دسته‌ها
ضرب المثل

ضرب المثل دیگه خرت نمیشم

مادرزنی هر روز به دخترش یاد می‌داد که چطور برای شوهرش خرج‌تراشی کند و از او پول در بیاورد و او را

مادرزنی هر روز به دخترش یاد می‌داد که چطور برای شوهرش خرج‌تراشی کند و از او پول در بیاورد و او را مطیع و فرمانبر خودش بکند. تا اینکه روزی به دخترش گفت: «خب! تا حالا خرش کردی سوارش شدی یا نه؟» دختر گفت: «چطور خرش کنم و سوارش بشم؟» گفت: «امشب که می‌خواهید برای خوابیدن به پشت‌بوم برید به او بگو که ترا به پشتش سوار کند و به پشت بوم ببره» از قضا داماد این زن پشت دیوار ایستاده بود و حرف آنها را گوش می‌داد اما به روی زن و مادرزنش نیاورد. تا اینکه شب شد و موقعی که زن و شوهر خواستند بالای بام بروند به شوهرش گفت: «امشب باید منو به پشت خودت سوار کنی و به پشت بوم ببری»

شوهر قبول کرد و گفت: «من که تا حالا مطیع تو بودم و هر کاری که گفتی کردم این کار رو هم به خاطر تو می‌کنم» شوهر، زنش را به پشتش سوار کرد و از پله‌‌ها بالا رفت و همین که به پله آخری رسید یک دفعه کمرش را راست کرد، زن بیچاره از بالای پله‌‌ها به پایین پرت شد و پاش شکست شوهر پایین آمد و رو کرد به زنش و گفت: «آنکه گفت سوار خر شو یادت نداد که تنگ خر را محکم ببندد! تو لایق من نیستی، برو که دیگه خرت نمیشم!»

پرشین بوک

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *