دسته‌ها
اخبار جامعه

یک صبح با آهوهای چشمه‌گل

حسن احمدی‌فرد: جاده، آن‌قدرها تابلویی هم ندارد تا خیال‌مان راحت بشود که راه را درست آمده‌ایم. فقط تک تک چراغ‌های زرد خانه‌های روستایی است، که گاهی رخ نشان می‌دهد و باز در تاریکی‌ها گم می‌شود. با «سید جلیل حسینی زهرایی»، عکاس صاحب‌نام خراسانی، نشسته‌ام توی ماشین و تأسف می‌خورم که چرا زادگاهم و جاده‌های پرت‌افتاده‌اش را آن‌قدرها بلد نیستم. با آن‌که چندین بار برای گزارش نوشتن، به چشمه‌گل آمده‌ام اما حالا نمی‌توانم راه این روستای پرت‌افتاده را پیدا کنم.

دل می‌سپارم به صدای محزون «ابراهیم شریف‌زاده» که حالا در دل شب، دارد چاربیتی می‌خواند:

گلی جان با خبر باشی میایم

به روی نالین پر باشی میایم…

همچنان داریم در دل جاده تاریک جلو می‌رویم و خبری از چشمه‌گل نیست. کم کم نگران می‌شویم نکند اصلا در جاده صالح‌‍‌آباد نیستیم. چاره‌ای نیست؛ باید کسی را پیدا کنیم تا راهنمایی کند؛ و چه کسی بهتر از محیطبانی که در چشمه‌گل بیدار نشسته، شاید هم دارد چرت می‌زند، تا ما برسیم؟

«سعید بختیاری‌نژاد» با اولین زنگ تلفن، جواب می‌دهد. معلوم می‌شود دل‌بیدار و سرهشیار منتظر ماست. توضیح می‌دهیم و اسم چند آبادی را که در مسیر دیده‌ایم می‌گوییم. می‌فهمیم به جای جاده صالح‌آباد، داریم در دل جاده سمیع‌آباد جلو می‌رویم که یکراست به خود مرز می‌رسد. و همین حالاهاست که نیروهای هنگ مرزی در گشت‌زنی‌های شبانه‌شان، احوال‌مان را بپرسند که داریم چراغ‌روشن و آوازخوان به طرف مرز می‌رویم.

برمی‌گردیم؛ و تا برگردیم و این بار در جاده صالح‌آباد برانیم و به چشمه‌گل برسیم و جاده خاکی پاسگاه محیطبانی «سایت پرورش آهوی چشمه‌گل» را پیدا کنیم و محیطبانی را ببینیم که تمام شب را به خاطر ما بیدار مانده‌، ساعت ۳ صبح شده است.

خراسان؛ دشت آهوها

دشت‌های خراسان از گذشته‌های دور، یکی از زیستگاه‌های آهو(آهوی گواتردار ایرانی) بوده است و احیای این جمعیت، می‌تواند زنجیره حیات وحش را در این زیست‌بوم‌های وسیع، ترمیم کند.

ایده ساخت سایت پرورش آهو، با همین نگاه شکل گرفت. پهنه‌های مختلفی در استان، نامزد میزبانی از این سایت شدند تا سرانجام طرح اداره محیط زیست تربت جام برای احداث این سایت در حاشیه روستای چشمه‌گل، زیستگاه قدیمی آهوها پذیرفته شد؛ زیستگاهی که دشتی وسیع را بین تربت جام و صالح‌آباد و سرخس شامل می‌شود.

کار ساخت سایت از سال ۸۷ شروع شد. محوطه‌ای که برای این کار انتخاب شده بود، ۱۷۰ هزار متر مربع وسعت داشت و شامل تپه‌ماهورها و مسیلی در میان آن‌ها می‌شد. محیطبان‌ها، دور تا دور این محوطه ۱۷ هکتاری را، آنجاهایی که قرار بود فنس‌ها نصب بشود، شفته‌ریزی کردند تا باد و باران، حصار را خراب نکند. آن‌ها می‌دانستند که در سرمای زمستان‌، گرگ‌های گرسنه خودشان را محوطه فنس‌کشی شده می‌رسانند تا بتوانند آهوها را شکار کنند. اگر یک گرگ وارد محوطه می‌شد می‌توانست در عرض چند دقیقه همه زحمات را به باد بدهد. البته محوطه آنقدر وسیع بود که آهوها بتوانند از دست مهاجمان بگریزند اما به هرحال با همه بزرگی، یک محوطه محصور به حساب می‌آمد و همین می‌توانست کار مهاجمان را آسان کند.

علاوه بر این‌ها، طراحی سایت به گونه‌ای انجام شد که دخالت انسانی در آن، بسیار کم باشد. آبشخور سایت به صورت حوضی سیمانی شد که آبش با لوله‌کشی از منبعی در بیرون سایت تأمین می‌شد. یک شناور سر راه حوض قرار داشت که بدون دخالت محیطبان‌ها، آبشخور را دایما پر نگه می‌داشت.

مهمان‌ها از راه رسیدند

با کامل شدن محوطه، کار تأمین آهوهای سایت آغاز شد. ۳ آهوی توقیف شده از متخلفات صید و شکار در بجستان و گناباد، نخستین مهمان‌های سایت بودند که شهریور ۸۷ در این محوطه ۱۷ هکتاری، رها شدند. خرداد ۸۸ هم ۷ آهوی زنده‌گیری شده از منطقه حفاظت شده «شیراحمد» سبزوار به سایت انتقال یافتند. علاوه بر آن‌ها، سایت پرورش آهوی چشمه‌گل، یک میهمان دیگر هم داشت. «غزل»، بره‌آهویی بود که از متخلفان صید و شکار ضبط شده بود و محیطبان‌های تربت جامی به ناچار او را با تغذیه دستی، بزرگ کرده بودند. ۱۱ رأس آهو با ترکیب جنسی ۳ آهوی نر و ۸ آهوی ماده، همه جمعیت ابتدایی سایت را تشکیل می‌داد.

نخستین بره آهوهای سایت، اردیبهشت ۸۹ به دنیا آمدند. تولد ۸ بره آهو، از سازگاری کامل جمعیت آهوها با محیط جدید خبر می‌داد.

سال ۹۰ هم ۸ بره آهوی دیگر هم به جمعیت سایت اضافه شد. با مراقبت‌های شبانه‌روزی محیطبانان و ایجاد شرایط مناسب زیستی، سال‌های ۹۱ و ۹۲ آهوهای سایت چشمه‌گل رکورد زدند. در این سال ها، ۲۶ بره آهو متولد شدند و شمار آهوهای زاده شده در چشمه‌گل را به ۴۲ رأس رساندند.

همه چیز طبق پیش‌بینی‌ها جلو رفت. جمعیت آهوها در عرض چند سال به میزان مناسبی افزایش یافت و وقت آن رسید که آهوها به محیط کاملا طبیعی منتقل شوند.

بازگشت به خانه

فروردین ۹۲ با فراهم شدن شرایط برای رهاسازی آهوها، ۱۲ رأس آهوی چشمه‌گل در زیستگاه‌های مناسب در دشت جام رهاسازی شدند. آذرماه همان سال ۱۷ رأس آهوی دیگر هم از چشمه‌گل زنده‌گیری شده و به سلامت در زیستگاه‌هایی در منطقه رها شدند. حالا محیطبان‌ها باید منتظر می‌ماندند و رفتار گونه را در محیط طبیعی بررسی می‌کردند. همزمان، همه روستاهایی که در دل دشت تربت جام قرار داشتند، تحت آموزش قرار گرفتند تا در شرایط مختلف، رفتاری مناسب با این جمعیت آسیب‌پذیر داشته باشند. نخستین آمارها از زاد و ولد آهوها در محیط طبیعی، بهار ۹۳ منتشر شد. سال ۹۳ گزارش‌های فراوانی هم دریافت شد که نشان می‌داد آهوها ۲۰ تا ۳۰ کیلومتر دورتر از محل رهاسازی، دیده شده بودند و این یعنی جمعیت در همه وسعت زیستگاه، پراکنده شده بود. بزودی با فرارسیدن فصل زاد و ولد آهوها، نخستین بره‌های متولد شده در محیط طبیعی هم توسط محیطبان‌ها رصد شدند. آهوها به خوبی توانسته بودند با محیط طبیعی سازگاری پیدا کنند.

سرانجام در ۹۴ در فاز دیگری از رهاسازی آهوها، بخش‌هایی از فنس‌های سایت برداشته شد تا همه جمعیت آهوها بتوانند آزادانه در منطقه رفت و آمد کنند.

پاییز ۹۵ محیطبان‌ها توانستند، جمعیت نزدیک به ۹۰ رأسی آهوها را در منطقه شمارش کنند؛ و این یعنی جمعیت آهو، در منطقه احیا شده است.

تماشای آهوها در گرگ و میش

ساعت تلفن که صدا می‌کند، از خواب می‌پریم. هوا هنوز گرگ و میش است و زمان مناسبی است تا آهوها را دشت وسیع چشمه‌گل رصد کنیم.

طبقه دوم پاسگاه محیط‌بانی، یک اتاق دل‌باز است که از پنجره‌های بزرگش، هر چهارطرف دشت را می‌شود پایید. اما تماشای آهوها از پشت شیشه‌ها، لطفی ندارد. بختیاری نردبان خسته‌ای را نشان می‌دهد که به دیوار تکیه کرده است. با چشم‌های پف‌کرده، از نردبان بالا می‌رویم و می‌نشینیم روی پشت‌بام. نسیم خنکی از سمت کوه‌های «تیمَنَک» می‌وزد و ساقه علف‌های دشت را تاب می‌دهد سمت «بشیرآباد». ابرهای پشت کوه‌های «یَخَک» رنگ‌شان به سرخی می‌زند؛ جایی که قرار است خورشید از افق به ابرنشسته‌اش، بالا بیاید و تلالو زرد رنگش را بتاباند به نوک کوه‌های «بِزد» و «رِوِنج» که تا همین ماه پیش، هنوز می‌شد هاشورهای سفید برف را روی قله‌های خاکستری‌شان دید.

سایت که روزی میزبان گله شلوغ آهوها بوده، حالا خلوت‌تر از همیشه است. به گفته محیطبان‌ها، فقط هفت راس آهو در سایت مانده‌اند. ۵ آهوی ماده و ۲ آهوی نر؛ که البته حالا هیچ‌کدام‌شان به چشم نمی‌آید. حتما متوجه حضور ما، روی بام پاسگاه شده‌اند که رخ نشان نمی‌دهند. شاید هم در این گرگ و میش، پای آبشخوری هستند که حالا پشت بوته‌های بی‌شمار اسفناج وحشی، پنهان مانده است.

بختیاری که شوق ما را برای دیدن آهوها می‌بیند، وعده می‌دهد که با طلوع آفتاب، می‌شود آهوهای دشت را دید.

می‌نشینیم روی بام پاسگاه و چشم می‌دوزیم که خورشید کی از پشت کوه‌ها سر بزند. سید جلیل، لنز تله را می‌بندد روی دوربین عکاسی‌اش تا بتواند آهوها را در افق دوردست دشت، شکار کند.

هوای خنک صبحگاهی همراه با بوی علفی که امسال همه دشت را پوشانده، حس طراوت را زیر پوست آدم می‌دواند. حالا فقط یک استکان بزرگ چای خوش‌رنگ می‌تواند عیش این لحظه‌ها را کامل کند. یکی از محیطبان‌ها، فلاسک به دست، از نردبان، بالا می‌آید.

داستان هر روزه دشت آهوها

حتی حالا که خورشید دارد بالا می‌آید، باز هم به سختی می‌شود آهوها را دید؛ نقطه‌های ریزی که در سبزی یک دست دشت، رنگ‌شان به سفیدی می‌زند. از پشت دوربین‌های دوچشمی پاسگاه اما بهتر می‌شود آهوها را دید که در پهنه دشت، با آرامش، برای خودشان در گشت و گذارند؛ آرامشی که نشان می‌دهد آهوهای سایت چشمه‌گل، کاملا با محیط طبیعی زیست‌شان، اخت شده‌اند.

بختیاری توضیح می‌دهد که حتی «غزل» که ما با شیشه پستانک بزرگش کردیم و امیدی نداشتیم که همراه آهوها بتواند در محیط طبیعی زیست کند هم خیلی خوب با محیط طبیعی سازگاری پیدا کرده و زادآوری داشته.

جایی حوالی بند «جهان‌آباد» را نشان می‌دهد و می‌گوید: یک بار آن‌جاها دیدیمش؛ همراه بره‌هایش بود.

صدای شاتر دوربین سیدجلیل یک لحظه قطع نمی‌شود. نقطه‌های سفید جنبنده، حتما از پشت لنز دوربین او، بهتر دیده می‌شوند.

باد خنک همچنان دارد از سمت قله تیمنک می‌وزد به دل دشت جام. آدم هوس می‌کند، دستش را بگذارد زیر سرش و یک دل سیر، بخوابد.

آهوهای چشمه‌گل، حالا آرام آرام می‌گردند و زیر بوته‌ها یا در پناه تپه‌ها، برای خودشان سایه‌گاهی پیدا می‌کنند، تا آفتاب دشت را که ساعتی بعد داغ خواهد شد، بگذرانند. عصر که بشود و هرم آفتاب که بنشیند، باز آهوها می‌افتند به دل دشت، تا آبی بخورند و چرخی بزنند و بعد شروع کنند به چرا کردن؛ چرایی که تا خود صبح ادامه دارد.

این داستان روز و شب آهوهایی است که بناست در دشت چشمه‌گل، حالا دیگر برای همیشه بمانند.

۴۷۲۳۱

دسته‌ها
ضرب المثل

ضرب المثل گرگ منشی

 

داستان ضرب المثل, گرگ منشی, رفتار وحشیانه

گرگ منشی
اعمال و رفتار وحشیانه ای که دور از صفات و ملکات انسانی باشد و خواندن و شنیدن آن بی رحمی ها و سفاکی ها موی بر بدن راست کند در عرف اصطلاح و امثله به گرگ منشی تعبیر و تفسیر شده است .

 

از آنجا که این خوی و منش در میان تمام درندگان عالم به جهاتی که اشارت خواهد رفت صرفاً اختصاص به گرگ دارد و به همین ملاحظات در مورد گرگ صفتان جهان از آن استفاده و اصطلاح شده است لذا لازم دانست ریشه و علت تسمیه آن فی الجمله گفته آید .

 

حقیقت این است که شیر و ببر و پلنگ و خرس و کفتار و روباه و شغال و بالاخره کلیه درندگان گوشتخواری که می شناسیم و یا نامشان در کتب حیوان شناسی آمده است سبعیت و درندگی آنها نسبت به همنوعان خودشان نیست یعنی از گوشت بدن یکدیگر تغذیه نمی کنند بلکه هنگام گرسنگی به سایر حیوانات وحشی و اهلی ، بخصوص گاو کوهی و بز کوهی و آهوان بیابانی و جنگلی که گوشت لذیذ و مطبوع دارند حمله می برند و مهم آنکه از گوشت آن حیوانات به مقداری که سدجوع شود می خورند و بقیه را برای سایر حیوانات گوشتخوار که قدرت و توانایی صید حیوانات قویتر از خود را ندارند باقی می گذارند ولی گرگ این حیوان سبع و درنده علاوه بر آنکه دشمن حیوانات اهلی است و پنجه ها و ناخنهای تیزش پوست گاو و گوسفند و چهارپایان را هر قدر هم کلفت و زمخت و سطبر باشد به یک حمله از هم می درد.

 

در فصل زمستان که زمین مستور از برف می شود و حیوانات علفخوار از لانه و آشیانه خارج نمی شوند به صورت دسته جمعی هفت تایی تا دوازده تایی حرکت می کنند و برای یافتن صید و طعمه از هر جا سردر می کنند و حتی گهگاه بدون ترس و وحشت از سگ های چوپانی به آغل گوسفندان و اصطبل گاوان و چهارپایان نیز یورش می برند . چه بسا اتفاق افتاده که گرگان گرسنه به آدمیان حمله کرده اند و اطفال و کودکان را در داخل و خارج روستاها ربوده اند .

 

با این وصف گاه اتفاق می افتد که چند روز در میان برف و بوران صیدی به چنگ نمی آورند و گرسنه می مانند ، در چنین مواردی به گفته استاد دکتر محمد جعفرمحجوب : ” تمام آنان دایره وار می نشینند و به دقت یکدیگر را زیر نظر می گیرند . به محض آنکه یکی از آنان کوچکترین ضعفی نشان داد و گرسنگی زودتر از دیگران بروی چیره شد . بی درنگ همه بر سر او می ریزند و به سرعت او را می خورند و دوباره دایره را تشکیل می دهند و به مراقبت یکدیگر می پردازند . ”

 

به طوری که ملاحظه شد خوی و روش گرگ منشی یعنی حمله به همنوع و تغذیه از گوشت و خون همجنس صرفاً اختصاص به گرگ دارد که به هنگام احساس گرسنگی چنان سبع و درنده می شود که خودی و بیگانه نمی شناسد و هر چه را که ضعیفتر و نزدیک تر ببیند از هم می درد و می خورد در حالی که سایر حیوانات گوشتخوار و درنده اگر از گرسنگی بمیرند به همنوعشان حمله نمی کنند و از گوشت و خونشان تغذیه نمی نمایند .درآن ازمنه و اعصاری که بشر در غارها زندگی می کرد و نیروی فکری و ملکات عقلانیش چندان رشد نکرده بود از آنجا که خَلقاً وخُلقاً مدنی الطبع بود دسته جمعی و به شکل گله ها و دسته ها می زیست و همان نظام ابتدایی جامعه عصر خویش را گردن می نهاد .

 

در میان همین گله ها و دسته های انسان های اولیه که برای بدست آوردن غذا و به منظور تغذیه در حرکت و تلاش و تکاپو بوده اند گاهگاهی آن چنان جدال های سخت و پیکارهای بی رحمانه روی می داد که مانند گرگان گرسنه به جان یکدیگر می افتادند و احیاناً گوشت و پوست و مقتولین و کشته شدگان را می خوردند . بعدها این روال و رویه از جهت مشابهت با خوی و منش گرگان گرسنه به گرگ منشی تعبیر و تفسیر شد و از آن در موارد مقتضی که متاسفانه در طول تاریخی به کرات مشاهده شده و می شود استفاده و استناد کرده اند .
منبع:www.100100.ir

 

دسته‌ها
ضرب المثل

ضرب المثل جنگل مولا

جنگل مولا, داستان ضرب المثل, ریشه ضرب المثل

هر محلی که بی نظم و ترتیب و توام با هیاهو و جنجال و زدوخورد و درگیری باشد اصطلاحا به جنگل مولا و یا جنگل مولی تعبیر می شود .
بعضی از ظرفا و نکته سنجان این تعبیر مثلی را در رابطه با جهان و آنچه در آن هست نیز به کار می برند و با توجه به نابسامانیها و بی قاعدگیها ومالاً درگیریهایی که غالبا در میان ملل و جوامع دنیا حکمفرما باشد از باب تعریض و کنایه می گویند :«دنیا جنگل مولاست » یعنی قانون و ضابطه در آن وجود ندارد و معیار وامیال نظام جهانی براساس هوی وهوس و خودکامگی اقویا و زورمندان است نه براصول و موازین عدالت و انصاف و برابری و برادری .
اکنون می بینیم جنگل مولا کجاست و چه عاملی موجب شده است که این جنگل معروف و مبین بی قانونی و بی قاعدگی گردد.
جوگی رامپورا شهر کوچکی است در شمال شهر لکنهو در هندوستان که در شمال این شهر جنگل انبوه و متراکمی وجود دارد .
بدیهی است در این جنگل همچون جنگلهای دیگر حیوانات وحشی و غیر اهلی از هر نوع زندگی می کنند و قانون جنگل به تمام معنی در آن حکمفرما می باشد .
اما واقعه ای که موجب گردید این جنگل به جنگل مولا موسوم گردد این است که : سالی در این جنگل کم آبی و خشکسالی رخ داد و سکنه آبادیهای آن و همچنین حیوانات اهلی و وحشی از کثرت عطش و تشنگی به جان آمده صدها انسان و حیوان از شدت و حدت گرما وبی آبی تلف شدند .
این مطلب هم ناگفته نماند که در این جنگل دراویش مسلمان هم زندگی می کردند که البته کارشان ریاضت وچله نشینی بود .
پیداست این دراویش هم از فرط تشنگی می سوختند و جز شکر و شکیبایی و مددخواهی از مولای متقیان (ع) چاره و علاجی نداشتند تا اینکه روزی ، به طوری که اهالی منطقه می گویند و به آن اعتقاد دارند ، یکی از دراویش صدای سم اسبی را شنید که به سوی او می آید وچون نزدیک شد سمش را بر زمین زد وخود ناپدید شد .
درویش موصوف با دیدگان حیرت زده مشاهده کرد که چشمه ای از محل سم اسب جوشید و آب زلال وخوشگواری از آن جاری گردید که انسان و حیوان از آن نوشیدند و سیراب گردیدند .
این اسب به عقیده دراویش آن جنگل همان اسب مولای متقیان حضرت علی بن ابی طالب(ع) بود که جان سکنه آن جنگل را از بی آبی نجات بخشید و به پاس و افتخار این واقعه و این چشمه که هنوز در این جنگل می جوشد و جریان دارد جنگل مزبور را جنگل مولا نامیده اند که غرض از مولا همان امام اول شیعیان است و همه ساله بالغ بر یک صد هزار نفر از مسلمانان هندوستان در ایامی مخصوص به آن جنگل می آیند و در پیرامون آن چشمه به زیارت و عبادت میپردازند .

منبع:avaxnet.com