دسته‌ها
شعر و ترانه

گلــی گم کرده ام می جویم او را شعر به مناسبت وفات حضرت زینب

گلــی گم کرده ام می جویم او را شعر به مناسبت وفات حضرت زینب

نتیجه تصویری برای وفات حضرت زینب،شعر حضرت زینب،حضرت زینب،شعر به مناسبت وفات حضرت زینب

خودم دیدم که صحرا لاله گون شد
زمین از خون یاران غرق خون بود
خـــــــــــودم دیدم فضای آسمانها
پــــــــــــــــر از انا الیه راجعون شد
خـــــودم دیدم که نور چشم زهرا
جراحــــــــات تنش از حد فزون شد
خـــودم دیدم که بر هر برگ لاله
نوشته ایـــن سخن با خطا خون بود
گلــی گم کرده ام می جویم او را
به هر گــل می رسم می بویم او را

اگــــــــــر چه در کنار نهر علقَم
ز گـــــــــریه منع کردم خواهرم را
خودم دیدم که زهرا ناله می کرد
خــــــــــودم دیدم سرشک مادرم را
مکن منعـــــــم اگر با اینهمه داغ
زنـــــــــــم بر چوبۀ محمل سرم را
گلــی گم کرده ام می جویم او را
به هر گــل می رسم می بویم او را

خــــودم دیدم که دلها مرده بودند
خــــــــــودم دیدم همه افسرده بودند
خــــودم دیدم کبوترهای معصوم
همـــــــــه سر زیر پرها برده بودند
خـــــــــــودم دیدم که گلهای نبوت
ز بــــــی آبی همه پژمرده بودند
همان جــــــایی که فرزندان زهرا
بجـــرم عشق سیلی خورده بودند
گلــــی گم کرده ام می جویم او را
به هر گل می رسم می بویم او را

خـودم دیدم زمین دریای خون بود
خـودم دیدم که عالم لاله گون بود
خـــــــــودم دیدم گلوی اصغرم را
خـــــــودم در بر کشیدم اکبرم را
خــــودم دیدم حسینم تشنه جان داد
چه جـــــانی بر لب آب روان داد
خــــــــــــودم دیدم کنار نعش اکبر
حسینـــــــم می زد بر سر و سینه
خــــــــــــــودم دیدم ز بالای بلندی
کــــــه محبوب خدا را سر بریدن
خـــــــــــودم دیدم طناب ظلم بستن
به دست و بازوی آن شیر زن ها
میــــــــان این همه گلگون کفن ها
کنــــــون من مانده ام تنهای تنها
کنـــــــــــار قتـــــــلگه آمد به یادم
کــــه بی خود گشتم و از پا فتادم
بــــــــــــه رگهی برادر بوس دادم
بــــــــه جای مادرم زهرا حسینم

www.sobhan54.blogfa

دسته‌ها
شعر و ترانه

نام پاک تو زینت بابا مدح حضرت زینب(س)

نام پاک تو زینت بابا مدح حضرت زینب(س)

نتیجه تصویری برای وفات حضرت زینب،زینت بابا،مدح حضرت زینب

 

السلام ای ملیکه ی دنیا

السلام ای شفیعه ی عقبی

السلام ای زلال تر از اشک

السلام ای مطهر والا

نوه ی دختری پیغمبر

نور چشمان سید بطحا

مثل آیینه ی تمام نما

روی تو شد خدیجه در زهرا

خوش به حال علی که گردیده

نام پاک تو زینت بابا

صد هزاران فرشته می خواهد

تا کشد ناز دختر مولا

بال جبریل بالش سر تو

سایه بان تو قامت طوبی

دور گهواره ات چه می بینم

لشگری صف کشیده از حورا

همه در نوبت اند تا گیرند

بوسه از زیر خاک پای شما

قدری آهسته وحی نازل شد

بر وجود مقدس طاها

کلیات کلام حق گردد

بی کم و بیش این چنین معنا

واجب الاحترام شد زینب

دختر ارشد کنیز خدا

هر که گرید برای این دختر

اجر آن می شود معادل با…

گریه بر غربت امام حسن

گریه بر داغ سیدالشهدا

مادر عشق دختر حیدر

لب کنم باز بهر مدح و ثنا

در طریق تو مست باید شد

از طهوران باده ی الا

هر دلی شد دخیل گیسویت

در قیامت نمی شود رسوا

ما گدایان بین راه توایم

عُلیا حَضرتا تَصَدّقْنا

کرم از توست ور نه کاسهٔ ما

به خدا نیست مستحق عطا

من چه گویم که آیه ی قرآن

ز کراماتتان بود گویا

قرص نان تو می کند نازل

هل اتی بر سر آل کسا

چه سحرها نماز شب خواندم

تا که شاید تو را کنم پیدا

همه شب های تو مسیحه ی عشق

می دهد بوی لیله المحیی

در قنوت تهجدت دیدم

رتبه های مقام محمودا

در رکوع تو جلوه های خضوع

سجده ات مست ربی الاعلی

نفحات مقدست بانو

زنده سازد دو صد مسیحا را

شصت و نه بار ذکر یا زینب

رمز توحید را کند افشا

هر که آواره ی حسینت شد

در حریم تو می کند ماوا

خاطرت را ز بس خدا می خواست

با حسین آفرید قلب تو را

السلام ای شریکه الارباب

فانیاً لِلحَسَن سر تا پا

تا که مهر تو در دلم باشد

سایه ی عشق بر سرم بادا

دست گردان شدی میان حرم

تا رسیدی به دامن لیلا

بین هر تای معجرت بینم

آیه ی کاملی ز حجب و حیا

در چهل سال گفته همسایه

که ندیده است سایه ات حتی

کسب فیض از تو کرده اُمّ بنین

تا که گردیده مادر سقا

آمدی تا که پر کنی این جا

جای مادر میان بیت ولا

آمدی و چه زود می پیچد

بین خانه صدای «وا اُمّا»

کاش این جا تمام می شد کار

تازه آغاز می شود غم ها

دومین داغ داغ محراب است

فرق منشق و ناله ی ابتا

سومین غربتت به یک تشت است

لب خونین و ذکر واحسنا

مادر درد السلام علیک

صاحب هر مصیبت عظما

جبرئیل دلم خبر داده

می شوی از حبیب خود تو جدا

چه می آید سرت خدا داند

الامان الامان ز عاشورا

بین گودال بنگری زینب

یک گلویی که گشته «منحوراً»

ناله هایی ضعیف می آید

گوییا در میان هلهله ها

هاله ی نور گوشه ی مقتل

ناله های غریب واغوثاً

مادرت بود و دور تا دورش

آسیه، مریم، هاجر و حوا

ناله می زد حسین من کشتند

با لب تشنه بر لب دریا

یک سوالی برای من مانده

بی جواب ای عقیله ی دنیا

تو چه دیدی کسی نمی داند

که زدی ناله آه «یا جدا»

از چه بر جد خود نشان دادی

تن بی سر با دو تا هذا

این حسینت مُرملٌ بِدماء

گشته جسمش مُقطّع الاَعضاء

مو کَنان سوی خیمه گاه مرو

بهر بوسیدن گلو بازآ

سر خود را بلند کن بنگر

روی نیزه سری رود بالا

کاش دشمن دگر حیا می کرد

ختم می شد مصیبتت این جا

بوی جسم حسین می آید

از چهل نعل تازه در صحرا

بعد از آن شد رسالتت آغاز

ای علمدار صبر، روح وفا

این قصیده دگر کنم کوتاه

با تمام قصور ای والا

دامنت را به گریه می گیرم

تا نمایی برات ما امضاء

نذر کردم اگر رسیدم من

زنده در آن حریم و صحن و سرا

هر قدم نام تو فقط ببرم

تا کنم در حرم به پا غوغا

در شب عید خواهشی دارم

می پذیری ز نوکرت آیا؟

آبرودار بر گل نرگس

بنما تو سفارش ما را

از حبیبم بخواه برگردد

از سفر آن امام خوبی ها

با تمام وجود می گویم

اعتقادم میان لوح قضا

قاسم نعمتی

.sobhan54.blogfa.com