دسته‌ها
ورزشی

روزنوشت| مسی‌ها، این بار مس‌مس نکردند

رسانه ۷/ اردشیر لارودی؛ اینکه در آخرین روز‌های منتهی به مسابقه‌های مهم، داوران یک بازی تغییر داده می‌شود، اتفاق معناداری نیست! حداکثر اینکه از مراقبت و مواظبت دست‌اندرکاران مسابقه‌ها حکایت می‌کند که می‌دانند:
… تا نباشد چیزکی، مردم نگویند چیزها! و برای آنکه دهان مردم را نمی‌شود بست، پس باید اقدام کرد به عملیات پیشگیرانه!
اما اینکه در همان بازی، همان داور عوض شده و تازه آمده مسابقه‌ای که تعیین‌کننده است، در سوت خود می‌دمد- بعد از آنکه نیمه نخست مسابقه صفر- صفر مساوی تمام می‌شود- و توپ را روی نقطه پنالتی قرار می‌دهد تا میزبان در یک فرصت مشکوک صاحب یک گل پر حرف و حدیث بشود هم عیناً تصادف محض است! گیرم که این حرف‌ها را ندیدیم و نشنیدیم و چیزی هم نگفتیم، با بوى آن چه‌کار کنیم؟ بوی داوری!
مگر در هفته بیست‌و‌هفتم لیگ برتر، سپاهان با یک پنالتی بادآورنده، مغلوب نشد و تقریباً تمام شانس‌های امیرخان را به باد نداد؟ داوری همین است، سرشار از شگفتی‌های بدبوی شکوفه زده!

 

این به آن در
خب این هم مثل آن! این پنالتی مشکوک که نصیب تیم آلومینیوم اراک کرده شد تا رقابتش با مس کرمان به هفته آینده و روز آخر کشیده شود، تلافی‌کننده اشتباه سهمگین داور مسابقه خیلی حساس‌تر و خیلی دیدنی‌تر استقلال و سپاهان، البته با رابطه‌ای مثل ارتباط گودرز به شقایق و انواع دیگر!
حالا اگر یک نفر بیکار بود و گفت چه ربطی دارد به ما ربطی ندارد! و اگر یک نفر دیگر گفت تا بپرسد و سؤال کند که چطور این اتفاق «عَدل» در همان بازی رخ می‌دهد که داورش را هم عوض کرده بودند و پنالتی مورد بحث، در همین بازی گرفته شد، جواب ما می‌تواند این باشد:
… شیرینی‌های فوتبال، یکیش هم همین است! یعنی ملوان از نقطه پنالتی گل بخورد و برای سقوط نکردن به لیگ ٢، هفته بعد در بندرانزلی برنده شود و… بقیه قضایا!
اما راستی، دلیل عوض کردن داور مسابقه آلومینیوم و ملوان که در اراک انجام شد، چه بود؟ چرا این تعویض رخ داد؟

 

خدا کشتی آنجا که خواهد برد
اگر همین سؤال را با شعرا و ادیبان قدیم و جدید در میان بگذاری و بپرسی، نتیجه همه این عاقبت‌اندیشی‌ها چه می‌شود؟ عاقبت‌اندیشی؟ کدام عاقبت‌اندیشی؟
خدا کشتی آنجا که خواهد برد!
اگر ناخدا جامه بر تن درد!
و البته سروده دیگر شیخ اجل سعدی یک کمی قضیه جواب دادنش را پیچ و تاب می‌دهد و می‌گوید:
شنیدم گوسپندی را بزرگی
رهانید از دهان و دست گرگی
شبانگه کارد در حلقش بمالید
روان گوسپند از وی بنالید
که از چنگال گرگم درربودی
چو دیدم عاقبت خود گرگ بودی
سهراب سپهری هم گفته است:
چشم‌ها را باید شست، جور دیگر باید دید!
خلاصه کلام که این تمهیدات، پیش قضا و قدر و پیشانی‌نوشت شما، چه تیم ملوان باشی یا آلومینیوم، چه اهل انزلی باشی یا اراک، چه قوی سپید قدیم باشی یا یک تیم تازه مدعی، هیچ است! سرنوشت مقرر، نوشته خواهد شد، شاید هم اتفاقاً توسط دلیل اصلی و شاخص تغییرات پیشگیرانه!
چه بسا که داور اولی قضاوت می‌کرد و پنالتی مشکوک را بدون کمترین شکس پنالتی نمی‌دانست! خدا را چه دیدی، شاید دست تقدیر، چنین مقدر کرده بود!
به هر حال، تیم مس رفسنجان که فجر‌سپاسی را با یک گل مغلوب کرد، عملاً به لیگ برتر صعود کرد! مس کرمان و تیم اراک، برای شناختن تیم دوم- که به احتمال فراوان همان مس کرمان خواهد بود که یک بازی اش با شهرداری تبریز ته جدولی است- باید در کرمان با هم بجنگند! و…
ملوان هم می‌تواند یک برد خانگی داشته باشد و سقوط نکند! اما سپیدرود، کارش خیلی سخت است و حالش بدجوری وخیم است!
تبریک باید گفت به مدیران شهری رشت و بندرانزلی که دو تیم تاریخدار سپیدرود و ملوان را هم که عشق مردم شمالند و مایه غرور و فخر گیلان و گیله‌مردان و گیله‌زنان هستند- هنوز هم، با وجود باخت‌های همه ساله- را حفظ نکردند! از بس که عرضه ندارند، یا شاید هم دارند!

منبع خبر: خبر ورزشی

آخرین اخبار ورزشی را در سایت خبری-تحلیلی رسانه ۷ بخوانید.

دسته‌ها
ورزشی

روزنوشت| نهنگ بیمناک یا پلنگ بی‌باک

رسانه ۷/ اردشیر لارودی؛ برو قوی شو! که در نظام طبیعت، ضعیف پایمال است!
انگار همین دیروز گفته‌اند این سخن را و انگار فقط برای فرهاد مجیدی سروده‌اند این سروده را، برای آنکه فرهاد از میدان در نرود! برای آنکه فرهاد هم به سرنوشت قبلی‌ها دچار نشود! فشار‌های وارده چه اهدافی را دنبال می‌کنند؟ آماج این پرسینگ سنگین که از همه جوانب وارد می‌شود، چیست؟ چقدر غمخوارانه و چقدر بدخواهانه؟
فرهاد را باید رها کرد! خود او باید راهکاری پیدا کند! به‌جای او و عوض او، تصمیم نگیرید! خودش و خودش! مربیگری، هم جسارت لازم دارد، هم گاهی اوقات قساوت و نیز خوداتکایی! مربی باید خطر کند و باید جسارت داشته باشد! رهایش کنیم فرهاد را تا خودش باشد! تا دچار بیماری «ناخن‌درازی» که خاص ببر و پلنگ‌هاست، نشود! فرهاد نامربی، هزار راه برای زمین خوردن دارد! فرهاد اگر قرار است مربی شود، یک راه بیشتر نمی‌شناسد:
غواص اگر اندیشه کند کام نهنگ!
هرگز نکند دُرّ گرانمایه به چنگ!
چه خورد شیر شَرزه در بن غار؟
باز افتاده را چه قوت بود؟
تا تو در خانه صید خواهی کرد!
دست و پایت چو عنکبوت بود!

 

درس‌های استقلالی برای استقلال
استقلال باید فراموش کند که در شهر جم، پارس جنوبی را شکست داد ولی فرهاد مجیدی، «ذره، ذره» پیروزی اش را نباید فراموش کند! برای فرهاد، همه بازی‌هایش باید کلاس درس باشد! کلاسی برای چگونه دفاع کردن و کلاسی برای یافتن و به خاصره جمعی و تیمی خود سپردن، اصول حمله و اصول حفظ نتیجه را!
مجیدی باید دلایل منطقی داشته باشد که چرا مهدی قایدی، مکمل زوج خط حمله تیمش نباشد، یا باشد (که باید باشد) چرا ارسلان مطهری و در کدام بازی‌ها و مقابل کدام حریف‌ها، باید فیکس در پیشانی خط حمله باشد و حرکات او با دیاباته به چه شکل باید تکمیل‌کننده عملیات هافبک‌ها باشد! استقلال، باید حساب حرکات علی کریمی را به نحوه جابه‌جا شدن و بازی با توپ فرشید اسماعیلی، در خدمت تیم و تیم در خدمت او تعریف شود!
استقلال بازی آسانی نداشت ولی توانست به آسانی، پارس جنوبی را شکست دهد! هر تیم دیگری و همه تیم‌ها قلق خاصی دارند، باید این قلق را شناخت و استفاده اش را برد! تفاوت بازی دیاباته، مطهری و قایدی، ویژگی استقلال است که باید منظور شود!

 

ویژگی‌ها و خودویژگی‌ها
در بازی پرسپولیس، این تفاوت‌ها با هوشمندی مورد استفاده قرار می‌گیرد! در بازی فولاد هم خصوصیات «شیمبا» یک نقطه اتکای تاکتیکی است! چه بخواهند و چه نخواهند- که نکونام می‌خواهد- این تفاوت‌ها مورد استفاده خودآگاهانه و ناخودآگاهانه قرار می‌گیرد! سپاهان با آسمان‌خراش‌هایش هم می‌تواند با «پرت» کمتری و به شکل مفیدتری بازی کند!
اما حرف ما درباره گل‌های استقلال و پیروزی‌هایش است! به نظر می‌رسد تیم فرهاد- یواش، یواش استقلال حالتی به‌خود می‌گیرد که تیم فرهاد خواندنش غلو و غلط نیست- بله تیم فرهاد در حال خودشناسی است و این خود را بشناسی که مهمترین دستور حرکت آگاهانه، برای استفاده حداکثری از عملیات ناخودآگاهانه نیز هست، به استقلال که حالاحالا‌ها خیلی کار دارد، شخصیت مهارتی و تشخص خاص بودن می‌بخشد! شخصیت و تشخص پا به توپ و بدون توپ که در بازی به شدت ساده توپ‌ها را به وریا غفوری رساندن، تجلی پیدا نمی‌کند!
آقای مجیدی، تازه کارت در آمده است!

 

از الف تا جیم و دال با بهزاد غلامپور‎
حسینی را هم باید ساخت
الف- شما قبول دارید این حرف عبدا… ویسی را که گفته است: … دروازه‌بان خوب، از پدر و مادر خوب هم بهتر است!
ب- به نظر شما، دروازه‌بان خوب را می‌سازند و پدیدش می‌آورند، یا چشم را به آسمان می‌دوزند که چه زمانی، یک دروازه‌بان خوب هم نصیب ما می‌شود؟
پ- دروازه‌بان تیم شما- که مربی گلرهایش هستید- از کدام جنس است؟ خوب ساخته شده، یا خودبه‌خود رشد کرده‌ها؟
دروازه‌بان تیم شما تا امروز چند گل مفت خورده است؟
ت- دروازه‌بان تیم شما، بازی با پاهایش چطور است؟ قابل قبول یا سر به هوا؟
ث- شما به عنوان مربی دروازه‌بان‌های تیم‌تان، در راستای رفع اشکالات تکنیکی و تاکتیک فردی ایشان روزی چند دقیقه به تمرین اختصاصی می‌پردازید؟
ج- نتیجه چه بوده است؟
د- برای جبران مافات چه برنامه‌ای در برنامه‌های تمرین آینده خود دارید؟
جواب این سؤال‌ها را هر یک از مربیان دروازبانی بدهند، ممنون می‌شویم! از پاسخ آقای بهزاد غلامپور، هم ممنون می‌شویم هم تشکر می‌کنیم! حسینی هم منت‌گذار می‌شود!

 

حواس‌مان هست که حواس‌شان هست‎
یکی چشم گاوه
از ما سؤال کرده‌اند… آیا در جریان انتصاب‌های شبه‌انتخابی کمیته ملی المپیک هستید و چیزی نمی‌گویید یا نیستید؟ گزینش شده‌ها را قبول دارید یا دلیل دیگری برای سکوت دارید؟
و، اما جواب و پاسخ به این پرسش مچگیرانه: … نه داداش، حواس‌مان هست و معتقدیم، «یکی چشم گاوه» و بدون یک گل هم آسمان به زمین نمی‌آید! به خودمان وعده می‌دهیم که، با یک خار هم گلزار شوره‌زار نمی‌شود!
حواس‌مان هست که حواس کمیته ملی المپیک هم هست! غذا قورتکی، حرکتی نمی‌شود که دوره انتخاب و انتصاب «شیر یا خط»‌ی تمام شده است!

منبع خبر: خبر ورزشی

آخرین اخبار ورزشی را در سایت خبری-تحلیلی رسانه ۷ بخوانید.