دسته‌ها
آخرین اخبار

آخوندی:جوانانِ سرخورده، دنبال بهانه‌اند برای مشارکت در انتخابات ۱۴۰۰

فاطمه استیری – نیلوفر مولایی: صریح و بی پرده از انتخابات ۱۴۰۰ حرف می زند، از کاندیداهایی که چنگی به دل نمی زنند، از آنها که در اتاق های طراحی سیاسی هستند و بدشان نمی آید همانند انتخابات مجلس یازدهم یک پیروزی راحت و مفت نصیبشان شود، از جوانانی می گوید که سرخورده شده اند اما این را هم می گوید که همین جوانان منتظر یک بهانه و ایده جدید برای مشارکت هستند.

با عباس آخوندی، وزیر سابق راه و شهرسازی دولت روحانی، وزیر مسکن دولت سازندگی و استاد دانشگاه تهران در کافه خبر رسانه ۷، به گفتگو نشستیم، او که تاکید دارد باید ۱۴۰۰ زمینه ورود یک ایده جدید فراهم شود، می گوید«رئیس جمهور نباید یک کارشناس اقتصادی باشد والا اول بدبختی است.» از نگاه آخوندی رئیس جمهور باید یک سیاستمدار باشد که «حرف همه را گوش کند و از درون آن یک سیاست مورد وفاق به دست بیاورد».

آخوندی همچنان گلایه دارد از آنها که فضا برای تصویب نشدن لوایح چهارگانه را فراهم ساختند و می گوید«حضرات با عدم الحاق به FATF تجارت در ایران را متوقف کردند»

آنچه در ادامه می خوانید، بخش اول گفتگوی رسانه ۷، با عباس آخوندی است، بخش بعدی این گفتگو طی روزهای آینده منتشر خواهد شد.

*************

*آقای آخوندی! پیش بینی شما برای ۱۴۰۰ چیست؟ لطفا هم درباره مشارکت و هم درباره اینکه فکر می‌کنید چه تفکری در انتخابات ۱۴۰۰ احتمال برنده شدن دارد، نظرتان را بفرمایید. 

در مورد مشارکت در حوزه روشن فکری فضا، فضای منفی است، مخصوصا بعد از سرخوردگی که در انتخابات مجلس در تهران رخ داد و مشارکت حدود ۲۰ درصد و در شهرهای بزرگ خیلی کم بود، بنابراین فضا خیلی منفی است. ولی، ارزیابی من انقدر منفی نیست. من با جوانان که صحبت می‌کنم می بینم که حس آنها از اینکه در انتخابات مجلس مشارکت نداشته‌اند، چندان خوب نیست. چیزی گیرشان نیامده است. بنابراین، می‌گویند شاید اگر ما مشارکت داشتیم بهتر بود و انقدر بد نمی‌شد و من در خیلی از جوانان یک تردیدی می بینم.

جوانانِ سرخورده، در پی یک بهانه برای مشارکت در انتخابات هستند

در حالی که قبلا می‌گفتند ما قطعا شرکت نمی‌کنیم. این بدین معنی نیست که آنان همین فردا آماده مشارکت هستند. این بدین معنی است که آنها کاملا سرخورده هستند ولی، در پی یک بهانه برای مشارکت هستند. نه آن‌که در پی دلیل برای عدم مشارکت باشند. اگر فضای انتخابات مقداری رقابتی شود و حضرات مقداری به رقابت راه بدهند من فکر می‌کنم که جوانان استقبال می‌کنند. 

آنها که در اتاق‌های طراحی سیاسی هستند، پیروزی مفت نصیبشان شده و راضی هستند

*فکر می‌کنید همچنان سیاست نظام این است که مشارکت مردم گسترده باشد؟

کسانی که در اتاق‌های کنترل و اتاق‌های طراحی سیاسی غالب هستند، خیر. آنها فکر می‌کنند باید با همین فرمان را جلو روند. این موفقیت زیر زبانشان مزه کرده است، یعنی پیروزی با حداقل مشارکت برایشان خیلی شیرین بوده‌است و هزینه زیادی برای آن نکرده‌اند. هرچند حکومت خیلی هزینه کرده‌است ولی، چون آنها یک پیروزی مفت نصیبشان شده‌است از این وضعیت راضی هستند.

دولت ایدئولوژیک فکر می کند فقط باید توزیع کند

*به نظر شما دولت بعدی که روی کار می آید دولت رفاه است؟ چیزی مثل دولت آقای هاشمی و با آن شعارها. یعنی ایدئولوژیک نباشد.

دولت ایدئولوژیک ما دولت ایدئولوژیک توزیع‌گرا است یعنی فکر می‌کند فقط باید توزیع کند. اگر به مجلس گوش کنید صبح تا شب درباره توزیع منابع صحبت می‌کنند و میزان بدهی دولت را بالاتر می‌برند. الان میزان بدهی دولت به بالای هزار هزار میلیارد تومان افزایش پیدا کرده است و به شدت فزاینده است. تصور من این است که بودجه عمومی سال ۹۹، با حداقل کسری آن ۲۲۰ هزار میلیارد تومان است و اینها در نهایت باید از محل بدهی تامین شود.

رئیس جمهور باید سیاستمدار باشد نه لزوما کارشناس

*به نظر شما رئیس جمهور اقتصاد دان ایده خوبی است؟

رئیس جمهور باید سیاست مدار باشد، نه لزوما کارشناس. وظیفه رئیس جمهور هماهنگی با همه است واگر خودش را داناتر از همه بداند آغاز بدبختی است. وظیفه رئیس جمهور این است که حرف همه را گوش کند و از درون آن یک سیاست مورد وفاق به دست بیاورد. البته که رئیس جمهور باید اقتصاد و امنیت و … را بفهمد ولی اگر خودش فکر کند که اقتصاد دان است اول بدبختی است. 

کاندیداهایی که اسمشان مطرح است چنگی به دل نمی زنند

*بحث تردید نسل جوان و روشن فکران را که مطرح کردید، فکر می‌کنید این کاندیداهایی که اسمشان مطرح است و اکثریت آنها تکراری هستند، شانسی داشته باشند یا…

اینها هیچ کدام چنگی به دل نمی‌زنند چون هیچ ایده‌ای برای اداره حکومت در این شرایط ندارند و قاعدتا اگر بخواهد در ۱۴۰۰ اتفاقی رخ دهد باید اجازه دهند که یک ایده‌ی جدید بیاید. سال ۷۶ بزرگترین اتفاقی که رخ داد این بود که یک ایده جدید آمد و آن ایده گفت که من می‌خواهم جامعه را بر مدل جامعه مدنی اداره کنم.

باید اجازه دهند در انتخابات ۱۴۰۰ یک ایده جدیدی بیاید

*آن مدل هم سوخته است.

بله الان دیگر کارآیی ندارد. می‌خواهم بگویم که سال ۷۶ که یک ولوله‌ای رخ داد، این یک ایده‌ی جدید بود و الان که ۲۳ سال از آن گذشته است همه می‌توانند آن را نقد کنند، الان مهم این است که آیا در ۱۴۰۰ اجازه می‌دهند که یک ایده‌ جدید بیاید، اگر اجازه ندهند که هیچ ایده‌ جدیدی بیاید اتفاق خاصی نمی‌افتاد.

*اصلا ایده ای وجود دارد که بیاید؟

نظر من این است که وجود دارد. حتی بحث «ایده ایران» را که خود من مطرح می‌کنم یک ایده‌ی جدید است و با این ایده در ایران، یک گفتمان جدید می‌تواند شکل بگیرد. 

*درست که که اِلمان های اجتماعی و فرهنگی دارد اما…

این ایده عناصر اقتصادی و سیاسی  و امنیتی هم دارد.

ایده ایران، فراتر از دولت رفاه است

*یعنی بیشتر بحث دولت رفاه است.

فراتر. از نظر من ایده‌ی ایران یک ایده‌ای است که بنیان‌های معرفتی دارد و هم تجربه‌ی تاریخی در ایجاد نظم اجتماعی اعم از نظم سیاسی و امنیتی، اقتصادی و، اجتماعی و فرهنگی و حتی دفاعی. مهم این است که از آن خوانش معاصر و جدید داشته باشیم.

قطعا مردم منتظر یک تغییر اقتصادی هستند

*آیا قبول دارید که مردم الان منتظر یک تغییر اقتصادی هستند؟

قطعا موافق هستم اما این را بدانید که هیچ تغییر اقتصادی ماندگاری بدون اینکه بنیان‌های درستی در تاریخ یک ملت داشته باشد به وجود نمی‌آید. بنابراین، باید تغییرات کوتاه مدت و دراز مدت هم‌سو باشند. این‌که تصور کنید با طرح یک سری راه‌کارهای فوری اقتصادی بدون توجه به ساخت یک ملت می‌توانید مشکلات اقتصادی را حل کنید، کاملا اشتباه است. آلان بزرگ‌ترین مشکل ما اقتصادی است. این درست است. ولی، ریشه این مشکل اقتصادی در کجاست؟ در تجارت است.

حضرات با عدم الحاق به FATF تجارت در ایران را متوقف کردند

حضرات با عدم الحاق به اف‌ای‌تی‌اف و با عدم فهم از موقعیت چهارراهی ایران که شرق و غرب و شمال و جنوب را به هم‌وصل می‌کند، هم تجارت را در ایران متوقف کردند و هم برخی کریدورهای تجاری جهان را مختل کردند.

شما آلان می‌بینید همین چینی که می‌خواهند با آن قرار ۲۵ساله  بگذارند تمام کریدورهای تجاری خود را از ایران منحرف ساخته‌است. بخشی را به سمت شرق ایران با عبور سخت از افعانستان و پاکستان و اتصال به بندر گوادر پاکستان و بخشی را در هم شمال با طراحی خط عبور از سیبری از ایران منحرف کرده‌است. و افزون بر این در پی یک کمربند دریایی است. فهم از ایده‌ی ایران است که به ما می‌گوید این تمدن حول محور تجارت در مسیر جاده‌ی ابریشم شکل گرفته‌است.

بنابراین، ایجاد هر مانعی در این مسیر و ایجاد هر گرفتاری برای مبادله‌ی تجاری علیه ایده‌ی بنیادین شکل‌گیری ایران است. حضرات فکر می‌کنند که می‌توانند به عنوان پلیس و مالک چهار راه، چهار طرف چهار راه را ببندند و دنیا را مجبور کنند که با تسلیم شدن به خواسته‌های آنان از این  چهار راه عبور کنند. حال آن‌که دنیا، مسیرش را تغییر می‌دهد و کسی از این چهار راه دیگر عبور نمی‌کند.

همین مشکل را ما با تنگه‌ی هرمز داریم. ملتی که بنیاد اقتصادی‌اش بر تجارت استوار است، روابط فرهنگی‌اش باید مبتنی بر رواداری و آزادی مبادله باشد. حضرات رواداری وآزادی مبادله اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را به حداقل کاهش می‌دهند و می‌خواهند که مستقل بمانند. نتیجه‌ی این سیاست تنها توسعه‌ی فقر و توزیع فقر است که جریان دارد و نه تعمیق استقلال.

بنابراین، ایده‌ی ایران در سیاست‌گذاری بنیادین در ایران می‌تواند به عنوان یک شاخص و راهنما عمل کند. این بحث تنها فرهنگی و ذهنی نیست. در عینیت تاریخ ایران ظهور و بروز دارد. 
البته من قبول دارم کسی که بخواهد رای بیاورد باید حتما آن لایه رویی‌اش را بگوید، چون لایه‌ی رویی رای می‌آورد و لایه‌ی زیرین رای‌آوری ندارد. اما کسی که آگاهی از لایه‌های زیرین ندارد و فقط به لایه‌ی رویی توجه دارد، جامعه را به سمت بحران بیشتری پیش می‌برد. همان‍گونه که بردند و باز هم می‌برند.

پشت حرف های رئیس جمهور سابق، چیزی جز توهم و اغتشاش فکری نبود

ما در جامعه افراد متفکری داریم که می‌توانند ریشه‌یابی کنند و بگویند که آیا در زیر و پشت این حرفی که این آقا می‌زند چیزی هست و یا نیست. در سال ۸۴ که رئیس جمهور صحبت می‌کرد، همه کسانی که اندیشه‌ای داشتند می‌دانستند که پشت آن حرف‌ها جز توهم و اغتشاش فکری چیز دیگری نیست. خاطرم هست که در سال ۸۴ تلویزیون می‌دیدم، از ایشان پرسیدند که نظر شما نسبت به مهاجرت روستاییان به شهر چیست؟ پاسخ داد ما اول روستاییان را در روستای خودشان تثبیت کنیم. بعد مهاجرت از شهر به روستا راه می‌اندازیم و این شدنی است. درست که این سخن خیلی متقاعد کننده و دل‌نشین بود. ولی، از بیخ و بن بی‌اساس بود. بله، لایه‌ی رویین نهایتا با سختی و برخی کمک‌های رای آورد ولی، افراد صاحب اندیشه فهمیدند که این حرف کاملا بی‌بنیان است.

در عمل هم، بخش عمده‌ای مسکن مهر که ساخته شد باعث تشدید مهاجرت روستا به شهر شد. پس آدم‌های صاحب اندیشه زمانی که یک نفر شعار می‌دهد، می‌توانند لایه‌های زیرین سخن او را بخوانند، ممکن است نتوانند به‌طور کامل و واضح پیامشان را به جامعه منتقل کنند اما حداقل متوجه می‌شوند که این حرف چه پشت پرده‌ای دارد. تصور من این است که جامعه دارد باسوادتر می‌شود و تجربه‌های اخیر کمک کرده است که مردم بهتر شرایط را تحلیل کنند و شعارها را بفهمند که ته هر شعاری چیست. 

*این بحثی که گفتید، جامعه یک ایده جدید می‌خواهد، فرض را براین بگیرید که اگر این ایده جدید را طیف تندرو مطرح کند اول مصیبت است و …

اینکه می‌گویم اجازه داده شود بر مبنای انصاف است و اگر بر مبنای بی انصافی باشد و به یکی اجازه دهند و به یکی اجازه ندهند دیگر به مفهوم اجازه نیست. مفهوم اجازه این است که قاعده انصاف در آن رعایت شود، و همه به یک اندازه آزادی  داشته‌باشند. یعنی همه کسانی که در چهارچوب قانون اساسی و جمهوری اسلامی می‌خواهند به شکل مسالمت آمیزی کار کنند، همه شان حق ورود داشته باشند و در انتقال پامشان دچار محدودیت نباشند.

۲۷۲۷
 

منبع خبر: خبر آنلاین

آخرین اخبار ورزشی را در سایت خبری-تحلیلی رسانه ۷ بخوانید.

دسته‌ها
آخرین اخبار

بحران اجاره نشینی و مسکن

 بانک مرکزی بر پایه بند «ب» ماده ۱۰ قانون پولی و بانکی کشور مصوب سال ۱۳۵۱، وظیفه حفظ ارزش پول ملی و موازنه پرداخت­ ها و کمک به رشد اقتصادی کشور را برعهده دارد. از آن جا که استقلال بانک مرکزی و حکومت قانون در کشور از دست رفته است، ارزش پول ملی در حال کاهش دائمی است و همین امر همه بخش­های اقتصادی، اجتماعی و قراردادها در کشور ما را با بحران روبرو کرده است. ولی دولت و مجلس که مسئولیت نهایی در حفظ ارزش پول ملی را برعهده دارند با برقراری کنترل غیر قانونی بر صدا و سیما و تبلیغات دائمی بر واقعیت های مالی و اقتصادی کشور سرپوش می ­گذارند.

افزایش اجاره بها و ارقام ودیعه خانه ­ها و آپارتمان ­های اجاره ه­ای نیز پیامد مستقیم کاهش ارزش پول ملی است. در حالی که بودجه سال ۱۳۹۹ دولت روحانی به دلیل کسر بودجه نجومی در مجلس دهم رد شد و ارقام کسر بودجه از سوی مرکز پژوهش های مجلس ۱۳۱ هزار میلیارد تومان (خبرگزاری فارس، ۸/۱۰/۱۳۹۸) و رقم کسری این بودجه به گفته نایب رییس وقت کمیسیون برنامه و بودجه در مجلس دهم، ۳۶۰ هزار میلیارد تومان برآورد شده است (روزنامه اطلاعات ، ۱۲ بهمن ۱۳۹۸) ولی دست اندرکاران دولتی برای چاره جویی بحران اجاره نشینی به دنبال پرداخت وام ودیعه به مستاجران و موجران هستند تا از تخلیه خانه ­های استیجاری و بی سرپناه شدن مستاجران پیشگیری کنند، ولی هیچ چاره جویی برای حفظ ارزش پول ملی در دستور کار بانک مرکزی و دولت نیست .

از سوی دیگر وزیر راه و شهرسازی که به ناروا وظایف سنگین سه وزارت خانه مسکن و شهرسازی، راه و حمل و نقل را برعهده گرفته و همه روزه در رسانه ملی ظاهر می شود، وظایف قانونی و الزامات مقررات شهرسازی را کنار گزارده و به دنبال دامن زدن به ساخت و سازها در زمین­ های حریم شهرها با تخلّف از قوانین لازم الاجرای کشور است. این در حالی است که کمبود مسکن در کشور وجود ندارد و بسیاری از صاحبان سرمایه­ ها ناگزیر شده ­اند سرمایه های خود را به سوی خرید کالاها و آپارتمان­ ها هدایت کنند و این آپارتمان ­ها را خالی نگهدارند تا از پیامدهای کاهش دائمی ارزش پول ملی کشور در امان بمانند. در همین راستا رییس اتحادیه مشاوران املاک گفته است :

« بخش زیادی از ۵/۲ میلیون خانه خالی در کشور متعلق به ارگان ها، سازمان ها و بانک هاست ». (روزنامه­ اطلاعات ، ۳۱ تیر ۱۳۹۹ )

قانون تأسیس شورای عالی شهرسازی و معماری ایران، تصویب طرح جامع شهرها را با انگیزه کنترل جمعیت شهرها، حفظ حقوق مالکانه مردم ، هماهنگی ساختمان ها و برقرار ساختن نظم در شهرها در صلاحیت شورای عالی شهرسازی گذارده است.  نخستین طرح جامع در تهران و ری و شمیران در سال ۱۳۴۹ خورشیدی به تصویب رسید که حداکثر تراکم ساختمانی را در شمیران در هر پلاک ثبتی به ۱۰۰ درصد مساحت زمین که عموماً در دو طبقه ساخته می ­شدند محدود کرد. ولی در طرح جامع دوم در سال ۱۳۷۳ برای پیشگیری از آلودگی هوا و حفظ فضای سبز، تراکم ساختمانی در شمیران  به ۸۰ درصد کاهش داده شد. اگر این طرح ­های جامع در این شهرها و شهرهای دیگر کشور اجرا می­ شدند امروزه شاهد محدودیت جمعیت، هوای سالم و یک زندگی انسانی برای شهروندان بودیم. ولی در پی تجاوز به مقررات شهرسازی و تراکم فروشی­ ها و برج سازی­ های افسار گسیخته، نظم عمومی شهرها دچار فروپاشی شده و پیامدهای شومی برای شهروندان به بار آمده است. برای نمونه جمعیت شهرهای تهران، ری و شمیران که در سال ۱۳۵۷ سه و نیم میلیون تن بوده است اکنون چنان که گفته می شود به ۱۲ میلیون افزایش یافته و آلودگی شدید هوا و ترافیک ­های سنگین و دائمی را در پی داشته است. این در حالی است که در کشورهای پیشرفته با اجرای دقیق مقررات شهرسازی، ساختمان ­ها را ثابت و پایدار نگاه می ­دارند و از این راه جمعیت شهرها را کنترل می­ کنند. برای نمونه شهر پاریس در سرشماری سال ۱۹۰۷، ۲ میلیون و ۱۵۵ هزار جمعیت داشته و در سرشماری سال ۲۰۰۷ و پس از یک سده جمعیت این شهر ثابت مانده است و در همین حال بیشترین درآمد گردشگری به دلیل هنر شهرسازی و معماری و حفظ آثار تاریخی از این شهر به دست می­ آید.

 از سوی دیگر تجاوز به طرح های جامع و پایمال کردن مقررات شهرسازی در کشور ما، زمینه ساز افزایش جمعیت شهرها  و گسترش بی سابقه بزهکاری گردیده است. برای نمونه به گزارش «سایت فارس» روز ۷ مرداد ۱۳۹۹ پلیس پیشگیری نیروی انتظامی تهران بزرگ، نتایج سی و هفتمین مرحله از « طرح رعد » را چنین اعلام کرد:

« در این مرحله از طرح رعد، ۶۳۵ سارق منزل، خودرو، موتورسیکلت و اماکن عمومی و خصوصی دستگیر شدند که این افراد در قالب ۲۲ باند فعالیت می‌کردند. همچنین بیش از هشت هزار فقره از اموال سرقتی مردم به ارزش ۱۲ میلیارد تومان کشف و ضبط شد. فرمانده انتظامی پایتخت در حاشیه این طرح در جمع خبرنگاران از کشف ۱۲ قبضه سلاح جنگی و ۳۷ سلاح سرد خبر داد و افزود: با اجرای طرح رعد ۳۷ به ۸۰۱ پرونده سرقت رسیدگی شد ».

همین افزایش خطر آفرین جمعیت، کلان شهر پایتخت را با بحران آب روبرو کرده و مدیر عامل آب و فاضلاب استان تهران درباره مصرف آب چنین هشدار داده است:

« با روند افزایش دما پیش بینی می­شود میزان مصرف آب در روزهای پیش رو به ۴ میلیون متر مکعب در روز برسد که مصرفی بی سابقه است و در سطح جهان، شهری با این تعداد جمعیت و این میزان مصرف آب نمونه ندارد ». (روزنامه اطلاعات ، ۹ تیر ۱۳۹۹)

 آقای محمد اسلامی وزیر راه و شهرسازی، این هشدارها از سوی مقامات دولتی و الزامات طرح­های جامع شهرها به ویژه طرح جامع شهرهای تهران، ری و شمیران را که با هدف محدود ساختن جمعیت شهرها و تامین آب کافی و تضمین شده برای شهروندان به تصویب رسیده ­اند را نادیده گرفته و به دنبال برج سازی ­ها در زمین­ه ای حریم این شهرهاست که از هرگونه منابع آبی بی بهره هستند. اگر این ساخت و سازهای غیرقانونی در حریم این شهرها اجرا شوند، سرانجام به منابع آب تهران که در جای خود پاسخگوی جمعیت ۱۲ میلیونی موجود نیستند تحمیل خواهند شد. وی روز دوشنبه ۳۰ تیر ماه گذشته در کمیسیون عمران مجلس حضور یافته و برای عبور از موانع قانونی این ساخت و سازها برای تقدیم یک طرح دو فوریتی برنامه ریزی کرده ­اند.

آقای محمد رضا رضایی رییس این کمیسیون نیز به جای اجرای مقررات شهرسازی و حفظ نظم شهرها که وظیفه نظارتی مجلس و کمیسیون­ های آن است با شعارهایی چون خانه دار کردن مردم گفته است ۲۵۰ هزار هکتار از زمین­ های اطراف شهرها برای اجرای این برج سازی­ ها در اختیار وزارت راه و شهرسازی قرار گرفته است.  این در حالی است که این زمین ها در اختیار وزارت کشاورزی بوده (روزنامه اطلاعات، ۵ تیر ۱۳۹۹)  و برای گسترش کشاورزی همچنان باید در اختیار کشاورزان و وزارت کشاورزی باقی بمانند و نمایندگان مجلس باید با سئوال و استیضاح مانع از تغییر کاربری کشاورزی این زمین­ ها و تبدیل آن ها به ساخت و سازها شوند.  

از سوی دیگر هر گونه دخل و تصرف در این زمین ها مشمول الزامات قانون محاسبات عمومی کشور است و وزیر راه و شهرسازی مجاز نیست آن ها را بدون برگزاری مزایده عمومی در اختیار هیچ شخص یا شرکتی قرار دهد. مجلس نیز حق ندارد با تخلّف از اصل تفکیک قوا وارد قلمرو صلاحیت های قوه مجریه شود و تصمیم بگیرد این زمین ها با چه بهایی و با چه کاربری مورد تجاوز قرار گیرند.

شگفت انگیزتر این است که رییس کمیسیون عمران مجلس سخن از تقدیم یک طرح دو فوریتی به میان آورده است تا در خلال آن بانک های کشور را نیز ناگزیر کنند ۲۵ درصد از سپرده های مردم و سرمایه­ های بانک­ها را به پای این برج سازی­ها ویرانگر بریزند و تا آن جا پیش رفته است که اگر بانک ها از اجرای این تصمیم های غیر قانونی خودداری کنند جریمه هایی برای آن ها در این طرح در نظر گرفته شود (روزنامه اطلاعات ، ۳۱ تیر ۱۳۹۹). این در حالی است که بانک ها دارای شخصیت حقوقی و استقلال عمل در چارچوب قانون پولی و بانکی کشور هستند و نه وزیر راه و شهرسازی، نه رییس کل بانک مرکزی و نه مجلس شورای اسلامی کمترین حقی ندارند بانک های کشور را وادار کنند سپرده های بانکی مردم را به برج سازان در حریم شهرها وام بدهند. قطعاً هرگونه دخالتی از سوی مقامات دولتی در الزام بانک ها به پرداخت این گونه وام ها نیز جرم و قابل پیگرد کیفری است.

یادآور می­ شوم که بند ۳ ماده ۳ قانون وزارت مسکن و شهرسازی مصوب سال ۱۳۵۳، «اجرای طرح­های تأمین مسکن» را آن هم در چارچوب طرح ­های جامع شهرها، تنها از «محل اعتبارات دولتی» پیش­ بینی کرده است که باید در لایحه بودجه سالانه به تصویب مجلس برسد. ولی دولت و مجلس هرگز مجاز نیستند بانک­ ها را که اشخاص حقوقی مستقل هستند وادار کنند سرمایه­ های خود را به پای این ساخت و سازها بریزند.

آقای دکتر عباس آخوندی، وزیر پیشین مسکن و شهرسازی در اعتراض به ساخت و سازها در حریم شهرها به نام موهوم مسکن ملی با دلایل موجهّی که خود اعلام داشت به درستی از مقام خود استعفا داد. آقای روحانی رییس جمهور برای حل مشکل اجاره نشینی و مسکن و کاستن از فشارهای کمرشکن هزینه ­های روز افزون زندگی عاّمه مردم و پیشگیری از گسترش بزهکاری و بحران خطرآفرین بی آبی و شورش­ های مهار ناشدنی که امنیت ملی کشور را تهدید می­ کنند باید از ساخت و سازها در حریم شهرها که دیگر ظرفیتی برای آنها باقی نمانده است و تجاوز به حقوق شهروندان در این شهرها دست بردارد.

در همین حال در اجرای سوگندهایی که بر پایه اصل ۱۲۱ قانون اساسی یاد کرده است با احترام به قوانین شهرسازی و معماری ایران و برقرار ساختن حکومت قانون در کشور و با دست کشیدن از ریخت و پاش سرمایه های ملی  و برطرف کردن بحران کسر بودجه در جهت حفظ ارزش پول ملی کشور گام بردارد.

* استاد دانشکده حقوق دانشگاه شهید بهشتی                                                                   

۲۷۲۱۵

منبع خبر: خبر آنلاین

آخرین اخبار ورزشی را در سایت خبری-تحلیلی رسانه ۷ بخوانید.

دسته‌ها
آخرین اخبار

دوگانه اجاره و تسهیلات مسکن؛ گزارش به مردم

البته رژیم مالیات بر مستغلات نیز به عنوان یک ابزار تنظیمی نقش مؤثری در این بازار دارد. تفکیک این سه عامل از یکدیگر نه‌تنها کمکی به عرضه و تسهیل دسترسی متقاضیان به مسکن مناسب و در استطاعت را نمی‌کند بلکه، شرایط را سخت‌تر و گرهی بر گره‌ها می‌افزاید. در این گزارش به دوگانه‌ی اول پرداخته می‎شود و موضوع مالیات بر مستغلات را در یک گزارش مستقل؛ به قید حیات گزارش خواهم نمود. هدف از ارائه‌ی این گزارش به هیچ‌وجه مخالفت با راه‌دوکارهای اتخاذی دولت، از جمله اعطای تسهیلات ودیعه اجاره نیست بلکه، در پی آن هستم که تصویر کامل‌تر و دقیق‌تری از شرایط اقتصاد مسکن ارائه کنم تا هم متقاضیان و هم متخصصان حوزه‌های حقوق و اقتصاد و سیاست‌گذاران از تجربه گذشته درس بگیرند و در تصمیم‌های‌شان ملحوظ نمایند.

از منظر اقتصادی مبلغ قسط بازپرداخت تسهیلات بانکی خرید خانه و مبلغ اجاره‌بها در بحث تصمیم‌گیری برای خرید و یا اجاره مسکن دو خدمت قابل‌جایگزینی هستند. بدین معنی که اگر مبلغ قسط کمتر و یا در حوالی نرخ اجاره‌بها باشد متقاضیان مسکن ترجیح می‌دهند که به خودشان تا جایی که ممکن است سختی بدهند و هرچه اندوخته دارند به‌عنوان مبلغ اولیه تامین و به‌جای مبلغ اجاره، اقساط ماهیانه بپردازند، با این چشم‌انداز که در پایان مالک یک واحد مسکونی خواهند شد. اما اگر مبلغ اجاره نسبت به مبلغ قسط کمتر باشد، افراد ترجیح می‌دهند که به‌جای خرید از دارایی‌شان به هر میزان که هست استفاده‌ی مطلوب‌تری در زمان حال کنند تا این‌که درگیر پیامدهای خرید خانه برای یک مدت طولانی شوند. از این رو ‌است که همواره بانک‌های مرکزی در دنیا به دو شاخص مهمی که در سیاست‌گذاری پولی توجه دارند، تغییرات روند نرخ‌های اجاره‌بها و اقساط تسهیلات مسکن متناسب با سود تسهیلات است. و به‌موقع جهت تعادل به بخشی به بازار ورود می‌کنند.

البته پیش از ورود به بحث ضروری است که این نکته را متذکر شوم که اساسا موضوع قیمت تابعی از شرایط اقتصاد کلان است و مساله‌ای بخشی نیست. به ویژه زمانی که شاخص کل سهام در بازار بورس تهران نسبت ابتدای سال ۱۳۹۷ حدود ۲۱، ارز حدود ۴٫۵ و سکه ۶٫۸ برابر می‌شود، طبیعی است که نرخ مسکن نیز در تهران حدود ۳٫۷ برابر رشد کند. لیکن در این گزارش ما موضوع را از منظر درون‌بخشی مورد بحث و بررسی قرار می‌دهیم و شرایط محیط اقتصاد کلان را مفروض می‌گیریم. اگر چنین فرضی را منظور ننمایم از یک سوی، امکان ورود به بحث بخشی را نخواهیم داشت و از سوی دیگر، تمام نتیجه‌گیری‌ها از اعتبار ساقط می‌شوند.

۱- اقساط تسهیلات مسکن به‌عنوان خدمت قابل جایگزین در بازار رقابتی اجاره در بازار

بحث را با یک مثال عددی آغاز می‌کنیم تا این موضوع روشن‌تر شود. فرض کنید ارزش آپارتمانی یک میلیارد تومان است. با فرض این‌که نرخ اجاره‌بها در حدود یک به دویست قیمت ملک تعیین می‌شود، اجاره بهای این واحد ماهیانه حدود پنج میلیون تومان خواهد بود. حال فرض کنید که سیستم بانکی امکان تامین تسهیلات دست‌ِ‌کم ۶۰درصد از بهای ملک را دارد. در این صورت فرد می‌تواند ۶۰۰میلیون تومان تسهیلات اخذ کند. حال آنچه مهم است نحوه اخذ این تسهیلات، میزان سود و طول دوره بازگشت آن است. اگر نرخ سود ۱۸درصد و طول دوره بازگشت تسهیلات ۱۲ سال باشد اقساط ماهانه این تسهیلات عبارت از ده‌میلیون و یکصدو نود چهار هزار تومان خواهد بود. اما اگر نرخ سود ۸‌درصد و طول دوره بازگشت ۱۵ سال باشد، میزان اقساط ماهیانه پنج‌میلیون‌ و هفت‌صد و سی‌‌وچهار هزار تومان خواهد شد. در حالت دوم مبلغ اقساط ماهیانه نزدیک مبلغ اجاره‌بهاست. بنابراین، احتمالا تعدادی از مستاجران به پشتوانه‌ی پس‌اندازهای پیشین خود و هم‌چنین کمک‌هایی که از والدین، خویشان و یا دوستان و سایر روش‌های معمول در خانواده‌ها متمایل شوند که مبلغ پرداخت اولیه را تامین کنند و از بازار اجاره به بازار خرید ملک، هرچند کوچک و باکیفیتی نه‌چندان مطلوب منتقل شوند، به این امید که با این کار یک پایه‌ای برای خود ایجاد کنند و بعدها آن را بهبود بخشند. بنابراین، بخشی از فشار بازار اجاره کاسته می‌شود و نرخ اجاره‌بها نیز به‌تبع به سمت پایین تعدیل خواهد شد. با کاهش اجاره‌بها، تقاضا برای آن افزایش می‌یابد و تقاضا برای دریافت تسهیلات کاهش می‌یابد. لذا، سیستم بانکی مجبور به کاهش نرخ تسهیلات بخش مسکن می‌گردد. معکوس این هم مصداق دارد. وقتی مبلغ اقساط بسیار بیش از مبلغ اجاره‌بها باشد؛ مانند وضع موجود، افراد امکان خرید ملک را از دست می‌دهند و از بازار خرید به بازار اجاره مهاجرت می‌کنند تاثیرات فزاینده بر تقاضای تسهیلات و نرخ آن دارد. اینجاست که سیاست پولی نقش بسیار مهمی در بازار مسکن اعم از خرید و یا اجاره دارد.

با توجه به توضیحی که داده‌شد، سیاست‌گذار پولی سه ابزار برای ایجاد تعادل در بازار مسکن دارد. یکم، تعیین سقف تسهیلات و نسبت آن با قیمت یک واحد مسکونی متعارف، دوم، نرخ سود و سوم دوره بازپرداخت. هرچه نسبت تسهیلات به قیمت یک واحد مسکونی متعارف بیشتر باشد و هر چه نرخ سود کمتر و هرچه دوره‌ی بازپرداخت طولانی‌تر باشد، امکان رقابت اقساط ماهیانه با اجاره‌بها بیشتر خواهد شد. در این میان، البته محصولات پولی دیگری هم چون پرداخت تنها سود و یا پرداخت‌ها پلکانی و مدل‌های دیگر نیز قابل طراحی و عرضه هستند.

البته داستان به این سادگی نیست و دارای ابعاد دیگری نیز هست که باید به آن‌ها نیز توجه شود. چراکه افزایش میزان تسهیلات، کاهش نرخ سود و افزایش دوره‌ی بازپرداخت مطلوبیّت اعطای تسهیلات برای بانک‌ها را کاهش می‌دهد. درنتیجه سهم بخش مسکن از کل تسهیلات بانکی کاهش خواهد یافت. و نکته دوم آن‌که بانک‌ها و مؤسسه‌های مالی در صورت چنین سخاوتی با کسری منابع مواجه و چاره‌ای جز اضافه برداشت از بانک مرکزی نخواهند داشت. این نیز درنهایت منجر به افزایش پایه‌ی پولی و ناترازی حساب‌های بانک‌ها می‌گردد. این‌جاست که نیاز به ترکیب سیاست پولی و سیاست مالی است وگرنه بانک مرکزی به‌تنهایی امکان سیاست‌گذاری ندارد. برای حل این تعارض و اتخاذ تدبیر درست، تجربه‌ی دنیا نشان می‌دهد که تاسیس و نقش‌آفرینی بانک‌های توسعه‌ای بسیار مهم است. بانک‌های توسعه‌ای با سه ابزار از سوی دولت و قانون‌گذار موردحمایت قرار می‌گیرند. یکی سیاست مالیاتی شامل معافیت‌ها و نرخ‌های ترجیحی، دیگری مقررات خاص بانکی و دیگری تامین کسری منابع از طریق منابع بین‌بانکی و یا بودجه‌ی دولت است.

برای هر سه ابزار سیاست‌گذاری مثال می‌زنم تا موضوع مفهوم‌تر شود. با توجه به این‌که بانک‌های توسعه‌ای و در خصوص موضوع موردبحث ما بانک مسکن، چون دولتی و یگانه است، وضع مالیات ترجیحی دارای آثار منفی نیست. بنابراین، اگر بانک مسکن به‌جای پرداخت مالیات بر عملکرد، موظف گردد همه‌ساله تمام مبالغ سود عملیاتی خود را افزایش سرمایه دهد، اقدامی در جهت اجرای سیاست دولت در جهت تنظیم‌گری بازار مسکن خواهد بود. این تنها یک نمونه است. سیاست‌های ترجیحی دیگری نیز به نفع سپرده‌گذاران و پس‌اندازکنندگان می‌توان منظور داشت.

در مورد وضع مقررات خاص بانکی، هم‌اکنون نیز بر استناد ماده ۸ قانون تامین اعتبارات مسکن و تشویق خانه‌سازی مصوب ۱۳۵۱ میزان سپرده قانونی صندوق پس‌انداز مسکن دودرصد تعیین شده‌است. حال آن‌که این نسبت برای سایر سپرده‌ها بین ۱۰ تا ۳۰درصد است. البته ملاک عمل بانک مرکزی در حال حاضر ۱۱ تا ۱۳درصد است. افزون‌براین، بر اساس همین قانون، بانک مرکزی می‌تواند سایربانک‌ها را موظف نماید تا قسمتی از سپرده‌های خود را به‌صورت وام در اختیار بانک رهنی قرار دهند و یا به‌جای سپرده‌ی قانونی اوراق مشارکت بانک مسکن با سودهای بسیار پایین را نزد بانک مرکزی تودیع کند. بی‌گمان، این تدبیر از سوی بانک‌ها مورد استقبال قرار خواهد گرفت چون درهرصورت بهتر از سپرده‌گذاری با سود صفردرصد در بانک مرکزی است. همین اختیار در اختیار شورای عالی بیمه است تا قسمتی از ذخایر فنی خود را نزد بانک رهنی سابق و مسکن امروز قرار دهد. البته این اقدام ممکن است مختصر تاثیری بر افزایش میزان نقدینگی داشته باشد که در نهایت باید نقطه تعادل را با تعیین میزان استفاده از این ابزار معین نمود. افزون‌براین‌ها، امکان افزایش سرمایه بانک مسکن و یا سپرده‌گذاری دولت نزد این بانک جهت جبران کسری نیز وجود دارد.

بدین ترتیب بخشی از منابع کسری اجرای سیاست مسکن تامین می‌گردد. این تدبیرها برای سایر بانک‌ها و بیمه‌ها نیز به‌صرفه است. البته، بانک‌های مرکزی دنیا تدابیر دیگری مختص بانک‌های توسعه‌ای بسته به شرایط بازارشان دارند. مهم این است که بانک مرکزی بپذیرد، مقررات بانک‌های توسعه‌ای باید متفاوت از بانک‌های تجاری باشد و از این ابزارها بهره ببرد. قانون پیش‌گفته همین آلان اعتبار دارد و بانک‌مرکزی می‌تواند آن را اجرا نماید. ولی، موردتوجه قرار نمی‌گیرد. ممکن است پرسیده شود چرا؟ پاسخ روشن است، عکس‌العمل سیاست‌گذار پولی به تسهیلات تکلیفی از سوی دولت و مجلس و مداخله گسترده آنان در تخصیص منابع بانکی بدان‌جا رسید که خط فاصلی بین سیاست مالی و پولی کشیده شد، و سیاست‌گذار پولی تحت عنوان استقلال بانک مرکزی به‌طور کامل از این مسئولیّت شانه خالی کرد و به‌قول ‌معروف از آن طرف بام افتاد. این روزها، زمزمه‌هایی برای بازگشت به سرِ خط و تعیین تسهیلات تکلیفی از سوی مجلس برای بخش مسکن وجود دارد که دوباره این چرخه‌ی باطل برای یک دهه بازار مسکن را با چالش‌های بنیادین روبه‌رو کند.

تدبیر سوم، افزایش سرمایه‌ و یا سپرده‌گذاری دولت نزد بانک مسکن در بودجه‌های سالیانه است. این هم در بودجه سال ۱۳۹۵ پیش‌بینی شد ولی، تنها ۵۰%آن اجرا شد و در باقی سال‌ها موردتوجه قرار نگرفت. شوربختانه، نه‌تنها به این تدبیرها توجهی نمی‌شود که روال‌ها ناقص و نیم‌بند جاری نیز تعطیل می‌گردد. گویا مدت اعتبار صندوق پس‌انداز یکم که در خردادماه۱۳۹۴ تاسیس شد، پنج سال بوده و ادامه‌ی آن هنوز از سوی بانک مرکزی تایید نشده، هرچند بانک مسکن این صندوق را تا کنون زنده نگاه داشته‌است[i].

نتیجه‌ی بی‌توجهی به امر تامین مالی احداث و خرید مسکن را در جدول زیر می‌توان دید. سهم کل بخش ساختمان و مسکن از کل تسهیلات بانکی از ۱۷% به ۷% کاهش‌یافته و سهم بانک مسکن از کل تسهیلات از ۵۷% به ۳۹% کاهش‌یافته است.

البته نگاه ریزبینانه‌تر به این موضوع نشان می‌دهد که وضع وخیم‌تر از ظاهر این ارقام کلی است. هفت‌درصد تسهیلات اختصاص‌یافته به کل بخش مسکن و ساختمان است و آن‌چه به بخش مسکن تعلق می‌گیرد، به‌صورت تخمینی تنها نیمِ آن است. بنابراین، سهم تسهیلات بخش مسکن از کل تسهیلات بانکی چیزی در حدود ۳٫۵% است. حال اگر به قدرت خرید تسهیلات اعطایی بین سال‌های ۹۰ تا ۹۸ نگاه کنیم موضوع روشن‌تر می‌شود. کل تسهیلات اعطایی شبکه‌ی بانکی در بخش مسکن و ساختمان در سال ۱۳۹۰ معادل ۳۴۱,۳۹۶میلیارد ریال بوده است که در سال ۱۳۹۸ به قیمت ثابت سال ۱۳۹۰ به ۱۳۶,۳۴۹میلیارد ریال کاهش‌یافته است. این بدین مفهوم است که به قیمت ثابت قدرت خرید کل تسهیلات اعطایی در بخش مسکن در سال ۱۳۹۸ به ۱۳۹۰ شصت‌درصد کاهش یافته‌است و تنها چهل‌درصد سال ۱۳۹۰ است. چنانچه همین مقایسه را در مورد تسهیلات اعطایی بانک مسکن انجام دهیم، در سال ۱۳۹۰، ۱۹۷,۳۷۵میلیارد ریال تسهیلات اعطا شده‌است. مبلغ اعطایی بانک مسکن در سال ۱۳۹۸ با قدرت خرید سال ۱۳۹۰ معادل ۵۲,۸۶۷میلیارد ریال بوده‌است. این بدین معنی‌است که قدرت خرید تسهیلات اعطایی بانک مسکن در سال ۱۳۹۸ نسبت به سال ۱۳۹۰ با ۷۳٫۲۲درصد کاهش به ۲۶٫۷۸درصد رسیده است. مفهوم این ارقام این است که هم سهم تسهیلات اعطایی بخش مسکن از کل تسهیلات اعطایی و هم قدرت خرید کل آن کاهش‌یافته و هم هم‌چنین نقش مؤثر بانک مسکن در تعادل بخشی به بازار مسکن به‌طورکلی تضعیف شده‌است.

هم‌چنان‌که گفته شد و در نمودار بالا ملاحظه می‌شود روند سهم تسهیلات بخش مسکن از کل تسهیلات اعطایی، و میزان تسهیلات اعطایی شبکه و بانک مسکن به قیمت‌ ثابت سال ۹۰ هر سه در دروه‌ی پیش از مسئولیت من به‌شدت نزولی هستند. علیرغم عدمِ همکاری سازمان برنامه و بانک مرکزی ما در وزارت‌خانه با توجه به اتخاذ سیاست تشویق پس‌انداز موفق شدیم که جهت این منحنی را تغییر دهیم و سقوط بیش از گذشته آن جلوگیری نماییم و شاهد خروج مسکن از رکود بسیار عمیق آن و افزایش عرضه در سال ۱۳۹۵ باشیم. این‌ها موضوع‌ها و اهرم‌های فراموش‌شده سیاست‌گذاری بخش مسکن بودند و هستند که سیاست‌گذار در حوزه‌ی مسکن باید به آن‌ها توجه نماید. بی‌گمان، راه‌کار بخش مسکن توجه به این متغیرها و استفاده از این اهرم‌هاست. من در دوره‌ی مسولیتم علیرغم تمام تلاشم در نهایت موفق نشدم که رییس جمهور، دولت و بانک مرکزی را متقاعد کنم که به آن‌ها توجه نمایند و هنوز هم به آن‌ها توجهی نمی‌شود.

تا اینجای بحث نگاه از منظر سیاست‌گذار است. البته لازم به تذکر است که همواره باید شرایط اقتصاد کلان، رشد سریع نقدینگی، افزایش حدود ۴٫۵ برابری نرخ ارز، ۶٫۸ برابری بهای سکه و رشد حدود ۲۱برابری شاخص کل سهام و تاثیر آن‌ها بر سایر بازارها از جمله مسکن را فراموش نکرد.

حال با مقدمه پیش‌گفته و شرایط اقتصاد کلان، خوب است که به موضوع از منظر متقاضی پرداخته شود. از این منظر افزون بر میزان اقساط ماهیانه و مدت بازپرداخت که در قسمت قبلی درباره آن‌ها بحث شد، میزان سهم تسهیلات از بهای یک واحد مسکونی (Loan to Value, LTV) نیز بسیار مهم است. چون ترکیب این موضوع با میزان اقساط تعیین کنده امکان جانشینی این خدمت با نرخ اجاره‌بها را دارد. جدول زیر سهم تسهیلات از بهای یک واحد مسکونی در پانزده سال گذشته را نشان می‌دهد. هم‌چنان‌که ملاحظه می‌شود این سهم در سال ۱۳۸۳ کمی بیشتر از ۴۱درصد بهای یک واحد مسکونی ۷۵مترمربعی با نرخ متوسط را در تهران شکل می‌داده است. پس‌ازاین سال متاسفانه روند نزولی خود را طی می‌کند تا به کمترین میزان خود یعنی نه‌درصد می‌رسد. این سهم مربوط به سال ۱۳۹۱ است. با پذیرش مسئولیّت وزارت‌خانه در پایان مرداد سال ۱۳۹۲ تمام تلاش من این بود که سقف تسهیلات با هماهنگی بانک مرکزی افزایش یابد. افزون بر این، با اتخاذ سیاست امکان اعطای تسهیلات مسکن به زوجین به ناگاه این سهم در دو ضرب شد. از سال ۱۳۹۵ به بعد دو نوع تسهیلات مسکن در اختیار متقاضیان بود یکی از محل خرید اوراق ممتاز و دیگری صندوق پس‌انداز یکم. نتیجه این اقدام‌ها این شد که در سال ۱۳۹۵ سهم تسهیلات از بهای یک واحد مسکونی متعارف و مطابق الگوی مصرف مسکن در تهران به ۶۱درصد رسید. چون افراد افزون بر امکان استفاده از هریک از این محصولات مالی امکان دریافت جعاله ۴۰میلیون تومانی نیز بودند. این سهم رکورد تاریخی دارد و در ایران فاقد سابقه است.

سهم تسهیلات از بهای یک واحد مسکونی متعارف در سایر شهرها بیش از تهران بود. جدول زیر این سهم را در برخی از شهرهای بزرگ متوسط و کوچک ایران نشان می‎دهد. به‌عنوان‌مثال با احتساب تسهیلات جعاله میزان تسهیلات قابل دریافت در شهر بزرگی چون اهواز به بیش از ۱۰۵درصد رسید. البته این درصد به دلیل این‌که بیش از ۸۰درصد بهای ملک بود قابل پرداخت نبود مگر آن مساحت و بهای واحد مسکونی بیش از واحد متعارف و الگوی مصرف می‌بود. هم‌چنان‌که در جدول زیر دیده می‌شود این درصدها در شهرهای کوچک اغلب بیش از ۱۰۰% بود.

بر همین اساس این برنامه‌ به‌شدت از سوی مردم مورد استقبال قرار گرفت و تعداد پس‌اندازکنندگان در صندوق پس‌انداز یکم به بیش از ۶۶۴ هزار نفر در سال ۱۳۹۸ رسید که تعداد ۱۶۰هزار نفر از آنان از تهران بودند. این نشان می‌داد که این محصول مالی امکان رقابت با نرخ اجاره‌بها را دارد و متقاضیان مسکن به سمت‌وسوی آن روی آوردند. این جزء بزرگ‌ترین موفقیت‌های دولت بود و کم‌کم با فرارسیدن امکان استفاده پس‌اندازکنندگان از امتیاز دریافت تسهیلات‌شان بازار مسکن از رکودی که از سال ۱۳۹۰ در آن فرورفته بود خارج می‌شد. متاسفانه، این برنامه هیچ‌گاه از سوی رییس جمهور جدی گرفته نشد و ایشان در هیچ برنامه رسمی از آن پشتیبانی ننمود و هم‌چنان پی‌گیر ساخت چند پروژه‌ی مسکونی بود.

در تاریخ ۲/۵/۱۳۹۶ که هنوز هیچ‌کدام از اتفاقات افزایش نرخ ارز و رشد تورم رخ نداده‌بود و تنها آغاز نشانه‌های افزایش آرام اجاره‌بها در بازار دیده می‌شد طی نامه‌ای خطاب به رییس جمهور محترم اعلام داشتم که برای کنترل اجاره‌بها باید شرایط صندوق پس‌انداز مسکن و اعطای تسهیلات مسکن؛ شامل افزایش سقف مبلغ تسهیلات، کاهش دوره‌های توقف پس‌انداز و افزایش زمان بازپرداخت، را تسهیل کنیم تا فشار از روی بازار اجاره برداشت شود ‌(روگرفت نامه به پیوست است). شوربختانه، نه‌تنها هیچ توجهی به آن شد بلکه در سال ۱۳۹۷ که سطح عمومی قیمت‌ها تحت تاثیر افزایش محدودیّت تجارت و افزایش قیمت دلار قرار گرفت، به‌جای آن‌که دولت در جهت حفظ قدرت خرید تسهیلات مسکن عمل کند؛ به آن بی‌توجهی نمود. مجددا متاسفانه، میزان تسهیلات به بهای ملک در سال ۱۳۹۸ به ۲۰درصد کاهش یافت؛ قاعدتا این درصد در سال ۱۳۹۹ کاهش بیشتری یافته‌است. با این کار یک‌بارِ دیگر ثبات سیاست‌گذاری در بخش مسکن که ماهیتی درازمدت دارد مورد خدشه قرار گرفت، و نشان داد که متقاضیان نمی‌توانند به سیاست‌های دولت اعتماد کند، و اقساط تسهیلات مسکن قدرت رقابت خود را در برابر اجاره‌بها از دست داد و بازار اجاره یکّه‌تاز میدان شد.

در حال حاضر با توجه به کاهش سهم تسهیلات از بهای ملک و کاهش سهم تسهیلات مسکن به کل تسهیلات بانکی به حدود سه‌ونیم‌درصد در عمل بازار خرید مسکن تبدیل به یک بازار نقد شده‌است که در دنیا اگر بی‌نظیر نباشد، قطعا کم‌نظیر است و تنها کسانی می‌توانند اقدام به خرید بکنند که از نظر مالی متمکّن باشند و یا ملک را با هدف حفظ قدرت خرید پول و سوداگری انجام دهند. و بازار، بازار موجران باشد. حال در این شرایط، به‌جای آن‌که ریشه‌ی موضوع موردتوجه قرار گیرد، دولتیان و مجلسیان در پی وضع مقررات اداری هستند، تا با آن به جنگ نرخ اجاره‌بها بروند. یعنی همان اشتباهی که ده‌ها بار تجربه‌شده و متاسفانه نظام سیاست‌گذاری ایران از آن درس نیاموخته است. و با دشنام دادن به دیگران می‌خواهد بار مسئولیّتِ عدمِ‌شناختِ مساله و بی‌تدبیری خود را کاهش دهد.

۲- شرایط و مقررات بازار اجاره: بازنگری در قانون موجر و مستاجر

زمانی رابطه موجر و مستاجر تحت تاثیر مفهومی به نام عسر و حرج بود و موجر به‌سادگی نمی‌توانست نسبت به تخلیه مستاجر از ملک خود اقدام نماید. مشخصا به ماده ۹ قانون موجر و مستاجر مصوب ۱۳۵۶ و اصلاحات آن در سال ۱۳۵۸ و سال‌های بعدازآن تا سال ۱۳۷۴ به این شرح توجه کنید.

ماده ۹- در مواردی که دادگاه تخلیه ملک مورد اجاره را به لحاظ کمبود مسکن موجب عسر و حرج مستأجر بداند و معارض با عسر و حرج موجر ‌نباشد، می‌تواند مهلتی برای مستأجر قرار بدهد.

‌تبصره ۱- در مواردی که دادگاه صدور حکم تخلیه اماکن آموزشی و دولتی و مورد اجاره مهاجرین جنگی و رزمندگان را بعلت کمبود جای مناسب و‌عسر و حرج تشخیص دهد دادگاه موظف است تا رفع عسر و حرج به‌مدت پنجسال از تاریخ ۲۸/۶/۱۳۶۴ از صدور حکم خودداری کند و مستأجرین ‌اماکن آموزشی و دولتی مکلفند ظرف این مدت جهت رفع کمبود اماکن تدابیر لازم اتخاذ نمایند.

تبصره ۲- شورای عالی قضائی مکلف است در اولین فرصت دادگاه‌های ویژه‌ای را تشکیل داده و کلیه احکام تخلیه که از طرف دادگاه‌ها یا اداره ثبت‌ صادر گردیده و هنوز اجراء نشده‌است مورد تجدید نظر قرار دهند چنانچه تخلیه منزل مستلزم عسر و حرج برای مستأجر باشد آن حکم را متوقف‌ سازد.

‌تبصره ۳ – در مواردی که دادگاه صدور حکم تخلیه اماکن مورد استفاده مهاجرین جنگی را به علت کمبود جای مناسب عسر و حرج تشخیص دهد ‌موظف تا رفع عسر و حرج حداکثر به مدت ۲ سال از تاریخ ۳/۷/۱۳۷۱ از صدور حکم تخلیه خودداری کند. این حکم، مخصوص بصورتی است که‌ عسر و حرج مذکور مزاحم با عسر و حرج مالک نباشد.

نتیجه‌ی عملکرد دو دهه این قانون منجر به اصلاح آن در سال ۱۳۷۶ شد و کلا بازار اجاره از قاعده‌ی عسر و حرج خارج شد و موجر و مستاجر متعهد به قرارداد فیما بین شدند و با اتمام زمان اجاره مستاجر موظف به تخلیه عین ملک شد مگر آن‌که قرارداد اجاره‌اش برای مدت مشخص دیگری تمدید گردد. متن پیشین به این متن تغییر یافت: “ماده ۳- پس از انقضای مدت اجاره بنا به تقاضای موجر یا قایم‌مقام قانونی وی تخلیه عین مستاجره در اجاره با سند رسمی توسط دوایر اجرای‌ثبت ظرف یک هفته و در اجاره با سند عادی ظرف یک هفته پس از تقدیم تقاضای تخلیه به دستور مقام قضایی در مرجع قضایی توسط ضابطین قوه‌قضاییه انجام خواهد گرفت”.

هم‌چنان‌که ملاحظه می‌شود، این دو موضع قرارگرفتن در دو سر طیف است. من شخصا با توجه به تجربه‌ی اجاره در کشور انگلستان و خواندن تجربه‌ی دیگر کشورها، پیش از پذیرش مسئولیّت، به این نتیجه رسیده‌بودم که سیاست‌گذاری عمومی در اغلب کشورها در جهت تسهیل امکان تطویل مدت اجاره است. ازاین‌رو، تلاشم این بود که با اعطای مشوّق‌های مالیاتی رفاه مستاجر تامین و ثبات قرارداد اجاره تا حد ممکن تثبیت شود بدون آن‌که به حقوق موجر لطمه‌ای وارد آید. به‌عنوان‌مثال نظرم این بود که اگر مدت قرارداد اجاره دو سال باشد نسبت به یک سال، موجر مشمول تخفیف مالیاتی ملموسی باشد و به همین نحو، قرارداد سه‌ساله بیش از دوساله مشمول تخفیف مالیاتی شود. این تلاش من به‌جایی نرسید ولی، پس از آغاز حرکت روند اجاره‌بها به سمت بالا فرصتی پیش آمد تا یک‌بار دیگر روابط موجر و مستاجر مورد بازبینی قرار گیرد.

پیش‌ازاین در وزارت‌خانه یک مطالعه‌ی تطبیقی اجمالی انجام داده‌بودیم و به این نتیجه رسیده‌بودیم که قانون روابط موجر و مستاجر می‌بایست به نفع مستاجران بهبود بیاید ولی، نه به‌ بهای تحمیل هزینه به موجر. فرض بنیادین ما پایبندی به‌قاعده‌ی انصاف در قرارداد بود. البته این روندی بود که در سایر کشورها نیز طی شده‌ و تجربه‌ی جهانی بود. ازاین‌رو، در تاریخ ۲۷/۴/۱۳۹۷ طی نامه شماره ۰۲/۱۰۰/۵۲۲۵۵ لایحه‌ی دوفوریتی “الحاق یک ماده و چند تبصره به قانون روابط موجر و مستاجر، سال ۱۳۷۶” را به شرح زیر به دولت تقدیم کردم (روگرفت نامه به پیوست است).

ماده واحده- مستاجران کلیه قراردادهای رسمی یا عادی اجاره واحدهای مسکونی از زمان تصویب این قانون می‌توانند تا یکسال پس از انقضای زمان قرارداد با رعایت شرایط ذیل قرارداد اجاره تمدید نمایند:

تبصره ۱: قیمت اجاره بها حداکثر تا ده درصد نسبت به اجاره بهای قبلی از طرف موجر در زمان تمدید قرارداد قابل افزایش است. چنانچه با تقاضای افزایش ده درصدی مبلغ اجاره، مستاجر موافقت ننماید واحد قابل تخلیه است. رسیدگی به این موضوع در صلاحیت شورای حل اختلاف می‌باشد.

تبصره ۲: چنانچه در قرارداد اجاره مدت زمان بیشتری نسبت به این قانون برای زمان انقضای قرارداد در نظر گرفته شود مدت زمان قراردادی معتبر است.

تبصره ۳: ملاک مسکونی بودن واحد، کاربری آن می‌باشد.

تبصره ۴: هرگونه توافق برخلاف مفاد این قانون در زمان اجرای آن باطل و بلااثر است.

هم‌زمان موضوع را برای دریافت نقطه‌نظرهای حقوق‌دانان، اقتصاددانان، متخصصان و حرفه‌ورزان اعلام عمومی نمودم تا در فرایند رسیدگی به کمیسیون‌های دولت و مجلس انعکاس دهند. و شخصا با تنی چند از حقوق‌دانانی که درباره این پیشنهاد صحبت کردم، با آن مخالف بودند. آنان گرفتاری‌های دو دهه قانون موجر و مستاجر در گذشته را یادآوری می‌کردند و بر این باور بودند که این موضوع منجر به کاهش عرضه‌ی خانه‌ی اجاره‌ای، رواج قراردادهای غیررسمی و اخذ گِروی‌های سنگین از مستاجران می‌گردد و درنهایت به زیان مستاجران می‌انجامد. افزون براین، اصلاح مجدد این‌گونه‌ قانون‌ها با مانع‌های جدی روبه‌رو است و ممکن است مجددا اصلاح این اشتباه دو دهه به‌طول بینجامد هم‌چنان‌که در دفعه‌ی پیشین این‌گونه شد.

اقتصاددانان مخالفت بیشتری با این پیشنهاد داشتند. آنان بر این باور بودند که هرگونه مداخله دولت در بازار اجاره منجر به شکل‌گیری فساد، کاهش عرضه خانه اجاره‌ای و زیرزمینی شدن روابط موجر و مستاجر می‌گردد. خوب خاطرم هست که یکی از دوستان یادداشتی در یک روزنامه نوشت و گفت فلانی هم وقتی کار به جای سخت رسد از قواعد اقتصاد رقابتی عدول می‌کند. تنی چند از اتحادیه صنف معاملات املاک نیز با این پیشنهاد مخالفت کردند. آنان نیز هم سوابق قانونی را یادآوری می‌کردند و هم به سودمند نبودن این اقدام اشاره می‌کردند. در چنین فضایی، قانع نمودن سیاست‌گذار اعم از دولت و یا مجلس و هم‌چنین جامعه‌ی حرفه‌ای کار دشواری بود. ارائه‌ی نمونه‌های عمل‌شده در سایر کشورها کمک‌کننده بود. در گفتگو با یک دوست اقتصاددان نمونه‌ی مقررات رایج در امریکا را برای‌شان ارائه نمودم[ii]. هم‌چنین مقرراتی که در کشورهای اروپایی، انگلستان و سایر کشورها نیز رایج است را بازخوانی نمودیم. اغلب این مقررات ناظر بر قاعده‌مند سازی نرخ رشد اجاره‌بها، افزایش مدت زمان اجاره و هم‌چنین اولویّت تداوم قرارداد جاری تا وقتی که موجر در پی تغییر استفاده از ملک خود نباشد، می‌باشند.

به گمان من اصلاح قانون روابط موجر و مستاجر به نفع مستاجران توجیه نظری داشت و دارد. دلیل آن هم تفاوت هزینه مبادله اجاره برای موجر و مستاجر است. موجر تا حد زیادی توانایی آن را دارد که هزینه مبادله خود را به مستاجر انتقال دهد. موجر معمولا هزینه یک ماه اجاره را به عنوان گرو دریافت می‌کند تا چنان‌چه عین مستاجره در جریان بهره‌برداری مستاجر از آن دچار آسیب شد، امکان جبران آن را داشته باشد و در جریان جابجایی مستاجر هزینه‌ی چندانی را متحمّل نمی‌شود. ولی، هزینه مبادله مستاجر قابل ملاحظه است. هزینه‌ی مستقیم و غیر مستقیم هربار اثاث‌کشی و جابجایی رقم قابل توجهی است که موجر از آن مستثنی است.

هزینه‌های اجتماعی، روحی و روانی جابجایی مستاجران نیز بسیار مهم است. به عنوان مثال، خانواری را فرض کنید که فرزندانی در سنین دانش‌آموزی داشته باشد. و آنان از مدرسه محله‌ی خود راضی، از شبکه دوستی هم‌کلاسان خود بهره‌برده و به محیط امن و دل‌پسندِ محله‌ی خود خو گرفته‌باشند. جابجایی به مفهوم از دست‌دادن کیفیت مذکور است که از منظر اقتصادی پنهان است و در هیچ محاسبه‌ای لحاظ نمی‌گردد. حال آن‌که مبلغی که مستاجر آمادگی دارد برای حفظ این کیفیت بپردازد، رقم قابل توجهی است. از این رو، از منظر نظری، هزینه‌ی فرصت، ارزش استفاده، ارزش مبادله و مطلوبیّت نهایی برای یک ملک مشخص برای دو مستاجر کاملا متفاوت‌اند. موجر معمولا از این موضوع اطلاع دارد. لذا، توان تعیین شرط و قیمت در اختیار موجر قرار می‌گیرد و مستاجر در وضعیت ضعیف‌تری قرار می‌گرد. دارد. امیدورام که این موضوع هم از حیث اقتصاد نظری و هم از حیث اقتصاد رفتاری و هم‌چنین از منظر رعایت قاعده‌ی انصاف در قراردادها مورد توجه متخصصان علم اقتصاد و حقوق قرار گیرد.

سرجمع، با توضیح بالا می‌توان دریافت که تا چه حد هزینه‌ی مبادله از منظر مالی، اجتماعی و روحی و روانی برای مستاجر نسبت به موجر بیشتر است. از این رو‌است که به گمان من، حمایت قانونی نسبی از مستاجر از منظر اقتصاد بازار رقابتی چندان بی‌توجیه و بی‌مبنا نیست. به هر روی، لایحه پیشنهادی اینجانب با حضور شخص من در کمیسیون اقتصاد دولت مورد بررسی قرار گرفت. در جلسه نیز در ابتدا اکثر اعضا مخالف بودند، لیکن آقای مهندس اردکانیان که سابقه سکونت در آلمان را داشت، با تشریح موضوع در آنجا کمک کرد که فضای حمایت از قاعده‌مندسازی روابط موجر و مستاجر مورد پذیرش جمع قرار گیرد. تا آن‌جا که خاطرم هست، راجع به ماخذ مضرب حداکثر رشد سالیانه ده‌درصد نیز سؤال بود. در این مورد نیز توضیح داده‌شد که در برخی کشورها این مضرب تابعی از نرخ تورم بخش است و در برخی کشورها نیز درصد معینی است، که گرایش جمع به سمت تبعیت از نرخ تورم بود. به هرروی، لایحه پیشنهادی با مختصر اصلاحی مورد تصویب قرار گرفت و مقرر شد که با فوریت در جلسه هیات وزیران طرح شود.

پس از تصویب لایحه در کمیسیون من از دولت کناره گرفتم و از سرنوشت آن دیگر خبری ندارم. البته اخیرا، با گذشت دو سال از تقدیم لایحه دوفوریتی مذکور، از طریق رسانه‌های گروهی مطلع شدم که مقرراتی توسط ستاد مقابله با کرونا در این باره به تصویب رسیده‌است. با توجه به توضیحی که داده شد، اصلاح قانون موجر و مستاجر فراتر از دوره کروناست و می‌بایست از سوی دولت و مجلس به‌موقع مورد رسیدگی و اتخاذ تصمیم قرار می‌گرفت و به قانون تبدیل می‌شد. در آن صورت در این دوران کرونا نیز کارکرد می‌داشت. هنوز هم پیشنهادم به دولت ارسال رسمی آن لایحه از سوی دولت به مجلس شورای اسلامی است.

امیدوارم که این گزارش کمکی به مردم عزیز و هم‌چنین سیاست‌گذاران ملی در دولت و مجلس در شناخت ریشه‌ی گرفتاری‌های موجود در بازار مسکن اعم از اجاره، تولید و خرید و هم‌چنین اتخاذ تصمیم درست بنماید.

[i] برای آگاهی بیشتر در باره صندوق پس‌انداز مسکن و بانک توسعه‌ای مسکن رجوع کنید به: https://www.abbasakhoundi.ir/archive/ID/1784/%D8%AA%D8%A7%D8%B3%DB%8C%D8%B3-%D8%B5%D9%86%D8%AF%D9%88%D9%82-%D9%BE%D8%B3%D8%A7%D9%86%D8%AF%D8%A7%D8%B2-%D9%85%D8%B3%DA%A9%D9%86–%DA%AF%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D8%B4-%D8%A8%D9%87-%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%85

[ii] https://www.nytimes.com/2019/06/21/nyregion/rent-laws-new-york.html

منبع خبر: خبر آنلاین

آخرین اخبار ورزشی را در سایت خبری-تحلیلی رسانه ۷ بخوانید.