دسته‌ها
اخبار علمی

سفر اولین کشتی کروز هیبریدی جهان که با باتری کار می‌کند +عکس


“هورتیگروتن” اپراتور مجری سفر این کشتی کروز اعلام کرده است این کشتی که برای نخستین‌بار از باتری استفاده می‌کند از نروژ به سوی سایر مناطق حرکت خواهد کرد. این کشتی هیبریدی می‌تواند ۵۰۰ مسافر را حمل کند و برای حمل و نقل و سفر در اب و هوا و شرایط جوی دشوار طراحی شده است”. 

رسانه ۷ :

سرویس علم و فناوری- اولین کشتی کروز جهان که هیبریدی است و انرژی آن برای حرکت از طریق باتری تامین می شود برای نخستین‌بارّ به منظور سفر در قطب شمال راه‌اندازی شده است. 

به گزارش آفتاب‎نیوز؛ روزنامه بریتانیایی “دیلی میل” با انتشار این خبر می‌نویسد: “اغلب، موتور سایر کشتی‌ها با گازوئیل کار می‌کند این کشتی اما می‌تواند با باتری کار کند. در شرایط مطلوب این کشتی قابلیت حرکت به مدت ۴۰ تا ۶۵ دقیقه با باتری را دارد. این کشتی این هفته در قطب شمال حرکت می‌کند و در مسیر شمال غربی به سوی آلاسکا حرکت خواهد کرد.

“هورتیگروتن” اپراتور مجری سفر این کشتی کروز اعلام کرده است این کشتی که برای نخستین‌بار از باتری استفاده می‌کند از نروژ به سوی سایر مناطق حرکت خواهد کرد. این کشتی هیبریدی می‌تواند ۵۰۰ مسافر را حمل کند و برای حمل و نقل و سفر در اب و هوا و شرایط جوی دشوار طراحی شده است”. 

همچنین، این کشتی باعث کاهش مصرف سوخت می‌شود و ۲۰ درصد از تولید کل دی اکسید کربن را نیز کاهش می‌دهد.

دسته‌ها
اخبار علمی

چگونگی و دلیل مرگ سیاره‌ها

اغلب سیاره‌ها عمری طولانی دارند؛ اما تا ابد زنده نمی‌مانند. ستاره‌های گرسنه و همسایه‌های متخاصم می‌توانند به‌طورکامل سیاره را به کام نابودی بکشانند؛ درحالی‌که برخوردها و فعالیت‌های پیوسته‌ی آتش‌فشانی می‌توانند سطح سیاره را برای حیات آماده کنند. نظریه‌های متعددی درباره‌ی مرگ سیاره‌ها وجود دارند. شان ریموند، مدل‌ساز سیاره‌ای در مرکز اخترفیزیک بوردو فرانسه، مقاله‌هایی درباره‌ی چگونگی مرگ سیاره‌ها نوشته است. به‌اعتقاد او، با اینکه تمام سیاره‌ها نمی‌میرند، اغلب آن‌ها روزی به مکانی مُرده و راکد تبدیل می‌شوند.

فاجعه‌ی اقلیمی

چرخه‌ی اقلیمی زمین نقش مهمی در تعادل دمایی و حفظ حیات این سیاره ایفا می‌کند؛ اما ممکن است روزی سیاره‌ای سنگی، مانند زمین، هم دچار بی‌نظمی شود و طی حوادثی به سیاره‌ای به‌شدت داغ یا گلوله‌ای برفی تبدیل شود.

کربن‌دی‌اکسید موجود در جوّ زمین نقش زیادی در تعدیل دمای آن دارد. کربن‌دی‌اکسید و دیگر گازهای گلخانه‌ای موجود در جوّ (ازجمله آب و متان و نیتروس اکسید) مانند پتویی عمل می‌کنند که زمین را گرم نگه‌ می‌دارند و مانع از فرار تشعشعات خورشیدی به داخل فضا می‌شوند. کربن‌دی‌اکسید عامل اصلی گرمایش سطح زمین و افزایش بارندگی است. بارش باران بخشی از کربن‌دی‌اکسید موجود در جوّ را از بین می‌برد و در سنگ‌های کربنات کف دریا رسوب می‌کند و بدین‌ترتیب، دمای سطح زمین تعدیل می‌شود.

گلوله برفی

تصور هنرمند از دنیایی منجمد. اگر سیاره به‌اندازه‌ی کافی سرد شود، به گلوله‌ی برفی تبدیل خواهد شد.

اگر به دلیلی مثل افزایش فعالیت‌های آتش‌فشانی، سرعت انباشته‌شدن کربن‌دی‌اکسید در جوّ سریع‌تر از سرعت رسوب آن در سنگ‌ها باشد، اثر گریز گلخانه‌ای رخ می‌دهد. در این فرایند، دمای سطح بالاتر از نقطه‌ی جوش آب می‌رود که می‌تواند برای موجودات زنده‌ی آبزی مشکل‌ساز شود. افزایش دما باعث می‌شود بخشی از جوّ از بین برود و به داخل فضا نشر کند. بدین‌ترتیب دیوار محافظتی دربرابر تشعشعات فضایی خورشید و ستاره‌های دیگر از بین می‌رود. ریموند می‌گوید:

گرمایش گلخانه‌ای یکی از دلایل اصلی حفظ حیات جوّ است و تا حد مشخصی مطلوب است؛ اما اگر از کنترل خارج شود، مشکل‌ساز خواهد شد.

شایان ذکر است فقط گرما به مرگ سیاره منجر نمی‌شود. وقتی سیاره تا حد مشخصی سرد شود، به گلوله‌ای برفی یا جسمی سنگی تبدیل می‌شود که با یخ پوشیده شده است. یخ و برف بخش زیادی از نور را به داخل فضا منعکس می‌کنند و دما را بیش‌ازپیش کاهش می‌دهند.

درصورت افزایش فعالیت‌های آتش‌فشانی، کربن‌دی‌اکسید و گازهای دیگر وارد جوّ می‌شوند و سیاره دوباره گرم می‌شود؛ اما اگر یخبندان روی سیاره‌ای فاقد صفحات تکتونیکی و آتش‌فشان‌ها رخ دهد، آن سیاره برای همیشه در شرایط یخبندان باقی خواهد ماند.

به‌گفته‌ی ریموند، تمام سیاره‌هایی که ظرفیت حیات را دارند، درمعرض خطر اقلیمی قرار دارند. خطر اقلیمی سکونت‌پذیری سیاره را تهدید می‌کند؛ ولی به نابودی کامل آن منجر نمی‌شود.

گدازه یا حیات

قدرت سیاره‌های همسایه می‌تواند بر مدار زمین تأثیر بگذارد. بدین‌ترتیب، فشار بر ساختار داخلی زمین و درنتیجه، دمای لایه‌ی میانی آن (گوشته) افزایش می‌یابد. در چنین شرایطی، گرما به‌دنبال راهی برای خروج خواهد بود. آتش‌فشان‌ها متداول‌ترین راه خروج گرما از لایه‌های زیرین سیاره‌ها هستند.

فعالیت‌های آتش‌فشانی به‌شکل چشمگیری بر محیط سیاره تأثیر می‌گذارند. به‌نقل از سازمان پژوهش‌های جوّی، ذرات گاز و غباری که ازطریق فعالیت‌های آتش‌فشانی وارد جوّ می‌شوند، کاهش دمای زمین را سبب می‌شوند و از آن درمقابل تشعشعات محافظت می‌کنند. فوران کوه تامبورا در سال ۱۸۱۵ (بزرگ‌ترین فوران ثبت‌شده در تاریخ زمین) باعث انتشار مقادیر زیادی خاکستر و کاهش دمای سراسری شد؛ به‌طوری‌که سال ۱۸۱۶ به سال بدون تابستان معروف شد.

افزون‌براین، آتش‌فشان‌ها به‌دلیل انتشار گازهای گلخانه‌ای در جوّ زمین، می‌توانند پیامدهای منفی مثل گرمایش جهانی را هم به‌دنبال داشته باشند. فوران‌های بزرگ و مستمر آتش‌فشانی به اثر گریز گلخانه‌ای منجر می‌شوند و می‌توانند دنیای مسکونی مثل زمین را به سیاره‌ای متلاطم و نامسکون مانند زهره تبدیل کنند.

آتشفشان کیلائو از فضا

برخورد دنباله‌دار

سیارک‌های سنگی و دنباله‌دارهای یخی، همواره تهدید بزرگی برای همسایه‌های خود هستند. با قرارگرفتن سیاره‌ها در مدار نهایی پس از شکل‌گیری و انتقال، قدرت جاذبه‌ی آن‌ها می‌تواند دنباله‌دارها و سیارک‌های اطراف را جابه‌جا کند. برخی از این اجرام به اطراف منظومه‌ی سیاره‌ای رانده می‌شوند؛ درحالی‌که برخی دیگر به‌طرف داخل حرکت می‌کنند و احتمال برخورد آن‌ها با سیاره‌های سنگی ازجمله زمین وجود دارد.

برای مثال در منظومه‌ی شمسی، جابه‌جایی‌های نهایی نپتون و استقرار آن در مدار دائمی باعث شد دنباله‌دارهای متعددی به‌سمت داخل منظومه‌ی شمسی حرکت کنند و درنهایت، به مشتری برسند. سیاره‌ی مشتری برخی اجرام یخی را به‌سمت خارج پرتاب کرد؛ اما برخی دیگر هم در دوره‌ای موسوم به آخرین بمباران سنگین به‌سمت زمین حرکت کردند.

تغییرات اقلیمی سیاره ها

تصویر مفهومی هنرمند از تاریخچه‌ی اولیه‌ی زمین، بمباران سطحی زمین بر اثر برخوردهای بزرگ را نشان می‌دهد.

روزانه تقریبا ۱۰۰ تن ماده‌ی میان‌سیاره‌ای ازجمله غبار، جذب جوّ زمین می‌شوند. به‌نقل از ناسا، احتمال برخورد اجرام بزرگ‌تر از ۱۰۰ متر به زمین، یک در ۱۰ هزار سال و احتمال برخورد اجرام بزرگ‌تر از یک کیلومتر، یک در ۱۰۰ هزار سال است.

با دفع این اجرام مخرب به‌وسیله‌ی غول‌های گازی، برخورد رخ می‌دهد. برخورد اجرام متوسط باعث ورود سنگ‌ریزه‌ها و غبار به داخل جوّ سیاره می‌شود؛ اما اجرام غول‌آسا آثار مخرب‌تری به‌دنبال خواهند داشت. یکی از نتایج افزایش برخوردها، تغییرات اقلیمی خواهد بود که درنهایت، ممکن است حیات را از بین ببرد. براساس محاسبه‌ها و بررسی‌های ریموند روی بقایای سیاره‌ها در منظومه‌های ستاره‌ای دیگر، یک‌میلیارد سیاره‌ی شبه‌زمین به چنین سرنوشتی دچار خواهند شد.

برادر بد

مشتری به‌عنوان سنگین‌ترین سیاره‌ی منظومه‌ی شمسی پس از خورشید مثل برادر بزرگ‌تری است که از سیاره‌های سنگی درمقابل برخوردها محافظت می‌کند. سیاره‌های گازی غول‌آسا در منظومه‌های دیگر چنین نقشی ایفا می‌کنند؛ اما اگر غول گازی مشابه مشتری ثبات خود را از دست دهد، آثار مخربی بر دنیاهای اطراف خود خواهد داشت.

پس از شکل‌گیری ستاره‌ها، سیاره‌ها از دیسک گاز و غبار باقی‌مانده تشکیل شدند. به‌دلیل قدرت جاذبه‌ای فراوان دیسک گاز و غبار، سیاره‌های گازی، تنها در طی چندمیلیون سال تشکیل و در مدار خود مستقر شدند. بااین‌حال، سیاره‌ها می‌توانند به‌سادگی مدارشان را تغییر دهند.

سیاره‌های غول‌آسا می‌توانند سیاره‌های دیگر را از مدار خود خارج کنند

ازآنجاکه سیاره‌های غول‌آسا بسیار بزرگ‌تر از سیاره‌های سنگی هستند، قدرت جاذبه‌ی آن‌ها تأثیر چشمگیری بر مدار سیاره‌های کوچک‌تر خواهد گذاشت؛ اما سیاره‌های بزرگ‌تر هم در امان نیستند. دو سیاره‌ی غول‌آسا می‌توانند بر یکدیگر نیرو وارد کنند و حتی بیش‌ازحد به یکدیگر نزدیک شوند. به‌نقل از ریموند، سیاره‌های غول‌آسا به‌ندرت برخورد می‌کنند؛ اما تأثیر جاذبه‌‌‌ی آن‌ها بر یکدیگر چشمگیر است. درنهایت، برخی از سیاره‌ها ممکن است کاملا از مدار خود خارج و به اجرام شناور در فضا تبدیل شوند.

براساس محاسبات ریموند، غول‌های گازی پنج‌میلیارد سیاره‌ی سنگی را نابود کرده‌اند. اغلب فروپاشی‌ها خیلی زود پس از شکل‌گیری سیاره‌ها رخ داده‌اند. بااین‌حال، ممکن است این اتفاقات در زمان حیات سیستم و درست پس از تکامل سیاره رخ دهند. اگر صرفا ۱ درصد از غول‌های گازی در طول عمر سیاره‌ای خود دچار ناپایداری شوند، احتمال نابودی ۵۰ میلیون سیاره‌ی مسکون وجود دارد.

برخورد دو سیاره

یکی از راه‌های نابودی سیاره‌ها، برخورد آن‌ها با یکدیگر است؛ اما این اتفاق همیشه رخ نمی‌دهد.

فروپاشی به‌وسیله‌ی ستاره‌ها

ستاره‌ها هم مانند سیاره‌ها، دچار فروپاشی می‌شوند و تحولات آن‌ها اثر چشمگیری بر سیاره‌های اطرافشان خواهد گذاشت. برای مثال، پس از ۱۰۰ میلیون سال، درخشش کوتوله‌های سرخ به ۱۰ برابر درخشش خورشید برسد. سیاره‌هایی که در اطراف کوتوله‌های سرخ می‌چرخند، تنها برای چندمیلیون سال در محدوده‌ی مسکون قرار می‌گیرند؛ اما با افزایش درخشش ستاره و دما، آب‌های سطحی سیاره‌های اطراف آن تبخیر می‌شوند. بااین‌حال سیاره‌هایی که در اطراف کوتوله‌ی سرخ داغ می‌چرخند، می‌توانند به حیات ادامه دهند. ریموند می‌گوید:

نمی‌دانیم این فرایند سیاره را به‌طورکامل خشک می‌کند یا تنها لایه‌های بیرونی اقیانوس‌ها را از بین می‌برد. اگر سیاره از آب‌های زیرزمینی برخوردار باشد (آب‌های زیرزمینی زمین چندبرابر بیشتر از آب‌های سطحی هستند)، می‌تواند دربرابر خشک‌شدن اقیانوس‌ها مقاومت کند.

تعامل پیچیده‌ای بین زمین‌شناسی و ستاره‌شناسی وجود دارد و در چنین شرایطی، نتیجه نامشخص است. براساس تخمین‌های ریموند، تاکنون احتمالا کوتوله‌های سرخ،  ۱۰۰ میلیارد سیاره را خشک کرده‌اند.

پس از گذشت یک‌میلیارد سال، سیاره‌ی زمین دیگر مسکون نخواهد بود

سیاره‌هایی که در اطراف ستاره‌های شبه‌خورشیدی قرار دارند، زمان بیشتری برای حفظ حیات و آب‌های سطحی خواهند داشت؛ اما دمای خورشید هم در‌حال‌تغییر است و در مدت میلیاردها سال، درخشش آن بیشتر خواهد شد. به‌گفته‌ی ریموند و پس از یک‌میلیارد سال، سیاره‌ی زمین دیگر مسکون نخواهد بود و آب مایعی در سطح زمین وجود نخواهد داشت و زمین هم مانند زهره دستخوش اثر شدید گلخانه‌ای خواهد شد.

وقتی ستاره‌‌های شبه‌خورشید به ۱۰ میلیارد سالگی برسند، هیدروژن آن‌ها به‌پایان می‌رسد و بین ۱۰۰ و ۲۰۰ برابر اندازه‌ی فعلی رشد می‌کنند (سن خورشید ۴.۵ میلیارد سال است؛ بنابراین، زمان زیادی باقی مانده است). پس از طی این مدت، خورشید، زهره و عطارد را می‌بلعد، تغییر جاذبه‌ی خورشید، مریخ و سیاره‌های خارجی را به‌سمت مخالف می‌راند، زمین درست لب مرز قرار می‌گیرد و به سرنوشت بدی دچار خواهد شد. طبق محاسبات ریموند، دقیقا چهارمیلیارد سیاره‌ی سنگی به چنین سرنوشتی دچار می‌شوند.

ستاره‌های غول‌آسای بزرگ‌تر از خورشید، تنها پس از چندمیلیون سال منفجر می‌شوند (سوپرنوا)؛ بنابراین، احتمال شکل‌گیری سیاره در اطراف این ستاره‌ها اندک است. حتی اگر چنین احتمالی وجود داشته باشد، سیاره‌ها به‌دلیل مرگ زودرس ستاره‌ی خود نابود خواهند شد.

دسته‌ها
اخبار علمی

آرتمیس؛ نام جدید ماموریت بازگشت به ماه ناسا

برنامه‌ی بلندپروازانه‌ی ناسا برای قرار دادن نخستین زن روی سطح ماه تا سال ۲۰۲۴، اکنون با الهام از خدابانوی یونانی ماه و خواهر دوقلوی آپولو، خدای خورشید، آرتمیس نامیده می‌شود. برنامه‌‌ی مشهور آپولو ناسا که بیش از نیم‌قرن پیش آغاز به‌کار کرد، نخستین انسان‌ها (مردان) را در اواخر دهه‌ی ۶۰ و ابتدای دهه‌ی ۷۰ میلادی روی سطح ماه قرارداد؛ اما اکنون ناسا تمرکزش را به قرار دادن زنان روی ماه معطوف کرده و به‌همین منظور، نام یک خدابانو را برای برنامه‌ی جدید بازگشت به ماه برگزیده است.

جیم برایدنستاین، مدیر ناسا درباره‌ی نام‌گذاری اخیر گفت:

من تصور می‌کنم این بسیار زیبا است که ۵۰ سال پس از آپولو، برنامه‌ی آرتمیس مردان و نخستین زنان را به سطح ماه حمل خواهد کرد. من دختری ۱۱ ساله دارم و می‌خواهم بتواند خودش را در همان نقشی ببیند که زنان بعدی با رفتن به ماه برعهده خواهند داشت.

تا ۵ سال آینده، نخستین زن آمریکایی روی ماه فرود خواهد آمد

مدیر ناسا نام جدید را روز دوشنبه ۱۳ می (۲۳ اردیبهشت) و پس از انتشار به‌روزرسانی بودجه‌ی درخواستی این سازمان برای سفر به ماه تا سال ۲۰۲۴ اعلام کرد. در ماه مارس، مایک پنس، معاون رئیس‌جمهور آمریکا از ناسا درخواست کرد که در برنامه‌اش برای بازگشت به ماه تعجیل کند و نخستین انسان‌ها پس از پایان برنامه‌ی آپولو را ظرف مدت ۵ سال آینده روی سطح ماه فرود بیاورد. پس از سخنرانی پنس، برایدنستاین مصمم به آن بوده است که نخستین انسان‌ها برای بازگشت به ماه را مردان و زنان تشکیل دهند. او ماه آوریل درخلال کنفرانس سمپوزیوم فضایی در کلرادو اسپرینگز کلرادو گفت:

تا ۵ سال آینده، نخستین زن آمریکایی روی ماه فرود خواهد آمد. این اعلانیه‌ای غیرمتعارف و مطالبه‌ای است که ما می‌خواهیم آن را در ناسا برآورده کنیم.

اصلاحیه بودجه‌ درخواستی ناسا

Gateway / ایستگاه فضایی گیتوی

طرح مفهومی ایستگاه فضایی گیت‌وی

ناسا علاوه‌بر تعیین نام جدید برنامه‌ی بازگشت به ماه، سرانجام جزئیات تازه‌ی این پروژه و مبلغ اضافی درخواستی برای بودجه‌ی سال آینده‌ی خود را نیز اعلام کرد. برهمین اساس ناسا برای تسریع مأموریت‌های انسانی به مقصد ماه و بازگرداندن انسان‌ها به سطح قمری تا سال ۲۰۲۴، مبلغ ۱.۶ میلیارد دلار اضافی را برای بودجه‌ی ۲۰۲۰ خود درخواست خواهد کرد. این مبلغ اضافی درخواستی جدا از بودجه‌ی ۲۱ میلیارد دلاری درخواست‌شده توسط رئیس‌جمهور محسوب می‌شود.

از میان ۱.۶ میلیارد دلار خواست‌شده، ۶۵۱ میلیون دلار به تسریع توسعه‌ی وسایل نقلیه‌ای اختصاص خواهد یافت که ناسا هم‌اکنون در حال کار روی آن‌ها است؛ از جمله راکتی جدید و غول‌پیکر به‌نام اسپیس لانچ سیستم (SLS) و کپسولی مسافربری برای حمل فضانوردان به‌نام اوریون. فضاپیمای اوریون قصد دارد سوار بر راکت SLS انسان‌ها را به اعماق فضا و مدار ماه حمل کند. انتظار می‌رود این دو وسیله نخستین بار در سال ۲۰۲۰ به‌همراه یکدیگر پرواز کنند؛ بااین‌حال، قطعیت این تاریخ هنوز تا حد زیادی نامشخص است.

علاوه‌بر این، براساس سند بودجه‌ی انتشاریافته توسط ناسا، یک میلیارد دلار نیز صرف آغاز توسعه‌ی سطح‌نشین جدیدی خواهد شد که فضانوردان را از مدار ماه به سطح ماه و بالعکس حمل خواهد کرد. هرچند برنامه‌ی ساخت سطح‌نشین شاهد افزایش بودجه‌ای چشمگیر است؛ اما ناسا درعین حال قصد دارد اهمیت دیگر برنامه‌های قمری را کاهش دهد.

ناسا به‌عنوان بخشی از ابتکارات قمری درصدد آن است که ایستگاه فضایی جدیدی را به‌نام گیت‌وی (Gateway) در اطراف ماه توسعه دهد. این پلتفرم جدید قصد دارد به‌عنوان پایگاهی برای فضانوردان قمری به‌کار رود و به آن‌ها کمک کند تا پیش از سفر به سطح ماه در آن زندگی و تمرین کنند. ناسا گیت‌وی را به‌عنوان مجموعه‌ای متشکل از ماژول‌های مختلف متصل به‌هم به‌تصویر کشیده است که با هدف تأمین مسکن، انرژی و نیروی محرکه طراحی شده‌اند.

اما به‌گفته‌ی برایدنستاین، اکنون که ناسا درصدد تعجیل برای بازگشت به ماه است، احتمالا بر ساخت نسخه‌ای کوچک‌شده از گیت‌وی تمرکز خواهد کرد که صرفا از ماژول انرژی و ماژولی کوچکی به‌عنوان سکونتگاه تشکیل شده است. در درخواست بودجه‌ی اولیه‌ی رئیس‌جمهور، گیت‌وی مبلغ ۸۲۴ میلیون دلار دریافت کرد؛‌ اما اصلاحیه‌ی اخیر کاهش ۳۲۱ میلیون دلاری این بودجه را خواستار شده است.

علاوه‌بر این‌ها، ۱۳۲ میلیون دلار نیز برای توسعه‌ی فناوری تازه‌ای کنار گذاشته خواهد شد که برای برای بازگشت به ماه مورد نیاز است؛ نظیر انواع جدیدی از نیروهای محرکه و سخت‌افزارهایی که بتوانند یخ احتمالی موجود روی ماه را به آب تبدیل کنند. ۹۰ میلیون دلار باقی‌مانده نیز به پژوهش‌هایی اختصاص خواهد یافت که اکتشافات رباتیک مناطق قطبی ماه را پیش از مأموریت انسانی افزایش خواهند داد.

مقامات ناسا همچنین به‌وضوع اعلام کردند که در تلاش برای بازگشت به ماه با شرکت‌های هوافضا و سازمان‌های فضایی بین‌المللی همکاری خواهند کرد. مارک سیرانگلو، دستیار ویژه‌ی مدیر ناسا و مسئول کارزار ماه به مریخ این سازمان درجریان کنفرانس مطبوعاتی گفت:

ما به‌تنهایی پیش نخواهیم رفت. ما به‌دنبال روش‌های مختلفی خواهیم رفت که بتوانیم با شرکای تجاری، شرکای بین‌المللی و دانشگاه‌هایمان همکاری کنیم.

Lunar Lander / سطح نشین قمری

طرح مفهومی سطح‌نشینی قمری

تعدادی از شرکت‌های تجاری هم‌اکنون مشتاق همکاری با ناسا هستند. پس از آنکه پنس راهبرد بلندپروازانه‌ی قمری آمریکا را اعلام کرد، شرکت‌های متعدد از جمله لاکهید مارتین و بلو ارجین، به‌منظور کمک به ناسا برای بازگشت سریع‌تر به سطح ماه اعلام آمادگی کردند. ناسا هنوز بر سر اینکه از کدام شرکت‌ها باید استفاده کند، تصمیم‌گیری نکرده است؛ اما این سازمان می‌گوید احتمالا تا ماه سپتامبر یا اکتبر امسال (اواخر تابستان) مناقصه برای سطح‌نشین‌های قمری را برگزار خواهد کرد.

برنامه‌ی آرتمیس ناسا هنوز درابتدای راه قرار دارد. وسایل نقلیه‌ی مورد نیاز برای رسیدن به ماه هنوز باید آزمایش شوند و همچنین اصلاحیه‌ی بودجه‌ی اخیر نیز کماکان برای تصویب به تاییدیه‌ی کنگره نیاز دارد. درنتیجه هرچند برنامه‌ی سفر به ماه نامی دوست‌داشتنی دارد و جزئیات بودجه‌ی آن نیز اعلام شده؛ اما تا موفقیت آرتمیس هنوز راه درازی باقی مانده است.

دسته‌ها
اخبار علمی

دی‌اکسید کربن جوی به بالاترین سطح در تاریخ بشریت رسید

بار دیگر به نقطه عطفی تازه‌ای در روند نابودی کره زمین به‌ دست انسان‌ها رسیدیم، این بار کره زمین به سطحی از گرما و آلودگی رسید که برای میلیون‌ها سال بی‌سابقه بوده است. چند روز قبل بود که سنسورهایی در هاوایی میزان دی‌اکسید کربن (CO2) را ۴۱۵ بخش در میلیون (ppm) ثبت کردند. این سطح از کربن دی اکسید برای اولین‌بار از آغاز سپیده دم تاریخ بشر ثبت می‌شود.

دی‌اکسید کربن بزرگ‌ترین عامل تغییرات اقلیمی در جهان است که سال‌ها پس از انتشار همچنان در جو کره زمین باقی می‌ماند و به تأثیرات گلخانه‌ای خود ادامه می‌دهد. به این جهت، حتی اگر روزی مردم دنیا تصمیم بگیرند دست از انتشار دی‌اکسید کربن بکشند، این گازها همچنان برای قرن‌ها به گرم کردن کره زمین ادامه می‌دهند. روز شنبه بود که پژوهشگران مؤسسه اقیانوس‌شناسی اسکریپس میزان غلظت دی‌اکسید کربن را در رصدخانه مانونالوآ در ایالت هاوایی ۴۱۵٬۲۶ پی‌پی‌ام ثبت کردند.

اریک هولستاس، هواشناس از نشریه‌ی «Grist» در توییتر شخصی خود نوشت:

این اولین‌بار در تاریخ بشر است که جو کره زمین دی‌اکسید کربنی بیش از ۴۱۵ پی‌پی‌ام دارد. نه‌تنها در تاریخ ثبت شده، بلکه از زمان آغاز عصر کشاورزی در ۱۰ هزار سال قبل، بلکه از زمانی‌که انسان‌ها پای به صحنه‌ی روزگار نهادند. این سیاره‌ای نیست که قبلا می‌شناختیم.

تنها همین چند سال قبل بود که آلودکی کربن موجود در جو به ۴۰۰ پی‌پی‌ام رسید و خیلی طول نکشید که در سال ۲۰۱۷ به میزان نگران‌کننده ۴۱۰ پی‌پی‌ام افزایش یافت. در حقیقت با این رکوردشکنی‌هایی که در آلودگی کره زمین شاهد بوده‌ایم، دانشمندان می‌دانستند که رسیدن به سطح ۴۱۵ پی‌پی‌ام در سال ۲۰۱۹ اجتناب‌ناپذیر خواهد بود و همین‌طور هم شد. ماه جاری شاهد ثبت رکورد دیگری نیز بودیم که ناشی از انتشار اطلاعات غلط از سوی وب‌سایت مؤسسه اقیانوس‌شناسی اسکریپس بود. داده‌های منحنی کیلینگ از سوی این مؤسسه نشان می‌داد که سطح دی‌اکسید کربن جوی زمین در روز ۳ مه (۱۳ اردیبهشت) از آستانه ۴۱۵ پی‌پی‌ام گذر کرده است.

میزان انتشار کربن‌دی‌اکسید در گذر زمان: سنجش‌ها از رصدخانه مانونالوآ در ایالت هاوایی 

اطلاعات نادرست به‌سرعت اصلاح شدند، اما قبل از آن بسیاری از خبرگزاری‌ها همین نتایج اشتباه را گزارش داده بودند. بااین‌حال، این بار متأسفانه، به نظر نمی‌رسد که اشتباهی در کار باشد. رالف کییلینگ مدیر برنامه دی‌اکسید کربن مؤسسه اقیانوس‌شناسی اسکریپس در این رابطه، گفت:

این نرخ رشد متوسط همین‌طور بالا باقی می‌ماند. افزایش سال گذشته احتمالا در حدود ۳ میلیون پی‌پی‌ام بود، درحالی‌که میانگین اخیر ۲٫۵ پی‌پی‌ام است. احتمالا ما شاهد تأثیر پدیده‌ی ال نینیوی ملایم به‌همراه مصرف سوخت فسیلی هستیم.

پدیده‌ی «ال نینو (El Niño)»، به واکنش‌های آب‌وهوایی با مقیاس اقیانوسی جوی گفته می‌شود که موجب گرم شدن سطح دریاهای مرکز شرقی خط استوای اقیانوس آرام می‌شود. به‌گفته پژوهشگران، تصور نمی‌شود که سطح غلظت دی‌اکسید کربن سیاره در طول زندگی ما به زیر ۴۰۰ پی‌پی‌ام برسد. استفاده از سوخت‌های فسیلی در حال حاضر مشکل اصلی سیاره ما است. تا سال۱۹۱۰، سطح غلظت دی‌ اکسید کربن جو در حدود ۳۰۰ پی‌پی‌ام باقی‌مانده بود، میزانی که در حداقل ۸۰۰ هزار سال اخیر ثابت بود. اما در اواخر قرن بیستم، سطح آلودگی افزایش یافت.

بعید است غلظت دی‌اکسیدکربن در طول زندگی ما به زیر ۴۰۰ پی‌پی‌ام برسد

واضح است که عبور از سطح دی‌اکسید کربن جوی ۴۰۰ پی‌پی‌ام، لحظه‌ی نمادین پراهمیتی است، اما فقط قضیه‌ به همین‌جا ختم نمی‌شود. اگر غلظت دی‌اکسید کربن در جو کره زمین بیشتر شود، و گرمای بیشتر و بیش‌تری در جو سیاره به دام بیفتد، در آینده گرمایش بیش‌ازپیش جهانی را شاهد خواهیم بود که چیزی شبیه به دوره‌ی مزوزوئیک در میلیون‌ها سال قبل می‌شود. آخرین باری که زمین به چنین گرمایی رسید، درختان در قطب جنوب روییده بودند. اما با وضعیت فعلی رکوردشکنی‌های پی‌درپی در میزان غلظت دی‌اکسید کربن جو، نمی‌توانم از آینده‌ای که در انتظار کره زمین است چندان مطمئن باشیم.

در بدترین حالت ممکن است در آینده جهان ما به سیاره‌ای زیست‌ناپذیر و مملو از سموم و گازهای مختلف بدل شود که دیگر با کره زمینی که اکنون می‌شناسیم کاملا متفاوت خواهد بود. البته صحبت از گرمای چند درجه‌ای نیست، بلکه وضعیت جهنمی مانند اقیانوس‌های جوشان و متلاشی‌ شدن ابرها است. کیلینگ سال گذشته گفته بود، ما همچنان به سوزاندن سوخت‌های فسیلی ادامه می‌دهیم. دی‌اکسید کربن جو نیز به همین ترتیب در حال افزایش است. واقعیت این است که موضوع به همین سادگی است. و سال‌هایی که اکنون در آن زندگی می‌کنیم، آخرین فرصت‌های ما برای تغییر این روند و نابودی کره زمین هستند.

دسته‌ها
اخبار علمی

کوآلاها درمعرض جدی خطر انقراض کارکردی قرار دارند

به گزارش مؤسسه‌ی استرالیایی کوآلا، جمعیت کمتر از ۸۰ هزار کوآلا در استرالیا این گونه‌ها را در معرض خطر انقراض کارکردی قرار داده است.  آمار کوآلاها به شکل چشمگیری پائین‌تر از تخمین‌های آکادمیک است و تعداد این حیوانات در بسیاری از مناطق روبه کاهش است.

به‌سختی می‌توان گفت چه تعداد کوآلا در مناطق مختلف استرالیا نظیر کوئینزلند، نیو ساوت ولز، ویکتوریا ساوت و قلمروی پایتختی این کشور باقی مانده است؛ اما این گونه‌ها در معرض تهدید‌هایی مثل جنگل‌زدایی، بیماری و تغییرات اقلیمی هستند و درصورتی‌که جمعیت آن‌ها به کمتر از نقطه‌ی بحرانی برسد، دیگر قادر به تولید نسل‌های آینده نخواهند بود و منقرض خواهند شد.

انقراض کارکردی به چه معنا است؟

اصطلاح انقراض کارکردی می‌تواند توصیف‌کننده‌ی چند موقعیت خطرناک باشد. برای مثال، جمعیت گونه‌ها به‌قدری کاهش می‌یابد که نقش مؤثر آن‌ها در اکوسیستم از بین می‌رود. برای مثال کاهش دینگوها (نوعی سگ استرالیایی) در بعضی مناطق تأثیر ناچیزی بر طعمه‌های آن‌ها داشته است؛ زیرا دینگوها در رأس هرم غذایی قرار دارند و تأثیر زیادی بر اکوسیستم خود دارند؛ اما کوآلاهای برگ‌خوار و بی‌ضرر را نمی‌توان به‌عنوان شکارچیان رأس هرم غذایی درنظر گرفت.

انقراض کوالا

به مدت چند میلیون سال، کوآلاها به‌دلیل تغذیه‌ از برگ‌های اکالیپتوس، نقشی کلیدی در حفظ سلامت این جنگل‌ها داشتند؛ برای مثال ضایعات آن‌ها در کف جنگل‌ها تأثیر زیادی بر چرخه‌ی غذایی جنگل‌ها داشت. قدمت فسیل کوآلاها به ۳۰ میلیون سال پیش بازمی‌گردد و یکی از منابع غذایی مگافاون‌ها (پستانداران غول‌آسای ماقبل تاریخ) بوده‌اند.

از سوی دیگر، انقراض کارکردی می‌تواند به جمعیتی ناپایدار اشاره داشته باشد. برای مثال، بسترهای مرجانی و صدفی ساوتپورت کوئینزلند دچار انقراض کارکردی شده‌اند زیرا ۹۹ درصد از این زیستگاه از بین رفته است و هیچ عاملی برای بازسازی آن وجود ندارد.

بنابراین انقراض کارکردی را می‌توان به گونه‌های ناپایداری نسبت داد که هرچند تولیدمثل می‌کنند؛ اما از درون‌زایی رنج می‌برند که می‌تواند زیست‌پذیری آن‌ها را در آینده درمعرض تهدید قرار دهد. بعضی جمعیت‌های کوآلایی در حومه‌ی شهرها از این مشکل رنج می‌برند و براساس بررسی‌های ژنتیکی روی Koala Coast در ۲۰ کیلومتری جنوب شرق بریسبین، کوآلاهای این منطقه از کاهش تنوع ژنتیکی رنج می‌برند. در جنوب شرق کوئینزلند هم جمعیت کوآلاها با کاهشی فاجعه‌بار روبه‌رو بوده است.

جمعیت‌ کوآلاها در برخی مناطق درون‌مرزی کوئینزلند و نیوساوت ولز هم تحت تأثیر تغییرات شدید اقلیمی مثل خشکسالی‌ها و موج‌های گرمایی شدید قرار گرفته‌اند؛ به‌طوری‌که آمار کاهش جمعیت در این مناطق به ۸۰ درصد هم می‌رسد. اخیرا پژوهش‌های میان‌رشته‌ای روی کوآلاها در جهت حفاظت از گونه‌های وحشی این حیوان و تضمین پایداری آن‌ها در زمان حال و آینده افزایش پیدا کرده است. از بین رفتن زیستگاه‌ها، نوسانات جمعیتی، عوامل ژنتیکی، بیماری، تغییرات اقلیمی و غذایی از عوامل کلیدی این بررسی‌ها هستند.

چه تعداد کوآلا باقی مانده است؟

اغلب پژوهشگرهای کوآلا با این سؤال روبه‌رو می‌شوند که چه تعداد کوآلا در حیات‌وحش وجود دارد؟ پاسخ به این سؤال کار دشواری است. کوآلاها ایستا نیستند؛ معمولا در طیفی وسیع، ازجمله حومه‌ی شهرها و مناطق روستایی چهار ایالت توزیع شده‌اند و به‌سختی می‌توان آن‌ها را دید.

تلاش زیادی برای پی بردن به‌دلیل انقراض کارکردی کوآلاها در شرق استرالیا لازم است. در سال ۲۰۱۶، هیئتی از ۱۵ کارشناس کوآلا برای تعیین گرایش‌های جمعیت کوآلاها در چهار ایالت استرالیا از یک فرمت سوالی چهار مرحله‌ای برای تخمین اندازه‌ی جمعیت کوآلاها و نوسان جمعیت آن‌ها استفاده کردند. تعداد تقریبی کوآلاهای استرالیا، ۳۲۹ هزار بود و میزان افت جمعیت آن‌ها در سه نسل گذشته تا سه نسل بعدی، ۲۴ درصد برآورد شد.

دلیل اصلی انقراض کارکردی کوآلاها، از بین رفتن زیستگاه آن‌ها است

از می ۲۰۱۲، کوآلاها به‌دلیل کاهش جمعیت در فهرست جانوران آسیب‌پذیر کوئینزلند، نیوساوت ولز و منطقه‌ی پایتخت استرالیا قرار گرفتند. در ایالت‌های جنوبی ویکتوریا و استرالیای جنوبی، آمار جمعیت کوآلاها از فراوان به کم یا حتی انقراض محلی متغیر است؛ اگرچه کوآلاهای این منطقه هنوز در فهرست خطر قرار ندارند، اما با تهدید‌های جدی مثل کاهش گوناگونی ژنتیکی روبه‌رو هستند.

تا امروز، خبر مثبتی در مورد جمعیت کوآلاهای کوئینزلند و نیوساوت ولز به گوش نرسیده است و پژوهش‌ها هم خوش‌بینانه نیستند. دلیل این آمار منفی هم ثابت‌ماندن تهدید‌های کلیدی و در بعضی موارد افزایش آن‌ها است. تهدید اصلی، از بین رفتن زیستگاه است. زیستگاه کوآلا (که در اصل جنگل‌های اکالیپتوس است) در حال محوشدن است و تا زمانی‌که این زیستگاه‌ها احیا نشوند و موردحفاظت قرار نگیرند، انقراض کارکردی کوآلاها ادامه خواهد یافت.

دسته‌ها
اخبار علمی

انسان گونه غالب؛ حیات چگونه آغاز شد؟

تقریبا ۴.۶ میلیارد سال پیش، منظومه‌ی شمسی ما به شکل یک ابر متشکل از گاز و غبار، به‌نام سحابی خورشیدی بود. با چرخش این سحابی و ریزش گرانشی مواد داخل آن، خورشید در مرکز ابر گازی شکل گرفت. با تشکیل خورشید، مواد باقی‌مانده در سحابی، رفته رفته روی هم انباشته شدند. ذرات کوچک تحت تاثیر نیروی گرانشی خورشید به یکدیگر چسبیدند و ذرات بزرگتری را ایجاد کردند. بادهای خورشیدی ذرات سبک‌تر را، مانند هیدروژن و هلیوم از مرکز سحابی دور کرد و ذرات سنگین و سنگی در نزدیک خورشید باقی مانند که بعدا سیارات سنگی و خاکی از آن‌ها تشکیل شد.

اما از آنجایی که قدرت بادهای خورشیدی در فواصل دور کمتر می‌شود، ذرات فرصت این را پیدا کردند که با درآمیختن با یکدیگر غول‌های گازی را به وجود آورند. درنتیجه، سیارک‌ها، ستاره‌های دنباله‌دار، سیارات و قمر‌های آن‌ها تشکیل شد. در ابتدا، هسته‌ی سنگی زمین در اثر برخورد و در‌هم‌آمیختگی عناصر سنگین تشکیل شد. مواد چگال‌تر به سمت مرکز زمین فرو رفتند و مواد سبک‌تر پوسته‌ی زمین را تشکیل دادند. احتمالا در همین دوره‌ی زمانی، میدان مغناطیسی زمین شکل گرفته است. بر اثر گرانش، مولکول‌های گازی در اطراف زمین به دام افتادند و اتمسفر زمین را به وجود آوردند. در اوایل دوره‌ی تکامل زمین، یک جرم آسمانی بزرگ با آن برخورد کرد که باعث شد تکه‌های بزرگی از زمین کنده و وارد فضای اطراف شوند.

بر اثر گرانش زمین، قسمت اعظمی از این مواد به یکدیگر جوش خوردند و قمری را تشکیل دادند که به دور زمین در مدار خود شروع به گردش کرد. وقتی خرده‌‌سیاره‌ها و ستاره‌های دنباله‌دار به زمین داغ برخورد ‌‌می‌‌کردند، آب و هیدروژن موجود در آن‌‌ها به‌‌سرعت بخار می‌‌شد. هنگامی که زمین به‌مرور زمان سرد شد، بخار آب ناشی از برخورد دنباله‌دارها و سیارک‌ها متراکم شد و در فضای اتمسفر زمین باقی ماند. شواهد مربوط‌به این موضوع در نسبت‌های ایزوتوپی نهفته است. نسبت ایزوتوپ هیدروژن سنگین به هیدروژن معمولی یک امضای شیمیایی اختصاصی است. با در اختیار داشتن دو مقدار آب با نسبت ایزوتوپی یکسان، به این نتیجه می‌رسیم که این آب‌ها باید از یک منشأ باشند.

زمین اولیه / Early Earth

آب‌‌ اقیانوس‌‌های زمین نیز نسبت ایزوتوپی یکسانی با آب موجود روی خرده‌‌سیاره‌ها دارند. ممکن است اقیانوس‌ها بین سطح زمین و ذخایر عمیق‌‌‌تری از آب در اعماق زمین در چرخه باشند. این قضیه می‌تواند منجر به تغییر نسبت ایزوتوپی آب به‌مرور زمان شده باشد. چنین فرضی این ایده را تقویت می‌کند که ممکن است آب‌‌های عمیق‌تر، دست‌کم منشا بخشی از نخستین آب‌‌های موجود در زمین باشند. احتمال دارد که این آب مستقیما از سحابی خورشید نشأت گرفته باشد و نه دنباله‌دارها و خرده‌‌سیاره‌‌ها.

در گذشته مردم تصور می‌کردند مگس از گوشت فاسد و جانداران میکروسکوپی از آبگوشت به وجود آمدند

قبلاً ما تصور می‌کردیم که حیات تنها می‌‌تواند در سیاره‌ای شکل گیرد که در یک منظومه‌‌ی شمسی با تعداد کافی از خرده‌‌سیاره‌ها و ستاره‌های دنباله‌دار قرار گرفته باشد اما ممکن است این‌‌طور نباشد. در منظومه‌‌های خورشیدی دیگر، سیارات مشابه با زمین، به سیارک‌‌هایی با ذخایر آبی فراوان دسترسی ندارند. یک سیاره‌‌ی قابل سکونت ممکن است آب را از سحابی خورشیدی منظومه‌‌ی خودش گرفته باشد همان‌طور که زمین نیز بیشتر حجم آب را در داخل خود پنهان کرده است. زمین تقریباً دو اقیانوس در گوشته‌ و احتمالاً ۴ یا ۵ اقیانوس در هسته‌‌ی خود دارد. دیگر سیارات فراخورشیدی نیز ممکن است چنین شرایطی داشته باشند.

از زمان یونان باستان تا قرن نوزدهم این ایده وجود داشت که حیات همیشه از ماده‌ی غیرزنده منشا می‌گیرد و خیلی از مردم بر این باور بودند که مثلا مگس از گوشت فاسد، ماهی‌ها از گل و لای اقیانوس، و جانداران میکروسکوپی از آبگوشت به وجود آمدند؛ اما همچنان بحث درباره‌ی اینکه موجودات میکروسکوپی چگونه به وجود می‌آیند تا دهه‌ی ۱۸۶۰ ادامه داشت. در سال ۱۸۶۲ پژوهشگر بزرگ فرانسوی لویی پاستور، آن چیزی را که خیلی از افراد به آن شک داشتند، تأیید کرد. پاستور به بحث و گفت‌وگو درباره‌ی تولید خودبه‌خودی جانداران خاتمه داد اما پاسخی برای این پرسش که چگونه حیات در مکان اولیه شکل گرفت، ارائه نداد.

مولکول‌های آلی کوچک (مونومرها)

حیات اولیه / origion of life

بیشتر زیست‌شناسان با این فرضیه موافقند که ابتدای شکل حیات بسیار ساده‌تر از موارد زنده‌ی امروزی است و پیدایش این نوع حیات ساده برای نخستین بار از مواد غیرزنده صورت گرفته است. چون موجودات زنده شامل پلیمرهایی هستند که از مولکول‌های آلی کوچک تشکیل شده‌اند. پس پیدایش و جمع شدن مولکول‌های آلی کوچک باید از ابتدایی‌ترین مراحل شیمیایی و مقدم بر پیدایش حیات باشد. بعضی از پژوهشگران گفته‌اند که شهاب‌سنگ‌ها و ستاره‌های دنباله‌دار منشا این مولکول‌های آلی کوچک در کره‌ی زمین بوده‌اند اما نظر اصلی آن است که بیشتر مولکول‌های آلی اولیه، از مواد غیرآلی در زمین اولیه منشا گرفته است. دومین مرحله‌ی مقدم بر پیدایش حیات را تشکیل پلیمرهایی مانند پروتئین‌ها و اسیدهای نوکلئیک از مونومرهای آلی می‌دانند.

احتمالا شهاب‌سنگ‌ها و ستاره‌های دنباله‌دار منشا مونومرها در کره‌ی زمین بوده‌اند

این موضوع این امکان را به‌ وجود می‌آورد که پلیمرها و مونومرها، مجموعه‌هایی را تشکیل داده‌اند که در مقایسه با اطراف، خصوصیات شیمیایی متفاوتی داشته باشند؛ وراثت نیز ممکن است طی این مرحله شکل بگیرد. دانشمندان از آزمایش‌های یک دانشمند به نام استنلی میلر متوجه شدند که پیدایش مولکول‌های آلی می‌توانست روی یک زمین فاقد حیات صورت بگیرد. اما فرآیندی که به‌وسیله‌ی آن پیدایش مولکول‌های حیاتی در زمین ابتدایی انجام شده است دقیقا چیست؟ زندگی روی زمین براساس مدلی که امروزه می‌شناسیم، بدون افزوده‌شدن شکر از فضا نمی‌توانست تشکیل شود. مطالعه‌های جدید گروهی از دانشمندان فرانسوی نشان می‌دهد که امکان ایجاد حیات اولیه توسط مولکول ساده‌ی ریبوز که از برخورد دنباله‌داری به زمین منتقل شده باشد، امکان‌پذیر است.

همان‌طور که می‌دانید قند ریبوز یک عنصر بسیار مهم در مولکول RNA است و خود RNA یکی از ۳ مولکول بزرگ حیاتی است. دانشمندان برای کسب اطمینان از این نظریه به سراغ ایجاد محیط آزمایشگاهی برای شبیه‌سازی آن رفتند. برای این کار از یخ‌هایی استفاده شد که به‌واسطه‌ی ترکیب متانول، آب و آمونیاک به دست آمده از شهاب سنگ ۶۷P ایجاد شده بود. پس از قرار دادن این یخ دربرابر تششعاتی مشابه با دوران یادشده در زمین، دانشمندان شاهد این بودند که فرایند تبخیر در دمای عادی اتاق موجب ایجاد ریبوز و سایر انواع مولکول‌های شکر می‌شود و علاوه‌بر آن نیز اسیدآمینه، الکل و سایر مولکول‌های ارگانیک را از خود به‌جای گذاشت. درنهایت می‌توان گفت که حیات از نقطه‌ای دیگر در کهکشان‌های جهان به زمین راه یافته است و همین امر نیز می‌تواند منجر به امید بیشتر به یافتن محیط‌هایی مشابه برای زندگی انسان‌ها در خارج از کره‌ی زمین شود.

برای رسیدن به سپیده‌دم حیات باید تقریبا ۴ میلیارد سال عقب برویم. دورانی که اتمسفر زمین غلیظ و پر از کربن‌دی‌اکسید بود و خورشید هم درخشندگی کنونی‌اش را نداشت. منظومه‌ی شمسی تازه در حال شکل‌گیری بود و هنوز سنگ‌های آسمانی سرگردان زیادی در آن وجود داشت. این سنگ‌های سرگردان، مرتب سطح زمین را بمباران می‌کردند. دانشمندان از این دوران با نام دوره‌ی بمباران سنگین یاد می‌کنند. برخورد سنگ‌های بزرگ و کوچکی که قطر بعضی از آن‌ها حتی تا ۴۵۰ کیلومتر هم می‌رسید، پوسته‌ی زمین را به‌طور کامل مذاب کرده بود. به نظر می‌رسد که در این دمای فوق‌العاده زیاد و محیط سمی، هیچ موجود زنده‌ای نمی‌توانست دوام بیاورد.

باکتری‌ها جزو باستانی‌ترین و معمول‌ترین موجودات زنده‌ی روی زمین هستند

اکنون دانشمندان فکر می‌کنند که عناصر اولیه‌ی سازنده‌ی حیات در همین محیط‌ جهنمی به‌وجود آمد. امروزه هم می‌توان در بعضی از نقاط زمین، مکان‌هایی پیدا کرد که شبیه به زمین اولیه هستند. در جنوب مکزیک و در دل جنگل‌های استوایی، غاری به نام کوئوا دو ویلا لوز (Cueva de Vilaa Luz) وجود دارد که محیط آن مملو از هیدروژن سولفید است؛ ۴ میلیارد سال پیش، زمین پر از هیدروژن سولفید بود. محیط درونی این غار برای موجودات زنده از جمله انسان به‌شدت کشنده است ولی به‌طرز شگفت‌آوری در اعماق همین غار می‌توان انواعی از موجودات زنده پیدا کرد؛ موجوداتی که با محیط سمی غار سازگار شده‌اند. گاز هیدروژن سولفید از منافذی در زیر غار سرچشمه می‌گیرد، با اکسیژن موجود در آب واکنش می‌دهد و دیواره‌ی درونی غار را با اسید سولفوریک می‌پوشاند.

در این غار میلیاردها میلیارد باکتری‌ که حیات آن‌ها وابسته به هیدروژن سولفید است، در کولونی‌های عجیبی گردهم آمده‌اند. باکتری‌ها که جزو باستانی‌ترین و معمول‌ترین موجودات زنده‌ی روی زمین محسوب می‌شوند، انرژی شیمیایی هیدروژن سولفید را استخراج می‌کنند. مانند دیگر موجودات زنده، آن‌ها هم رشد می‌کنند، با محیط خود سازگار می‌شوند و تولیدمثل می‌کنند. در هرکدام از این موجودات تک‌سلولی، مولکول DNA وجود دارد. DNA به باکتری‌ها اجازه می‌دهد که تکثیر شوند. شرایط اولیه‌ی زمین از شرایط این غار خیلی بدتر بوده است و این نشان می‌دهد که بعضی از انواع حیات می‌توانند در محیط‌های فوق‌العاده سخت حضور داشته باشند.

سوپ بنیادین و آزمایش میلر

استنلی میلر

در دهه‌ی ۱۹۲۰، شیمی‌دان روسی آپارین و دانشمند انگلیسی هالدین به‌طور مستقل چنین فرض کردند که اتمسفر اولیه‌ی زمین دارای یک محیط کاهنده (الکترون‌دهنده یا احیایی) بوده است که در آن ترکیبات آلی می‌توانستند از مولکول‌های ساده تشکیل یابند. انرژی مورد نیاز برای این سنتز آلی می‌توانست از آذرخش و تابش شدید اشعه‌ی فرابنفش (UV) فراهم شود. به گمان هالدین، اقیانوس‌های اولیه محلولی از مولکول‌های آلی یا یک سوپ بنیادین بودند که حیات از آن‌ها سرچشمه گرفت.

در سال ۱۹۵۳ استنلی میلر و هارولد یوری، از دانشگاه شیکاگو، فرضیه‌ی آپارین-هالدین را ازطریق ایجاد شرایط آزمایشگاهی مشابه با آنچه که به تصور دانشمندان آن دوره، در زمین اولیه وجود داشت، آزمودند. محصول دستگاه آن‌ها، آمینواسید‌های متنوعی بود که امروزه در موجودات زنده یافت می‌شود و درکنار آن‌ها نیز ترکیبات آلی دیگری به دست آمد. تاکنون پژوهشگران در آزمایشگاه‌های زیادی، با استفاده از اتمسفرهای متفاوتی، این تجربه را تکرار کرده‌اند. در برخی از مدل‌های تعدیل‌شده‌ی آن‌ها نیز ترکیبات آلی تولید شده‌اند.

اینکه اتمسفر زمین جوان، متان و آمونیاک کافی برای کاهنده بودن را دارا بوده است یا خیر، روشن نیست. براساس شواهد، گمان می‌رود که اتمسفر اولیه اساسا از نیتروژن و کربن‌دی‌اکسید تشکیل شده بود و حالت کاهنده یا اکساینده (الکترون گیرنده) نداشته است. آزمایش‌هایی از نوع تجربه‌‌ی میلر-یوری که با به‌کارگیری چنین اتمسفرهایی «خنثی» انجام گرفته‌اند نیز، منجر به تولید مولکول‌های آلی شده‌اند. احتمالا بسته‌های کوچکی از اتمسفر اولیه، شاید نزدیک به دهانه‌های آتشفانی، حالت کاهندگی داشته‌اند.

ترکیبات آلی اولیه در زمین، شاید به‌جای تشکیل در اتمسفر، نزدیک آتشفشان‌هایی زیر آب و محافظ موجود در اعماق دریا، یعنی جایی که آب گرم و مواد معدنی می‌جوشیدند و به اقیانوس فوران می‌کردند، ساخته شده‌اند. ساختن مولکول‌های پیچیده از مولکول‌های ساده به انرژی نیز نیاز دارد. میلر و یوری استدلال کردند که در محیط اولیه زمین، منابع فراوانی از انرژی، موجود بوده است. علاوه‌بر رعدوبرق، پرتو فرابنفش در مقایسه با شرایط کنونی، احتمالا با شدت بیشتری به سطح زمین می‌رسیده است. میلر و یوری پیش‌بینی کردند در شرایطی مشابه زمین اولیه مولکول‌های آلی از مولکول‌های غیرآلی به‌وجود می‌آید.

حیات اولیه / origion life

دکتر میلر آزمایشی انجام داده است که این دستگاه چگونه شرایط موجود در زمین اولیه را شبیه‌سازی می‌کند. جو، مخلوطی از بخار آب، NH3 ،H2 ،CH2 شامل می‌شد. پژوهشگران باور دارند، که این گازها در دنیای قدیمی، غالب بوده‌اند. برای شبیه‌سازی رعدوبرق، الکترودها جرقه‌هایی در این مخلوط گاز تخلیه می‌کردند. در زیر محفظه‌ی جرقه، یک پوشش شیشه‌ای به‌نام متراکم‌کننده‌، بخار آب موجود در مخلوط گازی را سرد و متراکم می‌کرد و موجب می‌شد باران همراه‌با ترکیبات محلول در آن به دریای کوچک برگردانده شود.

میلر و یوری پیش‌بینی کردند در شرایطی مشابه زمین اولیه مولکول‌های آلی از مولکول‌های غیرآلی به‌وجود می‌آیند

وقتی که مواد در دستگاه به گردش درآمدند، محلول موجود در بالن به آرامی تغییر رنگ داد. دکتر میلر چنین توضیح داد که اولین باری که این آزمایش را انجام دادم محلول به رنگ قرمز درآمد، همین‌طور که جرقه زدن ادامه یافت بیشتر به رنگ زرد و سپس به رنگ قهوه‌ای در آمد. بعد از یک هفته میلر انواع ترکیبات آلی مانند برخی آمینواسیدهای سازنده‌ی پروتئین‌های جانداران را در این محلول پیدا کرد. در کمال تعجب، ترکیبات آلی را که از نظر زیست‌شناسی بسیار اهمیت داشت به دست آوردیم و آمینواسیدها نه در مقدار کم بلکه خیلی زیاد ساخته شده بود. این آزمایش بیشتر از انتظار ما نتیجه داشت.

دکتر میلر با ایجاد تغییراتی در دستگاه میلر بیش از ۲۰ آمینواسیدی را که به‌طور معمول در جانداران پیدا می‌شود، مانند قندها، لیپیدها، بازهای نیتروژنی موجود در نوکلئوتیدهای DNA ،RNA و حتی ATP، ایجاد کرده است. این بررسی‌های آزمایشگاهی این موضوع را تأیید می‌کند که پیش از پیدایش خود حیات در زمین اولیه بسیاری از مولکول‌های آلی که موجودات زنده را به‌وجود می‌آورند، ایجاد شده بودند. حالا پژوهشگران عقیده دارند که ترکیب جوی زمین اولیه تا اندازه‌ای با آنچه که میلر در اولین آزمایش تاریخی خود فرض کرد، تفاوت دارد.

حیات اولیه / origion life

آتشفشان‌های جدید Co2 ،Co و بخار آب منتشر می‌کنند و احتمالا دارد که این گازها هنگام پیدایش اولیه حیات در جو فراوان بوده باشند. NH3 ،H2 ،CH2 احتمالا ترکیبات اصلی نبودند. در آزمایشی که در سال ۲۰۰۸ برای آزمودن این فرضیه‌ی آتش‌فشانی اتمسفر انجام شد، پژوهشگران با استفاده از تجهیزات مدرن مولکول‌هایی که میلر در یکی از آزمایش‌ها خود به‌دست آورده بود را دوباره بررسی کردند. این آزمایش نشان داد که آمینواسید‌های متعدد تحت شرایطی ساخته شده بود که مشابه با یک فوران انفجاری بود.

ظاهرا در ابتدا چندین نوع موجود زنده‌ی تک‌سلولی شبیه باکتری‌ها در دریاها می‌زیسته‌اند

آزمایش‌هایی از نوع آزمایش‌های میلر-یوری ثابت می‌کنند که ساخت غیرزیستی مولکول‌های آلی نیز امکان‌پذیر است. آنالیز ترکیب شیمیایی شهاب‌سنگ‌ها نیز این تئوری را تأیید می‌کنند. در بین شهاب‌سنگ‌هایی که بر زمین فرود آمده‌اند، کندریت‌هایی کربنی هم وجود دارند. آن‌ها سنگ‌هایی هستند که ۱ تا ۲ درصد جرم آن‌ها را ترکیبات کربنی تشکیل می‌دهند. در سال ۱۹۶۹، در استرالیای جنوبی قطعاتی از یک کندریت ۴.۵ میلیاردساله جمع‌آوری شد که شامل بیش از ۸۰ آمینواسید بود. نسبت‌های این آمینواسید‌ها به‌طور قابل توجهی مشابه نسبت‌هایی بود که در آزمایش میلر-یوری حاصل شده بود. آمینواسید‌های کندریت نمی‌توانند آلودگی‌های زمینی باشند زیرا دارای نسبت برابری از ایزومر‌های D و L هستند. موجودات زنده به‌جز چند مورد استثنا، همگی ایزومر‌های L را می‌سازند و مورد استفاده قرار می‌دهند.

وجود مولکول‌های آلی کوچک، مانند آمینواسید‌ها، برای ظهور زندگی‌ای که ما می‌شناسیم کافی نیست. هر سلول دارای یک مجموعه‌ی گسترده و منظم از درشت‌مولکول‌ها، شامل آنزیم‌ها و دیگر پروتئین‌ها و نوکلئیک‌اسیدهایی است که برای خودهمانندسازی ضروری هستند. آیا چنین درشت‌مولکول‌هایی می‌توانستند در زمین اولیه شکل گرفته باشند؟ پژوهشگران ازطریق چکاندن محلول‌های حاوی آمینواسید‌ها روی شن، خاک رس یا سنگ داغ، پلیمر‌های آمینواسیدی ساخته‌اند. پلیمر‌ها بدون کمک آنزیم‌ها یا ریبوزوم‌ها به‌طور خودبخودی تشکیل شدند. اما برخلاف پروتئین‌ها، این پلیمر‌ها مخلوط پیچیده‌ای از آمینواسیدها با اتصال عرضی هستند و هر پلیمر با سایرین متفاوت است. در نتیجه، ممکن است چنین مولکول‌هایی برای انواع گوناگونی از واکنش‌ها در سطح زمین اولیه، به‌عنوان کاتالیست ضعیف عمل کرده باشند.

پیدایش نخستین سلول‌ها؛ پروکاریوت‌ها و یوکاریوت‌ها

سلول / cell

اینکه طبیعت چقدر سعی و خطا و چقدر زمان صرف تولید اولین سلول زنده کرده است، هنوز در هاله‌ای از ابهام قرار دارد. به نظر می‌رسد که در ابتدا چندین نوع موجود زنده‌ی تک‌سلولی شبیه باکتری‌ها در دریاها می‌زیسته‌اند. این باکتری‌ها از ترکیبات کربنی موجود در دریاها استفاده می‌کردند اما با گسترش آن‌ها مواد غذایی آماده کمیاب شد و تنها باکتری‌هایی موفق به ادامه‌ی زندگی شدند که انرژی خود را از خورشید می‌گرفتند و سرانجام فتوسنتز آغاز شد. فتوسنتز نیاز به هیدروژن داشت که از سولفید هیدروژن آتشفشان‌ها به‌دست می‌آمد، اما محدودیت این منبع هیدروژن، راه را برای موجودات زنده پیچیده‌تری از باکتری‌ها هموار کرد؛ سیانوباکتری‌ها یا همان جلبک‌های آبی.

این جلبک‌ها با دارا بودن کلروفیل توانایی آن را داشتند که هیدروژن لازم را برای فتوسنتز از تجزیه‌‌ی آب بگیرند. کلروفیل، ماده‌ای شیمیایی است که تمامی گیاهان امروزی با آن عمل فتوسنتز را انجام می‌دهند. به‌طور خلاصه، در فتوسنتز آب و دی‌اکسید‌کربن به قند و اکسیژن تبدیل می‌شود. البته قند در ادامه واکنش‌ها در گیاهان می‌تواند به سلولز، نشاسته، پروتئین و چربی تبدیل شود. بنابراین گیاهان، منبع غذایی تمامی جانوران محسوب می‌شوند. آثار جلبک‌های آبی هنوز نیز روی زمین قابل مشاهده است؛ استروماتولیت‌ها. این‌ها همان سنگ‌های رسوبی حاصل از عملکرد سیانوباکتری‌ها هستند که همراه‌با برخی فسیل‌های میکروسکوپی نشان می‌دهند که آثار حیات ابتدایی در گونه‌های تک‌سلولی بدون هسته، حتی در دوره‌ی پرکامبرین و بیش از ۳.۵ میلیارد سال پیش وجود داشته است. به این جانداران، پروکاریوت می‌گویند که شامل آرکی‌ها و باکتری‌ها می‌شود. این دو به لحاظ ساختاری و ژنتیکی از یکدیگر متمایز می‌شوند.

پروکاریوت‌ها توانایی خلق گونه‌های پیچیده حیات را نداشتند

ظاهرا آرکی‌ها که حدود ۱۰۰ گونه را تشکیل می‌دهند، حتی قدیمی‌تر از باکتری‌ها با حدود ۴۰۰۰ گونه، هستند. سلول‌های پروکاریوت، فاقد هسته و میتوکندری بوده‌اند و اجزای آن‌ها مثل آنزیم‌ها، ریبوزوم‌ها، DNA و غیره در تماس مستقیم با مایع سیتوپلاسم قرار دارند. این سلول‌های ابتدایی توانایی خلق گونه‌های پیچیده حیات را نداشتند. آن‌ها میلیاردها و میلیاردها بار برای بیش از ۱.۵ میلیارد سال تشکیل شدند و از بین رفتند. در طول این زمان بسیار طولانی، هیچ جاندار پیچیده‌تری ظاهر نشد تا اینکه سرانجام با یک جهش بزرگ در درخت حیات روبه‌رو می‌شویم؛ ایجاد سلول دارای هسته. از این زمان به بعد علاوه‌‌ بر یوکاریوت‌ها یا آغازیان (تک‌سلولی‌های هسته‌دار)، شاهد پیدایش گیاهان، قارچ‌ها و جانوران هستیم، به‌طوری‌که تولید یوکاریوت را می‌توان مبدا حیات پیشرفته و گونه‌های چند سلولی دانست.

بهترین شاهد در مورد ترکیب شدن باکتری با آرکی چیست؟ توالی ژنومی که امروزه مثلا در سلول یک انسان وجود دارد. ۲۰۰ ژن در اطراف کروموزوم‌های ما وجود دارد که مشابهت بالایی با ژنوم آرکی‌ها دارد. در عوض DNA موجود در میتوکندری شباهت زیادی به انواع موجود در باکتری‌ها دارد. با افزایش تولیدمثل، برخی از انواع تک‌سلولی ها گردهم جمع شدند و کلونی سلولی را به‌وجود آوردند. به تدریج پس از گذشت ۱۵۰ میلیون سال، میان این جمعیت تک‌سلولی تقسیم کار انجام گرفت و سرانجام آن تشکیل چندسلولی‌ها است. این جریان تا تشکیل گیاهان و قارچ‌‌های چندسلولی و نیز جانوران چندسلولی پیش می‌رود. احتمالا با بلعیده شدن یک باکتری توسط یک آرکی و ترکیب این دو با همدیگر، در حدود ۲ میلیارد سال قبل، سلول پیچیده و پیشرفته‌تری که دارای هسته بود، ایجاد می‌شود؛ یوکاریوت. البته این زمان براساس شواهد فسیلی اعلام شده است، درحالی‌که مدارک ژنتیکی، ایجاد یوکاریوت را تا ۳ میلیارد سال عقب می‌برد. این نوع سلول‌ها می‌توانستند انرژی بیشتری ازطریق باکتری بلعیده‌شده ذخیره کنند. در نتیجه اندازه‌ی سلول و تعداد ژنوم آن بزرگتر شدند، سازگاری آن‌ها با محیط افزایش پیدا کرد و قادر بودند مدت زمان بیشتری زنده بمانند و تولید مثل کنند.

دنیای RNA یا دنیای DNA؛ مرغ یا تخم‌مرغ؟

مزغ یا تخم مرغ

اینکه اسیدهای آمینه از فضا آمده‌اند یا روی زمین تولید شده‌اند یا هر دو، پاسخ پرسش اصلی ما نیست. پرسش اصلی چگونگی پیدایش سلول زنده است. برای رفتن به سوی حل این معما درنظرگرفتن یک موضوع مشترک در تمامی گونه‌های زنده خیلی مهم است. آنچه که یک موجود زنده را به یک سیستم با مرزبندی مشخص نسبت به محیط تبدیل می‌کند، پوسته است. یعنی سلول نیز دارای پوسته‌ای است که ورودی‌ها و خروجی‌ها را کنترل می‌کند. جک شاستک (Jack Shostak)، زیست‌شناس آمریکایی با الهام از حباب‌های صابون که از اسیدهای چرب و در اثر کاهش نیروی کشش سطحی آب ساخته می‌شوند، معتقد است که پوسته‌های نخستین سلول‌ها نیز از اسیدهای چرب حاصل‌شده در همان مرداب‌های گرم به‌وجود آمده‌اند.

احتمالا با بلعیده شدن یک باکتری توسط یک آرکی، سلول پیشرفته‌تری به‌نام یوکاریوت ایجاد شد

وی شرایط شیمیایی یک چشمه‌ی آب گرم را در آزمایشگاه بازسازی کرد. او این اسیدها را با آب، نمک و اسیدهای آمینه مخلوط کرد و در زیر میکروسکوپ به مشاهده این سوپ پرداخت. او حباب‌های ریزی که شبیه پوسته‌ی سلول بودند را مشاهده کرد. نکته‌ی عجیب اینکه با تکان دادن این حباب‌ها، پوسته آن‌ها رشد می‌کند و همانند یک حباب صابون تقسیم می‌شوند. اما یک سلول واقعی چگونه تقسیم و تکثیر می‌شود؟ درخت زندگی از DNA شکل گرفته است؛ هر سلولی برای تکثیر خود به DNA نیاز دارد. هر گاه که سلولی تقسیم می‌شود یک کپی از DNA یا همان اطلاعات خود را در هر دو سلول جدید باقی می‌گذارد؛ اما DNA چگونه ایجاد شد؟ این مولکول شامل میلیاردها اتم و بسیار پیچیده است، اما نسخه ساده‌تری از آن نیز وجود دارد؛ RNA یا ریبونوکلئیک اسید که بیشتر دانشمندان زیستی معتقدند پیش‌ماده‌ی DNA است.

پژوهشگران زیادی تلاش کردند تا با ترکیب قندهای ریبوز به پایه‌های اتمی، RNA را در آزمایشگاه بسازند، اما موفق نشدند. بیشتر آن‌ها از حرارتی مشابه چشمه‌های گرم زمین اولیه برای رسیدن برای این منظور استفاده می‌کردند، اما جان ساترلند (John Sotherland) شرایط دیگر آن دوره مانند سرما، نور خورشید و غیره را نیز اعمال کرد. در کمال شگفتی وی موفق شد به نیمی از ساختار RNA دست یابد. او باور دارد که در آینده خواهد توانست RNA را در آزمایشگاه سنتز کند. با محصور کردن RNA در یک غشای فسفولیپیدی که آن هم در آزمایشگاه قابل سنتز است، یک شبه‌سلول به دست می‌آید.

ریبونوکلئیک اسید / RNa

آیا اصولا حیات یک منشا و یک درخت دارد، یا آنطور که برخی دانشمندان باور دارند دو درخت یا حتی بیشتر؟ اینها پرسش‌ها و معماهایی است برای آینده. اگرچه ما هنوز منشا حیات را نیافته‌ایم، اما به خوبی می‌دانیم که DNA ترکیبی از مولکول‌های شیمیایی است که به سلول زندگی می‌دهد. به احتمال بیشتر DNA روی سیاره زمین تولید شد و درخت زندگی، تحت بنیان نظریه‌ی داروین رشد کرده است. DNA حامل کد ژنتیکی یا رمز منحصربه‌فرد هر موجود زنده برای تکثیر خود است. با محصور شدن DNA در پوسته یا غشا، ما شاهد پیدایش سلول هستیم که به‌عنوان واحد حیات شناخته می‌شود. یک سلول اگرچه خیلی کوچک است، اما تمام رفتارهای یک موجود زنده را دارد.

پژوهشگران نتوانستند با ترکیب قندهای ریبوز به پایه‌های اتمی، RNA را در آزمایشگاه بسازند

غذا می‌خورد، هضم می‌کند، انرژی غذا را جذب و پسمانده را دفع می‌کند و از همه مهم‌تر اینکه همانندسازی می‌کند. معمای حیات را باید درون یک سلول جست‌وجو کرد. نخستین ماده ژنتیکی احتمالا RNA بود، نه DNA. توماس چیس از دانشگاه کلرادو و سیدنی آلتمن از دانشگاه ییل، متوجه شدند RNA که دارای نقش اساسی در سنتز پروتئین است، می‌تواند چندین فعالیت کاتالیتیک شبه-آنزیمی نیز انجام دهد. چیس، این RNA‌های کاتالیست را ریبوزیم (با ریبوزوم اشتباه گرفته نشود) نامید. برخی ریبوزیم‌ها می‌توانند به شرطی که بلوک‌های ساختمانی نوکلئوتیدی برایشان فراهم باشد، نسخه‌های مکمل برای قطعه‌های کوتاه RNA بسازند. در آزمایشگاه، وقوع انتخاب طبیعی در سطح مولکولی، منجر به تولید ریبوزوم‌های خودهمانندساز گردیده است. چگونه چنین چیزی روی می‌دهد؟ برخلاف DNA دورشته‌ای که همیشه به شکل یک مارپیچ در می‌آید، مولکول RNA، اشکال سه‌بعدی متنوعی را که توسط نوکلئوتیدهای آن‌ تعیین می‌شود، به خود می‌گیرند.

در یک محیط معین، مولکول‌های RNAیی که توالی بازی خاصی دارند، در مقایسه با سایر توالی‌ها سریع‌تر و با اشتباهات کمتری همانندسازی می‌کنند. باتوجه‌به تنوع مولکول‌های RNA، مولکولی که توالی آن بهترین تناسب را با محیط اطراف دارد و دارای فعالیت خود-کاتالیتیکی بیشتری است، اغلب همانندسازی بیشتری نیز خواهد داشت. زاده‌های حاصل از این مولکول RNA، همگی به یک گونه‌ی منفرد RNA تعلق نخواهند داشت بلکه شامل یک خانواده از مولکول‌های RNA با خویشاوندی نزدیک به هم خواهند بود. علت این امر خطاهایی است که در طی کپی‌برداری رخ می‌دهند. یک اشتباه در کپی‌برداری می‌تواند منجر به ایجاد مولکولی شود که به‌علت شکل تاخوردگی خاص خود، پایداری بیشتر یا انطباق بهتری برای خودهمانندسازی، نسبت به توالی نیایی، دارد.

حیات / LIFE

شاید در زمین اولیه، رویداد‌های انتخابی مشابهی اتفاق افتاده باشد. بر این اساس ممکن است یک دنیای RNA متفاوت با زیست‌شناسی مولکولی شناخته‌شده‌ی امروزی به وجود آمده باشد، که در آن مولکول‌های RNA کوچکی که اطلاعات ژنتیکی را حمل می‌کردند، قادر به همانندسازی و ذخیره‌ی اطلاعات در پروتوسل‌های حامل خود بودند. یک پروتوسل دارای RNAی کاتالیتیک خودهمانندساز، با بسیاری از پروتوسل‌های دیگر که حامل RNA نبود یا دارای RNAهای فاقد این قابلیت‌ها بودند، متفاوت بود.

DNA دورشته‌ای نسبت به RNA تک‌رشته‌ای پایدارتر و برای ذخیره‌ی اطلاعات ژنتیکی بسیار مناسب است

در صورتی که این پروتوسل می‌توانست رشد کند، تقسیم شود و مولکول‌های RNA را به دختر‌های خود انتقال دهد، دختر‌ها دارای برخی ویژگی‌های والد خود می‌شدند. اگرچه به احتمال زیاد اولین مورد از چنین پروتوسل‌هایی فقط مقدار کمی از اطلاعات ژنتیکی را که تعیین‌کننده‌ی تنها تعداد کمی خصوصیت بودند، حمل می‌کردند، اما همین مقدار کم هم به‌معنی شکل‌گیری وراثت در آن‌ها بود و بنابراین می‌توانستند تحت تاثیر انتخاب طبیعی قرار بگیرند. تعداد پروتوسل‌های موفق افزایش می‌یافت زیرا می‌توانستند مواد مورد نیاز خود را با کارایی بالاتری به دست آورند و توانایی‌های خود را به نسل بعد انتقال دهند. شاید ظهور چنین پروتوسل‌هایی غیرممکن به نظر برسد، اما به‌خاطر داشته باشید که در حجم عظیم آب سطح زمین اولیه، هزاران میلیارد پروتوسل می‌توانست وجود داشته باشد. حتی آنهایی که ظرفیت محدودی برای وراثت داشتند، نسبت به سایر از امتیاز بسیار بزرگتری برخوردار بودند.

مقاله‌ی مرتبط:

  • ۷ نظریه در باره‌ی منشاء حیات روی زمین

زمانی‌که توالی‌های RNAی حامل اطلاعات ژنتیکی در پروتوسل‌ها ظاهر شدند بسیاری از تغییرات دیگر فراهم گردید. برای مثال RNA می‌توانست الگویی باشد که نوکلئوتیدهای DNA از روی آن به‌هم متصل شوند. DNA دورشته‌ای ذخیره‌‌‌ی بسیار پایدارتری برای اطلاعات ژنتیکی است و با دقت بیشتری همانندسازی می‌کند. درکنار بزرگ شدن ژنوم ازطریق مضاعف شدن ژنی و فرایند‌های دیگر و نیز با به رمز در آوردن بیشتر خصوصیات در پروتوسل‌ها به‌صورت اطلاعات ژنتیکی، همانندسازی دقیق یک ضرورت می‌شد. شاید پس از ظهور DNA، مولکول‌های RNA نقش امروزی خود را، به‌عنوان واسطه‌های ترجمه ژنتیکی بر عهده گرفتند و دنیای RNA جای خود را به دنیای DNA داد.

پروتسل‌ها (protocells)

پروتوسل / protocell

پروتوسل پیش‌ساز سلول‌های زند‌ی امروزی به حساب می‌آید. آن‌ها از گردهم‌آیی اجزای غیرزیستی ساخته می‌شوند. پروتوسل با اینکه خود یک موجود زنده به حساب نمی‌آید، اما خصوصیات مشابهی با سلول‌های زنده دارد. پیدایش حیات بر سطح زمین، بدون وجود واحدهای ساختاری غیرزیستی، مانند پروتوسل‌ها، محقق نمی‌شد. هر چند هنوز هم در مورد این واحدهای ساختاری یا به عبارت دقیق‌تر، ریشه‌های حیات، اطلاعات جامعی در دست نیست، اما به نظر می‌رسد چندین ترکیب شیمیایی ساده دست در دست یک‌دیگر داده‌اند و طی سال‌های متمادی، حیات فعلی را پدیدار ساختند. برای فهم این مسئله که ترکیبات غیرزنده چگونه می‌توانند به پیدایش سلول‌های زیستا کمک کنند، ابتدا باید با ویژگی‌های اساسی یک سیستم زنده آشنا شویم. موجودات زنده اغلب ۳ خصوصیت عملکردی مشترک دارند:

  • غشای پایدار و نیمه‌تراوایی که اجزای داخل سلول را احاطه می‌کند.
  • ماده‌ی ژنتیکی که عملکرد و رفتار سلول را تعیین می‌کند می‌تواند به نسل‌های بعد منتقل شود.
  • تولید انرژی از مسیرهای متابولیک که رشد، محافظت از خود و تولید مثل را امکان‌پذیر می‌سازد.

تمامی موجودات باید قادر به انجام تولیدمثل و متابولیسم باشند. ادامه حیات بدون این دو عملکرد ممکن نیست. مولکول‌های DNA حامل اطلاعات ژنتیکی هستند، که شامل دستورالعمل‌های لازم برای همانندسازی دقیق خودشان، در طی همانندسازی، است. اما همانندسازی DNA به یک ماشین آنزیمی ماهر و درکنار آن به یک منبع غنی از واحدهای ساختمانی نوکلئوتیدی نیاز دارد که ازطریق متابولیسم سلول فراهم می‌شود. احتمالاَ در پروتوسل‌های ابتدایی، مولکول‌های خودهمانندساز و یک منبع متابولیسمی از واحدهای ساختمانی، با یکدیگر ظهور پیدا کرده‌اند.

چگونه چنین اتفاقی افتاد؟ احتمالا این شرایط مورد نیاز در وزیکول‌ها فراهم شده است. وزیکول‌ها اجزای پر از مایعی هستند که توسط ساختاری شبه‌غشایی احاطه شده بودند. آزمایش‌های اخیر نشان می‌دهند که وزیکول‌های تولیدشده به روش غیرزیستی می‌توانند بعضی از ویژگی‌های مرتبط با حیات را نشان دهند، که شامل متابولیسم، تولید مثل ساده و نیز حفظ تفاوت محیط شیمیایی داخلی با محیط شیمیایی اطراف است. به‌عنوان مثال، هنگامی که لیپید‌ها یا دیگر مولکول‌های آلی به آب افزوده می‌شوند، وزیکول‌ها می‌توانند به‌طور خودبه‌خودی تشکیل شوند.

در این زمان، مولکول‌های آب‌گریز در این مخلوط به‌صورت دولایه سازمان می‌یابند که شبیه به دولایه‌ی لیپیدی غشای پلاسمایی سلول‌های امروزی است. افزودن موادی مانند مونتموریلونیت، سرعت خودگردایش‌گر وزیکول‌ها را بسیار افزایش می‌دهد. این خاک رس که تصور می‌شود روی زمین اولیه وجود داشته است، سطحی را فراهم می‌آورد که مولکول‌های آلی روی آن تجمع یابند و احتمال واکنش مولکول‌ها با یکدیگر و تشکیل وزیکول‌ها را افزایش دهند. وزیکول‌های تولیدشده به روش غیرزیستی می‌توانند به خودی خود تولیدمثل کنند و می‌توانند بدون رقیق شدن محتوایشان، بزرگ شوند. وزیکول‌ها همچنین قادر به جذب ذرات مونتموریلونیت، از جمله ذرات پوشیده‌شده با RNA و دیگر مولکول‌های آلی، هستند. در ‌‌نهایت، آزمایش‌ها نشان داده‌اند که برخی وزیکول‌های دولایه، نفوذپذیری انتخابی دارند و قادر هستند با استفاده از مواد خارجی، واکنش‌های متابولیکی را انجام دهند که پیش‌نیاز مهم دیگری برای شکل‌گیری حیات است.

تکثیر سیانوباکتری‌ها و پیدایش اکسیژن

سیانوباکتری / cianobacteria

مطالعات علمی نشان می‌دهد که جو زمین در نیمه‌ی اول تاریخچه‌ی حیات خود، اکسیژن نداشته است. اکسیژن جو زمین، از حدود  ۲.۴ میلیارد سال پیش به‌وجود آمد. از این دوران اغلب با عنوان رویداد بزرگ اکسیداسیون یاد می‌شود. این اتفاق بدون‌تردید یکی از مهم‌ترین رویدادهایی بوده که زمین تاکنون به خود دیده است. اگر زمین شاهد این اتفاق بزرگ نبود، امروز هیچ جانوری نمی‌توانست تنفس هوا را تجربه کند و بنابراین حشره، ماهی یا هیچ انسانی به‌وجود نمی‌آمد. مطالعات نشان می‌دهد که زمین چیزی در حدود ۴.۵ میلیارد سال پیش شکل گرفته است.

در زمان وقوع رویداد اکسیداسیون بزرگ، زمین تقریباً ۲ میلیارد سال عمر داشته است. آن زمان، تنها ساکنان زمین موجودات تک‌سلولی بودند. این موجودات تک‌سلولی به روشی تکامل پیدا کردند که بتوانند انرژی را از نور خورشید دریافت و با آن، انرژی لازم برای بقای خود را تأمین کنند. درست در همین‌جا بود که ورق برگشت. دانشمندان می‌گویند که این اشکال ابتدایی و ساده‌ی زندگی، نخستین مظنونان پرونده‌ی اکسیداسیون بزرگ هستند. اما از میان آن‌ها یک گروه بیشتر در معرض توجه قرار گرفته است؛ سیانوباکتری‌ها. امروزه هم می‌توان این ارگانیسم‌های میکروسکوپی را گاهی در اقیانوس‌ها و حتی برکه‌ها، در حالی‌که همچون لایه‌ای شفاف به رنگ سبز آبی روی آب را پوشانده‌اند، مشاهده کرد. جالب این‌جا است که اجداد همین سیانوباکتری‌ها در گذشته، نیرنگی بزرگ اما جالب را برای بقا به طبیعت زدند؛ به دست آوردن انرژی از نور خورشید برای ادامه‌ی حیات.

بدون رویداد اکسیداسیون بزرگ امروز هیچ جانوری مانند پرنده، ماهی یا انسان به‌وجود نمی‌آمد

این روش منحصربه‌فرد که امروز چندان عجیب جلوه نمی‌کند، در زمان خود نیرنگی بی‌نظیر به‌حساب می‌آمد چرا که سیانوباکتری‌ها از این روش توانستند از آب ساده قند بسازند و اکسیژن تولید کنند. فتوسنتز مهم‌ترین نیرنگی است که اجداد سیانوباکترهای امروزی به‌کار بستند تا بتوانند از انرژی نور خورشید برای بقای خودشان به بهترین نحو ممکن استفاده کنند. این تکنیک ایده‌آل همان روشی است که تمام گیاهان سبز امروزی برای بقا به آن وابسته هستند. اما نباید فراموش کرد که این فرایند شیمیایی امروزه کاربردی بسیار موثرتر از آن‌چیزی دارد که سیانوباکترهای اولیه میلیاردها سال پیش از آن استفاده می‌کردند.

سیانوباکتری‌ها یا سیانوفیت‌ها که از آن‌ها با عنوان‌هایی چون جلبک‌های سبزآبی و باکتری‌های سبزآبی نیز یاد می‌شود، در گذشته یک گروه از باکتری‌های خودکفا قلمداد می‌شدند زیرا می‌توانند انرژی خود را ازطریق فتوسنتز تأمین کنند. نام‌گذاری آن‌ها بارها و بارها در تاریخ زیست‌شناسی تغییر کرد، چنان‌که امروز عده‌ای از زیست‌شناسان باور دارند، به‌کارگیری نام جلبک برای آن‌ها یکی از اشتباهات تاریخ علم زیست‌شناسی بوده است.

این پژوهشگران به پروکاریوتی بودن، سیانوباکتری‌ها استناد می‌کنند و می‌گویند که موجودات پروکاریوت، هسته‌ی واقعی و غشای هسته ندارند در حالی‌که جلبک‌ها در اصل یوکاریوت هستند، یعنی هم هسته‌ی سلولی حقیقی و هم غشای سلولی دارند. درهرصورت موضوع جای‌گیری سیانوباکتری‌ها در درخت حیات (Tree of Life) هنوز یک چالش‌ در ظاهر حل‌نشدنی است. اما در یک نکته جای شک نیست، آن‌هم اینکه سیانوباکتری‌ها فتوسنتز می‌کنند و اکسیژن تولیدی آن‌ها یکی از محصولات ثانویه حاصل از این فرایند شیمیایی است.

قدیمی‌ترین شواهد حیات اولیه

حیات اولیه / origion of life

معمای بزرگ و پیچیده ای در مورد منشا حیات وجود دارد و ذهن تمامی کنجکاوان خستگی‌ناپذیر را به سمت خود می‌کشد؛ چگونه مولکول‌های شیمیایی بی‌جان به موجود جاندار تبدیل می‌شوند؟ دانشی که به‌دنبال یافتن فرایند طبیعی شکل‌گیری حیات از مواد بی‌جان است را بی‌جان‌زایی (Abiogenesis) گویند. این شاخه از دانش اصولا ارتباطی با فرگشت یا نظریه‌ی داروین ندارد. دانش فرگشت به فرایند تغییرات طبیعی موجودات زنده در طول زمان می‌پردازد. دو ویژگی بسیار مهم که در تئوری‌های بی‌جان‌زایی مورد توجه است، عبارت‌اند از: همانندسازی و متابولیسم (سوخت‌و‌ساز). تاکنون یک نظریه‌ی قابل قبول برای پاسخ به پرسش بی‌جان‌زایی ارائه نشده است.

انسان هنوز نتوانسته است در آزمایشگاه از مولکول‌ها به سلول برسد. البته عدم توانایی انسان درساخت کارخانه‌ای که علف را به شیر تبدیل کند، دلیلی بر این نیست که شیر گاوها توسط معجزه ساخته می‌شود. وجود پرسش و معماهای علمی یکی از جذابیت‌های علم است. اگر همه پرسش‌ها پاسخ داده شوند، با یک بن‌بست علمی روبه‌رو خواهیم شد و دیگر کنجکاوی معنایی نخواهد داشت. اولین موجود زنده چه زمانی و چگونه در زمین پیدا شد؟ آیا اصولا روی زمین تولید شد یا از فضا آمد؟ پاسخ علمی به این پرسش‌ها بسیار دشوار است.

هرچه در تاریخ زمین عقب‌تر می‌رویم، یافتن مدارک و شواهدی که مثل فسیل‌ها با قاطعیت همه را راضی کند، دشوارتر می‌شود. درضمن، شرایط اولیه زمین یا دوره‌ی هادین (Hadean) که مانند گویی داغ و مذاب بوده است، تقریبا مدرکی از خود باقی نگذاشته است. بااین‌حال زمین‌شناسی به نام استیون مویزش (Stephen Mojzsis) باور دارد که حیات حتی در اواخر این دوره نیز وجود داشته است. وی صخره‌هایی را با قدمت ۳.۸ میلیارد سال یافته است که نشانه‌هایی از حیات را درون خود حفظ کرده‌اند. در این صخره‌ها توده‌هایی از کربن وجود دارد که نسبت ایزوتوپ آن ویژه‌ی موجودات زنده است. تشخیص اینکه این موجودات زنده چه شکلی بوده ‌اند، امکان‌پذیر نیست. اما آن‌ها باید در شرایط بسیار خشن آن دوره دوام می‌آوردند.

مویزش بر طبق یک شبیه‌سازی کامپیوتری، معتقد است که در اواخر دوره‌ی هادین، آب مایع می‌توانست در برخی نقاط زمین وجود داشته باشد و این مکان‌ها شانسی برای زندگی گونه‌های زنده در اختیار می‌گذاشتند.  بیش از ۱۰۰ سال است که دانشمندان می‌دانند حیات احتمالا در نتیجه‌ی فعل و انفعالاتی شیمیایی به‌وجود آمده است. یعنی یک سری مواد شیمیایی به مقدار و شکل مناسب باید با هم ترکیب شوند تا موجود زنده به‌وجود بیاید. همه‌ی موجودات زنده، از باکتری گرفته تا موش، کبوتر و زرافه از تعدادی عنصر شیمیایی محدود درست شده‌اند. هیدروژن، اکسیژن، کربن و نیتروژن چهار عنصر فراوان در جهان هستند. اگر این چهار عنصر را (همراه تعدادی دیگر از عناصر جدول تناوبی) به شکل و مقدار مناسب کنار هم قرار دهید، مواد اولیه‌ی ضروری برای حیات به‌وجود می‌آید. کربن ماده‌ی سازنده‌ی اصلی موجودات زنده است.

حیات اولیه / origion of life

چیزی که کربن را خیلی خاص می‌کند این است که می‌تواند با خودش و دیگر عناصر پیوندهای خیلی زیاد و متنوع بسازد. هیچ اتم دیگری مثل کربن نمی‌تواند چنین ترکیبات متنوعی بسازد. نشانه‌های حیات باستانی را می‌توان در غرب گرینلد مشاهده کرد. بعضی از صخره‌های موجود در غرب گرینلد از نظر زمین‌شناسی فوق‌العاده با ارزش هستند و قدمت آن‌ها به ۳.۷ تا ۳.۹ میلیارد سال پیش می‌رسد. قطعا این صخره‌ها آن‌قدر قدیمی هستند که هیچ فسیلی از موجودات زنده در آن‌ها باقی نمانده است. بااین‌حال دانشمندان آنجا چیزی عجیب‌تر، یعنی ردپای شیمیایی میکروب‌های باستانی پیدا کردند.

آن‌ها در این صخره‌ها ایزوتوپ‌هایی از کربن پیدا کردند که توسط موجودات زنده به‌وجود می‌آیند. بنابراین نتیجه گرفتند که زمان به‌وجود آمدن این صخره‌ها یعنی ۳.۸ میلیارد سال پیش، در این منطقه حیات وجود داشته است. البته پژوهش‌های دقیق‌تر در صخره‌های پر از کربن، پیشینه‌ی حیات را حتی تا ۴ میلیارد سال هم عقب می‌برد. ولی شرایط خیلی سخت و برخوردهای عظیم سیارکی در زمین اولیه این فکر را به ذهن دانشمندان ‌آورد که شاید حیات اصلا روی زمین شکل نگرفت؛ بلکه توسط همان سنگ‌های آسمانی از فضا به زمین آمد.

اکنون می‌دانیم که در دوردست‌های منظومه‌ی شمسی منطقه‌ای پر از سنگ‌ها و صخره‌های کوچک و بزرگ به نام کمربند کویپر وجود دارد که از ۴.۵ میلیارد سال پیش و زمان تشکیل منظومه‌ی شمسی باقی مانده است. گاهی اوقات راه بعضی از این سنگ‌ها به داخل منظومه‌ی شمسی کج می‌شود و خیلی اتفاقی، بعضی از آن‌ها به سطح زمین برخورد می‌کنند. در سال ۱۹۶۹ یکی از این سنگ‌ها در استرالیا فرود آمد. دانشمندان بعد از بررسی دقیق این سنگ متوجه شدند که در آن مولکول‌های آمینواسید وجود دارد. این اولین‌بار بود که در یک سنگ فضایی می‌توانستیم چنین مولکولی پیدا کنیم.

زمین اولیه / Early Earth

اگر چنین سنگ‌هایی در فضا معمول هستند، در ابتدای پیدایش زمین که بمباران خیلی شدید بوده می‌توانستند حجم بسیار زیادی از مولکول‌های زندگی را روی زمین بیاورند. تا به حال بیش از ۸۰ نوع آمینواسید در شهاب‌سنگ‌ها پیدا شده است. بسیاری از آن‌ها اجزای اصلی سازنده‌ی پروتئین‌ها هستند که در موجودات زنده یافت می‌شوند. به‌خصوص بعضی از دنباله‌دارهایی که در ابتدا به زمین برخورد می‌کردند به اندازه‌ی کوه‌های بزرگ اندازه داشتند و می‌توانستند پر از ترکیبات زیستی باشند. بااین‌حال شدت برخورد این اجرام خیلی زیاد بود و این ابهام وجود دارد که به هنگام برخورد ممکن است این ترکیبات نابود شده باشند.

پپتیدها با اتصال به یکدیگر پروتئین‌ها را می‌سازند؛ پروتئین‌ها مواد سازنده‌ی سلول‌های بدن ما هستند

مثلا در آریزونای آمریکا دهانه‌ی برخوردی بزرگی به قطر ۱.۲ کیلومتر و عمقی به اندازه‌‌ی یک برج ۶۰ طبقه وجود دارد که بر اثر برخورد یک شهاب‌سنگ در ۵۰ هزار سال پیش به‌وجود آمده است. آن‌قدر انرژی این برخورد زیاد بود که همان لحظه تقریبا همه‌ی شهاب‌سنگ بخار شده است. وقتی سنگی بزرگ با این انرژی به زمین برخورد می‌کند چه بر سر آمینواسیدها می‌آید؟ دانشمندی به نام جنیفر بلنک، دستگاهی برای شبیه‌سازی شدت برخورد سنگ‌های آسمانی به زمین ساخت و خواست امتحان کند و ببیند که آیا آمینواسیدها از این برخورد عظیم جان سالم به در می‌برند یا خیر. آن‌ها تفنگ بزرگی ساختند که گلوله‌ای را با سرعت ۸۰۰۰ کیلومتر بر ساعت به سوی کپسولی فولادی که در آن پنج نوع آمینواسید وجود داشت شلیک می‌کرد.

دوتای آن‌ها در همه‌ی سلول‌های زنده وجود دارند. بدین ترتیب فشار شدید ناشی از برخورد دنباله‌دار شبیه‌سازی می‌شد. این آزمایش نشان داد که نه‌تنها آمینواسیدها از این برخورد جان سالم به در ‌بردند، بلکه اتفاق خیلی عجیب‌تری هم ‌افتاد. محلول آمینواسید به رنگ قهوه‌ای درآمد و مولکول‌های آن به هم پیوسته بودند تا موکول‌های پیچیده‌تر و بزرگتری به نام پپتیدها به‌وجود آیند. در حقیقت آمینواسیدها از انرژی ناشی از برخورد، برای ترکیب شدن با یکدیگر و ساختن پپتیدها استفاده کردند. پپتیدها با اتصال به یکدیگر پروتیین‌ها را می‌سازند. پروتیین‌ها مواد سازنده‌ی سلول‌های بدن ما هستند.

نخستین جاندار روی زمین

لوکا / LUCA

دانشمندان نقشه‌ی ژنتیکی دقیقی از جد مشترک همه‌‌ی موجودات زنده تهیه کرده‌اند و آن را لوکا (LUCA) می‌نامند. پژوهشگران می‌گویند این موجود می‌تواند اسرار پیدایش حیات روی زمین را فاش کند. دانشمندان حدس می‌زنند که جد مشترک ما چهار میلیارد سال پیش، در نزدیکی یک چشمه‌‌ی گرمابی در اعماق اقیانوس می‌زیست. برای اولین‌بار، دانشمندان تصویری از ظاهر احتمالی قدیمی‌ترین جد ما تهیه کرده‌اند. این پژوهشگران ۶ میلیون ژن را دسته‌بندی کردند و درنهایت به ۳۵۵ ژن رسیدند که احتمال می‌دادند در لوکا وجود داشته باشد.

ژن‌ها به مرور زمان به شکل قابل پیش‌بینی تغییر می‌کنند، این بدین معنی است که دانشمندان با مقایسه توالی DNA جانداران زنده می‌توانند به فرضیه‌هایی درباره جاندارانی برسند که ما هیچ راهی برای مطالعه آن‌ها نداریم. بنابراین، این دانشمندان به سرپرستی ویلیام مارتین از دانشگاه هاینریش هاین، ژن‌های دو گروه بزرگ از حیات تک‌سلولی یعنی باکتری‌ها و آرکی‌ها را به دقت بررسی کردند. پژوهشگران احتمال می‌دادند ژن‌هایی که حداقل در دو گروه از باکتری‌ها و دو گروه از آرکی‌ها پیدا می‌شدند به لوکا تعلق داشته باشند.

این ۳۵۵ ژنی که پژوهشگران انتخاب کردند نشان می‌دهند که لوکا بدون اکسیژن می‌توانست زنده بماند و به‌جای آن از کربن دی‌اکسید و هیدروژن انرژی استخراج می‌کرد، می‌توانست در دماهای بالا دوام بیاورد و اینکه وجود فلزها برای حیاتش ضروری بود. دانشمندان حدس می‌زنند که شاید حیات در نزدیکی یک چشمه گرمابی آغاز شده باشد. در این مکان‌ها دمای آب دریا با گدازه‌ی داغ بالا می‌رود و جانداران میکروسکوپی عجیبی به‌وجود می‌آیند. بعضی از دانشمندان در این مورد اختلاف نظر دارند.

آن‌ها درباره‌ی جایگاه دقیق لوکا در گاه‌شمار جانداران اولیه مطمئن نیستند. این جاندار بعضی از ویژگی‌هایی را که برای حیات ضروری است، ندارد. مثلا ابزارهای لازم آن برای ساخت آمینواسید و نوکلئوتید ناکافی است. همان‌طور که می‌دانیم این دو آجرهای سازنده حیات هستند. درهرصورت، دانشمندان می‌خواهد اطلاعات بیشتری از اولین شکل‌های حیات به دست بیاورند. آن‌ها شاید ساده و حتی بیگانه به نظر برسند، اما این اجداد باستانی درنهایت به جانوران بسیار پیچیده و تکامل‌یافته‌ای تبدیل شدند.

انفجار کامبرین و پیدایش مهره‌داران

مهره داران / Vertebrate

یکی از پرسش‌های مهم تکامل این است که چگونه نرم‌تنان به مهره‌داران یا جانورانی که ستون فقرات دارند، مانند ماهی‌ها، خزندگان، پرندگان و خود ما تبدیل شدند؟ پاسخ این معما در یک کرم دریایی کوچک به‌نام آمفیوکسوس یا نیزک (amphioxus) است که در مرز جانوران بی‌مهره و مهره‌دار قرار دارد. این جانور اگرچه استخوان ندارد، اما در پشت خود نوعی اسکلت تکامل‌نیافته شبیه شاسی یک مهره‌دار را یدک می‌کشد. از طرفی رمزگشایی ژنتیکی نشان می‌دهد که در ۴۵۰ میلیون سال قبل یک جهش مهم و بنیادی در ژنتیک، باعث چهار برابر شدن زنجیره ژنوم برخی جانوران شده است.

با انفجار کامبرین و چهار برابر شدن زنجیره‌ی ژنوم جانوران، مهره‌داران به وجود آمدند

این زمان طبق شواهد فسیلی، تقریبا معادل همان دوره‌ای است که مهره‌داران پدید آمدند و انفجار کامبرین را رقم زدند. اکنون به آخرین قطعه پازل می‌رسیم. با نگاهی به توالی ژنوم آمفیوکسوس متوجه می‌شویم که ژنوم مهره‌داران و حتی خود ما، همان ژنوم آمفیوکسوس است که ۴ برابر شده است. ژن‌ها یک حافظه قوی و غیرقابل انکار در تاریخ فرگشت محسوب می‌شوند. چهار برابر شدن ژنوم یک کرم معادل شد با پیدایش تمامی مهره‌داران زمین. ژن‌های اصلی دستور ساخت یک عضو بدن را می‌دهند و ژن‌های میانی زمان‌بندی رشد اجزای آن عضو را تعیین می‌کنند. مثلا جمجمه‌ی جانورانی همچون نهنگ، اسب آبی، شتر، خفاش، میمون، تمساح، لاک پشت، انسان و… یک مشابهت کلی به یکدیگر دارند که ناشی از ژن‌های کنترل‌کننده یا هومئوباکس برای ساخت آن‌ها است.

اما تفاوت جمجمه‌ها به‌دلیل اختلاف در ژن‌های میان‌رتبه است. این ژن‌ها، طول زمان رشد نواحی مختلف جمجمه را تعیین می‌کنند. ما می‌دانیم که اختلافهای کوچک ژنتیکی حتی در یک گونه جانوری و خود ما نیز تفاوت‌های کمی را در این زمینه ایجاد می‌کند. همین اختلاف‌های کوچک ژنتیکی که توسط جهش‌ها ایجاد می‌‌شوند، یکی از مهم‌ترین راهکارهای فرگشت برای تطبیق جانوران با محیط زیست خویش است. اما جهش‌های ژنتیکی چگونه پدپد می‌آیند؟ توسط کپی‌هایی که شبیه اصل نیستند و اصولا کپی نمی‌تواند کاملا شبیه اصل باشد. کپی‌‌های ژنتیکی پر از اشتباه هستند که انتخاب طبیعت، برخی از آن‌ها را به سمت موفقیت و بقا رهنمون می‌کند.

مهاجرت جانوران از دریا به خشکی

تیکتالیک / Tiktaalik roseae

در دوره‌ی کامبرین، حیات وابستگی کامل به دریاها داشت تا اینکه سرانجام در ۴۲۰ میلیون سال پیش برخی از جلبک‌ها با پوشش مومیایی خود توانستند تا حدودی از دریاها مستقل شوند. اما درواقع اولین گیاهان خشکی به ۴۰۰ میلیون سال قبل تعلق دارند. این گیاهان که مانند خزه‌ها فاقد ریشه، اما دارای آوندهای گیاهی بودند، فرشی سبز و انبوه را در کناره‌ی دریاها و رودها تشکیل دادند و به سمت خشکی گسترش یافتند. نخستین جانورانی که خود را تقریبا با خشکی وفق دادند مفصل‌داران (اجداد هزار پایان) بودند که با پوشش زره‌مانند خود قادر به حفظ آب در بدن خود بودند.

این‌ها در میان همان خزه‌های مرطوب گسترش یافتند. اما یکی از مهم‌ترین جهش‌های فرگشت در حدود ۳۸۰ میلیون سال قبل رخ داد که در طی آن برخی از ماهی‌ها به‌عنوان نخستین مهره‌داران به خشکی نفوذ کردند؛ دوزیستان یادگار این سفر هستند. این مهاجرت سبب پیدایش تمامی جانوران خشکی و از جمله خود ما شد. فسیلی که نشانگر مهاجرت گونه‌ای ماهی از دریا به خشکی است در سال ۲۰۰۴ توسط نیل شوبین (Neil Shubin) پس از ۵ سال جست‌وجو در یکی از جزایر کانادا کشف شد؛ نام این جانور را تیکتالیک گذاشتند.

تیکتالیک جانوری دارای فلس، شبیه ماهی و دارای باله‌هایی شبیه پا برای راه رفتن است. اما چرا چنین جانورانی به خشکی مهاجرت کردند؟ برای فرار از دست شکارچی‌های بی رحم؛ خشکی های آن زمان بسیار امن بود. جهش مهم بعدی به جانورانی تعلق دارد که با پوست و تخم‌های غیرقابل نفوذ خود توانستند به‌معنای واقعی کلمه خشکی را جولانگاه خود سازند. این جانوران خزندگان بودند؛ دایناسورها محصول همین گروه از جانوران بودند. حشرات حدود ۳۵۰ میلیون سال قبل، یعنی در دوره‌‌ی کربونیفر پدید آمدند و پژوهش‌ها نشان می‌دهد که گروه‌های اولیه آن‌ها به سنجاقک‌ها شباهت داشته‌اند اما پس از مدتی در انواع گوناگون پدید آمدند و اغلب نیز از انواع امروزی بزرگتر بودند.

یک سنجاقک می‌توانست بزرگی یک عقاب را داشته باشد. فراوانی اکسیژن سبب اندازه‌ی بزرگ آن‌ها بوده است. غلظت اکسیژن در بالاترین حد تاریخ زمین و تقریبا دو برابر امروز بود و چون حشرات ازطریق روزنه‌های بدن خود تنفس می‌‌کنند، می‌توانستند اکسیژن را به اندام‌های داخلی بدن خود برسانند و تا این حد بزرگ شوند. حشرات بالدار اولین جاندارنی بودند که پرواز کردند و ۱۰۰ میلیون سال در پرواز رقیب نداشتند. بزرگ‌ترین خطر برای آن‌ها عنکبوت‌های دام‌گستر بود. پرندگان جهش بعدی خزندگان هستند.

فسیل آرکئوپتریکس که ۱۴۰ میلیون سال قبل می‌زیست حد واسط خزندگان و پرندگان را نشان می‌دهد. تسلط خزندگان و به‌ویژه دایناسورها بر خشکی و حتی دریا حدود ۱۸۵ میلیون سال به درازا کشید تا اینکه حدود ۶۵ میلیون سال پیش به یکباره ناپدید شدند. بیشتر دانشمندان دلیل این موضوع را برخورد یک شهاب‌سنگ بزرگ به زمین می‌دانند. انقراض دایناسورها راه را برای فرگشت پستانداران و از جمله انسان هموار کرد.

دسته‌ها
اخبار علمی

سفرهای بین ستاره‌ای و سیاره‌ای؛ ایجاد تمدن انسانی در فضا از رویا تا واقعیت

بلندمدت‌ترین ماموریتی که ناسا برای خود تعیین کرده، ارسال فضاپیمایی به آلفا قنطورس، نزدیک‌ترین ستاره به خورشید در سال ۲۰۶۹ است. این سال، صدمین سالگرد فتح ماه است. بسیاری از دانشمندان فکر می‌کنند که حداقل در عصر حاضر، ایده‌ی سفرهای بین ستاره‌ای شبیه داستان‌های تخیلی می‌ماند. آلفا قنطورس ۴/۴ سال نوری با ما فاصله دارد که تقریبا معادل ۴۰ تریلیون کیلومتر می‌شود. سریع‌ترین وسیله‌ای که تاکنون به فضا پرتاب شده، فضاپیمای کاوشگر پارکر ناسا است که در سریع‌ترین حرکت خود به دور خورشید، به سرعت ۶۹۰ هزار کیلومتر بر ساعت دست یافت.

یک فضاپیما اگر با ۱۰ درصد سرعت نور حرکت کند در طی ۴۴ سال می‌تواند به آلفا قنطورس برسد. برای دست یافتن به این سرعت باورنکردنی، به میزان بسیار زیادی انرژی احتیاج داریم؛ حتی اگر فضاپیما بسیار سبک‌وزن باشد. روش‌های معمول ایجاد سیستم پیشران مثل تکنولوژی‌های شیمیایی، خورشیدی-الکتریکی و هسته‌ای-حرارتی هیچ‌وقت نمی‌توانند به سرعت لازم برای سفرهای بین‌ستاره‌ای دست یابند.

اما روش‌های دیگری هم برای تأمین انرژی وجود دارد که ناسا می‌تواند روی آن‌ها کار کند. از میان این روش‌ها، می‌توان به سیستم پیشران هم‌جوشی هسته‌ای اشاره کرد. هرچند که ما هنوز نتوانسته‌ایم در تولید برق با این تکنولوژی مهارت کافی را کسب کنیم. بنابراین فعلا با توسعه‌ی یک سیستم پیشران هسته‌ای برای استفاده در فضا فاصله‌ی زیادی داریم. با تمام این توضیح‌ها، آیا ناسا می‌تواند تا ۵۳ سال دیگر به یک منظومه‌ی دیگر سفر کند؟ از نظر بسیاری از دانشمندان فضا این روش‌ها برای پیشبرد فضاپیما بسیار علمی تخیلی هستند و هنوز آمادگی لازم را نداریم.

اما دانشمندان دیگری هم هستند که درباره‌ی سفرهای بین‌ستاره‌ای پژوهش‌های زیادی انجام داده‌اند و هیجان زیادی برای مشارکت در این پروژه و تحقق این رویا دارند.  این نوع نگرانی ها ذهن برخی از متخصصان اخترفیزیک را که در حال تلاش روی پروژه ای مانند “Breakthrough Starshot” هستند، به خود مشغول کرده است، این پروژه که چند سال گذشته معرفی شد، وعده بسیار خوبی به ما داده است. نکته‌ی مهم آن استفاده از لیزر از سطح زمین برای پیش بردن یک سفینه فضایی خیلی کوچک به نزدیک ترین منظومه‌ی ستاره‌ای همسایه زمین به نام قنطورس آلفا است که در فاصله‌ی اندک ۴٫۳۷ سال نوری از ما قرار گرفته است.

اما با وجود اینکه قنطورس آلفا ممکن است نزدیک‌ترین منظومه به ما باشد. هلر و تیمش اظهار می‌کنند که مشاهده‌ی شباهنگ (پرنورترین ستاره در آسمان شب) سفر سریع‌تری را می‌طلبد، زیرا مسافت آن تقریبا دوبرابر مسافت قنطورس آلفا (تقریبا ۸٫۶ سال نوری) است. اما چگونه می‌توان برای رسیدن به شباهنگ که فاصله دورتری دارد سریع‌تر بود؟ جواب بستگی فرضیه‌های مختلفی دارد، اینکه چگونه می‌توان سفینه‌ی فضایی خیلی کوچکی (که هنوز فرضی است) را پیش برد و سپس سرعت آن را کاهش داد.

سفر میان ستاره ای / interstellar journey

پروژه‌ی Breakthrough Starshot قصد دارد کشتی فضایی بسیار کوچک خود را با سرعت ۲۰ درصد سرعت نور (سفر آن ۲۰ سال طول می‌کشد) به آلفا قنطورس بفرستد. اما مشکلی که ذهن دانشمندان را به تامل واداشته آن است که با چنین سرعت زیادی کند کردن سفینه هنگامی که به مقصد خود می‌رسد غیرممکن می‌شود. درحال حاضر اینگونه که انتظار می‌رود و پژوهشگران فرض می‌کنند، می‌توانند سفینه‌ای را ایجاد کنند که در مقابل خطرات سفر سالم بماند.

آلفا قنطورس نقش میزبان را برای نزدیک‌ترین سیاره‌ی شبیه زمین به نام پروکسیما‌بی بازی می‌کند، دانشمندان در حال بررسی این موضوع هستند که آیا این سیاره، می‌تواند جهان خارجی قابل سکونتی باشد یا نه. چند ماه پیش فضاپیما و کاوشگر وویجر ۲ سرانجام با عبور از هلیوپاس وارد فضای میان ستاره‌ای شد و به این ترتیب پس از وویجر ۱ به دومین کاوشگری بدل شد که وارد این فضا می‌شود. فضاپیمای وویجر ۲ در سال ۱۹۷۷ به فضا پرتاب شد و بیش از چهار دهه به کاوش و بررسی منظومه‌ی شمسی پرداخت.

یک فضاپیما با ۱۰ درصد سرعت نور می‌تواند طی ۴۴ سال به آلفا قنطورس برسد

وویجر ۲ تنها فضاپیمایی بود که موفق به پرواز بر فراز نپتون و اورانوس شد و حالا این فضاپیما به همزاد خود وویجر ۱ پیوسته و از سلطه‌ی خورشید کاملا خارج شده است. به نظر می‌رسد دقت داده‌های مربوط‌به دومین عبور انسان از منظومه‌ی شمسی به اندازه‌ی اولین عبور نباشد. دانشمندان از اواخر ماه اوت سفر بزرگ وویجر ۲ را زیر نظر داشتند، یعنی زمانی‌که این کاوشگر به منطقه‌ی هلیوپاس نزدیک شده بود. هلیوپاس از نظر تئوری به نقطه‌ی توقف بادهای خورشیدی گفته می‌شود؛ حبابی که با ذرات باردار بادهای خورشیدی ایجاد می‌شود و بر فضای داخلی منظومه‌ی شمسی تأثیر می‌گذارد. دانشمندان هلیوپاس را نقطه‌ی شروع فضای میان‌ستاره‌ای در نظر می‌گیرند، اگرچه این تعریف به میزان گسترش منظومه‌ی شمسی تا ابر اورت هم وابسته است. ابر اورت از فاصله‌ی ۱۰۰۰ برابری فاصله‌ی زمین تا خورشید آغاز می‌شود. در سال ۲۰۱۷ جرمی به نام اوموآموا آخرین جرم میان‌ستاره‌ای بود که خبرساز شد؛ هرچند فقط یک جرم گذرا بود.

سفرهای میان‌سیاره‌ای

سفر میان ستاره ای / interstellar journey

سفر انسان به مریخ و سکونت در آن، یکی از رویاهای همیشگی بشر بوده است. اما قبل از اینکه به مریخ سفر کنیم باید فناوری و ابزارهای لازم جهت سکونت در مریخ و زمینی‌سازی آن را داشته باشیم. ناسا اکتشافات دهه‌ی ۲۰۲۰ را به حفظ سلامت انسان‌ها در فضا اختصاص داده است؛ ولی اسپیس‌ایکس برای ایجاد زیرساختی با هدف مهاجرت انسان برنامه‌ریزی می‌کند. اسپیس‌ایکس پیش‌بینی می‌کند بتواند اولین سفر ۵۴.۶ میلیون کیلومتری خود به مریخ را در سال ۲۰۲۲ آغاز کند. ایلان ماسک برنامه‌های خود را برای ساخت موشکی بسیار بزرگ‌تر و قدرتمندتر از سیستم مأموریت فضایی NASA و موشک سازمان خود، اعلام کرده است.

این موشک بزرگ، سوخت کافی برای انتقال انسان‌ها به مریخ  و حتی امکان مسافرت شهر به شهر در زمین را فراهم می‌کند. این موشک ۱۰۶ متری با تحمل بار بیش از ۱۵۰ تن، رکورد فعلی انتقال بیشترین بار (شامل محموله، سوخت و مسافر) به مدار را خواهد شکست و کمترین هزینه را برای هر سفر خواهد داشت. فضاپیمای BFR برای رسیدن به ماه از مخازن سوختی که قبلا در مدار زمین قرار گرفته‌اند، استفاده می‌کند، در مدار شتاب می‌گیرد و برای یک مسافت طولانی سوخت‌گیری می‌کند.

طبق برنامه‌ی اسپیس‌ایکس، زمانی‌که موشک در مدار است، مجددا سوخت‌گیری می‌کند تا بتواند ظرفیت حمل بار و مسافت را توسعه بدهد و ایمن به زمین بازگردد. آزمایش‌هایی که تاکنون انجام شده‌اند، نشان می‌دهند امکان سوخت‌گیری مجدد موشک در فضا وجود دارد. ناسا در سال ۲۰۱۱ به اجرای مأموریت سوخت‌دهی مجدد روباتیک پرداخت و با موفقیت انتقال پیشرانه‌ی رباتی را روی سکوی ایستگاه فضایی بین‌المللی به پایان رساند. اسپیس‌ایکس پیش‌بینی می‌کند که بتواند تا سال ۲۰۲۲، حداقل دو سفینه‌ی باری را روی مریخ فرود بیاورد و به این ترتیب سکونت‌گاهی را برای انسان‌ها ایجاد کند.

میان ستاره ای

هدف این مأموریت، بررسی آثار جاذبه‌ی صفر بر بدن انسان و مفهوم آن برای مسافرت فضایی آینده به مریخ است. بااین‌حال برخلاف مأموریت کلی، در سال ۲۰۲۱، ناسا انسان‌ها را به مدار ماه خواهد فرستاد. افراد در این آزمایش در یک گذرگاه فضایی عمیق قرار می‌گیرند، این گذرگاه شبیه یک ایستگاه ISS است که به‌عنوان یک میدان تست برای مأموریت‌های آینده‌ی فضایی از جمله مأموریت‌های بعدی به مریخ عمل می‌کند. این ایستگاه در پنج مأموریت ساخته می‌شود که در چهار مأموریت آن، انسان حضور خواهد داشت. آثار یک سال زندگی در مدار ماه بر بدن انسان که به عواملی مثل چرخه‌های مختلف روز و شب و تشعشع‌های خورشیدی وابسته است، هنوز ناشناخته هستند.

قبل از سفر به مریخ باید فناوری و ابزارهای لازم را جهت سکونت و زمینی‌سازی آن داشته باشیم

مریخ بعد از زمین قابل سکونت‌ترین سیاره منظومه‌ی شمسی محسوب می‌شود.هدف اصلی مأموریت‌های اولیه، یافتن یک منبع مطمئن آب روی سطح مریخ است. اگر مأموریت BFR به مریخ با موفقیت انجام شود، این فضاپیما به‌عنوان بخشی از پروژه‌ی مهاجرت به مریخ، برای ساخت یک واحد تولید سوخت، مصالح لازم را به مریخ خواهد برد. این برنامه، CO۲ موجود در جو مریخ را تخلیه و آن را با استفاده از توان خورشیدی به سوخت CO۴ منجمد تبدیل خواهد کرد. اسپیس‌ایکس در اوایل ۲۰۲۰ آماده‌ی فرستادن انسان برای زندگی در فضا خواهد بود؛ اما ناسا در این زمینه محتاط‌تر عمل می‌کند. برنامه‌ی این سازمان فضایی دولتی، فرستادن فضانوردهایی به مدار زمین به مدت یک سال و بررسی آمادگی آن‌ها برای زندگی در یک سیاره‌ی متفاوت خواهد بود. در مارس ۲۰۱۶، فضانورد ناسا به نام اسکات کلی، یک مأموریت مشابه یک‌ساله را در ایستگاه فضایی بین‌المللی انجام داد.

به‌گفته‌ی ایلان ماسک اگر بتوانیم جو مریخ را گرم کنیم و بر ضخامت آن بیافزاییم و همچنین اقیانوس‌های یخی مریخ را پیدا کنیم در این صورت سیاره مریخ احتمالا می‌تواند سکونت‌گاه دوم انسان باشد. سفر انسان به مریخ چندان هم ساده نیست، اما افرادی مثل ایلان ماسک و سازمان فضایی ناسا شرایط مسکونی‌سازی مریخ را آماده کرده‌اند و در آینده‌ی نردیک شاهد حضور میلیون‌ها انسان در مریخ خواهیم بود. اما قبل از اینکه عازم مریخ شویم باید تدارکات لازم را ببینیم تا از وقوع عواقب جبران‌ناپذیر، جلوگیری کنیم. در ادامه با این تدارکات آشنا می‌شویم.

مأموریت یکساله‌ی ناسا

مریخ / mars

به‌گفته‌ی مقامات ناسا، طرح سفر انسان به مریخ توسط سازمان فضایی ناسا ۲ گام اساسی خواهد داشت. اولین گام یک سال اقامت در ماه و دومین گام آغاز سفر به سمت مریخ، خواهد بود. براساس گفته‌های ناسا، فعلا انجام مأموریت‌‌های بیشتر از یک سال ممکن نیست، زیرا در مأموریت ۲ یا ۳ ساله امکان دارد آسیب‌های جدی و جبران‌‌ناپذیری به فضانوردان وارد شود.

این مأموریت‌ها با هدف کسب اطلاعات در مورد تاثیر جاذبه و عوامل متعدد روی بدن فضانوردان به‌منظور اقامت‌های طولانی مدت در اعماق فضا انجام خواهد شد. ناسا می‌گوید اطلاعات به دست آمده توسط اقامت اسکات کلی (Scott Kelly) و میخائیل کورنینکو (Mikhail Korniyenko) در ایستگاه فضایی بین‌المللی، دقیق و کافی نبود و به آزمایش‌ها و سفرهای بیشتری احتیاج داریم. سؤال اصلی اینجا است که آیا ناسا از عهده‌ی تأمین هزینه‌ها برای علمی کردن این برنامه‌ی یک‌ساله برخواهد آمد؟

ماژول‌‌های حمل‌و‌نقل فضایی

ناسا در سال ۲۰۱۶ ماژول BEAM را که محصول شرکت فضایی “Bigelow Aerospace” است ازطریق موشک شرکت اسپیس ایکس به منظور تست و ارزیابی به ایستگاه فضایی بین‌المللی به فضا پرتاب کرد. درواقع، هدف شرکت سازنده، تولید ایستگاه‌های فضایی قابل اسکان و ارزان است که می‌تواند پس از وصل شدن به ایستگاه فضایی بین‌المللی، منبسط شده و فضایی به‌اندازه‌ی یک پارکینگ خودرو را در اختیار فضانوردان قرار دهد.

البته مهندسان شرکت Bigelow Aerospace در حال طراحی سیستم‌های پیشرفته‌ای هستند که بتوانند از سرد شدن هوای داخل این کپسول جلوگیری کنند چراکه کاهش دمای بیش از حد می‌‌تواند منجر به افزایش خطر چگالش شود. سال گذشته، اسپیس‌ایکس ماژول Bigelow را به ISS فرستاد تا به مدت ۲ سال تحت مورد آزمایش قرار گیرد. اگر Bigelow بتواند ثابت کند این ماژول قدرت کافی را دارد، احتمالا ناسا و اسپیس ایکس از آن بهترین استفاده را در سفر انسان به مریخ خواهند برد.

تأمین اکسیژن مریخ

شاید اولین چیزی که پس از مواجهه با سفر انسان به مریخ ذهن همه ما را به خود درگیر کند این است که آیا در این سیاره اکسیژن وجود دارد؟ متاسفانه اکسیژنی در مریخ وجود ندارد اما ناسا تصمیم دارد در دهه‌ی آینده روی سطح مریخ اقدام به تولید اکسیژن کند؛ اصلی‌ترین ترکیبی که برای فضانوردان مقیم مریخ و مهاجران زمینی، حیاتی خواهد بود. آماده‌سازی مریخ‌نورد ۲ میلیارد دلاری و تبدیل دی‌اکسید کربن به اکسیژن از دیگر اهداف ناسا است.

اگر عملکرد نمونه اولیه دستگاه روی مریخ‌نورد جدید ناسا مناسب باشد، دستگاهی ۱۰۰ برابر اندازه موکسی (Moxi) دو سال پیش از سفر نخستین گروه از فضانوردان به مریخ در سال ۲۰۲۸ ارسال خواهد شد. این دستگاه بزرگتر می‌تواند سوخت موشک مورد نیاز برای بازگشت فضانوردان از مریخ به زمین را تولید کند. این دستگاه قبل از رسیدن فضانوردان قادر خواهد بود اکسیژن کافی برای بازگشت به زمین انسان‌ها را فراهم آورد. بخش دیگر سوخت موشکی که انسان‌ها را به زمین باز می‌گرداند از هیدروژن سبکی تولید خواهد ‌شد که از زمین آورده شده یا از خاک مریخ به دست آمده ‌است.

فناوری‌های فرود به مریخ

LDSD

قبل از ارسال وسایل نقلیه سنگین و همچنین سفر انسان به مریخ باید عملکرد فناوری‌های جدید را مورد بررسی قرار داد. این بشقاب‌پرنده به‌طور رسمی LDSD (سرعت‌گیر فراصوت با تراکم پایین) نامیده می‌شود. با استفاده از این فناوری جدید، سیستم‌های فضایی آینده که قرار است محموله‌های سنگین و حتی انسان را به مریخ ارسال کنند، بدون هیچ خطری روی مریخ فرود خواهند آمد.

این وسیله‌ی آزمایشی با استفاده از یک بالون ویژه تا ارتفاع ۳۶ کلیومتری بالا خواهد رفت که در این ارتفاع توسط بالون رها می‌شود و با روشن شدن راکت‌های تقویتی خود تا ارتفاع ۵۴ کلیومتری اوج خواهد گرفت. به‌دلیل اینکه اتمسفر مریخ بسیار رقیق است، هرگونه چتر نجاتی که مورد استفاده قرار گیرد باید از استحکام بسیار بالایی برخوردار باشد تا از سرعت قابل‌توجه مریخ نشین موقع فرود بکاهد.

زمینی‌سازی مریخ

سفر به مریخ

برای شروع فرایند زمینی‌‌سازی مریخ، باید باکتری‌ها و سایر ترکیبات زنده را در آنجا کشت دهیم و اگر واقعا می‌خواهیم به کارها سرعت ببخشیم، باید با از سیانوباکتری‌ها (Cyanobacteria) به منظور تولید اکسیژن استفاده کنیم این موجودات مجبور نیستند برای تهیه انرژی خود، به یک جهان بیگانه تکیه کنند. هنگامی که زمینی‌سازی آغاز شود، سیانوباکتری‌ها به این فرایند سرعت بیشتری می‌بخشند. درنهایت، سیاره به نقطه‌ای می‌‌رسد که کاشت گیاهان روی سطح آن ممکن می‌شود. این موضوع می‌تواند به تولید اکسیژن حیاتی شتاب بیشتری بدهد. انسان‌ها به ندرت در فضایی بوده‌اند که کمتر از ۳۰ درصد اکسیژن در هوای آن یافت شود و تحت آن شرایط هم باید آسیب‌های جدی را تحمل کنند.

به هر حال سفر به مریخ یعنی گیاه‌خوار شدن انسان‌ها، چراکه فرستادن حیوانات به فضا، هزینه‌‌های زیادی در پی دارد. حتی هنگامی که زمان مناسب فرا برسد، می‌توانیم یک سفینه بسازیم و حیوانات را روی سطح سیاره رها کنیم. در منظومه‌ی شمسی ما، معمولا از مریخ به‌عنوان محتمل‌ترین گزینه برای زمینی‌سازی نام برده می‌‌شود. برخی تخمین زده‌اند که از نظر مالی ۲ تا ۳ هزار میلیارد دلار هزینه در بر خواهد داشت و از نظر زمانی ۱۰۰ الی ۲۰۰ سال زمان می‌برد تا جو مریخ به اندازه کافی متراکم شود و دمای آن به‌حدی برسد که یخ‌های قطبی مریخ ذوب شوند و در نتیجه دریاهای مریخی ساخته شوند. در زمینی‌‌سازی مریخ می‌توان از علوم زیستی مانند فیزیولوژی گیاهی و جانوری بهره برد.

مطالعه‌ی شهاب‌ شنگ‌ها

شهاب‌سنگ

اخیرا سازمان ناسا اعلام کرده است که قصد دارد شهاب سنگی را با کشاندن بین مدار ماه و زمین (cislunar space) شکار کند و افرادی را برای نمونه‌برداری به سطح شهاب سنگ ارسال کند. شاید این کار شبیه فیلم‌های تخیلی هالیوودی مانند جنگ ستارگان باشد، ولی ناسا واقعا چنین تصمیمی را گرفته است. پروژه شکار شهاب‌سنگ که با نام پروژه‌ی ARM شناخته می‎شود دارای ۲ مرحله متفاوت است: مرحله اول بخش روباتیک پروژه است که در سال ۲۰۲۱ با پرتاب یک ربات شروع می‎شود. این ربات باید بتواند یک شهاب‌سنگ را به مدار بین زمین و ماه بکشاند. در مرحله‌ی دوم ناسا تیم پژوهشی را برای جمع‌آوری نمونه‎ها روی سطح شهاب‌سنگ فرود می‎آورد. انتظار می‎رود مرحله‌ی دوم در سال ۲۰۲۸ شروع شود و فضاپیمای اوریون برای انتقال فضانوردان به شهاب‌سنگ، مورد استفاده قرار گیرد.

لباس‌های فضانوردی پیشرفته

لباس های فضانوردی

لباس‌هایی که شما بر تن فضانوردان ایستگاه فضایی بین‌المللی می‌بینید، میلیون‌ها دلار قیمت دارند و حاصل سال‌ها پژوهش و توسعه هستند. اما در حال حاضر نیاز به لباس‌های پیشرفته‌تر برای سفر انسان به مریخ و فراسوی آن داریم، که به این معنی است با مشکل جدی کمبود لباس مواجه هستیم. هر نوع مأموریت سرنشین‌‌دار، چه در مریخ و چه در ماه، به‌داشتن لباس‌های مناسب با فناوری درست، حفاظت کافی، و سیستم حمایت زندگی متکی است. مأموریت‌های متعد نیاز به انواع مختلف لباس فضایی دارند، و ناسا مشغول کار روی ۳ نوع برنامه لباس فضایی برای تجهیز فضانوردان در آینده است؛ یکی برای مأموریت‌های ISS، یکی برای مأموریت پایگاه ماه، و دیگری برای مأموریت بالقوه‌ی مریخ.

مقاله‌ی مرتبط:

  • شاتر: روند تکامل لباس فضانوردان ناسا

لباس‌های ISS باید در جاذبه‌ی صفر کار کنند، درحالی‌که نسخه‌ی مریخی آن باید یک اتمسفر خشن و نسخه‌ی زمینی سطح ناهموار و سخت را تحمل کند. ناسا سخت مشغول کار روی توسعه‌ی آن‌ها است، اما زمان به‌سرعت رو به اتمام است، مخصوصا اگر بخواهند ابتدا آن‌ها را روی ISS آزمایش کنند. لباس‌های فعلی مشکلاتی نیز دارند که به همین دلیل جایگزینی آن‌ها بسیار ضروری است. این لباس‌ها که می‌توانند باعث خستگی دست و صدمات شوند، قادر به حمل آب و غذای کافی برای پیاده‌روی طولانی نیستند، به اندازه کافی انعطاف‌پذیر نیستند و در اندازه‌های بزرگ موجود نیستند که مناسب سایز تمامی فضانوردان باشند.

بلند‌پروازی‌های مارس‌وان

براساس پروژه‌ی مارس‌وان در ابتدا قرار بود اولین گروه از شهروندان آینده‌ی مریخ در سال ۲۰۲۳ بر سطح مریخ فرود آیند. در طول چند سال بعد چندین بار این تاریخ تغییر کرده است و حالا مدیران پروژه وعده‌ی سال ۲۰۲۷ را می‌دهند. ۴ فضانورد بعد از فرود باید کار تکمیل بناهایی که قبلا به‌طور خودکار و پیش‌ساخته به مریخ رفته است را کامل کنند و ۲ سال بعد دومین گروه به مریخ خواهند رسید.در نتیجه هر دو سال یک بار انسان‌هایی بدون امید به بازگشت به مریخ می‌روند تا آنجا را مسکونی کنند. یکی از مهم‌ترین چالش‌های پیش روی این مأموریت مسایل روان‌‌شناختی سفر انسان به مریخ است. اقامت طولانی در فضا و در محیطی بسته و در حالیکه تنها با افراد محدودی باید سرو کار داشته باشید و البته تحت تاثیر شرایط ناشناخته‌‌ای مانند تابش‌‌های کیهانی، ممکن است روی سلامت شما تاثیر بگذارد.

تأمین آب و خوراک ساکنین

مریخ نورد

در سفر به کهکشان برای رسیدن به نزدیکترین منظومه هیچ راه بازگشتی در کار نیست و این یک سفر یک‌طرفه خواهد بود. در پژوهش جدید به سؤال مهم دیگری پاسخ داده شد؛ چه مقدار غذا برای افراد حاضر در این فضاپیما نیاز داریم؟ اینکه برای این افراد غذای خشک را در نظر بگیریم گزینه چندان مناسبی نیست چرا که در طول قرن‌هایی که سفر طول می‌کشد، غذاها فاسد و غیر قابل استفاده می‌شوند. ساکنین سفینه باید خود بتوانند غذای مورد نیازشان را تأمین کنند. اما چه مقدار فضا برای تولید غذای کافی برای تمامی سرنشینان نیاز است؟

درواقع اندازه‌ی سفینه محدود به پارامترهای گوناگونی است. در مورد سفینه‌ای که قرار است حامل نسل‌هایی از انسان‌ها باشد میزان غذایی که می‌توانیم تولید کنیم به‌طور مستقیم به سطح داخلی سفینه بستگی دارد. از سوی دیگر این فضا به‌اندازه‌ی سیستم پیشران وابسته است. ابعاد، سیستم پیشران و تولید غذا ارتباط تنگاتنگی با هم دارند. پژوهشگران درکنار این موارد، میزان کالری مورد نیاز خدمه را در نظر گرفتند تا براساس آن محاسبه کنند که به ازای هر یک سال از سفر، چه میزان غذا مورد نیاز است. پژوهشگران میزان کیلوکالری مورد نیاز روزانه‌ی هر فرد را برای حفظ وزن ایده‌آل، محاسبه کردند.

 میزان غذایی که می‌توانیم تولید کنیم به‌طور مستقیم به سطح داخلی سفینه بستگی دارد

به این منظور حتی افراد کوتاه یا بلند‌قد و سبک یا سنگین‌وزن هم در نظر گرفته شدند. پس از اینکه میزان کالری مورد نیاز محاسبه شد، باید محاسبه می‌شد که با استفاده از راهکارهای کشاورزی در هر کیلومتر مربع، چه میزان غذا در هر سال می‌توان تولید کرد. برای خدمه‌ی ناهمگون (از نژادهای مختلف) به‌عنوان مثال به تعداد ۵۰۰ نفر که همه‌چیزخوار و با رژیم متعادل هستند، ۰.۴۵ کیلومتر مربع زمین مصنوعی برای کاشت تمامی غذای مورد نیاز کافی خواهد بود. آیا سفر چندین نسل به نزدیکترین سیاره ممکن است؟ سؤال دیگری که نباید فراموش کنیم هزینه مورد نیاز برای چنین سفری است. حداقل هنوز پاسخ دقیق این دو را نمی‌دانیم. تنها می‌دانیم که نیاز به مقدار بسیار زیادی انرژی، منابع و البته زمان داریم. تنها مشکل باقی‌مانده که باید برای حل آن راهکارهایی پیدا شود، تهیه‌ی آب است. چنین سفر طولانی نیاز به حجم فراوانی آب برای مواردی از قبیل نوشیدن و کشاورزی دارد.

موشک‌های غول‌پیکر، چندبارمصرف و قدرتمند

موشک / rocket

ناسا برای طرح درازمدت خود به‌منظور سفر انسان به مریخ در سال ۲۰۲۳، از موشک غول‌‌پیکر SLS استفاده خواهد کرد. این راکت برای مأموریت‌های آینده ناسا در اعماق کهکشان ساخته شده و قادر است ۴ فضانورد را در خود برای مدتی طولانی نگه دارد. به‌گفته‌ی ناسا این راکت تا قبل از سال ۲۰۱۹ پرتاب نخواهد شد. این مأموریت همزمان با مأموریت “Orion capsule” انجام خواهد شد که برنامه‌ی آن برای اوایل سال ۲۰۲۱ است. اسپیس اکس، نیز در حال طراحی موشک فالکون هوی (Falcon Heavy) است. این موشک که در حدود ۷۰ متر ارتفاع دارد، توان خروجی خود را از ترکیب ۳ موشک فالکون ۹ تأمین خواهد کرد. ورود شرکت‌های خصوصی به عرصه‌ی کاوش‌های فضایی باعث شده است تا ایده‌های جالب مطرح شود و مورد آزمایش قرار گیرند.

تلاش‌های ایلان ماسک و متخصصانش در اسپیس‌ایکس سرانجام نتیجه داد و پس از چندین بار تلاش برای نشاندن موشک فالکون ۹ روی زمین، این شرکت موفق شد موشک خود را به سلامت روی زمین بنشاند. بعد از موفقیت‌های ادامه‌دار اسپیس‌ایکس برای نشاندن موشک فالکون ۹، رقابت در این عرصه زیاد شده است. شرکت بلواوریجین (Blue Origin) که متعلق به جف بزوس است موفق شده تا در این مسیر سومین آزمایش خود را با موشک نیوشپرد (New Shepard) به انجام برساند. موشک بلواوریجین یک موشک کوتاه‌برد زیرمدار است که پس از پرتاب به سمت کره‌ی زمین و سکوی پرتاب، بازگشته و با موفقیت روی آن می‌نشیند. هر ۲ شرکت بلواورجین و اسپیس ایکس در تلاش‌اند تا با استفاده از موشک‌های چند بار مصرف، هزینه‌ی سفرهای فضایی را به میزان بسیاری زیاد کاهش دهند تا از این طریق بتوان سفر به سمت سیاره‌های دیگری نظیر مریخ را بسیار مقرون‌به‌صرفه‌تر کرد. موتور برقی یونی مدارگرد سپیده‌دم ناسا نسبت به موتورهای رانشی شیمیایی فضاپیماهای قدیمی از کارایی بالاتری برخوردار است.

میان ستاره ای

ناسا در جستجوی راهکاری برای بهبود این موتور یونی،‌ موتور NEXT را طراحی کرده‌ است که می‌تواند فضاپیماهای آینده را با سرعت ۱۴۴ هزار و ۸۴۱ کیلومتر بر ساعت به پرواز در آورد. در مقایسه بهتر است بدانید سرعت فضاپیمای سپیده‌دم ۱۵ هزار و ۴۴۹ کیلومتر بر ساعت است. شاید این سرعت به نظر باورنکردنی بیاید، اما براساس محاسبات بنت، با این سرعت نیز سفر به کپلر ۴۵۲b به ۱۰٫۵ میلیون سال زمان نیاز خواهد‌ داشت. در سال ۱۹۵۸ فیزیکدانی به نام فریمن دایسون ایده‌ای به نام پروژه اوریون را مطرح کرد که در آن از انفجارهای اتمی برای حرکت دادن فضاپیمایی غول‌پیکر با سرعتی ۵ درصد سرعت نور استفاده می‌شد. به‌گفته‌ی بنت، چنین فضاپیمایی سریعی نیز از رسیدن به موقع به سیاره‌ی کپلر عاجز است زیرا با چنین سرعتی نیز این سفر ۲۸ هزار سال طول خواهد‌ کشید و قطعا متعقاعد کردن انسان‌ها برای تن در دادن به چنین سفر طولانی که مدت آن از تاریخ تمدن بشر نیز بیشتر است، کار ساده‌ای نخواهد‌ بود.

تقریبا اکثر فناوری‌ها برای رسیدن به نزدیک‌ترین ستاره‌ها به‌شدت کند یا بسیار گران هستند

شاید اگر بشر به موتورهای پادماده دسترسی داشت شانس سفرش به زمین شماره‌ی ۲ بیشتر می‌شد. به‌گفته‌ی ناسا، ساخت یک میلی‌گرم پادماده در یک مرکز برخورد‌دهنده‌ی ذره‌ای هزینه‌ای برابر ۱۰۰ میلیارد دلار خواهد‌ داشت، این در حالی است که راکتی که موتور پادماده‌ای داشته باشد،‌ برای حرکت کردن به چندین تن پادماده نیاز خواهد‌ داشت تا بتواند انرژی آزادشده از واکنش ماده-پادماده را ذخیره و بهره‌برداری کند. اگر بتوان مشکلات مالی در مسیر تولید پادماده را بر طرف ساخت، می‌توان به این موضوع فکر کرد که یک موتور پاد ماده می‌تواند با سرعتی برابر ۷۰ درصد از سرعت نور حرکت کند، که در این صورت نیز فضاپیما پس از دو هزار سال به کپلر ۴۵۲b می‌رسد؛ ۲۰۰۰ سال پیش دورانی است که امپراطوری رم در جهان مشغول حکمرانی بود.برای سفرهای نزدیک، گزینه‌های متعددی از پیشرانش موشکی گرفته تا موتورهای اقتصادی یونی پیش رو داریم.

علاوه‌بر این از جاذبه‌ی عظیم مشتری و زحل هم می‌توان مانند تیرکمان استفاده کرد.  بااین‌حال اگر بخواهیم به مأموریت‌هایی با مسافت‌های بیشتر فکر کنیم، باید به تکنولوژی خود مقیاس بزرگتری بدهیم و ببینیم چه روش‌هایی واقعا ممکن هستند. تقریبا اکثر این فناوری‌ها برای رسیدن به نزدیک‌ترین ستاره‌ها به‌شدت کند یا بسیار گران هستند. در ادامه به معرفی این تکنولوژی‌ها و سیستم‌های پیشرانشی خواهیم پرداخت. بعضی از این پیشرانش‌ها نظری هستند.

قلاب سنگ گرانشی

کمک گرانشی / Gravity assist

جرمی که از کنار یک سیاره‌ی بی‌حرکت می‌گذرد، با هر سرعتی که به آن نزدیک شود، با همان سرعت هم از آن دور می‌شود (در جهت مخالف). ولی اگر سیاره در حرکت باشد، سرعت نزدیک شدن و دور شدن جرم با هم تفاوت خواهد داشت. یکی از بهترین راه‌ها برای افزایش سرعت یک فضاپیما، کمک گرفتن از قلاب سنگ گرانشی است که به آن کمک گرانشی هم می‌گویند. برای نمونه، هنگامی که ویجر به سوی بیرون از سامانه‌ی خورشیدی می‌رفت، با گذشتن از کنار سیاره‌های مشتری و کیوان، کمک‌های گرانشی دریافت کرد و سرعتش را به‌اندازه‌ی کافی برای گریز از گرانش خورشید بالا برد.

شیوه‌ی کار این کمک گرانشی چیست؟ احتمالا می‌دانید که در این روش، فضاپیما باید به میزان خطرناکی به یک سیاره‌ی بزرگ نزدیک شود. اما این روش چگونه باعث افزایش سرعت فضاپیما می‌شود؟ هنگامی که فضاپیما به سیاره نزدیک می‌شود، سرعتش بالا می‌رود. و هنگامی که از آن دور می‌شود سرعتش دوباره کاهش می‌یابد؛ چیزی مانند یک اسکیت‌سوار در یک نیم‌لوله. برآیند پایانی این فرایند صفر است و درواقع فضاپیما با افتادن در چاه گرانشی و بیرون آمدن از آن، هیچ افزایش کلی در سرعتش رخ نمی‌دهد. پس این کمک گرانشی که می‌گویند چگونه انجام می‌شود؟

جرمی که از کنار یک سیاره‌ی بی‌حرکت می‌گذرد، با هر سرعتی که به آن نزدیک شود، با همان سرعت هم از آن دور می‌شود (در جهت مخالف). ولی اگر سیاره در حرکت باشد، سرعت نزدیک شدن و دور شدن جرم با هم تفاوت خواهد داشت. یکی از بهترین راه‌ها برای افزایش سرعت یک فضاپیما، کمک گرفتن از قلاب سنگ گرانشی است که به آن کمک گرانشی هم می‌گویند. برای نمونه، هنگامی که ویجر به سوی بیرون از سامانه‌ی خورشیدی می‌رفت، با گذشتن از کنار سیاره‌های مشتری و کیوان، کمک‌های گرانشی دریافت کرد و سرعتش را به‌اندازه‌ی کافی برای گریز از گرانش خورشید بالا برد.

سامانه خورشیدی / Solar System

این افزایش سرعت بهایی هم خواهد داشت چرا که یک داد و ستد تکانه رخ می‌دهد؛ مقدار ناچیزی از سرعت مداری سیاره کاسته می‌شود. اگر فرایند قلاب سنگ گرانشی را بارها و بارها، در حد میلیون‌ها بار پیرامون یک سیاره انجام دهید، سرانجام باعث خواهید شد که سرعت سیاره آنقدر کاهش یابد که به سوی خورشید کشیده شود و به آن برخورد کند. همچنین می‌توانید از فرایند قلاب سنگ گرانشی برای کاهش سرعت خود فضاپیما نیز بهره ببرید. در این صورت همه‌ی کارها باید وارونه انجام شود یعنی در جهتی مخالف جهت گردش سیاره به دور خورشید به آن نزدیک شوید. جابه‌جایی تکانه باعث کاهش چشمگیر سرعت فضاپیما خواهد شد، و به‌اندازه‌ی بسیار ناچیزی هم بر سرعت سیاره خواهد افزود. مارینر ۱۰ اولین فضاپیمایی بود که از این روش استفاده کرد. این فضاپیما با استفاده از کشش جاذبه‌ی زهره در سال ۱۹۷۴ به سمت عطارد پرتاب شد.آنچه گفته شد دربار‌ه‌ی یک سیاره‌ی ثابت و بی‌حرکت بود.

چون جرم فضاپیما از سیاره سبک‌‌تر است به دام گرانش آن می‌افتد و وارد مدارش می‌شود

ولی اگر سیاره در حرکت باشد، سرعت نزدیک شدن و دور شدن جرم با هم تفاوت خواهد داشت. هر سیاره به هنگام گردش به دور خورشید دارای یک سرعت مداری است. زمانی‌که فضاپیما به سیاره نزدیک می‌شود، چون از سیاره سبک‌تر است به دام گرانش آن می‌افتد و وارد مدارش می‌شود. چیزی که باعث افزایش فوق‌العاده‌ی سرعت فضاپیما می‌شود، تکانه‌ی مداری (اندازه‌ی حرکت مداری) است که از سوی سیاره دریافت می‌کند. هر قدر فضاپیما بتواند به سیاره‌ نزدیک‌تر شود تکانه‌ی بیشتری دریافت می‌کند و سرعت دور شدنش از سیاره بیشتر خواهد بود. همچنین فضاپیما اگر بخواهد سرعتش از این هم بیشتر شود، می‌تواند در زمان نزدیک‌ترین فاصله از سیاره، موتورهایش را هم روشن کند. در این زمان سرعت بسیاری که در رویارویی با سیاره به دست آورده است کارایی موشک‌های فضاپیما را چند برابر خواهد کرد.

فضاپیمای مسنجر ناسا، دو بار از کنار زمین، دو بار از کنار ناهید گذشت و سه بار هم به دور خود سیاره‌ی عطارد چرخید تا بتواند سرعتش را به اندازه‌ی کافی کاهش دهد به‌گونه‌ای که بتواند در مدار گردش به دور این سیاره جای گیرد. اولیس، کاوشگر خورشیدی که در سال ۱۹۹۰ به فضا پرتاب شد، از کمک گرانشی بهره برد تا بتواند مسیرش را به کلی تغییر دهد و وارد یک مدار قطبی شمالی-جنوبی به گرد خورشید شود. کاسینی هم با گذشتن از کنار ناهید، زمین و مشتری توانست وارد مسیری کارآمد برای رسیدن به زحل شود.

موتور یونی

پیشرانه یونی / Ion thruster

یک فضاپیما درست مثل هر وسیله نقلیه‌ای برای حرکت نیازمند سیستم پیشرانش یا همان موتور است. مشخصا با موتورهایی که طراحی آن‌ها مربوط‌به بیش از نیم‌قرن پیش است، نمی‌توان یک فضاپیما با توانایی انجام سفرهای فضایی طولانی‌مدت به دوردست‌ترین نقاط فضای بیرونی ساخت. همین مسئله دلیلی بود که از مدت‌ها پیش دانشمندان و مهندسان فضایی به فکر اختراع موتورهایی با طراحی جدید و قابلیت‌های خاص افتادند. موتورهای متعارف شیمیایی یا راکتی، همان موتورهایی که مدت‌ها است در موشک‌ها و هواگردها به کار می‌روند، نمی‌توانند برای کاربردهای فضایی با اهداف بلندپروازانه، قابل اطمینان باشند.

مقاله‌ی مرتبط:

  • قدرتمندترین پیشرانه یونی جهان در مأموریت اکتشافی عطارد به‌کار گرفته می‌شود

اساس کار این موتورها سوزاندن سوخت و شتاب گرفتن در نتیجه‌ی خروج گازهای ناشی از سوخت است. درحالی که در ایده‌های جدید اساس کار کاملا متفاوت است. ناسا پروژه‌ای را به‌نام پیشرانه تکاملی زنون ناسا (NASA Evolutionary Xenon Thruster) راه‌اندازی کرده‌است. این پیشرانه‌ها توان الکتریکی خود را ازطریق پنل‌های خورشیدی یا منابع سوخت هسته‌ای تأمین می‌کنند. سپس این توان الکتریکی برای یونیزه کردن مولکول‌های درون محفظه پیشرانه استفاده می‌شوند. مولکول‌های یونیزه‌شده با حرکت به سوی قطب منفی پیشرانه شتاب می‌گیرند و وارد یک صفحه‌ی مشبک هدایت‌کننده می‌شوند و سپس از انتهای نازل خارج می‌شوند، در نتیجه نیروی پیشرانش را تولید می‌نمایند. سیستم موتور یونی از پنج قسمت اصلی تشکیل می‌شود: منبع تغذیه، واحد پردازش توان، سیستم مدیریت پیشرانه، واحد محاسبه و کنترل و رانش‌زای یونی.

منبع تغذیه موتور یونی می‌‌تواند هر منبع الکتریکی باشد، اما منابع خورشیدی و هسته‌ای انتخاب‌های اولیه و اصلی هستند

منبع تغذیه این موتور می‌‌تواند هر منبع الکتریکی باشد، اما منابع خورشیدی و هسته‌ای انتخاب‌های اولیه و اصلی هستند. یک سیستم موتور الکتریکی خورشیدی از نور خورشید و سلول خورشیدی به‌عنوان مولد انرژی استفاده می‌کند. یک سیستم موتور یونی هسته‌ای از منبع گرمایی هسته‌ای به‌علاوه مولد الکتریکی استفاده می‌کند. واحد پردازش توان، توان الکتریکی تولیدشده توسط منبع تغذیه را به توان و انرژی مورد نیاز به هر جز رانش‌زای یونی منتقل می‌کند. این واحد، ولتاژ مورد نیاز را برای یون‌های آزادشده و تخلیه اتاقک رانش‌زا و همچنین جریان مورد نیاز برای کاتد، تأمین می‌کند. واحد مدیریت پیشرانه، پیشرانه‌ی جریان پیداکرده را از مخزن سوخت به محفظه رانش‌زا و همچنین الکترون خروجی از کاتد، کنترل می‌کند. سیستم کنترل عملکرد، سیستم اصلی را کنترل می‌کند و نمایش می‌دهد.

رانش‌زای یونی نیز از نیروی به‌وجود آمده و سوخت استفاده می‌کند و کار نهایی را برای به حرکت درآوردن انجام می‌دهد. در این نوع رانش‌زاها، سیال عامل که به‌عنوان سوخت به کار می‌رود ابتدا یونیزه می‌شود سپس با اعمال میدان الکتریکی شتاب می‌گیرد. عملکرد این رانش‌زا به این صورت است که ابتدا گاز عامل وارد محفظه می‌شود و از کنار آن الکترون هم به این محفظه پرتاب می‌شود. این رانش‌زاهای یونی از گازهای بی‌اثر برای سوخت استفاده می‌کنند تا از خطر انفجار مربوط‌به سوخت‌های شیمیایی جلوگیری شود. سوخت معمول، زنون است اما از گازهایی همچون کریپتون و آرگون نیز می‌توان استفاده کرد. توسط این بمباران الکترونی گازهای عامل یونیزه شده و دارای بار مثبت می‌شوند. این زنون‌های بار مثبت وقتی از محفظه خارج می‌شوند از یک شبکه‌ی میدان الکتریکی عبور می‌کنند که به‌دلیل جهت میدان، شتاب می‌گیرند.

کاربرد رانش‌زاهای یونی

  • این رانش‌زاها را روی ماهواره‌ها نصب می‌کنند تا آن‌ها را روی مدار مورد نظر حفظ کند و هنگام کاهش ارتفاع با حرکت دادن ماهواره آن را به مدار اصلی برگرداند.
  • برای سفرهای طولانی فضایی به مسافت‌های بسیار دور که نیاز به خروج آرام ولی پرانرژی سوخت وجود دارد می‌توان از این نوع رانش‌زاها استفاده کرد.
  • در حال حاضر نیز ماهواره‌های کوچک را با موتور یونی به فضا می‌فرستند تا این فضاپیماها با رفتن به مسیر مداری ماهواره‌ها، پسماندهای فضایی را با خود بیاورد و هنگام باز ورود به جو بسوزند و نابود شوند.

موتور الکترومغناطیسی (EM Drive)

موتور الکترومغناطیسی

“EM Drive” یا رانشگر الکترومغناطیسی، نوع جدیدی از موتور راکت‌های فضایی است که اولین‌بار توسط دانشمند و مهندس برق انگلیسی تبار، راجر شایر (Roger Shawyer)  در سال ۱۹۹۹ ارائه شد. برخلاف موتورهای قدیمی، این موتور به هیچ سوختی برای پرتاب راکت نیاز ندارد (که در علم فیزیک این سوخت را جرم عکس‌العمل می‌نامند). ایده بدین گونه است که الکتریسیته تبدیل به امواج ماکروویو می‌شود و سپس فوتون‌های ماکروویو درون یک حفره‌ی فلزی به شکل مخروط ناقص شلیک می‌شود. فوتون‌ها وارد می‌شوند و به دیواره‌ها ضربه می‌زنند، بازتاب می‌شوند و باز هم ضربه‌ها تکرار می‌شوند. درنهایت در جهت سطح دایروی بزرگ مخروط نیروی پیشران ایجاد می‌شود که موجب شتاب گرفتن سطح کوچکتر مخروط در جهت مخالف می‌شود و حرکت می‌کند. چندین نفر EMDrive را آزمایش کرده‌اند و موفق به گرفتن نیروی پیش‌رانش از این موتور شده‌اند که در زیر به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنیم:

  • در سال ۲۰۰۱، شایر از دولت انگلستان ۴۵ هزار یورو بابت هزینه‌ی پژوهش دریافت کرد. آزمایش او ۰/۰۱۶ نیوتن نیرو ایجاد کرد و ۸۵۰ وات نیز توان ورودی لازم داشت، ولی هیچ سازمانی این آزمایش‌ را تأیید نکرد.
  • در سال ۲۰۰۸، یانگ جوآن و تیمی از پژوهشگران چینی در دانشگاه پلی‌تکنیک نورث وسترن صحت تئوری مربوط‌به موتور حفره‌ای تشدیددار فرکانس رادیویی ( RF resonant cavity thruster) را بررسی کردند و درنهایت در سال ۲۰۱۰ مدل خود را ساختند و در طی سال‌های ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۴ به تست این مدل مشغول بودند. نتایج این آزمایش‌ها مثبت بود و موفق به گرفتن  ۷۵۰ میلی‌نیوتن نیرو شدند که برای راه‌اندازی ۲۵۰۰ وات قدرت لازم بود.
  • در ۲۰۱۴، پژوهشگران ناسا، نسخه‌ای از EMDrive را ساختند که داخل آن کاملا خلا بود و ادعا کردند که نیرویی از این موتور گرفته‌اند (در حد یک‌هزارم نیرویی که شایر به‌دست آورده بود) ولی هیچ‌گاه مقاله‌ای از این تیم در مجلات معتبر انتشار نیافت.
  • در ۲۰۱۵، همان گروه ناسا یک مدل شیمیایی از رانشگر مهندس Guido Fetta را به‌نام Cannae Drive که به Q-Drive نیز  معروف است، مورد آزمایش قرار داد و نیروی خالص مثبت گزارش کرد. همزمان، یک گروه پژوهشی در دانشگاه تکنولوژی Dresden این رانشگر را آزمایش کرد و به‌طور مشابه به نیروی مثبت دست یافتند.
  • در اوخر سال ۲۰۱۵ تیم “Eagleworks NASA” آزمایش دیگری ترتیب داد که درستی عملکرد EMDrive را تأیید و اثبات کرد. در این آزمایش خطاهایی که در تست‌های پیشین وجود داشت، برطرف شدند و به‌طور شگفت‌آوری این محرک موفق به ایجاد نیرو شد. اما با این وجود این تیم هنوز دست‌آوردهای خود را اعلان نکرده‌اند. گمان می‌شود که خطاهای پیش‌بینی‌نشده‌ی دیگری این نیرو را به وجود آورده‌اند.

بسیاری از دانشمندان انجمن علمی بین‌المللی بر این باورند که احتمال کار کردن موتور الکترومغناطیسی صفر است. آن‌ها می‌گویند که بر طبق قانون بقای مومنتم یا اندازه حرکت، برای رسیدن به مومنتم در یک جهت، سوخت باید در جهت مخالف خارج شود و از آنجایی که EMDrive یک سیستم بسته بدون هیچ‌گونه سوختی است، فهم ما از فیزیک را زیر سؤال می‌برد. برخلاف اخبار نقض شدن قوانین فیزیکی توسط این موتور، شایر معتقد است مفاهیم فیزیکی پایه‌ای که در تئوری این موتور دخالت دارد از نظریات نسبیت انیشتین پیروی می‌کند.

درواقع EMDrive قانون بقای مومنتم و انرژی را ارضا می‌کند. بااین‌حال حتی دانشمندانی که کار کردن این رانشگر را باور دارند، دلایل شایر مبنی بر چگونگی حرکت این رانشگر را قبول نمی‌کنند. براساس فیزیک کلاسیک، این کار غیرممکن است زیرا قانون پایستگی تکانه را نقض می‌کند. براساس این قانون، اگر نیروی خارجی بر سیستم اعمال نشود، تکانه یک سیستم ثابت است به همین دلیل در موشکهای سنتی باید از رانشگر استفاده کرد. پژوهشگران انگلیسی، آمریکایی و چینی طی دهه‌های گذشته به نمایش EMDrive پرداخته‌اند، اما نتایج آن‌ها به‌دلیل اینکه هنوز کسی از چگونگی کارکرد آن‌ها اطمینان ندارد، بحث‌ برانگیز باقی مانده‌اند.

اکنون برخی معتقدند که ناسا یک EMDrive ساخته است که در شرایط مشابه فضا کار می‌کند. مفهوم موتور EMDrive نسبتا ساده بود و با بازتاب ریزموج‌ها در یک ظرف دربسته، نیروی پرتاب را به فضاپیما ارائه می‌کند. انرژی خورشیدی به ارائه‌ی الکتریسیته برای تأمین نیروی این ریزموج‌ها می‌پردازد، به این معنی که نیازی به رانشگر نخواهد بود. پیامدهای این روش می‌تواند بسیار بزرگ باشد. برای مثال، ماهواره‌های کنونی می‌توانند نصف اندازه امروزی ساخته شودن و نیازی به حمل سوخت نداشته باشند. همچنین انسان‌ها نیز می‌توانند به مسافت‌های دورتر در فضا سفر و نیروی محرکه خود را در راه تولید کنند.

پیشرانش گرماهسته‌ای

پیشرانش گرماهسته‌ای

پیش‌ران‌های گرماهسته‌ی با هسته‌ی جامد که از هیدروژن مایع به‌عنوان پیش‌ران استفاده می‌کنند، می‌توانند به تکانه‌ی ویژه‌ای بین ۸۵۰ تا ۱۰۰۰ ثانیه دست پیدا کنند که دو برابر تکانه‌ی ویژه‌ی راکت‌های شیمیایی رایج است. در عین حال، مواد دیگری نظیر اکسیژن مایع و آمونیاک نیز به‌عنوان گزینه‌های دیگر جهت جایگزینی هیدروژن مایع پیشنهاد شده‌اند. همچنین، وزن پیش‌ران‌های گرماهسته‌ای موجود نسبت به نیروی پیش‌ران تولیدشده توسط آن‌ها زیاد است. برای مثال، در پیش‌ران‌های شیمیایی، نسبت نیروی پیش‌رانش تولیدی به وزن پیش‌ران ۷۰ به ۱ و برای پیش‌ران‌های گرماهسته‌ای این نسبت ۷ به ۱ است.

همان‌طور که می‌دانید، اکثر راکت‌های فضایی از چندین مرحله تشکیل شده‌اند. با تفاسیر بالا، راکت‌های شیمیایی برای استفاده در مرحله‌ی اول راکت‌ها و پرواز از سطح زمین مناسب‌تر هستند؛ اما پس از قرار گرفتن راکت در شرایط بی‌وزنی، کفه‌ی ترازو به نفع پیش‌ران‌های گرماهسته‌ای سنگینی خواهد کرد. به همین دلیل، این پیش‌ران‌ها بیشتر برای استفاده در مراحل ثانویه‌ی راکت‌ها مناسب خواهند بود. در موشک‌های با نیروی پیشرانش گرماهسته‌ای، از واکنش‌ اورانیوم یا دوتریوم برای گرم کردن هیدروژن مایع درون رآکتور استفاده می‌شود.

در موشک‌های گرماهسته‌ای، از واکنش‌ اورانیوم یا دوتریوم برای گرم کردن هیدروژن  استفاده می‌شود

هیدروژن مایع بر اثر دمای بسیار بالای ناشی از واکنش هسته‌ای به گاز هیدروژن یونیزه‌شده (پلاسما) تبدیل می‌شود و سپس ازطریق نازل موشک به بیرون هدایت شده و رانش تولید می‌کند. در راکت‌های گرماهسته‌ای، یک رآکتور هسته‌ای وظیفه‌ی تولید گرما را بر عهده دارد؛ ماده‌ای مانند هیدروژن مایع نیز همزمان به‌عنوان ماده‌ی پیش‌ران و خنک‌کننده‌ی رآکتور عمل می‌کند. با شروع شکافت هسته‌ای و گرم شدن رآکتور، هیدروژن مایع (یا هر ماده‌ی دیگری که نقش خنک‌کننده و پیش‌ران را برعهده دارد) به رآکتور وارد می‌شود؛ پس از خنک شدن راکتور، هیدروژن مایع که پس از جذب حرارت تولیدشده در راکتور به حالت گاز درمی‌آید، با سرعت از نازل تحتانی موشک خارج می‌شود. همانند گازهای خارج‌شده از نازل خروجی راکت‌های شیمیایی، هیدروژن خارج‌شده از نازل موشک‌های گرماهسته‌ای نیز موجب پیش‌رانش موشک می‌شود. تاکنون چهار طرح برای پیش‌ران‌های گرماهسته‌ای ارائه‌ شده است. از میان طرح‌های ارائه‌شده، تنها پیش‌ران‌های هسته‌ای با هسته‌ی جامد به مرحله‌ی ساخت و آزمایش رسیده‌اند و باقی طرح‌ها مانند پیش‌ران‌های گرماهسته‌ای با هسته‌ی مایع و گازی صرفا در حد ایده باقی مانده‌اند و با چالش‌های نظری و عملی فراوانی روبه‌رو هستند.

پیشرانش پالس هسته‌ای

فضاپیمای اوراین

فرایند کلی کارکرد پیش‌رانش پالس هسته‌ای به‌حدی ساده‌ است که برخی دانشمندان از این ایده به‌عنوان حل کردن مشکلات علمی با چکش یاد می‌کنند. در انتهای جنگ جهانی دوم، مردم به چشمان خود دیدند که بمب‌های اتمی چه قدرت ویرانگری دارند؛ اما برخی از دانشمندان در اندیشه‌ی کنترل این قدرت عظیم و استفاده از آن برای برخی کاربردهای نوین بودند. یکی از این کاربردها استفاده از بمب‌های هسته‌ای برای ساخت سفینه‌های فضایی بود که امکان سفرهای بین‌سیاره‌ای را فراهم می‌کردند. در پیش‌رانش پالس هسته‌ای، سفینه‌ی فضایی تعداد زیادی بمب‌های هسته‌ای کوچک را با خود حمل می‌کند.

در پیش‌رانش پالس هسته‌ای، سفینه‌ی فضایی تعداد زیادی بمب‌های هسته‌ای کوچک را با خود حمل می‌کند

در قسمت تحتانی سفینه، صفحه‌ای مقاوم به‌نام صفحه‌ی فشار وجود خواهد داشت و این صفحه نیز دارای خروجی کوچکی برای رهاسازی بمب‌های کوچک خواهد بود. در فواصل زمانی مشخص، این بمب‌های کوچک از انتهای سفینه خارج و منهدم می‌شوند؛ در نتیجه‌ی انفجار، ماده‌ی پیشران به شکل پلاسما با سرعت بالایی به سمت صفحه‌ی فشار حرکت می‌کند و موجب حرکت سفینه به سمت جلو می‌شود. در دوره‌ی طراحی اوراین، دانشمندان با مشکلات مختلفی روبه‌رو می‌شدند؛ هرچند که برای هر مشکل راه‌چاره‌ای اندیشیده شد.

یکی از مشکلات اصلی مرتبط با اوراین، بازده پایین این کشتی‌های فضایی بود. به این دلیل که انفجارهای هسته‌ای خارج از بدنه‌ی اوراین و در محیطی باز انجام می‌شد؛ بخش قابل توجهی از انرژی تولید شده هدر می‌رفت و تنها کسری از آن صرف پیش‌رانش می‌شد. بنابراین ساخت چنین سفینه‌ای حتی در سبک‌ترین حالت ممکن هم بسیار گران‌قیمت خواهد بود. همچنین مشکل تشعشع‌ها و زباله‌های اتمی را هم نباید فراموش کرد. انفجارها در سطح زمین یا نزدیکی آن با بارش رادیواکتیو قابل‌توجهی همراه بود. برای حل این مشکل، پیشنهاد شده بود تا از راکت‌های حامل نظیر ساترن ۵ یا راکت‌هایی بزرگتر برای رساندن اوراین به ارتفاع اولیه استفاده شوند؛ اما محدودیت بودن وزنِ محموله‌ی این راکت‌ها با مزیت اصلی پیش‌رانش پالس هسته‌ای، یعنی حمل محموله‌های بزرگ در تناقض بود.

رمجت بوسارد

رم‌جت بوسارد (Bussard ramjet)

یک تکنولوژی آینده‌گرایانه‌ی دیگر رم‌جت بوسارد (Bussard ramjet) است. ایده‌ی این نوع فضاپیما را فیزیک‌دانی به نام رابرت بوسارد در سال ۱۹۶۰ مطرح کرد. این نوع رم‌جت از نیروی الکترومغناطیسی استفاده می‌کند تا در طول سفر، هیدروژن مورد نیازش را جمع‌آوری کند. سپس هیدروژن را برای همجوشی هسته‌ای به اندازه‌ی کافی فشرده می‌کند و در نتیجه‌ی آن نیروی محرکه‌ی لازم برای حرکت فضاپیما فراهم می‌شود. نویسندگان داستان‌های علمی تخیلی علاقه‌ی زیادی به تئوری رم‌جت بوسارد دارند چون سوخت‌ آن‌ها هیچ‌وقت تمام نمی‌شود و در حین حرکت آن را برداشت می‌کنند.

در موشک همجوشی با استفاده از میدان مغناطیسی، سوخت هیدروژن آنقدر فشرده می‌شود تا همجوشی هسته‌ای رخ دهد. اما در رمجت یک قیف عظیم الکترومغناطیسی هیدروژن را از فضای بین‌ستاره‌ای جمع‌آوری و آن را به‌عنوان سوخت به رآکتور تزریق می‌کند. باتوجه‌به نبود محفظه‌ی سوخت و در نتیجه وزن پایین فضاپیما در این طرح، رمجت می‌تواند به سرعتی برابر ۴ درصد سرعت نور دست پیدا و به هر نقطه‌ای از کهکشان سفر کند.

پیشرانش همجوشی هسته‌ای

پیشرانش همجوشی هسته‌ای

روش‌های عادی ایجاد سیستم پیشران مثل تکنولوژی‌های شیمیایی، خورشیدی-الکتریکی و هسته‌ای‌-حرارتی هیچ‌وقت نمی‌توانند به سرعت لازم برای سفرهای بین‌ستاره‌ای دست یابند. اما روش‌های دیگری هم برای تأمین انرژی هست که ناسا می‌تواند روی آن‌ها کار کند که از میان آن‌ها می‌توانیم به سیستم پیشران هم‌جوشی هسته‌ای اشاره کنیم. گداخت هسته‌ای دقیقا همان اتفاقی است که در خورشید رخ می‌دهد و انرژی آن را فراهم می‌کند. گداخت هسته‌ای عملی برعکس شکافت هسته‌ای است.

در شکافت هسته‌ای با شکاندن اتم‌های سنگین همچون اورانیوم و پلوتونیوم به اتم‌های سبک‌تر مانند باریم و کریپتون، به حجم بالایی از انرژی دست پیدا می‌کنیم. اما در گداخت هسته‌ای کاری کاملا برعکس انجام می‌دهیم و با داغ کردن اتم‌های گازی کاری می‌کنیم که اتم‌های سبک مثل ایزوتوپ‌های تریتیوم و دوتریوم، از هم بپاشند و تبدیل به الکترون و یون شوند. سپس بر اثر افزایش دما، یون‌ها بر نیروی دافعه بین خود غلبه می‌کنند و با یکدیگر همجوش می‌شوند یا به عبارتی باهم ترکیب و به یک اتم سنگین‌تر همچون هلیوم تبدیل می‌شوند.

هنوز راه زیادی تا استفاده از رآکتور همجوشی در سفرهای بین ستاره‌ای وجود دارد

این پروژه باتوجه‌به تکنولوژی آن زمان از خیلی جهات غیر عملی ارزیابی شد. بسیاری از دلایل غیر عملی بودن این پروژه هنوز هم صادق هستند. برای مثال هلیوم ۳ روی زمین بسیار کمیاب است و باید از ماه استخراج شود. به‌علاوه، باتوجه‌به تکنولوژی فعلی، انرژی‌ که برای روشن کردن رآکتور همجوشی نیاز است، از انرژی تولیدشده توسط آن بیشتر است. هرچند دانشمندان در آزمایش‌های جدید روی زمین به حالتی که انرژی تولیدی و مصرفی رآکتور برابر باشد دست پیدا کرده‌اند، اما هنوز راه زیادی تا استفاده از رآکتور همجوشی در سفرهای بین ستاره‌ای وجود دارد.

شرکت پرینستون ستلایت سیستمز (Princeton Satellite Systems ) که توسط ناسا تأسیس شده است، ساخت راکت‌هایی با بهره بردن از راکتورهای هم‌جوشی هسته‌ای را پیشنهاد داده است. به‌گفته‌ی مایکل پالوشِک، رئیس شرکت پرینستون ستلایت سیستمز، این تکنولوژی امکان انجام مأموریت‌های جدید و هیجان‌انگیز علمی را فراهم می‌کند که با وجود تکنولوژی‌های امروزی بسیار پرهزینه و دشوارند. سیستم‌های شرکت پرینستون از نوعی انرژی هسته‌ای بهره می‌برند که از گرم کردن ترکیب دوتریوم و هلیم ۳ به همراه امواج رادیویی با فرکانس کم به دست می‌آید. درحالی‌که ساخت این سیستم برای پروژه‌های بزرگ‌تر بسیار پرهزینه است، اما برای ساخت راکت‌های کوچک، تنها حدود ۲۰ میلیون دلار هزینه در بر خواهد داشت. این راکت‌های هم‌جوشی هسته‌ای، ۱.۵ متر قطر و بین ۴ تا ۸ متر طول خواهند داشت.

موشک‌های پادماده

موشک‌های پادماده / Antimatter rocket

پادماده، ماده‌ای است که بار الکتریکی آن معکوس می‌شود. ضدالکترون‌ها که پوزیترون، نامیده می‌شوند، شبیه یک الکترونند اما با بار مثبت. ضدپروتون‌ها شبیه به پروتون‌ها هستند اما با بار منفی. پوزیترون‌ها، ضدپروتون‌ها و ضدذره‌های دیگر را معمولا می‌توان در آزمایشگاه شتاب‌دهنده‌ی ذرات، مانند سرن اروپا ایجاد کرد و حتی می‌توان آن‌ها را برای روزها یا هفته‌ها ذخیره کرد. همچنین ضدماده ضد نیروی جاذبه نیست. نظریه‌ای که در حال حاضر در این زمینه وجود دارد این است که گرانش همان‌طور که در مورد ماده عادی رفتار می‌کند در رابطه با ضدماده هم همان گونه رفتار می‌کند.

البته این نظریه به‌صورت تجربی تأیید نشده است. به‌طور خلاصه، موتور پادماده با برخورد دادن هیدروژن و پادهیدروژن کار می‌کند. واکنش بین این دو ذره انرژی‌ برابر با بمب اتمی و همچنین بارشی از ذرات با نام پیون و میون ایجاد می‌کند. این ذرات که سرعتی برابر با یک سوم سرعت نور دارند، ازطریق نازل الکترومغناطیسی به بیرون هدایت می‌شوند تا رانش ایجاد کنند. مزیت بزرگ این نوع موشک‌ها این است که بخش بزرگی از ماده در آن به انرژی تبدیل می‌شود و بنابراین موشک‌های پادماده چگالی انرژی بسیار بالاتری نسبت به دیگر انواع موشک دارند.

بادبان خورشیدی

بادبان خورشیدی / Solar sail

بادبان خورشیدی که با نام‌های دیگری نظیر بادبان نوری و بادبان فوتونی نیز شناخته می‌شود، گونه‌ای از نیروی پیشرانش فضاپیما است که برای حرکت، از نوری که توسط خورشید به آینه‌های بزرگ فضاپیما تابیده می‌شوند، استفاده می‌کند. یک قایق بادبانی را در نظر بگیرید. این قایق، نیروی پیشران خود را به‌وسیله‌ی باد تأمین می‌کند؛ یعنی به‌علت برخورد جریان هوا با سرعت بالا به بادبان‌ها، نیروی پیشران ایجاد می‌شود و قایق حرکت می‌کند. بادبان نوری نیز دقیقاً به همین شکل عمل می‌کند با این تفاوت که نور تابیده شده به آینه‌هایی که همچون بادبان قایق هستند، نقش همان جریان هوا را ایفا می‌کند و باعث به حرکت درآمدن فضاپیما می‌شود.

به‌جای نور خورشید، می‌توان از پرتوهای پرانرژی لیزر برای تولید نیرویی قدرتمندتر استفاده کرد

به‌جای نور خورشید، می‌توان از پرتوهای پرانرژی لیزر نیز برای تولید نیرویی به مراتب قدرتمندتر استفاده کرد. این پرتوها در مقایسه با پرتوهای خورشید، دارای انرژی بیشتری هستند و نیروی پیشران بیشتری را ایجاد می‌کنند و همین موضوع باعث می‌شود که فضاپیما با سرعت بیشتری حرکت کند. دانشمندان می‌خواهند طی ماموریتی با کمک سفینه‌ای فضایی که دارای بادبان خورشیدی است در طول سفری ۲۰ ساله به آلفا قنطورس و طی ۶۹ سال به نورانی‌ترین ستاره به نام شباهنگ بروند. اگر شما در حال فرستادن یک نانوفضاپیما هستید که انرژی آن از فوتون‌هایی تأمین می‌شود که در میان کهکشان قرار گرفته‌اند و این فوتون‌ها در کسری از سرعت نور و نه کمتر حرکت می‌کنند، بهتر است ایده‌ی خوبی درباره چگونه آهسته کردن این فضاپیما زمانی‌که به مقصد نهایی خود می‌رسد، داشته باشید. همه‌ی ما می‌دانیم که یک فوتون، هیچ وزنی ندارد؛ پس چگونه می‌تواند یک بادبان نوری را به سمت جلو حرکت دهد؟ اصلاً چگونه ممکن است که یک چیز بی‌وزن، تکانه را منتقل کند؟

ماشین وارپ

ماشین وارپ / warp drive

ماشین وارپ یا موتور وراپ (Warp drive)، می‌تواند یک سفینه‌ی فضایی به‌شکل زمین فوتبال را با سرعتی بیشتر از سرعت نور منتقل کند. تکنولوژی ماشین وارپ، نوعی تکنولوژی است که سرعت حرکتش بیشتر از نور، است. یک پیچ و تاب‌دهنده‌ی فضا یا ماشین وارپ بر پایه‌ی این اصل کار می‌کند که شما می‌توانید در هر سرعتی فضا را منبسط و منقبض کنید. وایپ درایو، اولین‌بار به‌وسیله‌ی میگوئل آلکوبیر فیزیکدان مکزیکی در سال ۱۹۹۴ پیشنهاد شد. ماشین وارپ توپولوژی فضا را تغییر نمی‌دهد و به ابرفضا وارد نمی‌شود، این ماشین فضای مقابل شما را منقبض می‌کند و فضای پشت سر شما را گسترش می‌دهد.

استوانه‌ی اونیل؛ پایه‌گذاری تمدن انسانی در فضا

استوانه اونیل / O

شاید نخستین جایگاهی که بتوانیم به آن نگاهی بیاندازیم مدار زمین باشد. جایی که تجربه‌ای طولانی برای اقامت در آن داریم. از اولین روزهای عصر فضا، ما پایگاه‌های کوچکی در مدار زمین ساختیم و درنهایت، اکنون به پروژه‌ی ایستگاه بین‌المللی فضایی رسیده‌ایم. آزمایشگاهی مداری که تنها ۳۷۰ کیلومتر از سطح زمین فاصله دارد و میزبان چند فضانورد است که طولانی‌ترین مدت اقامتشان در این ایستگاه به یک سال می‌رسد. این ایستگاه در شرایط فعلی، عمری محدود دارد و برای تأمین مواد لازم برای بقای خود و دفع ضایعاتش، وابسته به زمین است.

در طبقه‌های استوانه‌ی اونیل، کارخانه‌های تولید غذا و انرژی، بازیافت و حلقه‌‌های مصنوعی زمین قرار دارد

اگر قرار باشد روزی بخشی از مردم به مدار زمین مهاجرت کنند به فکر ایستگاه نباشید؛ ما باید شهرهایی در مدار زمین بسازیم. ایده ساخت چنین شهرک‌هایی باید فراتر از ساختار ایستگاه‌ها، حتی هتل‌های فضایی باشد که همین الان درباره‌اش بحث می‌شود. یکی از نیازهای چنین ساختاری، احتمالا تأمین گرانش مصنوعی آن است. ایستگاه‌های که کمک می‌کنند کمی از تاثیرات عدم حضور گرانش کاسته شود. اما در بهترین شرایط، باز همچنین سازه‌ی مستقلی نمی‌تواند از تعدا بالایی از جمعیت پشتیبانی کند.

برای اینکه افراد زیادی از مردم را برای زندگی در چنین ساختاری جای دهیم، به‌طوری که هم بخشی از منابع را تأمین کنیم و هم از زمین به‌عنوان نوعی حامی حیات بهره ببریم، ایده‌ای وجود دارد که آرتورسی کلارک، ایده‌پرداز و نویسنده‌ی تخیلی برجسته و آینده‌نگر بزرگ دوران ما، در آخرین قسمت از مجموعه اودیسه خود به نام «۳۰۰۱: اودیسه نهایی» ترسیمش کرده است. به جهانی فکر کنید که در آن، ما توانسته‌ایم در آن آسانسورهای فضایی بسازیم. پایه‌های اصلی این آسانسورها، در نقاط مختلف روی استوای زمین قرار دارند، و در قالب برج‌هایی عظیم تا مدار زمین ثابت، ادامه یافته‌اند.

این آسانسورها در مدار کلارک یا زمین ثابت، به‌جای اتصال به پایگاهی کوچک، به بخشی از یک سازه‌ی عظیم وصل می‌شوند که به شکل ابرحلقه‌ای غول‌آسا زمین را دربر گرفته است. در طبقات بی‌شمار این برج‌ها، کارخانه‌های تولید غذا و انرژی و بازیافت و در طبقات متعدد حلقه مصنوعی زمین، زیستگاه کنترل شده‌ای برای انسان‌های آینده قرار دارد. آن‌ها در حالی نزدیک زمین فرسوده هستند، که به حیاتشان در فضا ادامه می‌دهند و همزمان از منابع زمین و منابع فضایی به‌خصوص منابع سیارک‌ها و سیاره‌ها و اقمار استفاده می‌کنند.

استوانه اونیل / O

جرارد کیچن اونیل (Gerard Kitchen ONeill)، فیزیکدان و فعال در زمینه هوافضا بود. اونیل به‌عنوان عضوی از هیئت علمی دانشگاه پرینستون، وسیله‌ای را به نام حلقه‌ی ذخیره‌سازی ذره برای آزمایش‌های فیزیکی با انرژی بالا، اختراع کرد. بعدها، او پرتاب‌کننده‌ی مغناطیسی را که نامش محرک جرم بود، اختراع کرد. در سال ۱۹۷۰، طرحی را برای ساختن شهرک‌های انسانی در فضا که شامل طراحی محل سکونت نیز می‌شد و به سیلندر اونیل معروف است، ارائه داد. وی مؤسسه‌ی مطالعات فضایی را تأسیس کرد. این مؤسسه بودجه‌ی خود را به پژوهش درباره ساخت لوازم فضایی و مهاجرت به فضا اختصاص داده بود. جرارد اونیل روزگاری به برنامه‌ی فضایی آپولو علاقمند بود و حتی به‌عنوان فضانورد برای مشارکت در این پروژه نیز درخواست داده بود.

در یک سازه‌ی مصنوعی عظیم چگونه و به چه‌صورت می‌توان شرایط زندگی تمدن بشری را فراهم کرد؟

گرچه او به این هدف دست نیافت اما از پژوهش در علوم فضایی دست بر نداشت. او در سمیناری که در سال ۱۹۶۹ در دانشگاه برگزار کرد بذر اولیه‌ی ایده‌ی هدف از سفرهای فضایی را در کلاس با دانشجویانش طرح کرد و پرسید: آیا سطح یک سیاره به راستی بهترین گزینه برای یک تمدن با تکنولوژی بسط‌یابنده است؟ اگر سطح سیاره‌های جایگزین زمین؛ گزینه مناسبی برای انتقال تمدن زمینی نباشد؛ پس کجا باید کلونی  انسانی را پایه‌گذاری کرد؟ در یک سازه‌ی مصنوعی عظیم؛ چگونه و به چه‌صورت می‌توان شرایط زندگی تمدن بشری را در چنین سازه‌ای فراهم کرد؟  آسانسور فضایی وسیله‌ای خیالی است که برای انتقال ماده از سطح یک جرم آسمانی به فضا طراحی شده‌ است. برای این وسیله طرح‌های بسیاری تصور شده است که همه‌ی آن‌ها شامل مسافرت به فضا ازطریق حرکت در امتداد ساختاری ثابت به‌ جای استفاده از موشک‌های فضایی است.

طرح کلی این وسیله اغلب به سازه‌ای مربوط می‌شود که از روی سطح زمین، در نزدیکی یا روی استوا، تا مدار پیرامون زمین و فضای بی‌وزنی امتداد داشته باشد. ایده‌ی آسانسور فضایی نخستین بار توسط کنستانتین تسیولکوفسکی در سال ۱۸۹۵ مطرح شد، زمانی‌که او صحبت از ماشینی تخیلی به اسم «برج تسیولکوفسکی» کرد که از سطح زمین تا مدار زمین امتداد داشت. ایده‌هایی که اخیرا درباره این طرح مطرح می‌شود بیشتر بر وجود سازه‌ای دارای قابلیت انبساط (برای نمونه یک ریسمان دارای قابلیت انعطاف) تاکید می‌شود که از مدار زمین تا سطح آن کشیده شده باشد. این سازه، به همان شکلی که تارهای یک گیتار کشیده شده‌اند و محکم‌اند، بین زمین و فضا امتداد پیدا می‌کند. به آسانسور فضایی گاهی اسامی دیگری مانند پل فضایی، بالابر فضایی، نربان فضایی، قلاب آسمان، برج مداری و آسانسور مداری نیز نسبت داده می‌شود. جرارد اونیل در سال ۱۹۷۰ با نوشتن مقاله‌ای با عنوان کلونی انسانی در فضا نتایج پژوهش خود را منتشر کرد.

استوانه اونیل / O

اگرچه چند سالی طول کشید تا مقاله او در یک ژورنال تخصصی منتشر شود. او سه طرح پایه‌ای معرفی کرد که به جزیره معروف شدند. جزیره‌ی ۱ شامل یک گوی چرخان با قطر ۵۱۲ متر بود که مردم در ناحیه‌ی استوایی آن زندگی کنند؛ جایی که نیروی حاصل از چرخش کره، گرانش زمین را شبیه‌سازی کند. جزیره‌ی ۲ با قطر ۱۶۰۰ متر دوبرابر جزیره‌ی ۱ است؛ چیزی که امروزه به سیلندر اونیل مشهور است. اما جزیره‌ی ۳، دو سیلندر بزرگ با قطر هر کدام ۸ کیلومتر و طول ۳۲ کیلومتر است. برای شبیه‌سازی گرانش زمین این سیلندر باید ۲۸ بار در ساعت حول محور خود بچرخد.

داخل سیلندر نیز هوایی با، نصف فشار هوای دریای آزاد بر سطح زمین پر شده است. سازگاری با این شرایط در آغاز برای ساکنان این خانه‌ی جدید بسیار سخت خواهد بود اما همه به تدریج به آن عادت خواهند کرد. دلیل تنظیم فشار داخل سیلندر با این فشار هوا این است که در ضخامت جداره‌ی سیلندر با این روش کاهش می‌یابد. همچنین این میزان هوا برای محافظت ساکنان سیلندر از تشعشعات کیهانی کافی است. نور لازم سیلندر از انعکاس نور بیرون توسط آینه‌های بزرگ تأمین و شب و روز نیز با تنظیم آینه‌ها به‌صورت مصنوعی شبیه‌سازی می‌شود.

پایدار‌ترین نقاط برای استقرار این خانه‌ی جدید انسان جایی است که از دید اونیل نقاط لاگرانژ نامیده می‌شود

پیش از هر چیز فراموش نکنیم سیلندر اونیل قرار نیست مانند ایستگاه فضایی بین‌المللی به دور زمین در گردش باشد. جو رقیق اطراف زمین؛ حرکت و موقعیت سیلندر را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد و برای تصحیح موقعیت سیلندر باید انرژی صرف کرد. پایدار‌ترین نقاط برای استقرار این خانه‌ی جدید انسان جایی است که از دید اونیل نقاط لاگرانژ نامیده می‌شود. L۴ و L۵ در مدار ماه به دور زمین دقیقا جایی است که می‌توان تمدن جدید انسانی را در آن پایه‌گذاری کرد. مسئله‌ی مهم در طرح اونیل؛ تأمین ماده‌ی مورد نیاز برای بنای این سازه‌ی عظیم در فضا بود. پرسش اینجا است این حجم عظیم از ماده چگونه می‌تواند به فضا منتقل شود؟ اونیل پیشنهاد کرد که این ماده‌ی خام را می‌توان از ماه به‌دست آورد. به نظر اونیل به‌دلیل نیروی گرانش پایین ماه (در مقایسه با زمین) می‌توان ابتدا در ماه تاسیساتی به راه انداخت و از آنجا مواد خام اولیه را به L۴ و L۵ فرستاد. اونیل حتی در پایان دهه‌ی ۷۰ میلادی پروتوتایپ اولیه این طرح را نیز توسعه داد و معرفی کرد. او حتی قصد داشت طرح خود را به‌گونه‌ای توسعه دهد که برای انتقال ماده به فضا نیازی به صرف هزینه‌های بالا برای ساخت موشک نباشد.

اونیل در سال ۱۹۹۲ درگذشت؛ بدون اینکه پژوهش‌های ایده‌های بلندپروازانه‌اش را به چشم ببیند. سیلندر اونیل طرحی است که برای آیندگان نوشته شده است و لااقل نیاز بشر امروز نیست. انسان امروز به‌رغم آنکه با تمام قوا به نابودی منابع زمین مشغول است اما هرگز این نیاز را حس نکرده است که باید به‌زودی به فکر ترک زمین و پایه‌گذاری یک خانه جدید در فضا باشد. شاید آنچه که فیزیکدان اونیل مطرح کرده بود و به نظر ایده‌ای فانتزی می‌رسید روزی نیاز اساسی بشری باشد و آیندگان مجبور شوند، طرح او را از صندوقچه‌ی تاریخ بیرون بکشند و با جدیت آن را توسعه دهند و اجرایی کنند. ایده‌ی فوق‌العاده درخشانی که متاسفانه در چشم انداز کوتاه‌مدت نمی‌گنجد.

تمدن نوع یک

سفرهای میان ستاره ای

میچیوکاکو در کتاب جهان‌های موازی از ۴ نوع تمدن صحبت می‌کند. گاهی اوقات دانشمندان برای به تصویر کشیدن فناوری‌های آینده، تمدن‌های هزاران تا میلیون‌ها سال پس از ما را براساس مصرف انرژی و قوانین ترمودینامیک تقسیم‌بندی می‌کنند. فیزیکدانان برای یافتن نشانه‌هایی از حیات هوشمند، به‌دنبال مردان سبز رنگ نیستند، بلکه در جستجوی تمدن‌هایی با انرژی‌های خروجی نوع ۱، ۲ و ۳ هستند. این طبقه‌بندی در دهه‌ی ۱۹۶۰ به‌وسیله‌ی فیزیکدان روسی، نیکولای کارداشف با طبقه‌بندی علایم رادیویی تمدن‌های ممکن ارائه شد.

گذار از تمدن نوع صفر به نوع یک بسیار خطرناک است. زیرا ما هنوز وحشیگری ناشی از دوره‌ی جنگل را با خود همراه داریم. از برخی جهات پیشرفت تمدن ما در حقیقت مسابقه با زمان است. از یک طرف حرکت به‌سوی تمدن نوع یک ممکن است به ما نوید دوره‌ای بی‌مانند از شکوفایی و صلح را بدهد. از طرف دیگر، نیروهای آنتروپی ممکن است منجر به نابودی ما شود. شاید در فضا تمدن‌های پیشرفته فراوانی وجود داشته باشد اما آن‌ها علاقه کمی به جامعه ابتدایی نوع ۰٫۷ ما نشان می‌دهند. شاید آن‌ها به‌دلیل جنگ و دستیابی به تمدن نوع یک از بین رفته و مرده‌اند. به‌طور کلی تمدن نوع یک، تمدنی است که از انرژی ستاره‌ای استفاده می‌کند. مصرف انرژی این نوع تمدن را می‌توان به دقت اندازه‌گیری کرد.

 تمدن نوع یک می‌تواند انرژی دریافتی از ستاره‌ی خود را، یعنی ۱۶^۱۰ وات، مورد استفاده قرار دهد

آن‌ها قادر هستند انرژی دریافتی از ستاره‌ی خود را، یعنی ۱۶^۱۰ وات، مورد استفاده قرار دهند. با استفاده از این انرژی ستاره‌ای احتمالا قادر هستند وضعیت آب‌و‌هوا را کنترل کنند، بهبود ببخشند، مسیر حرکت توفان‌ها را تغییر دهند یا شهرهایی را روی اقیانوس بنا کنند. در آینده با کاهش هزینه‌های سفر فضایی ممکن است روزی شاهد ساخت مجتمع‌های فضایی روی سطح مریخ باشیم. در این زمان برخی دانشمندان مکانیزم‌های مبتکرانه‌ای را پیشنهاد کرده‌اند تا مریخ را هرچه بیشتر به زمین شبیه سازند. مثلا ازطریق منحرف کردن یک دنباله‌دار و تبخیر شدن آن در اتمسفر مریخ، می‌توان به جو مریخ آب اضافه کرد. برخی دیگر طرحی را پیشنهاد کرده‌اند که در آن گاز متان را به اتمسفر مریخ تزریق می‌شود تا یک اثر گلخانه‌ای مصنوعی روی سطح سیاره‌ی سرخ ایجاد کنند.

به این ترتیب دما بالا می‌رود و لایه‌ی یخی زیر سطح مریخ آب می‌شود و برای اولین‌بار پس از میلیاردها سال دریاچه ها پرآب و بر سطح آن آب جاری می‌شود. برخی دیگر تدابیر شدیدتر و خطرناکتری را اندیشیده‌اند، مثل انفجار یک کلاهک هسته‌ای (پیشنهاد ایلان ماسک) زیر سطح یخ برای آب کردن آن، که می‌تواند خطراتی را برای ساکنین آینده مجتمع‌های فضایی ایجاد کند. به احتمال زیاد تمدن نوع یک، ساخت مجتمع‌های فضایی را در اولویت خود قرار خواهد داد. اما برای مأموریت‌های دوردست بین‌سیاره‌ای، تهیه یک موتور خورشیدی یا یونی احتمالا شکل جدیدی از نیروی محرکه برای سفر بین ستارگان خواهد بود.

سرانجام تمدن نوع یک ممکن است ردیاب‌های آزمایشگاهی را به ستارگان نزدیک بفرستد، اگر بخواهد به فواصل دورتر در حدود صدها سال نوری دست یابند، مجبور خواهند بود شکل‌های دیگری از نیروی محرکه را بیابند. یک راه‌حل می‌تواند ساخت یک رم‌جت هسته‌ای باشد، موشکی که هیدروژن را از فضای بین‌ستاره‌ای استخراج کند و با همجوشی هسته‌ای از آن انرژی گیرد. به این ترتیب مقدار نامحدودی انرژی در طول فرایند آزاد می‌شود. در بهترین حالت این فناوری در یک قرن آینده قابل دسترسی است.

تمدن نوع دو

تمدن نوع سه

تمدن نوع دو، انرژی سیاره‌ای را به‌طور کامل مصرف می‌کند و انرژی ستاره کاملی را، تقریبا در حدود ۲۶^۱۰ وات، به کنترل خود در آورده است. آن‌ها قادر هستند تمام انرژی خارج‌شده از ستاره‌ی خود را مصرف کنند. همچنین ممکن است بتوانند با تحت کنترل در آوردن شعله‌های خورشیدی، ستارگان دیگر را نیز مشتعل کنند. تمدن نوع دو که قادر به برداشت انرژی یک ستاره‌ی کامل است، باید شبیه اتحادیه سیارات پیشتازان فضا باشد، البته بدون ماشین وارپ. آن‌ها بخش کوچکی از کهکشان راه‌شیری را تحت تسلط خود در می‌آورند و می‌توانند ستارگان را شعله‌ور سازند. به این ترتیب در وضعیت تمدن نوع دو قرار می‌گیرند.

تمدن نوع دو، ممکن است برخی از سیاره‌های منظومه‌ی شمسی خود را تحت تسلط در بیاورد

فریمن دیسون اینگونه تصور کرده است که تمدن نوع دو برای استفاده کامل انرژی خروجی خورشید، می‌تواند کره‌ای عظیم به دور خورشید بسازد تا پرتوهای آن را به‌طور کامل جذب کند. به‌عنوان مثال این تمدن ممکن است سیاره‌ای در ابعاد مشتری بسازد و جرم آن را در کره‌ای دور خورشید توزیع کند. براساس قانون دوم ترمودینامیک، کره درنهایت گرم می‌شود و از خود، تابش فروسرخ معینی گسیل خواهد کرد که در فضا قابل رویت است. جان جاگاکو، از انیستیوی پژوهش‌های تمدن در ژاپن، و همکارانش آسمان‌ها را تا فاصله‌ی ۸۰ سال نوری جست‌وجو کرده‌اند تا چنین تمدن‌هایی را بیابند و تاکنون هیچ شاهدی دلیل بر وجود این تابش‌های فروسرخ نیافته‌اند.

تمدن نوع دو، ممکن است برخی از سیارات منظومه‌ی شمسی خود را تحت تسلط در بیاورد و حتی سفرهای بین‌ستاره‌ای را شروع کرده باشد. به‌دلیل منابع گسترده‌ای که در دسترس تمدن نوع دو قرار دارد، احتمال دارد که آن‌ها بتوانند شکل‌های عجیبی از نیروی محرکه را مثل پیشرانه‌ی ضدماده-ماده برای سفینه‌های فضایی خود تهیه کنند تا سفرهای نزدیک به سرعت نور را امکان‌پذیر سازند. در اصل این شکل از انرژی بازده ۱۰۰ درصد دارد. این نیز از نظر آزمایشگاهی امکان‌پذیر است ولی برای تمدن نوع یک بسیار پرهزینه و گران‌قیمت است.

ما تنها می‌توانیم در مورد چگونگی عملکرد تمدن نوع دو خیال‌پردازی کنیم. بااین‌حال هزاران سال زمان لازم است تا بتوانیم اختلافات موجود بر سر دارایی‌ها، منابع و انرژی را طبقه‌بندی کنیم. تمدن نوع دو احتمالا جاودانه است. به احتمال زیاد هیچ چیز شناخته‌شده‌ای از نظر علم نمی‌تواند چنین تمدنی را از بین ببرد، مگر با حماقت خود ساکنین آن. شهاب‌سنگ‌ها و دنباله‌دارها را می‌توان منحرف کرد، عصر یخبندان را می‌توان با تغییر الگوهای آب و هوایی به تعویق انداخت و حتی تهدید ناشی از یک انفجار ابرنواختری نزدیک را می‌توان تنها ازطریق ترک سیاره و منتقل کردن تمدن از سر راه برداشت.

تمدن نوع سه

تمدن نوع سه

تمدن نوع سه، انرژی کامل منظومه‌ی شمسی را به اتمام می‌رساند و بخش‌های بزرگی از کهکشان را تحت کنترل خود در می‌آورد. چنین تمدنی قادر است انرژی ۱۰ میلیارد ستاره، یعنی در حدود ۳۶^۱۰ وات را مورد استفاده قرار دهد. زمانی‌که جامعه به تمدن نوع سوم دست می‌یابد، به انرژی‌های خارق‌العاده‌ای می‌اندیشد که در آن فضا و زمان، ناپایدار می‌شوند. می‌دانید در انرژی پلانک اثرات کوانتمی حاکم هستند و فضا-زمان پر از حباب‌ها و کرمچاله‌های کوچک است. به‌دلیل اینکه ما از دیدگاه تمدن نوع ۰٫۷ به مسئله انرژی می‌نگریم، در حال حاضر انرژی پلانک بسیار فراتر از دسترس ما است.

در حالی‌که تمدن نوع سه، به انرژی‌هایی دسترسی پیدا می‌کنند که ۱۰ میلیارد برابر انرژی‌هایی هستند که امروزه روی کره‌ی زمین یافت می‌شوند. دانشمندان تلاش‌های جدیدی انجام داده‌اند تا بتوانند تابش‌های رادیویی ناشی از تمدن نوع سه را در کهکشان ما آشکار کنند. تلسکوپ بزرگ رادیویی آرسیبو در پورتوریکو بخش اعظم کهکشان را به‌دنبال تابش‌های رادیویی با فرکانس ۱/۴۲ گیگاهرتز، یعنی نزدیک به خط تابش گاز هیدروژن، پوشش داده است. هیچگونه مدرکی دال بر وجود تابش‌های رادیویی در باند انرژی ۱۸^۱۰ تا ۳۰^۱۰ وات ( یعنی از تمدن‌های نوع ۱٫۲ تا ۱۱٫۴ ) از هیچ تمدنی یافت نشد. بااین‌حال این مسئله احتمال وجود تمدن‌هایی مثل تمدن نوع ۱۱٫۵ و فراتر از آن را منتفی نمی‌سازد. همچنین احتمال وجود دیگر شکل‌های ارتباطی نیز منتفی نیست.

تمدن نوع سه، انرژی منظومه‌ی شمسی را به اتمام می‌رساند و بخش‌های بزرگی از کهکشان را تحت کنترل خود در می‌آورد

به‌عنوان مثال ممکن است تمدنی پیشرفته به‌جای استفاده از امواح رادیویی، سیگنال‌ها را با استفاده از لیزر منتقل کند یا در صورت استفاده از امواج رادیویی، ممکن است از فرکانس‌هایی غیر از ۱٫۴۲ گیگا هرتز استفاده کنند. مثلا ممکن است سیگنال‌ها را در پهنای فرکانس‌های زیاد بفرستد و سپس در مقصد آن‌ها را مجددا بر هم سوار کند. با استفاده از این روش، برخورد با یک ستاره در عبور یا طوفان کیهانی، کل پیغام را مختل نمی‌سازد. این پیغام گسترده، تنها از حروف شکسته و نامفهوم تشکیل شده است.یکی از مهم‌ترین نگرانی‌های این تمدن، راه‌اندازی سیستم مخابراتی و ارتباطی است که بتواند کل کهکشان را به هم ارتباط دهد. این مسئله کاملا به اینکه انسان‌های ساکن در یک جامعه دارای تمدن نوع سه به‌گونه‌ای (مثلا ازطریق کرمچاله) بتوانند به فناوری سریع‌تر از سرعت نور دست یابند، وابسته است. اگر فرض کنیم به این فناوری دست نیابند، آنگاه به‌شدت از رشد بازخواهند ماند. فیزیکدانی به نام فریمن دیسون، نتیجه می‌گیرد چنین جامعه‌ای احتمالا در جهان کارول زندگی می‌کنند؛ که از نام لوئیس کارول گرفته شده است. دیسون می‌گوید:

در گذشته جوامع انسانی از قبایل کوچکی تشکیل می‌شدند که در آن‌ها فضا مطلق و زمان نسبی بود. یعنی برقراری ارتباط بین قبایل پراکنده غیرممکن بود و از زمان تولد، انسان‌ها می‌توانستند در نزدیکی محل زندگی خود فعالیت کنند. قبایل مختلف به‌واسطه‌ی وسعت فضای مطلق از هم جدا می‌شدند.

با ظهور انقلاب صنعتی، انسان وارد دنیای نیوتونی شد. در چنین دنیایی مفهوم زمان و فضا مطلق شدند. سرانجام انسان با اختراع چرخ و کشتی توانست ارتباط بین قبایل پراکنده را در کشورهای مختلف امکان‌پذیر سازد. در قرن بیستم، ما به جهان اینشتین وارد شدیم. در جهان اینشتین فضا و زمان هردو نسبی هستند. به این ترتیب تلگراف، تلفن، رادیو و تلویزیون را اختراع کردیم که در نتیجه‌ ارتباطات آنی به‌وجود آمد. یک تمدن نوع سه ممکن است یک‌بار دیگر به وضعیت جهان کارول بازگردد؛ مجتمع‌های فضایی که با فواصل گسترده‌ی بین‌ستاره‌ای از هم جدا شده است به دلایل محدودیت سرعت نور قادر به برقراری ارتباط با یکدیگر نیستند.

برای جلوگیری از قطع شدن ارتباط این جهان‌های کارول، شاید لازم باشد تمدنی از نوع سه کرمچاله‌هایی بسازد و به این ترتیب ارتباطات سریع‌تر از نور را در سطوح زیر اتمی امکان‌پذیر سازد. تمدن نوع سه، انرژی میلیاردها سیستم ستاره‌ای را برداشت می‌کند، می‌تواند ۱۰ میلیارد برابر خروجی تمدن نوع دو را مورد استفاده قرار دهد، که به نوبه‌ی خود ۱۰ میلیارد برابر خروجی تمدن نوع یک را مورد استفاده قرار می‌دهد. اگرچه فاصله‌ی بین این تمدن‌ها بسیار زیاد است، ولی زمان لازم برای رسیدن به تمدن نوع سه قابل تخمین و اندازه‌گیری است.

تمدن نوع چهار

تمدن نوع چهار

میچیوکاکو می‌گوید هنگامی که در شهر لندن سخنرانی می‌کردم، پسر بچه‌ای ده ساله نزد من آمد و اصرار داشت که تمدن نوع چهار باید وجود داشته باشد. وقتی که به او یادآوری کردم که سیارات، ستارگان، و کهکشان‌ها تنها پایگاه‌های موجود هستند که شکل‌گیری حیات هوشمند را امکان‌پذیر می‌سازند، او ادعا کرد که تمدن نوع چهار می‌تواند از قدرات پیوستگی استفاده کند؛ دریافتم که او درست می‌گوید.

در صورت وجود تمدن نوع چهار در آینده‌‌ی دور، منبع انرژی آن نیز می‌تواند فراکهکشانی باشد

در صورت وجود چنین نوع از تمدنی در آینده‌های بسیار دور، منبع انرژی آن نیز می‌تواند فراکهکشانی باشد؛ مثل انرژی تاریک که ۷۳ درصد محتویات ماده-انرژی جهان ما را تشکیل می‌دهد. اگرچه این انرژی به‌طور بالقوه ذخیره‌ای هنگفت و تاکنون بزرگ‌ترین منبع انرژی جهان محسوب می‌شود، بااین‌حال این میدان ضدگرانش در تمام فضای جهان گسترده شده و بنابراین در هر نقطه از فضا بسیار ضعیف است. نیکولا تسلا، نابغه‌ی الکتریسیته و رقیب ادیسون، یادداشت‌های بسیار زیادی در مورد برداشت انرژی خلاء نوشته است. او عقیده داشت خلاء ذخایر هنگفتی از انرژی را در خود پنهان کرده است.

به عقیده‌ی او اگر ما بتوانیم به‌نوعی از این انرژی نهفته بهره‌برداری کنیم، تغییرات اساسی در جامعه انسانی ایجاد خواهد شد. استخراج این انرژی شگفت‌آور به‌شدت مشکل است. جستجوی طلا در اقیانوس‌ها را تصور کنید. احتمالا نسبت به تمام طلاهای موجود در فورت ناکس و دیگر خزانه‌های جهان، طلای بیشتری در اقیانوس‌ها پراکنده شده است. بااین‌حال هزینه‌ی استخراج طلا در چنین پهنه‌ی وسیعی عاملی بازدارنده محسوب می‌شود. بنابراین طلای مدفون در اعماق اقیانوس‌ها هرگز استخراج نشده است. به‌طور مشابه، انرژی پنهان تاریک، از محتوای کل انرژی ستارگان و کهکشان‌ها بیشتر است. بااین‌حال این انرژی در میلیاردها سال نوری پراکنده شده و جمع‌آوری آن مشکل است. اما از نظر قوانین فیزیک هنوز می‌توان تصور کرد تمدن نوع سه، که انرژی ستارگان را در کهکشان مصرف کرده است، ممکن است به‌نوعی سعی در بهره‌برداری از این انرژی کند تا به تمدن نوع بالاتر خود یعنی چهار دست یابد.

چرا نمی توانیم به سرعت نور برسیم؟

سرعت نور / light speed

طبیعت برای ما یک حد سرعت تعیین کرده است. ما آن را سرعت نور می‌نامیم زیرا برای نخستین بار این پدیده را با مطالعه ویژگی‌های نور شناختیم، اما این یک حد بالایی بی‌استثنا برای هر سرعت نسبی است. بنابراین اگر رسیدن نور به‌جایی یک سال طول بکشد، هرگز نمی‌توانیم زودتر از یک سال به آنجا برسیم. همچنین این حقیقتی است که جهان بزرگ، واقعا بزرگ هست. هشت دقیقه طول می‌کشد که نور خورشید به ما برسد، سه سال برای اینکه به نزدیک‌ترین ستاره برسد، ۲۷ هزار سال برای اینکه به مرکز کهکشان‌مان برسد و بیش از دویست هزار سال برای اینکه به کهکشان همسایه برسد.

فاصله‌های وسیع بین سامانه‌های خورشیدی در ترکیب با حد سرعت نور، محدودیت‌های جدی بر واقعیت سفر فضایی تحمیل می‌کند. هر نویسنده‌ی علمی-تخیلی بر پایه‌ی فضا باید از همان ابتدا تصمیم بگیرد که چگونه با این فیل سفید که مغرورانه در اتاق ایستاده است چه برخوردی داشته باشد. سپتامبر ۲۰۱۱ بود که با خبری تکان‌دهنده، ناگهان جهان در بهت و حیرت فرو رفت. فیزیک‌دانی به نام آنتونیو اردیتاتو، خبری داد که در صورت تأیید آن، می‌توانست دید ما را نسبت به جهان اطراف به کلی تغییر دهد. خبر این بود که در آزمایش‌هایی  به‌نام پروژه‌ی اپرا، ذراتی زیراتمی به نام نوترینو توانسته‌اند سریع‌تر از نور حرکت کنند.

طبق نظریه‌ی نسبیت خاص اینشتین، هیچ چیزی در جهان نمی‌تواند سریع‌تر از نور حرکت کند

طبق نظریه‌ی نسبیت خاص اینشتین، هیچ چیزی در جهان نمی‌تواند سریع‌تر از نور حرکت کند. اگر این خبر درست از آب در می‌آمد، نظریه‌ی اینشتین باطل می‌شد. هرچند اردیتاتو و گروهش می‌گفتند اطمینان زیادی از صحت این آزمایش دارند، ولی هیچ‌گاه به‌طور کامل اطمینان خود از این کشف را بیان نکردند. در حقیقت از دیگر دانشمندان خواستند که در آزمایش صحت داده‌ها به آن‌ها کمک کنند. درنهایت مشخص شد که نتایج غلط بوده‌اند. مشکل در زمان‌سنجی دستگاه‌هایی بوده که باید هماهنگ با سیگنال‌های ماهواره‌های GPS کار می‌کردند. در نتیجه این تصور به‌وجود آمد که نوترینوها مسیری مشخص را اندکی سریع‌تر از فوتون‌های نوری پیموده‌اند. ظاهرا همان‌طور که اینشتین می‌گفت، هیچ چیز نمی‌تواند از نور سبقت بگیرد. ولی دلیل اینشتین برای این ادعا چه بود؟ سرعت نور در خلاء ۲۹۹٫۷۹۲٫۴۵۸ متر بر ثانیه است. معمولا آن را گرد می‌کنیم و می‌گوییم ۳۰۰ هزار کیلومتر بر ثانیه.

هرچند که خیلی سریع به‌نظر می‌رسد، ولی ۸ دقیقه و ۲۰ ثانیه طول می‌کشد که نور خورشید فاصله‌ی ۱۵۰ میلیون کیلومتری را تا زمین طی کند. ما هیچ وقت نتوانسته‌ایم هواپیما، فضاپیما یا موشکی بسازیم که با سرعت نور رقابت کند. یکی از سریع‌ترین چیزهایی که تا به حال ساخته‌ایم، فضاپیمای افق‌های نو، است که چند سال قبل از نزدیکی سیاره‌ی کوتوله‌ی پلوتو گذشت. سرعت این فضاپیما نسبت به زمین در بیشترین حالت به ۱۶ کیلومتر بر ثانیه رسید. این سرعت خیلی با ۳۰۰ هزار کیلومتر بر ثانیه فاصله دارد.

اتساع زمان / Time dilation

هرچند که فضاپیماهای ما نتوانسته‌اند خیلی سریع حرکت کنند، ولی توانسته‌ایم کاری کنیم که ذرات زیر اتمی با سرعت نزدیک به نور جابه‌جا شوند. از آنجا که الکترون‌ها بار الکتریکی منفی دارند، به‌راحتی می‌توان با اعمال میدان الکتریکی، به آن‌ها شتاب داد. هرچه انرژی بیشتری اعمال شود، الکترون‌ها شتاب بیشتری می‌گیرند. شاید فکر کنید برای اینکه بتوانیم سرعت الکترون‌ها را به ۳۰۰ هزار کیلومتر بر ثانیه برسانیم کافی است انرژی اعمال‌شده را بیشتر و بیشتر کنیم ولی اکنون می‌دانیم که این کار کافی نیست. اعمال انرژی بیشتر لزوما به افزایش سرعت الکترون‌ها ختم نمی‌شود و درنهایت کار به جایی می‌رسد که برای افزایش سرعت به میزان خیلی کم، نیاز به اعمال انرژی خیلی زیاد است.

چرا فوتون‌ها می‌توانند با سرعت نور حرکت کنند ولی الکترون‌ها نمی‌توانند؟

سرعت الکترون‌ها می‌تواند به سرعت نور نزدیک‌ و نزدیک‌تر شود ولی هیچ وقت به آن نمی‌رسد. مثل این است که در چند قدمی یک پنجره باشید و برای رسیدن به آن، هر قدمی که بر می‌دارید نصف فاصله‌ی شما تا پنجره باشد. واقعیت این است که هیچ وقت به پنجره نمی‌رسید چرا که بعد از هر قدم همچنان مسافتی برای رسیدن تا پنجره دارید. این عین همان مشکلی است که برای الکترون‌ها به‌وجود می‌آید. نور از ذراتی به نام فوتون تشکیل شده است. فوتون‌ها با همان سرعت ۳۰۰ هزار کیلومتر بر ثانیه حرکت می‌کنند. چرا این ذرات می‌توانند با سرعت نور حرکت کنند ولی الکترون‌ها نمی‌توانند؟ فیزیک‌دانی از دانشگاه ملبورن به نام راجر رسول می‌گوید:

هرچه اجرام سریع‌ و سریع‌تر حرکت کنند، سنگین و سنگین‌تر می‌شوند. هرچه سنگین‌تر می‌شوند، شتاب گرفتن مشکل‌تر می‌شود. بنابراین هیچ وقت به سرعت نور نمی‌رسند. فوتون‌ها فاقد جرم هستند. اگر جرم داشتند نمی‌توانستند با سرعت نور حرکت کنند.

بنابراین الکترون‌ها فقط به‌دلیل اینکه که جرم دارند نمی‌توانند به سرعت نور برسند و این درحالی است که فوتون‌ها چون جرم ندارند می‌توانند با سرعت ۳۰۰ هزار کیلومتر بر ثانیه حرکت کنند. در کل فوتون‌ها ذرات خیلی عجیبی هستند نه‌تنها جرم ندارند و در نتیجه می‌توانند با سرعت نور حرکت ‌کنند، بلکه شتاب هم نمی‌گیرند. آن‌ها از زمانی‌که به‌وجود می‌آیند با بیشترین سرعت خود حرکت می‌کنند. مثلا در شرایط خلاء نمی‌توانید فوتونی را پیدا کنید که با ۸۰ درصد سرعت نور حرکت ‌کند. فوتون یا وجود ندارد یا اگر وجود داشته باشد در حال رفتن از سویی به سوی دیگر با سرعت نور است.

ولی گاهی اوقات نور خیلی کندتر از چیزی که انتظار داریم حرکت می‌کند. هرچند عموم تصور می‌کنند که ارتباطات ازطریق فیبرهای نوری با سرعت ۳۰۰ هزار کیلومتر بر ثانیه صورت می‌گیرد، ولی واقعیت این است که سرعت نور در فیبرهای نوری نسبت به خلاء ۴۰ درصد کمتر است. فوتون‌ها همیشه با سرعت ۳۰۰ هزار کیلومتر بر ثانیه حرکت می‌کنند ولی در واقعیت حرکت آن‌ها با برخورد به فوتون‌های دیگری که از از اتم‌های شیشه ساطع شده است مختل و سرعت آن‌ها کند می‌شود. اما به‌طور کلی منصفانه است که بگوییم نور با سرعت ۳۰۰ هزار کیلومتر بر ثانیه حرکت می‌کند.

اینشتین / einstein

ما تا به حال نتوانسته‌ایم چیزی را ببینیم که از این سریع‌تر حرکت کند. بالاخره چرا سرعت نور سقف دارد؟ پاسخ آن به فیزیک و آلبرت اینشتین مربوط می‌شود. یکی از اجزای مهم نظریه‌ی نسبیت خاص او همین ایده‌ی ثابت بودن سرعت نور است. فرقی ندارد که کجا هستید و با چه سرعتی حرکت می‌کنید، نور همیشه با سرعتی ثابت حرکت می‌کند. فرض کنید نور چراغ‌قوه‌ای را به آینه‌ای که به سقف یک فضاپیمای بی‌حرکت نصب شده می‌تابانید. نور بالا می‌رود، به آینه برخورد می‌کند و به کف فضاپیما بازتاب می‌شود. برای مثال مسافت طی‌شده ۱۰ متر است.

حالا تصور کنید که فضاپیما با سرعت خیلی زیاد هزاران کیلومتر بر ثانیه‌ای شروع به حرکت می‌کند. وقتی که نور چراغ‌قوه را به آینه‌ی متصل به سقف می‌تابانید به نظر می‌رسد که نور همان رفتار قبلی را دارد. نور بالا می‌رود، به آینه برخورد می‌کند و به سوی کف بازتاب می‌شود. ولی برای این کار نور باید به‌صورت قطری و نه قائم حرکت کند. در نتیجه مسافتی که نور طی می‌کند افزایش می‌یابد. فرض کنید که فاصله ۵ متر بیشتر شده باشد. در نتیجه نور باید به‌جای ۱۰ متر، ۱۵ متر را بپیماید. بنابراین هرچند که مسافت بیشتر شده، نظریه‌های اینشتین می‌گویند که نور با همان سرعت قبلی حرکت کرده است. از آنجا که سرعت، همان مسافت طی‌شده تقسیم بر زمان است، برای اینکه سرعت ثابت باشد ولی مسافت افزایش یابد، زمان هم باید کش بیاید.

زمان برای کسی که در وسیله‌ی نقلیه‌ای پرسرعت حرکت می‌کنند نسبت به کسی که ثابت است، آهسته‌تر می‌گذرد

بله زمان باید کش بیاید و این عجیب به‌نظر می‌رسد. به‌صورت تجربی هم این انبساط زمان ثابت شده است.  این پدیده‌ را با نام اتساع زمان می‌شناسیم. اتساع زمان بدین معنی است که زمان برای کسانی که در وسیله‌ی نقلیه‌ای پرسرعت حرکت می‌کنند نسبت به کسانی که ثابت هستند آهسته‌تر می‌گذرد. برای مثال، زمان برای فضانوردان ایستگاه فضایی بین‌المللی که با سرعت ۷٫۶۶ کیلومتر بر ثانیه نسبت به زمین گردش می‌کند در حدود ۰٫۰۰۷ ثانیه آهسته‌تر می‌گذرد.

وضعیت برای ذرات زیراتمی مثل الکترون‌ها که می‌توانند نزدیک به سرعت نور حرکت کنند جالب‌تر است. برای این ذرات، میزان اتساع زمان خیلی زیاد است. استیون کولت‌هامر فیزیک‌دان نظری از دانشگاه آکسفورد است و مثال ذراتی به نام میوئون را به میان می‌آورد. میوئون‌ها خیلی ناپایدار هستند و خلی سریع به ذرات دیگر تجزیه می‌شوند. آن‌قدر سریع که در حقیقت بیشتر میوئون‌هایی که از خورشید ساطع می‌شوند باید تا زمان رسیدن به زمین از بین بروند. ولی همچنان میوئون‌های خورشیدی زیادی به زمین می‌رسند. این پرسشی بسیار جالب را در ذهن دانشمندان ایجاد می‌کند. کولتهامر می‌گوید:

پاسخ پرسش این است که میوئون‌ها با چنان انرژی زیادی تولید می‌شوند که باعث می‌شود با سرعت نزدیک به نور حرکت کنند. درنهایت زمان برای خود آن‌ها خیلی کند می‌گذرد.

میوئون‌ها به‌لطف اتساع زمان، زنده باقی می‌مانند. وقتی اجرام سریع حرکت می‌کنند زمان برایشان کند می‌گذرد و از نظر فیزیکی هم منقبض می‌شوند. این دو پدیده یعنی اتساع زمان و آب رفتن طول هر دو مثال‌هایی از چگونگی تغییر فضا-زمان براساس حرکت اجرام هستند. آن‌طور که اینشتین می‌گوید، اتساع زمان و انقباض فیزیکی برای فوتون‌های نوری رخ نمی‌دهد چرا که فوتون‌ها جرم ندارند. هرچند که نمی‌توانیم سریع‌تر از نور حرکت کنیم، ولی می‌توانیم برای رسیدن سریع به مقصد، در فضا میانبر بزنیم.

سفر ازطریق چاک‌هایی در فضا-زمان که اجازه می‌دهند مسافتی مشخص را سریع‌تر از حرکت معمولی با سرعت نور طی کنید. به‌گفته‌ی جرالد کلیور از دانشگاه بیلر در تگزاس، زمانی می‌توانیم فضاپیمایی بسازیم که در عمل سریع‌تر از نور به مقصد می‌رسد. یکی از راه‌ها این است که بتوانیم ازطریق کرم‌چاله سفر کنیم. کرم‌چاله‌ها پیچ خوردگی‌هایی در فضا-زمان هستند که کاملا با نظریه‌های اینشتین سازگارند. کرم‌چاله‌ها به فضانوردان اجازه می‌دهند ازطریق ناهنجاری‌های موجود در فضا-زمان، از مکانی در عالم به مکان دیگر بروند. کرم‌چاله‌ها در حقیقت میانبرهای فضایی هستند. اجرامی که ازطریق کرم‌چاله‌ها سفر می‌کنند سریع‌تر از نور حرکت نمی‌کنند ولی به‌دلیل میانبری که در فضا-زمان می‌زنند، خیلی سریع‌تر به مقصد می‌رسند.

سفرهای میان‌ستاره‌ای؛ دشوار یا غیرممکن؟

سفرهای میان ستاره ای

کیهان به اندازه‌ای بزرگ و وسیع است که شاید انسان امروزی به هیچ عنوان نتواند تمامی آن را کشف کند ولی به‌دلیل وجود انرژی تاریک و سرعت بالای انبساط جهان هستی، بخش عمده‌ی جهان برای انسان‌ها به‌هیچ عنوان قابل دسترسی نخواهد بود. همیشه به ما یاد داده شده است که هیچ محدودیتی برای تعیین هدف و نقاط مختلف برای رسیدن وجود ندارد ولی از نظر علمی به نظر می‌رسد که این امر با واقعیت کاملا در تضاد است زیرا انسان تنها می‌تواند بخش بسیار اندکی از جهان هستی را کشف کند.

موضوع، مربوط‌به فناوری امروزی و عدم طراحی دستگاه‌هایی که با سرعت نور حرکت کنند نیست بلکه ماجرا پیچیده‌تر از این است که بتوان آن را به واسطه‌ی فناوری حل کرد. انسان از نظر علمی تنها می‌تواند به گروه محلی کهکشانی خود دسترسی داشته باشد که از کهکشان راه شیری، کهکشان آندرومدا و بیش از ۵۰ کهکشان کوچک تشکیل شده است. این اندازه برابر با محیط ۱۰ میلیون سال نوری است و با یک محاسبه علمی می‌توان گفت که این بخش برابر با ۰٫۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۱ ابعاد کل جهان هستی است.

 انسان از نظر علمی تنها می‌تواند به گروه محلی کهکشانی خود دسترسی داشته باشد

علت این امر را باید در انرژی تاریک جست‌وجو کرد زیرا این انرژی که هنوز ماهیت آن برای بشر شناخته شده نیست، باعث می‌شود تا جهان هستی در حال انبساط سریع باشد و به همین دلیل نیز باوجود عملکرد گرانش در محیط داخلی گروه‌های محلی و کهکشان‌ها و منظومه‌ها، عملا خارج از آن‌ها شاهد دور شدن گروه‌های کهکشانی از یکدیگر هستیم. به این ترتیب می‌توان گفت که حتی اگر انسان‌ها به فناوری‌هایی دست پیدا کنند که بتواند آن‌ها را با سرعت بسیار بالا به سوی کهکشان‌های دیگر رهنمون سازد، باز هم سرعت گسست جهان هستی به اندازه‌ای بالا است که انسان هیچگاه نخواهد توانست محیطی خارج از گروه محلی کهکشانی خود را تجربه کند.

دانشمندان پیش‌بینی می‌کنند که در آینده، کشش گرانشی داخلی گروه‌های محلی کهکشان‌ها موجب خواهد شد که کهکشان‌های راه شیری و آندرومدا با یکدگیر ادغام شوند و در عین حال نیز کهکشان یادشده به‌دلیل انبساط کیهان به‌قدری از سایر اجرام کیهانی دور خواهد شد که دیگر برای انسان‌ها قابل رویت نخواهد بود و به این ترتیب انسان‌های آینده از علم امروزی ما و چیزی که قادر به مشاهده آن هستیم بی‌خبر خواهند بود. رفتن به نزدیک‌ترین منظومه‌ی ستاره‌ای یا اوج گرفتن در کهکشان چقدر سخت است؟ در فیلم‌های پیشتازان فضا یا جنگ ستارگان این کار خیلی ساده به نظر می‌رسد.

هنگامی که قهرمانان یک تماس بد از راه دور دریافت می‌کنند، از وارپ‌ درایو یا هایپردرایو استفاده می‌کنند و در عرض چند دقیقه یا چند ساعت به مقصد می‌رسند. اگر نیروی محرکه‌ی مناسب را به‌دست بیاوریم، آیا برای ما امکان‌پذیر است که در زندگی واقعی به این سرعت سفر کنیم؟ تقریباً ۵۰ سال پیش، انسان‌ها روی ماه قدم می‌زدند؛ اما ما در سال ۱۹۷۲ توقف کردیم و هرگز جلوتر نرفتیم، مگر اینکه یک کاوشگر روباتیک را بفرسیتم. برخلاف وعده‌ی کتاب و فیلم «۲۰۰۱: یک اودیسه‌ی فضایی» انسان‌ها هرگز به سوی مشتری یا حتی به مریخ نرفتند.

میان ستاره ای

چه چیزی است که باعث می‌شود سفر راه دور تا این حد دشوار باشد؟ علاوه‌بر موضوع نگرانی برای سلامتی انسان (زندگی با گرانش کم در طول زمان بدن را تضعیف می‌کند) و مسائل بودجه‌ای، مشکلات تکنولوژیکی زیادی برای سفر‌های میان سیاره‌ای و ستاره‌ای دور وجود دارد. درحالی‌که متخصصان مشغول کار روی مفاهیم سفر میان‌ستاره‌ای هستند، هشدار می‌دهند که انتظارات ما از سفر فوری احتمالاً بسیار بالا است. جفری لندیس، یکی از دانشمندان ناسا و نویسنده‌ی علمی‌تخیلی که روی مسئله‌ی نیروی محرکه‌ی بین‌ستاره‌ای کار کرده‌ است، می‌گوید:

مشکل بیشتر سفرهای سریع‌تر از نور در کتاب‌های علمی‌تخیلی این است که یک مورد بسیار مشکل را بسیار ساده جلوه می‌دهند.

شتاب بخشیدن به یک سفینه‌ی فضایی با انرژی خالص، نیروی محرکه‌ی زیادی می‌خواهد. براساس نظریه‌ی نسبیت عام آلبرت اینشتین در یک قرن پیش، زمانی‌که یک جسم به سرعت نور نزدیک شود، جرم آن به بی‌نهایت می‌رسد. بنابراین، به عبارت دیگر، یک سفینه‌ی فضایی از نظر فیزیکی نمی‌تواند با سرعت نور حرکت کند. برخی از داستان‌های علمی‌تخیلی از کرم‌چاله برای دور زدن مشکلات سفر فوری استفاده کرده‌اند اما کرم‌چاله‌ها نیز دارای مشکلاتی هستند. گرچه کرم‌چاله‌ها یک نامزد پیشرو هستند، اما فهمیدن اینکه چطور باید جرم کافی را در یک مکان جمع کرد تا یک کرم‌چاله ساخت، کار سختی است.

سپس مشکلات درک چگونه باز نگه‌داشتن کرم‌چاله‌ها و عبور ایمن از آن‌ها وجود دارد. چه با سرعت نور حرکت کنید و چه از کرم‌چاله‌ها استفاده، به احتمال زیاد به پدیده‌ی اتساع زمان برخواهید خورد. نظریه‌ نسبیت خاص اینشتین نشان می‌دهد، هنگامی که یک سفینه‌ی فضایی با سرعتی نزدیک به نور حرکت کند، ساکنان با سرعتی کم‌تر از دوستان و خانواده خود در خانه پیر می‌شوند بنابراین، زمانی‌که مردم از سفر طولانی بازمی‌گردند، ممکن است عزیزانشان را بسیار پیر یا مرده پیدا کنند. حتی فضانوردان در ایستگاه بین‌المللی فضایی تاثیرات اتساع زمان را هنگام بازگشت به زمین تجربه می‌کنند.

این اتفاق برای فضانورد اسکات کلی بعد از گذراندن نزدیک به یک سال در فضا بین سال‌های ۲۰۱۵ و ۲۰۱۶ اتفاق افتاد. وقتی او به خانه آمد، اختلاف سنی او با برادر دوقلوی خود به نام مارک کلی ۵ میلی‌ثانیه افزایش یافت. مسافرت میان‌ستاره‌ای ممکن است، اما فعلا بهترین گزینه برای سفر کردن سفرهای نسبتا محلی است. در سال ۱۹۹۸، یکی از مفاهیم میان‌ستاره‌ای لاندیس توسط برنامه‌ی مفاهیم پیشرفته ابتکاری ناسا (NIAC) بنیانگذاری شد. NIAC ایده‌های دور از ذهن را برای اکتشافات فضایی بررسی می‌کند که ممکن است برای دهه‌ها استفاده نشده بودند. در اصل، طرح لاندیس استفاده از لیزر را برای هل دادن سفینه‌ی فضایی مجهز به بادبان‌ها پیشنهاد داد که براساس ایده‌های منتشرشده توسط رابرت فوروارد در سال ۱۹۸۴ بود.

این مفهوم بعدا توسط گروه Breakthrough Starshot انتخاب شد که در سال ۲۰۱۶ اعلام کرد که امیدوار است درنهایت فضاپیمای کوچکی را به قنطورس آلفا بفرستد. اگر بخواهیم یک درس از کاوش‌های فضایی بیاموزیم این است که جهان بیش از آنچه ما فکر می‌کردیم عجیب است  به‌عنوان مثال مشاهد‌های انجام‌شده با تلسکوپ فضایی کپلر روی سیارات دیگر، منظومه‌های ستاره‌ای وحشی‌ای را برخلاف منظومه‌ی شمسی خودمان آشکار کرده‌اند. برخی از آن‌ها مشتری‌های داغ یا سیارات بزرگ گازی که در حال چرخش نزدیک به ستاره‌های والدشان هستند، دارند. دیگر منظومه‌های ستاره‌ای ممکن است زمین‌های خیلی بزرگ یا سیاره‌های سنگی داشته باشند که بین اندازه‌ی زمین و سیاره نپتون هستند. این مسئله، پیش‌بینی آنچه مردم ممکن است هنگام تماشای مکان‌های دوردست با آن مواجه شوند را سخت‌تر می‌کند.

دسته‌ها
اخبار علمی

گوگل، فیسبوک، آمازون و یاهو محفل درخشش مهندسان نخبه ایرانی

به گزارش ایسنا، تاکنون نام‌های معروفی چون “دارا خسروشاهی” مدیر اوبر، “امید کردستانی” مدیر ارشد گوگل، “سالار کمانگر” مدیر سابق یوتیوب یا “پیر امیدیار “مؤسس ای بی را بسیار شنیده‌ایم و به اینکه ایرانیان به چنین جایگاه‌های بالایی در سطح علم و فناوری جهان رسیده‌اند افتخار کرده‌ایم. در این مطلب قصد داریم تنی چند از ایرانیان موفق در عرصه فناوری جهان را معرفی کنیم که به رغم توانایی‌های بالا و موفقیت‌هایی که در کارشان کسب کرده‌اند نامشان کمتر در محافل خبری شنیده شده است.

پس از معرفی ۱۷ بانوی موفق ایرانی، در این سری گزارش‌ها اکنون قصد داریم ۹ مرد موفق ایرانی که در سپهر فناوری دنیا می‌درخشند اما شاید نورشان هنوز به چشم ما نرسیده را معرفی کنیم.

۱. نیما اصغر بیگی

“نیما اصغربیگی”(Nima Asgharbeygi)، مدیر ارشد فناوری شرکت گوگل است. اصغربیگی مدرک کارشناسی مهندسی برق خود را از دانشگاه صنعتی شریف دریافت کرده است و پس از آن موفق به اخذ مدرک کارشناسی ارشد و دکترای مهندسی برق از “دانشگاه استنفورد “(Stanford University) شده است. وی مدتی مؤسس سابق مؤسسه “CTO Clever Sense” که در اواخر سال ۲۰۱۱ توسط گوگل تأسیس شده بوده است. از سال ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۶ اصغربیگی در بخش “تحلیل هوش”(Analytics Intelligence) گوگل مشغول بود اما از سال ۲۰۱۶ تاکنون او مدیر ارشد بخش فناوری گوگل است که در آنجا به بررسی یادگیری ماشین در گوگل مَپ می‌پردازد.

۲. مایک بیدگلی

“مایک بیدگلی”(Mike Bidgoli) دارای مدرک لیسانس مهندسی برق و علوم کامپیوتر از “دانشگاه برکلی”(UC Berkeley) است. از مارس ۲۰۱۸ تاکنون رئیس بخش “محصولات” فیسبوک است اما پیش از این به مدت یک سال و یک ماه سرپرستی محصولات تبلیغاتی جدید در وبسایت شبکه اجتماعی “پینترست”(Pinterest) را بر عهده داشت. پینترست نام وبسایت شبکه اجتماعی شناخته شده برای اشتراک‌گذاری تصاویر است که به کاربران اجازه می‌دهد بر اساس علاقه خود تصاویر را پین کنند و سایر اعضا این تصاویر را لایک زده یا در صورت لزوم ریپین کنند. پیش از این، مایک مؤسس و مدیرعامل برنامه “tote” بود. مایک از اوت سال ۲۰۰۵ تا اوت ۲۰۰۹ در مایکروسافت مدیر بخشی بود که در آنجا او و تیمش مسؤلیت امنیت و مبارزه با اسپم هات میل کاربران را برعهده داشتند.

۳. سام نقشینه

“سام نقشینه”(Sam Naghshineh) مدتی مؤسس و مدیر عامل “DecaSense” بوده اما از سال ۲۰۱۸ وی در فیسبوک مشغول به کار است. “DecaSense” یک استارت آپ برای هوشمندسازی شهرها است که از هوش مصنوعی مبتنی بر دید به منظور کمک به ساخت شهرهای هوشمندانه و تولید وسایل نقلیه خودران استفاده می‌کند. نقشینه که به دو زبان فارسی و فرانسوی مسلط است، دارای مدرک کارشناسی مهندسی برق از “دانشگاه تورنتو”(University of Toronto) و مدرک کارشناسی ارشد همین رشته از “دانشگاه ایلی‌نوی در اربانا-شمپین”(University of Illinois Urbana-Champaign) است. سام همچنین اختراعات فراوانی در زمینه‌های موقعیت‌یابی جهانی، هوش مصنوعی و “بهینه سازی قدرت سیلیکون” (silicon power optimization) دارد. از کارهای ارزشمند او می‌توان به طراحی هواپیماهای بدون سرنشین برای بوئینگ تا همکاری در توسعه سیستم ” ای‌ایکس‌تی ۴”(Ext۴) هسته لینوکس اشاره کرد. ای‌ایکس‌تی۴ یک سیستم فایل‌بندی مبتنی بر ژورنال است که به عنوان نسخه جدید برای سیستم پرونده ext۳ معرفی شده است. ” ای‌ایکس‌تی ۴” سیستم فایل بندی کنونی پیش فرض هسته لینوکس است. علاوه بر موارد گفته شده وی همچنین یک مشاور و مربی برای گروهای مختلف هکر است و از میزبانی رویداد هکاتون در سیلیکون ولی لذت می‌برد. هکاتون (Hackathon) رویدادی است که در آن برنامه‌نویسان رایانه و افراد دیگری که درگیر توسعه نرم‌افزار هستند، از جمله طراحان گرافیکی، طراحان واسط کاربری و مدیران پروژه گردهم می‌آیند و در توسعه پروژه‌های نرم‌افزاری و گاهی سخت‌افزاری با یکدیگر همکاری می‌کنند. هکاتون‌ها معمولاً بین یک روز تا یک هفته به طول می‌انجامند.

۴. علی اسلامی

“علی اسلامی”(Ali Eslami) دانشمند ارشد بخش دیپ مایند گوگل است که در آنجا به بررسی مشکلات مربوط به هوش مصنوعی می‌پردازد. پیش از آنکه اسلامی به گوگل بپیوندد یکی از محققان پسادکتری شرکت مایکروسافت بود. او دکترای خود را از دانشکده اطلاعات “دانشگاه ادینبرو”(University of Edinburgh) دریافت کرد و نکته جالب توجه این است که اسلامی در همان حین نیز محقق گروه هندسه بصری “دانشگاه آکسفورد”(University of Oxford) بود. در اوایل زمان دانشجویی نیز علی اسلامی توسعه دهنده گرافیکی شرکت‌های Rare بود. اکنون وی در مطالعاتش بیشتر بر روی استفاده از رایانه برای یادگیری الگوهای مولد تصاویر متمرکز است

۵. مرتضی زیجردی

“مرتضی زیجردی”(Morteza Zijerdi) مدیر تجاری مجموعه “سرویس‌های وب آمازون” است. وب‌سرویس‌های آمازون یا خدمات وب آمازون(Amazon Web Services) مجموعه‌ای از خدمات وب (وب سرویس) هستند که شرکت آمازون بر روی بستر ابر خود و از طریق اینترنت به عموم عرضه می‌کند. این سرویس‌ها زیرساخت‌های فناوری اطلاعات را به صورت سرویس‌های انعطاف‌پذیر به مشتریان اجاره می‌دهد. این سرویس‌ها شامل سرویس‌های محاسباتی و رایانشی (EC۲)، ذخیره‌سازی (S۳)، تحویل محتوا، پایگاه داده، تجارت الکترونیک، پرداخت و صدور صورتحساب و موارد دیگری می‌شود.

زیجردی دارای بیش از ۱۲ سال سابقه در بخش دولتی، مدیریت سرمایه‌گذاری، بخش بانکی و تکنولوژی است و پیش از آنکه وارد آمازون شود، مشاور ارشد شرکت” نوبلیس”(Noblis) بود.

تلاش‌های زیجردی در بخش دولتی موجب صرفه جویی میلیون‌ها دلار برای برنامه “Decennial ۲۰۲۰” شده است. همکاری‌های او با سیستم دانشگاه مریلند(USM) طی شش سال گذشته سبب ایجاد یک صندوق سرمایه گذاری ۲۰ میلیون دلاری شده است.

وی تاکنون پروژه‌های تحقیقاتی مختلفی را در زمینه تجزیه و تحلیل اقتصاد فناوری ابری، برنامه‌های کاربردی فن آوری بلاکچین برای دولت، یادگیری ماشین و امور مالی رفتاری رهبری کرده است.

زیجردی دارای مدرک مدیریت ارشد کسب‌وکار از “دانشکده کسب و کار اسمیت”(Smith School of Business) کانادا است. او همچنین دارای گواهینامه “تحلیل‌گر خبره مالی” (CFA) و “حسابدار عمومی گواهی‌شده” (CPA) است.

۶. مزدک تقی اسکوئی

دکتر “مزدک تقی اسکوئی”(Mazdak Taghioskoui) مؤسس استارت آپی موسوم به “مسائل را علمی دنبال کن”(Trace Matters Scientific) است و هدف این استارت آپ تمرکز بر توسعه ابزارهای پیشرفته برای کاوش سیاره متمرکز شده است. دکتر اسکوئی تجربه زیادی در توسعه ابزار طیف سنجی جرمی با تاکید بر توسعه فناوری‌های طیف سنج جرم / مینیاتوری دارد.

اسکوئی به عنوان محقق اصلی در یکی از پروژه‌ای ناسا که برای توسعه یک منبع یونی برای مأموریت‌های مریخ است، شرکت کرده است. وی همچنین به عنوان یک محقق دستیار نیز در توسعه نخستین طیف سنجی جرمی پلاسما برای اکتشافات سیاره‌ای مرکز پرواز فضایی گادردناسا در قالب “ابزار سیاره‌ای برای پیشرفت مشاهدات سیستم خورشیدی” (PICASSO ) همکاری کرده است.

وی پس از اخذ مدرک کارشناسی مهندسی برق از دانشگاه صنعتی شریف، موفق به دریافت مدرک کارشناسی ارشد رشته شیمی تجزیه و دکترای مهندسی برق از “دانشگاه جرج واشنگتن” (George Washington University) شد.

دکتر اسکوئی جوایز متعددی را برای تحقیق خود در مورد مینیاتوری کردن منابع پلاسما و طیف سنج جرمی دریافت کرده است. او همچنین در سال ۱۹۹۸ برنده مدال برنز المپیک ملی شیمی در ایران شد.

۷. کامران الهیان

“کامران الهیان”(Kamran Elahian) کارآفرین ایرانی آمریکایی است که ریاست هیئت مدیره “گلوبال کتلیست پارتنرز ” (Global Catalyst Partners) را بر عهده دارد. این شرکت یک شرکت بین‌المللی، متمرکز بر فناوری است. الهیان در سال ۱۹۵۴ در تهران متولد شد. او پیش از سال ۱۳۵۷ به آمریکا مهاجرت کرد. او لیسانس علوم رایانه، ریاضیات و فوق لیسانس مهندسی در گرافیک رایانه‌ای را از دانشگاه یوتا اخذ کرد. الهیان از جمله مؤسسین شرکت‌هایی چون ” سیرس لاجیک” و ” پلنتوب” است.

۸. فرزاد ناظم

“فرزاد ناظم” (Farzad Nazem) کارآفرین ایرانی-آمریکایی است. ناظم در سال ۱۳۴۰ در تهران متولد شد. تحصیلات متوسطه را در دبیرستان البرز گذراند و برای ادامه تحصیل به ایالات متحده مهاجرت کرد. در آمریکا او موفق به اخذ مدرک کارشناسی در رشته علوم رایانه از دانشگاه ایالتی پلی‌تکنیک کالیفرنیا شد. مهندس فرزاد ناظم فعالیت‌های شغلی خود را در سال ۱۳۶۴ با کار در SYDIS و Rolm آغاز نمود. پس از آن به شرکت اوراکل پیوست و طی ۱۰ سال کار در این شرکت، توانست در نقش‌هایی چون معاون رسانه‌ای و معاون ارشد بخش وب سرور ظاهر شود. همچنین به عنوان یکی از اعضای مدیریت کمیته فروش محصولات فعالیت داشت. وی سپس در ۱۳۷۵ به یاهو پیوست. به مدت ۱۱ سال مدیر فنی شرکت یاهو بود و به این ترتیب یکی از طولانی‌ترین دوره‌های ابقاء در سمت مدیریت در آن شرکت را دارا است. نشریه فورچون در سال ۲۰۰۲ ثروت فرزاد ناظم را در حدود ۶۰۱ میلیون دلار تخمین زد.

۹. حسین اسلامبلوچی

“حسین اسلامبلوچی” (Hossein Eslambolchi) مبتکر، مخترع و نویسنده ایرانی‌تبار اهل ایالات متحده آمریکا است. شهرت او بیش‌تر به خاطر نقش برجسته‌اش به عنوان مدیر ارشد فناوری و مدیر ارشد فناوری اطلاعات شرکت” ای‌تی اند تی “( AT&T) تا سال ۲۰۰۵ است. حسین اسلامبولچی در سال ۱۹۸۶ به AT&T Bell Laboratories پیوست و همان اوایل به سمت مدیر اصلی فناوری در سطح جهان، مدیر اصلی اطلاعات در سطح جهان، ریاست و مدیریت اجرایی AT&T Labs، ریاست و مدیریت اجرایی AT&T Global Network Services انتخاب شد. وی همچنین از اعضای مهم کمیتهٔ راهبری اجرایی AT&T است. اسلامبولچیدر ژانویهٔ ۲۰۰۶ بلافاصله پس از ادغام AT&T و SBC، آنجا را ترک کرد .

اسلامبولچی با بالاترین افتخارات از دانشگاه University of California, San Diego در مقاطع لیسانس، فوق لیسانس، دکتری و فوق‌دکتری در مهندسی برق-مخابرات و فیزیک کاربردی فارغ‌التحصیل شد. وی از سال ۲۰۰۵ رئیس هیئت مدیره اپراتور مخابراتی کلیر وایر (Clearwire) است. او مدیریت اجرایی شرکت لونوکلاود (Lonocloud) را عهده‌دار است که یک شرکت فعال در زمینه محاسبات ابری (cloud computing) است. دکتر اسلامبولی همچنین مشاور اصلی فناوری شرکت مخابراتی Rainstor and Subex World نیز است.

اسلامبولچی در طول زندگی موفق به کسب جوایز بسیاری شده؛ البته گفتنی است او همچنین در کنار جوایز علمی‌ای که دریافت کرده، دارنده بیش از ۱۱۴۵ ثبت اختراع نیز است.

دسته‌ها
اخبار علمی

درباره صدای ستاره‌ها چه می‌دانید؟

به گزارش ایسنا و به نقل از فیز، دانشمندان اخیراً دریافته‌اند صدا نمی‌تواند در خلأ فضا حرکت کند اما این موضوع ستاره‌ها را از آزاد کردن سمفونی مادون صوت و انتشار ارتعاشات پیچیده، متوقف نمی‌سازد. اکنون دانشمندان با کمک تلسکوپ‌ها و برخی برنامه‌های مخصوص می‌توانند این ارتعاشات را به عنوان نوسانات روشنایی یا درجه حرارت در سطح یک ستاره شناسایی کنند.

با درک این ارتعاشات ما می‌توانیم بیشتر در مورد ساختار داخلی یک ستاره که از دید پنهان است، یاد بگیریم.

“ژاکلین گلداستاین”(Jacqueline Goldstein) یکی از پژوهشگران ” دانشگاه ویسکانسین-مدیسن” گفت: ما طی این پژوهش، ارتباط ساختار ستاره‌ای و ارتعاش آن را با نرم افزار مخصوص به نام “GYRE” که تنوع و فرکانس ستاره‌ها را شبیه سازی می‌کند، مورد بررسی قرار دادیم.

پژوهشگران گفتند همانطور که شبیه سازی هایمان را با ستاره‌های واقعی مقایسه می‌کنیم، می‌توانیم درباره نحوه صدای ستارگان اطلاعات ارزشمندی را به دست آوریم.

پژوهشگران افزودند: با فرکانس‌های تکرار شده به ترتیب دقیقه تا روز، شما می‌بایست سرعت ارتعاشات ستاره‌ای را تا یک هزار و یک میلیون بار برای شنیدن آنها در محدوده شنوایی انسان افزایش دهید.

اگر بخواهیم دقیق‌تر بررسی کنیم این صداها، “ستاره لرزه” نامیده می‌شوند و رشته‌ای که پژوهشگران در این بارهمطالعه می‌کنند “اخترلرزه‌شناسی” نام دارد.

اخترلرزه‌شناسی(Asteroseismology) شاخه‌ای از ستاره‌شناسی و یکی از روش‌های بررسی در اخترفیزیک است که به کمک روش‌های دانش لرزه‌شناسی به بررسی لرزه‌های نور ستارگان از راه اندازه‌گیری دقیق نوسان نور آنها می‌پردازد.

همان طور که ستارگان هیدروژن را با عناصر سنگین‌تر در هسته‌های خود ترکیب می‌کنند، پلاسما گاز داغ ارتعاش می‌کند و باعث می‌شود که ستاره‌ها سوسو زنند. این نوسانات می‌تواند به محققان در مورد ساختار ستاره و اینکه در گذر زمان چه تغییری می‌کنند، کمک کند.