دسته‌ها
آخرین اخبار

حسادت یک زن به شوهرش، او را بالای دار برد

 قصه تکان دهنده این جنایت در بیست و دوم خرداد سال ۹۳ در یک انبار ضایعاتی زمانی به روایت تلخ رسید که مردی به همراه همسر و فرزند هشت ساله اش و برای تمدید قرارداد جمع آوری ضایعات نزد صاحبکارش در خیابان شهید چراغچی ۱۸ رفت و با یکدیگر مشغول گفتگو شدند.

در این هنگام زن جوان دیگری وارد انبار ضایعاتی شد و از مرد ۳۶ ساله(ضایعات فروش) خواست همراه او به بیرون از انبار برود! ولی مهری همسر۲۶ ساله مرد ضایعات فروش که زیرچشمی آن زن جوان را زیرنظر داشت ناگهان با بروز یک حسادت زنانه به سمت همسرش رفت و فریاد زد «حق نداری با او بیرون بروی!»، اما این کلام به مذاق امیر (مرد انباردار) خوش نیامد! او که از شنیدن این جمله خشمگین شده بود با عصبانیت به سوی همسرش برگشت و فریاد زد: «می خواهم بروم تو چه کار داری؟»

با این جمله شعله مشاجره‌ای وحشتناک زبانه کشید. «مهری» که در حال شستن تیغه یک چاقو برای بریدن هندوانه بود به طرف شوهر ۳۶ ساله اش برگشت و با یکدیگر درگیر شدند در این میان ناگهان تیغه چاقو به قفسه سینه مرد جوان فرو رفت و او تلوتلوخوران روی موتورسیکلت افتاد که در انبار ضایعات پارک شده بود.

خریدار ضایعات که از دوستان مرد مجروح بود بلافاصله با اورژانس تماس گرفت، اما نتوانست تا رسیدن نیروهای اورژانس صحنه خون ریزی دوستش را تحمل کند به همین خاطر پیکر نیمه جان مرد ۳۶ ساله را درون پراید گذاشت و به سمت بیمارستان شهید هاشمی نژاد مشهد حرکت کرد هنوز مسافت زیادی را طی نکرده بود که خودروی اورژانس از راه رسید و بدین ترتیب پیکر مجروح حادثه با آمبولانس به بیمارستان انتقال یافت، اما تلاش کادر درمانی به نتیجه نرسید و این مرد جوان بر اثر عوارض ناشی از اصابت ضربه چاقو به قفسه سینه جان سپرد.

به دنبال اعلام ماجرای قتل مرد ۳۶ ساله  همسر مقتول بازداشت شد و مورد بازجویی قرار گرفت. این زن که در همان مراحل اولیه تحقیقات، قتل همسرش را به گردن گرفت هنگام بازسازی صحنه جنایت در حضور مقام قضایی به تشریح جزئیات این قصه تلخ پرداخت و گفت: او (مقتول) وقتی فرد غریبه‌ای را می‌دید جوگیر می‌شد و می‌خواست قدرت مردانگی خود را اثبات کند. او دوسال قبل هم مرا با چاقو مجروح کرده بود و مدام کتکم می‌زد، اما با همه این‌ها او را دوست داشتم. همه می‌دانند که من تا چه اندازه به همسرم عشق می‌ورزیدم. اگر در این انبار ضایعات زندگی می‌کنم، اگر ماشینم را به خاطر رونق کار ضایعات فروشی همسرم فروختم، اگر در دادگاه‌ها و کمپ‌ها دنبال او بودم، فقط به خاطر عشق و علاقه به زندگی ام بود.

وی در پاسخ به سوال قاضی ویژه قتل عمد که قتل چگونه اتفاق افتاد، گفت: آن روز زن ناشناسی که من او را ندیده بودم، ولی همسرم گاهی به صورت تلفنی با او صحبت می‌کرد، در انبار آمد درحالی که کودکش نیز همراهش بود. همسرم با دیدن آن زن باز هم جوگیر شد و در برابر اعتراض من گفت: الان تو را داخل آغل سگ می‌اندازم تا ببینم چقدر طاقت داری؟ در آن لحظه آن زن غریبه وارد انبار شده بود و فرزندش با بچه‌ها بازی می‌کرد که شوهرم به طرف من حمله کرد. من در حال شستن کاردی بودم که می‌خواستم با آن هندوانه‌ای را ببرم. در یک لحظه ما با هم درگیر شدیم و مقنعه ام جلوی چشمانم را گرفت. من کارد را به صورت کلنگی گرفته بودم که او را هل دادم، ولی وقتی مقنعه را از روی چشمانم کنار زدم دیدم او تلوتلو خوران روی موتورسیکلت افتاد، در حالی که خون از بدنش بیرون می‌زد، دستم را روی زخم گذاشتم و فریاد زدم به اورژانس زنگ بزنید. یکی از دوستان شوهرم که در محل بود با اورژانس تماس گرفت، ولی من نمی‌توانستم این صحنه را تحمل کنم، بنابراین او را با خودرو به سمت بیمارستان بردیم که در بین راه اورژانس رسید و همسرم را به مرکز درمانی رساند. من قصد کشتن او را نداشتم فقط می‌خواستم همسرم را بترسانم، چون می‌دانستم مرا داخل آغل سگ که داخل انبار ضایعات بود زندانی می‌کند. او قبلا خودش را هم با چاقو زده بود.

متهم این پرونده جنایی در پاسخ به سوال قاضی ویژه قتل عمد که پرسید زن دیگری نیز که فرزندی هم دارد مدعی است که «الف» همسر اوست و مدارکی نیز ارائه کرده است، در این باره چه می‌گویی؟ گفت: همسرم او را طلاق داده بود و طلاق نامه اش هم در منزل من است.

وی ادامه داد: قبلا در یک سانحه تصادف که همسرم رانندگی خودرو را به عهده داشت، من به شدت مجروح شدم که پس از گرفتن دیه خودرویی خریدم و با آن کار می‌کردم. ولی خودرو را برای این که انبار ضایعات تأسیس کنیم فروختم، با همه این‌ها همسرم نسبت به زندگی و روابط خانوادگی خود تعلق خاطر نداشت و مدام سر این موضوع با یکدیگر اختلاف داشتیم.

به دنبال تکمیل تحقیقات در دادسرای عمومی و انقلاب مشهد، این پرونده جنایی به شعبه پنجم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی ارسال شد و زن ۲۶ ساله پای میز محاکمه ایستاد. او در جلسات دادگاه نیز به صراحت به قتل شوهرش اعتراف کرد، اما در عین حال گفت: او را دوست داشتم و عاشق شوهرم بودم!

در ادامه رسیدگی به این پرونده جنایی، قضات باتجربه دادگاه کیفری یک خراسان رضوی، او را براساس محتویات پرونده و اقاریر صریح و همچنین دیگر دلایل و مستندات موجود به قصاص نفس محکوم کردند، اما رای صادر شده با اعتراض متهم رو به رو شد و پرونده برای رسیدگی دقیق‌تر به شعبه ۴۷ دیوان عالی کشور ارجاع شد.  با این حال قضات دیوان عالی نیز  رای صادره را مطابق با موازین قانونی و شرعی دانستند و رای به تایید قطعی آن دادند.

با قطعیت یافتن حکم قصاص نفس، این پرونده، برای اجرای حکم به دادسرای عمومی و انقلاب مشهد بازگشت تا این که سپیده دم روز یک شنبه گذشته مقدمات اجرای این حکم با دستور قاضی محمدرضا دشتبان (معاون اجرای احکام دادسرای عمومی و انقلاب مشهد) فراهم شد و بدین ترتیب مهری (قاتل ۳۲ ساله) پای چوبه دار رفت و با نظارت قضات اجرای احکام و با حضور دیگر مسئولان ذی ربط به دار مجازات آویخته شد .

۲۳۳۰۲

منبع خبر: خبر آنلاین

آخرین اخبار ورزشی را در سایت خبری-تحلیلی رسانه ۷ بخوانید.

دسته‌ها
اخبار حوادث

تأیید حکم اعدام ۵ سال بعد از نزاع

رسیدگی به پرونده این نزاع از بیست وهفتم تیرماه سال ۹۰ به‌دنبال اعلام گزارش قتل «علی اکبر» ۳۰ ساله با شلیک گلوله از اسلحه شکاری در روستای آب باریک پیشوای ورامین در دستور کار پلیس قرار گرفت و شواهد نشان می‌داد که عامل قتل پس از جنایت به‌همراه راکب موتورسیکلت از صحنه متواری شده است.

بررسی پلیس نشان می‌داد که درگیری میان امیر و عمویش مرتضی با علی اکبر(مقتول) و برادرانش بوده است و همین مسأله باعث شد تا مرتضی بازداشت شود.

مرتضی پس از دستگیری در اظهاراتش به پلیس گفت: ما از مدت‌ها قبل با علی‌اکبر و دو برادرش اختلاف داشتیم. آن روز یکی از دوستانم با من تماس گرفت و گفت علی اکبر برادرم را با چاقو زده است. من که از شنیدن این حرف شوکه شده بودم خودم را به محل درگیری رساندم و برادرم را ندیدم. به‌همین خاطر فکر کردم برادرم کشته شده است. به‌همین خاطر با علی اکبر و برادرانش درگیر شدم. من چاقو همراه داشتم و با چاقو ضربه‌ای به‌صورت علی اکبر زدم اما ضربه‌ام کشنده نبود و در ادامه درگیری امیر برادرزاده‌ام به او شلیک کرد و به‌همراه احسان گریخت.

در ادامه روند رسیدگی به پرونده احسان ۳۰ ساله که امیر را فراری داده بود ردیابی و بازداشت شد. او در تشریح ماجرا عنوان کرد:
من شاهد دعوا بودم اما وقتی امیر با اسلحه شکاری عمویش به علی اکبر شلیک کرد قصد فرار داشت و من هم به‌خاطر رفاقتم او را با موتورم فراری دادم. ولی بعد از آن نمی‌دانم امیر به کجا فرار کرد.

کارآگاهان در ردیابی امیر متهم به قتل ناکام ماندند تا اینکه ۵ سال بعد از جنایت او خودش را به پلیس معرفی کرد.

صبح روز گذشته امیر(قاتل)، مرتضی و احسان در شعبه ۱۲ دادگاه کیفری یک استان تهران در حالی پای میز محاکمه ایستادند که پدر و مادر علی اکبر(مقتول) برای امیر تقاضای قصاص کردند.

پس از تقاضای اولیای دم امیر۳۰ ساله در جایگاه ایستاد و گفت:
آن روز عمویم مرتضی به من گفت که دعوا شده و از من هم خواست تا همراه او به محل درگیری بروم. عمویم همراه خودش چوب و قمه برداشت و از من خواست تا اسلحه شکاری‌اش را بردارم. بعد از رفتن به محل درگیری علی اکبر و عمویم با هم درگیر شدند و وقتی احساس خطر کردم یک گلوله به علی اکبر شلیک کردم که به‌صورتش اصابت کرد. بعد از آن هم از ترس به بندرعباس گریختم و ۵ سال زندگی پنهانی داشتم. تا اینکه از این وضعیت خسته شدم و خودم را به پلیس معرفی کردم.

در ادامه مرتضی اتهام معاونت در قتل را نپذیرفت و گفت: قبول دارم اسلحه متعلق به من بود. اما من از برادرزاده‌ام نخواسته بودم تا به علی اکبر شلیک کند. من فقط از او خواستم تا همراهم بیاید تا ببینیم چه اتفاقی افتاده است.

در پایان جلسه هیأت قضایی امیر را به قصاص، مرتضی را به خاطر معاونت در قتل به ۱۲ سال زندان و احسان را نیز به خاطر فراری دادن امیر به سه سال زندان محکوم کردند. این حکم در شعبه دوم یوانعالی کشور مهر تأیید خورد و متهمان در انتظار اجرای احکام هستند.

۱۷۳۰۲