دسته‌ها
ضرب المثل

خلایق هرچه لایق!

 

 

خلایق هرچه لایق, داستان ضرب المثل

در ادبیات و فرهنگ خود ضرب المثلهای سنجیده و با معنی زیاد داریم (گرچه بسیار هم ضرب المثلهایی هستند که نه تنها مفید نبوده چه بسا بازدارنده و مانع هستند که فعلا کاری به آنها نداریم) به نظر من یکی از بهترینهای آنها همین ضرب المثل است:” خلایق هر چه لایق” در مورد ریشه و فلسفه آن مطالعه نکرده ام، البته به نظرم خیلی هم مهم نیست که چه داستان یا حکایتی پشت آن است، مهم این است که این ضرب المثل فراتر از زمان و مکان است. در مورد همه کس صدق میکند به فرهنگ و قوم خاصی هم تعلق ندارد.هر چقدر زمان به جلوتر میرود صحت و صلابت آن بیشتر نمود پیدا میکند. هر کس به هر جایگاه و مقامی که دست پیدا کرده است لایقش است در واقع خود خواسته است که به آنجا برسد.

این به فرد و جامعه خاصی هم تعلق ندارد..یاد جمله ای از هنری فورد افتادم که تقریبا نزدیک به مضمون همین ضرب المثل است: “اگر فکر کنی که میتوانی یا فکر کنی که نمیتوانی در هر صورت حق با توست”. این مفهوم یکی از مهمترین دستاوردهای بشری است که عمری فراتر از چند دهه ندارد، اینکه انسان به هر جایی که میرسد خود خواسته است و ارزش و لیاقتش هم همان است. هر چقدر درزمان گذشته به عقب تر برویم از این مضمون بیشتر فاصله میگیریم در گذشته انسان به عنوان یک عنصر منفعل و تاثیرپذیر و دستخوش حوادث و اتفاقات در نظر گرفته میشد که کمتر میتوانست در سرنوشت خود دخالت داشته باشد ولی اکنون اینگونه نیست اکثر دانشمندان و انسانهای موفق و صاحب نظر به این معنی معترفند که خواست انسان بیشترین و مهمترین عامل در جهت رسیدن به آن جایگاهی است که فرد خواستار آن است، در مورد جامعه نیز همین گونه است، سطح دانش و معرفت هر جامعه محصول خواسته تک تک افراد آن جامعه است.

اندکی در این مفهوم تامل کنیم، خود را به چالش بکشیم و نقد کنیم. آیا هنوز عادت داریم که دیگران و شرایط را در رسیدن به جایی که هستیم مقصر بدانیم و در دل به مظلومیت خود اشک بریزیم و دیگران را متهم به این کنیم که سد راه ما شده اند و مانع از آن شده اند که به جایی که میخواستیم برسیم. در خلوت خود دادگاهی تشکیل دهیم خرد را قاضی بدانیم و به دور از تعصب و یک جانبه نگری تمام افکار و باورهای خود را به چالش بکشیم، گذشته خود را نقد کنیم و افکارو باورهای غلط را در جای جای آن ریشه یابی و ردیابی کنیم و با چراغ عقل به آنها نور بتابانیم و به قضاوت بنشینیم. اگر هنوز هم عادت داریم ناکامی خود را به دیگران نسبت دهیم لازم است تلاش بیشتری بکنیم و خود را بیشتر و بهتر بشناسیم. این دیگران نیستند که ما را به سمت و سوی مشخصی سوق میدهند این ماییم که به دیگران میگوییم ما در اختیار شما هستیم هر جا میخواهید ما را ببرید برای اینکه میخواهیم بعدا مظلوم نمایی کنیم و به ظاهر دلیل برای تبرئه خود داشته باشیم و اشک بر معصومیت و مظلومیت خود بریزیم، هیچ توجیهی مسموع نیست ما لایق آن چیزی هستیم که به آن رسیده ایم.
منبع:rangin-kaman.org

 

دسته‌ها
ضرب المثل

داستان ضرب المثل سد سکندر باش

داستان ضرب المثل سد سکندر باش

داستان ضرب المثل سد سکندر باش

هر گاه بخواهند کسی را به مقاومت در مقابل دشمن یا حوادث تشویق و تشجیع کنند از ضرب المثل بالا استفاده کرده یا به اصطلاح دیگر می گویند: مانند سد سکندر پایداری کن

 

اسکندر ذوالقرنین در بازگشت از ظلمات به شهری سبز و آراسته رسید که در پای کوهی بلند واقع شده بود. بزرگان شهر به خدمت شتافتند و از خراب کاری قومی به نام یاجوج و ماجوج شکوه و زاری کردند: قالوا یا ذوالقرنین.ان یاجوج وماجوج مفسدون فی الارض. و برای توضیح بیشتر گفتند که این جانوران اندامی پرموی ودندانی چون دندان گراز دارند. گوشهایشان به قدری پهن است که در موقع استراحت یکی را بستر ودیگری را رپوش می کنند ! در فصل بهار گروه گروه از کوهسار فرود می آیند و خواب وآسایش رابر ما تباه می سازند.

 

اسکندر چون شرح ماجرا شنید بی نهایت متأثر گردید و با گروهی از دانشمندان که در التزام بودند به گذرگاه یاجوج و ماجوج شتافت ومحل تنگه بین دو کوه را که معبر اقوام وحشی بود از نزدیک وارسی کرد.

 

آن گاه فرمان داد دو دیوار از دو پهلوی کوه به ارتفاع پانصد ارش و پهنای یک صد ارش بنا کردند ، سپس سنگ و گچ و آهن ومس و روی و گوگرد ونفت وقیر را به وسیله حرارت آتش با یکدیگر در آمیختند و میان دو دیوار را با این دو ماده مخلوط و ممزوج به کلی پر کردند و بدین وسیله سکنه جنوبی سد از تعرض و آسیب قوم یاجوج و ماجوج برای همیشه مصون ماندند.

منبع:avaxnet.com