دسته‌ها
آخرین اخبار

پرونده مرگ مرموز پرستار جوان روی میز دادگاه/ آیا نامزدش او را کشته؟

 این دختر جوان که در مطب یک پزشک کار می‌کرد دو سال قبل در حالی که در خانه با نامزدش تنها بود به‌طرز مرموزی جان باخت. مهرداد نامزد وی به پلیس گفت آزیتا بعد از اینکه دو آمپول برای گرفتگی عضلاتش به خود تزریق کرد حالش بد شد و جان باخت، اما خواهر آزیتا در تحقیقات از بدرفتاری‌های نامزد خواهرش و ضرب و جرح به‌دست او خبر داد و گفت: کسی که خواهرم را کشته نامزدش مهرداد است، او دروغ می‌گوید که خواهرم به مرگ طبیعی مرده است. ژاله در ادامه گفت: خواهرم دختر بسیار زیبایی بود و خواستگارهای زیادی داشت و حتی یک پزشک خواستگارش بود، اما خواهرم عاشق مهرداد شده بود.

ما به او گفتیم که مهرداد مناسب تو نیست، اما قبول نمی‌کرد. تا اینکه مدتی قبل از حادثه من متوجه شدم که مهرداد با خواهرم بدرفتاری کرده است و بعد هم آثار کبودی روی بدن او دیدم. اما آزیتا شکایتی نمی‌کرد تا اینکه روز حادثه مهرداد با من تماس گرفت و گفت آزیتا حالش خوب نیست. وقتی که مأموران ادعای ژاله را مورد بررسی قرار دادند متوجه شدند پزشکی قانونی نیز آثار ضرب و جرح مشکوکی روی بدن آزیتا پیدا کرده است. همچنین پزشکی قانونی اعلام کرد احتمال اینکه آزیتا براثر خفگی جانش را از دست داده باشد وجود دارد و به‌نظر می‌رسد مرگ بر اثر انسداد مجاری تنفسی بوده است. به این ترتیب مهرداد بازداشت شد. اما او اتهامش را رد کرد و گفت: من آزیتا را دوست داشتم و رابطه بسیار خوبی با هم داشتیم، اما چون او تحصیلات دانشگاهی داشت و من نداشتم خانواده‌اش با این ازدواج مخالف بودند.
من هرکاری که می‌توانستم برای آزیتا انجام می‌دادم که راحت زندگی کند. حتی همه هزینه‌های خانه‌اش را هم من می‌دادم و باوجود مخالفت خانواده‌ها قرارمان برای ازدواج قطعی بود و داشتیم خانه‌ای را که آزیتا در آن مجردی زندگی می‌کرد برای زندگی مشترک آماده می‌کردیم. خانه نیاز به بازسازی داشت. روز حادثه قرار بود بنا بیاید و خانه را تعمیر کند. وقتی چند ساعت گذشت و نیامد به او تلفن کردم و دعوایمان شد. بعد هم خودمان شروع به‌کار کردیم. زباله‌های ساختمانی را بیرون بردم. آزیتا ناگهان پادرد شدیدی گرفت، عضلاتش گرفته بود. او با دوستش تماس گرفت و اسم یک آمپول را از او پرسید با هم به داروخانه رفتیم و آمپول را گرفتیم. چون خودش در تزریقات کار می‌کرد و پرستار مطب بود خودش دارو را تزریق کرد. حالش کمی بهتر شد می‌توانست پایش را حرکت بدهد.

مهرداد در ادامه گفت:، اما چند دقیقه بعد یکدفعه حالش بد شد. من برایش آب قند درست کردم بلند شد که آب قند را بخورد، اما سرش گیج رفت و بیهوش شد و افتاد. بلافاصله با اورژانس تماس گرفتم وقتی امدادگران رسیدند آزیتا نمی‌توانست حرف بزند. من گفتم چند ساعت قبل دو آمپول تزریق کرد. اسم آمپول را پرسیدند که نمی‌دانستم. از خانه خارج شدم تا به داروخانه بروم و اسم آمپول را بپرسم. وقتی برگشتم دیدم مأموران پلیس در خانه هستند، آن‌ها گفتند آزیتا فوت کرده است. بعد هم جسد را با خودشان بردند. سه ماه بعد از حادثه من را بازداشت کردند وگفتند که متهم به قتل آزیتا هستم. در حالی که ما رابطه بسیار خوبی با هم داشتیم.
مهرداد گفت: خانواده آزیتا با اینکه من پولدار هستم، اما من را لایق زندگی با دخترشان نمی‌دانستند و حالا هم به قصد انتقام‌گیری چنین تهمتی به من زده‌اند. این در حالی است که پلیس در تحقیق از زندگی مهرداد متوجه شد این مرد دو سال قبل از آشنایی با آزیتا دختری به‌نام مینا را عقد کرده و تصمیم به ازدواج با او داشته است، اما دوماه بعد جدا شدند، چرا که مینا گفته بود درگیری‌های فیزیکی مداومی با مهرداد داشته و همیشه او را کتک می‌زده است.

بدین ترتیب با تکمیل تحقیقات و با توجه به اینکه پزشکی قانونی نیز اعلام کرده بود آثار خفگی روی گردن مقتول وجود دارد و آثاری هم از جراحت روی بدن او دیده می‌شود کیفرخواست علیه متهم صادر شد. پرونده به شعبه ۱۷ دادگاه کیفری فرستاده شد، اما قضات این شعبه درخواست کردند پزشکی قانونی درباره علت فوت به‌صورت قاطعانه نظر بدهد. در ادامه نیز متخصصان پزشکی قانونی اعلام کردند به‌نظر می‌رسد ضربات وارد شده بر مقتول عمدی باشد و آثار افتادن نیست. ضمن اینکه آثار فشار برعناصر حیاتی گردن نیز وجود دارد. اما با توجه به داروهای تزریق شده همچنان نمی‌توان علت دقیق مرگ را روشن کرد. به این ترتیب پرونده برای رسیدگی بار دیگر به شعبه ۱۷ دادگاه کیفری استان تهران واقع در شهریار ارسال شد.

۲۳۳۰۲

منبع خبر: خبر آنلاین

آخرین اخبار ورزشی را در سایت خبری-تحلیلی رسانه ۷ بخوانید.

دسته‌ها
آخرین اخبار

دختر۲۰ساله:خشمگین شدم و آن پسر را در چاه انداختم

دختر دستگیرشده در مواجهه با اسناد و مدارک موجود لب به اعتراف گشود و گفت مدتی قبل با پسری جوان آشنا شدم و برای صحبت بر سر موضوعی با هم به اطراف شهرستان «لارستان» سفر کردیم .

دختر جوان در تحقیقات فنی اقرار کرد: «بر اثر شدت اختلافات با یکدیگر درگیر شدیم و ناگهان به علت کنترل‌نکردن خشمم او را به درون چاهی که در کنارمان بود، انداختم.»

با توجه به اینکه محل وقوع جرم در منطقه «جویم» از توابع شهرستان «لارستان» بود، بلافاصله مأموران به همراه سایر عوامل امدادی به محل مورد نظر اعزام و موفق به بیرون آوردن جسد پسر جوان از چاه شدند.جسد متوفی به پزشکی قانونی انتقال یافت و پرونده به همراه متهم تحویل مراجع قضائی داده شد.

۲۳۳۰۲

منبع خبر: خبر آنلاین

آخرین اخبار ورزشی را در سایت خبری-تحلیلی رسانه ۷ بخوانید.

دسته‌ها
اخبار حوادث

جنایت خونین بر سر یک دختر

هنوز سرنخی از این اقدام وحشتناک به دست نیامده بود که خبر رسید مرد جوان از کما به کام مرگ فرو رفته است و پلیس با یک جنایت خونین مواجه است.

تیمی از ماموران مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی استان البرز وارد عمل شدند و این بار از شاهد جنایت داستان دیگری شنیده شد. پسر جوان ادعا کرد عاملان جنایت نقاب داشتند و هیچ شناختی از آن ها ندارد. همین دروغ کافی بود تا مردجوان بازداشت شود و ماموران در شاخه دیگری در بررسی دوربین‌های مداربسته خیابان چالوس دو مرد را که از مجرمان حرفه ای هستند شناسایی کنند. خیلی زود مخفیگاه مردان شرور شناسایی شد و کارآگاهان روز چهارشنبه پنج تیر در دو عملیات همزمان شهاب و رضا را دستگیر کردند.

گفت وگو با قاتل عاشق پیشه
شهاب ۲۷ ساله که به قول خودش بیماری اعصاب و روان دارد و همه این اتفاقات به خاطر عشق و غیرتی شدنش رخ داده است در آرامش کامل از جزئیات قتل مرد جوان حرف می‌زند و تاکید می‌کند نمی‌داند ضربه مرگبار را چه کسی زده است.
ازدواج کرده ای؟
نه، ولی عاشق یک دختر جوان هستم که زندگی ام را به پایش ریختم اما او مرا تنها گذاشت و رفت.
چند سال است که نرگس را می‌شناسی؟
نزدیک دو سال است که با هم آشنا شدیم و من عاشقانه او را دوست دارم تا این که از ۲۰ روز پیش از او بی خبر شدم و وقتی بازگشت نمی دانستم شوهر کرده است.
ازدواج کرده بود؟
خبر نداشتم ولی بعد از این اتفاقات شنیدم که نرگس در این مدت ازدواج کرده است، شنیدم آن ۲۰ روزی که با هم قهر بودیم با یک مرد که ۲۰ سال از خودش بزرگ تر است ازدواج کرده است اما من بی اطلاع بودم.
قصد ازدواج داشتی؟
بله، بارها نرگس را از پدرش خواستگاری کردم هر چیزی می‌خواست برایش فراهم می‌کردم. باور کنید وقتی نرگس را می‌دیدم به آرامش می‌رسیدم.
سابقه داری؟
بله، به خاطر مواد، درگیری و سرقت دستگیر شدم و زندان رفتم.
اعتیاد؟
به هروئین و شیشه اعتیاد دارم.
جای پدر نرگس بودی حاضر بودی دخترت را به فردی مثل خودت بدهی؟
نه، ولی من عاشق بودم.
الان به چه جرمی دستگیر شدی؟
قتل.
چرا قتل؟
من قصد کشتن نداشتم.
چطور رخ داد؟
بعد از ۲۰ روز وقتی با نرگس آشتی کردم و به خانه‌ام آمد ادعا کرد که قصد دارد گوشی موبایلش را بفروشد به همین دلیل با محمد تماس گرفتم و قرار شد گوشی را به خانه‌اش ببرم، وقتی با نرگس وارد خانه شدیم محمد و دوستش که مراد نام داشت داخل خانه بودند که گوشی را به آن ها نشان دادم که ادعا کردند گوشی را نمی‌خواهند و از خانه خارج شدیم. وقتی به خانه بازگشتیم دیدم نرگس کمی آشفته است که علتش را جویا شدم ، گفت که وقتی در حال نشان دادن گوشی موبایل بودم مراد نگاه‌های سنگینی به او کرده است.
همان جا تصمیم به قتل گرفتی؟
نه، کمی آشفته بودم تا این که موبایلم زنگ خورد و محمد با لحن بد خواست تا او را با یک دختر شبیه نرگس آشنا کنم که با هم رابطه داشته باشند، وقتی حرف هایش را شنیدم عصبانی شدم و از یک طرف نرگس مرا بیشتر تحریک می‌کرد تا این که تصمیم گرفتم محمد و مراد را ادب کنم به همین دلیل با رضا تماس گرفتم و وقتی او ماجرا را شنید بی صبرانه به خانه آمد و همگی به خانه محمد رفتیم.
محمد می‌دانست چه تصمیمی داری؟
نه، ابتدا من و نرگس وارد خانه شدیم، رضا جلوی در مانده بود که پس از دقایقی نرگس در را برای رضا باز کرد. وقتی رضا وارد شد به سراغ محمد رفت و من هم به سراغ مراد رفتم و آن ها را به باد کتک گرفتیم تا این که دیدم محمد یک کاتر دستش گرفته است و به سمت گردن رضا پرت می‌کند در این صحنه مراد را گرفتم که فرار نکند و با یک دست به کمک رضا رفتم که ناگهان محمد پا به فرار گذاشت.
محمد به قتل رسید؟
نه، محمد را تعقیب کردم و در راه‌پله برای این که از خانه خارج نشود و شلوغ نکند یک ضربه چاقو به پهلویش زدم و در ادامه رضا، مراد و نرگس به حیاط خانه آمدند که مراد یقه مرا گرفت و محمد توانست از خانه خارج شود و با درخواست کمک، مردم را صدا می‌زد که پا به فرار گذاشتیم.
ضربه مرگبار را چه کسی زد؟
من در صحنه درگیری با مراد چاقو نداشتم و رضا خودش گفت که با چاقو چند ضربه به سر مراد زده است به حدی که چاقو یک بار داخل سرش گیر می‌کند وآن را بیرون می‌کشد.
فکر می‌کردی مراد کشته شود؟
من فقط شنیدم مراد به کما رفته است ولی فکر نمی‌کردم فوت کند .
نرگس کجا رفت؟
آن روز نرگس  قسم خورد که  اگر هم مراد کشته شده باشد مرا تنها نمی‌گذارد و تا آخر عمر کنارم است اما فردای آن روز از بچه های محل شنیدم که نرگس شوهر دارد، شوکه شدم و رفتم شارژ تلفن بخرم که با شوهرش تماس بگیرم اما وقتی به خانه بازگشتم دیدم نرگس فرار کرده است و دیگر هیچ خبری از او ندارم.
چه حسی داری؟
من قصد کشتن نداشتم و نمی دانم مراد با ضربه چاقوی چه کسی کشته شده است اما در کل به دلیل عشقم و خیانتی که به من شد شکست خوردم و همه زندگی‌ام را از دست دادم.
تا حالا به خودکشی فکر کردی؟
بله، چند بار دست به خودکشی زدم اما زنده ماندم و آخرین بار وقتی شنیدم مراد در کماست یک قرص برنج همراهم بود و تصمیم داشتم اگر فوت کرد و پلیس به سراغم آمد دست به خودکشی بزنم اما نشد و نتوانستم خودکشی کنم.
آزاد شوی دوباره به سراغ نرگس می‌روی؟
نه، یک بار چنین عشقی را تجربه کردم و نتیجه‌اش این زندگی شد و دیگر کاری به او ندارم.
چطور وارد دنیای تبهکاری و اعتیاد شدی؟
نمی‌دانم، بیماری روحی و روانی دارم.
چرا نرگس مانع درگیری‌تان نشد؟
نرگس وقتی می‌دید من دست بزن دارم و می‌توانم حق خودم را بگیرم لذت می‌برد.
۲۳۳۰۲