دسته‌ها
سرگرمی

جوک های داغ و جدید /سر گرمی

جوک های داغ و جدید

دو دزد در نیمه های شب وارد یک بانک شدند و در یک گاو صندوق را باز کردند. اما فقط مقداری ماست در آن بود
و هیچ پولی در کار نبود.آنها کمی از ماست چشیدند و تقریبا ترش بود.مردها گاو صندوق بعدی را باز کردند و باز
هم ماست بود و این بار طعمش بهتر از قبلی بود ولی باز هم پولی نبود. دزدها به سراغ گاو صندوق بعدی رفتند و
باز هم ماست….یکی از دزدها به دیگری گفت جان بهتره بری بیرون و یک نگاهی بکنی و ببینی اینجا واقعا یک بانکه؟
و روی زمین نشست و شروع به خوردن ماست کرد و این یکی خیلی خوشمزه و تازه بود.
چند دقیقه بعد جان برگشت و گفت این مطمئنا یک بانکه. دزد دیگه پرسید و اسم این بانک چیه:
جواب داد: بانک اسپرم اوهایو

حیف نون ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﺍﻋﺪﺍﻡ ﻣﯿﮑﺮﺩﻧﺪ
ﺗﺎ ﻣﯿﺒﺮﻧﺶ ﺑﺎﻻ
ﺑﺎ ﺩﺳﺖ ﻋﻼﻣﺖ ﻣﯿﺪﻩ ﮐﻪ ﺑﯿﺎﺭﯾﻨﻢ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﮐﺎﺭ ﺩﺍﺭﻡ
ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯿﺎﺭﻧﺶ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺍﺯﺵ ﻣﯿﭙﺮﺳﻦ ﭼﯽ ﺷﺪﻩ ؟؟؟؟
.
.
.
.
.
.
.
ﻣﯿﮕﻪ دیوونه ها ﭼﮑﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﯿﺪ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺧﻔﻪ ﻣﯿﺸﺪﻡ

ریشُ سیبیل گذاشتم بابام گفت این چه کاریه شبیه ابوبکر بغدادی شدی
.
.
.
.
.
.
.
.
زدمشون الان میگه خاک تو سرت شبیه خواجه های حرمسرا سلطان سلیمان شدی 😐
کولر که نیس نمیدونن به چی گیر بدن (!!)
عجبااااااا…

یه بارمنو دزدیدن:<
بعد دزده زنگ زد به بابام بش گفت:اگه بچه ات رو میخوای پنجاه میلیون بده تا آزادش کنیم!!!!:]
بابام گفت بهش آب میدین؟:)
دزده گفت اره:/
گفت بهش غذامیدین؟:)
دزده گفت اره:\
گفت جای خواب داره؟:)
گفت اره:|
گفت پس بیاین برادرشم ببرینD؛
هیچی دیگه خوده دزده برام آژانس گرفت فرستادم خونه تازه پول آژانسم حساب کرد *_*

یه درصدی از پسرا هنوز فکر میکنن اگه یه دختر از کنارشون رد بشه و یه تیکه نندازن بهش امتیاز اون مرحله رو از دست میدن

خلبان هواپیما داشت به مسافرین خوش آمد میگفت….
یه دفعه فریاد زد : خدایا کمک کن !!!!!
مسافرها از ترس در حال سکته بودن ….
چند دقیقه بعد خلبان گفت : مسافرین عزیز عذر خواهی می کنم …..
مهماندار قهوه داغ رو روی شلوارم ریخت ….
حیف نون که بین مسافرین بود بلند شد و داد زد:
تف به گور پدرت………….بیا ببین چه بلایی سرشلوار من اومده!!!!!

ﺷﺮﺍﯾﻂ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﯼ ﺟﻮﺭﯼ ﺷﺪﻩ که:
ﻧﺪﺍﯼ ﺩﺭﻭﻧﻢ رو ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻡ ﺗﻮﯾﻪ ﯾﻪ ﺷﺮﮐﺘﯽ ﻣﻨﺸﯽ ﺷﺪﻩ !
ﮐﻮﺩﮎ ﺩﺭﻭﻧﻢ ﺭﻭ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ ﺳﺮﭼﻬﺎﺭ ﺭﺍﻩ ﻓﺎﻝ ﻣﯿﻔﺮﻭﺷﻪ !
ﺧﻮﺩﻣﻢ ﮐﻪ ﺑﺎ ﭘﺮﺍﯾﺪ ﻣﺴﺎﻓﺮ ﮐﺸﯽ ﻣﯿﮑﻨﻢ !
اون روی سگمم تو یه باغ نگهبانی میده !

اینکه پولمون بی ارزش ترین پول دنیاست خودش ناراحت کننده است
از اون ناراحت کننده تر اینه که همین پول بی ارزش هم ما نداریم

دسته‌ها
سرگرمی

معمای قناری و فضا/سر گرمی

معمای قناری و فضا

ناسا به دنبال انجام برنامه ای بود که تعدادی قناری را به فضا بفرستد تا در فضای بدون نیروی جاذبه (جاذبه صفر) آنها را تحت مطالعه قرار دهد. اما پروژه در نیمه راه متوقف شد. به این دلیل که با وجود آب و غذای کافی، قناری ها به دلیل از دست دادن آب بدنشان در طی چند ساعت می میرند. به نظر شما چه اتفاقی باعث مرگ قناری ها شده که محققان از آن بی اطلاع بودند؟

♦♦♦♦

♦♦♦♦

♦♦♦♦

♦♦♦♦

♦♦♦♦

♦♦♦♦

♦♦♦♦

♦♦♦♦

جواب معما :

پرندگان بر خلاف انسان نیاز به نیروی جاذبه برای بلعیدن دارند. انسان می تواند در هر وضعیتی، حتی برعکس و خلاف جهت جاذبه غذا را قورت دهد ولی پرندگان این قابلیت را ندارند.

منبع : parsegard.com

دسته‌ها
سرگرمی

شوخی های جالب شبکه های اجتماعی/سر گرمی

۱- یارانه مون رو که انصراف دادیم، سبد کالامون رو که نگرفتیم، بنزین که لیتری هزار می دیم، گوجه که کیلویی ۹ تومن، نون هم که دیگه نگو… حسن مدیونی اگه پول دستی بخوای و نگی.

۲- آیا می دانستید شما با نگاه کردن به دست زن ها می توانید احساسات آنها را حدس بزنید؟
به طور مثال اگه یه لنگه دمپایی تو دستش باشه یعنی عصبانیه.

۳- من یقین دارم بالاخره روزی خواهد رسید که مادران این سرزمین خواهند فهمید، سوپ یک وعده غذایی نیست.

۴- لطفا کسی با من حرف نزنه چون در حد من نیستید؛ ما دیشب شام نون سنگک و گوجه تخم مرغ داشتیم.

۵- یه کیو پیدا کردم نه فیس بوک داره نه ویچت و نه وایبر
هیچی از اینترنت حالیش نمی شه
فقط یه نوکیا ۱۱۰۰ داره
معاوضه با زمین، ملک، ماشین مدل بالا

۶- اگه شانس ماست که این ماشین چینی هایی که وارد کردن هم سرطان زاست

۷- یه آقایی همیشه سر کوچه مون رو چرخ دستی گوجه فرنگی می فروخت، از وقتی گوجه شده
۹ تومن، صبا با کت شلوار میاد دست تو جیب فقط به افق نگاه می کنه. انگار تو جردن نمایندگی مازراتی داره

۸- بلوتوث کبیر: یک نفر صد سکه دارد، یک نفر دیگه یک سکه
شما از کدام یک از اینها سکه می گیرید؟
قبله عالم: خب از اونی که یک سکه داره چون اونی که صد سکه داره به هر حال قدرتی برای خودش داره، چهارتا آدم دور و برش جمع شدن، نمیشه رفت طرفش که؛ ولی اونی که یه سکه داره خب کسی رو نداره، تو سرش می زنیم، سکه شو می گیریم، دوتا اردنگی هم بهش می زنیم، یه کم منطقی باش!

۹- به ملتی تبدیل شدیم که اگه دست و پامون رو هم ببندن بندازن تو دریا، آبشش درمیاریم و خودمون رو با محیط سازگار می کنیمو تازه بعدش هم راجع بهش جوک می سازیم و می خندیم.

۱۰- کاش تلفن همراه این آپشن رو هم داشت: مشترک مورد نظر آدم نمی باشد؛ قطع کن!

۱۱- الان دستشویی بودم، حاضرم قسم بخورم آخرین کسی که اینجا بوده با آب سیفون غرق شده چون دمپایی ها انقدر از در دور بود که امکان نداره کسی برگشته باشه.

۱۲- من موندم نامگذاری «سبزی خوردن» کار کی بوده؟ با بقیه سبزی ها چه کارهای دیگه ای می شه کرد دقیقا؟

۱۳- سرعت اینترنت در حد زیر صفر، هیچ جا رو باز نمی کنه جز دهن منو.

۱۴- خوبه قد رو نمی شه عمل کرد وگرنه الان ایرونی جماعت همه ۴ متر و ۱۰ سانت بودن.

۱۵- اینایی که شبا بدون پتو می خوابن برای پشه ها مثل وای فای رایگان هستن، بدون زحمت متصل می شن.

۱۶- تظاهر به چیزی که نیستی خیلی کالری می سوزونه، تو مرام ما خسته ها نیست!

۱۷- تو این دوره زمونه که مرد گریه نمی کنه؛ مرد سکته می کنه!

۱۸- ۲۴ ساعتم که خوابیده باشی، خواب سر کلاس یه چیز دیگه ست!

۱۹- اصلا مهم نیست که بچه دختر باشه یا پسر. مهم اینه که بچه لپ داشته باش، لپشم چال داشته باشه، همین!

۲۰- خونه وقتی مامان توش نیست مثل کامپیوتریه که به اینترنت وصل نیست.

۲۱- داشتم تو مزرعه گوجه مون قدم می زدم یکدفعه داداشم با پراید رسید، دیدم تو دستش چندتا نون سنگکه، خوب متوجه شدین که ما چقدر پولداریم یا باز توضیح بدم؟

۲۲- از عجایب زبان فارسی: جای خالی را با بله یا خیر پر کنید. آیا شما عقل ندارید؟ … ندارم. عمرا کسی بتونه جواب بده!

۲۳- امروز رفتم میوه بگیرم، یه خانمه خیلی شیک اومد گفت آقا پرتقال سامسونگ هاتون خونیه؟ فروشنده گفت نه خانم از این نوکیاها بگیر شاید خونی باشه.

۲۴- تو خیابون یه خانمه اومد طرفم گفت دخترم یه خواهر شبیه خودت نداری که دم بخت باشه؟ من به نظرش دم مرگ بودم آیا؟!

۲۵- کارنامه من: زبان انگلیسی ۱۹، زبان فارسی ۱۳، یعنی عاشق خودمم!

منبع : bartarinha.ir
ایران مطلب

دسته‌ها
سرگرمی

دلنوشته های دلنشین و عاشقانه/سر گرمی

لحظاتی هست که یک فرد با بیان برخی چیزها، موفق به خلق اندیشه ای پویا می شود، لحظاتی دیگر نیز هست که فرد می تواند اندیشه ای پرمعنا را با ادامه دادن سکوت خویش بیافریند!

دالایی لاما

****************************
***************

وقتی آدم ها شما را ترک می کنند مانعشان نشوید ،
شما با کسانی که رهایتان می کنند آینده ای ندارید
آینده ی شما آنهایی هستند که در زندگیتان می مانند
و در همه حال همراه و همقدم شما هستند…!

رومـن گاری

****************************
***************

دائماً استقامت و پایمردی ما را مورد آزمایش قرار می‌دهد،
و بزرگترین پاداش‌های زندگی متعلق به کسانی است که
برای رسیدن به خواسته‌هایشان هرگز از تلاش باز نمی‌ایستند
و از هیچ کوششی فروگذار نمی‌کنند.
این افراد قادرند کوه‌ها را جابه‌جا کنند!
ممکن است ساده به نظر برسد،
ولی این همان تفاوتی است که میان دو گروه از انسانها وجود دارد:
کسانی که زندگی ایده‌آل دارند
و کسانی که زندگیشان در حسرت سپری می‌شود.

آنتونی رابینز

****************************
***************

قبل از اینکه چیزی بگویی ،از خودت بپرس که آیا آن‌ چیزی که
می‌خواهی بگویی ،حقیقت دارد …
آیا از روی محبت است …آیا ضروری است …
آیا مفید است …؟اگر جواب خیر است ،
شاید آن چیزی که قصد داری بیان کنی ،
بــایـــد نــاگفـتـه بـمانــــد .

برنارد ملتزر

****************************
***************

چرا همه ش دنبال معنای دیگری هستی؟
این یک دوستی ساده است .
آب دهــــانــم را قـــورت دادم .
« دوستی یک زن و مرد هیچ وقت ساده نیست .»

فریبا وفی

****************************
***************

بهتـــر است دیــگران از مــا ،
بخاطر آنچه هستیم متنفر باشند،
تا بخاطر آنچه که نیستیم دوستمان داشته باشند…!

چارلی چاپلین

****************************
***************

وقتی کسی وارد زندگیتان می شود
خدا او را به دلیلی می فرستد ؛
یا برای درس گرفتن از او ، یا برای همیشه ماندن با او …

پائولو کوئلیو

****************************
***************

من آدم نرفتن ام، آدم دوست موندن، یا اصلن آدم دیر رفتن ام،
خیلی دیر…
اما وقتی برم، دیگه آدم برگشتن نیستم.
آدم مثل قبل شدن نیستم. باور کن !

آنا گاوالدا

****************************
***************

چه اشتباه بزرگیست بخشش کسی که ،
حتی اندکی لیاقتِ بخشش را ندارد…!

کارلوس فوئنتس

****************************
***************

در ازدحام این همه ظلمت بی عصا چراغ را هم از ما گرفته اند
اما من دیـوار به دیـواربه سایه روشن خانه باز خــواهم گشت.
پس زنــــده باد امیــــد…!

سید علی صالحی

****************************
***************

زمـان آدم‌هـا را دگرگـون می‌کنـد امـا تصویـری را کـه
از آنهـا داریـم ثابـت نگـه مـی‌دارد .
هیـچ چیـزی دردناکـتر از ایـن تضـاد میـان دگرگونـی آدم‌هـا
و ثبـات خاطـره نیسـت … !

مارسل پروسـت

****************************
***************

ادعــای بی تـفـــاوتــی سخــت است !
آن هـم نسبت به کسی که زیبـاتـــرین
حـس دنیـا را با او تــجــربه کــردی …!

مارگارت آتوود

****************************
***************

اغلب قدرت یک لمس ، یک لبخند ، یک کلمه ی محبت آمیز ،
یک گوش شنوا ، یک تعریف صادقانه یا کوچکترین تــوجـه را
دست کم می گیریم ، در حالی که همه ی این ها قادرند
یـک زنــــدگـی را از ایـن رو بـه آن رو کـنـنـد …!

لئو بوسکالیا

****************************
***************

بافتن را از یک فامیل خیلی دور یاد گرفتم
که نه اسمش خاطرم است نه قیافه اش،
اما حرفش هیچ‌وقت از یادم نمی رود، می گفت:
زنـــــــدگــی مثــل یــک کلافــــــ کامــــــواست،
از دستت که در برود می شود کلاف سردر گم،
گره می خورد، می پیچد به هم، گره گره می شود،
بعد باید صبوری کنی، گره را به وقتش با حوصله وا کنی،
زیاد که کلنجار بروی، گره بزرگتر می شود، کورتر می شود،
یک جایی دیگر کاری نمی شود کرد، باید سر و ته کلاف را برید،
یک گره ی ظریف کوچک زد، بعد آن گره را توی بافتنی یک جوری قایم کرد،
محو کرد، یک جوری که معلوم نشود،
یادت باشد، گره های توی کلاف همان دلخوری های کوچک و بزرگند،
همان کینه های چند ساله، باید یک جایی تمامش کرد، سر و تهش را برید،
زنــــــدگـــی به بندی بند است به نام “حـــرمت ”
که اگر آن بند پاره شود کار زنـــــدگی تــمام است…!

بانو سیمین بهبهانی

****************************
***************

همزمان؛ انسان در مسیر عمر خود مگر چند بار می تواند
به دوستانی بربخورد که از میان آن ها همزبانی بیابد.
همزبانی که همدل باشد. و مگر دوستی، از آن مایه که
به رفاقت بینجامد، چند بار می تواند رخ بدهد،
و در چند مقطع عمر؟

محمود دولت آبادی

منبع :bartarinha.ir
ایران مطلب

دسته‌ها
سرگرمی

معمای جالب یک قایق و سه زوج/سر گرمی

معمای سه زوج و قایق, معما

سه زوج جوان که با هم غریبند در یک طرف دریاچه ای قرار دارند و می خواهند به آن طرف دریاچه بروند.

آن ها یک قایق در اختیار دارند که ظرفیت حداکثر دو نفر را دارد و می خواهند با آن قایق شروع به حرکت به آن طرف دریاچه کنند.

اما آن ها می خواهند طوری حرکت کنند که هیچ زنی بدون شوهرش در برابر یک مرد غریبه قرار نگیرد.

سوال: آن ها به چه شیوه ای به آن طرف دریاچه بروند؟

****

****

****

****

****

****

****

****

****

****

****

****

****

چون گفته شده هیچ زنی بدون شوهرش نباید در برابر یک مرد غریبه قرار گیرد، پس اگر حالت رفت و برگشت آن ها طوری باشد که در هر حالت تعداد مرد ها بزرگ تر یا مساوی تعداد زن ها باشد این حالت رخ نمی دهد و حل معما درست است.

بنابراین پاسخ به شرح زیر است:

۱- دو زن به آن طرف ساحل بروند.
۲- یکی از آن دو زن برگردد.
۳- دوباره دو زن به آن طرف ساحل بروند.
۴- حال یکی از آن ها برگردد.
۵- حالا دو مرد به آن طرف ساحل بروند.
۶- این بار یک زن و شوهر برگردند.
۷- حال دوباره دو مرد بروند.
۸- این بار یک زن برگردد.
۹- حال دو زن به آن طرف ساحل بروند.
۱۰- این بار یک زن برگردد.
۱۱- حال دو زن باقی مانده هم با هم به آن طرف ساحل بروند.
منبع:ایران مطلب

دسته‌ها
سرگرمی

طنز فیسبوکی/سر گرمی

وﻗﺘﻲ ﺑﺎ ﻳﻜﻲ ﻛﺎﺕ ﻣﻴﻜﻨﻴﻦ، ﻳﻪ ﺟﺎ ﭘِﻴﺴﺘﺶ ﻛﻨﻴﻦ، ﻫﻤﻴﻨﺠﻮﺭﻱ ﻭﻟﺶ ﻧﻜﻨﻴﻦ ﺭﻭ ﻫﻮﺍ ﺧﻮﻭ
.
.
.

سرعت اینترنت در حد زیر صفر،هیچ جا رو باز نمیکنه فقط بلده دهن منو باز کنه
.
.
.

ﺁﯾﺎ ﻣﯿﺪﺍﻧﯿﺪ ﺑﺎ ﺣﺬﻑ ﺟﻤﻠﻪ “ﺧﺐ ﺩﯾﮕﻪ ﭼﻪ ﺧﺒﺮ؟ ” ﺍﺯ ﺯﺑﺎﻥ ﭘﺎﺭﺳﯽ ﺍﺭﺯﺵ ﺳﻬﺎﻡ ﻣﺨﺎﺑﺮﺍﺕ ﺑﺎ ﮐﺎﻫﺶ ۸۰ ﺩﺭﺻﺪﯼ ﻣﻮﺍﺟﻪ ﻣﯿﺸﻮﺩ؟
.
.
.

ﺍﺯ ﺷﺮﮐﺖ ﺭﺍﻧﯽ ﺧﻮﺍﻫﺸﻤﻨﺪﯾﻢ ﯾﻪ ﺩﺭ ﻫﻢ ﺯﯾﺮ ﻗﻮﻃﯽ ﺑﺬﺍﺭﻩ ﻭﺍﺳﻪ ﺭﺍﺣﺖ ﺗﺮ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺍﻭﻥ ﺗﯿﮑﻪ ﺁﺧﺮ ! والا جوونیم پای خوردن اون تیکه های اخر هدر رفت

.

ﻭﻗﺘﯽ ﯾﮑﯽ ﺟﻤﻠﻪﺍﺵ ﺭﻭ ﺑﺎ ” ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺣﺮﻑ ﺷﻤﺎ متین ” ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯽﮐﻨﻪ،ﻣﻨﺘﻈﺮ ” ﺍﻣﺎ ” ﯼ ﺑﻌﺪﺵ ﺑﺎﺷﯿﻦ ﮐﻪ ﻗﺮﺍﺭﻩ ﺩﺭ ﻓﺎﺿﻼﺑﻮ ﺭﻭ ﺳﺮﺗﻮﻥ ﺑﺎﺯ ﮐﻨﻪ

ﺍُﺩﮐﻠﻦ ۲۰۰ ﻫﺰﺍﺭ ﺗﻮﻣﻨﯽ ﻣﯿﺰﻧﯽ ۳ ﺳﺎﻋﺘﻢ ﺑﻮﺵ ﻧﻤﯿﻤﻮﻧﻪ!!! ﺳﯿﮕﺎﺭ ۲۰۰ ﺗﻮﻣﻨﯽ ﻣﯿﮑﺸﯽ ﺗﺎ ۳ ﺭﻭﺯ ﺑﻮﺵ

ﻣﯿﻤﻮﻧﻪ.

جمله پشت ماشین شیرازیه : زگهواره تا گور حسش نبود. خمیازه

ﺍُﺩﮐﻠﻦ ۲۰۰ ﻫﺰﺍﺭ ﺗﻮﻣﻨﯽ ﻣﯿﺰﻧﯽ ۳ ﺳﺎﻋﺘﻢ ﺑﻮﺵ ﻧﻤﯿﻤﻮﻧﻪ!!! ﺳﯿﮕﺎﺭ ۲۰۰ ﺗﻮﻣﻨﯽ ﻣﯿﮑﺸﯽ ﺗﺎ ۳ ﺭﻭﺯ ﺑﻮﺵﻣﯿﻤﻮﻧﻪ.

خواستگاری

قدیما مراسم خواستگاری برای این بود خونواده ها دختر پسر رو بهم نشون بدن الان برای اینه که دختر و پسر خونواده هاشونو بهم نشون بدن.
یکی از فانتزیام اینه که
پلیس تو ایست وبازرسی ماشینم رو نگهداره …
– بگه اسم ؟
+ بگم عباس
– بگه نام پدر ؟
+ بگم عباس علی
– بگه فامیلت چیه ؟
+ بگم عباسی
– بگه از کجا میای ؟
+ بگم عباس آباد
– بگه کجا میری ؟
+ بگم بندر عباس
پلیسه شاکی شه !!!
– بگه بی شرف منو سرکار گذاشتی
+ بگم نه به حضرت عباس.

گوشیم مونده خونه دوستم رفتم بگیرم,

دیدم بیست تاپیام دارم بازش کردم دیدم دوستم نوشته گوشیت مونده خونه ی مابیا ببرش!!!

ایام هفته من اینجوری میگذره :
شنبــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه
یکشنبــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه
دوشنبــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه
سه شنبــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه
چهارشبـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه
پنشمبه جمه

منبع:ایران مطلب

دسته‌ها
سرگرمی

دکتری برای خواستگاری دختری رفت…. ( داستان کوتاه )/سرگرمی

دکتری برای خواستگاری دختری رفت

ولی دختر او را رد کرد

و گفت به شرطی قبول می کنم که مادرت به عروسی نیاید.

آن جوان در کار خود ماند

و پیش یکی از اساتید خود رفت

و با خجالت چنین گفت:

در سن یک سالگی پدرم مرد

و مادرم برای اینکه خرج زندگیمان را تامین کند

در خانه های مردم رخت و لباس میشست.

حالا دختری که خیلی دوستش دارم شرط کرده که

فقط بدون حضور مادرم حاضر به ازدواج با من است

نه فقط این

بلکه این گذشته مادرم مرا خجالت زده کرده است

به نظرتان چکار کنم؟

………..

برای خواندن بقیه داستان کوتاه روی ادامه مطلب کلیک کنید.

استاد به او گفت:

از تو خواسته ای دارم

به منزل برو و دست مادرت را بشور،

فردا به نزد من بیا و به تو میگویم چیکار کنی.

جوان به منزل رفت و اینکار را کرد

ولی با حوصله

دستای مادرش را در حالی که اشک بر روی گونه هایش سرازیر شده بود انجام داد

زیرا اولین بار بود که دستان مادرش درحالی که از شدت شستن لباسهای مردم چروک شده

و تماما تاول زده و ترک برداشته اند را دید.

طوری که وقتی آب را روی دستانش میریخت از درد به لرز می افتاد.

پس از شستن دستان مادرش نتوانست تا فردا صبر کند

و همان موقع به استاد خود زنگ زد و گفت:

ممنونم که راه درست را به من نشان دادی

من مادرم را به امروزم نمی فروشم

چون اون زندگی خود را برای آینده من تباه کرد . . .

به سلامتی همه مادرا.
منبع:عشق یعنی انتظار

دسته‌ها
سرگرمی

داستان زیبا و آموزنده جراح قلب و تعمیرکار/سر گرمی

روزی جراح قلبی برای تعمیر اتومبیلش آن را به تعمیرگاهی برد!

تعمیرکار بعد از تعمیر به جراح قلب گفت:

من تمام اجزا ماشین را به خوبی می شناسم

و موتور و قلب آن را کامل باز می کنم

و تعمیر میکنم!

در حقیقت من هم به ماشین زندگی میبخشم!

حال چطور درآمد سالانه ی من یک صدم شما هم نیست؟!

جراح قلب نگاهی به تعمیرکار انداخت و گفت :

اگر می خواهی درآمدت صد برابر من شود

اینبار سعی کن

زمانی که موتور در حال کار است

آن را تعمیر کنی!

دسته‌ها
دسته‌بندی نشده سرگرمی

مهمترین عضو بدن کدومه؟!!! (داستان کوتاه)/سر گرمی

وقتی بچه بودم، مادرم همیشه عادت داشت از من بپرسه که کدام عضو مهمترین عضو بدن است. در طول سالیان متمادی، جواب هایی می دادم و همیشه تصورم این بود که بالاخــره جـــواب صــحیح را پیدا می کنم.

بزرگتر که شدم، به فکرم رسید که صدا برای ما انسان ها خیلی مهم است. پس در جواب مادرم گفتم: “مـامـان، فـکر می کنم گوش ها مهمترین عضو بدن هستند”. اما مادرم گـفت: “نـه پـــسرم، اشتباه می کنی. خیلی آدما ناشنوا هستند. بازم برو فکر کن، بعدا” ازت می پرسم.”

چند سال گذشت و قبل از اینکه مادرم سوالش را تکرار کند، دوباره شروع کردم به فکر کردن و این طور نتیجه گیری کردم که بالاخره جواب صحیح را پیدا کردم. پس به مادرم گفتم: “مامان، بالاخره فهمیدم کدوم عضو مهمتره. چشم، چشم از همه اعضای بدن مهمتره.”

مادرم نگاهی به من انداخت و گفت: “خیلی خوب داری همه چیز رو یاد می گیری، اما بازم جوابت صحیح نیست، چون خیلی آدما نابینا هستند. بازم برو فکر کن، بعدا” ازت می پرسم.”

از قرار معلوم بازم اشتباه کرده بودم. اما دست از تلاشم برنداشتم، چون مادرم هر چند سال یکبار این سوال را از من می پرسید و هر بار که جواب می دادم، طبق معمول می گفت: “نه پسرم جوابت درست نیست، ولی خوشحالم. چون داری هر سال باهوش تر میشی.”

تا اینکه سال قبل، پدربزرگم مرد و این مسئله ای بود که قلب همه ما را به درد آورد. همه داشتیم گریه می کردیم. حتی پدرم هم گریه می کرد. وقتی که می خواستیم برای آخرین بار پدربزرگ را ببینیم و با او خداحافظی کنیم، مادرم رو به من کرد و گفت: “عزیز دل من، هنوزم نفهمیدی که مهمترین عضو بدن کدومه؟”

از اینکه مادرم درست در چنین لحظه ای این سوال را از من پرسید سخت تعجب کرده بودم. همیشه فکر می کردم این یک بازی بین من و مادرم است. مادرم که تعجب را در صورت من دید، گفت: “این سوال خیلی مهمه. اگر به این سوال جواب بدی، اونوقت می فهمم که معنی واقعی زندگی رو فهمیدی.”

“در این چند سال هر وقت ازت می پرسیدم مهمترین عضو بدن کدومه، هر بار بهت می گفتم که داری اشتباه می کنی و همیشه هم مثالی میزدم که بفهمی چرا جوابات اشتباهه. اما امروز همون روزیه که باید درس مهمی یاد بگیری.”

بعد نگاهی به من انداخت. نگاهی که تنها در یک مادر دیده می شود. به چشمان خیس از اشکش نگاه کردم. مادرم گفت:”عزیز دلم، مهمترین عضو بدن، شانه های توست”.

گیج و متحیر پرسیدم: “چرا، چون سر روی آن قرار دارد”؟ اما مادرم در جواب گفت:”نه برای اینکه وقتی دوست یا همسرت ناراحت است و گریه می کنه، سرش رو روی شونه های تو میذاره. عزیز دلم، هر کسی توی این دنیا به یک شونه نیاز داره که برخی مواقع سرش رو روی اون بذاره. فقط دعا می کنم تو هم دوست یا همسری داشته باشی که در هنگام نیاز سرت را روی شانه هایشان بگذاری و گریه کنی تا کمی تسلی پیدا کنی”.

همانجا و همان لحظه بود که دریافتم مهمترین عضو بدن نه تنها خودپسند است، بلکه در برابر غم و اندوه سایرین خود را مسئول می داند و با آنها همدردی می کند!!

خوشا به حال کسانی که شانه ای برای گریستن دارند و بدا به حال کسانی که از این نعمت بی بهره هستند.

منبع:عشق یعنی انتظار