دسته‌ها
زندگینامه شعرا و دانشمندان

آشنایی با زندگی‌نامه آلبر کامو؛ معرفی سبک آثار و نوشته‌های او

پایگاه خبری – تحلیلی رسانه ۷:

«آلبر کامو فیلسوف و نویسنده خوش‌قیافه فرانسوی ـ الجزایری بود که عنوان جوان‌ترین دریافت‌کننده نوبل ادبیات را از آن خود کرد. او را بیشتر با سه‌گانه معروفش می‌شناسند که موضوع محوری‌شان پوچی است.» اگر همه‌ٔ آنچه که از کامو می‌دانید به این اطلاعات محدود می‌شود، در ادامهٔ این مطلب با ما باشید تا بیشتر با کتاب های آلبر کامو، زندگی‌نامه و سبک آثار این نویسنده فرانسوی ـ الجزایری آشنا شوید.

کودکی تا جوانی آلبر کامو

در هفتم نوامبر سال ۱۹۱۳ میلادی، آلبر کامو (Albert Camus) در الجزایر تحت‌استعمار فرانسه به دنیا آمد. خانواده او اصالتی اروپایی داشتند. پدر کامو که زخمیِ جنگ جهانی اول بود، مدتی بعد از به‌دنیاآمدن او درگذشت؛ این مسئله اوضاع اقتصادی خانواده آلبر را بدتر کرد. آنها سال‌های زیادی از زندگی‌شان را در فقر گذراندند؛ به همین دلیل، کامو از همان دوران کودکی کار می‌کرد.
جوانی برای کامو پر از اتفاق‌های خوب و بد بود: او در دانشگاه الجزیره در رشته فلسفه تحصیل کرد و ضمن درس‌خواندن، ورزش موردعلاقه‌اش یعنی فوتبال را هم با دروازه‌بانی در تیم جوانان ریسینگ دانشگاه الجزیره پیگیری می‌کرد. در همین زمان او به بیماری سل دچار شد و ناگزیر، فوتبال را تا همیشه کنار گذاشت. او بعدها درباره ورزش به‌عنوان یکی از علایقش در زندگی گفت: «بعد از سال‌های دراز و دیدن خیلی از چیزها، مواردی را که درباره اخلاق و وظیفه انسانی می‌دانم، مدیون ورزش هستم.»
کامو در سال ۱۹۳۵ موفق شد مدرک لیسانس خود را دریافت کند. بعد از پایان تحصیلات دانشگاهی، عمدهٔ فعالیت‌هایش را روزنامه‌نگاری تشکیل می‌داد. ازجمله روزنامه‌هایی که او از سال‌ ۱۹۳۸ تا ۱۹۴۰ در آنها مشغول‌به‌کار بود عبارت‌اند از: آلژه ریپوبلیکن (Alger Républicain/ الجزیره جمهوری‌خواه)، ریواژ (Rivages/ ساحل‌ها) و لوسوار ریپوبلیکن (Le Soir républicain/ عصر جمهوری‌خواه).
کامو در سال ۱۹۴۰ گزارشی درباره فقر و شرایط سخت زندگی عرب‌های الجزایر نوشت. تیغ سانسور او را مجبور کرد الجزایر را به‌مقصد پاریس ترک کند. کامو در ادامه فعالیت‌هایش در زمینه نوشتن، در پاریس به ویراستاری در انتشارات گالیمار (Gallimard) مشغول شد.

اگر بگوییم که هیچ چیز معنی ندارد، باید نتیجه بگیریم که جهان بیهوده و مهمل است؛ اما آیا واقعا هیچ چیز معنایی ندارد؟ من هیچ‌گاه معتقد به چنین چیزی نبوده‌ام.
بخشی از نمایش‌نامه کالیگولا

معرفی سبک آثار آلبر کامو

درون‌مایه آثار کامو را مفهوم پوچی تشکیل می‌دهد. او در کتاب‌های «بیگانه»، «افسانه سیزیف» و «کالیگولا»، سه‌گانه معروفش، پوچی را از زوایای مختلف روایت می‌کند.
او بر این باور بود که زندگی پوچ و بی‌معناست و هرکسی که به این باور رسید باید به‌درستی با این واقعیت روبه‌رو شود. کامو با داستان‌هایش به ما می‌گوید درست و شاد زندگی کردن ارزشش را دارد، حتی اگر تمام عمر این واقعیت تلخ (پوچی زندگی) را باور داشته باشیم.
باور و مفهومی که کامو در آثارش به دنبال آن است، در نوع خود تا حدی منحصربه‌فرد است. جدا از این، نحوه روایت داستان، قهرمان‌های داستانش و شروع‌های جذابش باعث شده است که از او به‌عنوان متفکر و نویسنده‌ای صاحب‌سبک یاد شود.
در ادامه بیشتر با آثار او آشنا می‌شویم.

سه‌گانه معروف کامو

سه اثر معروف کامو با نام‌های «بیگانه»، «کالیگولا»، «افسانه سیزیف» بیش از هر چیز سبک او را معرفی می‌کنند و موضوع محوری‌شان پوچی است.

بیگانه

بیگانه از آثار آلبر کامو
سال ۱۹۴۲ برای کامو سال کاری پرباری بود. در این سال، او کتاب «بیگانه» را منتشر کرد؛ کتابی که با آن به شهرت رسید و به‌قولی میخ اول را محکم کوبید. قهرمان کتاب بیگانه مردی به‌نام مورسو است. او شخصیتی عجیب و کم‌حرف دارد و برایش پذیرفتن هنجارها و قوانین موجود در دنیا دشوار است. او روزی بدون هیچ دلیلی یک نفر را به قتل می‌رساند و بعد محکوم به اعدام می‌شود. در واقع، مورسو به مرحله‌ بیگانگی با خود و ارزش‌هایش رسیده است؛ همین او را تا مرحله قتل پیش می‌برد.
کامو در بیگانه به‌نحوی به‌دنبال محکوم‌کردن این بیگانگی با خویش است. او معتقد است هیچ‌چیز ارزش آن را ندارد که انسانی به‌خاطرش کشته شود و بار دیگر بر این باور خود اصرار می‌ورزد که زندگی آن‌قدر ارزش دارد که بشود آن را درست و شاد سپری کرد.
شروع و پایان بیگانه از ویژگی‌های برجسته و جذاب این اثر است:
«امروز مادر مرد، شاید هم دیروز؛ نمی‌دانم.»
«مثل اینکه خشم بیش از اندازه، مرا از درد تهی و از امید خالی ساخته باشد. دربرابر این شبی که پر از نشان ستاره‌ها بود، من برای اولین بار خود را به‌دست بی‌قیدی و بی‌مهری جذاب دنیا سپردم و از اینکه درک کردم دنیا این‌قدر به من شبیه است و بالاخره این‌قدر برادرانه است، حس کردم که خوشبخت بوده‌ام و باز هم خواهم بود. برای اینکه همه‌چیز کامل باشد و برای اینکه خودم را هرچه کمتر حس کنم، برایم فقط این آرزو باقی مانده بود که در روز اعدامم، تماشاچیان بسیاری حضور داشته باشند و مرا با فریادهای پر از کینۀ خود، بدرقه کنند.»

افسانه سیزیف

افسانه سیزیف از آثار آلبر کامو
کامو در همان سال انتشار بیگانه و در راستای همان باورها، افسانه‌ سیزیف را نوشت. در واقع، این کتاب مجموعه‌ای از مقالات فلسفی او بود. او همچنان به باور خود درباره ادامه زندگی باوجود همه دشواری‌هایش اصرار داشت. برخلاف بیگانه و کالیگولا که در آنها بیشتر شاهد سرگردانی شخصیت‌های اصلی براثرِ گرفتارشدن به پوچی هستیم، در سیزیف بیشتر به معنا و فلسفهٔ خود پوچی پرداخته شده است.
از دیگر شباهت‌های این کتاب با بیگانه، شروع جذاب آن است: «تنها یک مسئله فلسفی واقعا جدی وجود دارد و آن هم خودکشی است؛ تشخیص اینکه آیا زندگی ارزش زیستن دارد یا نه، که در واقع بنیادی‌ترین سؤال فلسفی است، باقی چیزها مثلا اینکه جهان دارای سه بُعد و عقل دارای نُه یا دوازده مقوله است، مسائل بعدی و دست‌دوم را تشکیل می‌دهند. اینها بازی است. نخست باید پاسخ قبلی را داد.»

کالیگولا

کالیگولا از آثار آلبر کامو
کامو در سال ۱۹۴۳ با انتشار نمایش‌نامه کالیگولا سه‌گانۀ خود را تکمیل کرد. در واقع، او کالیگولا را سال ۱۹۳۸ در الجزایر نوشت و پس از بازنویسی‌های مکرر، ۷ سال بعد آن را در پاریس به روی صحنه برد. این نمایش‌نامه شامل چهار پرده است.
انتخاب قهرمان اصلی کتاب در تاریخ روم باستان ریشه دارد. کالیگولا سومین امپراتور روم و اولین امپراتور از خاندان آگوستوس بود. او از سال ۳۷ تا ۴۱ بعد از میلاد مسیح در روم حکومت می‌کرد.
کالیگولا پس از مرگ معشوقه‌اش براثرِ بیماری، مرگ را به معنای واقعی و از نزدیک‌ترین حالت ممکن درک می‌کند؛ همین باعث می شود او از معنای زندگی احساس پوچی برداشت کند. در مقابل این احساس، او با رفتارهایی وحشیانه و قدرت‌طلبانه می‌کوشد ضعف خود دربرابر مرگ را جبران کند که البته بی‌فایده است.

نظر ویل دورانت درباره آلبر کامو

ویل دورانت، فیلسوف و تاریخ‌نگار نامدار آمریکایی، درباره شخصیت و سبک کامو می‌گوید: «کامو در وسیع‌ترین معنای کلمه انسان‌گرا بود. کامو اندیشۀ خود را از آسمان به امور انسانی هدایت کرد. تلاش می‌کرد که میراث فرهنگی انسان را حفظ کند و انسان‌تر از آن بود که ایدئولوژی‌هایی را بپذیرد که به انسان فرمان می‌دهد تا انسان را بکشد. شاید به همین دلیل بود که از تمام احزاب سیاسی کناره گرفت. او در کتاب طاعون از زبان تارو می‌گوید: “من در دنیای امروز جایی ندارم. هنگامی که قاطعانه از کشتن سر باز زدم، خود را به انزوایی محکوم کردم که هرگز پایانی ندارد.”»

جوان‌ترین و اولین برنده نوبل ادبیات از قاره آفریقا

آلبر کامو، سال ۱۹۵۷ یعنی دو سال قبل از مرگش موفق شد به‌عنوان دومین فرد جوان و اولین نفر از قاره آفریقا جایزه نوبل را دریافت کند. بنیاد نوبل دلیل انتخاب او را این‌چنین بیان می‌کند: «به‌خاطر آثار مهم ادبی‌ای که به‌روشنی به مشکلات وجدان بشری در عصر حاضر می‌پردازد.»

پایان زندگی آلبر کامو

ژانویه سال ۱۹۶۰ کامو درحالی‌که رمان تازه‌ای به‌ نام «آدم اول» را در دست نوشتن داشت، چشم از جهان فروبست. در چهارم این ماه، او از سفر با قطار به‌همراه خانواده‌اش منصرف شد و با دوست و ناشر کتاب‌هایش، میشل گالیمار، برای سفر همراه شد. آنها به مقصد نرسیدند و هردو در سانحه رانندگی جان باختند.

سایر آثار آلبر کامو در یک نگاه

رمان‌ها

  • طاعون/ ۱۹۴۷؛
  • سقوط/ ۱۹۵۶؛
  • مرگ خوش: نوشته‌شده در سال‌های ۱۹۳۶ تا ۱۹۳۸ و منتشرشده در سال ۱۹۷۱؛
  • آدم اول: کامو پیش از به‌پایان‌رساندن این اثر جان باخت. این اثر در سال ۱۹۹۵ به‌صورت نیمه‌تمام منتشر شد.

نمایش‌نامه‌ها

  • مرثیه‌ای برای راهبه/ ۱۹۵۶: اقتباس از رمانی نوشته ویلیام فاکنر با همین نام؛
  • سوءتفاهم/ ۱۹۴۴؛
  • حکومت‌نظامی/ ۱۹۴۸؛
  • دادگستران/ ۱۹۴۹؛
  • تسخیرشدگان/ ۱۹۵۹: اقتباس از رمانی نوشته فئودور داستایفسکی با همین نام.

آثار غیرداستانی

  • پشت‌ورو/ ۱۹۳۷ (مجموعه مقاله)؛
  • عیش/ ۱۹۳۸ (مجموعهٔ چهار جستار)؛
  • افسانه سیزیف/ ۱۹۴۲؛
  • انسان طاغی/ ۱۹۵۱؛
  • متافیزیک مسیحی/ ۱۹۵۳؛
  • وقایع‌نامه الجزایر/ ۱۹۵۸.

آخرین اخبار ایران و جهان را در سایت خبری-تحلیلی رسانه ۷ بخوانید.

دسته‌ها
زندگینامه شعرا و دانشمندان

زندگینامه آیت الله طالقانی (سید محمود علائی طالقانی)

۱۹ شهریور سالمرگ “آیت الله محمود طالقانی”
روحش شاد

زندگینامه آیت الله طالقانی

سید محمود علائی طالقانی «آیت الله طالقانی» زاده ۱۳ اسفند ۱۲۸۹ هجری شمسی درروستای گلیرد طالقان بودند. پدر ایشان،‌ ابوالحسن علایی طالقانی،‌ اولین استاد ایشان بود که تحصیلات ابتدایی رابه فرزند خود آموختند و پس از ان در مدارس رضویه و فیضیه قم تا سال ۱۳۱۷ تحصیل را تا درجه اجتهاد ادامه داد.
 
آیت الله طالقانی درسال ۱۳۱۷ پس از گذران تحصیلات در مدرسه فیضیه و رضویه قم از عبدالکریم حائری یزدی اجازه‌نامه اجتهاد دریافت ودر سال ۱۳۱۸ برای تدریس در مدرسه سپهسالار راهی تهران شد. . ایشان بدلیل محبوبیت در میان شاگردان و طرفدارانش به پدر طالقانی شهرت داشتند.
زندگینامه آیت الله طالقانی (سید محمود علائی طالقانی)

خانه پدری آیت الله طالقانی

 

فعالیت‌های‌ سیاسی و مذهبی آیت‌ الله طالقانی :

 
آیت الله طالقانیروحانی شیعه ایرانی، فعال سیاسی و اجتماعی
آیت الله طالقانی نامزدی در دوره هفدهم مجلس شورای ملی از طرف اهالی مازندران
از فعالان نهضت ملی شدن نفت و نهضت مقاومت ملی
انتخاب مسجد هدایت پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بعنوان یکی از کانون‌های‌ مقاومت و مبارزه با استبداد
از بنیادگذاران جبهه ملی دوم و نهضت آزادی ایران به همراه پزشک سحابی و مهندس بازرگان
از رهبران انقلاب ۵۷ و رئیس شورای انقلاب
آیت الله طالقانی اقامه اولین نماز جمعه تهران در اولین جمعه ماه رمضان ۱۳۵۸ در بهشت زهرا
انتخاب شدن بعنوان نماینده اول تهران در خبرگان بررسی قانون اساسی با اکثریت قاطع آراء در هیجدهم تیر ۱۳۵۸
عضو مجلس خبرگان قانون اساسی و اولین امام جمعه تهران پس از انقلاب ۵۷
زندگینامه آیت الله طالقانی (سید محمود علائی طالقانی)

آغاز فعالیت سیاسی مرحوم آیت الله طالقانی

آیت الله طالقانی از مخالفان فعال حکومت پهلوی بودو در موقعیت‌ها و شرایط مختلف به مخالفت با روندهای جاری در حکومت دودمان پهلوی پرداخت و چندین بار در پی دستگیری روانه زندان شد.
 
آیت الله طالقانی از طرفداران پزشک مصدق و از اعضای جبهه ملی بودو در دوران پس از کودتای ۲۸ مرداد به فعالیت در نهضت مقاومت ملی پرداخت. وی درسال ۱۳۳۹ جزء هیئت مؤسس جبهه ملی دوم بودو در کنگره ۱۳۴۱ جبهه ملی از سوی شرکت کنندگان در کنگره به عضویت در شورای مرکزی انتخاب شد. او همچنین درسال ۱۳۴۰ به اتفاق مهندس بازرگان و پزشک سحابی نهضت آزادی ایران را بنا نهاد و تا پایان عمر عضو این مجموعه بود.
 
او در دوره‌های‌ مختلف و شرایط گوناگون نظیر رویداد کشف حجاب و نهضت ملی شدن نفت، نهضت مقاومت ملی، کودتای ۲۸ مرداد، وقایع ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ به مخالفت آشکار با رویکردهای جاری حکومت پهلوی پرداخت و همچنین بارها به دلایل مختلف نظیر پناه دادن سید مجتبی نواب صفوی که در ان زمان فراری محسوب میشد یا ارائه آموزش‌های‌ مذهبی و مبارزاتی و انتشار اعلامیه‌های‌ اعتراضی درسال ۱۳۵۰ حدود یک ماه در خانه خود تحت حصر خانگی قرار گرفت و پس از ان نیز به زابل و بافت تبعید و زندانی شد.
زندگینامه آیت الله طالقانی (سید محمود علائی طالقانی)
تصاویر آیت الله طالقانی
 

انقلاب ۱۳۵۷ ایران

آیت الله طالقانی بعد از آزادی از زندان در آبان ۱۳۵۷ با بازگشت به مسجد هدایت، سخن‌رانی‌ها و فعالیت‌های‌ خود «که با نام تبیین رسالت برای قیام به قسط شناخته میشود» را از سر گرفت.
 
آیت الله طالقانی در اواخر دی‌ماه ۱۳۵۷ کمی پیش از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷؛ بعد از این‌که آخرین دسته از زندانیان سیاسی از جمله اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران آزاد میشوند، آیت الله طالقانی به دیدارشان می رود.
 
زندگینامه آیت الله طالقانی (سید محمود علائی طالقانی)
 
کمی بعد از پیروزی انقلاب در ۲۲ بهمن، در اسفند ۱۳۵۷ طالقانی راهی قلعه احمدآباد و مزار محمد مصدق شد و به سخنرانی و دفاع از مصدق پرداخت.
 
وی پس از پیروزی انقلاب ایران در بهمن ۱۳۵۷ سمت‌های‌ مختلفی را بر عهده گرفت. نخست، پس از ترور مرتضی مطهری، ریاست شورای انقلاب اسلامی را عهده دار شد و پس از ان؛ با رای مردم تهران در ۱۲ مرداد ۱۳۵۸ بعنوان نماینده این شهر راهی مجلس خبرگان قانون اساسی شد. در مرداد همان سال از سوی امام خمینی بعنوان امام جمعه تهران منصوب شد و تا قبل از مرگ ۵ نماز جمعه را برگزار کرد.

زندگینامه آیت الله طالقانی (سید محمود علائی طالقانی)

نقش آیت الله طالقانی در تثبیت جمهوری اسلامی

آیت الله طالقانی بعد از پیروزی انقلاب اسلام سعی می‌کرد نیروهای مختلف سیاسی را در جهت اتحاد و هماهنگی ملت گرد هم آورد و تحت رهبری امام متحد سازد. از این‌رو به همه ی نیروها توصیه می‌کند که به ملاقات امام بروند و همبستگی خودرا با رهبری ایشان اعلام دارند.
 
در اواخر اسفند ۱۳۵۷ خبر درگیری شدید مسلحانه بین گروه‌های‌ مختلف در شهر سنندج آغاز می شود. درگیری در آغاز بین دو کمیته شیعه و سنی مستقر در سنندج آغاز میشود و سپس به حمله و محاصره پادگان از طرف گروهک‌های‌ سیاسی می‌انجامد ودر نتیجه میان ان‌ها و نیروهای مستقر در پادگان نبرد مسلحانه‌ درمی‌گیرد.
زندگینامه آیت الله طالقانی (سید محمود علائی طالقانی)
کردهای مقیم تهران نزد آیت الله طالقانی رفته از وی تقاضا می‌کنند که به کردستان سفر کند و به درگیری و جنگ پایان دهد. ایشان پس از مشورت با رهبر، با عده‌ای از شخصیت‌های‌ دیگر انقلاب «آیت الله بهشتی، هاشمی رفسنجانی؛ ابوالحسن بنی‌صدر و ….» در آغاز سال ۱۳۵۸ وارد سنندج میشود.
 
با سخنرانی در جمع مردم شهر خواستار تشکیل شورای شهر سنندج به انتخاب مردم می گردد و به این نتیجه می رسد که تنها راه برای پیشگیری از سوءاستفاده هر یک از گروه‌ها برای به قدرت رسیدن تشکیل شورای واقعی شهر سنندج است.
 

وفات آیت الله طالقانی

زندگینامه آیت الله طالقانی (سید محمود علائی طالقانی)

طالقانی در تاریخ ۱۹ شهریور ۱۳۵۸؛ سه روزبعد از اقامه نماز جمعه ۱۶ شهریور در بهشت زهرای تهران در گذشت.
 
امام خمینی در نامه‌ای که به مناسبت وفات سید محمود علایی طالقانی منتشر کرد از او و پدرش چنین یاد می کند:
مجاهد عظیم الشأن و برادر بسیار عزیز حضرت حجت الاسلام و المسلمین آقای طالقانی از بین ما رفت و به ابدیت پیوست و به ملأ اعلی با نیاکان گرامش محشور شد. برای ان بزرگوار، سعادت و آسان و برای ما و امت ما، تأسف و تأثر و اندوه… رحمت خداوند بر پدر بزرگوار او که در رأس پرهیزگاران بودو بر روان خودش که بازوی توانای اسلام.
زندگینامه آیت الله طالقانی (سید محمود علائی طالقانی)

آیت الله طالقانی از دیدگاه دیگران

امام خمینی «ره» :
از دیدگاه امام خمینی، ایشان دو روحیه بارز داشتند: یکی روحیه مقاومت و مخالفت با دستگاه ستم که از عنفوان جوان تا وقتی که دارفانی را وداع کرد انگیزه او مخالفت با جباران و ستمکاران و چپاولگران بود؛ هیچوقت از پای ننشست ودر نتیجه چند بار به زندان افتاد و دیگری به تعبیر امام، «روحانی خدمتگزار» بود «اگر این مقاومت و مخالفت با دست جبّار را ضمّ ‌به این بکنید که این روحانی است.
 
یک شخصی که به واسطه روحانیتش در میان مردم محبوبیت دارد؛ وقتی خدمتگزاری وی را که هم مشاهده کنند مردم وی را بعنوان نایب پیغمبر می‌شناختند. و باز به تعبیر امام خمینی«س»؛ و «عالم عامل» بود، یک عالمی که به درد مردم می رسید.
 
پزشک شریعتی :
«هر وقت از مشهد به تهران می‌آمدم، پیرمرد تنها پناهگاه و مایه امید ما بود که در گوشه مسجد هدایت، چون مرغ حق، می‌نالید.» همچنین به نقل از او گفته‌اند: «درسال‌های‌ خفقان و ظلمانی پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲؛ تنها طالقانی و مسجد هدایت، چون مناره‌ای در کویر، قامت فریاد بود.
 
آیت الله طالقانی از روحیان بزرگ و مبارز میباشد که نقش مهمی در پیروزی انقلاب اسلامی داشته است.

دسته‌ها
زندگینامه شعرا و دانشمندان

۵ شهریور؛ روز بزرگداشت محمدبن زکریای رازی و روز داروساز

محمدبن زکریای رازی در سال ۲۵۱ هجری قمری در شهر ری متولد شد. در جوانی به فراگیری علم کیمیا و شیمی پرداخت و در اثر بخار و دود ناشی از زرگری، چشم‏هایش وَرَم کرد و برای معالجه، نزد طبیبی رفت. آن طبیب پانصد اشرفی طلا به عنوان حق معالجه از او گرفت و به رازی گفت:

کیمیا همین است نه عملیات تو. محمدبن زکریا، از آن پس ترک کیمیاگری کرد و در سن چهل‏ سالگی به تحصیل طب پرداخت تا آن‌‏که مرجع تمامی اطبای زمان خود شد. شهرت او در میان همگان به حدی رسید که عرب‏‌ها او را طبیب‌المسلمین و به مناسبت این‏که کتاب‏‌های او به زبان عربی است، جالینوس‌العرب، خوانده‌‏اند. رازی بعدها به سرپرستی بیمارستان‏‌های معروف عصر خود از قبیل بیمارستان بغداد و ری برگزیده شد.

برای محمدبن زکریای رازی، ۵۶ کتاب در طب، ۳۳ کتاب در علوم طبیعی، ۱۷ کتاب در فلسفه، ۱۴ کتاب در الهیات، ۲۲ کتاب در کیمیا و ده‌‏ها اثر دیگر در علوم مختلف ذکر کرده‌‏اند که تا ۱۸۴ عنوان برشمرده شده است. محمد زکریای رازی به عنوان کاشف الکل و جوهر گوگرد (اسید سولفوریک) مشهور است. به گفته جرج سارتن، پدر تاریخ علم، زکریای رازی بزرگ‌ترین پزشک اسلام و قرون وسطی بود.
سرانجام این دانشمند بزرگ مسلمان در ۶۰ سالگی درگذشت و در ری مدفون شد. سالروز تولد این پزشک مشهور مسلمان و ایرانی، برابر با پنجم شهریور، به پاسداشت مقام علم و دانش و گرامی‌داشت فرزانگان ایران زمین در جمهوری اسلامی ایران به عنوان روز داروسازی نام‌‏گذاری شده است.
زکریای رازی
بی‌گمان یکی از شاخه‌های بسیار مهم دانش پزشکی زمان ما دانش داروشناسی و داروسازی است و هیچ‌کدام از دست‌اندرکاران رشته‌های پزشکی از این دانش بی‌نیاز نیستند. پزشک، داروساز، دندان‌پزشک، پرستار، ماما و دیگر وابستگان این رشته اگر داروشناس نباشند در کار خود موفق نخواهند بود.
استفاده از دارو به قبل از تاریخ مکتوب می‌رسد به عنوان مثال: تسکین درد زخم‌های بدن از طریق قرار دادن عضو در آب سرد و یا استفاده از برگ تازه درختان و یا گل آلود کردن عضو. از هنگام تهیه و جمع آوری مواد دارویی دانش داروسازی آغاز شد و به این ترتیب در اثر بروز بیماری‌های مختلف و غریزه بقا در طول اعصار متمادی داروهای مختلف کشف شدند.
در قرن هفتم قبل از میلاد ASKLEPIOS به عنوان بزرگ ترین خدایان تندرستی مورد اعتقاد یونانیان بود و در آن زمان بیمار می‌بایست دست یا عصای آسک لپیوس و یا زبان مار مقدس را می‌بوسید تا مورد رحمت خدا قرار می‌گرفت. عصای آسک لپیوس و مار مقدس که دور آن حلقه زده بود به عنوان نشانه رسمی پزشکی در دنیا شناخته شد. در سمت راست آسک لپیوس دخترش HYGIA می‌ایستاد که در دستش یک جام از شربت شفابخش برای بیمار قرار داشت و مار مقدس نیز بر بازویش حلقه زده بود. از آن به بعد جام و مار نیز به عنوان نشانه داروسازی در جهان شناخته شد.
علامت داروسازی
تعداد زیادی لوح و طومار و آثار دارو پزشکی کشف و تفسیر شده است که قدمت آن‌ها به سه هزار سال قبل از میلاد مسیح می‌رسد. ایرانیان باستان جزو اولین کسانی بودند که دارو را می‌شناختند. در زند اوستا قسمتی به نام وندیدا به امور درمان اختصاص دارد. اوستا دو نسخه داشت یک نسخه آن در تخت جمشید در آتش‌سوزان اسکندر از بین رفت ولی دیگری که در آتشکده آذرگشسب نگهداری می‌شد به دست یونانیان افتاد و دانشمندانی نظیر جالینوس از آن بهره گرفتند.
در سال ۱۲۲۹ شمسی جهت پیشرفت علوم با تلاش امیرکبیر دارالفنون تأسیس شد که در قسمت پزشکی یک معلم داروساز ایتالیایی داشت. در سال ۱۲۹۷ کلاس طب جدا شد و مدرسه عالی طب نام گرفت و در سال ۱۳۰۱ مدرسه دواسازی تاسیس شد. در سال ۱۳۱۱ دوره داروسازی ۵ سال بود و دانشجویان به جز ساعات درس باید در یکی از داروخـانه‌های تحت نظر یک داروسـاز مجرب و معروف مشغول آمـوزش عملیات داروسازی می شدند.
در سال ۱۳۱۳ که دانشگاه تهران تاسیس شد،مدرسه دواسازی به دانشکده تبدیل شد. اولین داروخانه با داروهای گیاهی در سال ۱۲۲۷ شمسی در مریض‌خانه دولتی که توسط امیرکبیر تأسیس شد، دایر شد و اولین داروخانه به سبک جدید توسط شوربن آلمانی معلم داروسازی دارالفنون در خیابان ناصرخسرو تاسیس شد. از نخستین ایرانیانی که داروخانه تاسیس کردند، آقای دکتر «هوشنگ نظامی» بودند که داروخانه نظامی را در خیابان چراغ برق افتتاح کردند.

دسته‌ها
زندگینامه شعرا و دانشمندان

زندگی نامه محمد زکریای رازی (محمدبن زکریای بن یحیی رازی)

نام وی محمد، نام پدرش زکریا و نیایش یحیی و کنیه‌اش ابوبکر است. او در شعبان سال ۲۵۱ هـ.ق (۸۶۵ م) در ری که شهری کهن (نام این شهر در اوستا آورده شده است) ومرکز علم و ادب ایران آن روزگار بود به دنیا آمده دوران کودکی، جوانی و نوجوانی خودرا در این شهر گذراند. در نوجوانی به موسیقی گرایش داشته و در نواختن نی توانا بودو گاهی شعر می‌سرود.
مدتی به زرگری مشغول شد و سپس به کیمیاگری روی آورد. در جریان کار با موادشیمیایی چشمش آسیب دید. می‌گویند پزشکی که رازی جهت درمان به او مراجعه کرده بودپانصد دینار طلب کرد و رازی ناچاراً آن را تهیه و پرداخت و با خود گفت کیمیای واقعی علم طب است نه آنکه تو بدان مشغولی. از آن زمان گرایش به آموختن علم طب پیدا کرده ودر سنین بالا علم طب را آموخت. رازی برای آموزش بیشتر به بغداد سفر کرد و دربیمارستان بغداد در طب استاد گردید. به ریاست بیمارستان معتضدی برگزیده و به زودی به جایگاه نخست پزشکی دست یافت رازی پس از مرگ معتضد خلیفه عباسی به ری بازگشت وعهده‌دار ریاست بیمارستان ری گردید و تا پایان عمر در این شهر به تربیت دانشجویان ودرمان بیماران پرداخت.
او پایه‌گذار نحوه آموزشی است که امروزه نیز در بیمارستان‌های آموزشی جهان رعایت می‌شود یعنی: در بیمارستان ری در حالی‌که شاگردان و شاگردان شاگردانش پیرامون او بودند به معاینه بیماران می‌پرداخت هر بیمار ورودی ابتدا توسط شاگردان شاگردان معاینه می‌شد. در صورت عدم تشخیص به شاگردان رازی ارجاع می‌شد. اگر آنان در تشخیص در‌می‌ماندند به رازی معرفی می‌شدند
هنگام ساخت بیمارستان معتضدی جهت انتخاب مکان ساخت با رازی مشورت گردید. رازی دستور داد قطعه‌های مساوی گوشت را در محله‌های گوناگون شهر بیاویزند و مکان بیمارستان را جایی انتخاب کنند که گوشت آنجا دیرتر از مناطق دیگر فاسد می‌شد. او دربیمارستان بغداد بخش ویژه‌ای به بیماران روانی اختصاص داد.
از مهمترین صفات این پزشک بزرگ می‌توان خوشخویی و توجه خاص او به بیماران را نام برد که تا تشخیص و مداوای قطعی بیماران از هیچ کوششی فروگذار نبود.
نسبت به فقرا و بینوایان بسیار رئوف بود و برخلاف بسیاری از پزشکان آن زمان که بیشتر مایل به درمان پادشاهان، امرا و بزرگان بودند رازی تمایل به معاشرت و درمان افراد ضعیف جامعه را داشت.

ابن ندیم در کتاب الفهرست خود می‌نویسد: رازی همه بیماران به ویژه بیماران فقیر را مورد تفقد و مهربانی قرار می‌داد و از حالشان مرتب جویا شده و به عیادتشان می‌رفت و برای آنها مقرری معین می‌کرد. رازی در کتابی بنام صفات بیمارستان این عقیده را ابراز می‌دارد.

هر کس لایق طبابت نیست و طبیب باید دارای صفات و مشخصه‌های خاص علمی و اخلاقی باشد. او به شدت با طبابت افراد کم سواد و دخالت اطرافیان بیمار مخالف بود.

  • رازی اولین پزشکی بود که تشخیص تفکیکی بین آبله و سرخک را بیان کرد و پیشگام درارایه نظریه ایمنی اکتسابی است. رازی اولین پزشکی بود که تشریح جسد انسان،استخوان‌ها، عضلات، مغز و بعضی از شعب اعصاب را در سر و گردن مشاهده و توضیح داده است.
  • رازی از اولین کسانی است که بر نقش تغذیه در سلامتی و درمان تأکید بسیار داشته و اسراف در دارو را بسیار مضر می‌داند و معتقد است هر گاه طبیب موفق شود بیماری‌هارا با غذا درمان کند به سعادت رسیده است در غیر این صورت با داروی منفرد و ساده و درصورت عدم بهبودی با داروی مرکب درمان نماید.
  • رازی بسیاری از داروها را ابتدا بر روی حیوانات امتحان و پس از ثبت اثرات آنها در صورت مثبت بودن اثر به بیماران تجویز می‌کرد.
  • او نخستین پزشکی است که داروهای الکالوئیدی غیر سمی را ساخت و در درمان بیمارانش استفاده کرد.
  • به پاس زحمات فراوان رازی در امر داروسازی روز پنجم شهریورماه (۲۷ اوت) روز بزرگداشت زکریای رازی و روز داروسازی نام‌گذاری شده است.
  • رازی در جراحی صاحب نظر بود و درباره سنگ کلیه و سنگ مثانه دارای کتابی است که در آن تأکید دارد در صورتی‌که درمان سنگ مثانه با روش‌های طبی امکان‌پذیر نباشدباید به عمل جراحی پرداخت.
  • اولین طبیبی است که سل مفصلی انگشتان را شرح داده است.
  • رازی نخستین دانشمندی است که اجسام را به سه گروه جمادی، نباتی و حیوانی و همچنین مواد را به دو دسته فلز و شبه فلز تقسیم ‌نمود.
  • او در شیمی بسیار استاد بود و از کشفیات او می‌توان: الکل، اسید سولفوریک، اسید کلریدریک، اکسیدارسنیک و اسید سیتریک را نام برد.

آثار رازی:
رازی از دانشمندان بسیار پرکار محسوب می‌شده که آثار بسیاری از خود باقی گذاشته است. خود در این باره می‌نویسد کوشش و پشتکار من در فراگیری به اندازه‌ای بود که به خط ریز بیش از ۲۰ هزار ورقه مطلب نوشتم و پانزده سال از عمر خود را روز و شب در تألیف جامع کبیر (الحاوی) صرف کردم و بر اثر همین کار در بینایی من سستی پدیدآمد و عضله دستم گرفتار سستی شده و مرا از نوشتن محروم ساخت با این همه از جستجوی دانش بازنمانده و پیوسته با یاری این و آن می‌خوانم و به دست ایشان می‌نویسم.
ابن ندیم آثار رازی را ۱۶۷ جلد و بیرونی ۱۸۴ جلد و به محققان دیگر ۲۷۱ جلد ذکرنموده‌اند که بر مبنای فهرست بیرونی از ۱۸۴ جلد: ۵۶ کتاب در طب که مهمترین آنها الحاوی، المنصوری، الجدری و الحصبیه که هر سه به لاتین ترجمه و هر کدام چندین بار تجدید چاپ شده و تا قرن‌های طولانی در دانشگاه‌های معتبر آلمان، فرانسه تدریس می‌شده است. ۳۲ کتاب در طبیعیات، ۷ کتاب در منطق، ۱۰ کتاب در نجوم و ریاضیات، ۷کتاب در تفسیر، ۱۷ کتاب در فلسفه، ۱۴ کتاب در الهیات، ۳۲ در شیمی، ۶ کتاب درماوراءطبیعیه و ۱۲ کتاب در فنون مختلف نوشته است.
رازی در پنجم شعبان ۳۱۳ هـ.ق در زادگاه خود (ری) وفات یافت و مدت عمر وی به سال قمری شصت و دو سال و پنج روز و به شمسی شصت سال و دو ماه و یک روز ذکر شده است.
استادان: علی‌بن‌ ربن‌طبری (در طب) ـ ابو زید بلخی (در فلسفه) ـ ابوالعباس محمد بن نیشابوری (در حکمت) شاگردان:‌ یحیی بن عدی ـ ابوالقاسم مقانعی ـ ابوالحسن طبری ـ ابن قارون رازی ـ یوسف بن یعقوب.

از جمله گفتار رازی:
پزشک در درمان بیماران خود را به خدای بزرگ می‌سپارد و از او شفا و بهبود چشم دارد او روی توان و کارش حساب نمی‌کند بلکه در همگی کارهایش به خدا اعتماد می‌ورزد. اگر پزشک وارونه‌ی این انجام دهد به خود و به توانش در این پیشه و کاردانی‌اش بنگرد خداوند بهبود و شفا را از او باز خواهد داشت.
اگر همه می‌توانستند از استعداد‌های خود درست بهره‌گیرند دنیا همان بهشت موعود می‌شد که همه می‌خواهند.

منابع:
-آسیموف،آیزاک. دایره‌المعارف دانشمندان علم و صنعت، جلد اول. ترجمه محمود مصاحب. چاپ دوم، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۲۶۶، ۱۲۷٫
– ابن الندیم، محمدبن اسحاق. الفهرست.ترجمه محمدرضا تجدد. تهران: اساطیر، ۱۳۸۱،ISBN 964-331-118- X .
-دهخدا، علی‌اکبر. لغت‌نامه دهخدا، جلد۴۳ شماره مسلسل۱۹۵٫ زیر نظر دکتر محمدمعین. تهران: دانشگاه تهران، سازمان لغت‌نامه، ۱۳۳۴، ۵۷۷٫
-«رازی، ابوبکر محمدبن زکریا». خلاصه زندگی‌نامه علمی دانشمندان. ترجمه محبوبین، صادق. زیر نظر احمد بیرشک. ویراستار فریبرز مجیدی. تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، بنیاد دانشنامه بزرگ فارسی،۱۳۷۴،ISBN 964-5515-01-7، ‏۴۶۳٫
-«علوم کاربردی،کیمیا و دیگر علوم خفّیه». علم در اسلام. احمد آرام. تهران: سروش، ۱۳۶۶، ۲۷۲٫
-معین، محمد. فرهنگ‌نامه فارسی جلد پنجم. چاپ نهم، تهران: موسسه انتشارات امیرکبیر، ۱۳۷۵، ۳-۰۱۶۴-۰۰-۹۶۴، ‏۵۷۰٫
-نجم‌آبادی، محمود. محمد زکریای رازی. تهران: انتشارات دانشگاه رازی،۲۵۳۵شاهنشاهی.
-وب‌گاه پارس بازببنی‌شده در تاریخ ۲۰ فروردبن‌ماه
-وب‌گاه فلاسفه، کیاوش ماسالی، بازبینی شده در تاریخ ۱اسفند ۱۳۸۵

دسته‌ها
زندگینامه شعرا و دانشمندان

زندگینامه امام خمینی – بیوگرافی امام خمینی

زندگینامه امام خمینی:

 امام خمینی در روز بیستم جمادى الثانى ۱۳۲۰ هجرى قمرى مطابق با ۳۰ شهریـور ۱۲۸۱ هجرى شمسى ( ۲۴ سپتامپر ۱۹۰۲ میلادى ) در شهرستان خمیـن از توابع استان مرکزى ایران در خانواده اى اهل علـم و هجرت و جهاد و در خـانـدانـى از سلاله زهـراى اطهر سلام الله علیها, روح الله المـوسـوى الخمینـى پـاى بـر خـاکدان طبیعت نهاد .

 

او وارث سجایاى آبا و اجدادى بـود که نسل در نسل در کار هدایت مردم وکسب معارف الهى کـوشیـده انـد. پـدر بزرگـوار امام خمینـى مرحوم آیه الله سید مصطفى مـوسـوى از معاصریـن مرحـوم آیه الله العظمـى میرزاى شیـرازى (رض), پـس از آنکه سالیانـى چنـد در نجف اشـرف علـوم و معارف اسلامـى را فرا گرفته و به درجه اجتهاد نایل آمـده بـود به ایران بازگشت و در خمیـن ملجإ مردم و هادى آنان در امـور دینـى بـود. در حـالیکه بیـش از ۵ مـاه ولادت امام خمینینمى گذشت،طاغوتیان و خـوانیـن تحت حمایت عمال حکومت وقت نداى حق طلبـى پـدر را که در برابر زورگـوئیهایشان به مقاومت بـر خاسته بـود، با گلـوله پاسخ گفتنـد و در مسیر خمیـن به اراک وى را به شهادت رسانـدنـد.

 

بدیـن ترتبیب امام خمینى از اوان کـودکى با رنج یتیمى آشنا و با مفهوم شهادت روبرو گردید. وى دوران کـودکـى و نـوجـوانى را تحت سرپرستى مادر مـومنه اش (بانـو هاجر) که خـود از خاندان علـم و تقـوا و از نـوادگان مـرحـوم آیه الله خـوانسـارى ( صاحب زبـده التصانیف ) بوده است. همچنیـن نزد عمه مکرمه اش ( صاحبه خانم ) که بانـویى شجاع و حقجـو بـود سپرى کرد اما در سـن ۱۵ سالگى از نعمت وجـود آن دو عزیز نیز محـروم گـردید .

 

هجـرت امام خمینی به قـم و تحصیل دروس تکمیلـى:

اندکـى پـس از هجرت آیه الله العظمـى حاج شیخ عبد الکریـم حایرى یزدى ـ رحمه الله علیه ـ ( نـوروز ۱۳۰۰ هجـرى شمسـى, مطابق بـا رجب المـرجب ۱۳۴۰ هجـرى قمـرى ) امام خمینـى نیز رهسپـار حـوزه علمیه قـم گردید و به سرعت مراحل تحصیلات تکمیلى علوم حـوزوى را نزد اساتید حـوزه قـم طـى کرد.

 

ازدواج امام خمینی و تشکیل خانواده:

میرزا محمد ثقفی تهرانی در زمان تحصیل در شهر مقدس قم، با حاج آقا روح ‌الله مصطفوی خمینی (حضرت امام) که در آن زمان ۲۷ سال داشت آشنا شد که همین آشنایی، واسطه‌ ازدواج امام خمینی(ره) با بانو ثقفی در سال ۱۳۰۸ شمسی شد.

امام خمینی در سال ۱۳۰۸ هجری خورشیدی با خدیجه ثقفی دختر میرزا محمد ثقفی تهرانی ازدواج کرد.برخلاف سنت رایج چند همسری و متعه در بین روحانیان آن زمان، خمینی هیچگاه همسر دیگری و متعه اختیار نکرد و برخلاف رسم آن زمان خمینی در امور منزل به همسرش کمک می کرد.

ثمره این ازدواج تولد سید مصطفی، فرزند اول آنها در آذر ۱۳۰۹؛ سید احمد در ۲۶ اسفند ۱۳۲۴ و خانم‌‌ها سیده فریده‌،‌ سیده زهرا و سیده صدیقه بود.

زندگینامه امام خمینی امام خمینی زندگی نامه امام خمینی

پـس از رحلت آیه الله العظمـى حـایـرى یزدى تلاش امـام خمینـى به همراه جمعى دیگر از مجتهدیـن حـوزه علمیه قـم به نتیجه رسیـد و آیه الله العظمـى(رض) به عنـوان زعیـم حـوزه علمیه عازم قـــم گردید. در این زمان, امام خمینـى به عنـوان یکـى از مـدرسیـن و مجتهدیـن صـاحـب راى در فقه و اصـول و فلسفه و عرفـــان و اخلاق شناخته مى شد . حضرت امام خمینی طى سالهاى طولانى در حوزه علمیه قـم به تدریـس چندیـن دوره فقه, اصـول, فلسفه و عرفان و اخلاق اسلامـى در فیضیه, مسجـد اعظم, مسجـد محمـدیه, مـدرسه حـاج ملاصـادق, مسجـد سلماسى, و … همت گماشت و در حـوزه علمیه نجف نیز قریب ۱۴ سال در مسجـد شیخ اعطـم انصــــارى (ره) معارف اهل بیت و فقه را در عالیترین سطـوح تدریـس نمود و در نجف بـود که براى نخستیـن بار مبانـى نظرى حکـومت اسلامـى را در سلسله درسهاى ولایت فقیه بازگـو نمود .

 

امـام خمینـى در سنگـر مبـارزه و قیــام:

روحیه مبارزه و جهاد در راه خدا ریشه در بینـش اعتقادى و تربیت و محیط خانـوادگى و شرایط سیاسى و اجتماعى طـول دوران زندگى امام خمینی داشته است. مبارزات ایشان از آغاز نـوجـوانـى آغاز, و سیر تکاملى آن به مـوازات تکامل ابعاد روحى و علمى امام خمینی از یکسـو و اوضاع و احـوال سیاسـى و اجتماعى ایران و جـوامع اسلامـى از سـوى دیگـر در اشکـال مختلف ادامه یـافته است و در ســـال ۱۳۴۰ و ۴۱ ماجراى انجمنهاى ایالتى و ولایتى فرصتـى پـدید آورد تا امام خمینی در رهبـریت قیام و روحـانیت ایفاى نقـش کنـد و بـدیـن تـرتیب قیام سراسرى روحانیت و ملت ایران در ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲ با دو ویژگـى برجسته یعنى رهبرى واحد امام خمینى و اسلامـى بـودن انگیزه ها, و شعارها و هدفهاى قیام, سرآغازى ششـد بر فصل نـویـن مبارزات ملت ایران که بعدها تحت نام انقلاب اسلامى در جهان شناخته و معرفـى شد

 

امام خمینـى خاطـره خـویـش از جنگ بیـن الملل اول را در حالیکه نـوجـوانى ۱۲ ساله بـوده چنین یاد مـى کند : مـن هر دو جنگ بیـن المللـى را یادم هست … مـن کـوچک بـودم لکـن مدرسه مى رفتـم و سربازهاى شـوروى را در همان مرکزى که ما داشتیـم در خمیـن, مـن آنجا آنها را مى دیدم و ما مورد تاخت و تاز واقع مى شدیـم در جنگ بیـن الملل اول.

 

پـس از رحلت آیه الله العظمى حایرى ( ۱۰ بهمـن ۱۳۱۵ ه.ش ) حـوزه علمیه قـم را خطر انحلال تهدید مى کرد. علماى متعهد به چاره جویى برخاستند. مدت هشت سال سرپرستى حـوزه علمیه قـم را آیات عظام : سید محمد حجت, سید صدر الدیـن صدر و سید محمد تقـى خـوانسارى ـ رضوان الله علیهم ـ بر عهده گرفتند. در ایـن فاصله و بخصوص پـس از سقوط رضاخان, شرایط براى تحقق مرجعیت عظمى فراهـم گردید. آیه الله العظمى بروجـردى شخصیت علمـى بـرجسته اى بـود که مـى تـوانست جانشین مناسبـى براى مرحوم حایرى و حفظ کیان حـوزه باشـد. ایـن پیشنهاد از سـوى شاگردان آیه الله حایرى و از جمله امام خمینـى به سرعت تعقیب شـد. شخص امام خمینیدر دعوت از آیه الله بروجردى براى هجرت به قـم و پذیرش مسئولیت خطیر زعامت حـوزه مجدانه تلاش کرد.

 

امام خمینى در تعقیب هدفهاى ارزشمند خویش در سال ۱۳۲۸ طرح اصلاح اساس ساختار حـوزه علمیه را با همکارى آیه الله مـرتضـى حایـرى تهیه کرد و به آیه الله بروجردى (ره) پیشنهاد داد. ایـن طرح از سوى شاگردان امام و طلاب روشـن ضمیر حـوزه مورد استقبال و حمایت قرار گرفت .

اما رژیـم در محاسباتـش اشتباه کرده بود. لایحه انجمنهاى ایالتى و ولایتى که به موجب آن شرط مسلمان بودن, سوگند به قرآن کریـم و مرد بـودن انتخاب کنندگان و کاندیداها تغییر مـى یافت در ۱۶ مهر ۱۳۴۱ ه.ش به تصـویب کـابینه امیـر اسـد الله علـم رسیـد. آزادى انتخابات زنان پـوششـى براى مخفى نگه داشتـن هدفهاى دیگر بـود. حذف و تغییر دو شـرط نخست دقیقا به منظور قانـونـى کـردن حضـور عناصر بهایـى در مصادر کشـور انتخاب شـده بـود. چنانکه قبلا نیز اشاره شد پشتیبانى شاه از رژیـم صهیـونیستـى در تـوسعه مناسبات ایران و اسرأیل شرط حمایتهاى آمریکا از شاه بـود. نفوذ پیروان مسلک استعمارى بهأیت در قـواى سه گانه ایران ایـن شرط را تحقق مـى بخشید. امام خمینـى به همراه علماى بزرگ قـم و تهران به محض انتشار خبر تصویب لایحه مزبور پـس از تبادل نظر دست به اعتراضات همه جانبه زدند .

 

نقـش حضرت امام خمینی در روشـن ساختـن اهداف واقعى رژیـم شاه و گوشزد کـردن رسالت خطیر علما و حـوزه هاى علمیه در ایـن شـرایط بسیار مـوثـر وکارساز بـود. تلگرافها و نامه ها سرگشاده اعتـراض آمیز علما به شاه و اسد الله علـم مـوجى از حمایت را در اقشار مختلف مردم برانگیخت. لحـن تلگرافهاى امام خمینـى به شاه و نخست وزیر تند و هشـدار دهنده بود.

 

بدیـن ترتیب ماجراى انجمنهاى ایالتى و ولایتـى تجربه اى پیروز و گرانقدر براى ملت ایران بویژه ازآن جهت بـود که طى آن ویژگیهاى شخصیتـى را شناختنـد که از هر جهت براى رهبـرى امت اسلام شایسته بـود. با وجـود شکست شاه در ماجـراى انجمنها, فشار آمرکا بـراى انجـام اصلاحـات مـورد نظر ادامه یافت. شاه در دیماه ۱۳۴۱ هجـرى شمسى اصـول ششگانه اصلاحات خویـش ر بر شمرد و خـواستار رفراندوم شد . امام خمینى بار دیگر مراجع و علماى قـم را به نشست و چاره جویى دوباره فراخواند .

 

با پیشنهاد امام خمینى عید باستانـى نـوروز سال ۱۳۴۲ در اعتراض به اقدامات رژیم تحریـم شد. در اعلامیه حضرت امام خمینى از انقلاب سفید شاه به انقلاب سیاه تعبیـر و همسـویـى شـاه بـا اهـداف آرمیکا و اسرایل افشا شده بـود . از سوى دیگر, شاه در مورد آمادگى جامعه ایـران بـراى انجام اصلاحات آمـریکا به مقامات واشنگتـن اطمینان داده بود و نام اصلاحات را انقلاب سفیـد نهاده بـود. مخالفت علما براى وى بسیار گران مى آمد .

 

امام خمینى در اجتماع مردم, بى پروا از شخص شاه به عنـوان عامل اصلـى جنایات و همپیمان با اسـرأیل یاد مـى کـرد و مـردم را به قیام فرا مـى خواند. امام خمینى در سخنرانى خـود در روز دوازده فروردیـن ۱۳۴۲ شدیدا از سکـوت علماى قـم و نجف و دیگر بلاد اسلامى در مقابل جنایات تازه رژیـم انتقاد کرد و فرمود : امروز سکـوت همراهى با دستگاه جباراست حضـرت امام روز بعد ( ۱۳ فـروردیـن ۴۲ ) اعلامیه معروف خـود را تحت عنـوان شاه دوستى یعنى غارتگرى منتشر ساخت . راز تإثیر شگفت پیام امام خمینى و کلام امام در روان مخاطبینـش که تا مرز جانبازى پیـش مـى رفت را باید در همیـن اصالت انـدیشه, صلابت راى و صـداقت بـى شـأبه اش بـا مـردم جستجـو کـرد .

 

سال ۱۳۴۲ با تحریـم مراسـم عید نوروز آغاز و با خـون مظلـومیـن فیضیه خـونرنگ شد. شاه بر انجام اصلاحات مـورد نظر آمریکا اصرار مـى ورزید و امام خمینى بر آگاه کردن مردم و قیام آنان در برابر دخـالتهاى آمـریکـا و خیـانتهاى شاه پـافشـارى داشت. در چهارده فروردیـن ۱۳۴۲ آیه الله العظمـى حکیـم از نجف طـى تلگرافهایى به علما و مراجع ایران خـواستار آن شد که همگـى به طـور دسته جمعى به نجف هجرت کنند. این پیشنهاد براى حفظ جان علماوکیان حـوزه ها مطرح شده بود .

حضرت امام خمینى بـدون اعتنا به ایـن تهدیـدها, پاسخ تلگراف آیه الله العظمى حکیـم را ارسال نمـوده و در آن تإکید کرده بـود که هجرت دسته جمعى علما و خالـى کـردن حـوزه علمیه قـم به مصلحت نیست .

امام خمینـى در پیامـى( به تایخ ۱۲ / ۲ / ۱۳۴۲ ) بمناسبت چهلـم فاجعه فیضیه بـر همـراهـى علما و ملت ایران در رویارویـى سـران ممـالک اسلامـى و دول عربـى بـا اسـرأیل غاصب تـإکیـد ورزیـــد وپیمـانهاى شـاه و اسـرأیل را محکـوم کرد .

 

قیام ۱۵ خرداد:

ماه محرم ۱۳۴۲ که مصادف با خرداد بـود فرا رسید. امام خمینى از ایـن فـرصت نهایت استفاده را در تحـریک مردم به قیام علیه رژیـم مستبد شاه بعمل آورد .

امام خمینى در عصر عاشـوراى سال ۱۳۸۳ هجرى قمـى( ۱۳ خرداد ۱۳۴۲ شمسى ) در مدرسه فیضیه نطق تاریخـى خـویـش را که آغازى بر قیام ۱۵ خرداد بود ایراد کرد .

 

در همیـن سخنرانى بـود که امام خمینى با صداى بلند خطاب به شاه فرمـود : آقا مـن به شما نصیحت مـى کنـم, اى آقاى شاه ! اى جناب شاه! مـن به تو نیصحت مى کنم دست بردار از این کارها, آقا اغفال مى کنند تو را. مـن میل ندارم که یک روز اگر بخـواهند تـو بروى, همه شکر کنند … اگر دیکته مى دهند دستت و مى گـویند بخـوان, در اطـرافـش فکـر کـن …. نصیحت مرا بشنـو … ربط ما بیـن شاه و اسرأیل چیست که سازمان امنیت مـى گـوید از اسرأیل حـرف نزنیـد … مگر شاه اسـرأیلـى است ؟ شاه فـرمان خامـوش کـردن قیام را صادر کـرد. نخست جمع زیادى از یاران امام خمینـى در شـامگاه ۱۴ خرداد دستگیـر و ساعت سه نیمه شب ( سحـرگاه پانزده خـرداد ۴۲ ) صـدها کماندوى اعزامـى از مرکز, منزل حضرت امام خمینى را محاصره کردند و ایشان را در حالیکه مشغول نماز شب بـود دستگیر و سـراسیمه به تهران بـرده و در بازداشتگاه باشگاه افسـران زندانـى کـردنـد و غروب آنروز به زندان قصر منتقل نمـودنـد . صبحگاه پانزده خرداد خبـر دستگیرى رهبـر انقلاب به تهران, مشهد, شیـراز ودیگـر شهرها رسیـد و وضعیتـى مشـابه قـم پـدید آورد .

 

نزدیکترین ندیم همیشگى شاه, تیمسار حسیـن فردوست در خاطراتش از بکارگیرى تجربیات و همکارى زبده ترین مإموریـن سیاسى و امنیتى آمریکا براى سرکـوب قیام و همچنیـن از سراسیمگـى شاه و دربار و امراى ارتـش وساواک در ایـن ساعات پرده بـرداشته و تـوضیح داده است که چگـونه شاه و ژنرالهایـش دیـوانه وار فرمان سرکـوب صادر مى کردند .

 

امام خمینـى, پـس از ۱۹ روز حبـس در زندان قصـر به زنـدانـى در پـادگـان نظامـى عشـرت آبـاد منتقل شـد .

با دستگیرى امام خمینى  و کشتار وحشیانه مـردم در روز ۱۵ خـرداد ۴۲, قیام ظاهرا سرکوب شد. امام خمینى در حبـس از پاسخ گفتـن به سئوالات بازجـویان, با شهامت و اعلام اینکه هیئت حاکمه در ایـران و قـوه قضأیه آنرا غیر قانـونـى وفاقـد صلاحیت مـى داند, اجتناب ورزید. در شامگاه ۱۸ فروردیـن سال ۱۳۴۳ بدون اطلاع قبلـى, امام خمینى آزاد و به قـم منتقل مـى شـود. به محض اطلاع مردم, شادمانى سراسر شهر را فرا مـى گیرد وجشنهاى باشکـوهـى در مـدرسه فیضیه و شهر به مـدت چنـد روز بـر پا مـى شـود . اولیـن سالگـرد قیام ۱۵ خـرداد در سال ۱۳۴۳ با صـدور بیانیه مشتـرک امام خمینـى و دیگر مراجع تقلید و بیانیه هاى جداگانه حـوزه هاى علمیه گرامـى داشته شـد و به عنـوان روز عزاى عمـومـى معرفـى شـد.

 

امـام خمینـى در همیـن روز ( ۴ آبـان ۱۳۴۳ ) بیانیه اى انقلابـى صادر کرد و درآن نـوشت : دنیا بـدانـد که هر گرفتارى اى که ملت ایـران و ملل مسلمیـن دارنـد از اجـانب است, از آمـریکاست, ملل اسلام از اجـانب عمـومـا و از آمـریکـا خصـوصـا متنفــر است … آمـریکـاست که از اسـرأیل و هـواداران آن پشتیبـانـى مـى کنـد. آمریکاست که به اسرأیل قـدرت مـى دهـد که اعراب مسلـم را آواره کند. افشاگرى امام خمینى علیه تصـویب لایحه کاپیتـولاسیون, ایران را در آبـان سـال ۴۳ در آستـانه قیـامـى دوبـاره قرار داد .

 

از طـرف دیگـر به مـوجب سنـدهـایـى که بعد از پیــــروزى انقلاب اسلامـى منتشر شد, کسانـى همچـون آقاى شریعتمدارى در ایـن زمان ( آبان ۴۳ )از مـوقعیت و نفـوذ خـود استفاده کرده و کـوشیدنـد تا طـرفـداران خـویـش را وادار به سکـوت و عدم حمایت از دعوت امام خمینى نمایند . سحرگاه ۱۳ آبان ۱۳۴۳ دوباره کماندوهاى مسلح اعزامـى از تهران, منزل امام خمینى در قـم را محاصره کردند. شگفت آنکه وقت باز داشت, هماننـد سال قبل مصادف با نیایـش شبـانه امام خمینـى بـود .حضرت امام خمینى بازداشت و به همراه نیروهاى امنیتى مستقیما به فرودگاه مهرآباد تهران اعزام و با یک فروند هـواپیماى نظامى که از قبل آماده شده بـود, تحت الحفظ مامـوریـن امنیتى و نظامى به آنکارا پـرواز کـرد. عصـر آنـروز ساواک خبـر تبعیـد امام خمینى را به اتهام اقـدام علیه امنیت کشـور ! در روزنـامه ها منتشـر سـاخت.

 

علیرغم فضاى خفقان موجى از اعتراضها بـه صـورت تظاهرات در بازار تهران, تعطیلى طولانى مدت دروس حوزه ها و ارسال طومارها و نامه ها به سازمانهاى بیـن المللـى و مـراجع تقلیـد جلـوه گـر شد.

اقامت امام در ترکیه یازده ماه به درازا کشید در ایـن مدت رژیم شاه با شدت عمل بـى سابقه اى بقایاى مقاومت را در ایران در هـم شکست و در غیاب امام خمینـى به سرعت دست به اصلاحات آمریکا پسند زد. اقامت اجبارى در تـرکیه فـرصتـى مغتنـم بـراى امام بـود تا تـدویـن کتـاب بزرگ تحـریـر الـوسیله را آغاز کند.

 

تبعیـد امـام خمینـى از تـرکیه به عراق:

روز ۱۳ مهرماه ۱۳۴۳ حضرت امام به همراه فرزنـدشان آیه الله حاج آقا مصطفـى از ترکیه به تبعیدگاه دوم, کشـور عراق اعزام شدند . امام خمینى پس از ورود به بغداد براى زیارت مرقد أمه اطهار(ع) به شهــرهــاى کاظمیـن, سامـرا و کـربلا شتـافت ویک هفته بعد به محل اصلـى اقـامت خـود یعنـى نجف عزیمت کرد.

 

دوران اقامت طـولانـى و ۱۳ ساله امام خمینـى در نجف در شـرایطـى آغاز شد که هر چند در ظاهر فشارها و محدودیتهاى مستقیـم در حـد ایـران و تـرکیه وجـود نـداشت اما مخالفتها و کارشکنیها و زخـم زبانها نه از جبهه دشمـن رویارو بلکه از ناحیه روحانى نمایان و دنیا خـواهان مخفى شده در لباس دیـن آنچنان گسترده و آزاردهنده بود که امام خمینى با همه صبر و بردبارى معروفـش بارها از سختى شرایط مبارزه در ایـن سالها به تلخى تمام یاد کرده است. ولى هیچیک از ایـن مصـأب و دشـواریها نتـوانست او را از مسیـرى که آگـاهانه انتخاب کرده بود باز دارد .

 

امام خمینى سلسله درسهاى خارج فقه خـویـش را با همه مخالفتها و کارشکنیهاى عناصـر مغرض در آبان ۱۳۴۴ در مسجـد شیخ انصارى (ره) نجف آغاز کرد که تا زمان هجـرت از عراق به پاریـس ادامه داشت .

حوزه درسى ایشان به عنـوان یکى از برجسته تریـن حـوزه هاى درسى نجف از لحـاظ کیفیت و کمیت شـاگـردان شنـاخته شـد .

 

امام خمینـى از بدو ورود به نجف با ارسال نامه ها و پیکهایى به ایران, ارتباط خویـش را با مبارزیـن حفظ نموده و آنان را در هر منـاسبتـى به پـایـدارى در پیگیـرى اهـداف قیام ۱۵ خـرداد فـرا مى خواند . امام خمینى در تمام دوران پـس از تبعید, علیرغم دشواریهاى پدید آمـده, هیچگاه دست از مبارزه نکشیـد, وبا سخنـرانیها و پیامهاى خـویـش امیـد به پیـروزى را در دلها زنـده نگـاه مى داشت .

 

امام خمینى در گفتگـویى با نمانیده سازمان الفتح فلسطیـن در ۱۹ مهر ۱۳۴۷ دیـدگاههاى خـویـش را دربـاره مسأل جهان اسلام و جهاد ملت فلسطین تشریح کرد و در همیـن مصاحبه بر وجـوب اختصاص بخشـى از وجـوه شـرعى زکات بـه مجـاهـدان فلسطینـى فتـوا داد .

اوایل سال ۱۳۴۸ اختلافات بیـن رژیـم شاه و حزب بعث عراق بـر سـر مرز آبـى دو کشـور شدت گرفت. رژیـم عراق جمع زیادى از ایرانیان مقیـم این کشـور را در بدتریـن شرایط اخراج کرد. حزب بعث بسیار کوشید تا از دشمنى امام خمینى با رژیـم ایران در آن شرایط بهره گیرد .

 

چهار سال تـدریـس, تلاش و روشنگرى امام خمینـى تـوانسته بـود تا حـدودى فضاى حـوزه نجف را دگرگـون سازد. اینک در سال ۱۳۴۸ علاوه بر مبارزین بیشمار داخل کشـور مخاطبیـن زیادى در عراق, لبنان و دیگـر بلاد اسلامـى بـودنـد که نهضت امام خمینـى را الگـوى خـویـش مى دانستند .

 

امـام خمینـى و استمـرار مبـارزه ( ۱۳۵۰ ـ ۱۳۵۶ ):

نیمه دوم سال ۱۳۵۰ اختلافات رژیـم بعثـى عراق و شاه بالا گـرفت و به اخراج و آواره شـدن بسیارى از ایرانیان مقیـم عراق انجامید. امام خمینى طـى تلگرافى به رئیـس جمهور عراق شدیدااقدامات ایـن رژیـم را محکـوم نمود. حضرت امام خمینى در اعتراض به شرایط پیـش آمده تصمیـم به خـروج از عراق گـرفت اما حکـام بغداد بـا آگـاهـى از پیـامـدهـاى هجـرت امام خمینى در آن شـرایط اجـازه خـروج نـدادنـد .

 

سال ۱۳۵۴ در سالگرد قیام ۱۵ خـرداد, مـدرسه فیضیه قـم بار دیگر شاهـد قیام طلاب انقلابـى بـود. فریادهاى درود بر خمینـى ومرگ بر سلسله پهلـوى به مـدت دو روز ادامه داشت پیـش از ایـن سازمانهاى چـریکـى متلاشـى شـده وشخصیتهاى مذهـى و سیاسـى مبـارز گـرفتـار زندانهاى رژیم بودند .

 

شاه در ادامه سیاستهاى مذهب ستیز خـود در اسفنـد ۱۳۵۴ وقیحـانه تاریخ رسمـى کشـور را از مبدإ هجرت پیامبر اسلام به مبدإ سلطنت شاهان هخامنشى تغـییر داد. امام خمینى در واکنیشى سخت, فتوا به حرمت استفاده از تاریخ بـى پایه شاهنشاهـى داد. تحریـم استفاده از ایـن مبدإ موهوم تاریخى همانند تحریـم حزب رستاخیز از سـوى مردم ایران استقبال شـد و هر دو مـورد افتضاحـى براى رژیـم شاه شـده و رژیـم در سـال ۱۳۵۷ ناگزیـر از عقب نشینـى و لغو تـاریخ شاهنشاهى شد .

 

اوجگیـرى انقلاب اسلامـى در سـال ۱۳۵۶ و قیـام مـردم:

امام خمینـى که به دقت تحـولات جارى جهان و ایـران را زیـر نظر داشت از فـرصت به دست آمـده نهایت بهره بـردارى را کـرد. امام خمینى در مرداد ۱۳۵۶ طـى پیامى اعلام کرد : اکنـون به واسطه اوضاع داخلى و خارجى و انعکاس جنایات رژیـم در مجامع و مطبـوعات خارجى فرصتـى است که باید مجامع علمى و فرهنگـى و رجال وطنخـواه و دانشجـویان خارج و داخل و انجمنهاى اسلامـى در هـر جایـى درنگ از آن استفاده کنند و بى پرده بپا خیزند .

 

شهادت آیه الله حاج آقا مصطفى خمینى در اول آبان ۱۳۵۶ و مراسـم پر شکـوهـى که در ایران برگزار شـد نقطه آغازى بـر خیزش دوباره حـوزه هاى علمیه و قیام جامعه مذهبى ایران بـود. امام خمینى در همان زمان به گـونه اى شگفت ایـن واقعه را از الطـاف خفیه الهى نامیده بـود. رژیـم شاه با درج مقاله اى توهیـن آمیز علیه امام در روزنامه اطلاعات انتقام گرفت. اعتراض به ایـن مقاله, به قیام ۱۹ دى مـاه قـم در سـال ۵۶ منجـر شـد که طــــى آن جمعى از طلاب انقلابـى به خـاک و خـون کشیـده شـدنـد . شاه علیـرغم دست زدن به کشتارهاى جمعى نتـوانست شعله هاى افروخته شـده را خامـوش کند .

او بسیج نطـامـى و جهاد مسلحـانه عمـومـى را بعنــــوان تنها راه باقیمانـده در شرایط دست زدن آمریکا به کـودتاى نظامـى ارزیابـى مى کرد .

 

هجـرت امـام خمینـى از عراق به پـاریـس:

در دیدار وزراى خارجه ایران و عراق در نیویورک تصمیـم به اخراج امام خمینـى از عراق گرفته شـد. روز دوم مهر ۱۳۵۷ منزل امام در نجف بـوسیله قـواى بعثـى محاصره گردیـدانعکاس ایـن خبر با خشـم گستـرده مسلمانان در ایران, عراق و دیگـر کشـورها مـواجه شـد .

روز ۱۲ مهر ,امام خمینى نجف را به قصد مرز کـویت ترک گفت. دولت کویت با اشاره رژیـم ایران از ورود امام خمینى به ایـن کشـور جلوگیرى کـرد. قبلا صحبت از هجـرت امام خمینى به لبنـان و یا سـوریه بـود امـا ایشان پـس از مشـورت با فـرزنـدشان ( حجه الاسلام حاج سیـد احمـد خمینـى ) تصمیـم به هجـرت به پاریـس گرفت. در روز ۱۴ مهر ایشان وارد پاریس شدند .

 

و دو روز بعد در منزل یکى از ایرانیان در نوفل لوشاتـو ( حـومه پاریـس ) مستقـر شـدنـد. مإمـوریـن کاخ الیزه نظر رئیـس جمهور فـرانسه را مبنـى بـر اجتناب از هرگـونه فعالیت سیاسـى به امام خمینى ابلاغ کـردنـد. ایشان نیز در واکنشـى تنـد تصـریح کـرده بـود که اینگونه محدودیتها خلاف ادعاى دمکراسى است و اگر او ناگزیر شـود تا از ایـن فرودگاه به آن فـرودگاه و از ایـن کشور به آن کشـور بـرود بـاز دست از هـدفهایـش نخـواهـد کشیـد .

امام خمینى در دیماه ۵۷ شوراى انقلاب را تکشیل داد. شاه نیز پـس از تشکیل شـوراى سلطنت و اخذ رإى اعتماد بـراى کـابینه بختیار در روز ۲۶ دیماه از کشـور فـرار کرد. خبـر در شهر تهران و سپـس ایران پیجید و مردم در خیابانها به جشـن و پایکـوبى پرداختند .

 

بـازگشت امـام خمینـى به ایـران پـس از ۱۴ سـال تبعیـد:

اوایل بهمـن ۵۷ خبر تصمیم امام خمینى در بازگشت به کشور منتشر شد. هر کـس که مى شنید اشک شـوق فرو مـى ریخت. مردم ۱۴ سال انتظار کشیده بـودنـد. اما در عیـن حال مردم و دوستان امام نگـران جان ایشان بـودند چرا که هنوز دولت دست نشانده شاه سر پا و حکومت نظامى بر قرار بود. اما امام خمینى تصمیـم خویـش را گرفته و طى پیامهایى به مردم ایران گفته بـود مى خـواهد در ایـن روزها سرنـوشت ساز و خطیر در کنار مردمـش باشد. دولت بختیار با هماهنگى ژنرال هایزر فـرودگـاههاى کشـور را به روى پـروازهـاى خـارجى بست.

 

دولت بختیار پـس از چنـد روز تـاب مقـاومت نیاورد و ناگزیـر از پذیرفتـن خـواست ملت شـد. سرانجام امام خمینـى بامداد ۱۲ بهمـن ۱۳۵۷ پـس از ۱۴ سال دورى از وطـن وارد کشـور شـد . استقبال بـى سـابقه مـردم ایـران چنـان عظیـم و غیـر قـابل انکـار بــود که خبرگزاریهاى غربـى نیز ناگزیر از اعتراف شـده و مستقبلیـن را ۴ تا ۶ میلیون نفر برآورد کردند .

 

سرنگونى نظام شاهنشاهى و پیروزى انقلاب اسلامى ۲۲ بهمن یوم الله:

روز ۱۹ بهمـن ۱۳۵۷ پرسنل نیروى هـوایى در محل اقامت امام خمینى (مـدرسه علـوى تهران) بـا ایشـان بیعت کـردند.

سفارت آمریکا و شـوروى بـوسیله ساواکیها و پـس مانده هاى رژیـم شاه و با تحریک گروهکهاى کمـونیستـى به اصطلاح مجاهدین خلق ( منافقیـن ) در حـرکتهاى ایذایـى علیه انقلاب مشـارکت فعال داشتنـد . گـروهک تروریستـى فرقان , اندیشمند برجسته و عضـو شـوراى انقلاب , علامه مرتضى مطهرى را در تاریخ ۱۲/۲/۵۸ و آیه الله قاضـى طباطبایى ۱۰/ ۸/۵۸ و دکتر محمـد مفتح ۲۸/۹/۵۸ و حاج مهدى عراقـى و پسـرش ۴/۶/۵۸ تـرور کـرد و در تـرور آقـایان هـاشمـى رفسنجـانـى و مـوسـوى اردبیلـى نـاکـام مـاند .

 

کمتر از دو ماه از پیروزى انقلاب نمـى گذشت که ۲ / ۹۸ درصد راى دهندگان در رفرانـدوم ۱۲ فروردین سال ۵۸ در یکـى از آزادتـریـن انتخـابـات تـاریخ ایـران رإى به استقـرار نظام جمهورى اسلامـى دادند و متعاقب آن انتخابات پیاپى براى تدویـن و تصـویب قانـون اساسـى و انتخاب نمایندگان مجلـس شـوراى اسلامـى برگزار گردید .

 

امام خمینى پـس از پیروزى انقلاب در تاریخ دهـم اسفنـد ۱۳۵۷ از تهران به قـم آمده بود و تازمان ابتلإ به بیمارى قلبى ۲ بهمـن ۱۳۵۸ ) در ایـن شهر بود . حضرت امام خمینى پس از ۳۹ روز مداوا در بیمارستان قلب تهران , مـوقتا در منزلى واقع در منطقه دربند تهران ساکـن شد و سپـس در تاریخ ۲۷ / ۲ / ۱۳۵۹ بنا به تمایل خـود به منزلـى محقر متعلق به یکـى از روحـانیـون ( حجه الاسلام ) سیـد مهدى امــــام جمارانـى ) در محله جماران نقل مکـان کـرد و تـا زمـان رحلت در همین منزل ماند .

 

در انتخابات اولیـن دوره ریاست جمهورى ایران ( ۵ / ۱۱ / ۱۳۵۸ ) و در حالیکه امام خمینـى در بیمارستان قلب تهران بستـرى بـود , آقاى ابـو الحسـن بنى صدر از رقباى خـود پیشـى گرفت . او که در آستانه پیـروزى انقلاب به کشـور بازگشته بـود بـا سخنـرانیهاى و ارأه کتابهاى خـویـش از خـود چهره اى مـذهبـى انقلابـى و اقتصاد دانى آگاه ارأه مى کرد .

 

امام خمینى در مراسـم حکم تنفیذ ریاست جمهورى وى فرمودند : مـن یک کلمه به آقاى بنى صدر تذکر مى دهم . این کلمه براى همه است: (( حب الدنیا راس کل خطیئـه)) کیـش شخصـیت آقاى بنى صدر و قدرت طلبـى وى مـانع از بکـار گیـرى ایـن نصیحت شـد. وحدت ملـى با اختلاف افکنیهاى بنـى صدر به مخاطره افتاده بـود .

 

سرانجام امام خمینى طـى حکمـى کـوتاه در ۲۰ خرداد ۱۳۶۰ بنى صدر را از فرماندهى کل قوا عزل و متعاقب آن مجلـس شوراى اسلامى رإى به بى کفایتى وى داد .

از این پـس منافقیـن رسما دست به اقدامات براندازى و فعالیتهاى تروریستـى زدندو سران و اعضاى آن در خانه هاى تیمى مخفى شدند . حزب جمهورى اسلامى در رإس حملات تروریستـى منافقیـن قرار داشت . ایـن حزب پـس از پیـروزى انقلاب بـا همت بزرگانـى همچـون حضـرات آقـایان : خـامنه اى , دکتـر بهشتـى , دکتـر بـاهنـر , هـاشمـى رفسنجانى , و موسـوى اردبیلى به منظور سازماندهى نیروهاى مومـن به راه امام خمینى و مقـابله بـا تحـرکات گـروهکهاى سیاسـى ضـد انقلاب تشکیل شده بود .

 

آیه الله خامنه اى روز ۶ تیر ماه ۱۳۶۰ بـر اثر انفجار بمبـى که منافقیـن در مسجـد ابـاذر تهران کـار گذاشته بـودنـد به هنگـام سخنرانـى مجروح گردیـد . فرداى آن روز فاجعه اى عظیـم به وقـوع پیوست . ۷۲ تـن از کار آمدتریـن عناصر نظام اسلامى و یاران امام خمینى که در میان آنان رئیـس دیوانعالى کشـور ( دکتر بهشتى ) , چند تـن از وزرا , تعدادى از نمایندگان مجلس شوراى اسلامى وجمعى از مسئولیـن قـوه قضـأیه وجمعى از منتفکـریـن و نـویسنـدگان و نیروهاى انقلابـى حضـور داشتند , در مقر حزب جمهور اسلامى بر اثر انفجار بمبى قوى که عامل نفوذى سازمان منافقیـن کار گذاشته بود , شهید شدند . دو ماه بعد در روز ۸ شهریـور ۱۳۶۰ آقاى محمد على رجایـى چهره محبـوب مردم ایران که بعد از عزل بنـى صدر از سـوى مردم به ریاست جمهورى انتخاب شده بود به همـران حجـه الاسلام دکتر محمـد جـواد باهنـر ( نخست وزیر ) در محل کار خـویـش با انفجار بمبى دیگر به شهادت رسیدند .

 

منافقین در نظر مردم ایران منفورتریـن مجرمینى هستند که هیچگاه جنایات جانیان مشهور تـاریخ معاصـر ایـران به آنان نمـى رسـد . علاوه بـر شهادت ۷۲ نفر از محبـوبتریـن شخصیتهاى نظام اسلامـى در انفجار مقـر حزب جمهورى اسلامـى وشهادت رئیـس جمهور و نخست وزیر ایران , چهره هاى برجسته دیگرى نیز بـوسیله اقـدامات تروریستـى منافقیـن از مردم ایران گرفته شـدنـد که مـى تـوان از ترور آیه الله صـدوقـى امام جمعه یزد ( ۱۱ / ۴ / ۶۱ ) , تـرور آیه الـله دستغیب امام جمعه شیراز ( ۲۰ / ۹ / ۶۰ ) , ترور آیه الله مدنـى امام جمعه تبـریز ( ۲۰ / ۶ / ۶۰ ) , آیه الله قـدوسـى به همراه سرتیپ دستجردى ( ۱۴ / ۶ ۶۰ ) و ترور حجه الاسلام هاشمـى نژاد ( ۷ / ۷ / ۶۰ ) و دهها شخصیت روحـانـى دیگـر نام بـرد که هـر یک در منطقه اى وسیع از ایران بـر دلهاى مـردم حکـومت داشتنـد و نقـش آفـرینـان نهضت امـام خمینـى بـودند.

 

جنگ تحمیلـى و دفـاع ۸ سـالهامام خمینى و ملت ایـران:

شکست طرحهاى برانـداز نظام جمهورى اسلامـى با استفاده از محاصره اقتصادى و سیاسـى که از سـوى آمـریکا در جهان پیگیرى مـى شـد و شکست ایـن کشـور در عملیات صحراى طبـس پـس از اشغال لانه جاسـوس آمریکا , و ناکامى در تجزیه کردستان , هیئت حاکمه ایـن کشور را در سال ۱۳۵۹ به سمت تجربه راه حل نظامى تمام عیار سـوق مـى داد

روحیه قـدرت طلبـى صـدام و خصـومتهاى مـرزى گذشته دو کشـور نیز شرایطـى ا یدهآل براى آمریکا پـدیـد مـى آورد تا به صـدام براى تجاوز و ا شغال نظامـى ایران چـراغ سبز داده و فرمان عملیات را صادر کند .

 

به هـر حـال ارتـش عراق در روز ۳۱ شهریـور ۱۳۵۹ تجـاوز گستـرده تظامى خـویـش را در طول ۱۲۸۰ کیلومتر مرز مشترک از شمالى تریـن نقطه مـرز مشتـرک با ایران تا بنـدر خـرمشهر و آبادان در جنـوب ایران آغاز کرد . همزمان هـواپیماهاى نظامى عراق فرودگاه تهران و منـاطق دیگر را( در سـاعت ۲ بعد از ظهر) بمبـاران کـردند.

ارتـش ایران که بر اثر حـوادث انقلاب به شدت آسیب دیده و از هـم گسیخته بـود , دوران اولیه بـازسـازى خـود را مـى گذراند.

 

سپاه تازه تإسیـس پـاسـداران انقلاب ا سلامـى که به فـرمان امام خمینـى تشکیل شـده بود در آغاز راه بـود و نیـرو , تجهیزات , و تجـربه کـافـى در روزهـاى نخست جنگ نداشت.

نخستیـن واکنشهاى امام خمینى واولین پیامها و سخنرانیهاى امام خمینى در رابطه بـا تجـاوز ارتـش عراق از لحـاظ شنـاخت شخصیت وى و نــوع فرماندهـى او بسیار جالب تـوجه است که در اینجا مجال بازگـویـى ظرافتها و ویژگیهاى آن نیست . امام خمینى بـى درنگ فرمان مقاومت صادر کرد .

 

قبلا فرمان امام خمینى مبنى بر بسیج عمومى و تشکیل ارتـش بیست میلیونى بـا استقبـال جـوانـان انقلابـى ایـران مـواجه و آمـوزش و اعزام بسیجیـان به جبهه هـا فضـاى ایـران را دگـرگـون سـاخته بــود . مـوفقیتهاى پیاپـى رزمنـدگان سپـاه اسلام آثـار شکست را در جبهه بعثیها نمایان ساخت .

انـواع سلاحهاى پیشرفته اى که حتـى در شـرایط صلح نیز تهیه آنها دشـوار و به چنـدیـن سال پیگیـرى و مذاکـره و امتیاز دادن نیاز داشت به سـرعت در اختیـار صـدام قـرار گرفت.

 

مـوشکهاى اگزوسه و هواپیماهاى سوپراتاندارد فرانسـوى از آنجمله اند . امام خمینى در شرایطـى دفاع مقدس ملت را هدایت مى کرد که جمهورى اسلامى رسما از سـوى آمریکا و اروپا تحریـم تسلیحاتى شده بود و براى یافتـن یک قطعه هواپیماهایش مى بایست ماهها وقت صرف کند .

 

سقوط صدام به دست سپاه اسلام کوس شکست چندیـن قدرت بزرگ جهان را در مقابله بـا انقلاب اسلامـى به صـدا در مـى آورد . اینک بـرخلاف گذشته همه تلاشهاى آمـریکا و شـوراى امنیت بـر مسـدود کـردن راه پیشروى رزمندگان ایرانـى و جلـوگیرى از سقـوط صدام متمرکز شـده بـود . قطعنامه ۵۹۸ شـوراى امنیت از تصویب گذشت . ایـن قطعنامه قسمت عمـده نظرات و شرایط قبلـى ایران براى ترک نبـرد را که از آغاز دفاع خـویـش بر آنها اصرار مـى ورزید ولـى سازمانهاى بیـن المللـى به امید پیروزى صدام زیر بار نمى رفتند , پذیرفته بـود

 

ایـن گروه در پایان بررسى به اتفاق آرإ نظر خـویـش را مبنى بر آماده بـودن شـرایط بـراى اثبـات حقانیت جمهورى اسلامـى در دفاع مقـدس ۸ ساله و تـرک مخـاصمه بـر اساس مفاد قطعنامه ۵۹۸ بـود .

 

پیـام امـام خمینـى معروف به پیـام قبـول قطعنـامه تعبیـر امام خمینـى از پذیـرش قطعنامه به عنـوان جام زهـر خـود حقایقـى ناگفته دارد و حاوى نکات ظریف بسیارى است که بیان آنها در ایـن مقاله نمـى گنجـد و فقط به ذکر فـرازى از پیام امام خمینىدر ایـن رابطه بسنـده مـى شـود : و اما در مـورد قبـول قطعنامه که حقیقتا مسئله بسیار تلخ و ناگـوارى براى همه و خصـوصا براى مـن بود , ایـن است که مـن تا چند روز قبل معتقد به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده در چنگ بـودم و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجراى آن مـى دیدم ولى به واسطه حـوادث و عواملـى که از ذکر آن فـعلا خـوددارى مـى کنـم و بـه امید خـداوند در آینده روشـن خواهد شد و با تـوجه به نظر تمامى کارشناسان سیاسى و نظامى سطح بالاى کشور که مـن به تعهد و دلسوزى و صداقت آنان اعتماد دارم , با قبول قطعنامه و آتـش بس موافقت نمودم و در مقطع کنونى آن را به مصلحت انقلاب و نظام مى دانـم و خـدا مـى دانـد که اگر نبـود انگیزه اى که همه ما و عزت و اعتبار مـا بـایـد در مسیـر مصلحت اسلام و مسلمین قربانى شـود هرگز راضـى به ایـن عمل نمى بـودم و مـرگ و شهادت بـرایـم گـواراتـر بـود.

اما چاره چیست که همه باید به رضایت حق تعالى گردن نهیم ومسلـم ملت قهرمـان و دلاور ایـران نیز چنیـن بـوده و خـواهـد بـود …

 

از جمله شگفتیهاى دوران طـولانـى دفاع مقـدس ملت ایـران آنکه در تمام ایـن مـدت مردم ایران نشاط خـود را براى سازندگـى و جبران خـرابیهاى به ارث مانده از رژیـم سابق هیچگاه از دست ندادنـد و در همیـن مـدت علاوه بر اداره کامل امـور جبهه ها , طرحهاى بزرگ بازسازى و نوسازى کشـور از پروژه هاى عظیـم سد سازى و راه سازى گرفته تا طرحهاى توسعه اکتشافات و بهره بـردارى نفتـى و تـوسعه نیروگاههاى انرژى و بهسازى امور کشاوزرى و افزایـش دانشگاهها و مراکز تحقیقاتى کشـور و دیگر امـور مربـوط به تـوسعه ملى را با جدیت دنبال کردند .

 

امـام خمینـى در تــــاریخ ۴ / ۲ / ۱۳۶۸ به منظور اصلاح و تکمیل ارکان تشکیلات نظام اسلامى طى نامه اى به رئیـس جمهور وقت ( حضرت آیه الله خـامنه اى ) هیئتـى از صـاحب نظران و کـارشنـاسـان را مسئول بررسى و تـدویـن اصلاحات لازم در قانـون اساسـى بـر اساس ۸ محور تعیین شده در همیـن نامه نمود . اصلاح مواد مربوط به شرایط رهبـرى , تمرکز در قـوه مجـریه و قضأیه و صـدا و سیما و وظایف مجمع تشخیص مصحلت نظام از اهـم ایـن موارد بود . مواد اصلاح شده قـانـون اسـاسـى در تـــــاریخ ۱۲ آذر ۱۳۶۸ ( بعد از رحلت ) به رفرانـدوم عمـومـى گذاشته و با اکثریت مطلق آرإ به تإیید ملت ایران رسید .

 

دفـاع از پیامبـر اسلام و ارزشهاى دینـى آخـریـن رویارویـى امام خمینى با غرب:

ماجـراى تـدویـن و انتشار وسیع کتاب مبتذل آیات شیطانـى نـوشته سلمان رشدى و حمایت رسمـى دولتهاى غربـى از آن سر آغازى بر فصل تهاجـم فرهنگى بـود . امام خمینى با تـوجه به دلایل و واقعیتهاى فـوق در تاریخ ۲۵ / ۱۱ / ۱۳۶۷ در ضمـن چند سطر کـوتاه با صـدور حکـم ارتداد و اعدام سلمانى رشدى و ناشریـن مطلع از محتواى کفر آمیز ایـن کتـاب , انقلابـى دیگـر بـر پـا کرد.

 

سالهاى آخر عمر امام خمینى و حوادث ناگوار:

چند حادثه در ایـن سالها اتفاق افتاد که اثر آن بر روح و خاطرهامام خمینى سنگینى مى کرد . یکى از ایـن حوادث , شهادت مظلومانه حجاج بیت الله الحرام در کنار خانه خدا و در مراسـم حج سال ۱۳۶۶ بود.

در پهنه مسأل داخلى نیز شرایطـى که منجر به برکنارى قأم مقام رهبـرى از سـوى امام خمینـى ( در تاریخ ۸ / ۱ / ۶۸ ) گردیـد از جمله حوادث ناگوار دیگر بـود ) امام خمینى درآخریـن نامه اى که خطاب به وى نـوشت و منجر به پذیرش استعفا و برکنارى او از قأم مقام رهبرى گردید ایـن نکته را تصریح کرده بـود که او از ابتدا با انتخاب آقاى منتظرى به عنـوان رهبر آینده نظام اسلامـى مخالف بوده و ایشـان را فاقد طاقت لازم براى پذیرش این مسئولیت سنگیـن و خطیر و مشکل مى دانسته است .

 

رحلت امـام خمینـى :

 

زندگینامه امام خمینی امام خمینی زندگی نامه امام خمینی

در آستـانه نیمه خـرداد سـال ۱۳۶۸ خـود را در آماده ملاقات عزیزى مى کرد که تمام عمرش را براى جلب رضاى او صرف کرده بـود و قامتش جز در بـرابـر او , در مـقابل هیچ قدرتى خـم نشده , و چشـمانش جز براى او گریه نکرده بـود . سروده هاى عارفانه اش همه حاکى از درد فـراق و بیان عطـش لحظه وصال محبوب بـود . و اینک ایـن لحظه شکـوهمنـد بـراى او , و جانــکاه و تحمل ناپذیر بـراى پیروانـش , فـرا مـى رسید .امـام خمینـى خـود در وصیتنامه اش نـوشـته است : با دلى آرام و قلبـى مطمئن و روحى شاد و ضمیرى امیدوار به فضل خدا از خدمت خـواهران و برادران مرخص و به سـوى جایگاه ابــدى سفر مى کنـم و به دعاى خیر شما احتیاج مبرم دارم و از خداى رحمن و رحیـم مى خـواهـم که عذرم را در کوتاهى خدمت و قصـور و تقصیر بپذیـرد و از مـلت امـیدوارم که عذرم را در کـوتاهى ها و قصـور و تقصیـرها بـپذیـرنـد و بـا قــدرت و تصمیـم و اراده بــه پیش بروند.

 

ساعت ۲۰ / ۲۲ بعداز ظهر روز شنبه سیزدهـم خـرداد ماه سـال ۱۳۶۸ لحظه وصال بـود . قــلبـى از کار ایستـاد که میلیـونها قلــب را بـه نور خدا و معنـویت احـیاء کرده بـود.

 

زندگینامه امام خمینی امام خمینی زندگی نامه امام خمینی

************************

**************

روز شمار برخی مبارزات و تبعیدهای حضرت امام خمینى (ره)

۱۶ مهرماه سال ۱۳۴۱
جلسه مهم حضرت امام خمینى (ره) با مراجع قم در رابطه با انجمنهاى ایالتى و ولایتى

۱۱ آذر ماه سال ۱۳۴۱
لغو تصویبنامه ساختگى انجمنهاى ایالتى و ولایتى به دنبال مبارزات پیگیر حضرت امام خمینى (ره) و صدور پیام حضرت امام خمینى (ره) در مورد ختم این غائله

۲ بهمن سال ۱۳۴۱
تحریم رفراندوم غیر قانونى و قلابى شاه از سوى حضرت امام خمینى (ره)

۲ فروردین ماه سال ۱۳۴۲
فاجعه خونین مدرسه فیضیه به دست عمال رژیم شاه

۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲
دستگیرى شبانه حضرت امام خمینى (ره) . قیام تاریخى ملت ایران در اعتراض به دستگیرى حضرت امام (ره)

۴ تیرماه سال ۱۳۴۲
انتقال حضرت امام خمینى (ره) از پادگان قصر به سلولى در عشرت آباد.

۲۱ فرودین سال ۱۳۴۳
سخنرانى تاریخى حضرت امام خمینى (ره) در مسجد اعظم قم پس از آزادى از حبس و حصر.

۴ آبان ۱۳۴۳
سخنرانى کوبنده حضرت امام خمینى (ره) به مناسبت طرح اسارتبار کاپیتولاسیون.

۱۳ آبان ۱۳۴۳
بازداشت و تبعید حضرت امام خمینى (ره) به ترکیه

۲۱ آبان سال ۱۳۴۳
انتقال حضرت امام خمینى (ره) از آنکارا به بورساى ترکیه

۱۳ مهرماه سال ۱۳۴۴
انتقال حضرت امام خمینى (ره) از ترکیه به بغداد

۱۶ مهرماه ۱۳۴۴
حرکت امام خمینى (ره) از سامرا به کربلا بعد از تبعید به عراق

۲۳ مهرماه ۱۳۴۴
ورود و استقرار حضرت امام خمینى در نجف بعد از تبعید به عراق

۲۳ آبان ۱۳۴۴
شروع درسهاى حوزه‏اى حضرت امام خمینى در نجف پس از تبعید به عراق

۱۲ اردیبهشت ۱۳۵۶
پیام حضرت امام خمینى (ره) به مناسبت چهلم شهداى قم

۲ مهرماه ۱۳۵۷
محاصره منزل حضرت امام خمینى (ره) توسط نیروهاى بعثى عراق

۱۰ مهرماه ۱۳۵۷
هجرت حضرت امام خمینى (ره) از عراق به سوى کویت

۱۳ مهرماه ۱۳۵۷
هجرت حضرت امام خمینى (ره) از عراق به فرانسه

۱۲ بهمن ۱۳۵۷
بازگشت امام خمینى (ره) به میهن اسلامى پس از ۱۵ سال تبعید.

 

دسته‌ها
زندگینامه شعرا و دانشمندان

نگاهی به زندگینامه ملاصدرا؛ از تولد در شیراز تا رحلت در سفر حج

ابراهیم قوامی شیرازی با همه مال و منالش و با همه اعتبار و کسب و شغلش، از داشتن فرزند مرحوم بود تا این که با توسل به نذر و نیاز، از این نعمت برخوردار گردید. سال ۹۷۹ هجری قمری، سال برآورده شدن حاجت ابراهیم بود و ابراهیم او را محمد نامید. از دوران کودکی و نوجوانی محمد که بعدها لقب هایی همچون صدرا و صدرالمتألهین به خود گرفت، اطلاعات زیادی در دست نیست. آن چه از قراین و شواهد می توان به دست آورد این که صدرا از آموزش و تربیت ویژه ای بهره مند بوده است، زیرا که شیراز در آن دوران، مهد علم و ادب بوده و از طرف دیگر خانواده وی از اعیان و اشراف شیراز، محسوب می شده و این فرزند بعد از سال ها انتظار به دنیا آمد.

خانواده های برخوردار آن روزگاران، در همان اوان کودکی، معلم به خانه می آوردند تا به کودک خواندن و نوشتن آموخته و به فرزندشان قرآن آموزش دهد. محمد فرزند دارای هوش و ذکاوتی بس عجیب بود که نظر هر گوهرشناس را به خود جلب می کرد. براساس تحقیق برخی از نویسندگان، صدرا در حدود بیست و پنج سالگی شیراز را به مقصد قزوین و سپس اصفهان ترک کرده است. بدیهی است که تا ا ین سن، یک جوان باهوش و برخوردار از شرایط آموزش، بسیاری از مراتب علمی را می تواند طی کند.

ملاصدرا در دوران نوجوانی علاوه بر دروس رایج در حوزه های آن عصر، دروسی مثل ادبیات فارسی، عربی، منطق، اصول فقه، فقه، کلام و…، فلسفه را نیز آموخته است. شیراز جایی بود که صدرا نوجوانی و بخشی از جوانی خود را در آن سپری کرده و پایه های اولیه افکار او در آن جا شکل گرفت.

شیراز در آن دوران، وارث فیلسوفان بزرگی بوده است. با توجه به این که در آن زمان نوجوانی صدرا، شاگردانی از اندیشمندان مذکور، در شیراز حضور داشتند که به تدریس و تعلیم مشغول بوده اند، می توان حدس زد که صدرا با چه زیرساخت های فکری، شیراز را به مقصد اصفهان ترک کرده است.

تاریخ دقیق ورود ملا صدرا به اصفهان معلوم نیست، اما طبق تحقیقات به عمل آمده، وی در سال ۱۰۰۶ هـ در اصفهان بوده است. حاکمان هم عصر ملاصدرا یعنی سلسله صفویه بیشترین تأثیر را در علم و فرهنگ ایران داشته اند.

صدرالدین محمد نوجوان، شب را تا صبح زیر نور شمع می نشست و کتاب می خواند. می خواند و می خواند تا شمع خاکستر می شد، شمعی دیگر روشن می کرد. از ریاضیات و طب گرفته تا فقه و معارف دینی؛ از فلسفه و حکمت گرفته تا حدیث. پدرش گاهی به فکر فرو می رفت نکند مغز کوچک صدرالدین محمد گنجایش این همه کتاب و رساله را نداشته باشد.

پس از حاکم شدن صفویان بر ایران و برقراری آرامش، شیراز از رونق افتاد. دانشمندان از این شهر کوچیدند. اغلب به قزوین رفتند که پایتخت آن روز صفویان بود. بازار علم در شیراز از رونق افتاد و در قزوین رونق گرفت.

صدرالدین محمد سودای شاگردی شیخ بهایی و حکیم میرداماد را که سرآمد عالمان روزگار بودند در سر داشت. صدرالدین محمد به قزوین رفت. به مدرسه های مختلفی سر زد. از این مدرسه به آن مدرسه رفت؛ اما در هیچ مدرسه ای چیزی بیش تر از آنچه می دانست، نمی یافت. طولی نکشید که در مدرسه های قزوین از طلبه ی جوانی سخن گفتند که از شیراز آمده بود که می گفتند: «زبانی تند و تیز دارد و به آسانی تسلیم نظر استادان نمی شود.»

صدرالدین به دیدن شیخ بهایی رفت و شاگرد و همراه شیخ شد. شیخ چنان بود که گویی بر بالای بلند ایستاده باشد. او از آن بالا، همه ی اتفاق ها را نظاره می کرد. چیزهایی می دید که از چشم دیگران دور بود. او بدخواهان و حسودانی را می دید که پشت سر صدرالدین جوان سخن می گفتند و او را به صوفی گری متهم و تکفیر می کردند.

صدرالمتالهین، شانه به شانه ی سرآمدان علم در مجالس حاضر می شد. حضور در کلاس درس او آرزوی طلاب جوان شده بود. ملاصدرا در اصفهان بود که خبر مرگ مادر را شنید. برایش سخت بود او به شیراز رفت و چند روزی در آن جا ماند.

شیراز هنوز برای اهل علم، محیطی آرام و دلنشین بود. الله وردیخان، حاکم شیراز، محیطی فراهم کرده بود تا ملاصدرا بتواند در آن به آسانی تدریس کند. اهل علم هم در اندک زمانی بر گردش حلقه زدند. او همه وقت خود را صرف تدریس، مطالعه و تألیف می کرد. در کلاس هایش، کنار اندیشه های کهن، از اندیشه های نو هم می گفت. درس اصلی او فلسفه بود، اما فقط به فلسفه نمی پرداخت؛ حدیث و قرآن نیز می گفت. در شرح و تفسیر قرآن و حدیث هم، حرف هایی تازه داشت. او نوشتن کتاب هایش را به طور جدی در شیراز شروع کرد. «شرح اصول کافی» را در آن جا نوشت. اصول کافی یکی از کتاب های معتبر حدیث شیعه است.

ملاصدرا در شیراز ازدواج کرد و نخستین فرزندش نیز در آن جا به دنیا آمد. با شروع درس های ملاصدرا، آزارها، تهمت ها و تکفیرها از هر سو روانه ی او شد. در شیراز هم که زادگاهش بود، بدخواهان روز به روز عرصه را بر او تنگ می کردند.

ملاصدرا همراه کاروان کوچک خود، (زن و کودک خردسالش) راهی قم شدند ملاصدرا مدتی را در قم گذراند، اما خود را به کسی معرفی نکرد. ملاصدرا خانواده ی کوچک خود را به سوی روستایی به نام کهک به راه انداخت. ملاصدرا در این روستا هم کار می کرد، هم درس می داد، هم رساله های ناتمامش را تمام می کرد و هم با مردم بود.

دو فرزند دیگر ملاصدرا در کهک به دنیا آمدند دختر بزرگش در آن جا ازدواج کرد و نوه اش هم در آن به دنیا آمد. شاگردان بزرگی همچون فیض کاشانی و عبدالرزاق لاهیجی را تربیت کرد و کتاب بی همتایش «اسفار اربعه» را نوشت که فلسفه ی اسلامی را دگرگون کرد. اهمیت این کتاب تا دوره ی قاجار معلوم نشد.

این کتاب را در کنار کتاب «شفا» اثر ابن سینا، از بزرگترین کتاب های فلسفی می دانند و همچون دایره المعارفی است که اندیشه های جدید ملاصدرا را در خود جا داده است. اسفار اربعه چهار جلد دارد و براساس مراحل چهارگانه ی سیر و سلوک عرفانی تنظیم شده است. انتخاب نام کتاب نیز که به معنای «سفرهای چهارگانه» می باشد، بر همین اساس بوده است. این کتاب اصول فلسفه ی «حکمت متعالیه» را در خود دارد.

ملاصدرا نوشتن «اسفار» را تازه تمام کرده بود که نامه ای از حاکم شیراز دریافت کرد. ملاصدرا با خواندن نامه دوباره به یاد زادگاهش افتاد و هوای شیراز به سرش زد. با این که پیر بود، اما به این دعوت امید بست. دوباره رونق علمی شیراز برمی گشت چون ملاصدرا به شیراز بر می گشت.

ملاصدرا دوباره به شیراز برمی گشت. باغ پدری را به فرمان امام قلی خان  آراسته بودند. همگی به استقبال پیر شیراز آمده بودند. ملاصدرا از نخستین روزهای تحویل گرفتن کلید مدرسه ی خان، بساط درس و بحث را در مدرسه ی تازه ساخته شروع کرد.

در آن زمان تدریس فلسفه و حکمت را ممنوع می کردند اما خان مرحوم قباله ی این مدرسه را به نام ملاصدرا را نوشته بود و در وقف نامه اش هم به تدریس فلسفه و حکمت تاکید شده بود. مدرسه خان ۱۰۰ حجره در دو طبقه داشت که می توانست ۲۰۰ طلبه را در خود جا دهد.

ملاصدرا بحث هایش را با جسارت و صراحت مطرح می کرد، اهل تفسیر قرآن، حدیث و عرفان بود و در این باب رساله هایی هم نوشته بود. او دیگر چنان آوازه ای پیدا کرده بود که تلاش بدخواهان برای آزارش، به جایی نمی رسید.

ملاصدرا شش بار پای پیاده به حج رفته بود. هفتمین بار در سن ۷۰ سالگی با شوق عجیبی قصد این سفر کرد. ملاصدرا در راه به خودش می اندیشید، به عمری که سرکرده بود؛ به فرصت هایی که از دست داده بود به کارهایی که کرده بود: نوشتن بیش از ۵۰ کتاب و رساله، نقد و رد اصول معتبر و معروف فلسفی زمان و بنیان نهادن اصول جدید؛ پرورش تعداد زیادی شاگرد. ملاصدرا در آخرین سفر حج دچار بیماری شد و دار فانی را وادع گفت.

صدرالمتألهین شیرازی، از جمله فیلسوفانی است که در جریان فکر فلسفی در جهان اسلام، سخن نو و تازه گفته و مسائل جدیدی مطرح کرده است. ملاصدرا با قرآن مجید و روایات مأنوس بود و از آنها برای حل مسایل فلسفی اش استمداد کرد. از ویژگی های ملاصدرا، ایمان راسخ وی به اصول و مبانی اعتقادی شیعه دوازده امامی است. وی در آثار خود در مواضع مختلف، اصول اعتقادات شیعه را تبیین کرده است.

دسته‌ها
زندگینامه شعرا و دانشمندان

یکم خردادماه روز بزرگداشت ملاصدرا فیلسوف ایرانی (روز بهره وری وبهینه سازی مصرف)

محمد بن ابراهیم قوامی شیرازی ملقب به صدرالمتالهین یا ملاصدرا ، از بزرگان فلسفه اسلامی و از بزرگترین دانشمندان جهان ، درنهم جمادی الاولی سال ۹۸۰ قمری در شیراز دیده به جهان گشود.

پدر او خواجه ابراهیم قوامی مردی پرهیزگار دیندار و دوستدار و حامی دانش و معرفت بود. در زمان حیات ملاصدرا ، شیراز دارای حکومت مستقلی بود و حکمرانی آن به برادر شاه واگذار گردید ، در آن زمان پدر ملاصدرا به عنوان معاون او و دومین شخصیت مهم آن منطقه به شمار می رفت و به نظر می رسید تنها موهبتی که خداوند به او ارزانی نداشته ، داشتن فرزند باشد. اما بالاخره خداوند ، دعاهای این مرد پاک و زاهد را بی جواب نگذاشت و بهترین پسران را به او ارزانی کرد که یکی از آنها را محمد ملقب به صدرالدین نام نهاد به آن امید که عالی ترین شخصیت مذهبی گردد.

در دوران جوانی ، صدرالمتالهین جوان با شیخ بهایی آشنا گردید که سنگ بنای شخصیت علمی و اخلاقی ملاصدرا  توسط این دانشمند جهاندیده ی کم نظیر، بنا نهاده شد و تکمیل این بنای معنوی را استاد دیگرش دانشمند سترگ و استاد علوم دینی – الهی و اصول یقینی سید امیرمحمد باقر بن شمس الدین ، مشهور به میرداماد عهده دار گشت.

— شرایط اجتماعی ملاصدرا :
صدرالمتالهین، حکیم خانه به دوشی بود که به جرم آزادگی روح و فکر ، مجبور شد از پایتخت و پایتخت نشینان روی گرداند. وی در مقدمه ی کتاب ” اسفار” ، دلایل بیزاری خود را از جاهلان فرزانه نمای زمان خویش و عزلت و تصوف خود در کهک (روستایی دورافتاده در سی کیلومتری شهر قم)  را بیان داشته است. پس از بازگشت به شیراز ، شهرت صدرای شیرازی عالمگیر شده بود و طالبان حکمت از نواحی و اطراف برای درک فیض به حضورش می شتافتند.

او خود در مقدمه ی اسفار می گوید: «….. به تدریج آنچه در خود اندوخته بودم، همچون آبشاری خروشان فرود آمد و چون دریایی پر موج، در منظر جویندگان و پویندگان قرار گرفت. »  ملاصدرا پس از فراگیری علوم از استادانش ، برای تدریس به قم رفت و پس از آن به امر شاه عباس دوم به شیراز بازگشت و در آنجا به تدریس مشغول گردید.
او شاگردان بسیار داشت که از آن جمله ، ملامحسن فیض کاشانی و ملا عبد الرزاق لاهیجی را می توان نام برد.

ملاصدرا,روز بزرگداشت ملاصدرا, 1 خرداد روز بزگداشت ملاصدرا
ملاصدرا,روز بزرگداشت ملاصدرا, ۱ خرداد روز بزگداشت ملاصدرا

ملاصدرا درنهم جمادی الاولی سال ۹۸۰ قمری در شیراز دیده به جهان گشود

— شخصیت فلسفی ملاصدرا :
در زمان حیات ملاصدرا ، یعنی در اواخر قرن دهم و شروع قرن یازدهم هجری ، کلام و فلسفه از علوم رایج و محبوب آن زمان به شمار می رفت. دلیل عمده ی گسترش این علم نسبت به سایر علوم آن زمان مانند  فقه، ‌ادبیات عرب، ‌ریاضی، ‌نجوم ،  طب و …، همچنین هنرهای رایج آن زمان مانند خط ، معماری و کتیبه را می توان در شرایط اجتماعی آن دوران که خود زاییده ی شرایط سیاسی حاکم بر کشور بود جستجو نمود. عدم وابستگی و استقرار ومرکزیت حکومت وقت، امنیت و آزادی خاصی را حکم فرما ساخته بود که شکوفا شدن استعداد ها و گسترش هنر و علم را در پی داشت.

— شخصیت عرفانی ملاصدرا :
صدرالدین محمد در علوم متعارف زمان ، به ویژه در فلسفه اشراق ، مکتب مشاء‌ ، کلام ، عرفان و تفسیر قرآن مهارت یافت. او آثار فلسفی  متفکرانی چون سقراط و فلاسفه ی هم عصر او، افلاطون، ‌ارسطو و شاگردانش و دانشمندانی چون ابن سینا و خواجه نصرالدین طوسی را دقیقاً بررسی نمود، موارد ضعف آنها را باز شناخت و مسایل مبهم مکاتب را به خوبی دانست.

اگرچه او از مکتب اشراق ، بهره ها برد ولی هرگز تسلیم عقاید آنان نشد و گرچه شاگرد مکتب مشاء گردید لیکن هرگز مقید به این روش نشد. ” حکمت متعالیه ” مهمترین کتاب ملاصدرا به شمار می آید که حاوی ژرف ترین پاسخ ها به مسائل فلسفی است. ملاصدرا ، علاوه بر سلوک درعرفان ، به عنوان یکی از موفق ترین فلاسفه ، مطرح می باشد که با طی کردن مراحل مختلف، گنجینه ی با ارزشی را برای ساخت قلعه ای از دانش کشف نمود که با نور جاودانی حقیقت می درخشد.

ملاصدرا,روز بزرگداشت ملاصدرا, 1 خرداد روز بزگداشت ملاصدرا

خانه تاریخی ملاصدرا در غرب روستای کهک – قم

ملاصدرا می نویسد:
« من وقتی دیدم زمانه با من سر دشمنی دارد و به پرورش اراذل و جهال مشغول است و روز به روز شعله های آتش جهالت و گمراهی برافروخته تر و بدحالی و نامردی فراگیرتر می شود  ، ناچار روی از فرزندان دنیا برتافتم و دامن از معرکه بیرون کشیدم و از دنیای خمودی و جمود و ناسپاسی به گوشه ای پناه بردم و در انزوای گمنامی و شکسته حالی پنهان شدم . دل از آرزوها بریدم و همراه شکسته دلان بر ادای واجبات ، کمر بستم  و کوتاهی های گذشته را در برابر خدای بزرگ به تلافی برخاستم.

نه درسی گفتم و نه کتابی تألیف نمودم ؛ زیرا اظهار نظر و تصرف در علوم و فنون و القای درس و رفع اشکالات و شبهات و …. نیازمند تصفیه روح و اندیشه ، تهذیب خیال از نابسامانی و اختلال ، پایداری اوضاع و احوال ، و آسایش خاطر از کدورت و ملال است و با این همه رنج و ملالی که گوش می شنود و چشم می بیند چگونه چنین فراغتی ممکن است…  ، ناچار ازهمراهی با مردم دل کندم و از انس با آنان مأیوس گشتم تا آنجا که دشمنی روزگار و فرزندان زمانه بر من سهل شد و نسبت به انکار و اقرارشان ، و عزت و اهانتشان بی اعتنا شدم.

آن گاه روی فطرت به سوی سبب ساز حقیقی نموده ، با تمام وجودم در بارگاه  قدسش به تضرع و زاری برخاستم و مدتی طولانی بر این حال گذراندم ؛  سرانجام در اثر طول مجاهدت و کثرت ریاضت ، نورالهی در درون جانم تابیدن گرفت و دلم از شعله شهود مشتعل گشت. انوار ملکوتی بر آن افاضه شد و اسرار نهانی جبروت بر وی گشود و در پی آن به اسراری دست یافتم که در گذشته نمی دانستم و رمزهایی برایم کشف شد که به آن گونه از طریق برهان نیافته بودم و هر چه از اسرارالهی ، حقایق ربوی ، ودیعه های عرشی و رمز و راز صمدی را با کمک عقل و برهان می دانستم با شهود و عیان روشنتر یافتم. در اینجا بود که عقلم آرام گرفت و استراحت یافت و نسیم انوار حق ، صبح و عصر و شب و روز  بر آن وزید و آنچنان به حق نزدیک شد که همواره با او به مناجات نشست .»

آثار ملاصدرا:
از ملاصدرا آثار درخشانی باقی مانده است که برخی از آنها عبارتند از :  اسفار اربعه ، مبدأ و معاد ، دیوان اشعار، حدوث العالم ، مفاتیح الغیب ، متشابهات القرآن.

وفات ملاصدرا :
حکیم وارسته در طول عمر ۷۱ ساله اش هفت بار با پای پیاده به حج مشرف شد و گل تن را با طواف کعبه دل صفا بخشید و در آخر نیز سر بر این راه نهاد و به هنگام آغاز سفر هفتم یا در بازگشت از آن سفر به سال ۱۰۵۰ ه .ق در شهر بصره تن رنجور را وداع نمود و در جوار حق قرار گرفت ، و در همانجا به خاک سپرده شد. اگر چه امروز اثری از مزار او نیست اما عطر دلنشین حکمت متعالیه از مُرکب نوشته هایش همواره مشام جان را می نوازد.

دسته‌ها
زندگینامه شعرا و دانشمندان

روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی | ناجی بزرگ زبان پارسی

تقویم ورق می خورد و روزها و ماه ها و سال ها مثل باد می گذرند. خیلی چیزها در این میان رنگ کهنه‌گی می گیرند و شاید در میان غبار فراموشی گم شوند؛ اما از کنار برخی از همین کهنه‌گی ها نمی شود به راحتی گذشت و نادیده شان گرفت.

وقت آن است که برای لحظاتی نگاهی به تقویم مان بیاندازیم و یکی از مهم ترین رویدادهای سال را به یاد آوریم. شاید برخی از ما حتا تقویم رومیزی مان را ورق نزده ایم و بی تفاوت از کنار روزها گذشته باشیم؛ اما امروز را باید تا ابد به خاطر بسپاریم و سال ها با غرور و افتخار از آن سخن بگوییم. بیست و پنجم اردیبهشت ماه، روز بزرگداشت مردی است که عمر گرانبهایش را صرف فرهنگ و ادب این سرزمین کهن کرد و برای جاویدان نگاه داشتن زبان پارسی تک تک لحظات زندگی اش را گذاشت.

با نگاهی به تقویم نامش به چشم تان می خورد و عبارت “ روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی” در قاب چشمان تان حک می شود. شاعری که توجه جهانیان را به خود جلب کرده و زبان شان را به تحسین اثر جاودانه اش، شاهنامه، واداشته است.

امروز می خواهیم برای تان از این شاعر بزرگ و شاهنامه اش سخن بگوییم و بیشتر او را بشناسیم.

روز فردوسی | Photo by : Unknown

فردوسی | نام جاویدان ادبیات فارسی

ابوالقاسم فردوسی توسی، شاعر بزرگ ایران زمین در سال ۳۲۹ هجری قمری در توس خراسان چشم به جهان گشود. از دوران کودکی و نوجوانی وی اثری در دست نیست؛ اما همه می دانند که او دهقان و دهقان زاده بود و دوره آغازین زندگی خود را در زمان سامانیان و همزمان با جنبش استقلال خواهی و هویت طلبی در میان ایرانیان پشت سر گذاشت.

بیشتر کارشناسان بر این عقیده اند او از سی سالگی سرودن اثر جاوید خود، شاهنامه را آغاز کرد و موفق شد در سی سال آن را به پایان برساند.

امروزه به دلیل این اثر ارزشمند از وی به عنوان بزرگترین سراینده پارسی‌گو یاد می کنند و به او حکیم سخن، حکیم توس و استاد سخن نیز می گویند. البته به جز شاهنامه، آثار دیگری را نیز به این شاعر نسبت می دهند که از جمله آنها می توان به مثنوی یوسف و زلیخا و هجونامه ای در نکوهش سلطان محمود غزنوی اشاره کرد که هنوز درباره اینکه فردوسی آنها را سروده است یا نه اتفاق نظری وجود ندارد.

وی در سال ۴۱۶ هجری قمری دیده از جهان فرو بست و پیکرش در باغی در توس به خاک سپرده شد. بعدها در فراز و نشیب تاریخ آرامگاه هایی برای وی احداث کردند تا اینکه امروز شاهد بنایی با معماری هخامنشی و ایرانی بر فراز مزار او هستیم که سالانه هزاران نفر به بازدید آن می روند.

 | Photo by : Unknown
Photo by : Unknown

شاهنامه | اثری بی مانند در تاریخ ادب ایران زمین

فردوسی در طول زندگی‌اش اثری بی مانند را از خود بر جای گذاشت؛ شاهنامه اثری حماسی و منظوم مشتمل بر ۶۰۰۰۰ بیت است که امروز برای ما ارزش بسیاری دارد. این اثر، داستان هایی را از آغاز تا حمله اعراب به ایران در بر دارد و روزگار را در زمان چهار دودمان پادشاهی شامل پیشدادیان، کیانیان، اشکانیان و ساسانیان به تصویر می کشد.

سه بخش در این اثر وجود دارد:

۱- اسطوره‌ای: از روزگار کیومرث تا پادشاهی فریدون

۲- پهلوانی: از خیزش کاوه آهنگر تا مرگ رستم

۳- تاریخی: از پادشاهی بهمن و پیدایش اسکندر تا گشایش ایران به دست اعراب

برای اولین بار این کتاب توسط بنداری اصفهانی در سال ۶۰۱ خورشیدی به عربی ترجمه شد و پس از آن افراد دیگری آن را به زبان های دیگر برگرداندند از جمله ژول مل که ترجمه فرانسوی آن را ارایه کرد. امروز شاهنامه بزرگ‌ترین کتاب پارسی است که در همه جای جهان مورد توجه قرار گرفته و به اکثر زبان های دنیا ترجمه شده است.

شاهنامه | Photo by : Unknown
Photo by : Unknown
شاهنامه | Photo by : Unknown
Photo by : Unknown

اگر شاهنامه نبود…

تصور کنید که در ایران زبان عربی حکمفرما شود و عده ای کمر به نابودی زبان فارسی ببندند. مدام به دنبال راهی می گردید که جلوی این اتفاق شوم را بگیرید و از خود می پرسید ” چه می توانم بکنم ؟”

شاید این همان سوالی باشد که فردوسی در زمانی که زبانِ دانش و ادبیات در ایران، عربی بود، از خودش پرسید. او نتوانست بنشیند و با چشمان خودش زوال ادبیات فارسی را ببیند و کاری نکند. پس دست به کار شد و با تمام توان برای سرودن ابیاتی تاثیرگذار همت گماشت تا بتواند زبان پارسی را زنده و پایدار کند. او به سراغ شاهنامه ابومنصوری رفت که به نثر بود و به تاریخ پیش از اسلام می پرداخت و در سال ۳۴۶ هجری قمری به دست ابومنصور معمری نگاشته شده بود. او این کتاب را الگو قرار داد و توانست شاهنامه را خلق کند تا زبان پارسی برای همیشه جاوید شود. همین الان و در همین لحظه وجود آنچه که به عنوان زبان پارسی برای برقراری ارتباط از آن استفاده می کنیم را مدیون این اثر ارزشمند هستیم…

در باب اهمیت شاهنامه برای ایران یکی از تاریخ دانان و مصرشناسان چنین می گوید:

زبان قبطی و ادبیات کهن مصر در یورش عرب ها به این سرزمین از بین رفت و به فراموشی سپرده شد و امروزه زبان رسمی کشور مصر، عربی است، چون مصریان کسی مانند فردوسی ایرانی را نداشتند. مصر با یورش اعراب تمدن، تاریخ، فرهنگ و زبانش را از دست داد، ما نمی‌توانیم درباره فرهنگ مصریان گفتگو کنیم چون امروزه کسانی با آن فرهنگ در آن جا حضور ندارند. فردوسی فرهنگ، زبان و تاریخ حماسه‌ای ایرانیان را با شاهنامه جاودانه کرد.

 | Photo by : Unknown
Photo by : Unknown

  ۲۵ اردیبهشت | روزی که باید به خاطر بسپاریم

این روز به افتخار سراینده شاهنامه و به پاس زحماتی که برای فرهنگ و ادب فارسی کشیده، به نام روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی نامگذاری شده است. همه ساله در این روز مراسم های ویژه ای برگزار و یاد این شاعر بزرگ زنده نگه داشته می شود. شاید همیشه باید این تلنگر را به خودمان بزنیم و هیچ وقت نباید از خاطرمان پاک شود که این فردوسی بود که باعث شد زبان فارسی به ما برسد و همچون میراثی ارزشمند برای آیندگان باقی بماند…

پیش از این، به مناسبت این روز سری به مقبره این شاعر بزرگ زدیم و گزارشی تصویری را در مطلب زیر به شما تقدیم کردیم:

روز فردوسی | Photo by : Unknown
Photo by : Unknown

برنامه های این روز

برنامه های مختلفی در این روز در سراسر کشور برگزار می شود تا به همه‌مان وجود چنین شخصیتی را در تاریخ ادبیات مان یادآوری کند. از میان این برنامه می توان به مراسم های شاهنامه خوانی یا مراسم های ویژه ای که برگزار می شود اشاره کرد. در این میان، رفتن به آرامگاه این شاعر بزرگ در این روز برای تمامی علاقه مندان رایگان است. آنها می توانند به کنار آرامگاه این شاعر بزرگ بروند و در مراسم بزرگداشت وی سهیم شوند.

اما نکته مهم تر آن چیزی است که در فکر و قلب ما اتفاق می افتد. تا به حال چند بیت از شاهنامه را خوانده و غرق در معانی آن شده ایم؟ آیا در قفسه کتاب های مان یک شاهنامه پیدا می شود؟ چگونه می توانیم چشم مان را بر روی این اثر ببندیم؟ اثری که قلب همه را در سراسر دنیا به تسخیر خود درآورده اما در زادگاهش هیچ جایگاهی ندارد!

امسال (۹۷) این برنامه های ویژه برای روز بزرگداشت فردوسی در نظر گرفته شده اند:

نقالی و شاهنامه‌خوانی در سالن همایش های رازی توسط گروه هنری «چامه»

اجرای شاهنامه خوانی توسط ۱۳ نفر از کودکان و خردسالان در برنامه کودکانه تلویزیون که روز سه شنبه ۲۵ اردیبهشت ماه از ساعت ۱۸ و ۱۰ دقیقه از شبکه جهانی جام جم پخش می شود.

اجرای ۲۰۰ نقالی در مدارس و فرهنگسراهای مشهد

برگزاری مسابقات کشتی چوخه در منطقه ۱۲ مشهد

کارناوال دوچرخه سواری با لباس های منقش به نقاشی های شاهنامه از میدان استقلال تا توس مشهد

برنامه های نقالی، شاهنامه خوانی، موسیقی حماسی و سنتی در آرامگاه فردوسی

شاهنامه خوانی، اجرای موسیقی، شعرخوانی و نقالی در محل مجتمع تفریحی سنتی جهانگردی زاهدان

افتتاحیه هشتمین کنگره بین‌المللی شعر «از توس تا نیشابور» در مجتمع فرهنگی و هنری امام رضا (ع)

و …

آرامگاه فردوسی | Photo by : Pouria Daie
دسته‌ها
زندگینامه شعرا و دانشمندان

۲۸ اردیبهشت روز بزرگداشت حکیم عمر خیام و روز ملی ریاضیات

حکیم عمر خیام نیشابوری، از حکما، ریاضی‌دانان و شاعران بزرگ ایران در اواخرقرن ‌۵ و اوایل قرن ‌۶ است که طرز بیان مسلک و فلسفه او تاثیر به سزایی در ادبیات فارسی به جای نهاده و میدان وسیعی برای جولان اندیشه دیگران فراهم کرده است.
بی شک سرزمین ایران از جمله قلمروهایی است که در طی چند ده قرن گذشته مشاهیر و حکمای بسیاری به دنیا عرضه نموده است. در مقایسه، هیچ یک از کشورهای همسایه -یا غیر همسایه- تا بدین حد با جهان تعامل فرهنگی و علمیِ تاریخی نداشته است (اگرچه برخی کشورهای همسایه در گذشته در قلمرو ایران بودند و بدین سبب از فرهنگ ایرانی استفاده نموده اند مانند ترکیه و آذربایجان که مقبره مولانا و نظامی گنجه ای در آنجا واقع شده اند).
به گزارش بخش ادب خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، حکیم عمر خیام که بی‌شک از مفاخر ملی ایران و از نوابغ فلسفه جهان است، سال ‌۴٣٠ هجری در یکی از قریه‌های نیشابور متولد شد. گفته شده است حکیم ابوالفتح یا ابوحفص عمر ابراهیم خیام که القابی نظیر خواجه امام، حجه‌الحق، سیدالحکما و فیلسوف‌العالم را به او نسبت داده‌اند، علاوه بر ریاضیات و نجوم، در علم حکمت و تفسیر و حدیث نیز مهارت داشته است.
در حکایتی آمده است که روزی خیام بر شهاب‌الاسلام عبدالرزاق پسر ابوالقاسم عبدالله ‌بن علی وزیر سلجوقی و برادرزاده نظام‌الملک وارد شد که در آن مجلس از اختلاف قرائتها در مورد آیه‌ای از قرآن سخن می‌گفتند که خیام نیز وجهی از این قرائتها را بر وجوه دیگر ترجیح داد.
خیام را تالی و پیرو ابوعلی‌سینا در علوم حکمت دانسته‌اند که در رساله‌ای به نام کون و تکلیف که در سال ‌۴٧٣ هجری در جواب ابونصر نسوی شاگرد ابن سینا تقریر کرده، از شیخ با عنوان معلم من و افضل‌المتاخرین یاد کرده است. قدیمی‌ترین ماخذی که از خیام نامی به میان آورده، کتاب چهار مقاله نظامی عروضی است که در سال ‌۵٠۶ در کوی برده‌فروشان بلخ او را دیده است. در ادامه نیز به قولی از خواجه‌ عمر خیام اشاره شده است که می‌گفت: گور من در موضعی باشد که هر بهاری شمال بر من گل‌افشان می‌کند و نظامی افزوده است که وقتی در سال ‌۵٣٠ به نیشابور رسیده، چند سالی بوده که از وفات او گذشته است. از همین روایت به مهارت خیام در علم نجوم نیز اشاره می‌شود. چنان که می‌گویند در کارهای بزرگ علمی مانند ترتیب رصد ستارگان و اصلاح تقویم به او رجوع می‌کرده‌اند.
از دیگر کسانی که علاوه بر نظامی عروضی او را در جوانی دیده است، ابوالحسن زید بیهقی است. وی را فردی با ذکاوت نام برده‌اند که در اصفهان هفت بار کتابی را خوانده و در بازگشت به نیشابور آن را کامل املا نموده است. همچنین او را عاشق طبیعت، اما تندخو ذکر کرده‌اند که فطرتا مردی بدبین و محتاط بوده و از بحث کردن اجتناب می‌ورزیده است. در مورد دوری وی از بحث و مجادله به این حکایت اشاره می‌کنند که غزالی در باب تعیین جزیی از اجزاء فلک از او سؤالی کرد و خیام در جواب سخن او برای حفظ از نزاع، سخن را به درازا کشانیده است. مشخص نیست که به حج رفته است یا خیر، اما در مورد مسافر‌تهایش گفته‌اند که به سمرقند، بلخ، هرات، اصفهان و حجاز سفرهایی داشته است.در گذشته بیشتر خیام نیشابوری به عنوان ریاضیدان و منجم مطرح بوده است که با همکاری ابوالعباس لوکری و ابوالفتح خازنی زیج‌السنجری در نجوم را تالیف کرده است.
وی رساله‌ای در معراج دارد و خطبه الغراء ابن سینا را به فارسی ترجمه کرده است. از آثار مشهور او در ریاضی به رساله جبر و مقابله که به زبان فرانسوی نیز ترجمه شده است، می‌توان اشاره کرد که غلامحسین مصاحب در سال ١٣٣۶ آن را ترجمه کرده است. همچنین کتابهای رساله‌ فی ‌شرح ما ‌اشکل من مصادرات الکتاب اقلیدس و کتابی در بیان دستور ارشمیدس و ترازوی او برای وزن کردن اشیاء با توجه به وزن هر کدام و رساله‌ی کوتاه در حل مساله‌ای جبری با ذکر ‌٢١ قسم معادله جبری و چند اثر دیگر و شرح‌المشکل من کتاب الموسیقی که جلال‌الدین همایی آن را ترجمه کرده است نیز از او است. اثری با نام نوروزنامه در منشاء تاریخ و آداب جشن نوروز هم به او منسوب است که در صحت انتساب آن به خیام تردید وجود دارد. همچنین مثلث پاسکال و دو جمله‌یی نیوتن نیز به او نسبت داده شده است که قبل از آنان به آنها پرداخته است.
گفته می شود که خیام در دانش ریاضی، چهار قرن از زمان خودش جلو بود؛ چون یافته هایش در جبر، بیشتر به عصر دکارت و پاسکال و نیوتن مربوط می شود تا زمان خودش و این است که باید وی را بزرگ ترین ریاضی دان تمدن اسلامی به شمار آورد. کتاب «جبر و مقابله» او اثر مهمی است که به چند زبان ترجمه شده است. هم چنین این مسئله هم مشهور است که خیام در هندسه به «اصل توازی» رسید. یعنی کشف کرد که از هر نقطه خارج از یک خط فقط می توان یک خط موازی با آن رسم کرد و در جبر هم موفق به طبقه بندی و حل معادله های درجه اول و دوم و سوم شد.
یکی از محققان غربی (جورج سارتن در کتاب تاریخ علم) در این باره نوشته است: خیام اول کسی است که به تحقیق منظم علمی در معادلات درجه اول، دوم و سوم پرداخته و طبقه بندی تحسین برانگیزی از این معادلات به دست داده است. او در حل تمام صور معادلات درجه سوم منطقا تحقیق کرده و به حل هندسی آن ها توفیق یافته، چنان که رساله وی در علم جبر که مشتمل بر این تحقیقات است، معرف یک فکر منظم علمی است و این رساله یکی از برجسته ترین آثار قرون میانه و احتمالا برجسته ترین آن ها در این علم است.
اما اولین جایی که به خیام شاعر پرداخته می‌شود، کتاب عمادالدین کاتب اصفهانی با نام فریده‌القصر است که سال ‌۵٧٢ حدود نیم قرن پس از مرگ خیام نوشته شده و در آن از این حکیم و ریاضی‌دان عالیقدر به عنوان شاعر حوزه خراسان یاد شده است. خیام در زمان خود بسیار مورد احترام بوده است و ملکشاه سلجوقی او را در مقام ندما می‌نشانده و خاقان شمس‌الملوک در بخارا با او برتخت می‌نشسته است،اما سلطان سنجر به واسطه روایتی که درباره او ذکر شده، از او بغض و کینه بر دل گرفته است. به واسطه این روایت، می‌گویند در کودکی که سلطان سنجر آبله گرفته بوده است، خیام به بالین او می‌رود و در خواب، مجیر‌الدوله وزیر به او می‌گوید که این بچه مخوف است و بیماری وخیمی دارد.
از افسانه‌های کجول که برای خیام ساخته‌اند، دوستی و همشاگردی بودن او با نظام‌الملک و حسن صباح است که در جوامع‌التاریخ، تاریخ گزیده و روضه‌الصفا و تذکره دولتشاه نیز آمده است، اما با توجه به این که وفات خیام میان سالهای ۵٠۶ تا ‌۵١٧ است و حسن صباح در سال ‌۵١٨ وفات کرده است و ولادت خواجه‌نظام الملک نیز در سال ‌۴٠٨ است، هم سن بودن آنها تنها در صورتی امکان‌پذیر است که هر سه بالای صد سال عمر کرده باشند و این محال است.
در مورد رباعیات خیام که در زمان حاضر به آنها شهرت دارد، باید گفت: به واسطه تعصب مردم و افکار فلسفی خاص خیام تنها عده‌ای از دوستان و نزدیکان او می‌دانستند که او شاعر است و رباعیات نیز پس از مرگ او منتشر شده است. در کتاب نزهه‌الارواح شهر زوری از شعر خیام سخن گفته شده که ٧٠ یا ‌٨٠ سال پس از مرگ خیام نوشته شده است. همچنین در کتاب مرصادالعباد نجم‌الدین رازی نیز از دو رباعی او یاده شده است.
با توجه به این که محیط اجتماعی قرن پنجم برای جولان افکار فلسفی خاص، به مراتب نامساعد‌تر از قرن سوم و چهارم بوده و میدان نیز برای واعظان و محدثان فراخ‌تر گردیده است و رواج عقاید تعبدی بازار فلسفه را کساد و تعصبهای مذهبی به آزادی فکر غلبه داشته، خیام ترجیح داده است از فلسفه خود حرفی به میان نیاورد؛ چنان که گفته است:
خورشید به گل نهفت می‌نتوانم // و اسرار زمانه گفت می‌ نتوانم
از بحر تفکر سر برآورد خرد // دری که ز بیم سفت می‌نتوانم