دسته‌ها
اخبار جامعه

نقدی بر سخنان مهرمحمدی/ کارنامه تربیت دینی در ۴۰ سال انقلاب درخشان است

پایگاه خبری – تحلیلی رسانه ۷:

به گزارش خبرنگار آموزش و پرورش ، حجت‌السلام والمسلمین حسین درودی معاون امور استان‌های ستاد همکاری‌های حوزه‌های علمیه و آموزش و پرورش در پی مصاحبه‌های محمود مهرحمدی درباره چالش‌های تحول تعلیم و تربیت، متنی را در اختیار این خبرگزاری قرار داد:

بنا بر آموزه های قرآنی و مرکز ثقل ساحت‌های ۶ گانه تربیت در مبانی سند تحول بنیادین آموزش و پرورش یعنی ساحت اعتقادی و عبادی و اخلاقی و دستور نورانی کلام وحی در اتباع احسن از استماع نظریات اندیشمندان، مصاحبه دکتر مهرمحمدی نظریه پرداز حوزه تعلیم و تربیت در خبرگزاری تربیت محور فارس به دقت مطالعه شد و لکن از باب ارادت و اکرام پیرامون ۳ موضوع «مدرسه محوری، تمرکز زدایی، تربیت دینی» مشهود در خبر روز سه شنبه وچهارشنبه ایجاب می‌کرد قلم ادب بر اوراقی از تذهیب پژوهشی تقدیم اهل نظر شود که در ادامه به آن می پردازیم:

در وهله آغازین رویکرد مدرسه محوری که سند تحول بر آن اصرار دارد و لکن برای این نظریه ۵ سوال مطرح است الف- هستی شناختی مدرسه محوری ب- چیستی مدرسه محوری ج- چرایی مدرسه محوری د- چگونگی مدرسه محوری ه- نمایی مدرسه محوری

الف- مدرسه در جهان هستی

جهان هستی مدرسه‌ای است که تکوین آن از بالا به پایین مدیریت می‌گردد و لکن مباحث تشریع آن از فرش به عرش جدول گذاری گردیده است، زیرا خداوند متعال نیازی به زمان و مکان و متعلقات آن ندارد و این بشر است که در آغوش زمان تدریج دارد و در بستر مکان محدویت را تعظیم می‌کند، و تعامل این دو بازوی راهبری انسان به دست فرشتگانی در قبض و بسط است که منافع قسری  و غیر حقیقی ندارند.

در پاسخ به نظریه مدرسه محوری می‌توانیم بیان کنیم که منافع التقاطی در انسان مانع از مدرسه محوری همه جانبه می‌گردد الا در آن حکومت جهانی که خداوند به بشریت وعده داده است، اگر مدرسه محوری در برخی از مدارس روی کره زمین  در جنبه‌هایی قابل مشاهده است به دلیل عدم تضاد با منافع نظام ماتریالیستی و  سرمایه‌داری می‌باشد حال مدرسه محوری در مهندسی آیات وحی عبارت از است از فقرزدایی و فقیر نوازی که رسالت تمامی سفیران الهی بوده و هست که انسان را از ظلمت جهل نظری به علم نظری و از تاریکی جهل عملی به روشنایی کرداری هدایت و حمایت کنند.

نظام مدرسه محوری در اسلام که حیات طبیه شاخص و چوب خط آن است فاصله تحیرآوری با مدرسه محوری در جهان امروز دارد، زیرا در مدرسه محوری بر آمده از آیات وحی و زندگی پاکان درگاه الهی، مدرسه شعبه‌ای از بهشت است که ملائکه پرهای خود را در زیر قدوم متربیان می‌گشایند تا آنان خودشان را در ملکوت به نوازش فرشتگان بیابند و هم چنین تمام وحوش بیابان و ماهیان دریا از برای آنان طلب استغفار می‌کنند؛ آیا مقصود نظریه مدرسه محوری که بخشی از آن در بازه پنج ساله مبانی سند تحول دمیده شده است این است.

بنده از مصاحبه استاد گرامی با بضاعت مزاجات خویش این مهم را وجدان نکردم چرا که عطر خصوصی‌سازی و غلبه توانمندان بر کم‌توانان مشام را پر می‌کرد و بیشتر طعم استقلال ثروتمندان و آزادی انسان در مقابل خداوند را به کام می‌نشاند.

ب- چیستی نغمه تمرکز زدایی در آموزش و پرورش

در بحث تمرکزگرایی یک وجهه خوش و چشم نواز وجود دارد که بحث حیات طبیه مبانی سند تحول متکفل آن می‌باشد و آن عبارت است از کارآیی بی نظیر زکات علم و  برکات محروم نوازی که مرکز یک دایره اجرایی را ملزم می‌کند تا تمامی شعاع‌های خود را عادلانه به داد و ستد مدیریت نموده و نظم اجتماعی را بر پا کند، و لکن چهره دیگری از تمرکز گرایی داریم که با شعاع‌های یک دایره باید در هر حالی و لو هلاکت و فلاکت در خدمت و خدمتگزاری مرکز باشند و حال آنکه این تمرکز را آموزه های قرآن و زندگی اولیای الهی بر نمی‌تابند.

چرا که آنان سهم حقوقی فقرا و محرومین را در سبد زندگی خود می‌یابند که با پرداخت آن به تقرب الی الله نائل می شوند و لکن در نظریه تمرکز زدایی مذکور  بحث بر سر مدلی است که بشر در جهان امروز از خود به نمایش گزارده است یعنی مدرسه را آزاد بگذاریم تا با تعامل خود ورودی‌های ثروت را سر و سامان داده و از تولید شهروندان نظام‌سازی  مادی را بر پا کنند و اگر صدای مظلومی در جهان در گوش آنها وارد شد خود را به کری بزنند، یا اینکه بگویند عقل ابزاری اجازه شیندن و فریادرسی نمی‌دهد و این سبک تمرکزگرایی در تار و پود اقتصاد بشر تنیده و چمیده است.

چگونه ممکن است در کشور تمرکز زدایی در وزارت آموزش و پرورش ایجاد شود در حالیکه تمرکززایی در اقتصاد یک افتخار و زیرکی به حساب می‌آید، در نتیجه نظریه تمرکز زدایی به صورت موقتی و سطحی را می توان باور کرد و لکن تمرکززدایی در سطح  سند تحول نیاز به قوانین اقتصادی از جنس خود دارد.

د- تربیت دینی

تربیت دینی در ۴۰ سال انقلاب اسلامی از یک کارنامه درخشانی بر خوردار است که دیدگان تمامی اهل خرد را به تعجب وا می‌دارد. مدارسی که کشور آنها با جبهه دشمنی و ستم جهانی دست و پنجه نرم کرده و می‌کند از باطن آنها ۵ هزار معلم شهید و ۲۵ هزار دانش گلگون کفن به کشور ایران اسلامی و آزادگان جهان تقدیم کرده و هم چنین در صحنه‌های المپیاد علمی و المپیک ورزشی و خدمت رسانی جهادی و مقاومت های اجتماعی به مدال های‌فاخر و تحسین بر انگیز جهانی نائل آمده است.

این افتخارات راهبردی و بسترساز همه از قوت و قدرت تربیت دینی در آموزش و پرورش ایران خبر می دهد و لکن این سوال فنی مطرح است چرا در قیاس مباحث تربتی از جناس ناهمگون استفاده می‌شود چراکه دو بخش زمین مورد مقایسه از تراز منطقی برخودار نیست.

منافع مادی نظام تاریک سرمایه‌داری و مزاحمات‌های بی رحمانه آن راه را بر دانش‌آموزان سد می کند و به همین جهت دست اندارکان تربیت دینی با چنگ و دندان خود را از سیل بنیان بر انداز اهریمنی و ایادی آن محافظت نموده و خود را به خیمه‌های معرفت دینی رسانده و در حد امکان عملیات می‌کنند. لهذا باید در باره نظریه تربیت دینی در آموزش و پرورش ایران ابتدا چند موضوع جهت قضاوت معین و مشخص گردد.

۱- شناسنامه دو طرف یک قیاس ۲- تعاریف با ثبات از دین ۳- هدف غایی از تربیت دینی.

در بحث تربیت دینی ۶ ساحت فراگیر ابتدا باید به اصلاح ساختمان معیوب و فرسوده آموزش و پرورش پرداخت سپس زیر ساخت‌های تربیت دینی متناسب با آموزه‌های قرآنی  و آثار به جا مانده از اولیای الهی را تدبیر نمود؛ اگر در موقعیت فعلی ۱۲ سال تدریس دینی و قرآن و برنامه صبحگاهی و ظهرگاهی و دیگر برنامه‌های دینی در طول سال تحصیلی و یک چرخه ۱۲ گردونه بازدهی حداقلی دارد به ناتوانی فونداسیون بنای آموزش و پرورش بر می‌گردد که تحمل فرضیه زیر بنایی امر به معروف و نهی از منکر و  پذیرش قلبی تولا و تبری را در خود ندارد.

انتهای پیام/

آخرین اخبار اجتماعی و حوادث را در سایت خبری-تحلیلی رسانه ۷ بخوانید.

دسته‌ها
اخبار جامعه

«تربیت» به معنای حقیقی در آموزش و پرورش وجود ندارد – رسانه ۷ | اخبار ایران و جهان

پایگاه خبری – تحلیلی رسانه ۷:

به گزارش رسانه ۷ به نقل از پایگاه اطلاع رسانی اسراء، محسن حاجی میرزائی وزیر آموزش و پرورش که از صبح امروز پنج‌شنبه برای دیدار با مراجع تقلید به قم سفر کرده است، پیش از ظهر امروز با حضور در بنیاد بین المللی علوم وحیانی اسراء با آیت الله العظمی عبدالله جوادی آملی دیدار و گفت‌وگو کرد.

آیت الله جوادی آملی در این دیدار بیان داشت: یک اشکال اساسی از گذشته تاکنون در نظام آموزش و پرورش کشور وجود دارد وآن این است که در گذشته «تعلیم» بود اما خبری از «تربیت» نبود اما بعد از انقلاب خواستیم «تربیت» را به «تعلیم» اضافه کنیم اما در این مسیر موفق نبودیم چرا که در حقیقت کاری که آموزش و پرورش انجام داد این بود که تربیت را به تعلیم برگرداند!

وی ادامه داد: ما اکنون «تربیت» به معنای حقیقی آن در آموزش و پرورش نداریم  بلکه ما یک سری از دروس داریم مانند فیزیک و شیمی و یک سری از دروس داریم مانند قرآن و عترت شناسی و خیال کردیم که این تربیت است در حالی که این تربیت نیست بلکه گسترده کردن تعلیم است، تربیت حقیقی یعنی پاک بودن خود معلم که وقتی سخن می‌گوید از دهان او نور خارج شود و این طهارت معلم را می‌طلبد.

این مفسر قران کریم خاطرنشان کرد: امام علی علیه السلام به فرزندشان نامه‌ای نوشتند که ما هم مخاطب این نامه هستیم چون ما هم فرزند ائمه علیهم السلام محسوب می‌شویم؛ پیغمبر(ص) فرمود «أَنَا وَ عَلِیٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّه» و شما می‌توانید فرزندان ما شوید و ما نیز این دعوت را پذیرفتیم لذا در این ایام که ایام سوگ و ماتم سالار شهیدان است ما ادعای خون خواهی حسین علیه السلام را داریم چون ما فرزند و ورثه آن حضرت هستیم. امام در نامه خود به فرزندشان فرمود «معلم، امام است!»

طیب و طاهر بودن معلم تعلیم را به تربیت برمی‌گرداند

وی تصریح کرد: هر معلمی امام مأموم خود که شاگردانش هستند می‌باشد، این معلم باید طوری طیب و طاهر باشد که شاگردانش بتوانند به قیام و قعود او اقتدا کنند و وجود او سراسر نور باشد، این تربیت در متن دین نهفته است. ما باید به دنبال این تربیت باشیم نه اینکه تعلیم را گسترش دهیم. این طیب و طاهر بودن معلم است که تعلیم را به تربیت برمی‌گرداند، اگر آموزش و پرورش به دنبال تحول است معنای حقیقی تحول همین است که معلمان در سطح خود، «امام» شوند.

آیت الله جوادی آملی ابراز داشت: دو راه برای تعلیم وجود دارد؛ یک راه گوش و یک راه دل، اگر کسی بوی بد گناه را استشمام نمی‌کند این یعنی آموزش و تربیت او صرفاً در همین محدوده گوش بوده است و به دل او نفوذ نکرده است، این کار معلم است که دانش آموزان با دیدن معلم خود، به نحوی در طول سال‌های تحصیل رشد کنند که از انجام گناه بیزار باشند و بوی بد گناه را استشمام کنند، که امیدواریم در تحقق این امر بیش از پیش موفق باشید.

در ابتدای این دیدار وزیر آموزش و پرورش با اشاره به آغاز سال جدید تحصیلی مدارس، گزارشی از وضعیت مدارس کشور و فعالیت‌های آموزش و پرورش در راستای آماده‌سازی فضاهای آموزشی کشور خدمت آیت الله جوادی آملی ارائه کرد.

آخرین اخبار روز ایران و جهان را در سایت خبری-تحلیلی رسانه ۷ بخوانید.

دسته‌ها
اخبار جامعه

سازمان محافظه‌کار رو در روی تحول!

پایگاه خبری – تحلیلی رسانه ۷:

ـ گروه آموزش و پرورش: در پنجمین سلسله نشست‌های بررسی چالش‌های گلوگاهی نظام تعلیم و تربیت که در برگزار شد، دکتر محمود مهرمحمدی مهمان فارس بود. اردوان مجیدی پژوهشگر حوزه تعلیم و تربیت و مشاور مدیرعامل ، پرسشگر این گفت‌وگو بود. این گفت‌وگو سعی می‌کند تنگناهای تحول تعلیم و تربیت را مورد کنکاش قرار دهد.

در بخش اول و بخش دوم از این گفت‌وگو، به مباحث مهم و کلیدی چون بررسی دلایل عدم اجرای کامل سند تحول و نواقص و چالش‌های پیش روی آن، رویکردهای متداول در اقدامات نظام رسمی آموزش و پرورش و تنگناهای آن، اجراهای پرسروصدا ولی ناکارآمد و غیر موثر در سازمان رسمی، تمرکز زدایی، تحول از پایین به بالا، و تنوع برنامه درسی پرداخته شد.

در ادامه، بخش سوم از جلسه اول این گفت‌وگو را می‌خوانیم:

***

*مجیدی: از فضای سند تحول خارج شویم و وارد وزارتخانه شویم؛ ما یک مقدار با پدیده وزیر روزمرگی مواجه هستیم یعنی وزیر آموزش و پرورش به جای آنکه وزیر تحول باشد به وزیر روزمره تبدیل می شود و مسائل جاری روز به دغدغه اش تبدیل می شود. با این مسأله چه باید بکنیم؟

این اتفاقی است که سال‌هاست وزرا گریبانگیرش بوده‌اند؛ اگر وزیر آموزش و پرورش حرف تحول را می‌زده است و تمایل به آن هم داشته است؛ مثلا در صحبت‌های آقای بطحایی بحث تحول را می بینیم اما در عمل خیلی مشخص است که توان اجرا کردن تحول نیست و مسائل روزمره دستش را می‌بندد و قفل می‌شود و نمی‌تواند در حوزه تحول، کار جدی بکند؛ به نظر شما باید چه کاری کرد یعنی این اتفاق یک جایی باید عوض شود و تا اتفاق نیفتد، تحول صورت نمی‌گیرد.

 آقای علی‌احمدی این موضوع که شما عنوان کردید، یعنی کوچک شدن ستاد آموزش و پرورش را مطرح کرد، و برای رقم زدن آن هم دورخیز کرد، ولی نشد! شاید یک دلیل تغییرشان هم بی ارتباط با این موضوع نبود. آیا تغییر دادن این پدیده کار ممکنی است؟

*مهرمحمدی: همه وزرای آموزش و پرورش عنوان می‌کنند اگر دولت منابعی را که طلب می‌کنیم در اختیارمان قرار دهد، کارهایی خواهیم کرد کارستان! یعنی همه چیز را گره می‌زنند به اینکه اگر تحولی قرار است رخ دهد، در ابتدا در بعد تأمین منابع مالی آموزش و پرورش باید اتفاق بیفتد؛ به نظرمن این حرف البته در جای خودش درست است، معوقات و ارقام نجومی آن نمی تواند دغدغه یک وزیر نباشد و باید تأمین شود. یک بخشی از مطالبه منابع مالی، بیشتر برای صاف کردن معوقات است و بخشی هم باید بتواند هزینه برنامه تحولی را تأمین کند.

تا زمانی که وزیر آموزش و پرورش خود را از دست این گزاره و باور خلاص نکند، کارش لنگ است. زیرا به وضوح می شود دید که دولت نمی تواند برای تأمین هزینه های تحول در آموزش و پرورش، تحول مورد انتظار در منابع دولتی را تأمین کند.

*مجیدی: دولت می تواند تأمین کند؛ مثالش را در وزارت بهداشت می زنم؛ بودجه وزارت بهداشت در دوره وزیر قبلی ۴ برابر شد.

*مهرمحمدی: درسته

* مجیدی: اما تحولی در بهداشت جامعه ندیدیم.

* افزایش منابع به طور اتوماتیک منجر به تحول نمی شود

*مهرمحمدی: می خواستم به همین برسم که فقر اصلی، فقر مالی نیست. حتی اگر برای تأمین منابع مالی تلاش می کنیم، و افزایش منابع را می خواهیم، اما بدانیم که افزایش منابع به طور اتوماتیک منجر به تحول نمی شود. زیرا می تواند این منابع هرز برود و با اتلاف مواجه باشیم؛ به جای اینکه در راستای برنامه ها مورد استفاده قرار گیرد.

مهم این است که ما یک راه حلی را پیدا کنیم که وابسته به افزایش منابع توسط دولت نباشیم؛ آیا چنین چیزی می شود؟ می گویم می شود! و باید راجع به این فکر و بحث کرد. ما برای ایجاد تحول در آموزش و پرورش باید به دنبال یک راه حل هایی بگردیم که فرضش این باشد که مثلا منابع از ۴۰ هزار میلیارد به ۵۰ هزار میلیارد برسد و متناسب با تورم افزایش پیدا کند، ولی اینکه ناگهان از ۴۰ هزار میلیارد به ۱۰۰ تا ۱۵۰ هزار میلیارد برسد، دور از دسترس است؛ و تازه اگر بشود، معنایش این نیست که در آموزش و پرورش آن اتفاقی که باید بیفتد، می افتد.

بنابراین ما نیاز به ایده ای داریم که نقطه عزیمت تحول را تحول در منابع مالی نپندارد. راجع به این می توان بحث کرد. اگر وزرای آموزش و پرورش دچار این روزمرگی می شوند، به این دلیل است که از زمانی که وارد آموزش و پرورش می شوند، تا زمانی که دوره شان تمام می شود و خارج می شوند، دنبال چک و چانه با سازمان برنامه و بودجه و دولت و بخش های مختلف هستند، تا منابع بیشتری را برای آموزش و پرورش تحصیل کنند.

البته آنها حق دارند و به نظر بنده در جای خودش درست است؛ ولی اگر بشود که در آموزش و پرورش انقلابی ایجاد کرد که حتی اگر منابع دولت بیش و کم در حد همان چیزی که هست، باقی بماند، اما زمینه های تحول و توسعه آموزش و پرورش و بهبود کیفیت و ارتقای کیفی و کارآمدسازی آموزش و پرورش را در عین حال دسترسی پیدا کرد، این راه نجات است.

به نظرم، تنها راهش این است که اصلاح مدرسه داری را در پیش بگیریم. یعنی مدرسه را به یک نهادی که وابسته به دولت نیست، تبدیل کنیم. گرچه مدرسه منابع را از طریق بودجه دولتی به شکلی که قبلا عرض کردم، کسب می کند، اما حیات و مماتش در گروی جد و جهد آموزشی و تربیتی است که از خود نشان می دهد، و در سایه این جد و جهد تربیتی می تواند، توجه ها را جلب کند، و از طریق والدین این منابع را به دست آورد. البته برای مدارس باید این امر را فراهم کرد که اگر در مدرسه ای اتفاقات مثبت و تعالی بخش آموزشی و پرورشی اتفاق می افتد، والدین دانش آموز چه بسا روی این مبلغ و پته آموزشی، چیزی بگذارند، و مدرسه را به این ترتیب پشتیبانی هم کند.

با یک چنین نگاه و مدلی، فکر می کنم که بیش و کم به این ایده نزدیک می شویم که با حفظ همین منابع، چکار کنیم که آرمان های کیفی و اهداف توسعه ای و تحولی در آموزش و پرورش محقق شود؛ و به این ترتیب یک نوع رقابت تعالی جویانه در سطح مدرسه ای، که وابسته به سیستم تنفس مصنوعی دولت و آب باریکه دولت نیست، ایجاد می کنیم. و در سایه این رقابت خیلی از اهداف آموزش و پرورش را محقق شده بیابیم.

در بحث مربوط به توزیع منابع دولتی آموزش و پرورش به شکل پته و یا عنوان دیگری، و دادن حق انتخاب مدرسه به والدین می توان بحث کرد. اما از اتفاقات خوبی که می تواند بیفتد این است که می توانیم در چنین نظام تقاضا محوری، توزیع منابع دولتی را خیلی عادلانه تر مصرف کنیم.

پیشنهادم این است که برای اینکه بچه های مناطق محروم کشور از آموزش و پرورش بهتری برخوردار باشند و این فاصله جبران شود، سهم آنها از این منابع دولتی خیلی بیشتر باشد، یعنی بیشتر از سهم دانش آموزانی که در مناطق برخوردار کشور تحصیل می کنند. حتی در مناطق محروم از ارزش ریالی پته آموزشی چیزی بماند که محیط خانواده را از جهت منابع یادگیری، فضا و تجهیزات تأمین کند؛ که این با نگاه عدالت محور ما سازگار است. پیشنهاد رعایت عکس دهک وضعیت اقتصادی خانوار را در توزیع منابع دولتی داشتم، که در این شکل می توانیم به اهداف عدالت خواهانه خودمان بهتر جامع عمل بپوشانیم.

*مجیدی: پاسخ این اتهامی که به شما وارد می کنند که می خواهید مدارس را خصوصی کنید، با این توضیحات روشن می شود.

*مهرمحمدی: به هیچ عنوان، خصوصی سازی مد نظرم نیست.

 *مجیدی: حالا بگذارید به مسائل دیگری هم بپردازیم؛ برخی باور دارند که افراد تصمیم گیر راهبردی و کلیدی در آموزش و پرورش تعداد محدودی هستند که یک سری مسؤولیت ها را بین خودشان دست گردان می کنند، و حتی اگر وزیری بیرون از این دایره باشد، مجبور است با نظر این افراد فعالیت کند. محافظه کاری این جمع هم اجازه نمی دهد که تحولی رخ دهد که میدان بازی را عوض کند.

 گفته می شود این افراد خیلی به هم وفادارند و از هم حمایت می کنند؛ حتی اگر حرف ناحقی زده شود، سعی می کنند از جمع خود حمایت کنند؛ شما فکر می کنید این باور صحیح است و می توان در این فضا کاری را انجام داد؟

*مهرمحمدی: بلاخره همه مدیران ادعا می کنند که شایسته سالاری نصب العین انتصاباتشان و ملاک اصلی است. اما عرضم این است که در آموزش و پرورش اگر ستاد را کوچک کنیم، و به سمت تمرکززدایی برویم، و به سمت ایده هایی مثل مدرسه محوری برویم، بخش عمده ای از این مسائل حل می شود.

* وزیر در انتخاب مدیرانش مبسوط الید نیست

واقعا یک بخش این بحث شایسته گزینی مدیران برمی گردد به اینکه وزیر مبسوط الید در انتصابات نیست و به اندازه ای که وزیر مبسوط الید هست، باید در قبال انتخاب مدیرانش، او را پاسخگو دانست. خیلی به نظرم باید با غصه گفت که وزیر در عین اینکه باید پاسخگو باشد، اما این بسط ید را در انتخاب نیروهایش ندارد، که می خواهد با آنها کار کند.

آموزش و پرورش خصوصا با این گستردگی که دارد بیشتر در معرض این محدودیت هاست. حتی به خاطر انتصاب یک مدیر مدرسه که باب میل یک نماینده محترم نبوده است، استیضاح شده است. و این عجیب است که این نماینده البته در کمیسیون و نه در صحن علنی، وی را استیضاح می کرد. در یک دوره بود که من شاهد بودم؛ می گفت فردی در ستادم فعالیت کرده و قول مدیریت این مدرسه را به وی داده بودم. حالا به غیر از نمایندگان مجلس که کم یا بیش هر کدام عرض می کنم بعضا رسالت ملی خود را از یاد می برند، مدیران استانی و حتی استانداران و مدیران دولت در سطح استان، بعضا هر کدام برای خودشان یک اولویت هایی دارند وسعی می کنند مطابق اولویت هایشان یک اتفاقی بیفتد.

در مجموع می خواهم عرض کنم، آنچه که شما فرمودید به عنوان یک مسأله هست؛ ولی اینکه تا چه اندازه وزیر می تواند در قبال این مسأله پاسخگو باشد بنا به ملاحظاتی که عرض کردم باید تجدیدنظر و تأمل جدی داشت، و سعی کرد خارج از دایره عدل و انصاف، وزیر را مورد مواخذه قرار نداد.

*مجیدی: شما به عنوان فردی که از فضای آکادمیک به فضای رسمی تعلیم و تربیت ورود پیدا کرده است، فکر می‌کنید که چقدر بدنه سطح بالای آموزش و پرورش یک مدیریت علمی و تخصصی را می پذیرد، و چقدر از این منظر خلأ وجود دارد؟

*مهرمحمدی: شاکله آموزش و پرورش متأسفانه  شاکله علمی و تخصصی به معنای مورد نظر نیست. شاکله ای که برای اصحاب نظر و صاحبان تخصص در عرصه های مختلف به ویژه تعلیم و تربیت، خیلی جایگاهی قائل باشد.

در عین حال که این را عرض می کنم، بلافاصله اضافه می کنم که خودم به عنوان کسی که از حوزه آکادمی به تعبیر شما به آموزش و پرورش راه پیدا کردم، اعتراف می کنم که ما هم کم کاری داشتیم، و ما هم آن اهتمام لازم را برای اینکه آموزش و پرورش را به عنوان میدان عمل خودمان و کار آکادمیک خودمان در نظر بگیریم، کم کاری کردیم.

* آموزش و پرورش اقبال نشان نمی دهد، اهالی آکادمی هم کم کاری داشته‌اند

وقتی آموزش و پرورش به سراغ ما نمی آید، فکر می کنیم که هیچ حجت دیگر برای من که عضو هیأت علمی یا عنصر آکادمیک باقی نمی ماند که من به سراغ آموزش و پرورش بروم و من تلاش بکنم که این رابطه از بن بست خارج شود.

خیلی در بین همکاران خودمان این نکته را می بینم که نگاهمان به سطوح مختلف آموزش و پرورش از مدرسه تا بالاتر اینگونه نیست که ما هم برای بسط ایده های نظری خودمان و نظریه پردازی واقع بینانه، نیاز به حضور و ارتباط و درک موقعیت داریم؛ اینها را کمتر توجه کردیم. و البته وقتی از آن طرف اقبالی نشان داده نمی شود، ما می گوئیم حجت تمام است. در حالی که ما برای ارتقای جایگاه نظری و آکادمیک خودمان هم باید به سهم خودمان تلاش کنیم.

* پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش حال و روز خوبی ندارد

پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش ارتباط مستقیم با سؤال شما دارد؛ پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش جایی است که باید از سیاستگذاری ها و یافته های علمی مبتنی برپژوهش پشتیبانی کند؛ و متأسفانه این پژوهشگاه الان حال و روز خوبی ندارد، و بنده بسیار از این بابت اظهار تأسف می کنم؛ و امیدوارم یک چاره ای اندیشیده شود. یکی از راه حل های رفع این مشکل، احیای پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش است.

*مجیدی: در شرایط امروز که حدود دو سال به انتهای دولت باقی مانده است، چه کاری از وزیر برای جلو بردن تحول می آید؟

*مهرمحمدی: نباید لحظه ها را از دست داد و استفاده مناسبی در راستای کاستن از مسائل و مشکلات آموزش و پرورش و حرکت به سمت تحول استفاده شود؛ اما دو سال از یک جهت، برای به بارنشستن ثمره اقدامات ناکافیست؛ ای کاش دوره های وزارت در آموزش و پرورش آنقدر کوتاه نباشد. البته فقط مربوط به این دولت نیست، بلکه می گویند متوسط عمر وزارت دوسال است. امیدوارم یک ثبات بیشتر در مدیریت آموزش و پرورش باشد.

داشتن مجال و فرصت بیشتر قهرا امکان برنامه ریزی بلند مدت را در دست زدن به اقدامات ماندگارتر و اساسی تر را به وزیر می دهد؛  گرچه وزیر از یک روز و ساعت نباید غفلت کند.

*سازمان نظام معلمی ایجاد شود

اما اینکه وزیر آموزش و پرورش در این فرصت باقیمانده چه کاری می تواند انجام دهد؟ آموزش و پرورش مسائل جدی فراوان دارد. دو پیشنهاد مشخص دارم که شاید بتوان برایش در کوتاه مدت هم فکری کرد. علاوه بر توجه به مدرسه محوری و تمرکززدایی می توان اقداماتی کرد و پی ریزی هایی انجام داد و مقدماتی را فراهم کرد.

به نظرم می رسد که یکی از کارهای به زمین مانده و مهم در آموزش و پرورش که در راستا و استلزامات تمرکززدایی هست، بحث سازمان نظام معلمی کشور است، که حتما اگر پایه ریزی شود، یک باقیات و صالحات می تواند باشد، و می تواند موضوع منزلت اجتماعی و حرفه ای معلمان را به طور جدی ارتقاء ببخشد. ضمن اینکه احساس مالکیت در معلمان و فرهنگیان می تواند ایجاد کند و بسیار مزایای دیگر برای آن مترتب است.

این سازمان نظام معلمی در راستای تمرکززدایی می تواند مسؤولیت هایش به غیردولتی واگذار شود، و صدای معلمان آنگونه که باید و شاید از طریق سازمان اینچنینی شنیده شود. معلمان صدا ندارند؛ علاوه بر مضیقه و محدودیت مالی و اقتصادی که معلمان را آزار می دهد، شخصیت و شأن حرفه ای آنها هم هست که آنطور که باید و شاید مورد اهتمام نیست.

با قائل شدن ارزش، اعتبار و اعتنا کردن به صدای آنها و خواسته های آنها می توانیم به معلمان اعتبار بخشیم؛ وزیر قبلی آموزش و پرورش برای نمایندگی معلمان در شورای عالی آموزش و پرورش انتخابات سراسری برگزار کرد، که نماینده سازمان معلمی کشور می تواند در شورای عالی آموزش و پرورش شرکت کند و نیاز به انتخابات پردردسر نیست.

*لزوم ایجاد دیده بانی آموزش و پرورش

یک کار دیگر که می تواند آثار بلند مدت داشته باشد بحث این است که یک زیرساختی را برای دیده بانی آموزش و پرورش تدارک ببینیم؛ فراهم کردن شرایط دیده بانی آموزش و پرورش از طریق نهاد غیردولتی است که ما در فواصل زمانی آموزش و پرورش، گزارش دیده بان آموزش و پرورش را منعکس کنیم.

این دیده بان، با پیمایش ملی یا به روش های مختلف، گزارش های مختلفی را تهیه و ارائه می کند، که این کار بسیار اساسی است؛ و اگر مستمر باشد هر نوبت که ارائه می شود، برای دوره قابل توجهی، آموزش و پرورش در صدر مسائل رسانه ها و جامعه خواهد بود، و مبنایی برای سیاست گذاری و همچنین جلب توجه مردم است.

طرح پیمایش ملی را با وزیر سابق آموزش و پرورش مطرح کردیم؛ که با استعفای ایشان ابتر ماند.

*مجیدی: برای اینکه نظام تعلیم و تربیت به جای خود برسد و جایگاه خود را پیدا کند، چه کاری باید انجام دهد؟ به نظر می رسد آموزش و پرورش موضوع دست چندمی است. علاوه بر آن نکته که شما فرمودید که با دیده بانی، اعلام کردن به جامعه، تحریک جامعه صورت گیرد. چه اقدامی باید صورت گیرد که آموزش و پرورش به جایگاه واقعی خود برسد؟

* مهرمحمدی: به نظرم همین کاری که اشاره کردم، ما را به هدفمان می رساند. می شود تصور کرد که می توان درباره اهمیت و نقش آموزش و پرورش در رسانه های مختلف بحث کنیم؛ اما اینها هرچقدر کمتر باشد، بهتر است. در دهه های گذشته، از این حرف ها زیاد زده شده، شعارها فراوان داده شده و اعلام حمایت ها فراوان کردیم؛ ولی گوش جامعه از این حرف ها پر است. بنابراین باید کارهای دیگری شود و آموزش و پرورش را یکجوری با پیکره جامعه مربوط کرد.

 پیمایش ملی که عرض کردم همان ربط دادن آموزش و پرورش است. یعنی به تمام کسانی که در این پیمایش شرکت می کنند، می گوییم که حرف، نظر و مطالبه ات از آموزش و پرورش مهم است؛ پس داوری و قضاوت شما مهم است. و بر همین اساس است که به مصاف بهبود و بازنگری برمسائل آموزش و پرورش می رویم. به نظرم اگر این فضا با این مقدمات در آموزش و پرورش شکل بگیرد، خیلی بهتر از فضای شعاری و  بدون ما به ازاء است که در حمایت از آموزش و پرورش ایجاد می کنیم.

*مجیدی: از زوایه پیامدی چی؟ پیامد آموزش و پرورش در جامعه ما و عملکرد سوء آن می تواند منجر به اتفاقات بد در جامعه و عملکرد خوبش می تواند به اتفاقات خوب بینجامد. به نظرتان چگونه می توان جامعه را متوجه پیامد عملکرد کرد؟ آن دیده بانی که عرض کردید به حوزه پیامدی توجه دارد؟

*مهرمحمدی: بله! البته آنچه را طراحی و پیشنهاد کردیم به حوزه عملکرد هم می پردازد و قضاوت عموم مردم است نسبت به آموزش و پرورش در ابعاد مختلف است. و همچنین پیشنهاداتی که برای بهبود عملکرد مطرح است، هر دوجنبه را در واقع می توان در ابزار این پیمایش ملی گنجاند. و البته بعد سوم دیگر نیز گنجاندیم و این است که آموزش و پرورش چه کاری را نباید انجام دهد که  انجام می دهد، و چه کاری را باید انجام دهد که انجام نمی دهد.

چه کسی گفته همه این کارهایی که الان آموزش و پرورش دارد انجام می دهد و برای خودش در اولویت قرار داده، آیا واقعا از نظر عموم مردم و مطالبه مردم در اولویت است؟ و بالعکس چه کسی گفته برخی از فقرات مغفول و محذوف از فعالیتهای آموزش و پرورش با خواسته مردم و مطالبه جامعه سازگار است؟

*شکل دادن به هویت دینی به جای آموزشهای مستقیم و کلیشه ای اجباری دینی

بگذارید یک مثال بزنم. چه کسی گفته که ما نباید به نحوی به سطوحی از تربیت جنسی در آموزش و پرورش بپردازیم؟ واقعا خانواده ها و عموم مردم از آموزش و پرورش چنین انتظاری را ندارند؟ چرا بعد از سالها نسبت به چنین موضوعی، تازه نشانه های نیاز به آن مطرح می شود؟ این تأخیر برای چیست؟ آیا خانواده ها انتظار ندارند آموزش و پرورش برای بالابردن خرد جنسی و درک تهذیرها، آگاهی ها و مراقبتها، نقشی داشته باشد؟ حتی اگر آموزش و پرورش مستقیما نباید به این موضوع وارد شود و در خود خانواده باید به آن پرداخته شود، باید به صورت شفاف مشخص شود و برای خانواده نقش مشخص تعریف شود. وظیفه آموزش خانواده بر عهده چه کسی است؟

یک نمونه دیگر، کاری که آموزش و پرورش، آن هم خیلی با تاکید می کند و معلوم نیست که افکار عمومی جامعه ما، انتظار و مطالبه اش همین باشد؛ که آن هم بحث تربیت دینی است. ما واقعا در این سالها، این کاری که در آموزش و پرورش به نام تربیت دینی انجام دادیم، چقدر به نتیجه رسیدیم؟ در مطالعاتی که انجام شده، میزان تدین بچه ها – نه میزان آگاهی از دین-  بلکه دینداری و التزام به دین و احکام دینی، چقدر موفق بودیم؟ فکر می کنم یک علامت سوال بزرگ است که رویکرد ما در تربیت دینی باید مورد بازنگری قرار گیرد. من نمی دانم چکار باید بکنیم! چیزهائی به ذهنم می رسد. اما آن اتفاقی که تا الان افتاده، و آن تبدیل کردن دین به عنوان یک ماده درسی الزامی و اجباری، آن هم با روایت و قرائتی که ما از اسلام داریم، جواب نداده است! شاید بهتر باشد که ما در اراده خودمان در دیندار کردن نسل جدید، در آموزش و پرورش به دنبال رویکردهای دیگری باشیم. مثلا به طور غیرمستقیم، مثلا استفاده از ظرفیتهای برنامه درسی پنهان، و اینکه ما به مصداق کونوا دعات الناس بغیر السنتکم، واقعا کارکنان مدارس ما آینه و مجسمه دینداری باشند به جای آنکه دین را سر کلاس در قالب مجموعه کتاب تعلیمات دینی آموزش دهیم. در رفتار کارکنان، در رفتار کارگزاران مدرسه، آن ضوابط و قواعد دینی و اخلاقی و آن آموزه های ارزشی، تبلور پیدا کند، و این بسیار مهم است که روح حاکم بر مدرسه مان دینی باشد؛ به جای اینکه به عناصر و اجزاء در آموزش به آن بپردازیم.

یا رویکرد دیگری که بعضی وقت ها صحبت کردم این است که مواد آموزش دینی را به جای اینکه به صورت مستقیم مطرح کرده و در قالب دروس رسمی به آن چهره الزامی و اجباری هم بدهیم، آن را به صورت غیر مستقیم در لابلای بحثهای دروس دیگر مثلا اجتماعی و ادبیات ببریم و به صورت غیرمستقیم مضامین و آموزه های دینی را آموزش دهیم؛ زیرا ارزش ها بهتر منتقل می شود، و در ذهن مخاطب می نشیند.

در مورد تربیت دینی و حضورش به عنوان یک ماده الزامی و اجباری، به عنوان یک موضوع هویت بخش به جامعه اسلامی ما تلقی می شود، و شاید کسی جرات نکند در مورد آن نظر بدهد، و هر کسی که چنین جراتی بکند، ممکن است با انواع و اقسام اتهامات و نقدها هم مواجه شود.

در پیمایش ملی، اگر می بینیم عملکرد آموزش و پرورش مورد تأکید خانواده ها نیست، این جسارت را می تواند ایجاد کند که این موضوع را مورد بررسی و مورد توجه خود قرار دهند. یک همچنین پیمایش ملی عرصه را باز می کند و برخورد عقلانی،  باز و مواجهه نقادانه با کاری که انجام می دهد را ایجاد می کند.

*مجیدی: ما باید در این مورد دقیقتر و مفصل تر صحبت کنیم. اما برای اینکه این موضوع کمی روشن تر شود، سوال می کنم که پس شما موافقید که ما یک هویت دینی داریم، و باید به این هویت دینی پرداخته شود، منتهی نه به شکل مستقیم.

*مهرمحمدی: بله! من اعتقاد دارم که ما این کاری که تا حالا کردیم، خراب کردیم! آیا این کارها برای تکوین هویت دینی واقعا جواب داده است؟ به نظر من جواب نداده است.

*مجیدی: پس هم شما و هم ما مورد اصل بودن اینکه ما باید به هویت دینی بپردازیم شکی نداریم. و اینکه همین خرابکاری که در مورد هویت دینی انجام داده ایم، در موردهای دیگری هم انجام داده ایم. مثلا در مورد هویت ملی، علاقه به ادبیات و فرهنگ قومی، کاوشگری و نظایر آن. مثلا در حوزه اجتماعی یکی از مشکلات ما این است که بچه ها را برای وارد شدن به جامعه و ایفای نقش اجتماعی آماده نمی کنیم. بلکه این آموزش اجتماعی را در قالب درس و کتاب اجتماعی، به بچه ها به زور ارائه می کنیم و یک کلیشه ای را به آنها تحمیل می کنیم. مثلا درسی با عنوان “همکاری” تعریف می کنیم، اما وقتی بچه ها در کلاس می خواهند عملا همکاری بکنند، مثلا شاگردی می خواهد از همکلاسی خود وسیله ای بگیرد، به عنوان مخل کلاس تلقی می کنیم و می گوئیم:”به بغل دستی خود چکار داری؟ هر کس کار خودش را بکند”. ما در عمل اصل همکاری را فراموش کرده ایم، ولی چسبیده ایم به عبارات و درسی با عنوان همکاری، و از بچه نیز می خواهیم طوطی وار آن را خوانده و تحویل دهد. همین اتفاق در مورد تربیت دینی هم می افتد.

*مهرمحمدی: بله قطعا! اما برای ما دین امر دیگری است؛ خیلی مهم تر است، خیلی خطیرتر و با وجود ما عجین است؛ و ضایعه رویگردان شدن بچه های ما از دین برای ما دردناک تر و جبران ناپذیرتری است از ضایعه رویگردان کردن آنها از ریاضی است. واقعا اینطور نیست؟ درسته ما آنجا هم ضایعه داریم، همه جا ضایعه ایجاد کردیم و آنجا هم داستان همین است، اما تربیت دینی داستانش فرق می کند.

*مجیدی: این بحث نیاز به تنویر و تبیین دقیقتر و مفصل تری دارد. با توجه به طولانی شدن گفت‌وگو، و اینکه در این نشست ها قصد داریم به کالبد شکافی مسائل تحول تعلیم و تربیت بپردازیم، این گفتگو ان شاء الله در جلسه دیگری نیز ادامه خواهد داشت.

انتهای پیام/

آخرین اخبار اجتماعی و حوادث را در سایت خبری-تحلیلی رسانه ۷ بخوانید.