات خیام، استخراج رباعیاتی که به شاعران دیگر نسبت داده می‌شود. اما در دیوان اشعار خیام به دفعات آمده، مطالبی با نام حکیم عمرخیام به روایت متون کهن، متن کامل اشعار عربی خیام، رسالهٔ سلسلهٔ ترتیب، و هم‌چنین ترجمهٔ رسالهٔ وجود ابن سینا توسط خیام و… است که نگارنده کوشیده ضمن پیرایش مطالب چهره‌ای واقعی از خیام نشان دهد.

مضمون اشعار و مشرب فلسفی خیام

صادق هدایت در ترانه‌های خیام دسته‌بندی کلی‌ای از مضامین رباعیات خیام ارائه می‌دهد و ذیل هر یک از عناوین رباعی‌های مرتبط با موضوع را می‌آورد:

  • راز آفرینش
  • درد زندگی
  • از ازل نوشته
  • گردش دوران
  • ذرات گردنده
  • هر چه باداباد
  • هیچ است
  • دم را دریابیم

برخی فارسی شناسان بر این باورند که رباعیات خیام تازیانه ای بر زاهدان ریاکار است. «عبدالرضا مدرس زاده» قائم مقام انجمن بین المللی ترویج زبان و ادبیات فارسی اعتقاد دارد خیام در اشعارش بی اعتباری دنیا و ناپایداری هستی موقت انسان را در زندگی اش به تصویر می کشاند. زبان تند و تیز خیام در رباعیات، تازیانه ای بر زاهدان دروغین و ریاکار است.

پیروان خیام

 پیرمردی با کلاه ایرانی در حال مطالعهٔ رباعیات عمر خیام زیر نور شمع، اثر آدالاید هنسکام

بخارست – عمر خیام

صادق هدایت بر این باور است که حافظ از تشبیهات خیام بسیار استفاده کرده است، تا حدی که از متفکرترین و بهترین پیروان خیام به شمار می‌آید. هر چند که به نظر او افکار حافظ به فلسفهٔ خیام نمی‌رسد، اما بنا به نظر صادق هدایت حافظ این نقص را با الهامات شاعرانه و تشبیهات رفع کرده است و برای نمونه به قدری شراب را زیر تشبیهات پوشانده که تعبیر صوفیانه از آن می‌شود. اما خیام این پرده پوشی را ندارد. برای نمونه حافظ دربارهٔ بهشت سخن می‌گوید:

باغ فردوس لطیف است و لیکن زینهار تو غنیمت شمر این سایهٔ بید و لب کشت

اما خیام بدون پرده‌پوشی می‌گوید:

گویند بهشت و حور عین خواهد بود آنجا می‌ناب و انگبین خواهد بود
گر ما مِی و معشوقه گزیدیم چه باک؟ چون عاقبت کار چنین خواهد بود

موریس بوشور از کسانی است که کاملاً تحت تاثیر افکار خیام در آمده و نمایشنامهٔ رویای خیام هماهنگی فکری او را با شاعر ایرانی به خوبی نشان می‌دهد. همچنین ارمان رنو و آندره ژید هم از او مایه گرفته‌اند. دو کامارگو شاعر اسپانیایی نیز افکار خیام را در قالب شعر نو ریخت و متن اسپانیایی آنها را در سراسرآمریکای لاتین و متن فرانسوی را در اروپا رواج داد. دیگر از کسانی که از خیام الهام گرفته‌اند و یا به تمجید او پرداختند عبارتند از: «آندره ژید»، «ژان لاهور»، «شارل گرولو»، «ژان مارک برنارد» و «شاپلن».

اظهار نظرها درباره شخصیت خیام

بعضی او را به عنوان یک شاعر حکیم عارف‌منش و بعضی دیگر او را به عنوان یک شاعر بی‌اعتقاد به همه چیز و مادی‌اندیش محض معرفی کرده‌اند. نجم‌الدین رازی و دو سه نفر دیگر با توجه به محتوای الحادی رباعیات خیام اظهار نظرهایی منفی درباره او دارند. در مقابل، کسانی دیگر در صدد تبرئه او برآمدند و رباعیاتی از قول او ساختند، که حاکی از پشیمانی و توبه او باشد. کسانی هم– بیشتر در دوره معاصر– درصدد برآمدند که بگویند اصلاً این رباعی‌ها از خیام نیست، و از شخص دیگری به همبن نام است. نجم‌الدین رازی به عنوان نخستین فرد، در کتاب خود (مرصاد العباد) اشاره‌های بسیار تند و صریح نسبت به خیام دارد و با توجه به محتوای رباعیات او می‌گوید که این آدمی بوده است مادی‌مآب و دارای انحراف فکری، و دو رباعی به عنوان شاهد از او نقل می‌کند و می‌گوید که اینها شعرهایی است حاکی از بی‌اعتقادی نسبت به مبانی دینی و یکی از آنها این است:

دارنده چو ترکیب طبایع آراست از بهر چه او فکندش اندر کم‌وکاست
گر نیک آمد، فکندن از بهر چه بود ور نیک نیامد این صور عیب که راست؟

می‌گوید؛ خیام باتوجه به این سروده اعتقاد دارد که خدا ما را خلق کرد. اگر یک ترکیب خوبی از آفرینش هستیم، پس چرا ما را در «کم‌وکاست» یعنی رنج و محنت انداخت؟ اگر هم ترکیب بدی هستیم، پس تقصیر کیست؟ کسی که ما را خلق کرده در واقع این‌طور خلق کرده، ما که خود به اراده خود نیامدیم، به اراده خود ساخته نشدیم، پس تقصیری نداریم و مجازات هم درباره ما و عذاب ما معنی پیدا نمی‌کند.

جلال آل احمد دربارهٔ خیام می‌گوید: «(خیام) در شعرش مدام به این می‌خواند که تو هیچی و پوچی؛ و آن وقت طرف دیگر سکهٔ این احساس پوچی، این آرزوی محال نشسته که «گربرفلکم دست بدی چون یزدان – برداشتمی من این فلک را زمیان…» و الخ وحاصل شعرش شک و اعتراض و درماندگی. اما همه در مقابل عالم بالا و در مقابل عالم غیب. وانگار نه انگار که دنیای پایینی هم هست و قابل عنایت؛ و غم شعر او ناشی از همین درماندگی؛ و همین خود راز ابدیت رباعیات.»

دسته‌ها
زندگینامه شعرا و دانشمندان

زندگینامه شهید مرتضی مطهری

بهمن سال ۱۲۹۸ هجری شمسی در قریه فریمان از توابع مشهد متولد شد پدرش شیخ حسین مطهری مردی بااخلاق و تقوا بود. «۱»

وی در سنین کودکی به مکتب خانه رفته و به فراگیری قرآن و تعلیمات ابتدایی می پردازد.در ۵ سالگی علاقه زیادی به رفتن به مکتب خانه از خود نشان می داد به طوری که در یک شب مهتابی.به خیال اینکه صبح شده به سوی مکتبخانه روانه می شود و چون درب مکتب خانه بسته بود.پشت درب به خواب می رود.

در سنین ۱۲ سالگی میل و علاقهاش به اسلام و علوم دینی او را به سوی حوزه کشاند به ویژه در روزگاری که استبداد رضا خانی عرصه را بر روحانیون تنگ کرده بود.همه اقوام به جز پدر و دایی ایشان با روحانی شدنشان مخالف بودند و می گفتند تو با این استعدادت باید«اداری»بشوی چون در آن زمان کار در ادارات بالاترین شغل بود.در سال ۱۳۱۱ شمسی به حوزه علمیه مشهد عزیمت نمود و تحصیل مقدمات علوم دینی را آغاز کرد.در همان آغاز اندیشه های مربوط به خداشناسی سخت او را به خود مشغول می دارد به طوری که هدف او از خواندن مقدمات عربی.فقهی اصولی و منطقی تنها این بود که بتواند آراء فیلسوفان بزرگ را درک نماید. «۲»

عزیمت به قم

استاد پس از حدود چهار سال تحصیل در حوزه علمیه مشهد در سال ۱۳۱۵ شمسی عازم قم گردید و طی پانزده سال اقامت در حوزه علمیه قم از محضر بزرگانی همچون آیت الله بروجردی،آیت الله امام خمینی،عالم ربانی حاج میرزا علی آقا شیرازی و علامه طباطبایی استفاده نمود «۳» استاد مطهری در مورد تفسیر المیزان گفته است که«تفسیر المیزان ایشان یکی از بهترین تفاسیری است که برای قرآن مجید نوشته شده است…من می توانم ادعا کنم که بهترین تفسیری است که در میان شیعه و سنی از صدر اسلام تا امروز نوشته شده است»

ارتباط با فداییان اسلام

شهید مطهری در عین جدیت در تحصیل.از مسایل اجتماعی و سیاسی غافل نبود.علی دوانی می گوید:استاد شهید مطهری با فداییان اسلام و افکارشان هماهنگ بود.بارها از نواب می شنیدم که با احترام از آقای مطهری یاد می کرد و از احوال او جویا می شد یا مطلبی را از وی نقل می کرد که بیشتر جنبه راهنمایی و نصیحت داشت.

برخی از طلاب حوزه به تحریک اطرافیان آقای بروجردی به جمعیت فدائیان اسلام در مدرسه فیضیه حمله کرده و آن ها را مضروب ساختند.شهید مطهری به دیدن آن ها رفت و پس از شنیدن گله های آنان از آقای بروجردی گفت:آقای نواب ببینید برادر!کوتاهی از خود شما شد.تصدیق کنید که شما آقایان خیلی عصبانی هستید با خشم و عصبانیت که نمی شود کار کرد چرا شما کاری بکنید که به اینجا برسد؟ نباید با آقای بروجردی طرف شوید.وظیفه ندارید.واحدی و آقا سید هاشم ساکت بودند نواب سخنان شهید مطهری را تصدیق می کرد..

بعدها در اثر نصایح شهید مطهری نسبت به آقای بروجردی نرم تر شدند «۴»

مهاجرت به تهران

در سال ۱۳۳۱ استاد مطهری به تهران مهاجرت نمود و فعالیت علمی اش را آغاز کرد و در مدرسه سپهسالار به تدریس پرداخت و در سال ۱۳۳۲ کتاب اصول فلسفه جلد اول را شرح و پاورقی زدند.

احسان طبری ایدئولوگ حزب توده که در اواخر عمر خود مارکسیسم را مردود اعلام کرد و به اسلام گرایش پیدا کرد در مصاحبه ای این تغییر ایدئولوژی خود را در نتیجه مطالعه آثار شهید مطهری خصوصاً اصول فلسفه و روش رئالیسم دانست.

شهید در سال ۱۳۳۴ فعالیت علمی خود را در دانشکده الهیات و معارف اسلامی شروع نمود و به مدت ۲۲ سال ادامه یافت. «۵»

مرحوم راشد ممتحن دانشکده الهیات پس از تصحیح ورقه استاد گفته بود اگر نمره ای بالاتر از ۲۰ بود به این ورقه می دادم.

استاد کتاب داستان و راستان را در سال ۱۳۳۹ نوشت و در

صفحه ۲

سال ۱۳۴۴ از سوی کمیسیون ملی یونسکو در ایران برنده جایزهء یونسکو گردید. «۶»

در این سال ها استاد با انجمن اسلامی مهندسین.انجمن اسلامی پزشکان و انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران ارتباط پیدا کرد و برای آن ها جلسات درس و سخنرانی تشکیل داد در همین دوران با آیت ۱٫٫٫طالقانی و مهندس بازرگان همکاری داشت.

قیام ۱۵ خرداد

استاد در اثر روابط زیادی که با مردم و اقشار مختلف تهران داشت در قیام ۱۵ خرداد نقش اساسی ایفا نمود و در شب پانزده خرداد سخنرانی مهیجی علیه شخص شاه ایراد کرد که در نتیجه دستگیر و به زندان افتاد.

آقای هاشمی رفسنجانی می گوید:من و بعضی دوستان دیگر می دانیم که شهید مطهری چه نقش عظیمی در حوادث محرم ۴۲ که منجر به انقلاب ۱۵ خرداد یا ۱۲ محرم شد داشتند که بخش ناچیزی از آنرا رژیم فهمیده بود.

همکاری با هیأت های مؤتلفه اسلامی

بعد از قضایای ۱۵ خرداد.عده ای از متدینین و نیروهای مخلص هیأت ها را برای یاری نهضت امام تشکیل دادند آنان از امام خواستند چند نفر نماینده را برای راهنمایی فکی و عملی آن ها مشخص کند.امام استاد مطهری را معرفی نمودند استاد تأکید داشت که این هیأت ها از نظر فکری و آشنایی با معارف اسلامی ساخته شوند و به همین جهت درس هایی را برای آن ها دایر نمود که کتاب انسان و سرنوشت محصول آن بحث ها است.

در سال ۱۳۴۳ حسنعلی منصور نخست وزیر وقت که به روحانیت هتاکی می کرد توسط بخارایی از اعضای این هیأت ها کشته می شود و بخارایی در درس های استاد شرکت می کرد و در دادگاه اسم ایشان را بردند و به صورت خارق العاده ای استاد نجات می یابند. «۷»

شیوه مبارزه و تقیه ای استاد

استاد در جمع هیأت مؤتلفه گفت:«چون فشار و اختناق بسیار زیاد است و سازمان امنیت مانع می تراشد و مانع پیشرفت کار می شود باید دو جبهه را سازمان دهیم:یک جبهه در جلو و آشکار و دیگری پشت جبهه که کارش مدد دادن و فکر کردن و ایده دادن به کسانی باشد که در صحنه هستند…»پس از اعلام نتیجه به امام ایشان فرمودند: «مردم ما هنوز اسلام را نمی شناسند…»پس از ۱۵ خرداد و سرکوب مردم و تبعید امام،مطهری دید که ایدئولوژی مدونی برای حکومت مهیا نشده است نه مردم از اسلام راستین اطلاع دارند و نه تعداد افراد کافی متدین و  متخصصّ برای اداره کشور لذا شهید مطهری بیشتر و بهتر از دیگران از عهده این کار برآمد.

در سال ۱۳۴۵ مقاله ای در مجله زن روز بر ضد حقوق زن در اسلام منتشر شد.شهید مقالاتی در پاسخ به آن ها نوشتند که بعدها آن مقالات به صورت نظام حقوق زن در اسلام درآمد.

تأسیس حسینیه ارشاد

استاد مطهری در سال ۱۳۴۶ با همکاری محمد همایون و حجت الا سلام شاهچراقی و ناصر میانجی حسینیه ارشاد را بنیاد گذاشتند.هدف شهید کار عمیق فرهنگی و آشناسازی نسل جوان را با اسلام راستین بود ولی در اثر شیطنت های ناصر میناچی.استاد مجبور به استعفا شد و سرانجام سال ۱۳۵۰ از سوی رژیم شاه تعطیل شد. «۸»

در سال ۴۸ کتاب مسأله حجاب را در انجمن اسلامی پزشکان به صورت سخنرانی القا کرد.

صفحه ۳

استاد حمایت زیادی از مردم مظلوم فلسطین و مبارزه با صهیونیسم در ایران نمود.در سال ۴۸ سخنرانی تندی بر علیه اسراییل نمود که منجر به دستگیری او گردید و در همین راستا استاد مطهری و مرحوم علامه طباطبایی و سید ابوالفضل زنجانی حسابی را جهت جمع آوری اعانه برای مردم فلسطین کردند.

در سال ۱۳۴۹ سخنرانی تحت عنوان احیای تفکر اسلامی در حسینیه ارشاد نمود که به دستگیری او منجر گردید.

مسجد الجواد

پس از تعطیلی حسینه ارشاد پایگاه استاد به مسجد الجواد منتقل گردید و اداره این مسجد که دارای یک تالار تبلیغ نیز بود و هست به عهده استاد بود… «۹»

استاد در سال ۱۳۵۴ ممنوع المنبر گردید.در این سال ها تا آغاز دوره جدید نهضت به تألیف کتاب و تبلیغ و تشکیل جلسات فلسفه،اقتصاد،فلسفه تاریخ.مسأله حکومت و.. در حوزه علمیه قم پرداخت.

در سال ۱۳۵۵ به دنبال درگیری با یک استاد کمونیست دانشکده الهیات که در سر کلاس های درس تبلیغات ضد دینی می کرد و استاد شهید بارها به او تذکر داده و او را دعوت به مناظره به جای تبلیغ در سر کلاس کرده بود.رژیم که به دنبال فرصتی برای اخراج استاد از دانشگاه بود.ایشان را بازنشسته کرد «۱۰»

ایشان در دانشکده الهیات خدمات فراوانی انجام داد و بیشتر در دوره لیسانس تدریس می کرد هرچند صلاحیت بیشتر هم داشت تعداد ۲۲ رساله و ۲۰ رساله فوق لیسانس به راهنمایی و همکاری استاد تدوین گردید از افراد مشهوری که رساله دکترای خود را تحت نظر استاد شهید نوشتند می توان از شهید بهشتی و شهید باهنر نام برد.

ارتباط او با امام بسیار مستحکم بود در سال ۱۳۵۵ استاد به نجف رفت و با امام در مورد حوزه قم و مسایل نهضت اسلامی گفتگو کرد،استاد در سال ۱۳۵۵«جامعه روحانیت مبارز تهران»را با همکاری چند تن از دوستان روحانی بنیان گذاری کرد.

نقش استاد در دوره جدید نهضت

۱٫رابطه این امام و سایر مراجع او هرگز به خاطر عشق به امام مراجع دیگر را تحقیر نمی کرد،استاد شهید در حوادث ۲۹ بهمن تبریزچهلم شهدای قمآیت ا..شریعتمداری را تحریک کرده و ایشان اطلاعیه ای صادر کردند که حتی گفته می شود متن آن توسط استاد مهیا شده بود. «۱۱»

۲-ارتباط با امام در پاریس.وقتی امام به پارس هجرت کرد استاد ارتباط فراوانی با او داشتند.آقای هاشمی می گوید:مرکز هدایت انقلاب در داخل کشور و هماهنگی آن با رهبری حضرت امام.منزل استاد مطهری بود. «۱۲»

۳-طرح اقتصادی بعد از اعتصاب کارکنان صنعت نفت و کمبود شدید مواد سوختنی در داخل منزل آقای مطهری پیشنهاد شد و افرادی به جنوب فرستاده شدند.

۴-استاد سعی داشت تا از انحراف نهضت و بهره برداری منافقین خلق و دیگران جلوگیری کند خطری که در مشروطه هم تکرار شد نمونه.مراسمی که پیش از انقلاب از سوی جامعه روحانیت مبارز تهران در تجلیل از شهدای نهضت در بهشت زهرا برگزار شده بود در جمعیت بانوان.آرم منافقین مشاهده شد تنها استاد مطهری بود که قاطعانه نظر داد که این آرم باید پایین بیاید و خود شخصاً این کار را انجام داد. آقای مطهری به پاریس سفر کرد و با امام دیدار کرد و در همین سفر استاد شهید از سوی امام مسئول تشکیل شورای انقلاب اسلامی گردید.

زمانی که دولت بختیار مانع ورود حضرت امام به کشور شده بود استاد مطهری در صف مقدم روحانیون متحصن در دانشگاه تهران حضور داشت.

وقتی امام می خواستند به ایران برگردند احمد آقا از فرانسه تماس گرفتند و به شهید مطهری مسأله را بیان کردند ایشان سران جمعیت مؤتلفه را جمع کرد و ساعت ۴ صبح جلسه گرفتند و خود استاد شخصاً ریاست کمیته استقبال را بر عهده گرفتند «۱۳»

آقای ناطق نوری در مصاحبه تلویزیونی گفت:اخباری که از تهران به اقامتگاه امام در پاریس داده می شد امام به این اخبار اطمینان پیدا نمی کردند مگر آنگاه که از سوی استاد مطهری تأیید می شد.

حضرت امام در بدو ورود به ایران به مدرسه رفاه رفتند ولی در آنجا زمانی پایگاه هواداری سازمان مجاهدین خلق ایران بود.استاد مطهری پیشنهاد کردند که حضرت امام به مدرسه علوی منتقل شود که این کار علی رغم مخالفت برخی افراد انجام شد.

پس از پیروزی انقلاب

استاد پس از پیروزی همچون مشاوری دلسوز و مورد اعتماد امام بودند.او افراد و روحی ات آن ها را خوب می شناخت به عنوان نمونه می خواستند مسئولیت کمیته انقلاب را به آقای لاهوتی بدهند که آقای مطهری مخالفت کرد و با امام صحبت کردند و امام قبول کردند و آقای مهدوی کنی را به ریاست کمیته انتخاب کردند.

مدیریت مدرسه عالی سپهسالار را به آقای امامی کاشانی پیشنهاد کردند که از سوی امام پذیرفته شد. «۱۴»

استاد از اینکه آیت ا…طالقانی به خاطر منافقین قهر کرده و به کرج رفته اند بسیار ناراحت بود.

سران منافقین در فروردین سال ۵۸ با امام ملاقات کرده و عکس نیز گرفته بودند وقتی او از داستان مطلع می شوند اعضای دفتر امام را مورد عتاب قرار می دهند که چرا اجازه چنین کاری را دادی.این ها سوء استفاده می کنند سپس دور بیت را گرفته و فیلم آنرا زیر پا می گذارند. «۱۵»

در اول پیروزی انقلاب اسلامی یاسر عرفات برای بازدید

صفحه ۴

از ایران به تهران آمده و در مدرسه علوی اقامتگاه حضرت امام حضور یافته بود وی بسیار اصرار کرد که عکسی با استاد مطهری بگیرد اما استاد به هیچوجه حاضر به این کار نشد.

شهادت

استاد مطهری در روز سه شنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۵۸ ساعت ده و بیست دقیقه شب توسط گروهک جنایتکار فرقان به شهادت رسید. «۱۶»

فرقان اطلاعیه ای صادر کرد که خیانت شخص مرتضی مطهری در به انحراف کشاندن انقلاب توده های خلق بر همه روشن بود لذا اعلام انقلابی نام برده انجام پذیرفت.

پیکر او به دستور حضرت امام به قم منتقل شد و در حرم به خاک سپرده شد و آیت ا…العظمی گلپایگانی بر او نماز گذارد.

شهید مطهری از نگاه شخصیت های بزرگ

۱امام خمینی:

مطهری که در طهارت روح و قوت ایمان و قدرت بیان کم نظیر بود مفت و به ملا اعلی پیوست لکن بدخواهان بدانند که با رفتن او شخصیت اسلامی و علمی و فلسفی اش نمی رود. «۱۷»

«…تسلیت در شهادت مردی که در اسلام شناسی و فنون مختلفه اسلام و قرآن بی نظیر بود.» «۱۸»

۲علامه طباطبایی ره

به یاد یک شخصیت علمی و فلسفی که با درگذشت خود دنیایی را غرق اسف و جهان فضل و دانش را با از میان رفتن خود عزادار نمود…

مرحوم مغفور مطهری که دانشمندی بود متفکر و محقق دارای هوش سرشار و فکری روشن و ذهنی واقع بین. تألیفانی که از خود به یادگار گذاشته و تحقیقاتی که در اطراف مقاصد علمی و برهانی نگاشته و در لابلای کتاب هایش به چشم می خورد.اعجابآور. «۱۹»

۳آیت الله خامنه ای«دام ظله»

آقای مطهری در پیروزی این انقلاب بلکه در به وجود آوردن این انقلاب هم نقش بسیار داشتند…

مرحوم مطهری جزو شخصیت ها و پیش روان کاروان تقریب روحانی و دانشجو بود که با قوت و صلابت شخصیت علمی اش،مخاطبان خودش را متواضع کرده بود.

۴دکتر سروش

مرحوم مطهری با این دوشریعتی و بازرگانیک تفاوت عمده داشت و آن اینکه آشنایی او با فلسفه شرق و با ریشه های تفکر مشرق زمین،بسیار عمیق تر از این هر دو بود البته یک تفاوت دیگر هم با این ها داشت و آن اینکه به منابع فرهنگی مغرب زمین دسترسی اول نداشت ولی به شهادت همه کسانی که با ایشان در زمینه های فلسفی و فکری کار کرده اند.از طریق همین ترجمه ها و همین آثاری که توسط مترجمین از مغرب زمین به کشور ما رسیده بود چنان خودش را به آن سرچشمه ها نزدیک کرده بود و چنان از درک تیزبینانه و هوشمندانه ای نسبت به آراء دیگران آشنا بود که گاهی تعجب انگیز بود. «۲۰»

۵مهندس میر حسین موسوی

ایشان هم فردی بود از روحانیت برخاسته،مجتهد و آگاه به علوم اسلامی و از سوی دیگر یک استاد دانشگاه بود… خطرهای آینده را خوب پیش بینی می کرد «۲۱» …در مورد شهید مطهری معتقد به یک استثنایی هم هستم. «۲۲»

۶آیت ا…مشکینی

ایشان یک اسلامشناس و درک کنندهء اسلام راستین بود و چون عقاید و عمل و اخلاق و روش و فروع را خوب درک می کرد…قهرا عده ای با مرحوم مطهری مخالفت داشتند و حد اقل سه تیپ با ایشان مخالفند:تیپ اول مادیون ضد الهیون…تیپ دوم آقایان التقاطی…و تیپ سوم  ملی گرایان. «۲۳»

آثار شهید مطهری

بیش از شصت اثر جاودان از شهید مطهری به جای مانده است.استاد هفت از نگارش این کتاب ها و مقالاتش را اینگونه بیان می کند:«این بنده از حدود بیست سال پیش که قلم به دست گرفته مقاله یا کتاب نوشته ام تنها چیزی که در همه نوشته هایم آن را هدف قرار داده ام حلّ مشکلات و پاسخگویی به سؤالاتی است که در زمینه مسایل اسلامی در عصر ما مطرح است… «۲۴»

پی نوشتها:

۱-سیری در زندگانی استاد مطهری،ص ۳۱٫

۲-مطهری،مطهر اندیشه ها،ج ۱،ص ۲۰٫

۳-ویژهنامه،ص ۴۹۱٫

۴-سیری در زندگانی استاد مطهری،۴۷٫

۵-ویژه نامه،ص ۴۹۳٫

۶-لمعاتی از شیخ شهید،ص ۲۳٫

۷-سیری در زندگانی استاد مطهری،ص ۶۱٫

۸-همان،ص ۳-۷۲٫

۹-ویژه نامه،ص ۵۰۰٫

۱۰-سیری در زندگانی استاد مطهری،ص ۹۴٫

۱۱-همان،ص ۱۱۷٫

۱۲-همان،ص ۱۱۹٫

۱۳-همان،ص ۱۲۶٫

۱۴-همان،ص ۶-۱۳۵٫

۱۵-همان،ص ۱۳۸٫

۱۶-مطهری مطهر اندیشه ها،ج ۱،ص ۶۵٫

۱۷-لمعاتی از شیخ شهید،ص ۴۴٫

۱۸-همان،ص ۴۶٫

۱۹-همان،ص ۲۷٫

۲۰-مطهری مطهر اندیشه ها،ج ۲،ص ۷۶۰٫

۲۱-همان،۷۷۴٫

۲۲-همان،ص ۷۷۵٫

۲۳-همان،ص ۹۰،۶۸۹

۲۴-مقدمه عدل الهی،ص ۸٫

 

دسته‌ها
زندگینامه شعرا و دانشمندان

شهادت استاد مطهری؛ روز معلم

پس از طی دوران طفولیت به مکتبخانه رفته و به فراگیری دروس ابتدایی می‌پردازد. در سن دوازده سالگی به حوزه علمیه مشهد عزیمت نموده و به تحصیل مقدمات علوم اسلامی اشتغال می‌ورزد.

در سال ۱۳۱۶ علی‌رغم مبارزه شدید رضاخان با روحانیت و علیرغم مخالفت دوستان و نزدیکان، برای تکمیل تحصیلات خود عازم حوزه علمیه قم می‌شود. در دوره اقامت پانزده ساله خود در قم از محضر مرحوم آیت‌الله العظمی بروجردی (در فقه و اصول) و حضرت امام خمینی ( به مدت ۱۲ سال در فلسفه ملاصدرا و عرفان و اخلاق و اصول) و مرحوم علامه سید محمد حسین طباطبائی (در فلسفه: الهیات شفای بوعلی و دروس دیگر) بهره می‌گیرد.

در سال ۱۳۳۱ در حالی که از مدرسین معروف و از امیدهای آینده حوزه به شمار می‌رود به تهران مهاجرت می‌کند. در تهران به تدریس در مدرسه مروی و تألیف و سخنرانیهای تحقیقی می‌پردازد. در سال ۱۳۳۴ اولین جلسه تفسیر انجمن اسلامی دانشجویان توسط استاد مطهری تشکیل می‌گردد.

در همان سال تدریس خود در دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران را آغاز می‌کند به دنبال یک سخنرانی مهیج علیه شخص شاه به وسیله پلیس دستگیر شده و به زندان موقت شهربانی منتقل می‌شود و به همراه تعدادی از روحانیون تهران زندانی می‌گردد.

پس از ۴۳ روز به دنبال مهاجرت علمای شهرستانها به تهران و فشار مردم، به همراه سایر روحانیون از زندان آزاد می‌شود. در سال ۱۳۴۸ به خاطر صدور اعلامیه‌ای با امضای ایشان و حضرت علامه طباطبایی و آِیت الله حاج سید ابوالفضل مجتهد زنجانی مبنی بر جمع اعانه برای کمک به آوارگان فلسطینی و اعلام آن طی یک سخنرانی در حسینیه ارشاد دستگیر شد و مدت کوتاهی در زندان تک سلولی به‌سر برد.

از سال ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۱ برنامه‌های تبلیغی مسجدالجواد را زیر نظر داشت و غالباً خود سخنران اصلی بود تا اینکه آن مسجد و به دنبال آن حسینیه ارشاد تعطیل گردید و بار دیگر استاد مطهری دستگیر و مدتی در بازداشت قرار گرفت. پس از آن استاد شهید سخنرانیهای خود را در مسجد جاوید و مسجد ارک و غیره ایراد می‌کرد. بعد از مدتی مسجد جاوید نیز تعطیل گردید. در حدود سال ۱۳۵۳ ممنوع المنبر گردید و این ممنوعیت تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت.

اما مهمترین خدمات استاد مطهری در طول حیات پر برکتش ارائه ایدئولوژی اصیل اسلامی از طریق درس و سخنرانی و تألیف کتاب است. این امر خصوصاً در سالهای ۱۳۵۱ تا ۱۳۵۷ به خاطر افزایش تبلیغات گروههای چپ و پدید آمدن گروههای مسلمان چپ زده و ظهور پدیده التقاط به اوج خود می‌رسد.

در سال ۱۳۵۵ به دنبال یک درگیری با یک استاد کمونیست دانشکده الهیات! زودتر از موعد مقرر بازنشسته می‌شود. همچنین در این سالها استاد شهید با همکاری تنی چند از شخصیتهای روحانی، «جامعه روحانیت مبارز تهران » را بنیان می‌گذارد بدان امید که روحانیت شهرستانها نیز به تدریج چنین سازمانی پیدا کند.

گرچه ارتباط استاد مطهری با امام خمینی پس از تبعید ایشان از ایران به وسیله نامه و غیره استمرار داشته است ولی در سال ۱۳۵۵ موفق گردید مسافرتی به نجف اشرف نموده و ضمن دیدار با امام خمینی درباره مسائل مهم نهضت و حوزه‌های علمیه با ایشان مشورت نماید.

پس از شهادت آیت الله سید مصطفی خمینی و آغاز دوره جدید نهضت اسلامی، استاد مطهری به طور تمام وقت درخدمت نهضت قرار می‌گیرد و در تمام مراحل آن نقشی اساسی ایفا می‌نماید. در دوران اقامت حضرت امام در پاریس، سفری به آن دیار نموده و در مورد مسائل مهم انقلاب با ایشان گفتگو می‌کند و در همین سفر امام خمینی ایشان را مسؤول تشکیل شورای انقلاب اسلامی می‌نماید.

هنگام بازگشت امام خمینی(ره) به ایران مسؤولیت کمیته استقبال از امام را شخصاً به عهده می‌گیرد و تا پیروزی انقلاب اسلامی و پس از آن همواره در کنار رهبر عظیم الشأن انقلاب اسلامی و مشاوری دلسوز و مورد اعتماد برای ایشان بود، تا اینکه در ساعت بیست و دو و بیست دقیقه سه شنبه یازدهم اردیبهشت ماه سال ۱۳۵۸ در تاریکی شب در حالی که از یکی از جلسات فکری سیاسی بیرون آمده بود یا گلوله گروه نادان و جنایتکار فرقان که به مغزش اصابت نمود به شهادت می‌رسد و امام و امت اسلام در حالی که امیدها به آن بزرگمرد بسته بودند در ماتمی عظیم فرو می‌روند.

اندیشه‌های متفکر شهید استاد مرتضی مطهری همواره به عنوان اسلام‌شناسی آگاه، عالمی زمان شناس، دانشمندی دردآشنا و فیلسوفی توانا مورد علاقه فرهیختگان و جوانان فکور بوده و می‌باشد.

استاد شخصیتی بود که پاسخ‌گویی به شبهات زمانه و مقابله با انحرافات فکری و عقیدتی را وجهه همّت خویش ساخت تا بدانجا که در قبال این مجاهدت عظیم علمی جان خویش را فدای آرمان خود ساخت.

دسته‌ها
زندگینامه شعرا و دانشمندان

سوم اردیبشهت ماه، مصادف است با روز بزرگداشت شیخ بهایی

بهاءالدین محمد بن‏ حسین عاملی، معروف به شیخ بهائی (۸ اسفند ۹۲۵ خورشیدی، بعلبک – ۸ شهریور ۱۰۰۰ خورشیدی، اصفهان) دانشمند نامدار قرن دهم و یازدهم هجری است که در فلسفه، منطق، هیئت و ریاضیات تبحر داشت و سرآمد دوران خود بود.از شیخ بهایی در حدود ۹۵ کتاب و رساله  در سیاست، حدیث، ریاضی، اخلاق، نجوم، عرفان، فقه، مهندسی و هنر و فیزیک بر جای مانده است.

شیخ بهایی،این عالم و دانشمند بزرگ شیعه، در بعلبک متولد شد. شیخ بهایی دوران کودکی را در جبل عامل در ناحیه شام و سوریه در روستایی به نام «جبع» یا «جباع» زیست، او از نژاد «حارث بن عبدالله اعور همدانی» بوده‌است (از شخصیت‌های برجسته آغاز اسلام، متوفی به سال ۶۴ خورشیدی). خاندان شیخ بهایی از خانواده‌های معروف جبل‌عامل در قرن دهم و یازدهم خورشیدی بوده‌اند. پدر شیخ بهایی از شاگردان برجسته شهید ثانی بوده است.

روزبزرگداشت شیخ بهایی,شیخ بهایی,زندگی نامه شیخ بهایی,بیوگرافی شیخ بهایی

روزبزرگداشت شیخ بهایی

محمد ۱۳ ساله بود که پدرش عزالدین حسین عاملی به خاطر اذیت شیعیان آن منطقه توسط دولت عثمانی از یک سو و دعوت شاه طهماسب صفوی برای حضور در ایران، به سوی ایران رهسپار گردید و چون به قزوین رسیدند و آن شهر را مرکز دانشمندان شیعه یافتند، در آن سکنا گزیدند و بهاءالدین به شاگردی پدر و دیگر دانشمندان آن عصر مشغول شد. وقتی او ۱۷ ساله بود (۹۷۰ ق)، پدرش به شیخ‌الاسلامی قزوین به توصیه شیخ علی منشار از سوی شاه طهماسب منصوب شد. ۱۴ سال بعد، در ۹۸۴ قمری، پدر شیخ بهایی برای زیارت خانه خدا از ایران خارج شد اما در بحرین فوت کرد.

شخصیت علمی و ادبی و اخلاق و پارسای شیخ بهایی باعث شد تا از ۴۳ سالگی شیخ‌الاسلام اصفهان شود و در پی انتقال پایتخت از قزوین به اصفهان (در ۱۰۰۶ قمری)، از ۵۳ سالگی تا آخر عمر (۷۵ سالگی) منصب شیخ‌الاسلامی پایتخت صفوی را در دربار مقتدرترین شاه صفوی، عباس اول برعهده داشته باشد.

شیخ بهایی در فاصلهٔ سال‌های ۹۹۴ ق تا ۱۰۰۸ ق سفرهایی چند به خارج از قلمروی صفویه داشت.این سفرها برای زیارت، سیاحت، دانش‌اندوزی و همچنین به گفته برخی مورخان به سفارت سیاسی بوده است. مکه، مصر و شام از جمله مقصد این سفرها بوده است.

شیخ بهایی در سال ۱۰۰۰ خورشیدی در اصفهان درگذشت و بنابر وصیت خودش جنازه او را به مشهد بردند و در جوار مقبرهٔ علی ابن موسی الرضا جنب موزه آستان قدس دفن کردند. هم‌اکنون قبر وی بین مسجد گوهرشاد و صحن آزادی و رواق امام خمینی در یکی از رواق‌ها که به نام خودش معروف می باشد است.

از او آثار زیادی بر جای مانده است. بر اساس پژوهشی، آثار شیخ بهایی، بالغ بر ۹۵ کتاب و رساله‌است. برخی از نویسندگان نیز آثار او را ۱۲۰ عنوان ذکر کرده‏اند.

خدمات شیخ شیخ بهایی:
در عرف مردم ایران، شیخ بهایی به مهارت در ریاضی و معماری و مهندسی معروف بوده و هنوز هم به همین صفت معروف است، چنانکه معماری مسجد امام اصفهان و مهندسی حصار نجف را به شیخ بهایی نسبت می دهند. و نیز شاخصی برای تعیین اوقات شبانه روز از روی سایه آفتاب یا به اصطلاح فنی، ساعت  آفتاب یا صفحه آفتابی و یا ساعت ظلی در مغرب مسجد امام (مسجد شاه سابق) در اصفهان هست که می  گویند وی ساخته است.

در احاطه شیخ بهایی در مهندسی مساحی تردید نیست و بهترین نمونه که هنوز در میان است، نخست تقسیم آب زاینده رود به محلات اصفهان و قرای مجاور رودخانه است که معروف است هیئتی در آن زمان از جانب شاه عباس به ریاست شیخ بهایی مأمور شده و ترتیب بسیار دقیق و درستی با منتهای عدالت و دقت علمی در باب حق آب هر ده و آبادی و محله و بردن آب و ساختن مادیها داده اند که هنوز به همان ترتیب معمول است و اصل طومار آن در اصفهان هست.

از دیگر کارهای علمی که به شیخ بهایی نسبت می دهند طرح ریزی کاریز نجف آباد اصفهان است که به نام قنات زرین کمر، یکی از بزرگترین کاریزهای ایران است و از مظهر قنات تا انتهای آبخور آن  ۹ فرسنگ است و به ۱۱ جوی بسیار بزرگ تقسیم می شود و طرح ریزی این کاریز را نیز از مرحوم شیخ بهایی می دانند.
ازدیگر کارهای شیخ بهایی، تعیین سمت قبله مسجد امام به مقیاس چهل درجه انحراف غربی از نقطه جنوب و خاتمه دادن به یک سلسله اختلاف نظر بود که مفتیان ابتدای عهد صفوی راجع به تشخیص قبله عراقین در مدت یک قرن و نیم اختلاف داشته اند.

روزبزرگداشت شیخ بهایی,شیخ بهایی,زندگی نامه شیخ بهایی,بیوگرافی شیخ بهایی

روزبزرگداشت شیخ بهایی

یکی دیگر از کارهای شگفت که به شیخ بهایی نسبت می دهند، ساختمان گلخن گرمابه ای که هنوز در اصفهان مانده و به حمام شیخ بهایی یا حمام شیخ معروف است و آن حمام در میان مسجد جامع و هارونیه در بازار کهنه نزدیک بقعه معروف به درب امام واقع است و مردم اصفهان از دیر باز همواره عقیده داشته اند که گلخن آن گرمابه را بهائی چنان ساخته که با شمعی گرم می شد و در زیر پاتیل گلخن فضای تهی تعبیه کرده و شمعی افروخته در میان آن گذاشته و آن فضا را بسته بود و شمع تا مدتهای مدیدهمچنان می سوخت و آب حمام بدان وسیله گرم می شد و خود گفته بود که اگر روزی آن فضا را بشکافند، شمع خاموش خواهد شد و گلخن از کار می افتد و چون پس از مدتی به تعمیر گرمابه پرداختند و آن محوطه را شکافتند، فوراً شمع خاموش شد و دیگر از آن پس نتوانستند بسازند. همچنین طراحی منارجنبان اصفهان که هم اکنون نیز پا برجاست به شیخ بهایی نسبت داده می شود

دسته‌ها
زندگینامه شعرا و دانشمندان

معرفی زندگی نامه شیخ بهایی+معرفی آثار و شاهکارهای شیخ بهائی

بهاء الدین محمد بن عزالدین حسین بن عبدالصمد بن شمس الدین محمد بن حسن بن محمد بن صالح حارثی همدانی (از صحابه معروف حضرت علی (ع) )عاملی جبعی (جباعی) معروف به شیخ بهائی در سال ۹۵۳ ه.ق ۱۵۴۶ میلادی در بعلبک متولد شد. او در جبل عامل در ناحیه شام و سوریه در روستایی به نام “جبع” یا “جباع” می زیسته و از نژاد “حارث بن عبدالله اعور همدانی” متوفی به سال ۶۵ هجری از معاریف اسلام بوده است.
ناحیه “جبل عامل” همواره یکی از مراکز شیعه در مغرب آسیا بوده است و پیشوایان و دانشمندان شیعه که از این ناحیه برخاسته‌اند، بسیارند. در هر زمان، حتی امروزه فرق شیعه در جبل عامل به وفور می زیسته‌اند و در بنیاد نهادن مذهب شیعه در ایران و استوار کردن بنیان آن مخصوصاً از قرن هفتم هجری به بعد یاری بسیار کرده و در این مدت پیشوایان بزرگ از میان ایشان برخاسته‌اند و خاندان بهائی نیز از همان خانواده‌های معروف شیعه در جبل عامل بوده است.
پدر شیخ بهایی از رهبران شیعه و مشایخ بزرگ و از شاگردان و صحابه پیشوای معروف شیعه زین‌الدین علی بن احمد عاملی جبلی مشهور به شهید ثانی است که پس از کشته شدن شهید ثانی به سال ۹۶۶ ه.ق به ایران آمد.
صاحب تاریخ عالم آرای عباسی در باره عزالدین گفته است: ” شیخ حسین از مشایخ عظام جبل عامل و در جمیع فنون بتخصیص فقه و تفسیر و حدیث و عربیت فاضلی دانشمند بود. و خلاصه ایام شباب و روزگار جوانی را در صحبت شهید ثانی و زنده جاودانی شیخ زین الدین علیه الرحمه به‌سر برده در تصحیح حدیث و رجال و تحصیل مقدمات اشتهار و کسب کمالات مشارک و مصاحب یکدیگر بوده اند”.
از آنجا که وی شاگرد شهید دوم بوده و از سرزمینی آمده بود که مرکز دیرین شیعیان بود، پیشرفت و شهرت بسیار یافت و مورد توجه سلطان محمد خدابنده پدر شاه عباس بزرگ قرار گرفت وپس از چندی مقام شیخ الاسلامی دارالسلطنه‌ی هرات به‌وی تفویض شد.
بهاءالدین نیز در کودکی به همراه پدرش از جبل عامل به ایران آمد و در پایتخت ایران یعنی شهر قزوین که مرکز تجمع دانشمندان شیعه بود سکنی گزید و ظاهرا هنگام سفر پدرش به هرات همراه وی نبوده است زیرا وی در آن هنگام در قزوین به کسب علوم اشتغال داشته است. وی چندی نیز در مشهد به تحصیلات خود ادامه داده و مدتی در هرات به جای پدر مقام شیخ الاسلامی را عهده دار بوده است.
پس از اتمام تحصیلات، شیخ الاسلام اصفهان شد. چون در سال ۹۹۱ هجری قمری به قصد حج راه افتاد، به بسیاری از سرزمینهای اسلامی از جمله عراق، شام و مصر رفت و پس از ۴۴ سال در حالی که حالت درویشی یافته بود، به ایران بازگشت.
وی در علوم فلسفه، منطق، هیئت و ریاضیات تبحر داشت، مجموعه تألیفاتی که از او بر جای مانده در حدود ۸۸ کتاب و رساله است. وی در سال ۱۰۳۱۱ ه.ق در اصفهان درگذشت و بنا بر وصیت خودش جنازه او را به مشهد بردند و در جوار مرقد مطهر حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام جنب موزه آستان قدس دفن کردند. مقبره‌ی این دانشمند بین صحن امام و صحن آزادی ‌و در جایی که پیشتر محل تدریس او بوده قرار دارد .

آشنائی با شیخ بهائی
” بهاء الدین عاملی ” که نامش محمدبن عزالدین حسین بن عبدالصمد جیعی عاملی حارئی همدانی معروف به شیخ بهائی است در غروب روز پنجشنبه هفدهم ذی الحجه سال ۹۵۳ هجری قمری ( ۹۲۵ ش و ۱۵۴۶ میلادی ) در شهر بعلبک لبنان متولد شد و بعدها ستاره تابناک آسمان علوم و ریاضی و نجوم و ادبیات و فقه و مهندسی گردید . نبوغ خارق العاده این مرد بجائی رسید که مسائل و مطالب و کارهای او از زمان و عصر خودش بیش از حد متعارف جلو بود . اجداد بهاء الدین از اهالی جیاع در ناحیه‌ای بین شام و سوریه می‌زیستند که اصل و نسب آنها همدانی بوده و از شیعیان متعصب و به مولای متقیان و آل علی ( ع ) دلبستگی باطنی داشتند . چون در آن زمان حاکم عثمانی شهر بعلبک با شیعیان خوشرفتاری نمی کرد و به عناوین مختلف به آنها سختگیری می نمود , ناچار شیعیان منطقه جبل عامل به اتفاق تصمیم به مهاجرت گرفتند و به نقاط مختلف اطراف مسافرت کردند .

مهاجرت به ایران
عزالدین , پدر شیخ بهائی ناچار شد باتفاق پسر سیزده ساله اش به ایران بیاید و در شهر قزوین که در آن زمان پایتخت شاه طهماسب صفوی بود سکنی گزیند و چون در آن زمان شاه طهماسب صفوی شیعیان را می پذیرفت ,مقدم او را گرامی داشت و او را تحت حمایت خود قرار داد . پدر شیخ بهائی که از نویسندگان و محققان و اهل مطالعه بود کتاب ” عقدالطهماسبی ” را در همان زمان نوشت . مدتی این خانواده در قزوین بودند و هنگامی که شاه عباس پایتختش را به اصفهان منتقل کرد , شیخ بهائی به همراه پدرش به اصفهان رفتند. شیخ بهائی با سعی و مجاهدت بسیار در شبانه روز مدام تعلیم می گرفت . عربی و تفسیر و حدیث را در نزد پدر فرا گرفت و حکمت و کلام و قسمتی از علوم منقول را از ملا عبدالله  یزدی صاحب کتاب ” حاشیه در منطق ” و ریاضی را از مولانا فضل بن محمد قائینی در مشهد مقدس آموخت. وی در جوانی به سیر و سیاحت پرداخت و با مردم شهرهای افغانستان , دمشق , فلسطین و مصر درآمیخت و توشه پربار دانش و معرفت را از خرمن هر قوم و ملیت و قبیله‌ای  برداشت. شیخ  بهائی در سال ۹۸۴ هجری قمری برای حج به مکه سفر کرد و درسال ۹۹۲ سفر دوم خود را به حجاز آغاز نمود و سپس در سال ۱‍۰۰۸ (ه .ق) به همراه شاه عباس صفوی با پای پیاده  و بدون آنکه سوار بر مرکبی شود عازم مشهد مقدس گردید. هوش و ذکاوت و اطلاعات عمیق او مورد توجه دانشمندان و علمای وقت قرار گرفت و در نتیجه روز به روز به شهرتش افزوده شد, بطوریکه فقیهی بنام شیخ منشار که شیخ الاسلام وقت بود او را به جانشینی خود انتخاب و دخترش را به عقد شیخ بهائی درآورد و پس از در گذشت شیخ  منشار شیخ بهائی به جانشینی او منصوب گردید. شیخ بهائی, حکیم عارف, فقیه, ادیب, ریاضیدان و مهندسی برجسته بود و چون از قدرت سخنوری بهر کافی داشت در محافل و مجالس ادبی و سیاسی و علمی طرفداران زیادی را کسب کرد تا آنجا که با توجه به معلومات و محبوبیتش به مقام وزارت منصوب شد .

شاهکارهای شیخ بهائی :
 تقسیم آب زاینده رود
نخستین کار جالب او تقسیم صحیح و طریقه مهندسی آب زاینده رود به محله‌ها و باغات شهر اصفهان بود, او با محاسبه‌ی  دقیق و به‌دست آوردن آمار بارندگی مناطق مختلف اصفهان, حومه و کوهستان‌های اطراف و همچنین سرچشمه زاینده رود‌, طرح  دقیق نهرها و شیب  و مقطح آنها و سهم استفاده آب هر باغ  و محله و منزل, به مشکل و اختلاف چندین ساله این منطقه پایان داد. این منطقه تا قبل از تقسیم آب همیشه در حال نزاع و جنگ و خونریزی  قبیله ای  برای تقسیم آب بود و با این کار شیخ بهائی این گرفتاری  برای همیشه خاتمه  پیدا کرد. بر اساس این رساله  یا آئین‌نامه که امروزه  به آن دفترچه مشخصات فنی می‌گویند‌, تقسیم بندی و استفاده صحیح از آب زاینده رود قانونمند شد  و هنوز بر مبنای همان رونوشت تقسیم مقدار آب باتوجه به حرکت و سرعت و کشش و شیب و حجم مناطق زراعی و باغ ها و یا برای استفاده عامه مردم مشخص و معلوم شده است. جالب‌ترین محاسبه شیخ بهائی در این است که فصل سیلابی زاینده رود را طی ۱۹۷ روز اوایل آذر ماه و سپس مدت ۱۶۸ روز برای جریان عادی و منظم بررسی و محاسبه کرده است . جالب‌تر آنکه, این مدت زمان تغییرات و نوسانات تا به امروزه  با آمار متوسط عوامل جوی اصفهان منطبق بوده و اصالت خود را حفظ کرده است. شیخ  بهائی طرز تقسیم بندی جریان آب زاینده رود را با توجه به محاسبات خیلی دقیق به ۳۳ سهم تقسیم نموده که هر سهم معادل ۵ شبانه‌روز قسمتی از آب رودخانه است که باید آب موجود در رودخانه به هر محله سرازیر شود که امروزه با نصب دستگاه‌های مختلف آب‌سنج ها در نقاط زاینده رود به همان نتیجه رسیده اند که او در ۴۲۰ سال قبل رسیده بود .

ساخت مسجد چهار باغ به روی لجنزار
کار مهم دیگر شیخ بهائی بنای مسجد مشهور چهار باغ است که چون در مسیر یکی از کانا‌ل‌های آب زاینده رود قرار داشت و امکان پی‌ریزی ساختمان عظیم و سنگی آن مواجه با اشکال می‌گردید و ساختمان مذکور هم نمی‌توانست روی سطح مرداب و لجن‌های موجود در اطراف آن قرار گیرد و امکان هر گونه خطر برای ساختمان و به ویژه برای  دیوارهای جانبی گنبد و مناره‌ها وجود داشت ( این کانال هنوز از وسط مدرسه چهارباغ اصفهان عبور می‌کند) دست به یک ابتکار زد. شیخ  برای اجرای صحیح این کار پیشنهاد کرد که نخست، مقدار زیادی  زغال چوب به ضخامت ۲ متر در سرتاسر پی ساختمان پراکنده گردد و پس از کوبیدن زغال در کف پی‌ها روی آن‌را با ساروج  و شفته  پر کرده و پی‌های ساختمان را روی  ساروج  و شفته  مذکور بنا نمایند. این روش که عبارت است از استفاده از زغال چوب برای  پی ساختمان‌های روی مرداب و لجن‌زار است بعدها مورد توجه اروپائیان قرار گرفت و پی و شالوده ساختمان‌های عظیم خود را بدین‌طریق ساختند و هنوز هم در بعضی از نقاط  به همین روش عمل می‌کنند‌. ظمنا چون باید ملات گل ساختمان مسجد به‌هم در‌آمیخته و با پا و سایر وسایل به‌خوبی مخلوط شود و از آنجا که هر چه ملات بیشتر پا بخورد چسبندگی گل بهتر شده و خوب عمل می آید, از این لحاظ به دستور شیخ بهائی ابتکاری برای هر چه بیشتر پا زدن گل ها به‌کار برده شد که ملات بنای مسجد هر روز زیر پای مردم و کودکان اهل اصفهان بلا وقفه  پا بخورد و به‌هم مخلوط و آمیخته  گردد. ابتکار شیخ بهائی این بود که دستور داد که هر روز صبح چند سکه طلا را در خاک ملات‌ها بریزند و سپس گل ساخته و به مردم اطلاع دهند که بیایند و سکه‌ها را برای خود بیابند‌. مردم گروه گروه  گل ملات‌ها را از صبح  لگدمال کرده و تا غروب آنروز تعدادی سکه برای خود می‌جستند و بدین‌طریق گل ملات‌ها کاملا به‌هم آمیخته و به قول معمارها عمل می‌آمد‌, یعنی همین کاری  که امروزه هم برای گل خاک رس کاشی‌سازی به وسیله ماشین‌های مکانیکی مخلوط‌کن انجام می‌گیرد . ( البته امروز این بناء به مدرسه چهارباغ مشهور است.)

گرمابه شیخ بهائی

یکی دیگر از کارهای شیخ بهائی ساختن گرمابه‌ای است که به احتمال نزدیک به یقین از روی ایده شمع خودکار احمد بن موسی بن شاکر خراسانی ساخته شده است. طرز کار این شمع خودکار و تهیه آبگرم حوضچه سربینه حمام مذکور با مراجعه به شکل و دست خط و ترسیم احمدبن موسی بن شاکر خراسانی به‌خوبی مشهود است, نسخه اصلی کتاب او که فقط در موزه‌ها و کتابخانه‌های  واتیکان‌, برلین‌, لندن‌, ترکیه موجود است, مکانیسم و عمل کار آن بدین طریق است که شرح می‌دهم.

طرز کار آبگرمکن “شیخ بهائی ”
چون نقشه اصلی و خط نویسنده کتاب موسی بن شاکر خراسانی در دسترس است و از این لحاظ سعی شده که اصالت نقشه اصلی سازنده حفظ شود و شکل به طریقه برشی مقطع و یا پرسپکتیو و یا ایزومتریک ترسیم نشده است ( یعنی نقشه همانطور ترسیم شده و مثل نقشه‌های امروزی که به آن نقشه‌کشی صنعتی می‌گویند رسم نشده است )

کره فلزی “۱ ” که بالای آن سرپیچ است به لوله فلزی توخالی “۲ ” که یک سر آن فتیله و انتهای دیگر آن دنده دار است لحیم شده است. چون کره “۱” تو خالی است روی مایع شناور است و  اگر سطح مایع سوخت پائین آید توپ مذکور پائین آمده و لوله منحنی در مسیر حرکت می کند و فتیله شعله‌ور می‌گردد.

فلوتر یا گوی توپر “۵” دریچه “۶” را که سر ورود لوله سوخت است به بالا می‌برد و مایع سوخت وارد ظرف یا منبع می‌شود. در نتیجه، مخزن پر شده و دوباره گوی “۱ ” به بالا می‌رود و با این عمل، دنده‌ی ” ۴” به طرف عکس حرکت کرده و این‌بار گوی “۵ ” دریچه را می‌بندد. در صورتی‌که دریچه بسته شود مازاد مایع از لوله عصایی “۷۷” که ارفلو است به خارج ریخته می شود بدون اینکه آسیبی به سیستم وارد کند.

شناور ” ۸ ” برای تولید فشار کافی روی مایع است که از طرفی با اهرامهایی به پشت گوی “۵” وصل است که با کم و زیاد شدن مایع سوخت به باز و بسته شدن دریچه ورودی مایع کمک می کند.

تامین مایع سوخت، در زمان شیخ بهائی به وسیله یک لوله زیر زمینی به عصار خانه جنب حمام وصل شده بود و با تولید روغنهای کرچک و کنجد و روغنهای سوختی دیگر که در محل مذکور روغن کشی می شده تامین می گردید. روی شمع مذکور ظرف لگن مسی بوده که حجم آبی را برابر با ۳ و یا ۴۴ سطل گنجایش داشته و مرتبا در شبانه روز گرم بوده و آب آن برای کسانی که از شست وشو فراغت یافته و سربینه حمام قسمت خروجی نزدیک در کار گذاشته و جاسازی کرده بودند. دستگاه مذکور را حدود اواخر حکومت زندیه از زیر زمین بیرون آوردند و به خارج از ایران منتقل کردند. این اطلاعات از نسخه منحصر به فرد کتاب “الحبل” که فقط به تعداد سه نسخه است در لندن، برلین و  ترکیه است استخراج شده است. (اگر دقت کرده باشید تقریبا کار این دستگاه شبیه آبگرمکن های گازی دیواری می باشد که آب را سریع گرم می‌کند.)

محاسبات کامپیوتری
یکی دیگر از کارهای برجسته این استاد بزرگ در عملیات حساب و ریاضی, نکته جالبی است که در کتاب “خلاصه الحساب ” او آمده است. بحث درباره اعداد مزدوج (اعداد زوج) و یا باینری  ۲ – ۴ – ۸ – ۱۶ – ۳۲ – ۶۴۴ – ۱۲۸ – ۲۵۶ – ۵۱۲ – ۱۰۲۴ است . که عدد ۲ جذر , و ۴ را مال, و ۸ را کعب در نتیجه مال المال = ۸ و مال الکعب = ۳۲ کعب الکعب = ۶۴ مال المال الکعب = ۱۲۸ مال الکعب الکعب = ۲۵۶ کعب الکعب الکب = ۵۱۲ ما المال کعب الکعب = ۱۰۲۴ انتخاب می کند و سپس روی عدد ۱۰۲۴ متوقف شده و آن‌را بنام “ام ” یعنی مادر بکار برده که امروز در یک کامپیوتر هم به همین ترتیب حساب میشود, با این تفاوت که بجای کلمه ” ام ” انرا یک ” بایت” یا “بیت ” می‌گویند که اغلب کامپیوترها تا ۸ بیت مجهز هستند (البته به تاریخ نگارش این مطلب توجه شود . ۱۳۶۱ ش) یعنی تا ۸ بار عدد ۱۰۲۴ را محاسبه می‌کنند. معمولا حافظه یک کامپیوتر با بکار بردن ” K ” حساب می‌شود که چند کیلوبیت و یا همان عدد ” ام ” شیخ بهائی است که مال المال کعب الکعب و برابر با ۱۰۲۴ است که جهان ریاضی از آن به‌خوبی استفاده کرده و ما از آن به‌کلی بی‌اطلاع بودیم .

تالیفات و آثار شیخ بهایی

بهاءالدین عاملی در علومی که در آن زمان مرسوم بود، بویژه در اخبار و احادیث، تفسیر، اصول فقه و ریاضیات دارای تالیفات بسیار است. تالیفات شیخ بهایی بر اساس پژوهش یکی از محققان بالغ بر ۹۵ کتاب و رساله است. برخی از نویسندگان نیز آثار او را ۱۲۰ عنوان ذکر کرده اند. در این جا برخی از آثار علمی شیخ بهایی را بررسی می کنیم:

 

– جامع عباسی از آثار شاخص شیخ بهایی

جامع عباسی شاخص ترین اثر شیخ بهایی است درفقه و به زبان فارسی که این خود ابتکاری نو در نگارش متون فقهی به شمار می رفت تا آن جا که برخی از صاحب نظران از آن به عنوان اولین دوره فقه فارسی غیر استدلالی که به صورت رساله عملیه نوشته شده است یاد می کنند، این کتاب از یک مقدمه و بیست باب (از طهارت تا دیات) تشکیل شده است.

 

– الزبده فی الاصول از تالیفات شیخ بهایی در اصول

الزبده فی الاصول مهم ترین اثر شیخ بهایی در اصول است. تاریخ نگارش آن یعنی سال ۱۰۱۸ ق و به قولی در سال ۱۰۰۵ ق، حکایت از اهمیت آن دارد، زیرا اوایل قرن یازدهم، عصر سیطره اخباریان در حوزه فقه و اصول شیعی بوده است.

 

 

شیخ بهایی

– اربعین

اربعین از دیگر آثار شیخ بهایی است. تألیف اربعین از سوی محدثان و عالمان شیعی بر اساس حدیث معروفی است که از پیامبر اسلام نقل شده است. شیخ بهایی نیز به پیروی از این سنت معمول، به تألیف اربعین حدیث پرداخت، با این امتیاز که شرح کافی و جامع دربارهٔ احادیث یاد شده دارد و در مجموع، از بهترین و معروف ترین اربعین ها می باشد.

این اثر بعد از مثنوی سوانح حجاز، تنها اثری است که شیخ بهایی در آن به مباحث سیاسی پرداخته است، مؤلف در شرح حدیث پانزدهم (که دربارهٔ حرمت اعانت ظالمان و گرایش قلبی به آن ها وارد شده است) به تفصیل دیدگاه های خود را مطرح کرده است. شیخ بهایی دربارهٔ این موضوع به طور صریح و شفاف سخن گفته است، از این رو می توان دیدگاه و عقیده باطنی او در مورد رفتار با حاکم جور، و نیز علل و عوامل همکاری علما با شاهان صفوی را به دست آورد، همچنین شیخ در این اثر به بحث از امر به معروف و نهی از منکر، شرایط و مراحل آن پرداخته است.

 

– مثنوی سوانح الحجاز (نان و حلوا)

این کتاب شیخ بهایی آمیخته ای از مواعظ، طنز، حکایت، تمثیل و لطایف عرفانی و معارف برین بشری است، با زبانی روان و دلنشین. نان و حلوا ترسیمی است از ریاکاری، تلبیس و غرور به مال و منال و عنوان و منصب دنیایی. شیخ بهایی در یکی از بخش های این مثنوی به دوری از سلاطین که خود آن را از نزدیک تجربه کرده بود اشاره می کند، چرا که قرب شاهان غارت دل و دین را در پی دارد در مجموع، مثنوی نان و حلوا از جمله آثار شیخ بهایی است که در تبیین دیدگاه و اندیشه سیاسی او می توان بدان استناد کرد.

 

– کشکول شیخ بهایی

کشکول نیز از دیگر آثار شیخ بهایی است. این کتاب بصورت جُنگی آزاد، شامل شعرها و نثرهای مورد علاقه بهایی است که برخی از خود وی و برخی نیز گردآوری او از دیوان ها و کتاب های مورد علاقه اش بوده اند. این مطالب اغلب بی هیچ نظم خاصی به دنبال هم آمده اند. لیکن بیش از سایر تالیفات وی خواننده را به ضمیر فکری شیخ بهایی نزدیک می کند.

 

شیخ بهایی

دستخط منسوب به شیخ بهائی. مورخ ۱۰۰۸ق. در کتاب تحریراکر در موضوع ریاضی

 

سبک اشعار شیخ بهایی

از شیخ بهایی شعرهای بسیار به یادگار مانده است، ولیکن وی به دلیل غور و دقت در مسائل علمی، نتوانسته است در اشعار خویش لطافت و ذوق را (که اساس کار یک شاعر است،) حفظ نماید. در آثار او سبک های متنوعی به چشم می خورد؛ او در مثنوی از مولوی و عطار، در غزل از سعدی و عراقی و در سروده های عرفانی خویش از غزلیات شمس پیروی کرده است.

 

خدمات علمی و عمرانی شیخ بهائی

مهارت شیخ بهایی در ریاضی و معماری و مهندسی معروف بوده و از مهم ترین خدمات شیخ در رونق بخشیدن به شهر اصفهان تعیین سمت قبله مسجد امام اصفهان است. این قبله یابی که با استفاده از ابزارهای آن زمان صورت پذیرفته هفت درجه با جهت واقعی قبله اختلاف دارد.

تقسیم آب زاینده رود به محلات اصفهان و روستاهای مجاور رودخانه، ساخت گلخن گرمابه ای است که هنوز در اصفهان مانده معروف به حمام شیخ بهائی و طراحی منار جنبان اصفهان که هم اکنون نیز پا برجاست به او نسبت داده می شود. همچنین طرح ریزی کاریز نجف آباد-اصفهان است که به نام قنات زرین کمر، (یکی از بزرگترین کاریزهای ایران) و معماری مسجد امام اصفهان و مهندسی حصار نجف و شاخص تعیین اوقات شرعی (ساعت آفتابی در مغرب مسجد امام را به شیخ بهایی نسبت می دهند. بنا به روایتی شیخ بهایی را احتمالاً مبدع تهیه نان سنگک، حلواشکری و فرینی می دانند.

مثنویات معروف شیخ بهایی

ازمثنوّیات معروف شیخ بهائی در زبان فارسی می توان از اینها نام برد:
نان و حلوا یا سوانح سفر الحجاز، (بر وزن مثنوی مولوی) در این اثر ابیاتی از مثنوی را نیز تضمین کرده است.
– نان و پنیر، (بر وزن مثنوی مولوی) نزدیکترین مثنوی شیخ بهایی به مثنوی مولوی از نظر محتوا و زبان
– شیر و شکر، (اولین منظومه فارسی در بحر خَبَب یا مُتدارک). شیر و شکر بسیار جذاب است و با وجود مختصر بودن (۱۶۱۱ بیت در کلیات چاپ نفیسی و ۱۴۱۱ بیت در کشکول) سرشار از معارف و مواعظ حکمی با لحنی حماسی است.

ثنوی هایی مانند نان و خرما، شیخ ابوالحشم و رموز اسم اعظم را نیز منسوب بدو دانسته اند.

تصاویری از خانه شیخ بهایی

خانه شیخ بهایی

 

خانه شیخ بهایی

 

خانه شیخ بهایی

 

مرگ این عارف بزرگ و دانشمند را به سال ۱۰۳۰ و یا ۱۰۳۱ هجری در پایان هشتاد و هفتمین سال حیاتش ذکر کرده اند.وی در شهر اصفهان روی در نقاب خاک کشید و مریدان پیکر او را با شکوهی که شایسته شان او بود ، به مشهد بردند و در جوار حرم هشتمین امام شیعیان به خاک سپردند.

 

 

دسته‌ها
زندگینامه شعرا و دانشمندان

۲۵ فروردین روز بزرگداشت عطار نیشابوری

نیشابور، یکی از قدیمی ترین شهرهای ایران است و از دیرباز یا حتی می توان گفت تا قبل از ورود اسلام به ایران، اهمیت ویژه ای داشته است. بعد از ورود اسلام، نیشابور جایگاه خودش را به مشهد داد و دومین شهر مهم خراسان شد؛ جالب است بدانید که چه از لحاظ تاریخی و چه از لحاظ فرهنگی، نیشابور یکی از غنی ترین شهر های کشور محسوب می شود و پرورش دهنده علما و شاعران بنام این مرز و بوم است.

در روز بزرگداشت شاعر و عارف بزرگ «عطار نیشابوری» سری به شهر و آرامگاه ایشان در شهر زیبای نیشابور می زنیم و یادش را گرامی می داریم.

بارها و بارها، نام عطار نیشابوری را شنیده ایم و اگر اهل شعر و عرفان بوده باشیم حتما با اشعارش غریبه نیستیم و گهگاهی آثارش را خوانده ایم. اما تا به حال راجع به روزگار و حال و احوال زندگی اش چیزی شنیده ایم؟

عطار نیشابوری
عطار نیشابوری

از زندگی عطار، دوران کودکی و آنچه به او گذشته چیزی زیاد و منبع موثقی در دست نیست. آنچه هست حاکی از آن است که او حرفه پدرش که عطاری بوده را در پیش گرفته و روزگار او را به سمتی می کشاند  که به یکی از ۶ قله شعر و ادب فارسی تبدیل می شود. عطار هم طبابت می کرده و هم به شعر و عرفان مشغول بوده است؛ شعر و عرفانی که از الهامات درونی اش جریان می گرفته و مجموعه های فرهنگی بی نظیری را پدید می آورده است. عطار بخشی از دوران زندگی اش را به سفر و ملاقات عارفان و بزرگان زمان خود گذراند.

روایت های متفاوتی در رابطه با مرگ عطار  وجود دارد و در بسیاری از این روایت ها نقل شده که عطار نیشابوری، در زمان حمله مغول ها  به ایران به دست یکی از سربازان مغول به شهادت رسیده است.

عطار نیشابوری

آرامگاه عطار

در جنوب شرقی نیشابور، در مکانی که زمانی ارگ شهر بوده، امروز جایگاه و مقبره عارف و شاعر بزرگیست که الگوی شاعران و عارفان بزرگی همچون مولانا و خیام بوده است. بنای تاریخی که امروز روی قبر عطار می بینید بنایی است که در سده نهم هجری، در دوره تیموریان ساخته شده است و در دوره های مختلفی مثل دوره پهلوی و دهه  ۷۰ هم مورد مرمت قرار گرفته است.

معمار این آرامگاه، امیر علی شیر نوایی است که وزیر سلطان حسین بایقرا بوده است. گنبد آرامگاه با کاشی کاری های سبز، زرد و لاجوردی رنگی که دارد اولین نمایی است که به محض ورودتان به محوطه آرامگاه توجه تان را جلب می کند. این آرامگاه با طراحی هشت ضلعی و چهار ورودی ساخته شده و روی دیوارها و زیر گنبد را اشعار بی نظیر عطار زینت داده اند.

عطار نیشابوری

این آرامگاه در دل محوطه ای با فضایی سبز و دلنواز قرار گرفته و درست مقابل آرامگاه عطار، می توانید آرامگاه نقاش بزرگ، کمال الملک را ببینید که طراح آن استاد هوشنگ سیحون بوده است.

اگر قصد سفر به نیشابور، شهری که روزگاری پایتخت فرهنگ و هنر ایران بوده را دارید، بازدید از آرامگاه شاعران بزرگ به ویژه عطار نیشابوری را از دست ندهید.

دسته‌ها
زندگینامه شعرا و دانشمندان

پرده‌ از‌ زندگی‌ خصوصی‌ دکتر مصدق/ آرزو‌ داشتم‌ قبل‌ از همسرم‌ از‌ دنیا‌ بروم

رای مصدق به همراه داشت. مصدق این بار تبدیل به یک چهره سیاسی و مبارز شده بود که تمام پست ها و مشاغل حساس کشور را یکی یکی تجربه می کرد: وزارت مالیه، وزارت عدلیه، والیگری (استانداری)، وزارت خارجه، نمایندگی مجلس، نخست وزیری و سرانجام رهبری نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران.

روزگار منزوی مصدق

بعد از اتمام دوره ششم مجلس، فعالیت های سیاسی مصدق تقریبا متوقف شد. او به دلیل دخالت دولت در انتخابات مجلس، از سیاست کناره‌گیری کرد و بیشتر اوقاتش را در احمدآباد می‌گذراند. کریستوفر دی بلیگ، روزنامه‌نگار و محقق بریتانیایی در کتاب «ایرانی میهن‌پرست؛ محمد مصدق و کودتای خیلی انگلیسی» که بر اساس اسناد منتشرشده در آرشیوهای دولتی آمریکا، بریتانیا و دیگر کشور‌ها نوشته، بخش هایی از زندگی سیاسی مصدق را این طور روایت می کند:

«آخر هفته‌ها غلامحسین با ماشین زهرا، خدیجه و مجید را می‌برد آنجا؛ مصدق صدای ماشین را که می‌شنید از خانه بیرون می‌آمد تا دعوت کند مهمانان توی ایوان بنشینند و بعد از سفر خستگی‌ای بگیرند. بچه‌ها برای بازی خر و گاری داشتند، یا می‌رفتند توی اتاق مصدق و آنجا روی تخت فلزی فنری‌ای که او سال‌ها پیش از روسیه آورده بود، جست‌وخیز می‌کردند. بعد دهه‌ها فعالیت و فشار شدید، ضرباهنگ آرام زندگی روستایی، مایهٔ تسلایش بود. خودش نوشت: «من در این روستای آرام و خاموش راضی‌ام. به خاطر مسافت با هیچ‌کس ارتباط ندارم و همین من را از شهر و از جامعه جدا می‌کند.»

این انزوا به مصدق برای رسیدن به هدفش کمک کرد چون همه فهمیدند او در احمدآباد و دور از جریان است. ابتدای سال ۱۹۳۰ به یکی از دوستانش نوشت «بیشتر وقتم را یا مشغول کار کشاورزی‌ام یا کتاب خواندن» و اضافه کرد فقط وقت‌هایی به تهران می‌آید که «کار خاصی دارم.» طول هفته را کنار خانواده نبود؛ روستایی‌ها کار‌هایش را می‌کردند. به املاک و دارایی‌ها از راه دور رسیدگی می‌کرد، نظارتش روی کارهای بیمارستان نجمیه هم همین‌طور بود. شب‌ها با تارش تصنیف‌هایی ترکی می‌زد، سازی زهی که نواختنش را در سال‌های جوانی در تبریز یاد گرفته بود. در این مورد انزوایش موهبت بود چون خودش تک‌ و تنها بود و کسی گوش به موسیقی نداشت که اذیت بشود.

خدمه کر و لال آقای وزیر

کریستوفر دی بلیگ می نویسد: «مصدق نشان داده بود آبش با رضاشاه توی یک جو نمی‌رود، اما در شخصیتش نبود کاری کند که سرانجامش مرگ یا سختی و محنت باشد… به مشیرالدوله گفت: «آش دارد سر می‌رود و من هم سبزی‌اش نخواهم شد.» برعکس، کلی زحمت کشید تا مقام‌های مملکتی را مجاب کند که آدم بی‌ضرری است و بهانه‌ای دست رضاشاه برای دستگیری و حبسش ندهد. هراسان از این که توی کتابخانه‌اش مجلداتی هست که شاید فتنه‌گرانه به حسابشان بیاورند، بیشتر کتاب‌هایش را بخشید به دانشگاه تهران. جلوی خدمتکار‌ها نظرات سیاسی‌اش را به زبان نمی‌آورد، مبادا برای خبرچینی آدم پلیس مخفی رضاشاه شده باشند. کار همه همین شده بود و یکی از قوم‌ و خویش‌های مصدق اصلاً برای اینکه قضیه را کلاً منتفی کند، خدمتکار کر و لال استخدام کرد.»

خربزه‌ها سهم دارالمجانین شد

نصرت‌الله خازنی رئیس دفتر مصدق هم که در دوران ۲۸ماهه نخست وزیری او هر روز با او بود، گوشه‌هایی از خصوصیات مصدق را در مصاحبه هایش این طور روایت کرده بود: «مصدق کوچک ترین هدیه را حتی از صمیمی‌ترین دوستانش نمی‌پذیرفت. یادم هست خبر آوردند که آقای امیر تیمور کلالی، از دوستان مصدق، یک کامیون کوچک خربزه  از مشهد فرستاده بودند. وقتی خبر آوردند که خربزه را آورده‌اند اوقاتش تلخ شد و گفت: این چه کارهایی است؟ این چه بدعت‌های بدی است؟ من خربزه می‌خواهم چه کار؟ بگویید برگردانند. گفتم آقا به امیر تیمور توهین می‌شود. از روی اخلاص و ارادت این کار را کرده. اگر کامیون به مشهد برگردد راه که آسفالت نیست و عمده‌اش خاکی است. همه خربزه ها می‌شکند و خراب می‌شود. گفت اجازه نمی‌دهم یک‌دانه از این خربزه‌ها به خانه من وارد شود. گفتم پس اجازه بدهید این ها را ببریم دارالمجانین. گفت ببرشان. خربزه ها را بردیم آنجا. بعد از آن مصدق، نریمان شهردار تهران را احضار کرد و گفت: مطالعه کن و ببین چه محل درآمدی پیدا می‌کنی که جیره مریض‌های آنجا را بالا ببری که مریض‌هایی که آنجا می‌خوابند از لحاظ غذا  و پرستار و دوا در مضیقه نباشند. بعد از آن بود که جیره هر مریض از ۳تومان به ۱۰تومان افزایش یافت.»

 

حقوقش را به زن اولش بدهید

نصرت‌الله خازنی در بخش دیگری از خاطرات مصدق می گوید: «دکتر مصدق به خصوصیات اخلاقی و شخصی ما توجه داشت. اگر به فرض می‌فهمید که من مشروب می‌خورم محال بود مرا نگه دارد. اگر به فرض می‌شنید که پکی به تریاک می‌زنم محال بود مرا تحمل کند. یک بار فهمید که یکی از کارکنان دفتر زن جوانی را صیغه کرده و شب ها به منزل او می‌رود و به زن اولش می‌گوید من در دفتر مصدق هستم. دکتر مصدق به من گفت: آقای خازنی من دروغ را از هیچ‌کس نمی‌بخشم. این دروغ گفته، ثانیا  هوس زن جوان کرده، این زن جوانی و عمرش را در این خانه گذاشته، با فقر و بدبختی‌اش گذرانده حالا او رفته زن دیگر گرفته؟ از کسانی که چند تا زن داشتند خیلی بدش می‌آمد. اصلا از اینها متنفر بود. مخالف شدید آنها هم بود. گفت دستور بده که حقوقش را به خودش ندهند. به خانم اولش بدهند. کارهای حقوقی‌اش را انجام دادم و از آن به بعد حقوق آن شخص را به زن اولش می‌پرداختند.»

آرزویم داشتم قبل از او از دنیا بروم

بعد از کودتای ۲۸ مرداد و محکومیت مصدق به ۳سال زندان، دوران تبعید او شروع شد. مصدق به زادگاهش، احمد آباد رفت و تا آخر عمر همانجا تحت نظارت نیروهای نظامی ماند. تا وقتی که سرطان او را از پا درآورد و علی رغم وصیتش برای دفن شدن در کنار کشته‌شدگان ۳۰ تیر در «آرامگاه ابن‌بابویه»، پیکرش در یکی از اتاق های خانه او به خاک سپرده شد.

مصدق در شهریور۴۴ در جواب نامه ای که دختر دائی اش برای تسلیت گویی مرگ زهرا، همسر دکتر مصدق به او فرستاده بود، نوشت: «بسیار از این مصیبت رنج می‌کشم. چون که متجاوز از ۶۴ سال همسر عزیزم با من زندگی کرد و هر پیشامد که برایم رسید تحمل نمود و با من دارای یک فکر و یک عقیده بود و هر وقت که احمدآباد می‌آمد مرا تسلی می‌داد در من تاثیر بسیار می‌کرد و آرزویم این بود که قبل از او من از این دنیا بروم و اکنون برخلاف میل، من مانده‌ام و او رفته است و چاره‌‌ای ندارم غیر از اینکه از خدا بخواهم که مرا هم هر چه زود‌تر ببرد و از این زندگی رقت‌بار خلاص شوم. اکنون در حدود ده سال است که از این قلعه نتوانسته‌ام خارج شوم و از روی حقیقت از این زندگی سیر شده‌ام… گاه می‌شود که در روز چند کلمه هم صحبت نمی‌کنم… این است وضع زندگی اشخاصی که یک عقیده‌‌ای دارند و تسلیم هوا و هوس دیگران نمی‌شوند.»

دسته‌ها
زندگینامه شعرا و دانشمندان

زندگینامه: محمد مصدق (۱۲۶۱- ۱۳۴۵)

مصدق‌ پس از تحصیلات مقدماتی در تبریز به تهران آمد و به مستوفی‌گری خراسان گمارده شد و با وجود سن کم در کار خود مسلط شد و توجه و علاقه عموم را جلب کرد.

وی در اولین انتخابات مجلس در دوره مشروطیت انتخاب شد ولی اعتبارنامه او به‌دلیل سن او که به ۳۰ سال تمام نرسیده بود، رد شد.

مصدق‌ در سال ۱۲۸۷ برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت و پس از خاتمه به سوئیس رفت و به اخذ درجه دکترای حقوق در دانشگاه نوشاتل نائل آمد.

مصدق با آغاز جنگ جهانی اول به ایران آمد و با سوابقی که در امور مالیه و مستوفی‌گری خراسان داشت به خدمت در وزارت مالیه گمارده شد.

در حکومت صمصام السلطنه به علت اختلاف با وزیر وقت مالیه از معاونت وزارت مالیه استعفا داد و هنگام تشکیل کابینه دوم وثوق الدوله عازم اروپا شد.

پس از کودتای سید ضیاء و رضاخان، مصدق دولت کودتا را به رسمیت نشناخت و پس از استعفا از فارس عازم تهران شد ولی به دعوت سران بختیاری به آن دیار رفت.

دکتر مصدق در دوره پنجم و ششم مجلس شورای ملی به وکالت مردم تهران انتخاب شد. در همین زمان با رضا خان سردار سپه نخست وزیر وقت که به شاهی رسیده بود، به مخالفت برخاست.

با پایان مجلس ششم و آغاز دیکتاتوری رضاشاه، دکتر مصدق خانه نشین شد و در اواخر سلطنت رضاشاه پهلوی به زندان افتاد ولی پس از چند ماه آزاد شد و تحت نظر در ملک خود در احمد آباد مجبور به سکوت شد.

در سال ۱۳۲۰ پس از اشغال ایران به‌وسیله نیروهای شوروی و بریتانیا، رضاشاه از سلطنت برکنار شد و مصدق به تهران برگشت.

وی پس از شهریور ۲۰ و سقوط رضاشاه در انتخابات دوره ۱۴ مجلس بار دیگر در مقام وکیل اول تهران به نمایندگی مجلس انتخاب شد.

در این مجلس برای مقابله با فشار شوروی برای گرفتن امتیاز نفت شمال ایران، او طرحی قانونی را به تصویب رساند که دولت از مذاکره در مورد امتیاز نفت تا زمانی که نیروهای خارجی در ایران هستند منع می‌شد.

در انتخابات دوره ۱۵ مجلس با مداخلات قوام‌السلطنه و شاه و ارتش، دکتر مصدق نتوانست قدم به مجلس بگذارد.

در سال ۱۳۲۸ دکتر مصدق اقدام به پایه گذاری جبهه ملی ایران کرد. گسترش فعالیت‌های سیاسی پس از شهریور ۱۳۲۰ سبب گسترش مبارزات مردم و به ویژه توجه آنان به وضع قرارداد نفت شده بود.

انتخابات مجلس شانزدهم با همه تقلبات و مداخلات شاه و دربار و صندوق‌های ساختگی، آراء تهران باطل شد و در نوبت دوم انتخابات، دکتر مصدق به مجلس راه یافت.

پس از ترور نخست‌وزیر وقت، طرح ملی شدن صنایع نفت به رهبری دکتر مصدق در مجلس تصویب شد. پس از استعفای حسین علاء که بعد از رزم‌آرا نخست وزیر شده بود، دکتر مصدق به نخست وزیری رسید و برنامه خود را اصلاح قانون انتخابات و اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت اعلام کرد.

پس از شکایت دولت انگلیس از دولت ایران و طرح این شکایت در شورای امنیت سازمان ملل، دکتر مصدق عازم نیویورک شد و به دفاع از حقوق ایران پرداخت.

سپس به دادگاه لاهه رفت و با توضیحاتی که در مورد قرارداد نفت و شیوه انعقاد و تمدید آن داد، دادگاه بین‌المللی خود را صالح به رسیدگی به شکایت بریتانیا ندانست و مصدق در احقاق حق ملت ایران به پیروزی دست یافت.

در کودتای ۲۵ مرداد ۱۳۳۲، شاه فرمان عزل دکتر مصدق را امضا کرد و رئیس گارد سلطنتی را موظف کرد تا با محاصره خانه نخست وزیر، فرمان را به وی ابلاغ کند. در روز ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ دولت مصدق سقوط کرد.

مصدق پس از کودتای ۲۸ مرداد در دادگاه نظامی محاکمه شد و دادگاه وی را به ۳ سال زندان محکوم کرد. پس از گذراندن ۳ سال زندان، دکتر مصدق به ملک خود در احمد آباد تبعید شد و تا آخر عمر تحت نظارت شدید بود.

در سال ۱۳۴۲ همسر دکتر مصدق، در سن ۸۴ سالگی درگذشت. حاصل ازدواج وی و دکتر مصدق دو پسر و سه دختر بود.

در ۱۴ اسفند سال ۱۳۴۵ دکتر محمد مصدق به دلیل بیماری سرطان، در سن ۸۴ سالگی درگذشت.

مصدق وصیت کرده بود او را کنار شهدای ۳۰ تیر در ابن بابویه دفن کنند، ولی با مخالفت شاه روبرو شد و وی را در یکی از اتاق‌های خانه‌اش در احمدآباد به خاک سپردند.

دسته‌ها
زندگینامه شعرا و دانشمندان

زندگی نامه و آثار علی اکبر دهخدا | مولف و بنیان‌گذار لغت‌نامه دهخدا

علی اکبر دهخدا در سال ۱۲۵۷ در تهران متولد شد. پدرش «خانباباخان» که از ملاکان متوسط قزوین بود، پیش از ولادت دهخدا از قزوین به تهران آمد و در این شهر اقامت گزید. علی اکبر دهخدا تحصیلات قدیمی را نزد «شیخ غلامحسین بروجردی» آموخت. بعدها به مدرسه علوم سیاسی رفت. پس از پایان تحصیل به خدمت وزارت امور خارجه در آمد. علامه دهخدا در سال ۱۲۸۱ با «معاون الدوله غفاری» که به وزیر مختاری ایران در کشورهای بالکان منصوب شده بود به اروپا رفت و حدود دو سال و نیم در اروپا و بیشتر در وین اقامت داشت.

فعالیتهای دهخدا:

همزمان با آغاز مشروطیت، دهخدا با همکاری مرحوم جهانگیرخان و مرحوم قاسم خان، روزنامه معروف صور اسرافیل را منتشر کرد که از جراید بنام و مهم صدر مشروطیت بود. جذاب ترین قسمت این روزنامه یک ستون طنز بود که تحت عنوان «چرند و پرند» به قلم علامه دهخدا و با امضای «دخو» نوشته می شد. سبک نگارش این ستون در ادب فارسی بی سابقه بود و مکتب جدیدی را در عالم روزنامه نگاری و نثر معاصر فارسی پدید آورد.

دهخدا با شجاعت و جسارت تمام همه مفاسد اجتماعی و سیاسی آن روزگار را با روش طنز در آن مقالات منتشر می کرد. علی اکبر دهخدا یکی از بنیانگذاران طنز ایران است. مقالات او آتش در جان مستبدان و درباریان می انداخت.

نمونه ای از طنز دهخدا، این بزرگ مرد سیاست و فرهنگ ایران را می خوانیم:

گفت: نخور! عسل و خربزه با هم نمی سازند، و خورد. یک ساعت دیگر، طرف را دید مثل مار به خودش می پیچید. گفت: نخور! این دو با هم نمی سازند. گفت: حالا که این دو با هم ساخته اند که من را از میان بردارند.

مقالات طنز آمیز دهخدا به خاطر آنکه به زبان مردم کوچه و بازار نوشته شده و به خدمت همان مردم در آمده بود و دردها و نیازهای آنان را باز می گفت در قلب مردم نفوذ بسیار کرده بود و خوانندگان بسیار داشت. صور اسرافیل مهمترین روزنامه دوره اول مشروطیت در ایران بود.

پس از درگذشت «مظفرالدین شاه» و به روی کار آمدن«محمد علی میرزا» و مخالفت وی با مشروطیت و آزادیخواهان به دستور وی مجلس به توپ بسته شد و جمعی از آزادیخواهان تبعید و دستگیر شدند و دهخدا که جز گروه آزادیخواهان بود به پاریس تبعید شد. علامه دهخدا در آنجا و سپس در سوئیس به انتشار مجدد روزنامه صوراسرافیل دست زد. هر نسخه آن به گوشه ای از دنیا می رفت و مرکز نشر صوراسرافیل، به مرکز مراجعات ایرانیان مشروطه طلب تبدیل شده بود.

پس از تبعید محمد علی میرزا، علی اکبر دهخدا به استدعای مشروطه طلبان به ایران آمد و به عنوان نماینده به مجلس شورای ملی راه یافت. در دوران جنگ جهانی اول، دهخدا در یکی از روستاهای چهارمحال بختیاری ایران سکونت داشت و پس از پایان جنگ به تهران بازگشت و از امور سیاسی کناره گرفت و به کارهای علمی و فرهنگی مشغول شد و تا پایان عمر پر ثمر خویش، به مطالعه و پژوهشهای خود ادامه داد.

مسئولیت ها و مقام های علی اکبر دهخدا

• کار در وزارت امور خارجه

• انتشار روزنامه صور اسرافیل و سروش

• نماینده مجلس شورای ملی

• رئیس دفتر وزارت معارف

• رئیس تفتیش وزارت عدلیه

• رئیس مدرسه علوم سیاسی

• رئیس مدرسه عالی حقوق و علوم سیاسی تهران

آثار دهخدا

دهخدا,آثار علی اکبر دهخدا,عکس علامه دهخدا

یکی از ویژگیهای شعر دهخدا طنز تلخ و گزنده اوست

♦ امثال و حکم از آثار دهخدا است که در چهار جلد شامل امثال فارسی است و در کنار آنها اصلاحات و کنایات و موضوعات فراوانی را نیز نقل کرده است.

♦ از آثار دهخدا می توان به ترجمه عظمت و انحطاط رومیان اشاره کرد که تألیف منتسکیو است و تاکنون به چاپ نرسیده است.

♦ ترجمه روح القوانین اثر منتسکیو از دیگر آثار دهخدا است.

♦ فرهنگ فرانسه به فارسی که شامل لغات علمی، تاریخی، ادبی، جغرافیایی و طبی است و مرحوم دهخدا معادلهای دقیق آنها را به دست داده است و این کتاب نیز تاکنون به طبع نرسیده است.

♦ شرح حال ابوریحان بیرونی نیز از آثار دهخدا است که همزمان با سالگرد تولد بیرونی تالیف شده و به چاپ رسیده است.

♦ حاشیه بر دیوان ناصر خسرو که دهخدا در تصحیح اشعار و توضیح بعضی نکات مطالبی بر این دیوان افزوده است.

♦ تصحیحاتی در دیوان سید حسن غزنوی نیز از دیگر آثار دهخدا است که چاپ شده است.

♦ دهخدا تصحیحاتی بر دیوانهای حافظ، منوچهری، فرخی، مسعود سعد، سوزنی دارد.

♦ چرند و پرند که مجموعه مقالات انتقادی دهخداست و در صوراسرافیل چاپ شده است.

♦ دیوان اشعار که حاوی اشعار گوناگون دهخدا است.

♦ لغت نامه دهخدا که مفصل ترین کتاب لغت در زبان فارسی است و علاوه بر آن اعلام نیز با شرح و تفصیل در این کتاب آمده است. دهخدا برای تالیف این کتاب نزدیک چهل سال وقت صرف کرده و نزدیک صد نفر با وی همکاری داشته اند.

اشعار دهخدا

علی اکبر دهخدا,دهخدا,علامه دهخدا

دهخدا اشعارش را در قالبهای معهود مثنوی، غزل، مسمط، قطعه، دوبیتی و رباعی سروده است

اشعار دهخدا را می توان به سه دسته تقسیم کرد:

۱٫ نخست اشعاری که به سبک متقدمان سروده، بعضی از این سروده های دهخدا دارای چنان استحکامی است که تشخیص آنها از گفته های پیشینیان دشوار است.

۲٫ دومین دسته از اشعار دهخدا، اشعاری هستند که در آنها تجدد ادبی به کار رفته است. مسمط “یاد آر ز شمع مرده یار آر” از بهترین اشعار جدید فارسی به شمار می آید.

۳٫ سومین نوع اشعار دهخدا، اشعار فکاهی است که به زبان عامیانه سروده شده است.

دهخدا جزو معدود شاعران دوره مشروطیت است که جهان بینی و جهان نگری روشنی دارد. هرگز دچار احساسات نمی شود و شعار نمی دهد. علی اکبر دهخدا اشعارش را در قالبهای معهود مثنوی، غزل، مسمط، قطعه، دوبیتی و رباعی سروده است.

مضامین اشعار دهخدا:

مضامین شعر دهخدا وطن پرستی، دادخواهی، رسوا کردن ظالمان و حاکمان نالایق و مبارزه با ریاکاری و دورویی است. یکی از ویژگیهای شعر دهخدا طنز تلخ و گزنده اوست که با تحلیل قوی و سرشارش همراه می شود.

سبک دهخدا

دهخدا در ادبیات عهد انقلاب مشروطه مقامی ارجمند دارد، علامه دهخدا باهوشترین و دقیق ترین طنزنویس این عهد است. دهخدا با نثر ویژه ای که در نوشتن مقالات انتقادی صوراسرافیل به کار برد نمونه ای از نثر طنز و انتقادی فارسی را ابداع کرد. علی اکبر دهخدا هر حادثه ای را دستاویز قرار می داد تا به استبداد بتازد.

نکته مهم در مقالات و شعر طنز دهخدا عشق و علاقه و دلسوزی به حال مردم خرده پا است. دهخدا با نمایاندن جهات تاریک زندگانی، جهت روشن و امیدبخش آن را هرگز فراموش نمی کرد. علامه دهخدا به بطالت و تنبلی و بی شعوری می تاخت. مقالات طنزآمیز او با امضای “دخو” انتشار یافت.

رحلت علامه علی اکبر دهخدا:

دهخدا,طنزهای دهخدا,مزار علامه دهخدا

مزار علی‌اکبر دهخدا در داخل حجره خاندان دهخدا

سرانجام علامه دهخدا در ساعت شش و ربع بعد از ظهر روز دوشنبه هفتم اسفندماه ۱۳۳۴ هجری شمسی در خانه مسکونی خویش به رحمت ایزدی پیوست. جنازه آن مرحوم به شهر ری مشایعت و در ابن بابویه در مقبره خانوادگی مدفون گردید.

و به حق در مرگ دهخدا باید گفت:

      از شمار دو چشم یک تن کم                         و زشمار خرد هزاران بیش

معروف ترین شعر علی اکبر دهخدا

این شعر را دهخدا در سوگ جهانگیرخان صوراسرافیل سروده است:

دهخدا,علی اکبر دهخدا,علامه دهخدا

مضامین شعر دهخدا وطن پرستی، دادخواهی و رسوا کردن ظالمان و … است

ای مرغ سحر ! چو این شب تار / بگذاشت ز سر سیاهکاری

وز نفحه ی روح بخش اسحار / رفت از سر خفتگان خماری

بگشود گره ز زلف زرتار / محبوبه ی نیلگون عماری

یزدان به کمال شد پدیدار / و اهریمن زشتخو حصاری

یاد آر ز شمع مرده یاد آر

دهخدا,علامه دهخدا,تصویر بین متنی

ای مونس یوسف اندرین بند / تعبیر عیان چو شد ترا خواب

دل پر ز شعف، لب از شکرخند / محسود عدو، به کام اصحاب

رفتی برِ یار و خویش و پیوند / آزادتر از نسیم و مهتاب

زان کو همه شام با تو یک چند / در آرزوی وصال احباب

اختر به سحر شمرده یاد آر

دهخدا,علی اکبر دهخدا,عکس بین متنی

چون باغ شود دوباره خرّم / ای بلبل مستمند مسکین

وز سنبل و سوری و سپرغم / آفاق، نگار خانه ی چین

گل سرخ و به رخ عرق ز شبنم / تو داده ز کف زمام تمکین

ز آن نوگل پیشرس که در غم / ناداده به نار شوق تسکین

از سردی دی فسرده، یاد آر

دهخدا,شعر دهخدا,عکس بین متنی

ای همره تیهِ پور عمران / بگذشت چو این سنین معدود

و آن شاهد نغز بزم عرفان / بنمود چو وعدِ خویش مشهود

وز مذبح زر چو شد به کیوان / هر صبح شمیم عنبر و عود

زان کو به گناهِ قوم نادان / در حسرت روی ارض موعود

بر بادیه جان سپرده، یاد آر

دهخدا,علی اکبر دهخدا,تصاویر بین متنی

چون گشت ز نو زمانه آباد / ای کودک دوره ی طلائی

وز طاعت بندگان خود شاد / بگرفت ز سر خدا، خدائی

نه رسم ارم، نه اسم شدّاد، / گِل بست زبان ژاژخائی

زان کس که ز نوک تیغ جلاد / مأخوذ به جرم حق ستائی

پیمانه ی وصل خورده یاد آر