دسته‌ها
اخبار ورزشی

دخترم برای پیروزی استقلال ۹۰ دقیقه صلوات می‌فرستاد

پایگاه خبری – تحلیلی رسانه ۷:

به گزارش رسانه ۷، سحر خدایاری هوادار استقلال که به دلیل خودسوزی بستری شده بود، پس از یک هفته درگذشت. فوت او واکنش‌های زیادی در میان رسانه‌های داخلی و خارجی داشت. هنوز خیلی‌ها از زوایای این ماجرا به طور کامل خبر ندارند و بی شک مسئولان می‌توانند در این باره توضیح روشنی بدهند. گفت‌وگویی با پدر سحر داشتیم و او درباره این ماجرا حرف‌هایی زد و البته از فوتبالی‌ها خواست کاری نکنند برای خارجی‌ها یک فرصت باشد.

آقای خدایاری خیلی از چهره‌های فوتبالی برای دختر شما پست گذاشتند و حمایت کردند. این پست‌ها را دیدید؟
نه من ندیدم. خیلی درگیر کارها و عزای دخترمان و امام حسین(ع) بودیم. اصلاً فضای مجازی را ندیدم. باید در عین حال که از همه تشکر کنم یک درخواست هم داشته باشم. طوری رفتار نکنند که خارجی‌ها از این رفتارها بهره‌برداری کنند و بخواهند به خاطر این اتفاق، انقلاب ما را زیر سؤال ببرند. من راضی نیستم که این اتفاق رخ دهد و بهانه دست خارجی‌ها بیفتد. کلاً نمی‌دانم باید درباره این غم چه بگویم. باید بگویم راضی ام به رضای خدا.

یعنی شما معتقدید خارجی‌ها قصد دارند از این ماجرا به نفع خودشان سوء‌استفاده کنند.
بله، این موضوع یک موضوع داخلی است و ربطی به رسانه‌های خارجی ندارد. آن‌ها می‌خواهند سوءاستفاده کنند. خارجی‌هایی که نشان می‌دهند ناراحت هستند، حتی از این اتفاقات خوشحال می‌شوند چون می‌خواهند به نفع خودشان از آن استفاده کنند. از بی‌بی‌سی با من تماس گرفتند که بیا حرف بزن. من اصلاً سؤال‌هایشان را جواب ندادم. گفتم از شما دل‌سوزی نمی‌خواهیم. از رادیو بی‌بی‌سی دل‌سوزی نمی‌خواهیم. ۴۰ سال است که می‌بینم دارید با مملکت ما چه‌کار می‌کنید. این‌ها می‌خواهند انقلاب ما را زیر سؤال ببرند. خواسته ما از ستاره‌ها و چهره‌های نامی این است که طوری رفتار نکنند که آن‌ها بخواهند سوء‌استفاده کنند.

از فوتبالی‌ها کسی با شما تماس گرفت؟
نه هیچ‌کس با ما تماس نگرفته است.

از باشگاه استقلال چطور؟
نه از این باشگاه هم کسی با ما تماسی نگرفت.

توقعی ندارید؟
نه من از هیچ‌کس توقع ندارم که زنگ بزند. یک نکته را باید بگویم درباره دخترم. دختر من شب تاسوعا از دنیا رفت. روز تاسوعا او را به خاک سپردم و عاشورا هم شب اول قبر دخترم است. این چه معنایی دارد؟ چنین سعادتی نصیب دختر من شده است. این سعادت نصیب هر کسی نمی‌شود. دختر من خیلی دختر مظلومی بود. حالا یک سادگی کرد. نباید این اتفاق می‌افتاد. نمی‌دانم چه شد او تصمیم گرفت خودش را آتش بزند. دختر من عاشق فوتبال بود. او موقع تماشای فوتبال صلوات می‌فرستاد. دختر من معتقد بود. بدون تسبیح فوتبال نگاه نمی‌کرد. بعضی‌ها درباره دخترم حرف‌هایی می‌زنند ولی من او را خوب می‌شناختم. دختر من اراذل و اوباش نبود. یک دختر ساده بود.

قطعاً خیلی هم به فوتبال علاقه داشت که این کار را کرد.
بله، دخترم عاشق فوتبال بود. هر وقت استقلال بازی داشت، پای تلویزیون می‌نشست و تسبیح می‌انداخت. خیلی وقت‌ها گریه می‌کرد. برای پیروز شدن استقلال ۹۰ دقیقه صلوات می‌فرستاد.

شما موافق بودید به ورزشگاه برود؟ اصلاً در جریان بودید این کار را می‌کرد؟
دخترم می‌دانست من با استادیوم رفتنش خیلی مخالف هستم به خاطر همین مخفیانه این کار را می‌کرد. گاهی به خواهرش می‌گفت که می‌خواهد به استادیوم برود. یعنی ما در جریان نبودیم و قایمکی این کار را می‌کرد. من اگر می‌دانستم به ورزشگاه می‌رود هرگز اجازه نمی‌دادم این کار را انجام دهد.

اینکه دادگاه ۶ ماه برای حبس او رأی داده بود، صحت دارد؟
نه اصلاً چنین موضوعی نبوده که علیه دخترم ۶ ماه رأی حبس داده باشند.

دلیل خودکشی چه بود؟ چرا خودسوزی کرده؟
ما دنبالش هستیم که بدانیم چرا دست به این کار زده است. نشد با دخترم حرف بزنم. او به خاطر میزان سوختگی دیگر توان حرف زدن نداشت. اگر می‌توانست حرف بزند حتماً می‌فهمیدم. واقعاً نمی‌دانیم چرا دخترم دست به چنین کاری زد و خودش را به آتش کشید.

تصویری هم از دخترتان روی تخت بیمارستان منتشر شد که الان در فضای مجازی دست به دست می‌شود.
واقعاً؟ من از شما می‌شنوم.

موافق بودید این تصویر منتشر شود؟
موافق که نبودیم و نمی‌دانیم چه کسی این کار را کرده است.

از قول شما خواندیم که دخترتان قبلاً هم خودکشی کرده است. حقیقت داشت؟
بله، دختر من کمی اختلال اعصاب و روان داشت. متأسفانه قبلاً هم به شکل دیگری می‌خواست خودکشی کند که البته نگذاشتیم این اتفاق بیفتد.

الان فوتبالی‌ها قول و قرار گذاشته‌اند به خاطر دختر شما به ورزشگاه نروند. شما موافق هستید؟
نه من موافق نیستم. بروند ورزشگاه بازی‌شان را ببینند. ورزشکاران به ورزشگاه بروند و کارشان را انجام دهند. ما کاری به ورزش کردن آن‌ها نداریم.

می‌دانیم شرایط سخت است. حال همسرتان بهتر شده؟
در غم سوگواری امام حسین(ع) این غم سراغ ما آمده است. از دست دادن دخترم مقابل شهادت امام حسین(ع) چیزی نیست. غم دخترم مقابل غم از دست دادن حسین سنگین‎‌تر نیست. روز تاسوعا و عاشورا این اتفاقات افتاد. این خودش خیلی عجیب است که سرنوشت دختر من هم با این دو روز گره خورد.

منبع خبر: خبر ورزشی

آخرین اخبار روز ایران و جهان را در سایت خبری-تحلیلی رسانه ۷ بخوانید.

دسته‌ها
اخبار ورزشی

دختر آبی درگذشت

پایگاه خبری – تحلیلی رسانه ۷:

پایگاه خبری رکنا نوشت: ماجرای دختر فوتبالی از پنج روز پیش جنجال زیادی به پا کرده است؛ دختر ۳۰ ساله‌ای که خودش را در مقابل دادگاه انقلاب به آتش کشید. سحر خودش را سوزاند و مشخص شد که به عشق فوتبال و تماشای آن از نزدیک به چنین سرنوشتی دچار شده است.

ماجرا از این قرار است که سحر به استادیوم رفت و می‌خواست بازی استقلال را تماشا کند که او را دستگیر کردند. ۶ ماه از دستگیری و آزادی‌اش گذشت تا این‌که درنهایت روز دادگاه، درحالی‌که هیچ جلسه‌ای برگزار نشد و قاضی پرونده‌اش به مرخصی رفته بود، خودش را سوزاند.

گویا این دختر جوان هفته گذشته بعد از این‌که برای گرفتن تلفن همراهش به دادسرا مراجعه کرد، متوجه شد باید برای تحمل ۶ ماه حبس به زندان برگردد. او بعد از شنیدن این خبر برآشفت و از دادسرا خارج شد و به گفته شاهدان درحالی که فریاد می‌کشید و از موضوعی اعتراض داشت، اقدام به خودسوزی کرد و با ۹۰ درصد سوختگی از نوع درجه ۳ به بیمارستان منتقل شد. حالا خبر رسیده که دختر آبی صبح روز دوشنبه در بیمارستان درگذشته است.

در ادامه مصاحبه‌ای از پدر این مرحوم که در رکنا منتشر شده را می‌خوانید.

روز حادثه چطور در جریان خودسوزی دخترتان قرار گرفتید؟
ظهر بود که از بیمارستان به دخترم زنگ زده بودند. دخترم هم موضوع را به من اطلاع داد و با هم به تهران رفتیم.

شما می‌دانستید که سارا قصد رفتن به استادیوم را دارد؟
نه، به هیچ عنوان خبر نداشتم. من اگر می‌دانستم جلوی او را می‌گرفتم و هیچ وقت اجازه نمی‌دادم به استادیوم برود.

چرا؟
چون جرم است. اصلا درست نیست که دختر به استادیوم برود و من حتما با دلیل منطقی جلوی او را می‌گرفتم. نه عقاید من قبول می‌کند، نه عرف جامعه که یک دختر بین آن همه مرد در استادیوم برود، ولی متاسفانه سارا بدون اطلاع ما به آن‌جا رفته بود.

آن روز به چه بهانه‌ای از خانه رفت؟
هیچ بهانه‌ای نیاورد. اصلا حرفی نزد و بدون اطلاع از خانه خارج شد.

شما با علاقه سارا به فوتبال مشکلی داشتید؟
نه. رفته بودم سوال کرده بودم، تماشای فوتبال در خانه و از پشت تلویزیون هیچ اشکال و ایرادی نداشت، برای همین جلوی او را نمی‌گرفتم. سارا همیشه در خانه فوتبال می‌دید و پی‌گیر تمام بازی‌ها بود؛ مخصوصا تیم مورد علاقه‌اش. من هم مخالفتی نداشتم، اما نمی‌دانستم می‌خواهد به استادیوم برود.

قبلا هم به استادیوم رفته بود؟
نه، این اولین بار بود که رفته و دستگیر هم شده بود. ما هم نمی‌دانستیم. هم من و هم همسرم حتما اجازه رفتن به او نمی‌دادیم.

سارا شاغل بود؟
نه. کار نمی‌کرد. درس می‌خواند.

چه مدرکی دارد؟
دو لیسانس زبان و کامپیوتر دارد. من هم مخالف درس خواندنش نبودم، همیشه می‌گفتم درس بخوان تا به جامعه کمکی بکنی.

دوست داشت چه کاره شود؟
قبل از این‌که دانشجو شود، می‌گفت دلش می‌خواهد پلیس شود تا بتواند آدم‌های بد را از جامعه جمع کند، ولی من به او گفتم نمی‌توانی این کار را انجام دهی، تو دختری و جثه ضعیفی داری.

یعنی مخالفت کردید؟
نه اصلا. من همیشه می‌گفتم هر کاری دوست داری انجام بده، فقط آن روز به او گفتم نمی‌توانی پلیس شوی و در عوض برو سراغ کاری که بتوانی خدمتی به جامعه انجام دهی، ولی اگر به دنبالش می‌رفت، جلویش را نمی‌گرفتم. اگر به من بود دخترم الان باید یک کارمند می‌شد. هشت سال پیش بود که او را به جایی معرفی کردم، اما رفت و گفت که قبولش نکرده‌اند. بعدها به خواهرش گفته بود خودش کاری کرده که او را رد کنند. من هم حرفی به او نزدم.

بیماری سارا چه بود؟
او بیماری اعصاب و روان داشت، حالش اصلا خوب نبود، چند سالی قرص و دارو می‌خورد، البته مادرش یواشکی به او دارو می‌داد، چون خودش معتقد بود که بیماری ندارد. مرتب دارو را در چایی و نوشیدنی به دخترم می‌داد، ولی از یک سال پیش دارو را قطع کرد. دکتر گفته بود وقتی دارو را قطع می‌کنید، باید مواظبش باشید، چون ممکن است کارهای خطرناک کند.

چرا دارو را قطع کردید؟
دکتر می‌گفت این داروها ضرر دارد، حتی ممکن است نابینا شود. مادرش هم می‌ترسید برای همین داروها را قطع کرد.

سارا قبلا هم خودکشی کرده بود؟
بله، یک بار در دانشگاه خودکشی کرده بود.

شما خودتان جانباز هستید؟
بله. جانباز ۱۵‌درصد هستم. ‌سال ۶۱ در کردستان.

شغل شما چیست؟
الان بازنشسته هستم. قبلا ۱۰‌سال در بنیاد جانبازان و چند سالی هم در جهاد سازندگی کار کردم.

در این مدت که دخترتان روی تخت بیمارستان است، فوتبالی‌های زیادی پی‌گیر پرونده او شدند، کسی سراغ شما هم آمده؟
نه، اصلا هیچ‌کس سراغ من نیامده است. من هیچ بازیکنی را ندیدم که پی‌گیر پرونده دخترم باشد.

شما چند فرزند دارید؟
۶ دختر و دو پسر دارم.

آن‌ها هم عاشق فوتبال هستند؟
در خانواده ما فقط سارا بود که به فوتبال علاقه داشت؛ حتی پسرهایم هم سرشان به کار و درس گرم بود و زیاد به فوتبال توجه نمی‌کردند، ولی سارا عاشق فوتبال بود. او هم خیلی دختر ساده‌ای بود، اما از پنج ‌سال پیش بود که ناگهان عاشق فوتبال شد، آن هم تیم استقلال. اوایل جلوی تلویزیون می‌نشست و برای پیروزی تیم محبوبش با تسبیح صلوات می‌فرستاد، آخر هم سر همین ماجرا هم خودش را سوزاند و هم ما را؛ الان چند روز است که زندگی نداریم. یک پای من تهران است و یک پایم قم. دخترم هم خودش را نابود کرد و هم ما را…

منبع خبر: خبر ورزشی

آخرین اخبار روز ایران و جهان را در سایت خبری-تحلیلی رسانه ۷ بخوانید.