دسته‌ها
شعر و ترانه

کاش من اسکیمو بودم و برای تو شعرهای برفی می گفتم…

کاش من اسکیمو بودم
و برای تو شعرهای برفی می گفتم
زیبا، مثل آدم برفی ها،

کاش من اسکیمو بودم
و برای تو شعرهای برفی می گفتم
زیبا، مثل آدم برفی ها،
می دانی اسکیمو ها
آدم برفی نمی سازند،
ماهی را خام خام می خورند، نه مثل من که لبانت را
داغ ِ داغ بوسه می زنم .
کاش من اسکیمو بودم
و هزار و یک شب ِ دلتنگی ام را
برای تو شعر می گفتم،
می دانی ..؟
من هرچه شعر از اسکیموها خوانده ام
تمام اش
برای ِ خرس و ماهی و نهنگ بوده
کاش من اسکیمو بودم
تا شش ماه از سال شان که شب است
چربی ِ خوک دریایی را آتش می زدم
و توی ِ چشم هایت
زیبا ترین شعری که جهان را گرم می کرد، می خواندم،
و شش ماه دیگر روزهایش
سگ ها را به سورتمه می بستیم
دور میشدیم از فصل شکار نهنگ،
و هوا آنجا
هر چقدر سرد باشد
باز گرمای ِ تو
برای ِ این کلبۀ یخی کافی بود.

کاش من اسکیمو بودم،
بغلم می کردی
و بعد به خط ِ
استوایی دل می بستیم
که از روی ِ لبانمان می گذشت.

” سعید قادری “.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *