دسته‌ها
کتاب

معرفی کتاب ۱۹۸۴ جرج اورول

کتاب جرج اورل «۱۹۸۴»

نویسنده: جروج اورول

ترجمه: کاوه میرعباسی

ناشر: نشر چشمه،  چاپ اول ۱۳۹۷

*****

جورج اورول در داستانهایش از ماجراهای واقعی زندگی خود بهره بسیار می‌گرفت و این، به عنوان مشخصه‌ای در آثارش، از سوی برخی به عنوان ضعف در بکارگیری تخیل یاد شده است. اما آیا جورج اورول نویسنده‌ای با تخیلی ضعیف بود؟ گمان نمی کنم چرا که بهترین آثار او یعنی مزرعه حیوانات و ۱۹۸۴ که تقریبا در پنج سال پایانی عمرش نوشته و منتشر شدند، از این منظر درست نقطه مقابل دیگر آثارش بودند. نوعی تخیل محض، داستانهایی که به منظور بیان جهان بینی سیاسی و پیش بینی او از جهانی که درحال شکل گیری بود، نوشته شده اند و یکسره نیز زاییده تخیل او بودند. جالب اینکه برخی آنها را آثاری پیشگویانه به حساب آوردند که با بدبینی خبر از وقایع آینده‌ای محال می‌دادند. اما هرچه زمان به پیش آمد پیش بینی های او بیشتر بر واقعیت منطبق شد.

از میان دو اثر مهم اورل، مزرعه حیوانات به واسطه سادگی ساختارش اثری است که بسیار خوانده شده و با توجه به آشکار بودن کنایه‌های سیاسی آن با مخاطبانی از طیف های مختلف ارتباط برقرار کرده است. اما باید گفت که ۱۹۸۴ از وجوه مختلف اثری است به مراتب قوام یافته تر؛ رمانی که به نوعی وصیتنامه ادبی او نیز محسوب می شود.

اورول زخم خورده از جنگ داخلی اسپانیا در حالی که هنوز از نقاهت آن کاملا رهایی نیافته بود نوشتن این رمان را آغاز کرد، دردهای کهنه و نو و فشاری که هنگام نوشتن این اثر تحمل می‌کرد،  چنان بود که کارش به آسایشگاه مسلولین کشید و پر بیراه نیست اگر بگوییم جان خود را پای نوشتن این رمان گذاشت.

برخلاف تصور برخی ۱۹۸۴ نه ادامه مزرعه حیوانات است و نه تکرار دوباره آن حرفهاست به صورتی مفصل تر. اورول در مزرعه حیوانات آرمانهای دروغین سوسیالیسم روسی را به چالش کشیده است. این در حالی ست که خود او نیز یک سوسیالیست محسوب می‌شد؛ اما اعتقاد داشت که این دم و دستگاه به هیچ وجه سوسیالیسم واقعی را نمایندگی نمی‌کند. بعد از جنگ جهانی دوم و اهمیت یافتن پیروزیهای شوروی که آن را به یک بلوک قدرت جهانی بدل می ساخت،  اورول بیش از هر زمان دیگری ضرورت پرداختن به دستاوردهای پوشالی این انقلاب دروغین برای طبقه کارگر بیندیشد. جالب اینکه او بدون آنکه شوروی را از نزدیک دیده باشد و یا هنوز جنایات حکومت کمونیستی از پرده برون افتاده باشد، در داستان خود به نکاتی پرداخت که بعد ها همه به واقعیت پیوستند.

این ویژگی در رمان ۱۹۸۴ نیز دیده می‌شود. در این رمان اورول، ژول ورنوار جهان آینده را پیش بینی می‌کند. جهانی که در آن هیچ حریم خصوصی‌ای باقی نمانده و همه چیز تحت کنترل است. کنایه های او به حکومت های خودکامه و پلیسی است، اما نگاه او محدود به حکومت شوروی سابق نیست، بلکه او با نگاهی فراگیر همه نظامهای توتالیتر را هدف قرار داده است.

او داستان خود را در لندنِ چند دهه بعد روایت می کند، اورول با انتخاب این شهر به شکلی کنایی یادآوری می کند که اگر از توتالیتاریسم، به عنوان خطری مهم برای آینده بشریت، غافل شویم، در هر جایی (حتی لندن و قلب اروپا) می تواند ریشه دوانده و ظهور کند. اورول باور داشت پیشرفت های تکنولوژیک به خصوص از جنبه تسلیحاتی، خطری برای آزادی بشری در آینده خواهد بود.

او این قسم باورها و نظریات سیاسی خود را درباره آینده جوامع پیشرفته در قالب داستانی  تخیلی،  روایت کرده است. برپا کردن جنگی به منظور از بین بردن ثروت تولید شده از سوی قدرتها جرقه آغاز این رمان است که از لندن خرابه برجای گذاشته با چند ساختمان سالم که به عنوان اداراتی که نمادهای قدرت حاکمه هستند امور مختلف زندگی مردم را تحت نظردارند. شخصیت اصلی داستان نیز در یکی از همین ادارات مشغول به کار است. شخصیتی که به تدریج به عنوان عنصری خرابکار علیه سیستم شناخته می‌شود.

در همه جا اما سایه حضور مردی احساس می شود که گویی بر تمام وجوه زندگی آدمها احاطه و نظارت دارد. نوعی پیشوا، برادر ارشد، برادر بزرگ، رفیق، یا هر نامی که برای دیکتاتورها می توان بکار برد.

رمان ۱۹۸۴ رمانی نیست که بتوان توصیفی روشن از داستان آن به دست داد، مهم برداشتی است که خواننده با توجه به تجربیات ذهنی و زیستی خود از این رمان می تواند داشته باشد. اورول تلویحا بر این نکته اشاره می کرد که از خوانده شدن متداوم رمانش خیلی راضی نیست! به عبارت دیگر آرزو می کرد نظام دنیا به گونه ای باشد که روزی خواندن چنین رمانی برای مخاطب تجربه ای غریب و غیر قابل فهم باشد.

اما ظاهرا تا دنیا دنیاست، دیکتاتوری ها پابر جایند و این رمان هم خوانده می شود! رمانها سیاسی معمولا عمری محدود دارند، عجیب اینکه اورول رمانی سیاسی نوشته که گویی خیال کهنه شدن ندارد. حتی رمان مزرعه حیوانات او که به کمونیسم روسی نظر دارد، بعد از فروپاشی کمونیسم باز هم خوانده می شود.

به هر روی ۱۹۸۴ در ایران به عنوان رمانی پرمخاطب بارها و بارها توسط ناشران گوناگون به فارسی برگردانده شده و متاسفانه بسیاری از آنها یا ترجمه های مخدوش و یا نسخه های کپی برداری شده از حاصل کار دیگران بوده است.

باز ترجمه این رمان توسط کاوه میرعباسی که به همت نشر چشمه در مجموعه آثار کلاسیک این ناشر منتشر شده فرصت مغتنمی ست برای آن دست از علاقمندان اورول که طالب خواندن ترجمه ای روان، مقبول و قابل اعتماد از این اثر شاخص هستند. از ویژگی های این ترجمه می توان به نوشته ای مفصل از جولین سایمون اشاره داشت که به عنوان پیشگفتاری برای معرفی جورج اورول و آثارش در ابتدای کتاب آمده و مدخل خوبی برای ورود به دنیای پر رمز و راز این رمان جذاب محسوب می شود. در پایان رمان نیز ضمیمه‌ای تحت عنوان ضمیمه اقیانوسیه که جزو کتاب است و اکثریت قریب به اتفاق مترجمان این رمان آن را نادیده گرفته‌اند به فارسی برگردانده شده با عنوان «اصول نو گفتار» بدان افزوده شده است

دسته‌ها
کتاب

ملاقات با هیتلر درونم

«اشدّ ملاقات»

شاعر: مجید رفعتی

ناشر: چشمه، چاپ اول، پاییز ۱۳۹۷

****

مهم‌ترین ویژگی شعرهای «مجید رفعتی» آشتی دادن اندیشه‌های مهم جهانی با مقوله‌های مربوط به عشق فردی است. او از شعارزدگی و گفتن کلیشه‌های روشنفکرانه دوری هدفمندی دارد؛ اما این گفته بدان معنا نیست، که مسائل اجتماعی پیرامون خود را نادیده بگیرد. او درست خلاف این مسیر را برگزیده است. عاشقانه‌های او بسیار نامحسوس با مسائل اجتماعی و انسانی گره می‌خورند و احساس خوشایند تجربه‌های ناب عاشقانه را در کنار تنفر از جنگ و خشونت و گرفتاری‌های حقیر؛ اما ویرانگر آدمی پیش چشم و ذهن مخاطب می‌آورند. تلاش او آن گونه که از شعرهایش بر می‌آید، دوری از شعار و قرابت با شعور است. شاعری صمیمی که قصد توقف ندارد. پوست می‌اندازد و پیش می‌رود.

مجید رفعتی شاعر اهل سیرجان و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد کرمان در رشته‌ی معماری است و دکترای رشته‌ی فلسفه و هنر خود را از دانشگاه علوم و تحقیقات تهران گرفته است. از او مجموعه شعرهای «همه چیز عادی‌ست» و «دوئل دو صندلی خالی» به چاپ رسیده‌اند. او خود را ساکن مثلث فلسفه، شعر و معماری می‌داند. غنای فضاهای شاعرانه‌ی او از این اندیشه سرچشمه می‌گیرند که بین شعر و فلسفه مرز قاطعی وجود ندارد و شعر صرفاً امری عاطفی نیست بلکه به شناخت عقلانی هم مرتبط است و می‌تواند حتی اندیشه‌ی تحلیلی را تشویق کند.

در کتاب دوم او «دوئل دو صندلی خالی» شعرهایی مبتنی بر تلفیق فضای عاشقانه و اجتماعی بسیار خوانده‌ایم از جمله: «اگر اسکندر/ سربازانش را از تاریخ بیرون بیاورد/ و خون‌های ریخته/ به رگ‌های صاحبانشان برگردند/ من هم دست و پای گم شده‌ام را پیدا می‌کنم/ برای بغل کردنت» نمونه‌‌ای بی‌‌نظیر که چند ساحتی بودن و بهره بردن از هنرهای مختلف زبانی به شایستگی منعکس می‌‌کند. در مجموعه‌ی «اشدّ ملاقات» هم همین رویه ادامه می‌یابد. با شعرهایی کوتاه، جذاب و عمیق: «در خیال تو/ غرق می‌شوند کلمات من/ چون پناه‌جویانی که هرگز/ به ساحل نمی‌رسند.»؛ اما آن چه به روشنی در این مجموعه دیده می‌شود، پررنگ شدن عاشقانه‌ها در کار مجید رفعتی است. شعرهای کوتاه صرفاً عاشقانه‌ی فراوانی در این مجموعه دیده می‌شود و در کنار شعرهای اجتماعی، خواننده را از غوطه خوردن در یک فضای یکنواخت و کسالت‌بار دور می‌کند.

«آتش بس» نام شعری از این مجموعه است که چند ویژگی منحصر به فرد را، هم‌‌زمان دارد. اشاره به تاریخ، فرهنگ، اعتقادات و آشوب‌های دنیای کنونی. در میان شعرهای عاشقانه‌ی این کتاب «آتش بس» ناگهان ذهن را به آتش می‌کشد و عقل را تیرباران می‌کند: «صلح دستش را بریده/ بوی خون بند نمی‌آید/ خمپاره‌ها خودکار شلیک می‌کنند/ و ما/ در آتش‌‌بس می‌سوزیم/ مرده ریگ نیاکان خنجر خونینی است/ که دست به دست می‌شود/ سینه به سینه/ می‌کشیم و تشییع می‌کنیم/ می‌کشیم و انکار می‌کنیم/ دست‌های‌مان شلیک می‌کنند/ بی‌آن که تفنگی داشته باشند/ به مردمانی که دشمنی می‌کنند/ بی آن که دشمن باشند/ انگار/ در آغاز کلمه بود/ و هنوز همچنان کلمه است/ که از دهانش خون می‌چکد» باز هم گذشته از معنای عمیق و پخته، بهره‌‌گیری از هنرهای کلامی مختلف و همچنین بینامتنیت، از کارگاه ذهن شاعر گنجینه‌‌ای بیرون آورده است. شعرهای «اشد ملاقات» شعرهایی کوتاه و گاه نیمه بلند هستند. گاهی عاشقانه، گاهی اجتماعی و جهان شمول. شعرهایی که نمی‌دانم چرا من را به یاد دیالوگ فیلم جاودانه‌ی «هامون» می‌اندازد؛ آن‌‌جا که «حمید هامون» خطاب به «مهشید»، در هنگام معرفی کتاب‌ها می‌گوید: «فرانی اَند زویی، این یه چیزیه پر از درد و راز و رمز و عشق. حالا اگه می‌خوای مُخت کار کنه اینو بخون (آسیا در برابر غرب، داریوش شایگان) حالا اگه می‌خوای بخونی و بسوزی بیا اینو بخون (ابراهیم در آتش) مرا توی سببی نیستی/ براستی صلت کدام قصیده‌ای ای غزل!» حال حکایت «اشدّ ملاقات» است. گویی این مجموعه شعر، کتابی است پر از عشق و عقل و درک و درد و راز و رمز و البته تعهد و مسئولیت.

در پایان باید گفت که به نظر می‌رسد «مجید رفعتی» که دیگر شاعری پر تجربه محسوب می‌شود، به هیچ روی نمی‌خواهد در جا بزند. او همواره تجربه‌های تازه‌ای از خود ارائه و مخاطبانش را شگفت‌زده می‌کند؛ اما گویا هنوز راضی نیست و ذهنش بین عقل و عشق و بین شعر، فلسفه و معماری پرسه می‌زند. همین جست‌‌و جوگری‌‌ها او را گاهی به مولفه‌‌های شعر پست مدرن نزدیک می‌‌کند: «من/ عبارت از همه‌‌ی چوپان‌‌هایی هستم/ که دروغ می‌‌گویند/ همه‌‌ی دروغ‌‌هایی که چوپان می‌‌شوند/ گرگ‌‌بره‌‌ای هستم/ که دهان خونینش را با علف‌‌های سبز/ پاک می‌‌کند/ و با افتخار/ به آغوش گله بازمی‌‌گردد/ من عبارت از همه‌‌ی هیتلرهایی هستم/ که در آینه شلیک می‌‌کنند/ تا استالین را از پا در آورند/ و در استحاله‌‌ای غریب/ به داستانی بدل می‌‌شوند که پایانش را/ بلاغت تاریخ جویده است» او می‌خواهد تکلیف خود را با مقوله‌ای روشن کند که دهه‌های متمادی دغدغه‌ی ذهنی شاعران و نویسندگان ایران و همه‌ی جهان بوده است: «مسئولیت و تعهد». او که به زعم نگارنده‌‌ی این سطور در سرودن هر دو حیطه مهارت دارد و همچنین در تلفیق این دو، خود را به کدام اوج یا حضیض می‌کشاند، خود می‌داند و تنها خودش اهمیت دارد و استراتژی هنری‌اش.

دسته‌ها
کتاب

همینگوی به روایت همینگوی | «ارنست همینگوی، آخرین مصاحبه و دیگر گفتگوها»

«ارنست همینگوی، آخرین مصاحبه و دیگر گفتگوها»

ترجمه: هوشنگ جیرانی

ناشر: چشمه؛ چاپ اول، ۱۳۹۷

 

****

 

همینگوی نوشتن را با خبرنگاری آغاز کرد، دوره‌ای تقریبا طولانی به این حرفه مشغول بود، چنانکه از جنبه های مختلف بر او اثر گذاشت، هم در نویسندگی و هم در سلوک او به عنوان یک نویسنده. به خوبی بر اهمیت رسانه‌‎ها واقف بود و در زمان حیاتش شهرتی ورای شهرت معمول نویسنده‌ها داشت؛ بی‌اغراق در دنیای ادبیات برای خود یک سوپراستار بود! بخصوص بعد از دریافت جایزه نوبل، جالب اینکه ماجراجویی‌های او کار دستش داد و به خطر سقوط هواپیمایش چنان مجروح شد که نه تنها فرصت حضور در مراسم را از دست داد، بلکه جراحت های آن به عنوان دردی کهنه تا پایان عمر همراهش بود.

از آن نویسنده‌های بدقلق نبود که از عالم و آدم، فراری هستند؛ با دوربین میانه خوبی داشت و به همین خاطر عکس‌های زیادی از او برجای مانده است. چند گفتگوی طولانی هم با او انجام شده که در شناخت روش و منش او در زندگی و نویسندگی بسیار مفیدند.

حال این گفتگوها در کتاب «ارنست همینگوی، آخرین مصاحبه و دیگر گفتگوها» گردآوری و منتشر شده‌اند  که با ترجمه خوب هوشنگ جیرانی به همت نشر چشمه به بازار آمده است. کتاب حاضر  شامل چهار گفتگوی مهم و مفصلی است که همینگوی در طول زندگی خود انجام داده است. مدخل گفتگوها، مقدمه‌ای است به قلم هوشنگ جیرانی که در آن اشاره ای گذرا به زندگی و جایگاه همینگوی به عنوان بزرگترین نویسنده امریکایی  شده است. جیرانی مقدمه خود را با نقل قولی هوشمندانه از زبان ویل و آریل دورانت درباره همینگوی، آغاز می‌کند: «من هیچ نویسنده‌ای را مانند ارنست همینگوی نمی‌شناسم که در وجود او زندگی و ادبیات بدین گونه تنگاتنگ عجین شده باشد.» این احساسی است که هنگام خواندن این گفتگوها نیز به مخاطب دست می‌دهد.

نخستین مصاحبه این کتاب با عنوان «ارنست همینگوی، هنر داستان‌نویسی(شماره ۲۱)» معروف‌ترین گفتگویی‌ست که همینگوی انجام داده است، البته طولانی‌ترین آنها نیز هست. این گفتگو را جورج پلیمتون انجام داده و در نشریه پاریس ریوی یو  سال ۱۹۵۴ در منتشر شده است.

همینگوی روی این گفتگو که به صورت سوال و جواب تنظیم شده وسواس زیادی داشت و پس از چند نوبت حک و اصلاح متن در نهایت اجازه انتشار آن را داد. حاصل کار هم گفتگویی است خواندنی و پروپیمان که تاحد بسیار زیادی نشان دهنده احوال همینگوی به عنوان یک داستان نویس و دیدگاه‌ها و عادات او و همچنین نظراتش درباره نویسندگان مختلف است. در این گفتگو همینگوی از شیوه کار و زمانی که برای نوشتن صرف می‌کند، سخن گفته است؛ به کسانی اشاره کرده که آن ها را به لحاظ ادبی پیشکسوت خود می‌دانست؛ از خاطره‌هایش با دیگر نویسندگان حرف می زند؛ به شگردهای خود در داستان نویسی اشاره می‌کند و نهایتا به نقش امنیت مالی در کار نویسنده نیز می‌پردازد.

سه مصاحبه دیگر کتاب یه شیوه گزارش / گفتگو  تنظیم شده‌اند. اولی با عنوان «همینگوی در کوبا» که توسط رابرت مَنینگ به مناسبت موفقیت «پیرمرد و دریا» انجام شده و در سال ۱۹۵۴ در مجله آتلانتیک منتشر شده است. دومی تحت عنوان «سرزده رفتن به خانه همینگوی» توسط لیود لاکهارت انجام شده و در سال ۱۹۵۸ در هفته نامه استار  به چاپ رسیده است. سرانجام گفتگوی پایانی کتاب که همانا آخرین گفتگوی همینگوی پیش از مرگ او باشد، با عنوان «زندگی در بعدازظهر» توسط رابرت امِت جینا با انجام شده و در سال ۱۹۵۸ در اسکوائر به چاپ رسیده است.

حسن سه مصاحبه پایانی کتاب در این است که به گفتگو کننده مجال آن را داده آنچه در حین انجام مصاحبه شاهد بوده را نیز روایت کند. به همین خاطر جزئیات جالبی از زندگی ارنست همینگوی در کوبا، ملک خصوصی‌اش در هاوانا، خانه و زندگی‌اش، اتاقها، لوازم خانه، کتابها و خلاصه زندگی شخصی او و عاداتی که هنگام مطالعه و نوشتن داشته است؛ به خواننده ارائه می‌کند.

همینگوی در رهگذر این گفتگوها  به مراحل مختلف زندگی حرفه‌ای‌اش به عنوان خبرنگار و نویسنده می پردازد، از علائق خود در زندگی شخصی سخن گفته و به عشق، جنگ، شهرت، ماهیگیری و عاداتش هنگام نوشتن اشاره می کند. از جالب ترین بخشهای این گفتگو آنجاست که همینگوی از عدم تمایل برای صحبت کردن درباره نویسندگی سخن به میان آورد. او معتقد است از نویسنده‌ای که درباره نویسندگی اش حرف می زند چیزی از دست می‌رود! او یادآوری می کند که نویسندگان بزرگی چون شروود اندرسن و جیمز جویس که در جوانی با آنها نشست و برخاست داشت نیز معمولا درباره نویسندگی صحبت نمی‌کردند.