دسته‌ها
ضرب المثل

تا کور شود هر آن که نتواند دید! ضرب المثل برای حسادت

المثل

 

تا کور شود هر آن که نتواند دید, ضرب المثل تا کور شود هر آن که نتواند دید

 یکی بود یکی نبود . یک لاک پشت و دو مرغابی با هم توی آب شنا می کردند . عده ای از مرغابی ها هم پرواز می کردند . لاک پشت بیشتر توی خشکی بود . این سه با هم خیلی دوست شده بودند ! روزی آب برکه کم شد و در حال خشک شدن بود . مرغابی ها تصمیم گرفتند آن جا را ترک کنند و به جایی بروند که هم خوش آب و هوا باشد و هم آب و آبادانی داشته باشد ، ولی چون نمی توانستند دوست شان را تنها بگذارند تکه چوبی پیدا کردند و هر کدام از یک طرف آن گرفته و قصد پرواز کردند و به لاک پشت هم گفتند که با دندان های محکمت چوب را بگیر و هر چه شنیدی جواب نده وگرنه به پایین پرتاب می شوی !
وقتی که حرکت کردند تمام کسانی که از پایین آن ها را می دیدند کلی حرف می زدند و نظر می دادند !
یکی می گفت : “خوب شد نمردیم و پرواز لاک پشت را هم دیدیم !” یکی گفت : “اگر لاک پشت پر داشت چه طوری پرواز می کرد ؟ ” و … بالاخره لاک پشت طاقت نیاورد و کاسه ی صبرش لبریز شد و خواست جواب حسادت ها و طعنه ها را بدهد . دهان باز کرد و گفت : “تا کور شود هر آن که نتواند دید !” اما تا این را گفت از آن بالا به زمین افتاد و تکه پاره شد . از آن روز به بعد در جواب کسانی که از روی حسادت چیزی بگویند گفته می شود : “تا کور شود هر آن که نتواند دید !”
منبع:nogolan.org

دسته‌ها
ضرب المثل

آب که سربالا بره قورباغه ابوعطا می خونه ضرب المثل هرج و مرج وبی نظمی

معنی آب که سربالا بره قورباغه ابوعطا می خونه

آب که سر بالا بره قورباغه ابوعطا می خونه همان طور که می دانید هیچ وقت آب سر بالایی نمی ره و این ضرب المثل به موضوع هرج و مرج و بی نظمی اشاره داره و وقتی یک نفر یا یک قسمت کارش را درست انجام نمی دهد بقیه اوضاع هم همانند آن می شود و کل سیستم دچار بی نظمی و مختل شدن می شوند در واقع وقتی که آب سر بالایی بخواهد برود قورباغه هم پس می تواند برای خودش ابوعطا بخواند و در اصل ساز خودش را بزند.

(نکته : ابوعطا نام بخشی از موسیقی ایرانی است)

 

 

آب که سر بالا رفت قورباغه ابو عطا می خواند,ضرب المثل،آب که سربالا بره قورباغه ابوعطا می خونه ضرب المثل هرج و مرج وبی نظمی

داستان ضرب المثل – روزی روزگاری ماهی قرمز کوچولویی همین طور که توی آب شنا می کرد ، احساس کرد مسیرش خود به خود و بدون اختیار او عوض می شود و هر چه تلاش می کرد مثل گذشته شنا کند نمی توانست .
همین طور که می رفت ، احساس کرد آب به سمت بالا می رود و حسابی هم خسته شده بود !
ناگهان صدای آوازی شنید ، خوب گوش کرد . اول فکر می کرد که شاید صدای یک روباه است . بعد گفت : ” نه ! صدای یک کلاغ است ! و باز گفت : ” باید صدای یک الاغ باشد ! ”

همین طور که آب به سمت بالا می رفت ، ماهی هم بیشتر به سطح آب نزدیک می شد . یک دفعه چشمش به قورباغه ای افتاد که در حال خواندن است ! با خودش فکر کرد که حالا تو این وضعیت عجیب و غریب این قورباغه هم ابو عطا می خواند !
منبع:nonahal.org

www.kolab.

دسته‌ها
ضرب المثل

آهسته که آسمان نداند…ضربالمثل درباره سر و راز

 

 

سرگرمی,ضرب المثل آهسته که آسمان نداند،آهسته که آسمان نداند...ضربالمثل درباره سر و راز،راز

آهسته که آسمان نداند…

یکی بود یکی نبود . مرد تنهایی بود که همه ی کارهایش را خود می کرد ؛ پختن غذا ، شستن ظرفها و لباس ها… او کنار رودخانه لباس هایش را می شست و روی طناب خشک می کرد. اما مدتی بود که تا تصمیم می گرفت لباس بشوید باران می بارید و لباس ها خشک نمی شد . لباس های کثیفش رفته رفته زیاد شد. او فکر می کرد که آسمان با او لج کرده است که تا می آید رخت بشوید باران می بارد.

روزی هوا آفتابی شد و او تصمیم گرفت تا بارانی نشده به بقالی رفته و صابونی بخرد . در راه با خود گفت ، کاش آسمان نفهمد که من می خواهم لباس بشویم وگرنه با من لج می کند . به بقّالی که رسید ، در حالیکه به صابون اشاره می کرد به بقال گفت : یکی از آن بده مرد بقال نفهمید روغن را نشان داد ، مرد گفت : نه ! لوبیا را نشان داد ، مرد گفت نه . خلاصه مرد با دستش صابون را برداشت و گفت ازین ، بقال گفت : پس صابون می خواهی.

مرد آهی کشید و گفت کاش اسمش را نمی بردی الان باز آسمان می فهمد و هوا ابری می شود.
از آن روز به بعد وقتی بخواهند به کسی بگویند که این حرف یک راز است و نباید جایی مطرح شود می گویند : آهسته که آسمان نداند.
منبع:nonahal.org