دسته‌ها
اخبار حوادث

همسرم مرا به ارتباط داشتن با زنی دیگر متهم می کرد، تا اینکه معلوم شد،خودش حتی قبل از ازدواج با من،روابط نامتعارف داشته

پایگاه خبری – تحلیلی رسانه ۷:




روابط نامشروع,خیانت به همسر,خیانت

روزنامه خراسان نوشت:مرد ۴۴ ساله در حالی که بیان می کرد از همه آن هایی که زندگی مرا به نابودی کشانده اند و سرنوشت من و فرزندانم را این گونه رقم زدند هیچ گاه نمی گذرم درباره ماجراهایی که آن ها را سوءظن نمی داند به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری میرزاکوچک خان مشهد توضیح داد.

وی گفت: ۲۴ ساله بودم که روزی هنگام بازگشت از محل کارم چشمان دختری بلند قامت مرا در گوشه خیابان میخکوب کرد. فقط در یک لحظه به آن دختر دل‌باختم به طوری که گویی همه سعادت و آینده ام در گرو یک لبخند او بود. آن روز آن قدر «فرشته» را تعقیب کردم تا بالاخره شماره تلفن منزلشان را گرفتم و از یک باجه تلفن عمومی به او زنگ زدم.

این گونه رابطه من و فرشته آغاز شد تا این که مدتی بعد تصمیم به ازدواج با او گرفتم چرا که خانواده اش وضعیت اقتصادی خوبی نداشتند و در حاشیه شهر مستاجر بودند .به همین دلیل فکر می کردم چنین دختری توقع زیادی از من ندارد و در روزهای سخت مرا تنها نمی گذارد.

 خیلی زود زندگی مشترک ما که با یک عشق و لبخند خیابانی شکل گرفته بود به مسیر همدلی و همراهی کشیده شد و من همه تلاشم را به کار می بردم تا او احساس خوشبختی کند ولی همسرم هر روز با یک بهانه واهی مشاجره و درگیری به راه می انداخت. او مدعی بود در خانه حوصله اش سر می رود و باید اوقاتش را در پارک ها یا منازل دوستانش بگذراند. مادرش نیز که در دوران نامزدی ادعا می کرد باید مقابل رفتارهای اشتباه دخترش بایستم حالا از او پشتیبانی می کرد که هر زنی نیاز به تفریح و سرگرمی دارد چرا که همسرم باردار نمی شد و همین موضوع دستاویزی برای لجبازی با من و رفت و آمدهای بی حد و حساب با دوستانش شده بود.

بالاخره پس از پنج سال مداوا و رفتن نزد پزشکان زیاد صاحب دختری زیبا شدیم و سه سال بعد هم خداوند پسری به ما عطا کرد، اما مشکلات حاد زندگی ما از زمانی شکل گرفت که همسرم مدعی بود من با زنان و دختران غریبه ارتباط دارم.

نمی دانستم چگونه به او ثابت کنم که من با هیچ کس ارتباطی ندارم و از صبح تا شب در بازار کار می کنم تا مخارج زندگی را تامین کنم.

در این میان خودروی پژو ۴۰۵ من همواره دست همسرم بود تا با خانواده اش به تفریح برود یا امور شخصی خودش را انجام بدهد .بارها با همین خودرو تصادف کرد و من هر بار خسارت آن را می پرداختم ولی همسرم هیچ گاه برای خرید لوازم منزل یا فروش لوازم قدیمی از من اجازه نمی گرفت تا این که حدود چهار سال قبل یک گوشی هوشمند خرید و با ورود به شبکه های اجتماعی روزگار مرا سیاه کرد.

از آن روز به بعد با حجاب و آرایش نامناسب پشت فرمان می نشست و برای تغییر دکوراسیون منزل پول های زیادی را هزینه می کرد. دیگر به رفتارهایش مشکوک شده بودم تا این که سال گذشته روزی که به آرامی وارد منزل شدم صدای همسرم را شنیدم که تلفنی با فردی در آن سوی خط صحبت می کرد اما سخنان او نشان از یک ارتباط نامتعارف مخفیانه داشت.

من که از مدت ها قبل به او سوءظن داشتم به همان شماره ای که روی آن نام «مهین» ثبت شده بود زنگ زدم که مردی تماسم را پاسخ داد ولی بلافاصله تماس را قطع کرد به همین دلیل فرشته را تحت فشار قرار دادم تا حقیقت ماجرا را بگوید. او هم که دیگر چاره ای نداشت در حالی که می گفت غلط کردم، ادعا کرد با آن جوان از حدود دو ماه قبل آشنا شده است و تنها یک بار آن جوان غریبه را ملاقات کرده است و …

با این حرف های همسرم دنیا روی سرم خراب شد و ناخودآگاه به یاد چگونگی آشنایی خودم و فرشته افتادم. با خودم فکر می کردم وقتی سرآغاز عشقی در خیابان باشد عاقبتی جز این نخواهد داشت .تازه آن جا بود که فهمیدم همسرم در دوران مجردی اش و با معرفی یکی از دوستانش نیز با جوان دیگری ارتباط داشته و زمانی که من به خواستگاری اش رفتم با آن جوان قطع ارتباط کرده است و …

این در حالی است که همسرم به خاطر همین آشنایی خیابانی به من نیز اعتماد ندارد و با رفتن نزد رمال و هک کردن گوشی تلفنم بر این اختلافات دامن می زند. دیگر تحمل این وضعیت برایم امکان پذیر نیست و تنها چاره رهایی از این کابوس های وحشتناک را در طلاق می بینم.

آخرین اخبار حوادث را در سایت خبری-تحلیلی رسانه ۷ بخوانید.

دسته‌ها
اخبار حوادث

حرفهای دختر۱۵ساله ای که در خودکشی ناکام ماند

پایگاه خبری – تحلیلی رسانه ۷:




قاچاق مواد مخدر,ارتباط نامشروع,روابط نامشروع, طلاق

خراسان نوشت:دختر ۱۵ ساله که به همراه مادرش وارد کلانتری شده بود تا رازهای عجیبی را فاش کند، در حالی که بیان می‌کرد با جان و دل راضی به طلاق پدر و مادرم از یکدیگر هستم، درباره ماجرای اقدام به خودکشی اش به کارشناس اجتماعی کلانتری پنجتن مشهد گفت از روزی که به خاطر دارم پدرم از طریق قاچاق مواد مخدر و بنزین هزینه‌های زندگی ما را تامین می‌کرد.

او راننده یکی از خودروهای سنگین است و برای انجام امور خلافش همواره به استان‌های شرقی و جنوب کشور مسافرت می‌کند، اما برای آن که ماموران انتظامی به او مشکوک نشوند و بتواند به راحتی به قاچاق بپردازد با زنان خیابانی ارتباط برقرار می‌کند و با آن‌ها به سفر می‌رود. مادرم نیز همیشه در برابر رفتارهای زشت پدرم سکوت می‌کند تا زندگی اش متلاشی نشود و فرزندانش را بزرگ کند.

روزگار ما به همین ترتیب سپری می‌شد تا این که من و دو خواهر دیگرم بزرگ‌تر شدیم، اما پدرم این زنان خیابانی را رها نکرد و هر بار برخی از آنان را به خانه می‌آورد و به عنوان همکارش در قاچاق مواد مخدر به ما معرفی می‌کرد.

پدرم آن قدر شرم و حیا را کنار گذاشته بود که در برابر چشمان من و خواهرانم با آن زنان غریبه روابط نامشروع داشت چرا که در خانه ما اتاق مجزایی وجود نداشت و همه اعضای خانواده در یک پذیرایی زندگی می‌کردیم.

مادرم با دیدن این صحنه‌های رقت بار اشک می‌ریخت و سعی می‌کرد حواس ما را به موضوعات دیگری بکشاند تا شاهد کارهای زشت پدرم نباشیم. اما من و خواهرانم به سن نوجوانی رسیده بودیم و کاملا معنی اشک‌های مادرم را می‌فهمیدیم در این میان پدرم وقتی با اعتراض ما روبه رو می‌شد همه ما را کتک می‌زد تا جایی که از شدت درد از اعتراض مان پشیمان‌ می‌شدیم.

حدود شش ماه قبل بود که وقتی پدرم یکی از همین زنان غریبه را به خانه آورد مادرم به او اعتراض کرد که حداقل در برابر چشمان دخترانت از این ارتباطات نامشروع دست بردار! ولی پدرم با شنیدن این جمله او را به شدت کتک زد و از خانه بیرون انداخت. مادرم نیز به مدت سه‌ماه قهر کرد و به خانه مادربزرگم رفت. در این میان پدرم از فرصت استفاده کرد و به رفتارهای زشت اش ادامه داد.

من که از خواهران دیگرم بزرگ‌تر بودم با دیدن زنان خیابانی با وضعیت زننده در کنار پدرم زجر می‌کشیدم و با رفتارهایم به پدرم اعتراض می‌کردم، ولی او هر بار به سمت من و خواهرانم هجوم می‌آورد و ما را زیر مشت و لگد می‌گرفت تا حدی که یکی از خواهرانم دچار اختلالات روان پریشی و توهم و هذیان شد.

او گاهی از ترس جیغ می‌کشد و حرف‌های بی‌ربط می‌زند. خواهر کوچک ترم نیز هر شب با دیدن کابوس‌های وحشتناک با جیغ و فریاد از خواب می‌پرد و من هم به خاطر لگدهای پدرم از ناحیه کمر آسیب دیده ام.

با وجود این، نبود مادرم در خانه، زندگی ما را سخت و دردآور کرده بود چرا که پدرم هیچ مسئولیتی را در قبال زندگی خانواده اش نداشت به همین دلیل بعد از گذشت سه ماه، با مادرم تماس گرفتم و با التماس و گریه از او خواستم به خانه بازگردد.

مادرم که نمی‌توانست شاهد اشک‌های من باشد چند روز بعد با پدرم آشتی کرد و به خاطر من و خواهرانم به خانه اش بازگشت، ولی متاسفانه نه تنها رفتارهای زشت پدرم خاتمه نیافت بلکه زنان بیشتری را به خانه می‌آورد تا این که هفته قبل وقتی با یک زن غریبه وارد خانه و با اعتراض مادرم مواجه شد، به اندازه‌ای خشم و عصبانیت در وجودش موج زد که با لگد مادرم را از پله‌های منزل به پایین انداخت و مقابل چشمان همسایه او را کتک زد و سپس به همراه آن زن خیابانی سوار خودرو شد و رفت.

من که از دیدن این صحنه به شدت ناراحت شده بودم کنترلم را از دست دادم و با یک تصمیم احمقانه تعدادی قرص خوردم تا خودکشی کنم، اما مادرم و همسایگان مرا به بیمارستان رساندند و از مرگ نجات یافتم.

روز بعد که از بیمارستان مرخص شدم به همراه مادر و خواهرانم به خانه مادربزرگم رفتیم و مادرم دادخواست طلاق به دادگاه داد. حالا هم من راضی به طلاق آن‌ها هستم .

آخرین اخبار حوادث را در سایت خبری-تحلیلی رسانه ۷ بخوانید.

دسته‌ها
اخبار حوادث

شوهرم با نزدیکترین دوست من رابطه برقرار کرد

پایگاه خبری – تحلیلی رسانه ۷:




خیانت,خیانت همسر,روابط نامشروع

خراسان نوشت:چندی پیش ، نوعروس ۲۴ ساله ای درحالی که آشفته و گریان بود به دادگاه خانواده ونک تهران رفت تا پرده از سرنوشت تلخ خود بردارد.

این زن وقتی در برابر قاضی شعبه ۸۷۵ ایستاد، انگار هنوز خودش نمی دانست چه می خواهد اما مطمئن بود دیگر درخانه شوهرش جایی برای او نیست:آقای قاضی من اعتماد خود را به همسرم کاملاً از دست داده ام و احساس می‌کنم که دیگر نمی‌توانم حرف‌های او را باور کنم .

قاضی: چه چیزی باعث شده است که اعتماد خود را به همسرتان از دست بدهید؟
من دو سال پیش با همسرم در دانشگاه آشنا شدم. من ۲۵ ساله و او ۲۶ ساله بود. او پسر خوش قیافه ای بود و رابطه ما صمیمی تر شد. خانواده ما از لحاظ اقتصادی، اجتماعی و … خیلی از او بالاتر بود. در نهایت ‌سال گذشته با هم ازدواج کردیم. او خیلی به من علاقه‌مند بود اما به طور ناگهانی متوجه شدم که با یکی از دوستان صمیمی من ارتباط برقرار کرده است.

قاضی: چند وقت است که متوجه این موضوع شده‌اید؟
به تازگی متوجه شدم. اصلاً باورم نمی‌شد که دوستم در حق من چنین‌کاری انجام دهد اما مهم‌تر این که باورم نمی‌شد که شوهرم به من خیانت کند.‌

قاضی: از کجا متوجه شدید که همسرتان با دوست تان رابطه برقرار کرده است؟
از مدت‌ها قبل به رفتارهای شوهرم شک کرده بودم. احساس می‌کردم که رفتارهای آرش فرق کرده است. خیلی سرد با من برخورد می‌کند. احساس می‌کردم که آن عشق و علاقه قبلی را ندارد. اما من طبق روال معمول با عشق و علاقه بیشتر به زندگی خود ادامه می‌دادم تا این که یکی از دوستانم من را از ارتباط شوهرم با ناهید که او هم از دوستان صمیمی ام بود مطلع کرد. واقعاً شوکه شده بودم. اصلاً باورم نمی‌شد. تحقیق کردم و متوجه شدم که موضوع کاملاً جدی است و حقیقت دارد.‌

قاضی: آیا موضوع را به شوهرتان هم گفتید؟
بله، گفتم! اول کتمان می کرد بعد با خونسردی موضوع را پذیرفت و گفت که اشتباه کرده است اما خونسردی او و رفتاری که کرده بود من را به شدت عصبانی کرد، مدتی از خانه قهر کردم و به خانه دوستم رفتم چون دلم نمی‌خواست که خانواده من متوجه شوند. بالاخره آمدم خانه، تصمیم گرفتم که او را ببخشم.او هم ظاهراً پشیمان بود و بسیار غمگین به نظر می‌رسید. سعی کردم در خودم و وضعیت خانه و… تغییراتی اساسی ایجاد کنم تا اورا پایبند کنم. البته مطمئن هستم که هرگز از این لحاظ در زندگی کم نگذاشتم. من برای راحتی او حتی سرکار هم نرفتم. دلم می خواست درسم را ادامه بدهم اما ندادم تا فقط زن زندگی باشم. ظاهراً رابطه او با من خوب است اما آن گرمی و صمیمیت گذشته را ندارد. دیگر آن عشق و علاقه در او دیده نمی شود. البته او در گذشته افسردگی داشته که بعد بهبود یافته است. من به او کمک زیادی کردم از جمله شرایط ادامه تحصیل او را فراهم کردم .

قاضی:به نظر شما چه عاملی باعث شد که او به سمت زن دیگری برود؟
نمی‌دانم شاید من کوتاهی کرده‌ام. آن طور که دوست داشت نبودم. البته هرگز از رفتار او چنین برداشتی نداشتم. او به راحتی از عملکرد خود معذرت خواهی کرد و ظاهراً پشیمان بود. البته من هم به موقع موضوع را فهمیدم. اما همان‌طور که گفتم او مثل گذشته نیست و من نمی‌دانم چه کار باید بکنم.

قاضی: یعنی هنوز به آن خانم علاقه‌مند است؟
نه، به طور قطعی نمی‌توانم این را بگویم. البته دوست من خودش را به کلی کنار کشیده است اما همسر من دیگر مثل گذشته نیست.
قاضی: منظورتان چیست؟ احساس می کنید که احتمال دارد مجدد به چنین کاری دست بزند؟
بله. این احساس خیلی من را اذیت می‌کند ولی او هم رفتاری نمی‌کند تا این احساس در من کمتر به وجود آید.‌

قاضی:تصمیمتان برای طلاق جدی است ‌؟
واقعاً نمی دانم. حس می‌کنم که دیگر نمی توانم با او زندگی کنم. اما اگر طلاق بگیرم کجا بروم نه پول دارم و نه کار ، دستم به جایی بند نیست حتی اگر مهریه ام را بگیرم اما می دانم دیگر نمی‌توانم با شوهرم زیر یک سقف زندگی کنم.

بنابه این گزارش، قاضی دادگاه خانواده دستور داد تا شوهر این زن احضار شود و جلسه رسیدگی در حضور هردوی آنان برگزار شود.

آخرین اخبار حوادث را در سایت خبری-تحلیلی رسانه ۷ بخوانید.