دسته‌ها
آخرین اخبار

درگذشت منوچهر قوامی قاضی بازنشسته و روزنامه نگار پیشکسوت

مرحوم‌ قوامی که بعد از بازنشستگی در منظر قضاوت، کار وکالت را دنبال کرد و در جوار این رسالت، کسوت روزنامه‌نگاری را بر ردای خود کشید، از سال ۷۵ همکاری با روزنامه «خبرجنوب» را به عنوان مشاور قضایی عهده دار شد و طی این مدت راهنمای خوبی برای رمزگشایی مسائل حقوقی شهروندان بود.
چاپ کتاب های حقوقی و از جمله «مجموعه مقالات قضایی» او که به چاپ های متعدد رسیده، کتابی مرجع برای عموم و به ویژه قضات جوان محسوب می شود.

۱۷۱۷

منبع خبر: خبر آنلاین

آخرین اخبار ورزشی را در سایت خبری-تحلیلی رسانه ۷ بخوانید.

دسته‌ها
اخبار جامعه

تذکر قاضی به عدم حضور نماینده وزارت بهداشت در دادگاه شبنم نعمت زاده

پایگاه خبری – تحلیلی رسانه ۷:

 به گزارش خبرنگار حقوقی و قضایی ، اولین جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات شبنم نعمت‌زاده دختر وزیر سابق صنعت دولت یازدهم به دلیل اخلال در نظام اقتصادی و دارویی دوشنبه گذشته برگزار شد.

وی در حال حاضر  به دلیل کشف یک انبار داروی احتکار شده بازداشت است. در این انبار، دارو‌های فاسد و تاریخ مصرف گذشته توسط سازمان تعزیرات کشف و ضبط شده که به جای امحاء شدن نه تنها از زنجیره دارویی خارج نشده بلکه به جای امحا سر از یک انبار  دیگر در آورده است.

نماینده دادستان در اولین جلسه دادگاه کیفرخواست این متهمه را قرائت کرد.در این کیفرخواست یکی از اتهامات دختر وزیر سابق اخلال عمده  در زنجیره دارویی کشور به ارزش یک هزار و ۸۵۰ میلیارد و ۱۴۸ میلیون و ۳۷۹ هزار و ۵۹۹ ریال با علم به تاثیر در ضربه زدن به نظام است.

همچنین تحصیل مال نامشروع به ارزش یک هزار و ۸۵۰ میلیارد و ۱۴۸ میلیون و ۳۷۹ هزار و ۵۹۹ ریال و سوء استفاده از جواز و امتیاز تفویض شده، فعالیت غیرمجاز در شبکه دارویی استان البرز بدون مجوز وزارت بهداشت و نگهداری غیر مجاز دارو بدون تشریفات قانونی در حکم قاچاق نیز از دیگر اتهامات وی است.

یکی از نکات مورد توجه این جلسه، عدم حضور نمایندگان وزارت بهداشت بوده است.

در این رابطه قاضی مسعودی مقام اعلام کرد وزارت بهداشت به دلیل حساسیت پرونده و بحث های دارویی که مطرح بوده باید از بدو تشکیل پرونده حضور پررنگی می‌داشت.

 وی ادامه داد: متاسفانه نماینده وزارت بهداشت نه در مرحله دادسرا و نه در اولین جلسه دادگاه، نماینده‌ای را معرفی نکرده است.

 قاضی مسعودی مقام تاکید کرد: به‌ نظر می‌رسد باید این حساسیت در وزارت بهداشت ایجاد شود.

اما پس از این واکنش، اسلامی مدیر کل دفتر بازرسی، شکایات و امور حقوقی سازمان غذا و دارو در نامه‌ای از معرفی ۲ کارشناس حقوقی سازمان غذا و دارو را برای حضور در جلسات به شعبه سوم دادگاه ویژه رسیدگی به جرائم اخلالگران و مفسدان اقتصادی خبر داده و اعلام می‌کند حضور این سازمان در جلسه اول رسیدگی به انها ابلاغ نشده بوده است.

انتهای پیام/

آخرین اخبار اجتماعی و حوادث را در سایت خبری-تحلیلی رسانه ۷ بخوانید.

دسته‌ها
اخبار حوادث

بی‌سابقه‌ترین مجازات یک قاتل

پایگاه خبری – تحلیلی رسانه ۷:

تابناک: پرونده‌ای که سه سال کامل سیستم قضایی برزیل را مشغول کرد و در نهایت مجرم سه ماه پیش لو رفت و به دادگاه جنایی ارجاع داده و حکم او صادر شد؛ اما حکمی که دادگاه علیه مجرم قرائت کرد، بسیار عجیب بود، تا جایی که شاید بتوان گفت، در تمام طول تاریخ بی سابقه بوده است.

وکیل این جنایتکار به این حکم عجیب اعتراض کرد و خواستار ابطال آن به دلیل عجیب بودنش شد و مورد حمایت شماری دیگر از مقامات قضایی قرار گرفت؛ اما قاضی اصلی پس از کسب موافقت مسئولان رده بالای وزارت دادگستری این کشور بر این حکم اصرار ورزید.

پس از سه سال، مسئولان مجرم را که «رودریگو جنتیلی» نام داشت، پیدا کردند. او منشی قاضی ـ که نام او به دلایل امنیتی افشا نشده ـ را اغوا می‌کند، به مکانی نامعلوم برده و سپس مورد تجاوز قرار داده، کشته و در یک جنگل کوچک در حومه «برازیلیا» پایتخت برزیل دفن می‌کند. نکته عجیب این بود که جنایتکار به عنوان «پیشخدمت» برای همان قاضی کار می‌کرد.

بی‌سابقه‌ترین مجازات یک قاتل

این جنایتکار ۴۹ ساله، هر روز به قاضی قهوه می‌داد و از دفتر او مراقبت می‌کرد و به چیدمان و نظافت اتاق او رسیدگی می‌کرد، و با سوء استفاده از این شرایط همواره اسناد مربوط به پرونده و جرمی که مرتکب شده بود را سرقت می‌کرد تا جرم او افشا نشود. اما قاضی به او شک کرد و توانست مچش را بگیرد. او متوجه شده بود وقتی که ماجرای منشی خود را که سه سال پیش مفقود شده برای پیشخدمتش تعریف می‌کند، او دچار تغییراتی می‌شود، پس اتهام را به او وارد کرد و قاتل نیز مجبور شد تا به جنایت و همه جزئیات آن اعتراف کند.

قربانی و مجرم از نظر شغلی به هم نزدیک بودند و در همان دفتر با قاضی کار می‌کردند، از این روی قاضی نتوانست جلوی خشم و عصبانیتش را در مواجهه با «رودریگو جنتیلی» بگیرد، او اعتراف کرد که این امر می‌تواند باعث شود تا او کنترل خویش را از دست بدهد؛ اینکه ناگهان پس از سه سال رنج و تحقیقات و از بین رفتن بسیاری از اسناد مربوط به پرونده بدون دانستن منبع ناپدید شدن آن‌ها درمی یابد که قاتل و مقتول در همان دفتر مشغول به کار بوده اند!

پس از پایان محاکمه، که سه ماه کامل به طول انجامید، قاضی حکم هفت هزار سال زندان را برای «رودریگو جنتیلی» صادر کرد؛ با توجه به این که حکم اعدام یا ابد در قانون برزیل و نیز هیچ احتمالی نیز برای آزادی مشروط او وجود ندارد. قاضی دستور داد تا قاتل را در همان زندانی که در آن خواهد مرد، دفن کنند؛ تا برای ابد در چهارچوب زندان بماند. زیرا قاضی بر این باور است که دفن او در خارج از زندان می‌تواند به مثابه رأفت با او پس از مرگش باشد.

قاضی تأیید مسئولان بلند رتبه در وزارت دادگستری را کسب کرد و مجرم به زندانی که صد کیلومتر با پایتخت برزیل فاصله داشت، بُرده شد تا زنده و مرده اش محکومیّت هفت هزار سال زندان را تحمّل کند.

آخرین اخبار روز ایران و جهان را در سایت خبری-تحلیلی رسانه ۷ بخوانید.

دسته‌ها
اخبار اقتصادی و بازرگانی

جنجال دروغین درباره دادگاه پتروشیمی برای تحت تاثیر قرار دادن رای قاضی

پایگاه خبری – تحلیلی رسانه ۷:





جنجال, دادگاه, پتروشیمی, قاضی

عضو هیات رییسه کمیسیون برنامه و بودجه مجلس شورای اسلامی گفت: جنجال دروغین درباره دادگاه پتروشیمی با هدف تحت تاثیر قردادن رای قاضی پرونده انجام می‌شود.

به گزارش گروه اقتصادی آفتاب، محمد حسینی، با بیان این مطلب و با اشاره به برگزاری دادگاه متهمان پتروشیمی اظهار داشت: در مورد این پرونده خاص یک نکته باید مورد تاکید قرار گیرد و این است که انتظار مردم، بررسی دقیق و برخورد با تخلفات احتمالی است و چنانچه ما نیز تاکید داریم که باید پرونده در مسیر صحیح مورد بررسی قرار گیرد، به این دلیل است که شرایط کشور حساس بوده و باید پیش از هر اقدامی، به نتایج آن توجه شود.

وی افزود: در ابتدا مسائلی در مورد این پرونده مطرح شد و عده‌ای جنجال دروغین درباره محتوای پرونده به راه انداختند که با برگزاری دادگاه مشخص شد که چنین اتهاماتی اساسا در پرونده مطرح نشده است. از جمله اینکه گفته شد، بزرگ‌ترین اختلاس تاریخ کشف شده است، اما قاضی محترم و معاون محترم دادستان تاکید کردند که بحث اختلاس در پرونده مطرح نیست.

نماینده مردم تفرش در مجلس تصریح کرد: به نظر می‌رسد که جنجال دروغین درباره دادگاه پتروشیمی با هدف تحت تاثیر قراردادن رای قاضی انجام شده، اما کسانی که این جنجال را به راه انداختند، نمی‌دانند که قضات شریف ایران به جای پرداختن به مسائل حاشیه ای، تنها بر اساس محتوای پرونده و قانون رای می‌دهند.

حسینی گفت: متاسفانه در برخی رسانه‌ها به نحوی اخبار دادگاه مطرح شد که برخی تصور کردند، عده‌ای هر چه ارز حاصل از فروش و صادرات محصولات پتروشیمی بوده است را به غارت برده اند. اما در نهایت مشخص شد که اختلاف بر سر نحوه واریز درآمد حاصل از فروش محصولات پتروشیمی بوده و در حقیقت یک اختلاف حساب مطرح است.

وی ادامه داد: البته مسائل دیگری نیز مطرح است که باید اجازه داد در شرایط مناسب و به دور از جنجال رسانه‌ای و با در نظر گرفتن نظرات تخصصی کارشناسان، دادگاه رای نهایی خود را صادر کند.

عضو هیات رییسه کمیسیون برنامه و بودجه مجلس تاکید کرد: بنابراین اینکه گفته شود در این پرونده اختلاس بزرگ صورت گرفته و منابع بیت المال تضییع شده است، صحیح نیست.

حسینی افزود: متاسفانه هر زمانی که ما در مورد مسائل کلان و مهم و به ویژه در حوزه مبارزه با مفاسد اقتصادی، به مسائل حاشیه‌ای پرداخته و اصل موضوع را سیاسی کرده ایم، به نتیجه مطلوب دست پیدا نکرده ایم. سیاسی شدن پرونده‌های مفاسد اقتصادی موجبات سوء استفاده افراد خاص را فراهم کرده و این شرایط به هیچ عنوان به صلاح کشور نیست.

وی در پایان خاطرنشان کرد: برخی جنجال‌های رسانه‌ای و اظهار نظر‌های سیاسی موجب می‌شود که قاضی زمان و توان بیشتری برای رسیدگی به پرونده صرف کرده و بیش از آنکه نگران اعمال صحیح قانون باشد، فکر و ذهن قاضی به سمت مسائل حاشیه‌ای کشیده می‌شود و همین امر، ما را در رسیدن به هدف نهایی که مبارزه صحیح با فساد است، دور می‌سازد.

.

 

 

 

آخرین اخبار اقتصادی را در سایت خبری-تحلیلی رسانه ۷ بخوانید.

دسته‌ها
ضرب المثل

حکایت ما هم شده ، حکایت روباه و مرغ های قاضی

 

روباه و گرگ, مرغدانی, ریشه ضرب المثل،حکایت روباه و مرغ های قاضی

گرگی و روباهی با همدیگر دوست بودند . روباه از هوش و زیرکی اش و گرگ از زور بسیار و چنگال تیزش بهره می برد. روباه شکار را پیدا و گرگ آن را شکار می کرد . سپس می نشستند و شکاری را که به چنگ آورده بودند ، می خوردند .

 

از بخت بد چند روز شکاری نیافتند .با خودشان گفتند هر یک به راهی برویم شاید چیزی بیابیم و دیگری را آگاه کنیم. گرگ لانه مرغی پیدا کرد و با شتاب خودش را به روباه رساند و گفت که شکار یافتم .

 

روباه شادمان شد و گفت : ” چه پیدا کرده ای که این گونه شاد شده ای ؟ جای آن کجاست ؟ ” گرگ گفت : ” دنبالم بیا تا نشانت بدهم . ” گرگ جلو افتاد و روباه هم در پی او. به خانه ای رسیدند.

 

خانه ، حیاط بزرگی داشت و یک مرغدانی هم در گوشه حیاط بود . گرگ ایستاد ، رو به روباه کرد و گفت : ” این هم آن شکار . ببینم چه می کنی. ” روباه که بسیار گرسنه بود ، شتابان به درون حیاط رفت و خودش را به مرغدانی رساند .

 

در گوشه ای نهان شد تا در فرصتی مناسب به مرغدانی حمله کند . درون مرغدانی چند مرغ و خروس چاق بودند. در مرغدانی باز بود و او می توانست به آسانی یکی از مرغها را شکار کرده بگریزد .

 

ولی ناگهان در اندیشه شد و با خود گفت : ” در باز است و مرغ چاق در مرغدانی .پس چرا گرگ خودش به مرغدانی حمله نکرده ؟ تاکنون من شکار پیدا می کردم و او شکار می کرد . اکنون چه شده که او شکار به این خوشمزگی را دیده ، ولی کاری نکرده و آمده دنبال من . بی گمان  خطری در کمین است.

 

بهتر است بی گدار به آب نزنم . ” با این فکرها روباه نزد گرگ برگشت . گرگ تا روباه را دست خالی دید ، خشمگین شد و گفت : ” مطمئن بودم که تو توانایی شکار یک مرغ را هم نداری . چرا دست خالی بازگشتی ؟ ” روباه گفت : ” چیزی نشده . تنها می خواهم بدانم این خانه و این مرغدانی از آنِ کیست و چرا صاحب خانه در مرغدانی اش را باز گذاشته ؟

 

” گرگ گفت : ” این خانه ، خانه شیخ قاضی شهر است که بی گمان کارگرش فراموش نموده در ِ مرغدانی را ببندد . ” روباه تا نام قاضی شهر را شنید ؛ گریخت . گرگ شگفت زده شد و دنبال روباه دوید تا به او رسید و از وی پرسید: ” چرا می گریزی چه شده ؟

 

” روباه گفت : ” گرسنه بمانم بهتر از این است که مرغ خانه قاضی را بخورم . وقتی که آن شیخ قاضی پی ببرد من مرغ خانه اش را دزدیده ام ، به مردم می گوید که گوشت روباه حلال است . مردم هم با شنیدن این حکم ، به دنبال روباه ها می افتند و نسل روباه را از روی زمین بر می دارند . گرسنه باشم بهتر از این است که دودمانم را به باد بدهم .

 

از آن به بعد هر گاه کسی بخواهد از در افتادن با افراد  با نفوذ دوری نماید ، این زبان زد را می گوید : ” حکایت ما هم شده ، حکایت روباه و مرغ های قاضی ”
منبع:ordibehesht7.blogfa.com

دسته‌ها
ضرب المثل

ضرب المثل صد رحمت به دزد سرگردنه

 

صد رحمت به دزد سرگردنه, بی انصافی و زورگویی

روزی بود، روزگاری بود. در آن روزگار، جز اسب و الاغ و شتر، وسیله ای برای سفر و رفتن از شهری به شهر دیگر وجود نداشت. راه ها پر از خطر بود. مردم گروه گروه و به صورت کاروان به سفر می رفتند تا بتوانند با دزدهایی که در پیچ و خم راه ها و گردنه های سرد و دشوار کمین کرده بودند، مقابله کنند.

 

یک روز دو نفر که از کاروان جا مانده بودند، تصمیم گرفتند منتظر کاروان بعدی نشوند و خودشان به سفری که بایستی می رفتند، بروند. آن دو ترسی از دزدان سر گردنه، یعنی همان دزدهایی که در پیچ و خم راه ها اموال مسافران را می دزدیدند، نداشتند. زیرا چیزی همراه خود نداشتند که به درد دزدها بخورد نه پول داشتند، نه جنس، نه اسب و الاغ. پیاده راه افتادند و رفتند و رفتند تا به اولین پیچ یک گردنه ی پر پیچ و خم رسیدند. پیچ اول گردنه را پشت سر گذاشتند اما سر پیچ دوم بود یا سوم که دزدها از کمین گاه بیرون آمدند و راه را بر مسافران بی چیز و بینوا بستند.

 

یکی از آن ها رو کرد به رئیس دزدها و گفت: «می بینید که ما چیزی نداریم. رهایمان کنید تا پای پیاده برویم و به شهر خودمان برسیم.»
دزدها نگاهی به سراپای آن ها انداختند. وقتی دیدند واقعاً چیزی ندارند، گفتند: «ای بخشکی شانس!» و آن ها را رها کردند.

کم مانده بود که دو مرد مسافر به خوبی و خوشی به راهشان ادامه دهند که یکی از دزدها گفت: «مال و مرکب ندارند، لباس که دارند!»

 

لباس یکی از مسافران نو بود و لباس یکی از آن ها کهنه. هر چه آن دو به دزدها التماس کردند که لباسشان را نگیرند، نشد. دزدها هر دو مسافر را لخت کردند، لباسشان را از تنشان بیرون آوردند و گفتند: «حالا به هر کجا می خواهید، بروید.»

مسافری که لباسش کهنه بود، رو کرد به دزدها و گفت: « این انصاف نیست که هم لباس نو و باارزش دوستم را از تنش در آورید، هم لباس کهنه و بی ارزش مرا.»

 

رئیس دزدها که دید با دو مسافر نادان رو به رو شده، به شوخی گفت: «عیبی ندارد. برای اینکه از هر دو نفر شما به طور مساوی دزدیده باشیم، وقتی به شهرتان رسیدید، آن که لباسش تازه بوده، پول یک نصف لباس نو را از آن که لباسش کهنه و بی ارزش بوده، بگیرد.»

 

مسافران لخت و بی لباس راه افتادند. در راه، آن که لباس نو و باارزش  خود را از دست داده بود، رو کرد به دوستش که لباس کهنه بر تن داشت و گفت: «وقتی به شهرمان رسیدیم، تو باید نصف پول یک دست لباس را به من بدهی. فهمیدی که رئیس دزدها چی گفت.»

آن که لباس کهنه اش را از دست داده بود، گفت: «من آن حرف را زدم تا شاید دزدها دلشان بسوزد و لباسمان را پس بدهند.»

 

دوستش گفت: «نه این طور نمی شود چیزی که تو از دست داده ای ارزشی نداشته و چیزی که از من دزدیده شده با ارزش بوده. لباس من صد تومان می ارزیده و لباس تو هیچی. تو باید حتماً پنجاه تومان به من بدهی تا هر دو به اندازه ی مساوی ضرر کرده باشیم.»

 

دوستش حرف او را قبول نکرد. بگومگوی آن ها ادامه پیدا کرد و بالا گرفت تا هر دو بی لباس به شهرشان رسیدند و یک راست رفتند پیش قاضی و آنچه را بر سرشان آمده بود تعریف کردند.
قاضی، نفری پنجاه تومان از آن ها گرفت و گفت: «من وقت ندارم، بروید پیش معاونم.»

 

آن دو نفر رفتند پیش معاون قاضی معاون قاضی نشست و با حوصله به حرف های آن دو نفر گوش داد. بعد، دستی به موهای سفیدش کشید و گفت: «اول باید نفری صد تومان به من بدهید تا بعد از آن بگویم حق با کدامتان است.»

 

مسافران بیچاره، سر و صدایشان بلند شد که: « آخر این چه نوع عدل و دادی است که بدون پول دادن کاری پیش نمی رود؟»
بعد هم گفتند: «بابا! ما اصلاً قضاوت و رای قاضی را نخواستیم. خودمان یک جور با هم کنار می آییم.»

 

و غرغرکنان سرشان را انداختند پایین که از پیش معاون قاضی بروند. اما معاون قاضی، مامورهایش را صدا کرد و گفت: «این ها وقت مرا گرفته اند و همین طور می خواهند بروند. تا هر کدام صد تومانی را که گفته ام نداده اند، نباید بروند ببریدشان زندان.»

 

مسافرها گفتند: «صد رحمت به دزدهای سر گردنه، اینجا که از پیچ و خم های گردنه خطرناک تر است.» و دست بسته به زندان رفتند.

 

از آن به بعد، وقتی مردم با بی انصافی و زورگویی کسی روبه رو شوند که از او انتظار بی انصافی و زورگویی نداشته اند، این مثل را به کار می بردند.
منبع:matal-masal.blogfa.com