دسته‌ها
آخرین اخبار

خاطرات وکیل/ جشن تولد”علی” چندساعت دیگر

کلمه “متاسفانه” نشان از تعلق خاطر طرفین به زندگی مشترک داشت و این موضوع مسئولیت و تکلیف من وکیل را سنگین تر می کرد تا بهترین مشاوره و راهکار را  ارائه دهم.هر دو از آن دست انسان های اهل مطالعه بودند و برای هر کاری تمام جوانب را بررسی و با تعقل و تامل تصمیم می گرفتند. لذا در این فقره نیز به قولی تمام راه ها تجربه شده بود و در انتهای هر مسیری طلاق تنها انتخاب بود.

تعمدا از ایشان خواستم ظرف یک هفته خلاصه ای از اتفاقات تلخ و شیرین زندگی مشترک را یادداشت کنند و هفته آینده مراجعه کنند.یقین داشتم در این یک هفته و در لا به لای نوشتن خاطرات شش سال زندگی مشترک حتما نکاتی وجود دارد که به عنوان نقطه اتصال به زندگی مشترک بشود از آن بهره برد.

تا جلوی در ورودی دفتر بدرقه شان کردم،خداحافظی باایشان مقارن شد با حضور مش قربان نگهبان شیرخوارگاه. آمده بود مانند هر سال به جشن عید غدیر شیرخوارگاه دعوتم کند.این دعوت جرقه ای به ذهنم زد.

بلافاصله با مدیر شیرخوارگاه تماس گرفتم و  گفتم امسال با دونفر در جشن شرکت می کنم.

تا فرارسیدن روز عید دو نوبت به شیرخوارگاه مراجعه و مقدمات فرزندخواندگی یا حمایت مالی از بچه ها را برای زهراخانم و اقا مسعود مهیا کردم تا چنانچه ابراز علاقه کردند شرایط اولیه بلافاصله کلید بخورد.

قرار ملاقات با زوج موکلم را طوری تنظیم کردم تا در دفتر جز ما سه تن کسی حضور نداشته باشد.

وقثی نشستند طبق قرار، کاغذهایی را که روی آن خاطراتشان را نوشته بودند گرفتم.

تعمدا یادداشت ها را با صدای بلند خواندم:

“… دو روز پس از عقد رفتیم حافظیه. آنجا پیرمردی کشکول به دست برایمان فال گرفت. غزل یوسف گمگشته باز آید به کنعان را برایمان تفسیر کرد…
ماه عسل یک هفته در جوار امام رضا ع بودیم. خیلی خوش گذشت…تصویر مسعود که به پنجره فولاد تکیه داده بود و گونه هایش خیس اشک بود جلوی چشمانم است پرسیدم این اشک شوق است یا غم؟گفت از آقا خواستم تا زندگی با تو همراه با فرزندان صالح ماندگارترین اتفاق زندگی ام شود…”

برای لحظه ای خواندن را متوقف کردم و زیرچشمی به زن و شوهر نگاه کردم. هر دو سر به زیرآرام و بی صدا گونه های خیس خود را پاک می کردند.

به گمانم موفق شده بودم حس تعلق به زندگی مشترک را دوباره در آنه زنده کنم. اما باید خلاء  فرزند را هم پر می کردم.

 هماهنگ کرده بودم یکی از همکاران راس فلان ساعت با تلفن دفتر تماس بگیرد و روی پیغام گیر دفتر، جریان جشن شیرخوارگاه و دعوت مرا با دو همراه اعلام کند.پیش از سر آمدن ساعت مقرربه بهانه پیدا کردن پرونده ای شروع به جستجو در فایل ها نمودم.تلفن دفتر به صدا درآمد و پیغام همکارم را هر سه شنیدیم،زیر چشمی واکنش زهرا و مسعود را رصد می کردم.

نگاه مهربان هر دو با لبخندی بر لب نشان از تاثیر عاطفی پیغام  داشت.به پشت میز برگشتم. طبق قراری که از قبل با همکارم گذاشته بودم با او تماس گرفتم:ببین بین دوستان و موکل ها کدامیک دوست دارند در جشن باشند.

آقا مسعود با اشاره ی دست از من خواست که مکالمه ام را متوقف کنم….نقشه ام گرفته بود و قرار شد هر سه به اتفاق به جشن برویم.حالا مانده بود دیدار بچه ها که مهر یکی به دل زن و شوهر بنشیند و پرونده با بهترین نتیجه مختومه شود.متارکه و طلاق ایشان منتفی و حکم فرزندخواندگی یکی از بچه های شیرخوارگاه صادر شود.

در بدو ورود به شیرخوارگاه از داخل حیاط همهمه ی داخل دفتر مدیریت  را می شد شنید.چند ساعت پیش طفلی دو ساله در جلوی شیرخوارگاه رها شده بود. اتفاق عجیبی نبود ولااقل هفته ای دو سه  نوزاد به همین شکل به جمعیت شیرخوارگاه اضافه می شد. اما تفاوت این نوزاد رهاشده در یادداشتی بود که که داخل سبد بچه گذاشته بودند: “این بچه بیماری خاص دارد و ما توان تامین هزینه ی درمان او را نداریم،به حق علی و اولاد علی حواستون بهش باشه…”

در چشمان حاضرین اتاق مدیر شیرخوارگاه بغض و غصه نشسته بود.برای دقایقی هیچکس حرفی نزد. سکوت تلخ را صدای مسعود شکست:”من و زهراسادات حاضریم سرپرستی بچه را قبول کنیم….”

امسال هم بسان سال های پیش به جشن عید غدیر شیرخوارگاه دعوت شده ام. سه سالی است جشن عید غدیر شیرخوارگاه دو  مهمان ویژه  هم دارد. زهراسادات و آقامسعود زادروز “علی” را مقارن عید غدیر انتخاب کردند، دادگاه نیز دهم مهرماه نودو چهار را زادروز علی حکم کرد.

ساعاتی دیگر جشن تولد پنج سالگی علی را در شیرخوارگاه برگزار می کنیم.

*وکیل پایه یک دادگستری. شیراز

۱۷۱۷

منبع خبر: خبر آنلاین

آخرین اخبار ورزشی را در سایت خبری-تحلیلی رسانه ۷ بخوانید.

دسته‌ها
اخبار حوادث

عروس جوان با توهم خیانت همسرش، با جوانی دوست شد که با شوهرش اختلاف داشت

پایگاه خبری – تحلیلی رسانه ۷:

خراسان نوشت:اردیبهشت ۹۶ دختر جوان سرگرم درس خواندن و آماده شدن برای شرکت در کنکور سراسری بود تا در رشته مورد علاقه اش قبول شود. یک روز مادرش وارد اتاق شد و از سحر خواست کمی با هم صحبت کنند. سحر که شوکه شده بود با چهره‌ای متعجب کتاب های درسی‌اش را جمع کرد و لب تخت در کنار مادرش نشست.

مادر شروع به مقدمه چینی کرد و سحر که کنجکاو شده بود، از مادرش خواست سر اصل موضوع برود که لبخند معنادار مادر روی لبانش نشست و گفت، همیشه آرزوی دیدن لباس عروسی دخترم را داشتم و حالا قرار است به آرزویم برسم.

دختر جوان شوکه شد و فهمید قرار است برایش خواستگار بیاید. سرخی روی گونه های سحر نشان از خجالت زدگی داشت. مادر آرام گونه هایش را بوسید و گفت به خواستگارش فکر کند که دختر جوان با صدایی لرزان گفت، اجازه بدهید بعد از کنکور خواستگار به خانه بیاید اما مادر مخالفت کرد.

مراسم خواستگاری اوایل خرداد بود که زنگ خانه به صدا در آمد و پسری شیک پوش و جوان همراه خانواده اش با یک دسته گل و جعبه شیرینی وارد خانه سحر و مراسم خواستگاری آغاز شد. حمید ۲۸ ساله لیسانس عمران داشت، به کار ساخت و ساز مشغول بود و وضعیت مالی خوبی داشت، همه چیز برای سحر ایده‌آل بود اما ازدواج را برای خودش زود می دید. مخالفت ابتدایی سحر باعث شوکه شدن و رنجش مادر شده بود. پدر خانواده شروع به صحبت با دختر جوانش کرد تا او را راضی به این ازدواج کند.

سحر با وجود این که با این ازدواج مخالف بود اما با اصرارهای پدر و مادرش سر سفره عقد نشست و با حمید ازدواج کرد. دختر جوان به خاطر مراسم خواستگاری و ازدواجش در رشته مد نظرش قبول نشد و منتظر ماند تا سال بعد در کنکور شرکت کند.

یک سال بعد یک سال گذشت و زندگی زوج جوان از نگاه همه دوستان و بستگان یک زندگی رضایت بخش بود اما سحر هیچ حسی به این زندگی نداشت و همیشه در خانه سرگرم درس خواندن بود تا این که روز کنکور فرا رسید.

سفر به خارج

دختر جوان که تنها امیدش قبولی در کنکور بود تا خودش را با درس خواندن و دانشگاه سرگرم کند، یک روز مانده به کنکور همسرش یک بلیت سفر خارجی روی میز آشپزخانه گذاشت و گفت سحر چمدان ها را ببندد تا شب به سفر بروند. سحر شوکه شد و مخالفت کرد و با صدایی لرزان گفت که قرار است فردا در کنکور شرکت کند و این که یک سال منتظر این روز بوده است. اما حمید بی توجه بود و تاکید کرد من برای استراحت این سفر را تدارک دیده ام و از کنکور اطلاعی نداشتم.

دختر جوان اشک ریخت و به اتاق رفت. گوشی موبایلش را برداشت و با مادرش تماس گرفت. مادر خواست دخترش رفتار بدی نکند و سرش به زندگی گرم باشد و با شوهرش همقدم شود.

دختر جوان با اصرار به سفر رفت و در آن جا از شوهرش شنید که علاقه ای ندارد او ادامه تحصیل بدهد و این در حالی بود که شرط ازدواج سحر دانشگاه رفتن بود.

همه رویاهای سحر به خاطر اصرارهای خانواده اش به ازدواج بر باد رفته و حاضر بود به همان خانه پدری برگردد تا هدفی را که در زندگی اش داشت، دنبال کند. حمید ادعا می کرد دوست ندارد سحر به دانشگاه برود چون با پسرهای دیگر همکلاس می شود و نمی خواهد کسی به او نگاه چپ کند.

مرد بدبین

همین جا بود که سحر متوجه شکاک بودن شوهرش شد ولی به خاطر مادرش سکوت کرد و تصمیم گرفت زندگی مردابی خود را ادامه دهد، زندگی که تنها شکل یک زندگی را داشت اما تمام حس و معنای زندگی در آن مرده بود.

سحر که به خاطر کنکور هیچ وقت به دنیای مجازی نرفته بود، وقتی دید دنیای واقعی‌اش بی معنا شده است، چند برنامه روی گوشی موبایلش ریخت و وارد دنیای مجازی شد. دختر جوان هر روزش را در دنیای مجازی سپری می‌کرد تا این که در یکی از کانال های تلگرامی با پسر جوانی به نام آرش آشنا شد.

دوستی مجازی

سحر که احساساتش در زندگی له شده بود، دچار اشتباه شد؛ در دنیای مجازی به دنبال یک همدم گشت تا این که با آرش که پسر جوانی بود آشنا شد و خیلی زود پس از چند پیام کوتاه به او اعتماد کرد. دختر جوان خیلی زود سفره دلش را برای آرش باز کرد و بعد از یک ماه دوستی اینترنتی قرار ملاقاتی را برای دیدن آرش تدارک دید. آرش داخل یک کافی شاپ نشسته بود. سحر با چهره ای آراسته وارد محل قرار شد، لبخند ملیحانه آرش کافی بود تا سحر یک دل نه صد دل عاشق دوست مجازی اش شود و دوستی آن ها از همان روز صمیمی و گرم تر شد.

سحر با اطلاع از این که شوهرش مرد شکاکی است، دوستی اش را با آرش تا یک سال بعد ادامه داد. آرش می گفت تصمیم دارد با سحر ازدواج کند و دختر جوان نیز قصد داشت خودش را از زندگی با حمید بیرون بکشد.

درخواست طلاق

حمید که سرگرم زندگی خودش و خوش گذرانی با دوستانش بود و شیطنت های خودش را داشت فکر می کرد کسی از این شیطنت ها خبر ندارد، یک روز در محل کارش نامه ای به دست اش رسید.

پسر جوان در پاکت را باز کرد و شوکه شد. در خواست طلاق از دادگاه برای او آمده بود. گوشی موبایلش را برداشت و با سحر تماس گرفت اما همسرش جواب تلفن را نداد و حمید با عصبانیت به خانه مادرزنش رفت. مادر سحر در را باز کرد و از حمید خواست آرام باشد، اما داماد خانواده که عصبانی بود، علت این درخواست را از مادرزنش پیگیر شد که در برابر یک عکس قرار گرفت. تصویر حمید با یک دختر جوان در یک سفره خانه بود. داماد خانواده با دیدن این تصویر خواست توضیح بدهد اما گوش شنوایی نبود، سکوت کرد و از خانه خارج شد و هرچه با سحر تماس گرفت، جوابی نشنید و تنها یک پیامک به دست اش رسید که در آن سحر به او گفته بود، روز دادگاه منتظرش است.

سحر و حمید طلاق گرفتند.

مدت کمی از این ماجرا گذشت و سحر در انتظار خواستگاری آرش بود اما خبری نشد. آرش با جدایی سحر از شوهرش ادعا کرد که با دخترخاله اش نامزد کرده و در این مدت به خاطر کمک به او همراهش شده است.

سحر زندگی اش را باخته بود. پسر جوانی که روزی به او کمک کرده بود تا از مرداب زندگی حمید نجات پیدا کند، او را به باتلاقی انداخت که هر چه دست و پا می زد بی فایده بود. آرش که در این مدت از سوی سحر ماموریت داشت تا حمید را تعقیب کند و به خاطر همین پول خوبی به جیب زده بود، بعد از این که سحر به خواسته اش رسید تصمیم گرفت به این رابطه پایان دهد.

بعد از مدتی سحر فهمید دختر همراه حمید، یکی از کارمندان شرکت دوست شوهرش بوده که تصمیم داشته در شرکت حمید مشغول کار شود و تصاویر گرفته شده از یک جلسه کاری بوده و شوهرش به او خیانت نکرده است. بدتر این که مشخص شد آرش از همکاران حمید بوده و به خاطر درگیری در محیط کار وارد زندگی سحر شده و می دانسته عکس هایی که تهیه کرده از یک جلسه کاری بوده و حمید خیانتی نکرده است.

دیگر دیر شده و سحر در حالی که همه درها به رویش بسته شده بود به اداره پلیس رفت و از مددکار اجتماعی خواست تا برای دستگیری آرش به خاطر فریب دادن و کلاهبرداری ! و بازگشتن اش به زندگی حمید، به او کمک کند.

تحقیقات برای کمک به این دختر که در دنیای مجازی زندگی واقعی اش را از دست داده است، ادامه دارد.

آخرین اخبار حوادث را در سایت خبری-تحلیلی رسانه ۷ بخوانید.

دسته‌ها
اخبار حوادث

حرفهای دختر۱۵ساله ای که در خودکشی ناکام ماند

پایگاه خبری – تحلیلی رسانه ۷:




قاچاق مواد مخدر,ارتباط نامشروع,روابط نامشروع, طلاق

خراسان نوشت:دختر ۱۵ ساله که به همراه مادرش وارد کلانتری شده بود تا رازهای عجیبی را فاش کند، در حالی که بیان می‌کرد با جان و دل راضی به طلاق پدر و مادرم از یکدیگر هستم، درباره ماجرای اقدام به خودکشی اش به کارشناس اجتماعی کلانتری پنجتن مشهد گفت از روزی که به خاطر دارم پدرم از طریق قاچاق مواد مخدر و بنزین هزینه‌های زندگی ما را تامین می‌کرد.

او راننده یکی از خودروهای سنگین است و برای انجام امور خلافش همواره به استان‌های شرقی و جنوب کشور مسافرت می‌کند، اما برای آن که ماموران انتظامی به او مشکوک نشوند و بتواند به راحتی به قاچاق بپردازد با زنان خیابانی ارتباط برقرار می‌کند و با آن‌ها به سفر می‌رود. مادرم نیز همیشه در برابر رفتارهای زشت پدرم سکوت می‌کند تا زندگی اش متلاشی نشود و فرزندانش را بزرگ کند.

روزگار ما به همین ترتیب سپری می‌شد تا این که من و دو خواهر دیگرم بزرگ‌تر شدیم، اما پدرم این زنان خیابانی را رها نکرد و هر بار برخی از آنان را به خانه می‌آورد و به عنوان همکارش در قاچاق مواد مخدر به ما معرفی می‌کرد.

پدرم آن قدر شرم و حیا را کنار گذاشته بود که در برابر چشمان من و خواهرانم با آن زنان غریبه روابط نامشروع داشت چرا که در خانه ما اتاق مجزایی وجود نداشت و همه اعضای خانواده در یک پذیرایی زندگی می‌کردیم.

مادرم با دیدن این صحنه‌های رقت بار اشک می‌ریخت و سعی می‌کرد حواس ما را به موضوعات دیگری بکشاند تا شاهد کارهای زشت پدرم نباشیم. اما من و خواهرانم به سن نوجوانی رسیده بودیم و کاملا معنی اشک‌های مادرم را می‌فهمیدیم در این میان پدرم وقتی با اعتراض ما روبه رو می‌شد همه ما را کتک می‌زد تا جایی که از شدت درد از اعتراض مان پشیمان‌ می‌شدیم.

حدود شش ماه قبل بود که وقتی پدرم یکی از همین زنان غریبه را به خانه آورد مادرم به او اعتراض کرد که حداقل در برابر چشمان دخترانت از این ارتباطات نامشروع دست بردار! ولی پدرم با شنیدن این جمله او را به شدت کتک زد و از خانه بیرون انداخت. مادرم نیز به مدت سه‌ماه قهر کرد و به خانه مادربزرگم رفت. در این میان پدرم از فرصت استفاده کرد و به رفتارهای زشت اش ادامه داد.

من که از خواهران دیگرم بزرگ‌تر بودم با دیدن زنان خیابانی با وضعیت زننده در کنار پدرم زجر می‌کشیدم و با رفتارهایم به پدرم اعتراض می‌کردم، ولی او هر بار به سمت من و خواهرانم هجوم می‌آورد و ما را زیر مشت و لگد می‌گرفت تا حدی که یکی از خواهرانم دچار اختلالات روان پریشی و توهم و هذیان شد.

او گاهی از ترس جیغ می‌کشد و حرف‌های بی‌ربط می‌زند. خواهر کوچک ترم نیز هر شب با دیدن کابوس‌های وحشتناک با جیغ و فریاد از خواب می‌پرد و من هم به خاطر لگدهای پدرم از ناحیه کمر آسیب دیده ام.

با وجود این، نبود مادرم در خانه، زندگی ما را سخت و دردآور کرده بود چرا که پدرم هیچ مسئولیتی را در قبال زندگی خانواده اش نداشت به همین دلیل بعد از گذشت سه ماه، با مادرم تماس گرفتم و با التماس و گریه از او خواستم به خانه بازگردد.

مادرم که نمی‌توانست شاهد اشک‌های من باشد چند روز بعد با پدرم آشتی کرد و به خاطر من و خواهرانم به خانه اش بازگشت، ولی متاسفانه نه تنها رفتارهای زشت پدرم خاتمه نیافت بلکه زنان بیشتری را به خانه می‌آورد تا این که هفته قبل وقتی با یک زن غریبه وارد خانه و با اعتراض مادرم مواجه شد، به اندازه‌ای خشم و عصبانیت در وجودش موج زد که با لگد مادرم را از پله‌های منزل به پایین انداخت و مقابل چشمان همسایه او را کتک زد و سپس به همراه آن زن خیابانی سوار خودرو شد و رفت.

من که از دیدن این صحنه به شدت ناراحت شده بودم کنترلم را از دست دادم و با یک تصمیم احمقانه تعدادی قرص خوردم تا خودکشی کنم، اما مادرم و همسایگان مرا به بیمارستان رساندند و از مرگ نجات یافتم.

روز بعد که از بیمارستان مرخص شدم به همراه مادر و خواهرانم به خانه مادربزرگم رفتیم و مادرم دادخواست طلاق به دادگاه داد. حالا هم من راضی به طلاق آن‌ها هستم .

آخرین اخبار حوادث را در سایت خبری-تحلیلی رسانه ۷ بخوانید.

دسته‌ها
اخبار جامعه

تخریب سنت «ریش‌سفیدی» با تصویب یک لایحه

با توجه به آمار بالای طلاق و تأثیر مثبت ریش‌سفیدان در جلوگیری از این واقعه، نگرانی‌هایی در خصوص لایحه تأمین امنیت زنان و نقش مخرب آن در بقای این سنت وجود دارد که موجب مخالفت برخی کارشناسان شده است.

اگر به آمارهای ازدواج و طلاق نگاهی بیندازیم متوجه کاهش تعداد ازدواج‌ها و در مقابل، افزایش شمار طلاق در کشور می‌شویم. در سال‌های اخیر همواره نرخ طلاق در کشور افزایش یافته به طوری که در سال ۹۷ در هر ساعت ۶۳ مورد ازدواج ۲۰ مورد طلاق ثبت شده است. سال ۱۳۹۷ به ازای هر هزار ازدواج ثبت‌شده، ۳۱۸ مورد طلاق ثبت شده که بالاترین عدد در تاریخ ثبت‌احوال ایران است؛ به عبارت بهتر در هر سه دقیقه، سه ازدواج و یک طلاق در ایران رخ داده است[۱].

همچنین و به بیان دقیق‌تر، نرخ عمومی طلاق طی سال‌های ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۵ از ۱٫۳ به ۲٫۲ طلاق به ازای ۱۰۰۰ نفر جمعیت و نرخ خالص طلاق از ۵.۷ به ۸٫۲ طلاق به ازای ۱۰۰۰ زن متأهل رسیده است که این موضوع نشان از افزایش محسوس این پدیده در جامعه دارد.

طلاق آخرین راه برطرف کردن اختلاف میان زوجین است و در فرهنگ ایرانی این امر مذموم شمرده شده و راه‌های ساده‌تری برای حل اختلافات به کار برده می‌شود. از مهم‌ترین و اثربخش‌ترین راهکارها، مراجعه به بزرگ‌ترهای خانواده و اصطلاحاً «ریش‌سفیدان» است.

سازوکار سنتی کارآمد در حل اختلافات خانوادگی

در جامعه ایران از گذشته ریش‌سفیدها نقش موثری در خانواده ایفا می‌کردند و در صورت بروز مشکل در ارتباطات خانوادگی به خصوص در زندگی زناشویی فرزندان ماجرا را فیصله می‌دادند. آنان با استفاده از تجربیاتی که در طول زندگی خود به دست آورده‌اند می‌توانند با واقع‌بینی و به دور از احساسات، مسائل را تحلیل کرده و قبل از مراجعه به قانون، مسئله را در درون خانواده حل کنند. در همین راستا فردین ارژنگی رئیس شعبه ۳۰ تجدید نظر استان تهران طی مصاحبه‌ای می‌گوید: «ظرفیت شورای حل اختلاف محدود است و بنا داریم مسائل خانوادگی با ریش سفیدی و مساعدت بزرگان حل و فصل شود.»[۲] همچنین رئیس کل دادگستری استان سمنان گفته است: «ریش سفیدان در کاهش اختلافات خانوادگی نقش بسزایی دارند و حضور آنان از کشمکش‌های خانوادگی می‌کاهد.»[۳]

در این میان چند سالی است که لایحه‌ای با عنوان «تأمین امنیت زنان در برابر خشونت» توسط دولت طراحی شده که به نظر می‌آید چندان قائل به برطرف کردن مسائل خانوادگی در درون خانواده نیست و سریعاً آخرین راه، یعنی جدایی را برای اختلافات خانوادگی مقرر می‌کند. پژوهشگران می‌گویند این لایحه با فرهنگ ایرانی سازگاری لازم را ندارد و موجب افزایش مشاجرات خانوادگی خواهد شد. دکتر زهرا آیت‌اللهی رئیس شورای فرهنگی اجتماعی زنان و از اعضای حقوقی شورای عالی انقلاب فرهنگی می‌گوید: «در این لایحه خشونت متناسب با ویژگی‌های دینی و فرهنگی جامعه ایران تعریف و مصادیق آن مطابق با این اصول ذکر نشده است. تعریف واژه‌ها به جای اینکه با تعریف آن‌ها از اسلام همخوانی داشته باشد، بر اساس معانی غربی‌شان لحاظ شده است.»[۴]

این لایحه با جرم‌انگاری گسترده در مواجهه با رفتارهای مرد در برابر همسر یا دخترش، بسیاری از رفتارهایی که ممکن است در زندگی زناشویی و خانوادگی اتفاق بیوفتد را خشونت علیه زن تلقی می‌کند. به عنوان مثال اگر مردی به دلیل مصالح خانواده اجازه ندهد همسرش در ساعات آخر شب در خیابان تردد کند، طبق این لایحه مرتکب خشونت علیه زنان شده است. به موجب این لایحه زنان می‌توانند با مراجعه به دادگاه از همسر خود شکایت کنند و طبق ماده ۶۶ از فصل چهارم لایحه مذکور در صورت تکرار برخی رفتارها توسط شوهر این اجازه به قضات داده شده که به سرعت حکم به جدایی زوجین بدهند. به نظر می‌آید این رویکرد نه تنها هدف اصلی این لایحه یعنی «حفاظت از کیان خانواده و ارتقای سلامت آن» را محقق نمی‌کند بلکه باعث تبدیل شدن کوچک‌ترین کشمکش‌ها به معضلاتی بزرگ مانند طلاق خواهد شد.

کارشناسان معتقدند این اتفاق علاوه بر گسترش مراجعات بی‌مورد به قوه قضائیه و افزایش شدید پرونده‌های قضایی، باعث از بین رفتن سنت ریش‌سفیدی و حل مشکلات در درون کانون خانواده شده و بنیان‌های خانواده ایرانی را متزلزل می‌کند. بسیاری از مشکلات خانوادگی با پادرمیانی ریش سفیدان حل شده و به طلاق منجر نمی‌شوند. با از بین رفتن این سنت، روند رشد طلاق بسیار بیشتر از گذشته خواهد شد. در حالی که یکی از اهداف این لایحه صیانت از خانواده ذکر شده، به نظر می‌رسد نوعی نقض غرض و پارادوکس در بندهای آن وجود دارد.

[۱]                      http://www.salamatnews.com/news/274578/
[۲]                      http://radiogoftogoo.ir/NewsDetails/?m=175110&n=450880
[۳]                      http://old.alef.ir/vdcjmxev8uqea8z.fsfu.html?174262
[۴]                      http://www.magiran.com/npview.asp?ID=3681325

دسته‌ها
اخبار حوادث

شهلا بعد از طلاق از رحمت بچه دار شده بود ! + جزییات عجیب

شهلا و رحمت طلاق گرفتند اما با هم بودند ! / بچه باید از بین می رفت ! + جزییات عجیب

این دختر به نام شهلا   گفته است:
آن روز وقتی نامزدم در جریان رابطه من با یکی از بستگانش قرار گرفت مرا طلاق داد در حالی که من برای میانجی گری و جلوگیری از متلاشی شدن زندگی یک زوج جوان با آن ها ارتباط برقرار کردم که متاسفانه به خاطر ناآگاهی و کمبود عاطفه در دام هوسرانی‌های شوهر آن زن جوان افتادم و زندگی خودم از هم پاشید.
روزی که مُهر طلاق بر شناسنامه‌ام جا خوش کرد، همسرم با نگاه عاشقانه ای از من خواست با وجود صدور حکم طلاق توافقی، رابطه مخفیانه ای با یکدیگر داشته باشیم. این حرف او چند روز افکارم را به هم ریخته بود و از طرفی نمی توانستم دوری «رحمت» را تحمل کنم .در واقع هنوز باورم نمی شد زندگی من با او خاتمه یافته است.
اگرچه ارتباط مخفیانه با نامزد سابقم کاری احمقانه و دور از عقل بود اما من پا روی عقلم گذاشتم و باز هم به دنبال احساساتم رفتم. در این میان تنها موضوعی که به ذهنم رسید این بود که با وکیل پرونده طلاقم مشورت کردم و اشتباه دیگری را مرتکب شدم. چرا که او هیچ تخصصی درباره مشاوره های اجتماعی و خانوادگی نداشت.
وکیلم گفت: اگر همسرت به رابطه مخفیانه اصرار می کند تو هم به این رابطه ادامه بده تا شاید زندگی از دست رفته ات را به دست آوری! با این حرف های وکیل پرونده ام اطمینان خاطر یافتم و در شرایطی که هیچ اختیاری از خودم نداشتم تصمیم جدی به ادامه این رابطه احمقانه گرفتم. خانواده ام وقتی فهمیدند که همسرم را دوست دارم و با این جدایی احتمال دارد بلایی سر خودم بیاورم در برابر این رابطه مخفیانه سکوت کردند تا شاید با نگاهی خوش بینانه زندگی گسسته ما دوباره پیوند بخورد.
این گونه بود که زندگی پنهانی من و رحمت شکل گرفت. او خیلی مراقبم بود و مدام با تماس ها و پیامک هایش به من عشق می ورزید. باورم شده بود که او هنوز مرا دوست دارد و پس از ماجرای ارتباطم با یکی از بستگانش، از علاقه او به من کاسته نشده است.
با رحمت بیرون می رفتیم، شام می خوردیم و تا پاسی از شب به گردش می پرداختیم. این رابطه مخفیانه به جایی رسید که دو روز پنج شنبه و جمعه را پنهانی و به آرامی به منزل مجردی نامزد سابقم می رفتم که در طبقه بالای منزل مادرشوهرم قرار داشت. آن جا غذا می پختم، لباس می شستم و گردگیری می کردم بدون آن که شکایتی از این شرایط داشته باشم .در واقع خیلی هم خوشحال بودم ولی فکر نمی کردم که از این رابطه مخفیانه چیزی نصیبم نمی شود .
در حالی که سه ماه از این ماجرا گذشته بود و خانواده رحمت به دنبال دختری برای خواستگاری می گشتند من متوجه بارداری‌ام شدم. این موضوع رحمت را بسیار خوشحال کرد تا حدی که اگر چند دقیقه تلفن اش را دیر پاسخ می دادم دلواپسم می شد. با این رفتارهای او امیدم برای آغاز یک زندگی دیگر در کنار رحمت هر روز بیشتر می شد .
در همین حال نه تنها من ماجرای بارداری ام را از خانواده ام پنهان کردم بلکه رحمت نیز از این موضوع هیچ گاه سخن نمی گفت چرا که از هیاهو و درگیری خانواده اش می ترسید. در نهایت کار به جایی رسید که رحمت از من خواست جنینم را سقط کنم، من هم که از آبروریزی وحشت داشتم به خواسته اش تن دادم و با داروهایی که برایم آورده بود تصمیم به سقط جنین گرفتم ولی ناگهان حالم چنان وخیم شد که تا سر حد مرگ رفتم و کارم به بیمارستان کشید. در این شرایط بود که خانواده هایمان از ماجرا باخبر شدند و به جان هم افتادند تا جایی که هر کدام از آن ها از فرزند خودشان دفاع می کردند و دیگری را بی بند و بار می دانستند، تازه آن جا بود که فهمیدم رحمت هیچ ارزشی برای من قایل نیست و تلاش می کند این رابطه را انکار کند.

دسته‌ها
اخبار جامعه

پرطلاق‌ترین سال تاریخ ثبت احوال مشخص شد

چند سال گذشته بارها جامعه‌شناسان ایرانی از لزوم چاره‌اندیشی دراین‌باره گفته و نسبت به «وضعیت قرمز» دوام خانواده در ایران هشدار داده‌اند و حالا بررسی «شهروند» نشان از ادامه روند نگران‌کننده طلاق دارد. آمارهای رسمی سازمان ثبت احوال ایران نشان می‌دهد سال گذشته نه‌تنها شرایط این حوزه بهتر نشده، بلکه در این سال نسبت تعداد طلاق رخ‌داده به تعداد ازدواج‌های ثبت‌شده به بالاترین رقم در تاریخ ایران از زمان شروع به کار سازمان ثبت‌احوال رسیده است؛ مقایسه تعداد ازدواج‌ها و طلاق‌های ثبت‌شده در این سال می‌گوید که در کنار هر هزار ازدواج، ۳۱۸ مورد هم طلاق رخ داده است. به عبارت دیگر سال گذشته در هر ساعت ۶۳ زوج زندگی مشترک تازه‌ای را آغاز کرده‌اند که البته در همین سال و در هر ساعت ۲۰ خانواده هم از بین رفته است.

میانگین سن ازدواج ایرانیان در گذر زمان

بررسی آمارهای رسمی یکی دیگر از تغییرات رفتاری ایرانیان را در ۲۰ سال گذشته و در گذر زمان به خوبی نشان می‌دهد؛ افزایش سن ازدواج. اگرچه بر اساس مرکز آمار ایران ۶۳ سال پیش یعنی درسال ۱۳۳۵، میانگین سن ازدواج زنان ایرانی ۱۹ سال بود، اما در سال ۹۷ این عدد به حدود ۲۳.۴ رسید. در گذر زمان و در این سال‌ها البته میانگین سن مردانی که زندگی مشترک را شروع می‌کنند هم افزایش پیدا کرده و از حدود ۲۵ سال به ۲۷.۵ رسیده است.

رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران: توجیه وضع موجود بزرگ‌ترین خطر استراتژیک است

«حسن موسوی چلک»، رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران به تازگی در مقاله‌ای به بررسی روند ازدواج و طلاق در ایران پرداخته و از اصطلاح «وضعیت قرمز» برای شرایط کنونی استفاده کرده است. او که معتقد است آمارهای رسمی از شرایط نامناسبی درباره میل به ازدواج و تلاش برای حفظ زندگی مشترک حکایت دارد، می‌گوید راهکار نه در پنهان‌کردن این آمار بلکه بررسی شفاف آنها و تغییر و اصلاح سیاست‌های موجود است. موسوی چلک دراین‌باره به «شهروند» می‌گوید: «آن چه ما در کشور شاهدیم روند کاهش ازدواج باوجود افزایش جمعیت در معرض و شرایط ازدواج است. نکته دوم این‌که ما چند نوع سیاست‌گذاری داشتیم که موضوع ازدواج و به دنبال آن افزایش جمعیت را به‌عنوان یک محور جدی در نظام برنامه‌ریزی به شکل‌های مختلف موردتوجه قرار دادیم؛ مثلاً سیاست‌های کلی خانواده، سیاست‌های کلی جمعیت، سیاست‌های کلی سلامت که از لزوم توجه به افزایش آمار ازدواج می‌گویند. بحث تسهیل ازدواج و همچنین برنامه ششم هم هست که برای این موضوع برنامه‌ریزی شده است. علاوه بر این در همین مدت وام ازدواج هم افزایش پیدا کرده، اما با وجود همه اینها می‌بینیم که میل به ازدواج پایین است.»

این مددکار اجتماعی در تحلیل وضع طلاق هم می‌گوید: «در کنار کاهش میل ازدواج، روند افزایش طلاق را هم داریم. این افزایش قابل انکار نیست اگرچه همه ما نگران این افزایش هستیم. علاوه بر این طلاق یکی از ۵ اولویت اصلی کشور ماست و این لزوماً به معنی کار نکردن مسئولان نیست، ولی این ساده‌انگاری است که فکر کنیم با این کارهای کنونی می‌توانیم ازدواج را افزایش و طلاق را کاهش دهیم. چون ازدواج و طلاق مولفه‌هایی چندعاملی‌اند اما در حال حاضر نشانگرها نشان می‌دهد که وضع بر اساس آمار رسمی نگران‌کننده است. اگر این کارها انجام نمی‌شد قطعاً وضع بدتر بود، اما نباید انتظار داشته باشیم که با این کارها شیب ازدواج مثبت و طلاق منفی شود.»

رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران درباره راهکارهای پیش‌رو از لزوم بررسی و اصلاح سیاست‌های گذشته می‌گوید: «موضوع بسیار پیچیده و سخت است و این‌طور نیست که فکر کنیم با یک وام شرایط اصلاح می‌شود. به نظر من نخستین گام برای حل این معضل پذیرش مشکل است. باید اجازه دهیم که این وضع تحلیل و بررسی شود و اجازه دهیم دماسنج اجتماعی میزان کنونی را نشان دهد. توجیه وضع موجود بزرگترین خطر استراتژیک است و باید عاقلانه و واقع‌بینانه‌تر ببینیم. یکی از انتظارات این است که اثربخشی برنامه‌های دیروز را امروز بررسی کنیم و برنامه‌های تازه‌ای را متناسب با واقعیت امروز بنویسیم.»

موسوی چلک درباره برخی اظهارنظرها مبنی بر این که نباید آمار طلاق اعلام شود، هم با رد چنین دیدگاهی می‌گوید: «یک جایی برای ایجاد حساسیت هم در مردم و هم مسئولان ایجاد شود. این‌که آمار اعلام نشود فرار از واقعیت است. چطور آمار اختلاس و چندین بی‌اخلاقی دیگر منتشر می‌شود، اما در حوزه اجتماعی با این اهمیت آمار از جامعه پوشانده شود؟ برداشت من این است که باید آمار گفته شود ولی تحلیل هم صورت بگیرد. نباید سیاه‌نمایی کرد و این کاملاً درست است، اما نباید از واقعیت موجود هم فرار کرد.»

رکورد بی‌سابقه تعداد طلاق به نسبت ازدواج در یک سال

یکی دیگر از شاخص‌های مورد بررسی درباره وضع ازدواج و طلاق در یک جامعه، نسبت طلاق به ازدواج است، معنای این شاخص این است که در یک‌سال به نسبت هر هزار ازدواج ثبت‌شده در یک جامعه، چند مورد طلاق در همان جامعه و در همان سال رخ داده است که این مورد هم از شرایط نامناسب کنونی جامعه ایران حکایت دارد. این شاخص در سال ۷۷، عدد ۸۰ بوده است؛ یعنی در این سال در کنار ثبت هر هزار ازدواج، ۸۰ مورد طلاق هم در ایران صورت گرفته است. ۲۰ سال بعد یعنی در سال ۹۷، این عدد حدود چهار برابر شد و به ۳۱۸ رسید. البته معنای این شاخص به این صورت نیست که از هزار ازدواج سال ۹۷، ۳۱۸ مورد منجر به طلاق شده، چون ممکن است تعدادی از طلاق‌ها مربوط به ازدواج‌های سال‌های گذشته باشد و مثلاً زوجی پس از چندین سال زندگی مشترک، تصمیم به جدایی بگیرند.

سال کاهش ازدواج و افزایش طلاق

یکی از معیارهای رایج در بررسی میزان ازدواج و طلاق، آمار هر کدام از این رویدادهای اجتماعی است، هرچند این اعداد به تنهایی تصویر شفافی از وضع نظام خانواده در یک کشور نشان نمی‌دهد و چندین مؤلفه دیگر هم باید در این بررسی لحاظ شود. اما در همین گام، آمار رسمی سازمان ثبت‌احوال ایران به‌عنوان معتبرترین منبع در این زمینه می‌گوید که سال ۹۵ جامعه ایران بیشترین تعداد طلاق نیم قرن گذشته را تجربه کرده است. در این سال ۱۸۱ هزار و ۴۹ زوج ترجیح دادند به زندگی مشترک خود پایان دهند، البته در همین سال ۷۰۴ هزار و ۷۱۶ رویداد ازدواج هم در ایران ثبت شد. سال ۹۶ این آمار طلاق کاهش پیدا کرد؛ هر چند آمار ازدواج نسبت به سال پیش هم کاهش یافت. در این سال کار تا جایی پیش رفت که سخنگوی سازمان ثبت‌احوال اعلام کرد دیگر آمار طلاق منتشر نخواهد شد، هرچند او یک بار دیگر و در نخستین نشست خبری امسال خود آمار ثبت‌شده پارسال را اعلام کرد؛ ۵۴۹ هزار و۸۶۱ مورد ازدواج و همچنین ۱۷۴ هزار و ۵۹۰ مورد طلاق. به عبارت دیگر این اطلاعات می‌گوید که سال ۹۷ میل به ازدواج بار دیگر کاهش پیدا کرد و تعداد ازدواج‌ها ۱۳و نیم‌درصد نسبت به سال ۹۵ کم شد. در این سال حتی تعداد آمار طلاق هم به میزان ٠۶ / ٠ درصد افزایش پیدا کرد. این کاهش تعداد ازدواج و همچنین افزایش آمار طلاق در حالی است که در این سال افراد در معرض ازدواج به لحاظ سن‌وسال افزایش هم پیدا کرده بود. علاوه بر این بررسی‌های آماری «شهروند» از میزان ازدواج و طلاق در ۲۰ سال گذشته نشان می‌دهد به‌طورکلی میزان طلاق همواره افزایش پیدا کرده و روند کلی افزایش تعداد ازدواج‌ها تا سال ۸۹ ادامه یافت و از این سال به بعد، تعداد افراد کمتری روی به زندگی مشترک آوردند.

دسته‌ها
اخبار فرهنگی و هنری

مردان تحقیر شده در سینمای ایران

«رضا» داستان زندگی مردی است که عاشقانه منتظر بازگشت همسرش و شروع دوباره زندگی مشترکشان است. مردی که در ابتدا چندان امیدوار به نظر نمی‎رسد. مردی که وقتی در پاسخ به مادر همسرش که از او می‎پرسد «می‎دونی فاطی داره با کی زندگی می‎کنه و شبا کجاست؟»؛ عمق تحقیرشدنش نمایان می‎شود و تازه بیننده می‎فهمد که چرا او اینقدر سریع به دنبال پیدا کردن جایگزینی برای همسرش است! تا اینجای فیلم چنین به نظر می‎رسید که او پس از جدایی، به هر عنصر ماده‎ای نزدیک می‎شود و صراحتا از او می‎خواهد که تحویلش بگیرد؛ از دختر عمه‎ای که سالها پیش دست رد به سینه او زده تا یک کافه‌چی غیر هم دین، که می‎داند رابطه‎اش با او هیچ سرانجامی نخواهد داشت.

«رضا» داستان زندگی مردی تحقیر شده است که می‎خواهد به هر ترتیب با ارتباط با یک زن دیگر شاید نشان دهد که پایبندی او به زندگی مشترکشان به معنی بی‎عرضگی و ناتوانی در دلبری نبوده و چه بسا اگر اراده می‎کرد می‎توانست از زیبایی ظاهری‎اش بهره ببرد و چنین کند.

تضاد سنت و مدرنیته را کارگردان این فیلم -علیرضا معتمدای- آنجا بیشتر نمایان می‌کند که نقش بی تعهدی به یک زندگی مشترک را به “زوجه” داده است. حال آنکه در عالم واقع، این نقش را بیشتر “زوج”ها دارند که عرف و شرع و قانون و … دستشان را برای ایجاد روابط موازی باز گذاشته است. اگرچه او علت انتخاب مکان فیلم –شهر اصفهان- را فقط به خاطر اینکه زادگاهش بوده، عنوان می‎کند اما به نظر می‎رسد که او از تضاد سنت و مدرنیته در نمایش نماهای سنتی و شهری اصفهان (از سی‎وسه پل و پل خواجو و خانه‎های بازسازی شده قدیمی گرفته تا کافه‎ای به اسم ویولت کافه‎چی ارمنی که قهوه فرانسوی سرو می‎کند) نیز بهره برده است. بهره دیگر او آنجاست که پوشش چادری سنتی غالب زنان فامیل (از عمه و دختر عمه گرفته تا مادر همسرش) را در کنار نگاه روشنفکرانه و مدرن مردی که ظاهری غربی (به جهت موی بلند و ریش قرمز و …) دارد، می‎گذارد؛ زنان سنتی که طلاق را امر مذمومی می‎دانند در کنار مردی که می‎پذیرد همسر سابقش شبی را با کس دیگری سپری کند و سرخورده نزد او برگردد و مابقی شب را تا صبح در آغوش او آرام بگیرد و باز سحر نزده برود و از او فقط یک یادداشت کوتاه «مرسی، بوس، فاطی» با رژلب بر روی آینه جابماند!

برخی منتقدان «رضا» را با «هامون» و برخی دیگر با «نادر» در جدایی نادر از سیمین مقایسه کرده‎اند. قیاسی که تجربه اول یک کارگردان تازه کار در گروه سینمایی هنر و تجربه را در کنار دو کارگردان حرفه ای، صاحب نام و درخشان در عرصه داخلی و بین‎المللی قرار می‎دهد و احتمالا به مذاق این کارگردان هم خوش می‎آید. اما وجه مشترک رضا، هامون و نادر در باختشان به «قدرت انتخاب» یک زن است و هر سه (نادر کمتر از دو نفر دیگر) دلباخته همسری هستند که قصد ترک آنها را دارد و در دل تمنای تداوم حضورش را دارند. تمنایی که هامون جرات فریاد زدنش را دارد اما رضا و نادر که هم جوانتر از هامون هستند و هم در دهه‎های بعد از او داستان زندگی‏شان رقم خورده، با ژست روشن فکری غلیظ تری بیانش نمی‎کنند و انتظار دارند که طرف مقابل از روی رفتار آنها پی به نیتشان ببرد.

البته هر سه فیلم ارزش نقد روانکاوانه‌ از منظر ادبی را دارند. بویژه از آن رو که این سه نفر، حس تحقیری را یدک می‎کشند که نمایانگر مردانگی بحران زده آنهاست. «مردانگی در بحران» یک مبحث نظری درباره مردان پس از قرن بیست و یکم است. نظریه پردازانی همچون آنتونی گیدنز معتقدند که دگرگونی‎های اقتصادی و اجتماعی، افکار و تصورات سنتی درباره مردانگی را به بحران کشیده و به واسطه عواملی همچون تغییر در بازار کار و نرخ بالای طلاق، در حال اضمحلال است. به عبارت دیگر مردانی که روزگاری در بازار کار و خانواده و در کل جامعه از امنیت بهره می بردند؛ اکنون موقعیتشان با چندین و چند نیروی موثر متزلزل می‎شود و آنها نامطمئن از خویش و نقش خویش در جامعه به هال خود رها می‎شوند. ‎رضا، هامون و نادر با چنین حسی در جامعه ایران رها شده و روی پرده سینما به نمایش درآمده‌اند.

۱۷۱۷

دسته‌ها
روانشناسی روانشناسی زناشویی

جدایی زنانه، دلتنگی مردانه

 

پیامدهای طلاق برای زنان

طلاق پیامدهایی در ابعاد فرهنگی ، خانوادگی ، اجتماعی ، اقتصادی را به همراه خواهد داشت

 

در اینکه طلاق پدیده شومی است که این روزها گریبان جامعه را گرفته است حرفی نیست ولی در بعضی مواقع این امر اجتناب ناپذیر است و این نشان از حکمت دین اسلام دارد که با اینکه طلاق را مذموم می دارد ولی آن را ممنوع نمی سازد. برخلاف برخی از ادیان که طلاق در آن حرام است و زوجی که هیچ سازشی با یکدیگر ندارند باید بسوزند و بسازند و یا اینکه به راههایی کشیده شوند که به هیچ وجه قابل قبول نیست. حال اگر هر دوی زوجین به این نتیجه رسیده باشند که طلاق به نفع آنهاست و راضی به جدایی باشند نمی توان از پیامدهایی که هر کدام از آنها را درگیر خواهد کرد به راحتی گذشت . غالباً طلاق پیامدهایی در ابعاد فرهنگی ، خانوادگی ، اجتماعی ، اقتصادی را به همراه خواهد داشت که در این میان سهم زنان از این پیامدها و ناخوشی ها بیشتر خواهد بود.

پیامدهای طلاق برای زنان
زنان پس از طلاق در معرض فشارهای روحی و روانی قرار میگیرند ، زنی که با هزار امید و آرزو پا در خانه مردی می گذارد هیچ گاه تصور پاشیده شدن کانون زندگیش را ندارد ولی زمانی که با این مسئله مواجه می شود یأس و ناامیدی است که با اینگونه زنان همراه خواهد شد و در بعضی از موارد آنها را تا مرز افسردگی نیز خواهد کشاند. اضطراب و نگرانی از بازگشت به منزل پدری ، نوع برخورد اطرافیان ، ترس از سرزنش شدن در مورد عدم توانایی اداره زندگی ، و در بعضی مواقع عذاب وجدان و پشیمانی مشکلات روحی دیگری است که زنان مطلقه را با خود درگیر می سازد.
اگر زنی که طلاق گرفته است دارای فرزند باشد مشکلات بیشتری در انتظار اوست به دلیل اینکه حق حضانت زنان بر کودکان با توجه به قانون مدنی تا هفت سالگی می باشد . جدایی از فرزند نیز از مشکلات است که به شدت زنان را رنج خواهد داد و از سوی دیگر این مورد تبدیل به حربه ای شده است برای برخی از مردان سود جو که با دادن حق حضانت به زنان در قبال گذشتن از حقوق مالی خویش آنها را از حقوق حقه خویش محروم می کنند و برخی دیگر از کودکان به عنوان ابزاری برای انتقام ازهمسران سابق خود استفاده می کنند و آنها را از دیدار کودکان خود محروم می سازند.
پیامدهای اجتماعی مسئله بعدی زنان مطلقه است . عدم پذیرش فرزندان زنان مطلقه در ازدواج های بعدی ، ترس از ازدواج با اینگونه از زنان با تصور داشتن مشکلات شخصیتی و وقوع طلاق مجدد ، انتخاب به عنوان همسر دوم و صیغه ای ، در امان نبودن از طعنه ها و کنجکاوی های اطرافیان ، سرخوردگی اجتماعی و بسیاری دیگر از این دست امور که زنان مطلقه را با چالشی سخت رو به رو خواهد کرد.
اگر زنی که مطلقه شده است به هر دلیلی نتواند به خانه پدری بازگردد و از حمایت آنها بهره مند شود باید با مشکلات اقتصادی نیز دست و پنجه نرم کند ، زنانی که دارای درآمد و سرمایه مالی نیستند بعد از طلاق اگر از جانب فرد دیگری حمایت نشوند برای تأمین مسکن و مایحتاج زندگی خود نیز دچار مشکلاتی خواهند شد و اگر حضانت فرزندان را هم بر عهده گرفته باشند اوضاع به مراتب سختتر خواهدبود. و متاسفانه در بعضی از موارد دیده شده است که این زنان برای تأمین نیازهای اقتصادی خود به سمت فعالیت های بزهکارانه کشیده شده اند.

آسیبهای اجتماعی مردان بعد از طلاق

طلاق برای کودکان و زنان پیامدهای ناگواری را به همراه دارد

 

پیامدهای طلاق برای مردان
طلاق برای کودکان و زنان پیامدهای ناگواری را به همراه دارد ولی نباید فراموش کرد که این مسئله عواقب ناگوار و آسیبهایی را نیز برای مردان به وجود خواهد آورد. مردان نیز با مشکلات روحی و روانی نظیر افسردگی یأس ، ناامیدی ، کاهش اعتماد به نفس بعد از طلاق مواجه می شوند مردان همانند زنان در این دوران مستعد ابتلاء به افسردگی هستند.
مردان به دلیل تفاوت در مکانیزم های دفاعییشان با زنان و بسته به شخصیتی که دارند ممکن است بعد از طلاق دچار مشکلاتی نظیر ناراحتی های قلبی و عروقی ، بیماریهای ریوی و گوارشی و ریزش موی سر شوند. نکته دیگری که وجود دارد این است که مردان به دلیل داشتن مشغله های بیرون از منزل به راحتی توانایی اداره خانه و زندگی خود و نگهداری و تربیت فرزندان را ندارند و این مسئله آنها را در تنگنایی شدید قرار خواهد کرد.
در مورد آسیبهای اجتماعی مردان بعد از طلاق ( با اینکه نسبت به زنان با آسیب های کمتری مواجه اند.) می توان گفت مردان هم از این آسیب ها در امان نیستند . افزایش بزهکاری در مردان مطلقه ، اختلالات و انحرافات جنسی ، تمایل به زندگی مجردی و .. از جمله آسیبهایی است که این  مردان را تهدید می کند.
در مورد آسیبهای اقتصادی باید گفت مردان با کابوسی به عنوان مهریه های سنگین مواجه هستند ، مهریه هایی که در هنگام تعیین آن با خیال چه کسی داده و چه کسی گرفته آن را پذیرفته اند و حال به دلیل وقوع طلاق مجبور به پرداخت آن هستند مهریه های نجومی که یا باید به خاطر آن بهترین سالهای زندگی را به دلیل عدم توان پرداخت در پشت میله های زندان بگذرانند و یا با پرداخت قسمتی آز آن و یا تمام آن کل سرمایه زندگی خود را از دست بدهند. طلاق با این که در بعضی مواقع راه گشاست ولی به نظر می رسد مانند طوفانی عمل می کند که کسی از آسیبهای آن در امان نیست .
منبع: تبیان

دسته‌ها
مطالب طنز

در دادگاه خــانواده (طنز)

 

مطالب طنز و خنده دار,طنز طلاق

مطلب طنز در دادگاه خانواده

حاج آقا(قاضی): خودتونو کامل معرفی کنید…

– شوهر: کاظم! برو بچ بهم میگن کاظم لب شتری! دیلپم ردی! ۲۳ ساله!

– زن : نازیلا! لیسانس هنرهای تجسمی از دانشکده سیکتیروارد فرانسه! ۲۰ ساله!

– حاج آقا : چه جوری با هم آشنا شدید؟

– شوهر : عرضم به حضور اَ نورت حاجی! ایشون مارو پسند کردن!

مام دیدیم دختر خوبیه گرفتیمش!!!

– زن: حاج آقا می بینین چه بی چشمو روئه! حاج آقا تازه سابقه دارم هست!

– شوهر: حاجی چرت میگه! من فقط دو سال اوفتادم زندان اونم با بی گناهیه کامل!

– حاج آقا : جرمت چی بود؟

– شوهر : حاجی جرم که نمی شه بهش گفت!

داش کوچیکم حرف گوش نمیکرد … مختوع النسلش کردم !

– زن : حاج آقا می بینین چقد بی احساسه !

– حاج آقا : خواهر من شما به چه دلیلی تقاضایه طلاق کردین ؟

– زن : حاج آقا ما الان درست ۳ ساله که ازدواج کردیم ولی این آقا اصلا عوض نشده!

– شوهر : دهه ! بابا بکش بیرون ! حاجی بده اصالتمو از دست ندادم ؟

– حاج آقا : خواهر من شما فقط به خاطر اینکه ایشون عوض نشده میخواین طلاق بگــــــــیرین؟

– زن : حاج آقا اولش فکر میکردم درست میشه ! گفتم آدمش میکنم ! مدرنش میکنم !

حـاج آقا این شوهر من نمیفهمه تمدن چیه ! نمیدونه مدرنیسم چیه!

– شوهر : بابا! را به را گیر میده ! این کارو بکن ! این کارو نکن !

این لباسو بپـــوش !! اونو نپوش ! حاجی طاقت مام حدی داره !

– زن : حاج آقا به خدا منم تو فامیل آبرو دارم ! دوست دارم شوهرم شیک ترین لباسارو بپـوشه!

– شوهر : حاجی میخوایم بریم خونه اون بابای قالپاقش !!!

گیر میده میگه باید کروات بزنی ! به مولا آدم با کروات یبوست میگره !

نفسمون میات بالا ولی پایین رفتنش با شابدوالعظیـــمه !

حاجی ما از بچگی عادت داشتیم دو سه تا تکمه مون وا باشه !!

– حاج آقا : خواهر من حق با ایشونه !

– زن: حاج آقا بهش میگم تو خونه زیرشلواری نپوش ! یکی میاد زشته ! حد اقل شلوارک بپوش!

– شوهر : حاجی من اصن بدون زیرشلواری خوابم نمی بره ! بابا چاردیواری اختیاری !

– حاجی جونم برات بگه که گیر داده خفن که سیغار نکش !

رفته برام پیپ خریته ! آخه خداییـــش این سوسول بازیا به ما میات؟!!

– زن : حاج آقا شما نمیدونین من چقدر سعی کردم حرف زدن اینو درست کنم ! نشد که نشد !

– شوهر : حاجی رفته واسه من معلم خصوصی گرفته ! فارسی را درست صوبت کنیم !

دیــــگه روم نمیشه جولو بچه محلا سرمو بلند کنم !

حاجی خسته مونده از سر کار میام خونه به جای چایی واسه من کافی شاپ میاره ! درســته آخه ؟!

حاجی از وقتی گرفتمش ۳۰ کیلو کم کردم ! از بس که از این غذا تیتــیشـیا داده به خورده ما!!!

لازانتـیا و بیف استراگانورف و اسپاقرتی و از این آت آشغالا

حاجی هرکی یه سلیقه ای داره ! خب منم عاشق آب سیرابی با کیک تیتاپم !!!

– زن : حاج آقا یه روز نمی شه دعوا راه نندازه ! چند بار گرفتنش با وثیقه آزادش کردیم …

– شوهر : آره ! رو زنم تعصب دارم ! کسی نیگا چپ بهش بکنه ! … !!!

– حاج آقا:خب شما که اینهمه با هم اختلاف فرهنگی و اقتصادی داشتین چرا با هــــــــم ازدواج کردین ؟

– زن : عاشقش بودم ! دیوونش بودم ! هنوزم هستم… !!!

منبع : khandefun.ir