طرح جلد مجله فکاهیون در سال ۶۵ که قرار بود در سال دو هزار به واقعیت بپیوندد ولی خیلی زودتر واقعی شد.
منبع:تابناک
طرح جلد مجله فکاهیون در سال ۶۵ که قرار بود در سال دو هزار به واقعیت بپیوندد ولی خیلی زودتر واقعی شد.
منبع:تابناک
رسانه ۷ –وقتی خدا زن را آفرید، او تا دیر وقت روی ساختن آن کار می کرد
یکی از فرشتگان نزد خدا آمد و عرض کرد:
چرا اینهمه زمان صرف این مخلوق می کنید؟
خداوند فرمود:
آیا از تمام خصوصیاتی که برای شکل دادنش می خواهم در او بکار ببرم اطلاع دارید؟
او باید قابل شستشو باشد، اما نه از جنس پلاستیک، با بیش از دویست قسمت متحرک با قابلیت جایگزینی.
او آنها را باید برای تولید انواع غذاها بکار ببرد، او باید قادر باشد چند کودک را همزمان در بغل بگیرد، آغوشش را برای التیام بخشیدن به هر چیزی از یک زانوی زخمی گرفته تا یک قلب شکسته بگشاید. او باید تمام اینکارها را با دو دست خود انجام بدهد.
فرشته تحت تأثیر قرار گرفت
“فقط با دو دستش… این غیر ممکن است!”و آیا این یک مدل استاندارد است؟
“اینهمه کار برای یک روز … تا فردا صبر کن و آنوقت او را کامل کن”
خدا فرمود: اینکار را نخواهم کرد و خیلی زود این موجود را که محبوب دلم
است، کامل خواهم کرد
“اما ای خدا، او را بسیار لطیف آفریدی”
خداوند فرمود: بله او لطیف است، اما او را قوی نیز ساخته ام
نمی توانی تصور کنی که او چه سختیهایی را می تواند تحمل کند و بر آن فائق شود
فرشته پرسید آیا او می تواند فکر کند؟
خداوند پاسخ داد: نه تنها می تواند فکر کند، بلکه می تواند استدلال و بحث کند
فرشته گونه های زن را لمس کرد
خدایا، بنظر می رسد این موجود چکه می کند!
شما مسئولیت بسیار زیادی بردوش او گذاشته ای
او چکه نمی کند…. این اشک است” خداوند گفته فرشته را اصلاح کرد.”
فرشته پرسید “این اشک به چه کار می آید؟”
خداوند فرمود:
“اشکها وسیله او برای بیان غم ها و تردیدهایش، عشق اش و تنهایی اش، تحمل رنجها و غرور اش است
این گفته فرشته را بسیار تحت تأثیر قرار داد و گفت “خدایا تو همتا نداری”
تو فکر همه چیز را کرده ای. زن واقعا موجود شگفت انگیزی است
آری او واقعاً شگفت انگیز است! زن تواناییهایی دارد که مرد را شگفت زده میکند
او مشکلات را پشت سر می گذارد و مسئولیتهای سنگین را بر دوش می کشد
او شادی ، عشق و اندیشه را با هم دارد.
او می خندد هنگامی که احساسی شبیه جیغ کشیدن دارد
او آواز می خواند وقتی احساسی شبیه گریه کردن دارد، وقتی که خوشحال است
گریه می کند و وقتی که ترسیده است می خندد
او برای آنچه اعتقاد دارد مبارزه می کند و علیه بی عدالتی می ایستد
وقتی که راه حل بهتری بیابد، برای جواب دادن از کلمه “نه” استفاده نمیکند
عشق او مطلق و بدون قید و شرط است
وقتی فرزندانش موفق می شوند گریه می کند
ولی او برای فائق آمدن بر زندگی نیرو می گیرد
او می داند که یک بوسه و یک آغوش می تواند یک دل شکسته را التیام بخشد
او فقط یک اشکال دارد
منبع:kocholo.org
نامه های عاشقانه ولنتاین
روز عشق آمد و من تنهای تنهایم !
همه عاشقان دست در دستان هم گذاشته اند و به هم محبت و عشق هدیه می کنند
اما من تنها در این گوشه از این دنیای بی محبت نشسته ام و با حسرت به عاشقان که دست در دستان هم گذاشته اند و بر لبان هم بوسه میزنند نگاه می اندازم
و اشک میریزم و آن لحظه دلم هوای تو را می کند !
کاش تو بودی تا در این روز به تو محبت و عشق هدیه کنم ، اما نیستی !
نیستی که دستانت را بگیرم و با هم به سرزمین عشاق برویم و در کنار هم قدم بزنیم و من نیز لحظه به لحظه بر گونه های مهربانت بوسه بزنم و بگویم خیلی دوستت دارم !
تو از من دوری، و من تنها مثل شمع نیمه سوخته در غم دوریمان می سوزم و آب میشوم!
تو دوری، و انگار دنیا را از من گرفتن و شادی هایم را همه نقش بر آب کردن و یک دنیا غم و غصه و اشک به من هدیه دادن !
امروز زیباترین روز عاشقان است اما تلخ ترین روز برای من !
تو دوری اما من به وجود عشق شکی ندارم،
و عشق زیبا تریم کلمه ای است که میشود تورا با آن معنا کرد،
آره … ما از هم دوریم اما، عاشق هم ….
نامه های عاشقانه ولنتاین
سر آغاز نامه عاشقانه با نام یارم می نویسم صادقانه.
از عشق می نویسم از صفایش ، از محبت می نویسم از وفایش ، از دلش می نویسم ، از نگاهش.
در همان لحظه اول که تو را دیدم عاشقت شدم، عاشق آن چهره ماهت شدم ، عاشق آن قلب تنهایت شدم.
عاشق حرفهای پر مهرت شدم، عاشق چشمهای زیبایت شدم.
در همان لحظه بیادماندنی دلم به دست و پایم افتاده بود که بیایم با تو دردو دل کنم . چیزی در دلم مانده و غوغا به پا کرده که موقع درد و دلهایم به تو خواهم گفت…!
می خواهم بگویم دوستت دارم، عاشقت هستم.
درهمان لحظه اول که تو را دیدم احساسی در دلم داشتم!
احساس می کردم چشمانت به من می گویند بیا باهم باشیم ، از هم بگوییم ، بادل باشیم.
چشمانت به من می گویند بیا و با عشق همسفر باش!
ای هستی ام ، ای یاورم ، ای دلدار زندگی ام زودتر بیا و در قلبم خانه کن. بیا و قلبم را آرام کن. بیا تا دلم خون نشده ، تا گل خونمون همش پرپر نشده! بیا سر قرارمان ، قرار هر روز و هر شبمان.
نامه ام را برایت بر روی بهترین کاغذ زندگی می نویسم با جنس اعلا.
اما نامت را بر روی دیواره سرخ قلبم تا ابد نگه خواهم داشت.
منبع:daftareshghe.com
lovelyletter.blogfa.com
رسانه ۷ –یک شب به مولایم حسین گفتم :
چرا قلبم دگر بر تار زلفت گیر نیست؟
سر بر زمین افکند و گفت : خود کرده را تدبیر نیست…
گفتم که دیگر گویا گشتم جدا از عشق تو….
گفتا که یا زهرا بگو ای بنده هرگز دیر نیست….
گفتم که دیگر گویا افتاده ام از چشم تو…
با غم نگاهم کرد و گفت :
مولا ز نوکر سیر نیست….
السلام علی الحسین
و علی علی بن الحسین
و علی اولاد الحسین
و علی اصحاب الحسین
منبع:http://daneshgah-feiz.blogfa.com
ای کاش فاصله ها پر شه اما نه با اخبار بد
ای کاش وقتی نیستی کسی نگه که جایی بهت خوش میگذره !
ای کاش وقتی بهت خوش میگذره یاد منم کنی حتی یه لحظه!
ای کاش وقتی سعی میکنی که حضورتو به دیگرون ثابت کنی یادت باشه که منم حس کنی درک کنی.
ای کاش فاصله ها مون پر شه از حرفای مثبت که بگی بهم فقط با من خوشی و هر شب بگی که ماله خودمی.
ای کاش فاصله ها انقد طولانی نشه که حادثه ها بگیره مارو از هم.
ای کاش فاصله ها با مرگ پر نشه که خیلی سخته.
ای کاش بیایی و ببینی که روزام بی تو شبه و شبام فقط تویی.
ای کاش علم انقد پیشرفت کنه که تو بتونی بری به اونجا که دوس داری و من از تو دور نشم با تمام وابستگیام به همه کس و همه چی.
ای کاش فاصله ها تموم بشه با هر چی که ممکنه.
ای کاش نت و اسکایپ و همه چی دیوونه ترم نکنه.
ای کاش خواب چشمامونو از هم نگیره انقد نگاه کنیم به هم تا سحرها بیاد و بره
ای کاش ای کاش ای کاش…
منبع:
http://ghadrdan.persianblog.ir
مثلث بر مودا
موبایل / فیس بوک / مطالب جالب و زیبا تا حالا نشده کسی
واردش بشه بتونه ازش بیاد بیرون؟؟؟؟؟
منبع:http://www.fr-mohammad.blogfa.com
اگه گفتی اشتباهش کجاست؟
بسم الله الرحمن الرحیم
قل هو الله احد الله الصمد لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد
بسم الله الرحمن الرحیم
قل هو الله احد الله الصمد لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد
بسم الله الرحمن الرحیم
قل هو الله احد الله الصمد لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد
خوب دیگه نگرد
اشتباهی نداره
ثواب ختم یه قرآن را بردی
منم تو ثوابتون شریکم
اگه دوست داری بقیه هم از این ثواب بهرهمند بشن لایک
منبع:http://www.fr-mohammad.blogfa.com
وقتی یکی را دوست دارید، حتی فکر کردن به او باعث شادی و آرامشتان می شود
وقتی یکی را دوست دارید، در کنار او که هستید، احساس امنیت می کنید
وقتی یکی را دوست دارید، حتی با شنیدن صدایش، ضربان قلب خود را در سینه حس می کنید
وقتی یکی را دوست دارید، زمانی که در کنارش راه می روید احساس غرور می کنید
وقتی یکی را دوست دارید، تحمل دوری اش برایتان سخت و دشوار است
وقتی یکی را دوست دارید، شادی اش برایتان زیباترین منظره دنیا و ناراحتی اش برایتان سنگین ترین غم دنیاست
وقتی یکی را دوست دارید، حتی تصور بدون او زیستن برایتان دشوار است
وقتی یکی را دوست دارید، شیرین ترین لحظات عمرتان لحظاتی است که با او گذرانده اید
وقتی یکی را دوست دارید، حاضرید برای خوشحالی اش دست به هر کاری بزنید
وقتی یکی را دوست دارید، هر چیزی را که متعلق به اوست، دوست دارید
وقتی یکی را دوست دارید، در مواقعی که به بن بست می رسید، با صحبت کردن با او به آرامش می رسید
وقتی یکی را دوست دارید، برای دیدن مجددش لحظه شماری می کنید
وقتی یکی را دوست دارید، حاضرید از خواسته های خود برای شادی او بگذرید
وقتی یکی را دوست دارید، به علایق او بیشتر از علایق خود اهمیت می دهید
وقتی یکی را دوست دارید، حاضرید به هر جایی بروید که فقط او در کنارتان باشد
وقتی یکی را دوست دارید، ناخود آگاه برایش احترام خاصی قائل هستید
وقتی یکی را دوست دارید، تحمل سختی ها برایتان آسان و دلخوشی های زندگیتان فراوان می شوند
وقتی یکی را دوست دارید، او برای شما زیباترین و بهترین خواهد بود اگرچه در واقع چنین نباشد
وقتی یکی را دوست دارید، به همه چیز امیدوارانه می نگرید و رسیدن به آرزوهایتان را آسان می شمارید
وقتی یکی را دوست دارید، با موفقیت و محبوبیت او شاد و احساس سربلندی می کنید
وقتی یکی را دوست دارید، واژه تنهایی برایتان بی معناست
وقتی یکی را دوست دارید، آرزوهایتان آرزوهای اوست
وقتی یکی را دوست دارید، به زندگی هم عشق می ورزید
به راستی دوست داشتن چه زیباست، این طور نیست ؟
منبع:
http://banadkoki.persianblog.ir
چقدر به هم بدهکاریم؟
ایستادهام توی صف ساندویچی که ناهار امروزم را
سرپایی و در اسرع وقت بخورم و برگردم شرکت. از
مواقعی که خوردن، فقط برای سیر شدن است و قرار
نیست از آن چیزی که میجوی و میبلعی لذت ببری،
بیزارم. به اعتقاد من حتی وقتی درب باک ماشین را
باز میکنی تا معدهاش را از بنزین پر کنی، ماشین
چنان لذتی میبرد و چنان کیفی میکند که اگر
میتوانست چیزی بگوید، حداقلش یک “آخیش!” یا “به
به!” بود. حالا من ایستادهام توی صف ساندویچی، فقط
برای این که خودم را سیر کنم و بدون آخیش و به به
برگردم سر کارم.
نوبتم که میشود فروشنده با لبخندی که صورتش را
دوست داشتنی کرده سفارش غذا را میگیرد و بدون آن
که قبضی دستم بدهد میرود سراغ نفر بعدی. میایستم
کنار، زیر سایهء یک درخت و به جمعیتی که جلوی این
اغذیه فروشی کوچک جمع شدهاند نگاه میکنم، که آیا
اینها هم مثل من فقط برای سیر شدن آمدهاند یا
واقعا از خوردن یک ساندویچ معمولی لذت میبرند.
آقای فروشندهء خندان صدایم میکنم و غذایم را
میدهد، بدون آن که حرفی از پول بزند.
با عجله غذا را، سرپا و زیر همان درخت، میخورم.
انگار که قرار است برگردم شرکت و شاتل هوا کنم،
انگار که اگر چند دقیقه دیر برسم کل پروژههای این
مملکت از خواب بیدار و بعدش به اغما میروند. میروم
روبروی آقای فروشندهء خندان که در آن شلوغی فهرست
غذا به همراه اضافاتی که خوردهام را به خاطر سپرده
است. میشود ٧٢٠٠ تومان. یک ١٠ هزار تومانی میدهم و
منتظر باقی پولم میشوم. ٣٠٠٠ هزار تومان بر
میگرداند. میگویم ٢٠٠ تومانی ندارم. میگوید
اندازهء ٢٠٠ تومان لبخند بزن! خندهام میگیرد.
خندهاش میگیرد و میگوید: “این که بیشتر شد. حالا من
صد تومن
به شما بدهکارم!” تشکر و خداحافظی میکنم و موقع
رفتن با او دست میدهم.
انگار هنوز هم از این آدمها پیدا میشوند، آدمهایی
که هنوز معتقدند لبخند زدن زیبا و لبخند گرفتن
ارزشمند است. لبخند زنان دستانم را میکنم توی جیبم
و آهسته به سمت شرکت بر میگردم و توی راه بازگشت
آرام زیر لب میگویم: “آخیش! به به!”
منبع:
http://pare-parvaz1.blogfa.com