دسته‌ها
ضرب المثل

آب از سرچشمه گل آلود است ضرب المثل درباره اختلال ونابسامانی

 ارسطو, خلافت, داستان ضرب المثل،آب از سرچشمه گل آلود است ضرب المثل درباره اختلال ونابسامانی

اختلال و نابسامانی در هر یک از امور کشور ناشی از بی کفایتی و سوء تدبیر رئیس و مسئول آن موسسه یا اداره است .
آورده اند که …
عبارت مثل بالا با آنکه ساده بنظر می رسد ریشه تاریخی دارد و از زبان بیگانه به فارسی ترجمه شده است ، خلفای اموی جمعاً چهارده نفر بودند که از سال ۴۱ تا ۱۳۲ هجری در کشور پهناور اسلامی خلافت کرده اند . اگر چه در میان این خلفاء افراد محیل و مدیری چون معاویه و عبدالملک مروان وجود داشته اند ولی هیچیک از آنها در مقام فضیلت و تقوی و بشر دوستی همتای خلیفه ششم عمربن عبدالعزیز نمی شوند ، این خلیفه بزرگوار تعالیم اسلامی را تمام و کمال اجرا می کرد ودوران کوتاه خلافتش توأم با عدل و داد بوده است .
نسبت به خاندان رسالت خاصهٔ حضرت علی بن ابیطالب ( ع ) قلباً عشق می ورزید . روزی همین خلیفه از عربی شامی می پرسید : عاملان من در دیار شما چه می کنند و رفتارشان چگونه است ؟
عرب شامی با تبسمی رندانه پاسخ داد : آب اگر در چشمهٔ صاف و زلال باشد در نهرها و جویبارها هم صاف و زلال خواهد بود . همیشه آب از سرچشمه گل آلود است .
عمر بین عبدالعزیز از پاسخ صریح و کوبندهٔ عرب شامی به خود آمد و درس آموزنده ای آموخت .
بعضی ها این سخن را از حکیم یونانی ارسطو می دانند از آنجا که گفته بود : پادشاهان مانند دریا و ارکان دولت ، مثل ارنهاری هستند که از دریا منشعب می شوند . ولی بعضی ها آنرا از افلاطون می دانند که فرمود : پادشاه مانند جوی بزرگ بسیار آب است که به جویهای کوچک منشعب می شود . پس اگر جوی بزرگ شیرین باشد ، آب جویهای کوچک را بدین منوال توان یافت و اگر تلخ باشد هم ، چنان .

منبع:shamimm.ir

 

دسته‌ها
ضرب المثل

داستان ضرب المثل لا لحب علی (ع) بل لبغض معایه

داستان ضرب المثل, جنگ جمل

داستان ضرب المثل لا لحب علی (ع) بل لبغض معایه

ترجمه: نه به خاطر دوستی و علاقه با علی (ع) بلکه برای بغض و عداوت با معاویه.
یعنی اقدام به این عمل نه روی اصل علاقه و ارادت به علی بن ابی طالب (ع) بلکه به علت بغض و عداوت و دشمنی با معاویه انجام پذیرفته است.
این مثل عربی که در میان ایرانیان با سواد بخصوص آنهایی که به لسان عرب آشنایی دارند نیز مورد استفاده و استناد است در مواردی به کار می رود که بین دو نفر اختلاف وجود داشته باشد و شخص ثالث ظاهراً به نفر اول در این اختلاف کمک و مساعدت کند در حالی که این عمل و اقدامش باطناً روی اصل دشمنی و عداوت دیرینه با نفر دوم بوده که از این فرصت مناسب برای تلافی و انتقامجویی استفاده کرده است نه به خاطر دوستی با نفر اول. در چنین مورد و موارد مشابه آن به اختلاف بین ملل و جوامع می توان تسری داد.

اهل اصطلاح ضرب المثل بالا را به کار می برند و مقصود خویش را اظهار می دارند.
اکنون ببینیم چه کسانی روی اصل بغض و عداوت با معاویه، به فرزند ابی طالب کمک و یاری داده اند و این واقعه چه زمان و چه کیفیتی صورت پذیرفته که به صورت ضرب المثل در آمده است.
به صورتی که در کتب تاریخی آمده که پس از قتل عثمانی خلیفه سوم حضرت علی به ابی طالب (ع) به خلافت منصوب گردیده است و در دوران خلافتش دو جنگ بزرگ روی داده، یکی جنگ جمل که به کشته شدن طلحه و زبیر و هفده هزار تن از لشکریان عایشه منتهی گردید، دیگر جنگ صفین که در سال ۳۷ هجری بین علی (ع) و معاویه رخ داده است.
در جنگ اخیر که به روایات مختلف از چهل تا یک صد روز طول کشید در حدود نود جنگ بین طرفین روی داد و از دویست هزار نفر سپاهیان طرفین قریب هفتاد هزا نفر کشته شدند و سرانجام کار جدال و قتال کلمه حق یراد بها الباطل در کتاب حاضر نیز از آن بحث شده است.

برای آنکه اهمیت جنگ صفین و مبارزه حق و باطل روشن گردد کافی است گفته شود که در این جنگ عظیم بیست و پنج نفر از اصحاب پیغمبر اکرم (ص) نظیر عمار یاسر در سن ۹۱ سالگی و خزیمه بن ثابت انصاری ملقب به ذوالشهادتین و عبدالله بن بدیل و رقاء خزاغی که نود زخم برداشت در رکاب مولای متقیان (ع) شمشیر زدند تا به درجه شهادت رسیدند. در این جنگ شجاعتها و دلاوریهایی از حیدر کرار (ع) بروز و ظهور کرده که در تمام جنگها و غزوات گذشته نظایر آن کمتر دیده شده است.

از آن جمله در جنگ تن به تن با دو نفر از شجاعان و پهلوانان قبیله بنی لخم که به مواعید معاویه فریفته شده بودند می گویند ضربه ای که بر یکی از آن دو تن وارد آورد و باعث آن گردید که وی را از سر به جانب کمر دو نیمه ساخت به حدی با سرعت و برق آسا انجام گرفت که چند لحظه به علت آنکه دو نیمه سوار از یکدیگر جدا نشده بود سپاهیان تصور می کردند که سوار مزبور را آسیبی نرسیده است ولی چند لحظه بعد به یکبارگی آن دو نیمه از هم گسست و دانستند که ضربت شمشیر علی (ع) این کار شگرف را انجام داده است.
حضرت در جنگ با عمر و بن العیش چنان ضربتی زد که بدن وی از کمر به دو نیم شد و یک نیمه بر زمین افتاد و نیمه دیگر بر زین ماند. عمروعاص که شاهد این واقعه بود به معاویه گفت:«کسی جز حیدر کرار (ع) چنین ضربتی نزند.»

همان طوری که اشاره شد واقعه صفین در واقع مبارزه حق و باطل بود. یک طرف حضرت حضرت علی به ابی طالب (ع) قرار داشت که می خواست حق و عدالت را در پرتو تعالیم اسلامی اجرا کند و در این رهگذر حتی از برادر کهنسال و نابینا و کثیر الاولادش عقیل فروگذار نمی کرد. در طرف دیگر فرزند نابکار ابوسفیان معاویه و مشاور محیل و مکارش عمروعاص در رأس افرادی ناصالح و فریب خورده خودنمایی می کردند که مرام و مقصودشان تحصیل جاه و جلال و در اختیار گرفتن حکومت شکنجه و آزار مردم بی گناه و فی الجمله تضعیف و نابودی اسلام و حکومت اسلامی بوده است لاغیر.

راست است که اعراب صدر اسلام چون در ضمن محاربات و فتوحات عدیده صاحب مکتب و ثروت شده بودند به حکم زیاده طلبی علی الاکثر از سختگیریهای بی حد و حصر علی بن ابی طالب (ع) که مصمم بود احکام اسلام و قرآن را مو به مو اجرا کند دلخوش نبودند و به همین جهت غالب آنها جانب معاویه را مرعی داشتند ولی در این میان عده معدودی هم بودند که در عین نارضایی و ناخرسندی از علی (ع) هرگز حاضر نبودند به خودکامی و خودکامگی معاویه که بیت المال مسلمین را چون خوان یغما در اختیار دستگاه تبلیغات شیطانی قرار داده بود صحه بگذارند تا نهال نورس اسلام را که تازه می رفت نضج و نموی بگیرد و در اقصی نقاط عالم ریشه بدواند در مقابل دیدگانشان یکسره از بیخ و بن برکند و دوران جاهلیت را که براساس حکومت مطلقه و ظلم و ستم بر بندگان بردگان بوده است تجدید نماید. این بود که جمعی از آنها لا لحب علی (ع) بل لبغض معاویه، در زمره سپاهیان علی (ع) در آمدند و به جدال و قتال با سربازان معاویه پرداختند تا اسلام و قرآن را که ملعبه و بازیچه هوای نفس و جاه طلبیهای معاویه قرار گرفته بود از خطر زوال و نیستی نجات بخشند چه به زعم آنها اگر علی (ع) برای خلافت صالح نبود معاویه را فاسد می دانستند و نظرشان این بود که ابتدا دفع فاسد کنند و آن گاه فرد واجد شرایطی را به خلافت بردارند.
با این مقدمه که در نهایت ایجاز و اختصار شرح داده شد اصطلاح و ضرب المثل بالا زبان حال این عده مسلمین جاهل و غافل بوده است که در رکاب علی (ع) روی اصل بغض و عداوت با معاویه شمشیر می زدند.

اینها علی (ع) را دوست داشتند ولی از معاویه نفرت و بیزاری داشتند. به فرزند برومند ابی طالب ارادت نمی ورزیدند ولی فرزند ابوسفیان را به جان مخالفت و دشمن بودند. بی گمان غالب افراد این جمعیت همان کسانی بودند که پس از صدور قرار حکمیت به علت تعصب و بی خبری با خوارج همصدا شدند و چنین پنداشتند که اصولاً علی (ع) و معاویه و عمروعاص عوامل تشتت و اختلاف در میان مسلمین شده اند و مصلحت در آن است که هر سه نفر را از میان برداشت و شخص دیگری را به خلافت منصوب کرد تا امنیت و آرامش و وحدت کلمه در سرتاسر ممالک پهناور اسلامی برقرار بماند. متأسفانه نقشه آنها در مورد حضرت علی به ابی طالب (ع) کارگر افتاد ولی معاویه و عمروعاص جان سالم بدر بردند و قدرت و سیطره عمال معاویه، دیگر به آنها مجال دم زدن نداد و وقتی به خود آمدند و از کرده پشیمان شدند که ندامت و پشیمانی سودی نداشت.

منبع:avaxnet.com

دسته‌ها
ضرب المثل

چهارتکبیر زدن (ضرب المثل)

,چهارتکبیر زدن (ضرب المثل), خواجه شیراز, چهارتکبیر زدن,ضرب المثل- معنی ضرب المثل

 

چهارتکبیر زدن (ضرب المثل)

عبارت بالا در عرف اصطلاح عرفا و ارباب ذوق وادب کنایه از ترک علایق ، پشت پا زدن به دنیا و مافیها و رهاکردن امیال و آرزوها باشد .
خواجه شیراز می فرماید :

من هماندم که وضو ساختم از چشمه عشق
چهارتکبیر زدم : یکسره بر هرچه که هست

باید دید منظور از چهار تکبیر و شان نزول آن چیست که آدمی چون بخواهد تبرای مطلق از ما سوی بجوید آن را به چهار تکبیر تعبیر میکند .

تکبیر از لحاظ ریشه و مفهوم لغوی « بزرگ و کلان گردانیدن چیزی و بزرگ شمردن و بزرگی صفت کردن آن چیز آمده است » همچنین به منظور بزرگ داشتن و خدای را به بزرگی یاد کردن نیز تکبیر می گویند .
در محارباتی که در صدر اسلام بین مسلمین وسپاهیان دشمن روی می داد هنگامی که جنگ مغلوبه می شد مسلمین تکبیرگویان پیش می رفتند و با صدای الله اکبر شمشیرمی زدند تا دوست و دشمن را بشناسند و احیاناً به جانب خودی و آشنا شمشیرحوالت نکنند . از طرف دیگرتکبیر علامت فتح و پیروزی هم بوده است . درمیدان جنگ پس ازغلبه بردشمن تکبیر میگفتند . به هنگام صلح هم چون متهمی در مجمع عمومی و محضر قضات محکمه اقراربه جرم می کرد مستنطق یا بازپرس به علامت موفقیت تکبیر میگفت و حاضران جلسه با صدای بلند پاسخ می دادند .

تکبیر دیگری به نام تکبیره الاحرام داریم که اولین تکبیر نماز است وچون بعد از آن سخن گفتن یا عملی غیر از اعمال نماز به جای آوردن حرام است بدین جهت آن را تکبیره الاحرام گویند .
اما چهارتکبیراختصاص به نماز میت دارد که به مذهب اهل سنت و جماعت بر جسد و جنازه میت گفته می شود و چون بعد از آن میت را برای همیشه وداع می گویند لهذا در اصطلاح عمومی از آن به معنی و مفهوم ترک و قطع علایق تعبیر شده است . توضیح آنکه قبل ازخلافت عمر نماز میت را با چهارو پنج و شش تکبیر می گزاردند . در زمان عمر منحصر به چهار تکبیر شد . و از آن موقع تاکنون در نزد اهل سنت به همین منوال باقی مانده است ولی در مذهب تشیع خلافی نیست که در نماز میت یا نماز جنازه پنج تکبیر گفته می شود .
این نکته هم ناگفته نماند که تنها بر جنازه مولای متقیان حضرت علی بن ابی طالب (ع) هفت تکبیر گفته شده .
در پایان مقال بی مناسبت نیست که این روایت را در رابطه با فضیلت چهار تکبیر نقل کنیم :
هرکس در بامداد بعد از وضو با غسل با خلوص نیت و از صمیم قلب چهار تکبیر را رو به سوی چهار جهت اصلی بر زبان بیاورد به طور حتم به مراد خود به شرط اینکه مشروع و عقلانی باشد خواهد رسید … از چهار تکبیر برای هر حاجت حتی رفع دشمنی هم می توان استفاده کرد . اگر شما دشمنی داشته باشید که از او می ترسید وبیم دارید که گزندی به شما بزند می توانید به وسیله چهار تکبیر دشمنی او را نسبت به خود رفع نمایید مشروط بر اینکه نخواهید آسیبی به او برسد ، چون از اسم اعظم خداوند نباید استمداد کرد مگر برای کارهای مشروع و اعمال مثبت نه اعمالی که باعث آزار دیگری بشود یا به او آسیب برساند که در این صورت نتیجه معکوس به دست می آید و آن کس که برای آزار دیگری چهار تکبیر میگوید خود دچار رنج و بدبختی می شود .

fun.akairan