شاید در دنیای امروز با اینهمه روانشناسی های مختلف و پیشرفت های علمی شناختن شخصیت ادم ها از روی موهایشان همانقدر که مسخره به نظر برسد دور از ذهن هم نباشد. البته همانطور که تاثیر ماه تولد روی شخصیت افراد را نمیشود در نظر نگرفت و سالهاست که طالع بینی ماه تولد چیز معمول و جا افتاده ای شده است شناخت شخصیت آدم ها از روی مو هم روزی جاافتاده و شایع باشد!
موهای فرفری
کسانی که دارای اینگونه موها هستند، افرادی خلاق و روشنفکریاند که زیاد به قضاوتهای دیگران اهمیتی نمیدهند و به سبک خودشان زندگی میکنند. این افراد برنامههای بلندپروازانهای برای زندگیشان دارند و گمان میکنند موهایشان برگ برندهای برای جلب توجه دیگران هستند. البته گاهی کسانی که چنین شخصیتی دارند، بهطور طبیعی موهای فر ندارند و به دلیل آنکه ظاهرشان را با شخصیت درونیشان هماهنگ کنند، موهای خود را فر میکنند.
۲٫ موی چتری
این دسته از افراد دوست دارند توجه را به خود جلب کنند. مهم نیست موهای آنها بلند است یا کوتاه، اندازه موها هرچه که باشد، چتری کردن جلوی مو میتواند توجه دیگران را به سمت آنها هدایت کند، زیرا افراد خواسته یا ناخواسته با نگاه کردن به آنها به چشمهایشان خیره میشوند و برقراری ارتباط چشمی، دریچهای برای شروع یک ارتباط نزدیکتر است. این آدمها به زیبایی طبیعی معتقدند و از آشنایی با آدمهای تازه خوشحال میشوند. البته آنها این نظر را در مورد کسانی میدهند که چتریهای صاف دارند، نه کسانی که بهخاطر مدل موی کوتاهشان مجبورند موهای خود را در پیشانی بریزند.
۳٫ کچلهای مرتب
مردهایی که بیش از حد به موهایشان میرسند و در کنار موهای آراستهشان، کفش و لباسی آراسته هم دارند، میخواهند موقعیت و پایگاه اجتماعیشان را به رخ دیگران بکشند یا به خاطر شغلشان فخر بفروشند. بررسیها نشان میدهد، مردهایی که کممو یا نیمه طاس هستند اما معدود تارهای باقیمانده روی سر خود را با دقت و وسواس شانه میزنند، آدمهای خودخواهی هستند که به نگاه دیگران در مورد خودشان اهمیت زیادی میدهند. البته آنها این نظر را در مورد کسانی میدهند که به شکل افراطی به موهایشان میرسند، نه کسانی که تنها میخواهند آراسته و تمیز باشند.
۴٫ موی کوتاه
محققان میگویند صاحبان موهای کوتاه، آدمهای محافظهکاری هستند که میتوانند خودشان را با محیط اطرافشان تطبیق دهند. البته آنها معتقدند موهای بیش از حد کوتاه میتواند تمایل افراد به ورزش کردن یا کارهای نظامی را نشان دهد یا از بیماری فرد خبر دهد. چراکه در این سه گروه، افراد ترجیح میدهند موهایی کوتاه داشته باشند. پس اگر فردی با موهای کوتاه را دیدید، اول در شیوه زندگی و شرایطش به دنبال دلیل انتخاب این مدل بگردید و بعد برچسب محافظهکار بودن را روی او بچسبانید.
۵٫ موهای خاکستری
از نظر پژوهشگران نه تنها مدلهای مختلف مو، بلکه رنگ مو هم میتواند شخصیت افراد را پیشبینی کند و به ما در برقراری رابطه با آنها کمک کند. تحقیقات دیگری هم میگوید زنانی که بهطور طبیعی، موهایشان به سمت خاکستری شدن میرود، خودشان را همانطور که هستند قبول دارند. آنها از شخصیت و شیوه زندگیشان راضیاند و دوست دارند خود را به همان شکلی که هستند به دیگران نشان دهند. این آدمها روی تصمیمات و رفتارهایشان پرده نمیگذارند و از خودسانسوری بیزارند.
شخصیت درونی ، راز درون افراد ، مدل موی افراد
۶٫ موهای به هم ریخته
آدمهای بیخیالی که به آسانی ناراحت نمیشوند و تنشهای روزمره کمترین اثر را رویشان دارد، چنین موهایی دارند. البته بسیاری از کسانی که موهای به هم ریخته دارند، دوست دارند با مدهای عجیب و غریب روز پیش بروند. درست است که در چشم دیگران ممکن است خنده دار به نظر برسند، اما از طرف دیگر، جذاب و فریبنده هم هستند. از نگاه دیگر، آدمهای بیقیدی که برای هیچ چیز احترام قائل نیستند، معمولا موهایی ژولیده و کثیف دارند و آخرین باری که به ظاهر موهایشان رسیدهاند را به یاد نمیآورند. پژوهشگران میگویند، اگر آنها به بیماری یا مشکل خاصی مبتلا نباشند، احتمالا بهخاطر کاهلیشان چنین ظاهری را پیدا میکنند.
۷٫ مجعد
اینگونه افراد دوست دارند همیشه دوست داشتنی به نظر برسند. آنها هم از نظر خودشان و هم از نظر دیگران، افرادی زیبا و بیخیالی هستند که بودن در کنارشان سرگرم کننده و جذاب است. موهای مجعد مخصوص آدمهای مدرن است که دوست دارند بیهمتا به نظر برسند. صاحبان این موها در یک زمان دوست دارند کنترل همه چیز را به دست بگیرند و در همان زمان از اینکه همه چیز را رها کنند و بیخیال آن شوند هم نمیترسند. پس در ارتباط با آنها کمی محتاطتر عمل کنید تا قربانی تصمیمات ناگهانیشان نشوید.
۸٫ موهای صاف
موی صاف یعنی جدیت؛ آدمهایی که چنین موهایی دارند، در زندگیشان یک خط ثابت را انتخاب کرده و از این شاخه به آن شاخه پریدن پرهیز میکنند و یک شاخه را با جدیت ادامه میدهند. آنها دوست دارند همانطور که هستند به نظر برسند. چنین آدمهایی در کارشان هم متخصص هستند و از پس چالشهای زندگیشان به خوبی برمیآیند. این آدمها اگر مسئولیتی را قبول کنند، تمام تلاششان را برای انجام دادنش میکنند و شما میتوانید به متعهد بودنشان اطمینان داشته باشید.
۹٫ نیمه مصری(جلو بلند و پشت کوتاه)
اینگونه افراد، آدمهای ساده و بیشیله و پیلهای هستند که به نظر دیگران اهمیتی نمیدهندو نمیگذارند کسی در کارشان دخالت کند. زنانی که این مدل مو را انتخاب میکنند، در زندگی سبک و سیاق خود را در پیش میگیرند و نمیگذارند که وابستگی به دیگران، زندگیشان را نابود کند. آنها میتوانند در زندگی روی خطی که در نظر گرفتهاند حرکت کنند و با قدرت و استقلال عمل میکنند.
۱۰٫ موهای تیز تیزی (پر مانند)
موهای کوتاهی که این ظاهر را دارند، متعلق به آدمهای مدرنی هستند که نسبت به زندگی اشتیاق زیادی دارند و سرزندهاند. اینگونه افراد، آدمها با اعتماد به نفسی هستند و گاهی با رفتارهایشان دیگران را هیجان زده و متعجب میکنند. امروزه زنان زیادی موهایشان را به این شکل آرایش میکنند و انگار میخواهند از این طریق مدروز بودنشان را نشان دهند.
۱۱٫ موهای بلند
زنانی که چنین موهای دارند، شخصیتی آرام دارند، مودبند و البته تا حدودی عجیب و غریب به نظر میرسند. اما در کنار همه این صفات، آنها آدمهای مطیعی هستند که میگذارند دیگران در موردشان تصمیم بگیرند. موی بلند برای زنان در اغلب فرهنگها نشانه زیبایی است. به همین دلیل محققان میگویند زنان بالای ۴۰ سالی که موهایشان را بلند میکنند، دوست دارند جوانی از دست رفتهشان را به دست بیاورند و مثل قبل زیبا به نظر برسند. در واقع آنها میخواهند در مقابل پیری ایستادگی کنند.
خواجه نصرالدین طوسی یکی از سرشناس ترین و متنفذترین شخصیت های تاریخ جریان های فکری اسلامی می باشد. علوم دینی و عقلی را زیر نظر پدرش و منطق و حکمت طبیعی را نزد دایی اش آموخت. وی تحصیلاتش را در نیشابور به اتمام رساند و در آنجا به عنوان دانشمندی برجسته آوازه یافت.
در زندگی نامه خواجه نصیرالدین طوسی اینگونه آمده است که: خـواجه نصیر الدیـن طوسى، روز شنبه یازدهـم جمادى الاول سال ۵۹۷ هـ.ق در شهر طوس خراسان دیده به جهان گشـود نام او محمد، کنیه اش (ابو جعفر ) لقبش (نصیر الدین) (محقق طوسى) (استاد البشر) و شهرتـش (خـواجه) است.
آموخته ها خواجه نصرالدین طوسی
خواجه نصیر الدیـن ایام کودکى و جـوانى خود را در طوس خراسان گذراند، و دروس مقدماتى از قبیل خواندن و نوشتن، قرائت قرآن، قـواعد زبان عربـى و فارسى، معانى و بیان و مقدارى از علـوم منقـول از قبیل حدیث و … را نزد پدر روحانى خودش محمد بن حسن طـوسى فراگرفت در این ایام خواجه نصرالدین طوسی از مادرش در یادگیرى خواندن قرآن و متون فارسى استفاده مى کرد .خواجه بعد از طى دوره سطح عالى در نیشابـور و برای ادامه تحصیل به شهر رى و از آنجا به قم و بعد از مدتی راهى اصفهان شد، لیکن در اصفهان استادى که بتـواند از او استفاده نماید، نیافت بعد از اندک مدتى به عراق مهاجرت نمود در عراق علـم فقه را فراگرفته و در سال ۶۱۹ هـ ق، موفق به اخذ درجه اجتهاد و اجازه روایت از معین الدیـن گشت خواجه در عراق در درس اصـول فقه علامه حلى حاضر گشت، وى نیز متقـابلاً در درس حکمت خواجه شرکت مى نمود ایـن سنت حسنه تاکنون در حـوزه ها باقى است و استاد و شاگرد به فراخـور معلومات علمى یکـدیگر از هم استفاده مى کنند و نهایت تـواضع و فروتنـى را براى کسب علـم از خود نشان مى دهند.
خواجه نصرالدین طوسی سپـس در موصل نجوم و ریاضى را آموخت، به ایـن ترتیب خواجه نصرالدین طوسی نصیر دوران تحصیل خـود را پشت سر گذاشت و بعد از مدتها دورى از وطـن و خـانـواده قصـد عزیمت به خـراسـان کرد.
گفتار بزرگان در مورد خواجه نصرالدین طوسی
علامه حلى از شاگردان بر جسته خواجه که از بزرگترین علماى مذهب تشیع است درباره خصوصیات اخلاقى استادش مى گوید: خواجه بزرگوار در علوم عقلى و نقلى تصنیفات بسیار دارد و در علوم اسلامى بر طریقه مذهب شیعه کتاب ها نوشت او شریف ترین دانشمندى بود که من در عمرم دیدم.
(ابن فوطى) یکى از شاگردان حنبلى مذهب خواجه نصیر در خصوص اخلاق استادش مى نویسد: خواجه مردى فاضل و کریم الاخلاق و نیکو سیرت و فروتن بود و هیچگاه از درخواست کسى دلتنگ نمیشد و حاجتمندى را رد نمىکرد و برخورد او با همه با خوش رویى بود.
(ابن شاکر) یکى دیگر از مورخان اهل بیت است که اخلاق خواجه را چنین توصیف مى کند: خواجه بسیار نیکو صورت، خوش رو، کریم، سخى، بردبار، خوش معاشرت، زیرک و با فراست بود و یکى از سیاستمداران روزگار به شمار مى رفت.
(جرجى زیدان) درباره خواجه چنین مى نویسد: علم و حکمت به دست این ایرانى در دورترین نقطه هاى بلاد مغول رفت تو گویى نور تابان بود در تیره شامى.
برو کلمن آلمانى در کتاب تاریخ ادبیات راجع به قرن هفتم مى نویسد : مشهورترین علما و مؤلفین این عصر مطلقاً و بدون شک نصیر الدین طوسى است.
در کتاب تحفه الاحباب محدث قمى، صاحب مفاتیح الجنان، در مورد خواجه نصیر مى نویسد : نصیر المله و الدین، سلطان الحکماء و المتکلمین، فخر الشیعه و حجه الفرقه الناجیه استاد البشر و العقل الحادى عشر.
خصوصیات اخلاقی خواجه نصرالدین طوسی
خواجه نصرالدین طوسی را نمى توان یک دانشمند محصور در قلم و کتاب به شمار آورد او هرگز زندگى خویش را در مفاهیم و واژه ها خلاصه نکرد آنجا که پاى اخلاق و انسانیت به میان مىآمد، او ارزش هاى الهى و اسلامى را بر همه چیز ترجیح مىداد خواجه از زندان نفس و خود خواهى رها گشته بود زندانى که با علم و دانش نتوان از آن بیرون آمد بلکه رهایى از آن ایمان به خداوند متعال و تقوا و عمل صالح لازم دارد با وجود اینکه بیش از هفت قرن از عصر خواجه مى گذرد ولى هنوز سخن او، رفتار او و دانش او، زینت بخش مجالس و محافل اهل علم و دانش مى باشد.
فعالیت خواجه نصرالدین طوسی
چندى از فتح بغداد نگذشته بود، که هلاکو خواجه را به ساختن رصد خانه تشویق کرد هلاکو کلیه موقوفات را به خواجه نصرالدین طوسی واگذار کرد تا ۱۱۰ آنها را به مصرف رصد خانه برساند.
خواجه به امر هلاکو، مشاهیر، حکما و منجمان را به مراغه احضار کرد رصد خانه مراغه در سال ۶۵۶ ه. ق، آغاز و در سال ۶۷۲ ه. ق، به اتمام رسید در این رصد خانه از ابزار نجومى که از قلعه الموت و بغداد آورده بودند استفاده گردید خواجه توانست کتابخانه عظیمى در آنجا تأسیس کند تعداد کتب آن را بالغ بر چهار صد هزار جلد نوشته اند.
دوران بازگشت به میهن خواجه نصرالدین طوسی
خواجه در بین راه بازگشت به میهن از شهرهاى مختلف عبور کرد و به نیشابور رسید , نیشابور در آن زمان چند بار مورد هجوم قرار گرفته بود و شهر در دست مغولان بود.
خواجه بعد از نیشابور به طرف طوس زادگاه خویش ادامه مسیر داد و از آنحا خود را به قاین رساند تا بعد از سالها به دیدار مادر و خواهرش موفق شود مدتى در قاین اقامت کرده و به تقاضاى اهل شهر امام جماعت مسجد شهر را قبول و به مسائل دینى مردم رسیدگى کرد و اطلاعاتى نیز درباره قوم مغول به دست آورد.
خواجه نصرالدین طوسی در سال ۶۲۸ ه ق، در شهر قاین با دختر فخر الدین نقاش پیمان زناشویى بست و به این ترتیب دوره اى دیگر از زندگى پر فراز و نشیب خواجه آغاز گردید. بعد از چند ماه سکونت در شهر قاین از طرف محتشم قهستان به نام ناصر الدین که مردى فاضل و کریم و دوست دار فلاسفه بود دعوت به قلعه شد او به اتفاق همسرش به قلعه اسماعیلیان رهسپار گردید.
قلعه هاى اسماعیلیه بهترین و محکم ترین مکان در برابر حمله مغولها بود.
در این مدت که خواجه نصیر در قلعه قهستان بود بسیار مورد احترام و تکریم قرار مى گرفت و آزادانه به شهر قاین رفت و آمد داشته و به امور مردم رسیدگى مى نمود در همین زمان بود که به در خواست میزبان کتاب (طهاره الاعراق) ابن مسکویه را از عربى به فارسى ترجمه کرد و نام آن را اخلاق ناصرى (به نام میزبان خود) نهاد.
خواجه نصرالدین طوسی حدود ۲۶ سال در قلعه هاى اسماعیلیه به سر برد و در این مدت دست به تألیف و تحریر کتاب هاى متعددى زد از جمله شرح اشارات ابن سینا، اخلاق ناصرى، رساله معینیه، مطلوب المومنین، روضه القلوب، رساله تولى و تبرى و … خواجه در این دوره از زندگانى پر ماجراى خویش از کتابخانه هاى غنى اسماعیلیان بهره ها برد و به علت نبوغ فکرى و دانش و آلایش معروف و سرشناس گشت.
مغول بیشتر ممالک اسلامى را به اطاعت خود در آورده بود ولى اسماعیلیه و بنى عباس هنوز در قدرت بودند در حالى که سران مغول در فکر یورش به بغداد، مقر بنى عباس، بودند اسماعیلیه ظلم و ستم را از حد گذرانده و فساد آنقدر شدت پیدا کرده بود که کسى طاقت نداشت تا جایى که قاضى شمس الدین قزوینى که عالم و مورد اعتماد مردم قزوین بود از ستم فزون از حد اسماعیلیه به (قا آن )نوه چنگیز خان شکایت برده و طلب کمک نمود تا اینکه (قا آن) برادر کوچک خود هلاکو خان را مأمور سر کوبى قلعه هاى اسماعیلیه کرد. هلاکو خان در سال ۶۵۱ ه ق، با ۱۲۰۰۰ نفر روانه قهستان شد نماینده اى پیش (ناصر الدین) گسیل داشته و او را به قبول اطاعت از خود فرمان داد ناصر الدین که در این زمان پیر و ناتوان شده بود به نزد هلاکو رفت و تسلیم گردید هلاکو هم او را محترم شمرد و به حکومت شهر تون (فردوس کنونى) فرستاد با تسلیم شدن ناصر الدین عملا شکستى در جبهه اسماعلیه رخ داد و مغولان قلعه ها را یکى پس از دیگرى تسخیر کردند.
خواجه نصرالدین طوسی با اطلاع از این جریان دانست که هلاکو مرد خونریزى نیست چون که ناصر الدین را دولت دیگر بخشیده سپس هلاکو دو نماینده نزد (خورشاه) فرستاد و او را به تسلیم شدن خواند، خورشاه با مشورت و صلاح دید خواجه حاضر به قبول اطاعت شد خواجه مذاکراتى با هلاکو داشت و ضمن آن گفت پادشاه نباید از قلعه ها نگران باشد چونکه دلایل نجومى چنان نشان مى دهد که دولت اسماعیلیه در حال سقوط است پیش بینى خواجه درست بود روز شنبه اول ذیقعده سال ۶۵۴ ه ق، با تسلیم شدن خورشاه نقطه پایان بر حکومت اسماعیلیان در ایران گذاشته شد و از آن پس جز نامى از اسماعیلیان در تاریخ باقى نماند خان مغول خواجه را که در جلوگیرى از خونریزى و تسلیم شدن خورشاه نقش بسزایى داشت با احترام پذیرفت و از او تجلیل فراوانى نمود.
وفات خواجه نصرالدین طوسی
۱۸ ماه ذیحجه سال ۶۷۲ ه ق، آسمان بغداد رنگ دیگرى داشت گویى اتفاقى در شرف وقوع است که آرامش را از این شهر بگیرد و مردم را در عزا بنشاند.
با رحلت خواجه نصرالدین طوسی بغداد یکپارچه غرق ماتم شد و اشک ها چون سیلاب از گونه ها جارى گردید، با ارتحال خواجه جهان تشیع بزرگترین حامى خویش را در دستگاه حکومت از دست داد خواجه با احترام خاصى به سوى آستان مقدس امام کاظم (علیه السلام) تشییع و در جوار آن امام همام به خاک سپرده شد.
اساتید خواجه نصرالدین طوسی
خواجه نصیر الدین از محضر اساتیدی که از محضرشان بهره مند گردیده است عبارتند از:
۱ از محضر دایى بزرگوارش (نور الدین على بن محمد شیعى) .
۲ از محضر ریاضى دان معروف آن زمان (محمد حاسب) کسب فیض نموده است.
۳ آخرین استادى که خواجه در طوس پیش او تلمذ نمود (عبدالله بن حمزه) دایى پدرش بوده است.
۴ _ درس خارج فقه و حدیث و رجال را در محضر امام سراج الدین کسب علم نمود.
۵_ فرید الدین داماد نیشابورى دانشمند بزرگ آن عصر بود که خواجه در حضور این استاد اشارات ابن سینا را آموخت.
۶ کتاب قانون ابن سینا را از قطب الدین فرا گرفته و در نهایت از محضر عارف نامور شیخ عطار نیشابورى بهره مند گردید.
۷ ابو السادات اسعد بن عبد القادر.
۸ _ خواجه نصیر علم فقه را از محضر (معین الدین سالم) فرا گرفته است.
۹ در موصل از محضر (کمال الدین موصلى) نجوم و ریاضى را آموخت.
شاگردان خواجه نصرالدین طوسی
شاگردان بسیاری از محضر خواجه کسب علم نموده اند که معروف ترین آنان را می توان : علامه حلی و ابن فوطى یکى از شاگردان حنبلى مذهب را نام برد.
آثار خواجه نصیرالدین طوسی
آثار علمى و قلمى فراوانى از خواجه به یادگار مانده که به برخى از آنها اشاره مى گردد.
۱ تجرید العقاید
۲ شرح اشارت بو على سینا
۳ قواعد العقاید
۴ اخلاق ناصرى
۵ آغاز و انجام
۶ تحریر مجسطى
۷ تحریر اقلیدس
۸ تجرید المنطق
۹ اساس الاقتباس
۱۰ ذیج ایلخانى
۱۱ آداب البحث
۱۲ آداب المتعلمین
۱۳ روضه القلوب
۱۴ اثبات بقاء نفس
۱۵ تجرید الهندسه
۱۶ اثبات جوهر
۱۷ جامع الحساب
۱۸ اثبات عقل
۱۹ جام گیتى نما
۲۰ اثبات واجب الوجود
۲۱ الجبر و الاختیار
۲۲ استخراج تقویم
۲۳ خلافت نامه
۲۴ اختیارات نجوم
۲۵ رساله در کلیات طب
۲۶ ایام و لیالى
۲۷ علم المثلث
۲۸ الاعتقادات
۲۹ شرح اصول کافى
وی در سال ۱۳۵۸ با انصراف از رشته دامپزشکی، به جمع دانشجویان علوم اجتماعی پیوست. قیصر امین پور مجدداً در سال ۱۳۶۳ تغییر رشته داد و تحصیلات خود را در رشته زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران دنبال کرد و در بهمن ماه سال ۱۳۷۶ با دریافت مدرک دکترای زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران فارغ التحصیل شد.
فعالیت هنری خود را از حوزه اندیشه و هنر اسلامی در سال ۱۳۵۸ آغاز کرد .
سال ۱۳۶۷:
سردبیر مجله سروش نوجوان شدو از همین سال در دانشگاه الزهرا و دانشگاه تهران به تدریس اشتغال داشت.
سال ۱۳۸۲:
به عنوان عضو فرهنگستان ادب و زبان فارسی انتخاب شد.
سال ۱۳۶۳:
در سال ۶۳ اولین مجموعه شعرش را با عنوان “تنفس صبح” که بخش عمده آن غزل بود و حدود بیست قطعه شعر آزاد؛ از سوى انتشارات حوزه هنرى منتشر کرد و در همین سال دومین مجموعه شعرش “در کوچه آفتاب” را به بازار فرستاد.
سال ۱۳۶۶:
در سال ۱۳۶۶ به همراه دوستان نویسنده و شاعرش، بیوک ملکی و فریدون عموزاده خلیلی، نشریه سروش نوجوان را طراحی و منتشر کرد.
سال ۱۳۶۷:
از سال ۱۳۶۷ امین پور تدریس در دانشگاه الزهرا را آغاز کرد و دبیری بخش ادبیات فصلنامه هنر و مسؤولیت در دفتر شعر جوان را به کارهای خود ضمیمه کرد.
سال ۱۳۶۸:
وی برنده تندیس مرغ آمین ۱۳۶۸، برنده تندیس ماه طلایی (برگزیده شعر کودک و نوجوان ۲۰ سال انقلاب) است.
سال ۱۳۶۹:
سال ۶۹ برگزیده دو دفتر تنفس صبح و در کوچه آفتاب با عنوان »گزیده دو دفتر شعر« از سوى انتشارات سروش از وى منتشر شد. »
“آینه هاى ناگهان” تحول کیفى و کمى امین پور را بازتاب مى دهد.
دکتر قیصر امین پور در سال ۱۳۸۲ علی رغم تمایلش از سردبیری سروش نوجوان استعفا داد و ضمن عضویت در فرهنگستان زبان و ادبیات فارسى؛ در دانشگاه تهران و الزهرا به تدریس کارهاى پژوهشى مشغول شد.
ویژگی سخن
از نیمه ی دوم دهه شصت بود که قیصر امین پور به ثبات زبان و اندیشه در شعرش دست یافت. هر چند جامعه ادبی او را به عنوان یک ادیب آکادمیک و استاد دانشگاه می شناسد ولی حوزه ادبیات کودکان و نوجوانان هنوز قیصر را از آن خود می داند. دو دفتر “به قول پرستو” و “مثل چشمه- مثل رود” آوازه خوبی دارند.
قالب های مورد علاقه امین پور عبارتند از:
چهارپاره
غزل
دو بیتی
قالب نیمایی
مثنوی
ویژگی های شعری
مضمون بکر
هوشیاری و دقت نظر امین پور از او شاعری مضمون یاب و نکته پرداز ساخته است. مضمون یابی و نکته پردازی او از نوعی نیست که وی را از واقعیت ها دور ساخته و نازک اندیشی های معما گونه را به ذهن و زبانش راه دهد. (مثل شاعران سبک هندی)
اندیشه های نو
یک تفکر سنتی در این مورد بر این باور است که هر چه بوده، گذشتگان و دیگران سروده و نوشته اند. پس آنچه سروده و نوشته می شود، تازگی و طراوت ندارد و دست کم تفسیری از آثار آنان است. اما پاسخی دیگر هست که می گوید: همه چیز را همگان دانند و همگان هنوز و به خلق و کشف مدام هنری باور دارند.
زبان امروزی
امین پور در شعرهایش می کوشد از زبان امروزی در نهایت سلاست و روانی استفاده کند و رعایت کامل قوانین بکار گرفتن فرهنگ کنایات و اصلاحات به جمعیت زبان او کمک می کند. او در شعر “بال های کودکی” بیش از هر شعری فرهنگ زبانی توده مردم را وارد کرده است.
وزن
یکی از راههای ارتباط با کودکان و نوجوانان در شعر استفاده از وزن ریتمیک و واژه های موزون و خوش آهنگ است و امین پور از این اوزان و نیز دیگر اوزان برای عام در شعرهایش به تنوع استفاده کرده است.
مرگ
وی پس از تصادفی در سال ۱۳۷۸ همواره از بیماریهای مختلف رنج میبرد و حتی دست کم دو عمل جراحی قلب و پیوند کلیه را پشت سر گذاشته بود و در نهایت حدود ساعت ۳ بامداد سهشنبه ۸ آبان ۱۳۸۶ در بیمارستان دی درگذشت. پیکر این شاعر در زادگاهش گتوند و در کنار مقبرهٔ شهدای گمنام این شهرستان به خاک سپرده شد.
آثار
تنفس صبح
در کوچه آفتاب
مثل چشمه ، مثل رود
ظهر روز دهم
آینه های ناگهان
گلها همه آفتابگردانند
گزینه اشعار « مروارید »
بی بال پریدن
طوفان در پرانتز
به قول پرستو « مجموعه شعر نوجوان »
سنت و نو آوری در شعر معاصر
نمونه اشعار:
حسرت همیشگی:
حرف های ما هنوز ناتمام…
تا نگاه می کنی:
وقت رفتن است
باز هم همان حکایت همیشگی
پیش از آنکه با خبر شوی
لحظه عزیمت تو ناگزیر می شود
آی…
ای دریغ و حسرت همیشگی
ناگهان
چقدر زود
دیر می شود…
در سال ۷۵۸ شمسی، در شهر کاشان پسری زاده شد که نام او را جمشید نهادند. پسری که بعدها ریاضی دانی برجسته، اختر شناس و شمارشگری زبردست شد.
نام کامل او عبارت است از جمشید بن مسعود بن محمود طبیب کاشانی ملقب به غیاثالدین که در غرب به الکاشی (al-kashi) مشهور است.
غیاثالدین جمشید کاشانی هر چند فیزیکدان بود ، ولی علاقه ی اصلیاش متوجه ریاضیات و اخترشناسی بود.
دوران کودکی و جوانی وی درست همزمان با اوج یورشهای وحشیانه ی تیمور به ایران بود. با وجود این، جمشید در همین شرایط نیز هرگز از آموختن غافل نشد. پدرش مسعود، پزشک بود اما از علوم دیگر نیز بهره ی بسیار داشت.
نخستین فعالیت علمی غیاث الدین جمشید که از تاریخ دقیق آن آگاهیم، رصد خسوف در ۱۲ ذیحجه ی ۸۰۸ قمری، برابر با دوم ژوئن ۱۴۰۶ میلادی در کاشان است. غیاثالدین نخستین اثر علمی خود را در همین شهر و در ۲۱ رمضان ۸۰۹ قمری مطابق با اول مارس ۱۴۰۷ میلادی، یعنی ۲ سال پس از مرگ تیمور و فرونشستن فتنه ی او، نوشت.
رفتن به سمرقند
چهار سال بعد در ۸۱۳ قمری هنوز در کاشان بود و رساله ی مختصری به فارسی درباره ی کیهانشناسی (علم هیئت) نوشت. در ۸۱۶ قمری کتاب نجومی مهم خود «زیج خاقانی» را به فارسی نوشت و به اُلُغْ بیگ، فرزند شاهرخ و نوه ی تیمور، که در سمرقند به سر میبرد، هدیه کرد. کاشانی امید داشت که با حمایت الغ بیگ بتواند با آسودگی بیشتر پژوهشهای علمی خود را ادامه دهد.
پس از دوره ی طولانی بینوایی و سرگردانی، سرانجام در سایه ی حمایت سلطان الغبیگ، که خود دانشمند بزرگی بود، موقعیت شغلی مطمئنی در سمرقند بهدستآورد.
کاشانی به احتمال قوی در ۸۲۴ قمری به همراه معینالدین کاشانی (همکار غیاثالدین در کاشان و سمرقند) از کاشان به سمرقند رفت و چنانکه خود در نامههایش کم و بیش اشاره کرده، در پیریزی رصدخانه ی سمرقند نقش اصلی را ایفا نمود. از همان آغازِ کار، وی را به ریاست آنجا برگزیدند و تا پایان عمر به نسبت کوتاه خود در همین مقام بود.
درگذشت
غیاث الدین جمشید کاشانی صبح روز چهارشنبه ۱۹ رمضان ۸۳۲ قمری برابر با ۲۲ ژوئن ۱۴۲۹ میلادی بیرون شهر سمرقند و در محل رصدخانه کشته شد.
امین احمد رازی در کتاب تذکره ی هفت اقلیم میگوید که چون کاشانی چنانکه باید و شاید آداب حضور در دربار را رعایت نمیکرد، الغ بیگ فرمان به قتل او داد. البته بنا به نقلی به او تهمت سوء قصد به جان الغ بیگ (حاکم سمرقند) زدند و او پیش الغ بیگ مغضوب گردید و در آخر به دست داروغه ی سمرقند و فرمان وزیر سمرقند کشته شد.
غیاث الدین در طول عمر کوتاه خود آلات رصدی دقیقی اختراع کرد و از حدود ۸۰۸ (۱۴۰۶) تا پایان عمرش ۸۳۲ (۱۴۲۹) فعالیت علمی داشت و در دوران فعالیت علمیاش کتابهای گوناگونی در زمینه ی ریاضیات و نجوم نگاشت.
برخی از نوآوریهای غیاث الدین جمشید
اختراع کسرهای دهگانی (اعشاری). گرچه کاشانی نخستین به کار برنده این کسرها نیست، اما بیتردید رواج این کسرها را به او مدیونیم.
دستهبندی معادلات درجه اول تا چهارم و حل عددی معادلات درجه چهارم و بالاتر
محاسبه عدد پی. کاشانی در الرساله المُحیطیه (ص ۲۸)، عدد پی را با دقتی که تا ۱۵۰ سال پس از وی بینظیر ماند محاسبه کردهاست.
تکمیل و تصحیح روشهای قدیمی انجام چهار عمل اصلی و اختراع روشهای جدیدی برای آنها. در واقع، کاشانی را باید مخترع روشهای کنونی انجام چهار عمل اصلی حساب (به ویژه ضرب و تقسیم) دانست.
اختراع روش کنونی پیدا کردن ریشه ی n اُم عدد دلخواه. روش کاشانی در اصل همان روشی است که صدها سال بعد توسط پائولو روفینی (ریاضیدان ایتالیایی، ۱۷۶۵–۱۸۲۲میلادی) و ویلیام جُرج هارنر (ریاضیدان انگلیسی، ۱۷۸۶–۱۸۳۷میلادی)، باردیگر اختراع شد.
اختراع روش کنونی پیدا کردن جذر (ریشه ی دوم)
ساخت یک ابزار رصدی. کاشانی ابزار رصدی جالبی اختراع کرد و آن را طَبَقُ المَناطِق نامید. رسالهای نیز به نام نزْهَهُالحدایق درباره ی چگونگی کار با آن نوشت.
محاسبه جیب (سینوس) یک درجه. کاشانی در رساله ی وَتَر و جِیب مقداری برای جِیبِ یک درجه (˚sin ۱) به دست آورده که اگر آن را بر ۶۰ تقسیم کنیم، حاصل آن تا ۱۷ رقم اعشاری با مقدار واقعی سینوس یک درجه موافق است.
نظرات دانشمندان معاصر درباره غیاث الدین جمشید
پاول لوکی، پژوهشگر برجسته ی آلمانی
“پس از پژوهش درباره ی برخی آثار کاشانی، که خوشبختانه بیشتر آنها در کتابخانههای شرق و غرب موجود است، او را ریاضیدانی هوشمند، مخترع، نَقّاد و صاحب افکار عمیق یافتم. کاشانی از آثار ریاضیدانان پیش از خود آگاه و بویژه در فن محاسبه و به کار بستن روشهای تقریبی بسیار آگاه و چیرهدست بودهاست. اگر رساله ی محیطیه او به دست ریاضیدانان غربی معاصر وی رسیده بود، از آن پس مردم مغرب زمین از بعضی منازعات و تألیفات مبتذل درباره ی اندازهگیری دایره (محاسبه ی عدد پی) بینیاز میشدند. اگر نظریه ی واضح و روش علمی وی در مورد شناساندن کسرهای اعشاری انتشار یافته بود، فرانسوا وییتْ، اِستِوِن، و بورگی ناچار نمیشدند که یک قرن و نیم پس از کاشانی نیروی فکری و عملی خود را برای از نو یافتن این کسرها به کار اندازند.”
اِدوارد اِستوارت کنِدی، پژوهشگر برجسته ی آمریکایی
“پیش از هر چیز باید گفت که کاشانی حاسبی زبردست بود و در این فن مهارت شگفتانگیزی داشت؛ و شاهد این مدعا این است که وی با اعداد شصتگانی خالص به آسانی و روانی حساب میکرد. کسرهای اعشاری را اختراع نمود، روش تکراری را در حساب به طور کامل و پیگیر به کار میبست. با چیرهدستی مراحل محاسبه را طوری تنظیم مینمود که بتواند حداکثر مقدار خطا را پیشبینی کند و در هر جا درستی اعمال را امتحان میکرد.”
آدُلف یوشکویچ، پژوهشگر مشهور روسیه
“مفتاح الحساب کتابی درسی، درباره ی ریاضیات مقدماتی است که استادانه تألیف شده و مؤلف آنچه را که طبقات مختلف خوانندگان کتاب بدان نیاز داشتهاند، در نظر گرفتهاست. این کتاب از حیث فراوانی و گوناگونی مواد و مطالب و روانی بیان تقریباً در همه ی آثار ریاضی سدههای میانه یگانهاست.”
آثار غیاث الدین جمشید کاشانی
سُلّمُ السَماء (نردبان آسمان) یا رساله ی کمالیه به عربی. کاشانی در این رساله از قطر زمین، قطر خورشید، ماه، سیارات، و ستارگان و فاصله ی آنها از زمین سخن گفتهاست.
مختصر در علم هیئت به فارسی. وی در این رساله درباره ی مدارهای ماه، خورشید، ستارگان، و سیارهها و چگونگی حرکت آنها سخن گفتهاست.
زیج خاقانی فی تکمیل الزیج الایلخانی به فارسی. این کتاب یکی از آثار مهم نجومی کاشانی به شمار میرود.
رساله در شرح آلات رَصَد’ به فارسی.
نُزْهَهُ الحَدایق به عربی: در این رساله به شرح دو ابزاری که خود اختراع کرده بود، میپردازد. دستگاهی به نام طبق المناطق (طولیاب سیارهای) که با این دستگاه میتوان محل ماه و خورشید و پنج سیاره ی شناخته شده تا آن زمان و نیز فاصله ی هر یک از آنها را تا زمین، و برخی پارامترهای سیارهای دیگر را به دست آورد. از دستگاه دیگر برای اجرای درونیابی خطی استفاده میکرد.
ذِیلِ نزهه الحدایق.
مفتاح الحساب: مفتاح الحساب بیتردید مهمترین، مفصلترین و برجستهترین کتابِ ریاضیات عملی در دوره اسلامی بشمار میآید.
الرِسالهُ المُحیطیه به عربی. وی در این رساله نسبت محیط دایره به قطر آن، یعنی عدد پی را به دست آوردهاست.
وَتَر و جَیب. کاشانی این رساله ی را درباره ی چگونگی محاسبه ی جَیب (سینوس) زاویه یک درجه نوشتهاست.
تَلْخیصُ المِفْتاح به عربی. این رساله، چنانکه از نامش پیداست گزیده ی مفتاح الحساب کاشانی است.
رئیس علی فرزند رئیس محمد در سال ۱۲۶۱ ش در روستای دلوار از توابع تنگستان به دنیا آمد. او در عصر مشروطیت ، جوانی ۲۴ ساله ، بلند همت، شجاع، در صدق و صفا کم مانند و در حب وطن و توکل به خدا ، ضرب المثل بود. اگرچه سواد و معلومات کافی نداشت، اما پاکی و سرشت و صفات حمیده او زبانزد اطرافیان بود.
رئیس علی بعد از این که قوای اشغالگر انگلیس، بوشهر را به تصرف خود درآوردند، با شجاعتی وصف ناپذیر به مقابله با تجاوزگران پرداخت و شکستهای سنگینی بر آنان وارد کرد.
پس از اشغال بوشهر در رمضان سال ۱۳۳۳ ق، نیروهای انگلیسی قصد تصرف دلوار را می کنند. محلی که پیش از آن، چند بار سربازان انگلیسی به آنجا یورش برده و هر بار طعم تلخ شکست را چشیده بودند.
رئیس علی همراه با یاران خود، علیه اشغالگران وارد نبرد شده و نیروهای متجاوز را که قریب به پنج هزار نفر بودند، تار و مار می کند.
قیام مردم تنگستان، بر روی هم هفت سال به طول انجامید و در این مدت، دلیران تنگستان، دو هدف عمده را دنبال می کردند:
پاسداری از بوشهر، دشتستان و تنگستان به عنوان منطقه سکونت خود
جلوگیری از نفوذ قوای بیگانه به درون سرزمین ایران و دفاع از استقلال وطن
با کودتای ضد انقلابی لیاخوف روسی علیه مشروطهخواهان در هزار و سیصدو بیست و شش هجری قمری و بمباران مجلس شورای ملی و استقرار دیکتاتوری محمدعلی شاه قاجار، رئیس علی به همراه سیدمرتضی علمالهدی اهرمی به مبارزه علیه استبداد صغیر پرداخت.
در سال هزار و سیصد و بیست و هفت هجری قمری با کمک تفنگچی تنگستانی، بوشهر را از عناصر مستبد وابسته به دربار محمد علی شاه، پاک کرد و اداره گمرک و انتظامات و دیگر ادارات را تسخیر کرد. این کار دلیران تنگستان، بر انگلیسیها که اداره گمرک را در اجاره داشتند، گران آمد و آنان برای تضعیف مشروطهخواهان و استمرار سلطه بر حیات اقتصادی و سیاسی جنوب ایران، به جنگ با دلیران تنگستانی پرداختند و در این راه از دیگر خوانین جنوب ایران یاری جستند.
جنگ میان رئیس علی و دلیران تنگستان از یک سو و انگلیسیها و خوانین متحد آنان از سوی دیگر به طور پیاپی و پراکنده تا شوال هزار و سیصد و سی و سه ه.ق ادامه یافت و انگلیسیها نتوانستند بر رئیس علی و یارانش تفوق یابند.
سرانجام در گیرودار حمله انگلیسیها به بوشهر در دوازدهم شهریور ۱۲۹۴ ش هنگامی که رئیس علی در محلی به نام «تنگک صفر» قصد شبیخون به قوای انگلیسیها را داشت، از پشت مورد هدف گلوله یکی از همراهان خائن قرار گرفت و در دم به شهادت رسید.
آسیب اصلی نهضت تنگستان
یکی از غمانگیزترین مسائلی که اغلب نهضتهای آزادیخواه و رهاییبخش، چه در مواجهه با استعمارگران خارجی و چه در برابر استبدادگران داخلی به آن دچار بودهاند، خیانت برخی افراد یا گروههای خودی به رهبران قیامها بوده است که در نتیجه آن، روند حرکت و فرجام نهضت، دچار اشکال و درنهایت اضمحلال شد. در این قیامها، یکی از دلایل شکست، خیانت از درون و خنجر زدن از پشت، توسط خائنین وطنفروش بوده است.
روز ملی مبارزه با استعمار
در ایران روز شهادت رئیس علی دلواری از سال ۸۹ به نام «روز مبارزه با استعمار انگلیس» نامگذاری شده است.
موزه رئیسعلی دلواری
خانه رئیس علی دلواری، در جنوب شرقی شهر دلوار در استان بوشهر قرار دارد. این خانه که از آثار اواخر دوره قاجاریه است، توسط بازماندگان رئیس علی دلواری به سازمان میراث فرهنگی هدیه شده است و هم اکنون به عنوان موزه از آن بازدید به عمل می آید. این موزه در ۴۵ کیلومتری شهر بوشهر قرار دارد.
آرامگاه رئیس علی دلواری
پیکر او ابتدا در نزدیکی حرم امامزادهای در روستای «کله بند» به خاک سپرده شد؛ اما به موجب وصیت خود رئیس علی، پس از انتقال، پیکر او را در جوار حرم علی بن ابیطالب در وادیالسلام، دفن کردند.
فرزندان رئیس علی
رئیس علی چهار زن اختیار کرد که فقط از آخرین همسر خود (مدینه دختر صفر از اهالی دلوار) صاحب فرزندی بنام عبدالحسین (بهادر شهیدی) شد. نوههای رئیس علی از بهادر، سه نفر بنامهای غلامحسین، فرنگیس و گلاندام میباشند که هیچکدام در قید حیات نیستند. گلاندام شهیدی آخرین نوه زنده رئیس علی بود که در خرداد ماه ۱۳۹۴ بدرود حیات گفت.
همرزمان رئیس علی دلواری
از همرزمانی که دوش بدوش او جنگیدند و پس از کشته شدن وی نیز مبارزات خود را ادامه دادند:
جورج کلونی که به تازگی ۵۷ ساله شده است، نخستین بار در ۱۷ سالگی با یک کار تلویزیونی وارد دنیای بازیگری شد،
نزدیک به دو دهه بعد با یک سریال طولانیمدت (از ۱۹۹۴ تا ۱۹۹۹) بهنام ER جایگاهش را در این حرفه تثبیت کرد.
ER برایش سه نامزدی گلدنگلوب و دو نامزدی امی را بههمراه داشت و کلونی از همین سریال کمکم به بازی در نقشهای اصلی سینمایی در اواخر دههی ۹۰ کوچ کرد. او که به تازگی ۵۷ ساله شده است،
نخستین بار در ۱۷ سالگی با یک کار تلویزیونی وارد دنیای بازیگری شد،
نزدیک به دو دهه بعد با یک سریال طولانیمدت (از ۱۹۹۴ تا ۱۹۹۹) بهنام ER جایگاهش را در این حرفه تثبیت کرد.
ER برایش سه نامزدی گلدنگلوب و دو نامزدی امی را بههمراه داشت .
کلونی از همین سریال کمکم به بازی در نقشهای اصلی سینمایی در اواخر دههی ۹۰ کوچ کرد.
همکاری با استیون سودربرگ در فیلم «خارج از دید» (۱۹۹۸) آغاز راه دراز همکاری این دو بود تا سه سال بعد «یازده یار اوشن» (۲۰۰۱) موفقیت تجاری برای سودربرگ و شهرتی عظیم برای کلونی را به همراه داشته باشد.
کلونی که در سال ۲۰۰۱ برای فیلم این موفقیت و شهرت باعث شد تا کلونی سال بعد با اعتمادبهنفسی بالا پشت دوربین کارگردانی بایستد و نخستین فیلم بلندش را کارگردانی کند.
البته جورج کلونی پیش از «یازده یار اوشن» بهخاطر بازی در فیلم «ای برادر، کجایی؟» (۲۰۰۰) برادران کوئن، جایزهی گلدنگلوب برای بهترین بازیگر مرد کمدی/موزیکال را بهدست آورده بود.
ورود او به دنیای جوایز آکادمی بسیار شگفتانگیز بود، او که پیشتر هرگز نامزد اسکار نشده بود، در سال ۲۰۰۶ ناگهان در سه رشته نامزد این جایزه شد:
بهترین فیلمنامه و کارگردانی برای فیلم «شب بهخیر و موفق باشید» و بهترین بازیگر مکمل مرد برای فیلم سیاسی «سیریانا» که این آخری را تبدیل به جایزه کرد.
کلونی در مقام تهیهکننده یک فیلم سیاسی دیگر بهنام «آرگو» (۲۰۱۲)، یک جایزهی اسکار بهترین فیلم هم به کلکسیون جوایزش افزود،
اما در مقام بازیگر نتوانسته تا امروز به این جایزه برسد اگرچه سه بار برای فیلمهای «مایکل کلیتون» (۲۰۰۷)، «بالا در آسمان» (۲۰۰۹) و «فرزندان» (۲۰۱۱) نامزد اسکار بهترین بازیگر اصلی مرد شده است.
او یک نامزدی اسکار فیلمنامهنویسی اقتباسی هم برای فیلم «نیمهی ماه مارس» (۲۰۱۱) در کارنامه دارد.
در سال ۲۰۰۹ مجلهی «تایم» جورج کلونی را در میان یکی از صد شخصیت تأثیرگذار سال معرفی کرد.
او علاوه بر سینما در دنیای واقعی نیز همواره رابطهی مستحکمی با سیاست دارد و در سال ۲۰۰۸ بهعنوان سفیر صلح سازمان ملل متحد برگزیده شد.
اقدامات بشردوستانهاش در قبال جنگ دارفور، زمینلرزهی هائیتی، سونامی سال ۲۰۰۴ و قربانیان ۱۱ سپتامبر از او شخصیتی محبوب و ماندگار ساخته است.
کلونی تا بهامروز در ۴۵ فیلم سینمایی و ۲۴ سریال بازی کرده، تهیهکنندهی ۴۰ فیلم و پنج سریال، کارگردان هفت فیلم و دو سریال و نویسندهی پنج فیلم بوده است و ۹۰ جایزه برده و نامزد ۱۹۸ جایزهی دیگر شده است.
از فیلم «فرزندان» او در میان آثار برتر الکساندر پین و از «یازده یار اوشن» در میان آثار استیون سودربرگ سخن گفتیم؛
حالا چهار فیلم برتر دیگر او را با هم مرور میکنیم:
ای برادر، کجایی؟ (O Brother, Where Art Thou?) (۲۰۰۰)
کلونی در این فیلم ماجراجویانه، کمدی و جنایی با برادران کوئن همکاری کرد.
داستان فیلم در سال ۱۹۳۷ در منطقهی میسیسیپی میگذرد و کلونی در نقش یکی از سه متهمی بازی میکند که از چنگ پلیس گریختهاند تا پولی را که یولیسس (کلونی) در جایی مخفی کرده پیدا کنند .
جوئل کوئن برای دیدار با جورج کلونی به آریزونا رفت و به او پیشنهاد بازی در این فیلم را داد و کلونی بدون اینکه فیلمنامه را بخواند پذیرفت،
چراکه او تمام کارهای برادران کوئن را دوست داشت.
کلونی برای این فیلم برندهی جایزهی گلدنگلوب بهترین بازیگر نقش مر در فیلمهای کمدی / موزیکال شد.
سیریانا (Syriana) (۲۰۰۵)
در این درام هیجانانگیز سیاسی ساختهی استیون گیگان، علاوه بر بازی نقش مدیر اجرایی تولید را هم بهعهده گرفت.
فیلم بهروابط پیچیدهی نفت و سیاست میپردازد.
کلونی نقش یک مأمور سیآیای را بهنام باب بارنز بازی میکند که درگیر ماجرای منافع اقتصادی امریکا در منابع نفتی خاورمیانه میشود.
او توانست برای بازی در این فیلم تنها اسکار بازیگریاش را تصاحب کند.
در ابتدا به هریسون فورد بازی در این نقش پیشنهاد شده بود که نپذیرفت و البته بعدها پشیمان شد!
نیمهی ماه مارس (The Ides of March) (۲۰۱۱)
یک درام هیجانانگیز سیاسی دیگر و باز هم جورج کلونی؛
این بار نهتنها در لباس بازیگر، بلکه در قامت کارگردان و نویسنده.
فیلم افتتاحیهی شصتوهشتمین جشنوارهی ونیز از بازی رایان گاسلینگ در کنار کلونی سود میبرد.
کلونی در این فیلم در نقش «مایک موریس» فرماندار ایالت پنسیلوانیا و کاندیدای دموکرات انتخابات ریاستجمهوری امریکا بازی کرده است.
کلونی این فیلم را از نمایشنامهای به اسم «فاراگوت نورث» اثر بو ویلیمن اقتباس کرد که در برادوی اجرا شده بود.
کلونی برای این فیلم نامزد فیلمنامهی اقتباسی در اسکار و بفتا، و بهترین فیلمنامه، کارگردانی و فیلم در گلدنگلوب شد.
بالا در آسمان (Up in the Air) (۲۰۰۹)
یک درام عاشقانه بهکارگردانی جیسن رایتمن براساس رمانی به همین نام. جورج کلونی در این فیلم شغل عجیبی دارد.
مردی بهنام «رایان بینگام» که به سرتاسر ایالات متحده سفر میکند تا به کارمندان شرکتهای مختلف اخراجشان را اعلام کند
تخصص او جلوگیری از لطمه دیدن فرد هنگام شنیدن خبر اخراج است.
رایتمن درخصوص انتخاب کلونی میگوید: «وقتی شما قرار است فیلمی بسازید که یک نفر شغلش اخراج کردن دیگران است و شما باید همچنان او را دوست داشته باشید، بازیگر این نقش باید حتما اغواگر باشد و درمیان بازیگران زنده هیچ بازیگری بهاندازه ی کلونی اغواگر نیست.
لئوناردو دی سر پیرو دا وینچی، که از او بهصورت مختصر با نام لئوناردو داوینچی یاد میشود، زادهی ۱۵ آوریل ۱۴۵۲ میلادی در روستای وینچی، واقع در فلورانس (مرکز کنونی منطقه توسکانی در ایتالیا) است. هوش و استعداد داوینچی از او فردی ساخت تا در رشتههای نقاشی، مجسمهسازی، معماری، موسیقی، پیکرشناسی، زمینشناسی، نقشهکشی و گیاهشناسی، به موفقیتهای چشمگیری دست پیدا کند. بهسبب تبحر و سبکِ خاصِ داوینچی در علوم و فنون مختلف، از او به عنوان نمونهی بارز یک مرد رنسانسی یاد میشود. بسیاری از صاحبنظران عقیده دارند که وی مبتکرترین فردی بوده که تاریخ تا به حال به خود دیده است.
سبکِ خاصِ داوینچی در انجامِ کارهایش و همچنین طرحهای مبتکرانهای که وی از توپهای بخار، خودروهای پرنده، هواپیما، ادوات زرهی، ادوات جنگی و… ترسیم کرده، او را از جنبهی خلاقیت، به شهرتی جهانی رسانده است. علاوه بر موارد فوق، داوینچی در بخشِ هنر و نقاشی نیز آثار بسیار مشهوری از خود بر جای گذاشته است که از مهمترین و شناختهشدهترینِ آنها میتوان به تابلوهای شامِ آخر، مونالیزا و مرد ویتورین اشاره کرد.
داوینچی نظریات خود دربارهی مسائل گوناگون را در هزاران صفحه دستنوشته ثبت کرده است؛ نکتهی جالب دربارهی یادداشتهای وی، سبکِ خاص و رمزآلود او است. اغلب یادداشتهای داوینچی بهصورت برعکس نوشته شدهاند و اگر قصد خواندن آنها را داشته باشید، باید آنها را در جلو آینه قرار دهید.
تولد و دوران کودکی
خانهی کودکی لئوناردو داوینچی
در ساعت ۳ بامداد روز ۱۵ آوریلِ سالِ ۱۴۵۲، لئوناردو داوینچی در روستای وینچی، واقع در ایتالیا، چشم به جهان گشود. او حاصل رابطهی نامشروع یک مردِ ثروتمند و یک زنِ دهقان با نامهای پیرو فرانسیسو دی آنتونیو داوینچیو کاترین بود؛ گمان میرود که مادرِ لئوناردو، بردهای اهل خاورمیانه بوده که برای کار به ایتالیا برده شده است. باتوجه به این موضوع که در آن زمان، نامخانوادگی معنای امروزی را نداشته، نام وی تنها به پدر و زادگاهش دلالت میکند.
دربارهی دوران طفولیت و خردسالی وی اطلاعات چندانی در دست نیست؛ اما برطبق نگاشتههای تاریخی، او ۵ سالِ نخستِ زندگی خویش را با مادر میگذرانده و پس از آن، نزدِ خانواده پدرش، با پدربزرگ، مادربزرگ و عمویش میزیسته است.
پدرِ لئوناردو، یعنی آنتونیو داوینچی، پس از گذشت مدتی از آوردنِ فرزندش، با دختری ۱۶ ساله وصلت میکند؛ وی علاقهی بسیاری به لئوناردو داشته و همواره او را به مانند فرزندِ تنی خویش مورد لطف و محبت خود قرار میداده؛ اما بهدلیل بیماری ناشناختهای، مادرخواندهی لئوناردو پس از گذشت مدتی، در سن جوانی دار فانی را وداع میگوید.
لئوناردو در نوشتههای خود از دو حادثه در دوران کودکی خود یاد کرده که بر آیندهی او تأثیر گذاشتهاند. نخستین اتفاق که او از آن بهعنوان یک نشانه یاد میکند، به بادبادکی مربوط میشود که از آسمان سقوط میکند و درست در بالای گهوارهی او قرار میگیرد؛ بهگونهای که بالهای آن، صورت او را میپوشاند. اتفاق دوم نیز به زمانی مربوط میشود که وی در حال گشتوگذار در کوه بوده است. هنگامی که او در مسیرش با یک غار مواجه میشود، ابتدا از اینکه هیولایی از درونِ غار به او خیره شده باشد، ترس وجودش را فرا میگیرد؛ اما حس کنجکاوی او باعث شد تا برای کشف آنچه درون غار است، بر ترسهایش غلبه کند.
تصویری که از آن بهعنوان نخستین نقاشی داوینچی یاد میشود
همانطور که پیشتر نیز به آن اشاره شد، دربارهی سالهای نخستِ زندگی لئوناردو اطلاعات چندانی در دست نیست؛ اما برطبق گفتهی واساری، زندگینامهنویس نقاشان دورهی رنسانس، یک دهقان، استعداد نقاشی داوینچی را به پدر وی اطلاع داده و از او خواسته که پسرش روی یک پلاک، نقاشی کند. داوینچی روی آن پلاک ماری را نقش کرده که از دهانش آتش میافروزد؛ باتوجه به این موضوع که نقاشی مورد بحث از زیبایی هنری بالایی برخوردار بوده، سر پیرو داوینچی، آن را به یک خریدار آثار هنری در فلورانس فروخت؛ جالب آنکه این پلاک بعدها به دوکِ میلان فروخته شد. پدرِ داوینچی نیز به رسم قدردانی، با پول فروش اثر پسرش، پلاکی را به دهقان یادشده اهدا کرد که نمادِ قلبِ تیرخورده بر آن نقش بسته بود.
لئوناردو برای تحصیلات ابتدایی، به مدرسهی دهکدهی محل سکونتش میرود. باوجود اینکه وی علاقهی چندانی به درسهای مدرسه نشان نمیدهد؛ اما کنجکاوی لئوناردوی خردسال و علاقهی وافرِ او به طبیعت، او را به سمت یادگیری مستقل هندسه و ریاضیات سوق داد. جالب است بدانید که لئوناردوی خردسال از اختلال واژگان یا دیسلِکسی رنج میبرده است؛ این اختلال که بر یادگیری واژگان تأثیر میگذارد، توانایی تمایز بین حروف مشابه را از فرد سلب میکند (بهعنوان نمونه، حروف «پ»، «ب»، «ت»، «ر»، «ز»، «ژ»)؛ با این حال، چنین اختلالی قابل کنترل و رفع است و افرادی که به آن مبتلا هستند، از خلاقیت و ابتکار بسیار بالاتری نسبت به انسانهای عادی برخوردار خواهند بود. به احتمال بسیار زیاد، دلیل اختراعات و فعالیتهای مبتکرانهی داوینچی، ریشه در اختلال واژگانِ او دارد.
وقتی او به سن ۱۶ سالگی و دوران نوجوانی رسید، پدرِ وی باری دیگر ازدواج و اینبار با دختر ۲۰ سالهای به نام فرانسسکا لنفردینی وصلت کرد.
دوران جوانی
پرترهای از دوران جوانی داوینچی
هنگامی که داوینچی تحصیلات مقدماتی خویش را به پایان رساند، به قصدِ یادگیری علوم و فنون، او را به هنرکدهای در فلورانس فرستادند تا نزد نقاش و پیکرتراشی به نام آندرئا دل وروکیو، آموزشهای لازم را ببیند. شهرت و تبحرِ بالای وروکیو در جامعهی فلورانس به اندازهای بود که ساختِ بنای یادبود سردار نظامی شهر ونیز، بارتولومئو کولئونی را به وی سپرده بودند. کار در کنار چنین استادی، فرصتی مغتنم برای یادگیری لئوناردوی جوان بود. جالب است بدانید که در کنار این استاد، نقاشان برجستهای چون گیئلندائو، پروجینو، بوتیچلیو لورنزو دی کریدی پرورش یافته بودند.
ورود او به این هنرکده، جرقهای برای بیداری هوش و نبوغ داوینچی بود. باتوجه به اینکه برای تبحر در نقاشی و پیکرتراشی، سالها تلاش و کسبِ تجربه لازم است؛ اما لئوناردو داوینچی در سن ۱۷ سالگی توانایی خلق ابزارها و ماشینآلات پیچیدهای را بهدست آورد که در آن زمان تنها از پسِ استادانِ ماهر بر میآمد. او در سالهای فعالیتِ خود در این هنرکده، در علوم مختلفی همچون طراحی، شیمی، متالورژی، فلزکاری، گچکاری، چرمدوزی، مکانیکی، نجاری و مهارتهای هنری چون مدلسازی، رنگآمیزی و مجسمهسازی به تبحر رسید.
برطبق گفتهی واساری، بسیاری از آثار طراحیشده در هنرکدهی وروکیو، توسط کارآموزان و کارمندانِ وی انجام میشد؛ علاوه بر این موضوع، واساری از همکاری لئوناردوی جوان با استاد خود برای تکمیل اثر تعمید مسیح سخن میگوید. طبق گفتههای تاریخی، عملکرد لئوناردو در این نقاشی به اندازهای تأثیرگذار و عالی بوده که وروکیو قلمِ نقاشی خود را به زمین گذاشته و هرگز پس از آن دست به نقاشی نزده است؛ با این حال بهنظر میرسد که چنین گفتهای، اغراقی بیش نباشد.
داوینچی علاقهی فراوانی به طبیعت و اجزای آن داشت؛ علاقهی او به طبیعت به اندازهای بود که از پرندهفروشی، اقدام به خریدِ پرنده میکرد و سپس آنها را در دامان طبیعت آزاد میکرد.
تابلوی نقاشی تعمید مسیح
پس از اینکه لئوناردوی جوان دورهی آموزشی خود را به پایان رساند، به شهر میلان رفت. در سال ۱۴۷۲ میلادی به عضویت گروه و اتحادیهی داروفروشان با نام لوقادرآمد که باتوجه به مؤفقیتهای او در علم پزشکی و کالبدشناسی، احتمالاً این گروه نقطهی آغازی برای او در زمینهی شناختِ اجزای درونی بدن بوده است. ۶ سال بعد، وی نخستین پیشنهادِ کاری خود را از طرف شورای شهر برای نقاشی محل عبادت سان برناردو در کاخ وکیو دریافت کرد؛ اما بنا به دلایلی، وی از قبولِ این کار سر باز زد.
دوران حرفهای
ورود لئوناردو داوینچی به دوران حرفهای، با حادثهای عجیب همراه بود. مدارک دادگاه فلورانس نشان میدهد که او در سال ۱۴۷۶ به جرم تمایلات جنسی خارج از عرف جامعه متهم شدهاند؛ اما بهنظر میرسد که وی از این جرم تبرئه شده است. در آن زمان جزای چنین کاری اعدام یا تبعید به مناطق دور افتاده بود. پس از این دادگاه، از داوینچی به مدت دو سال هیچگونه خبری در دست نیست و در نوشتههای تاریخی اشارهای به محل سکونت وی نشده است.
تابلوی جان باپتیست
به عقیدهی بسیاری از افراد، تمایلات جنسی او حتی در اثرهای هنری وی نیز مشهود است. چنین موردی را میتوان در تابلوهای یحیای تعمیددهنده و باکوسبهوضوح نظاره کرد. گفته میشود که او بعدها نارضایتی خود را از دخالت در زندگی شخصی بهصورت تلویحی ابراز کرده است.
در سال ۱۴۸۲، داوینچی به صلح بین لورنزو د مدیچی و لودویکو ایل مورو، دوک میلان کمک کرد. لئوناردو در طی نامهای که برای لودویکو ارسال کرد، از مهارتهای خود در کارهای هنری و مهندسی سخن گفت. بهدنبال آن، داوینچی مجسمهای از جنس نقره را به شکلِ سرِ یک اسب طراحی کرد.
لئوناردو فعالیت خود در میلان را تا سال ۱۴۹۹ ادامه داد. در همین حین، وی برای طرح اثری دینی دربارهی کودکی حضرت مسیح، از سوی کلیسا انتخاب شد. این اثر که امروزه از آن با نامهای دوشیزه صخرهها یا بانوی صخرهها یاد میشود، به دوران کودکی حضرت مسیح و یحیای تعمیددهنده میپردازد. در این تابلو، شاهد حضور حضرت مسیح، مریم مقدس، یحیی و یک فرشته (فرشته اوریل) هستیم. جالب است بدانید که این اثر در دو نسخهی مختلف با فاصلهی ۲۰ ساله طراحی شده است. نسخهی اولیه که مربوط به سالهای ۱۴۸۳ تا ۱۴۸۶ میشود، هماکنون در موزه لوور نگهداری میشود.
باتوجه به شهرت داوینچی در پنهانکردن رمز و راز در آثار خود، کلیسا سختگیری فراوانی را نسبت به آثار او انجام میداد. در تابلوی نخست، عیسی مسیح در حال عبادت کردن بهسوی موجود نامرئیای هست که مریم مقدس، گویی دست خود را بر سر وی گذاشته است. همچنین زنی که در سمت راست تصویر قرار دارد، انگشت خود را بهگونهای نگاه داشته که گردن این موجود نامرئی را قطع میکند. کلیسا نیز با واردکردن چنین اشکالاتی به اثر، سفارش طراحی مجدد آن را داد.
علیرغم میل باطنی داوینچی، وی دوباره دست به قلم برد و این اثر را طبق گفتههای کلیسا، اصلاح کرد. در تابلو دوم، علاوه بر اینکه دستِ فرشته پایین آمده، صلیبی در دستان مسیح قرار گرفته است؛ با این حال، داوینچی برای ابراز نارضایتی خود نسبت به اصلاحیه کلیسا، پسزمینهی تصویر را تیرهتر از اثرِ نخست طراحی کرد؛ در حقیقت او با اینکار صدای اعتراض خود را به اثر هنری خویش وارد کرد.
تصویر سمت راست، تابلو نخست که در موزهی لوور نگهداری میشود. تصویر سمت چپ، تابلو بازنگریشده که در موزهی لندن نگهداری میشود
اثر بعدی او، نقاشی مشهور شام آخر است که به واپسین شام حضرت مسیح، پیش از مصلوبشدن میپردازد. این اثر به سفارش کلیسا سانتا ماریا دلا گراتزیه طراحی شده است. هماکنون این نقاشی روی دیوار این صومعه قرار دارد و بازدیدکنندگان این محل میتوانند علاوه بر مشاهده معماری کلیسا، از اثر هنری داوینچی نیز لذت ببرند.
تابلوی شام آخر
اما، گلِ سرسبد نقاشیهای داوینچی، مربوط به پرترهای میشود که امروزه آن را با نام مونالیزا یا لبخند ژکوند میشناسیم. این اثر تحسینبرانگیز که رمز و رازهای فراوانی را در خود جای داده، چهرهی زنی را بهتصویر میکشد که دربارهی هویت او هیچگونه اطلاعی در دست نیست. برخی ادعا میکنند که سوژهی این عکس، در واقع مادرِ واقعی داوینچی بوده؛ این در حالی است که عدهای دیگر اعتقاد دارند که داوینچی تصویر خود را در قالب چهرهی زن نقاشی کرده است.
امروزه با کمک تکنولوژیهای جدید و پیشرفته، امکان بزرگنمایی چندین برابری این اثر، بدون از دست رفتن کیفیت فراهم شده است. در همین راستا، اعضای کمیته ملی میراث فرهنگی ایتالیا با استفاده از تکنولوژی یادشده، متوجه وجود ارقام و واژگانی در چشمان مونالیزا شدهاند که گویا اشاره به موضوعی خاص دارد.
وجود حروف «LV» در چشم راست مونالیزا، احتمالاً به نام لئوناردو داوینچی اشاره دارد. در چشم چپ نیز نمادهایی گنجانده شده؛ اما باتوجه به این موضوع که تاکنون این حروف و ارقام رمزگشایی نشدهاند، نمیتوان در مورد آنها با اطمینان صحبت کرد.
کشیدن این تابلو از سال ۱۵۰۳ میلادی آغاز شده و در سال ۱۵۱۹ به پایان رسیده است. اهمیت این اثر برای داوینچی به اندازهای بوده که او این تابلو را همواره با خود حمل میکرده و در جایی مخفی و امن قرار میداده است.
در اینکه تابلو مونالیزا یک شاهکار هنری به حساب میرود هیچ شک و شبههای باقی نیست؛ اما بخش عمدهای از شهرت این اثر، به اتفاقی بر میگردد که در سال ۱۹۱۱ رخ داد. در اوت سال ۱۹۱۱ میلادی، یک کارمند ایتالیایی این تابلو را به بهانهی اینکه این تابلو ایتالیایی است، به سرقت برد. پس از این سرقت، مأموران به مدت دو سال به دنبال پیدا کردن این اثر بودند که در نهایت، در سال ۱۹۱۳، تابلو را صحیح و سالم در خانهی فرد سارق پیدا کردند.
تابلوی مونالیزا یا لبخند ژکوند
در سال ۱۹۵۶ این تابلو هدف خرابکاری قرار گرفت؛ پس از آن، این تابلو در پشت شیشهی ضدگلوله نگهداری میشود.
دوران کهنسالی
تصویری از دروان کهنسالی داوینچی
داوینچی واپسین سالهای زندگی خود را در شهر مذهبی واتیکان، واقع در ایتالیا سپری کرد. پس از اینکه میلان توسط فرانسه به تسخیر در آمد، پادشاه فرانسه، یعنی فرانسوای اول، داوینچی پا به سن گذاشته را نزد خود فراخواند تا به او سفارشِ ساختِ شیر مکانیکیای را بدهد که توانایی گامبرداشتن بهسمت جلو و بازشدن قفسهی سینهاش برای تقدیم گل را داشت. داوینچی ۴ سال آخر عمر خود را در نزدیکی پادشاه زندگی میکرد؛ در طی این سالها، ملزی تنها شاگرد وفاداری بود که همواره با او زندگی میکرد.
این هنرمند و دانشمند برجسته، در روز ۲ می سال ۱۵۱۹ در حالی که تبدیل به یکی از دوستان صمیمی پادشاه شده بود، در کلوس لوس دار فانی را وداع گفت.
براساس گفتهی واساری، علاقهی پادشاه به داوینچی به اندازهای بوده که هنگام مرگ، سر او را در آغوش گرفته است؛ با این حال بهنظر میرسد این داستان بیشاز اینکه به واقعیت شبیه باشد، روایتگر افسانهی بابِ طبع فرانسویان رمانتیک است.
واساری در نوشتههای خود دربارهی واپسین لحظات عمر داوینچی مینویسد که او به هنگام مرگ، تقاضای حضور یک کشیش برای اعتراف به گناهان میکند. برطبق وصیت او، ۶۰ فقیر تابوت او را تا کلیسای سنت هابرت حمل کردند. بخش اعظمی از اموال داوینچی به ملزی، رفیق با وفای او واگذار شد؛ این در حالی است که او سالایو خدمتکارش را نیز از یاد نبرد و به هر کدام، نصف تاکستان خویش را واگذار کرد.
برخی از مسائلی که داوینچی روی آنها پژوهش انجام داده است:
مطالعه پیرامون زمینشناسی
مطالعه روی آناتومی بدن انسان، اسکلت و ارگانهای داخلی
همانطور که پیشتر نیز اشاره شد، لئوناردو داوینچی علاوه بر حوزهی هنر، در حوزهی مهندسی نیز تبحر داشت. تاکنون هزاران صفحه از نوشتههای او دربارهی دیدگاهش پیرامون مسائل گوناگون یافت شده است؛ برای نمونه در یکی از این مستندات، وی دربارهی چگونگی پرواز پرنده صحبت میکند.
جالب است بدانید که پیش از پیدایش هلیکوپتر، ماشین بخار و بسیاری از وسایلی که امروزه از آنها استفاده میکنیم، داوینچی طرحهای اولیه از آنها رسم کرده است.
برخی از ابداعات او به شرح زیر است:
طراحی لباسهای زرهی
طراحی ماشین آلات جنگی از جمله طرح اولیه تانک زرهپوش
سد و کانال آب
پل چوبی قابلحمل
تیرانداز غولپیکر و ابزار جنگی که با حرکت خود، پاهای سربازان دشمن را قطع میکرد
چتر نجات، گلایدر و هلیکوپتر
در پایان بد نیست بدانید که داوینچی جزو معدود افرادی بوده که میتوانست با یک دست بنویسد و با دست دیگر نقاشی بکشد.
رسانه ۷ –به این تست شک نکنید.. این آخرین و استانداردترین تست شخصیت شناسی است که این روزها در اروپا بین روانشناسان در جریان است. پاسخهایش هم اصلاً کار دشواری نیست. کافی است کمی به خودتان رجوع کنید. یک کاغذ و قلم هم کنار دستتان باشد که بتوانید امتیازهایی که گرفته اید را جمع بزنید. حاضرید؟
۱) چه موقع از روز بهترین و آرام ترین احساس را دارید؟
الف _ صبح،
ب- عصر و غروب،
ج _ شب
۲) معمولاً چگونه راه می روید؟
الف _ نسبتاً سریع، با قدم های بلند،
ب- نسبتاً سریع، با قدمهای کوتاه ولی تند و پشت سر هم،
ج _ آهسته تر، با سری صاف روبرو،
د _ آهسته و سربه زیر، ه- – خیلی آهسته
۳) وقتی با دیگران صحبت می کنید؛
الف _ می ایستید و دست به سینه حرف می زنید،
ب- دستها را در هم قلاب می کنید،
ج _ یک یا هر دو دست را در پهلو می گذارید،
د _ دست به شخصی که با او صحبت می کنید، می زنید،
و ه-_ با گوش خود بازی می کنید، به چانه تان دست می زنید یا موهایتان را صاف میکنید
۴) وقتی آرام هستید، چگونه می نشینید؟
الف _ زانوها خم و پاها تقریباً کنار هم،
ب- چهارزانو،
ج _ پای صاف و دراز به بیرون،
د _ یک پا زیر دیگری خم
۵) وقتی چیزی واقعاً برای شما جالب است، چگونه واکنش نشان می دهید؟
الف _ خنده ای بلند که نشان دهد چقدر موضوع جالب بوده،
ب _ خنده، اما نه بلند،
ج _ با پوزخند کوچک،
د _ لبخند بزرگ،
ه_ لبخند کوچک
۶) وقتی وارد یک میهمانی یا جمع می شوید؛
الف _ با صدای بلند سلام و حرکتی که همه متوجه شما شوند، وارد می شوید
ب _ با صدای آرامتر سلام می کنید و سریع به دنبال شخصی که می شناسید، می گردید
ج _ در حد امکان آرام وارد می شوید، سعی می کنید به نظر سایرین نیایید
۷) سخت مشغول کاری هستید، بر آن تمرکز دارید، اما ناگهان دلیلی یا شخصی آن را قطع می کند؛
الف _ از وقفه ایجاد شده راضی هستید و از آن استقبال می کنید
ب _ بسختی ناراحت می شوید
ج _ حالتی بینابین این ۲ حالت ایجاد می شود
۸) کدامیک از مجموعه رنگ های زیر را بیشتر دوست دارید؟
الف- قرمز یا نارنجی
ب- سیاه
ج- زرد یا آبی کمرنگ
د- سبز
ه- آبی تیره یا ارغوانی
و- سفید
ز- قهوه ای، خاکستری، بنفش
۹) وقتی در رختخواب هستید (در شب) در آخرین لحظات پیش از خواب، در چه حالتی دراز می کشید؟
الف- به پشت
ب- روی شکم (دمر)
ج- به پهلو و کمی خم و دایره ای
د- سر بر روی یک دست
ه- سر زیر پتو یا ملافه…
۱۰) آیا شما غالباً خواب می بینید که:
الف- از جایی می افتید.
ب- مشغول جنگ و دعوا هستید.
ج- به دنبال کسی یا چیزی هستید..
د- پرواز می کنید یا در آب غوطه ورید.
ه- اصلاً خواب نمی بینید.
و- معمولاً خواب های خوش می بینید
امتیازات
سؤال اول: الف(۲ امتیاز)، ب (۴ امتیاز)، ج (۶ امتیاز)
سؤال دوم: الف (۶امتیاز)، ب (۴ امتیاز)، ج (۷ امتیاز)، د (۲ امتیاز)، ه (۱ امتیاز)
سؤال سوم: الف (۴ امتیاز)، ب (۲ امتیاز)، ج (۵ امتیاز)، د (۷ امتیاز)، ه (۶ امتیاز)
سؤال چهارم: الف (۴ امتیاز)، ب (۶ امتیاز)، ج (۲ امتیاز)، د (۱ امتیاز)
سؤال پنجم: الف (۶ امتیاز)، ب (۴ امتیاز)، ج (۳ امتیاز)، د (۵ امتیاز)، ه (۲ ا متیاز)
سؤال ششم: الف (۶ امتیاز)، ب (۴ امتیاز)، ج (۲ امتیاز)
سؤال هفتم: الف (۶ امتیاز)، ب (۲ امتیاز)، ج (۴ امتیاز)
سؤال هشتم: الف (۶ امتیاز)، ب (۷ امتیاز)، ج (۵امتیاز)، د (۴ امتیاز)، ه (۳ امتیاز) و (۲ امتیاز)، ز (۱ امتیاز)
سؤال نهم: الف (۷ امتیاز)، ب (۶ امتیاز)، ج (۴ امتیاز)، د (۲ امتیاز)، ه (۱ امتیاز)
سؤال دهم: الف (۴ امتیاز)، ب (۲ امتیاز)، ج (۳ امتیاز)، د (۵ امتیاز)، ه (۶ امتیاز)، و (۱ امتیاز)
خب، امتیازهایتان را جمع زدید… عدد به دست آمده را با جدول مقابل مقایسه کنید و شخصیت خودتان را بشناسید.
نتیجه گیری
* اگر امتیاز شما بالای ۶۰ است: دیگران در ارتباط و رفتار با شما شدیداً مراقب و هوشیار هستند آنها شما را مغرور، خودمحور و بی نهایت سلطه جو می دانند، گرچه شما را تحسین می کنند و به ظاهر می گویند«کاش من جای تو بودم!!» اما معمولاً به شما اعتماد ندارند و نسبت به ایجاد رابطه ای عمیق و دوستانه بی میل و فراری هستند.
* اگر از ۵۱ تا ۶۰ امتیاز دارید: بدانید دوستان شما را تحریک پذیر می دانند، بدون فکر عمل می کنیدو سریع از موضوعات ناخوشایند برآشفته می شوید ، علاقه مند به رهبری جمع و تصمیم گیریهای سریع دارید (هرچند اغلب درست از کار درنمی آیند!) دیگران شما را جسور و اهل مخاطره می دانند. کسی که همه چیز را تجربه و امتحان می کند، از ماجراجویی لذت می برد و در مجموع به دلیل ایجاد شرایط و بستر هیجانات توسط شما، از همراهی تان لذت می برند.
* اگر از ۴۱ تا ۵۰ امتیاز به دست آوردید: به خود امیدوار باشید ، دیگران شما را بانشاط، سرزنده، سرگرم کننده و جالب و جذاب می بینند.
شما دائماً مرکز توجه جمع هستید و از تعادل رفتاری خوبی بهره مند هستید. فردی مهربان، ملاحظه کار و فهمیده به نظر می رسید. قادر هستید به موقع باعث شادی و خوشی دوستانتان شوید و اسباب هلهله و خنده آنها را فراهم کنید و در همان شرایط و در صورت لزومبهترین کمک بر اعضای گروه هستید.
* اگر ۳۱ تا ۴۰ امتیاز نصیب شما شد: بدانید در نظر سایرین معقول، هوشیار، دقیق ، ملاحظه کار و اهل عمل هستید.. همه می دانند شما باهوش و با استعداد هستید اما مهمتر از همه فروتن و متواضع هستید. به سرعت و سادگی با دیگران باب دوستی را باز نمی کنید. اما اگر با کسی دوست شوید صادق، باوفا و وظیفه شناس هستید. اما انتظار بازگشت این صداقت و صمیمیت از طرف دوستانتان را دارید گرچه سخت دوست می شوید اما سخت تر دوستی ها را رها می کنید.
* از ۲۱ تا ۳۰ امتیاز : در نظر سایرین فردی زحمت کش هستید اما متأسفانه گاهی اوقات ایرادگیر هستید. شما بسیار بسیار محتاط و بی نهایت ملاحظه کار به نظر می رسید. زحمتکشی که در کمال آرامش و با صرف زمان زیاد در جمع بار دیگران را بردوش می کشد و بدون فکر و براساس تحریک لحظه ای و آنی هرگز نظر نمی دهد. دیگران می دانند شما همیشه تمام جوانب کارها را می سنجید و سپس تصمیم می گیرید.
* و اگر کمتر از ۲۱ امتیاز داشتید: دیگران شما را خجالتی، عصبی و آدمی شکاک و دودل می دانند شخصی که همیشه سایرین به عوض او فکر می کنند، برایش تصمیم می گیرند و از او مراقبت می کنند. کسی که اصلاً تمایل به درگیرشدن در کارهای گروهی و ارتباط با افراد دیگر را ندارد!