دسته‌ها
اخبار حوادث

دزد قدیمی تهران : اعدامم کنید ، از زندان خسته شده ام

پایگاه خبری – تحلیلی رسانه ۷:

نخستین روز خرداد امسال بود که مردی بیهوش در یک فضای سبز کوچک در منطقه سبلان روی چمن ها افتاده بود و چند مرد هم تلاش می کردند این جوان را به هوش بیاورند اما بی فایده بود به همین دلیل در تماس با اورژانس درخواست کمک کردند.

خراسان: مرد بیهوش به بیمارستان منتقل شد و زمانی که به هوش آمد از این که روی تخت بیمارستان بود شوکه شد و وقتی به دنبال موبایل و مدارکش گشت فهمید که وسایل اش به سرقت رفته است.

تیمی از ماموران کلانتری ۱۰۶ نامجو برای تحقیقات به بیمارستان رفتند و از مرد جوان که به هوش آمده بود تحقیق کردند.

مرد جوان که مسعود نام دارد به پلیس گفت: چند روز قبل با یک مرد ۵۱ ساله که چهره‌ای آراسته و فریبنده داشت آشنا شدم، او ادعا می کرد که وضعیت مالی خوبی دارد. در زمان کوتاهی با چرب زبانی‌هایش اعتمادم را جلب کرد تا جایی که رمز کارت بانکی ام را می دانست و هیچ وقت فکر نمی کردم این مرد آرام نقشه شومی در ذهن اش طراحی کرده است.

مسعود ادامه داد: روز گذشته همراه مرد فریبکار بودم که پیشنهاد یک لیوان چای داد و خودش به سمت یک کیوسک روزنامه فروشی رفت و دو لیوان چای گرفت. سپس در داخل فضای سبز شروع به خوردن چای کردیم و بعد از آن متوجه هیچ چیز نشدم تا این که بیدار شدم و خودم را روی تخت بیمارستان دیدم.

این مرد گفت: بعد از به هوش آمدن فهمیدم که موبایل و مدارکم به سرقت رفته و حساب بانکی ام نیز خالی شده است.

 با توجه به ادامه سرقت ها به شیوه بیهوشی،کارآگاهان آلبوم مجرمان سابقه دار را پیش روی طعمه‌های مرد فریبکار قرار دادند که خیلی زود شهرام ۵۱ ساله از سوی طعمه ها شناسایی شد. همین کافی بود تا ردیابی ها برای دستگیری این سارق سابقه‌دار آغاز شود و کارآگاهان در ردیابی‌ها پی بردند که این سارق در مسافرخانه ها زندگی می کند و برای این که دستش رو نشود، هر روز محل استراحت اش را تغییر می‌دهد.

ردیابی‌ها ادامه داشت تا این که ماموران پی بردند شهرام در یک مسافرخانه در نزدیکی میدان راه آهن پنهان شده است. کارآگاهان ساعت ۸ صبح ۶ شهریور امسال موفق به دستگیری سارق سابقه دار شدند و در بررسی از مخفیگاه شهرام ۱۰ میلیون تومان تراول به دست آمد.

شهرام پس از دستگیری به سرقت هایش اعتراف کرد و مالخر گوشی های سرقتی را که در خیابان شوش بود، لو داد. ماموران نیز در یک قرار صوری، مالخر مسن را دستگیر کردند.

گفت و گو با سارق قدیمی

این مرد که چهره آرام و خونسردی دارد، ادعا می کند خانواده اش او را از خانه بیرون کرده اند و چون هیچ حمایتی نشده مجبور به سرقت شده است.

سابقه داری؟ بله، سه یا چهار بار به زندان رفتم.

آخرین بار کی زندان بودی؟ فکر کنم سه سال زندان بودم، آخر سال گذشته آزاد شدم.

الان به چه جرمی دستگیر شدی؟ سرقت به شیوه بیهوشی.

چطور با این شیوه آشنا شدی؟ در گذشته یکی از دوستانم به این شیوه سرقت می کرد و از او این شیوه و شگرد را یاد گرفتم.

سوژه هایت را چطور شناسایی می کردی؟ با آن ها طرح دوستی می ریختم و بعد از آن در فرصتی مناسب با داروی بیهوشی نقشه ام را اجرا می کردم.

داروی بیهوشی را چطور به آن ها می دادی؟ بعد از این که به من اعتماد می کردند، به بهانه خوردن چای در فضای سبز، داخل لیوان آن ها دو قرص لورازپام می‌ریختم و بعد از این که چای مسموم می خوردند بیهوش می شدند.

چه چیزی سرقت می کردی؟ موبایل و کارت عابربانک.

رمز کارت را چطور به دست می آوردی؟ خودشان به من می دادند، چون اعتماد کرده بودند رمز کارت شان را هم اعلام می کردند.

چقدر پول به دست آوردی؟ ۱۵ میلیون تومان.

چرا دزدی می کردی؟ می خواستم یک اتاق کرایه کنم و به پول نیاز داشتم.

موبایل را به چه قیمتی می فروختی؟ ۳۰۰ تا ۵۰۰ هزار تومان.

زندان برایت مهم نیست که دوباره دزدی می کنی؟ نمی دانم چرا وقتی از زندان آزاد می شوم یادم می رود از چه جایی بیرون آمدم، به قول زندانیان قدیمی و سابقه دار پشت در زندان نوشته: « یادم تو را فراموش.»

تا کی می خواهی دزدی کنی؟ دیگر دزدی نمی کنم.

یعنی آزاد شوی دنبال سرقت نمی روی؟ من از بازپرس پرونده ام می خواهم که نامه اعدامم را بزند و خودم هم امضا می کنم که با رضایت خودم بوده است، چون دیگر نمی خواهم آزاد شوم و خسته شده ام.

چرا؟ تا خانواده‌ام راحت شوند.

چطور وارد دنیای تبهکاران شدی؟ ۲۰ ساله بودم که با دوستانم به دزدی رفتیم و دستگیر شدم. بعد از این که آزاد شدم، خانواده ام مرا طرد کردند و همین باعث شد به سرقت هایم ادامه دهم. چون دزدی کرده بودم دیگر اجازه بازگشت را به من ندادند و از خانه بیرونم کردند.

ازدواج کرده ای؟ نه.

آخرین اخبار حوادث را در سایت خبری-تحلیلی رسانه ۷ بخوانید.

دسته‌ها
ضرب المثل

اگر پیش همه شرمنده ام پیش دزده رو سفیدم

ضرب المثل, دزد, ثروتمندان،اگر پیش همه شرمنده ام پیش دزده رو سفیدم

یکی از ثروتمندان ، میهمانی باشکوهی ترتیب داد و از همه ی اشراف و مقامات بلندپایه ی شهر دعوت کرد تا در میهمانی اش شرکت کنند.
همه ی میهمانان خوشحال به نظر می رسیدند. انواع و اقسام غذاها، میوه ها، نوشیدنی ها، شیرینی ها و خوردنی های ، برای پذیرایی از میهمانان آماده شده بود . خدمتگزاران از میهمانان پذیرایی می کردند.
یکی از خدمتگزاران بیمار و ضعیف بود و قدرت حرکت زیادی نداشت. به همین دلیل کارش این شده بود که گوشه ای بنشیند و کفش میهمانان را جفت کند.
به خاطر بیماری حال و حوصله ی خندیدن و خوش آمد گفتن هم نداشت. سرش را پایین انداخته بود و کار خودش را می کرد.
ناگهان یکی از میهمانان با صدای بلندی گفت: “ساعتم! ساعت طلای گران قیمتم نیست.”
میهمانان دور مردی که ساعت طلایش گم شده بود، جمع شدند و هرکس حرفی می زد:
ـ مطمئن هستید که آن را با خودتان آورده بودید؟
ـ نکند ساعتتان را توی خانه ی خودتان جا گذاشته باشید.
ـ بهتر نیست جیب لباس هایتان را یک بار دیگر بگردید؟
ـ شاید کسی ساعت شما را دزدیده باشد.
ـ آخر اینجا کسی نیست که اهل دزدی باشد.
ـ بله، راست می گفت. کسی باور نمی کرد که حتی یکی از آن میهمانان ثروتمند و با شخصیت دزد باشد.
صاحب ساعت گفت: “بله حتماً یک نفر آن را دزدیده است. من ساعت طلایم را با خودم به اینجا آورده بودم. مطمئنم، همین نیم ساعت پیش بود که به ساعتم نگاه کردم ببینم ساعت چند است.”
صاحب ساعت از این که ساعت باارزش و طلای خودش را از دست داده خیلی ناراحت بود. اما میزبان از او ناراحت تر بود. او اصلاً دلش نمی خواست میهمانی باشکوهش بهم بخورد و آن همه هزینه و دردسری که تحمل کرده از بین برود.
میهمانی تقریباً بهم خورد. همه دنبال ساعت طلا می گشتند . اوضاع ناجور میهمانی را فریاد یک نفر ناجورتر کرد: “هر کس خواست از باغ خارج شود بگردید تا شک و تردیدها از بین برود.”
این حرف، توهین بزرگی به آن میهمانان عالیقدر به حساب می آمد
صدای اعتراض همه بلند شده بود که ناگهان یکی از میهمانان رو کرد به بقیه و با صدای بلند گفت: “ما آدم های با شخصیتی هستیم. مسلماً دزدی ساعت کار هیچ یک از ما نیست. اما من فکر می کنم دزد ساعت را پیدا کرده ام.”
همه به حرف های او توجه کردند. او با اطمینان خدمتگزار بیمار و ضعیف را نشان داد و گفت: “رفتار او خیلی مشکوک است. حتماً ساعت را او دزدیده است.”
پیش از این که صاحب میهمانی واکنشی از خود نشان بدهد، خدمتگزاران دیگر به سر آن خدمتگزار بیچاره ریختند و تمام سوراخ سمبه های لباسش را جستجو کردند.
خدمتگزار بیچاره که گناهی نداشت، با ناله گفت: “اگر پیش همه شرمنده ام، پیش دزد رو سفیدم. لااقل یک نفر توی این جمع هست که به بی گناهی من اطمینان دارد. و او کسی جز دزد ساعت طلا نیست.”
نگاه خدمتگزار بیچاره، هنگامی که این حرف را می زد، به سوی همان کسی بود که او را متهم به دزدی کرده بود. ناخودآگاه همه متوجه او شدند. میزبان به طرف او رفت و گفت: “چه ناراحت بشوی و چه نشوی باید تو را بگردم.” و پیش از آن که مرد فرصت دفاع از خود را پیدا کند، به جستجوی جیب های او پرداخت.
خیلی زود ساعت طلا از توی جیب بغل میهمان ثروتمند پیدا شد. همه فهمیدند که بیهوده به خدمتگزار بیچاره اتهام دزدی زده اند. میهمان با سری افکنده میهمانی را ترک کرد.
از آن به بعد، وقتی آدم بی گناهی امکان دفاع از خود را نداشته باشد، می گوید: “اگر پیش همه شرمنده ام، پیش دزد روسفیدم.”
منبع:koodakan.org

دسته‌ها
ضرب المثل

مرا به خیر تو امید نیست ، اما شر مرسان

دزد, ضرب المثل،مرا به خیر تو امید نیست ، اما شر مرسان

اگر نفعی نمی رسانی لااقل ضرر هم نزن ، اگر کمکی نمی کنی لااقل مزاحمت و دردسر هم ایجاد نکن .
آورده اند که …
یکی از شعرا پیش امیر دزدان رفت و او را ثنا گفت ، امیر دزدان فرمود تا جامه از وی برکشیدند و از ده بیرون کردند . مسکین برهنه در سرما همی رفت ، سگان در قفای او افتادند ، خواست تا سنگی بردارد . زمین یخ بسته بود گفت : این حرامزاده مردمان هستند که سنگ را بسته و سگ را گشوده اند !
امیر دزدان از غرفه بشیند و بخندید و گفت : ای حکیم از من چیزی بخواه ، گفت : جامهٔ خود را خواهم اگر از روی کرم انعام فرمایی .

امیدوار بود آدمی به خیر کسان
مرا به خیر تو امید نیست شر مرسان

منبع:shamimb.blogfa.com

 

دسته‌ها
ضرب المثل

اما این طریق خانه داری نیست (ضرب المثل)

 

 

 داستان ضرب المثل, خانه داری

این مثل را در مورد کسانی می گویند که به امور خارجه و خانه داری بی علاقه هستند .
آورده اند که …
دزدی به خانه ای درآمد . شال و دستمال خود را در وسط حیاط بگسترد تا به اتاق درآید و آنچه از اثاثیه بیابد در آن بریزد .
زن و مرد صاحبخانه که در وسط حیاط و روی زمین خفته بودند در این هنگام بیدار شده و دم را غنیمت شمردند و روی شال و دستمال بزرگ او ، دراز کشیدند .
دزد تمام زوایای خانه را تفحص کرد . چیزی نیافت . تشنه اش شد ، رفت به سر چاه تا آبی بنوشد .
اتفاقاً چاه هم خالی از دلو و طناب بود . عصبانی شد ، آمد شال و دستمال خود را برداشته از آنجا برود که دید عجب روزگاری است ، زن و مرد شال و دستمال او را صاحب شده اند ، مشاهدهٔ این صحنه ، آتش خشمش را تیز کرد ، لگد سختی بر پهلوی مرد نواخت .
مردک برخواست و چشمها را قدری مالید سپس پرسید کیستی ؟
دزد گفت : هیچ ! خاموش باش . می خواستم با تو بگویم ما که رفتیم ، اما این طریق خانه داری نیست . دزد پس از گفتن این سخن ، از خیر شال و دستمال خود هم گذشت و راه خود را در پیش گرفت .
منبع:shamimb.blogfa.com

 

دسته‌ها
داستان

داستان کوتاه و آموزنده دزدان بانک

303815 stock photo stealthy thief داستان کوتاه و آموزنده دزدان بانک
در یک دزدی بانک در گانک ژو چین دزد فریاد کشید:
« همه شما در بانک، حرکت نکنید. پول مال دولت است و زندگی به شما تعلق دارد. »
همه در بانک به آرامی روی زمین دراز کشیدند. این «شیوه تغییر تفکر» نام دارد، تغییر شیوه معمولی فکر کردن.
هنگامی که یک خانم به صورت تحریک آمیزی روی میز دراز کشید، دزد فریاد کشید:
«خانم خواهش می کنم متمدن باشید! این یک دزدی است، نه تجاوز جنسی.»…
این را می گویند؛ «کار کشته بودن» روی چیزی تمرکز داشته باشید که برای آن کار آموزش دیده اید.
هنگامی که دزدان بانک به خانه رسیدند، جوانی که (مدرک لیسانس مدیریت بازرگانی داشت) به دزد پیرتر(که تنها شش کلاس سواد داشت)، گفت:
 « برادر بزرگ تر، بیا تا پول ها را بشماریم چقدر به دست آورده ایم.»
دزد پیرتر با تعجب گفت:
 «تو چقدر احمق هستی، این همه پول شمردن زمان بسیار زیادی خواهد برد. امشب تلویزیون ها در خبرها خواهند گفت ما چقدر از بانک دزدیده ایم.»
این را می گویند: «تجربه». این روز ها، تجربه مهم تر از ورقه کاغذ هایی است که به رخ کشیده می شود!
پس از آن که دزدان بانک را ترک کردند،مدیر بانک به رییس خودش گفت، فوری به پلیس خبر بدهید. اما رییس اش پاسخ داد:
«تامل کن! بگذار ما خودمان هم ۱۰ میلیون از بانک برای خودمان برداریم و به آن ۷۰ میلیون که از بانک ناپدید کرده بودیم، بیفزاییم.»
این را می گویند «با موج شنا کردن» پرده پوشی به وضعیت غیرقابل باوری به نفع خودت.!
رییس کل می گوید:
«بسیار خوب خواهد بود که هرماه در بانک دزدی بشود.»
این را می گویند «کشتن کسالت» شادی شخصی از انجام وظیفه مهم تر می شود.
روز بعد، تلویزیون اعلام می کند ۱۰۰ میلیون دلار از بانک دزدیده شده است. دزد ها پول ها را شمردند و دوباره شمردند، اما نتوانستند ۲۰ میلیون بیشتر به دست آورند. دزدان بسیار عصبانی و شاکی بودند:
«ما زندگی و جان خود را گذاشتیم و تنها ۲۰ میلیون گیرمان آمد. اما روسای بانک ۸۰ میلیون را در یک بش کن به دست آوردند. انگار بهتر است انسان درس خوانده باشد تا این که دزد بشود.»
این را می گویند؛ «دانش به اندازه طلا ارزش دارد»
رییس بانک با خوشحالی می خندید؛ زیرا او ضرر خودش در سهام را در این بانک دزدی پوشش داده بود.
این را می گویند؛ «موقعیت شناسی» جسارت را به خطر ترجیح دادن.
در اینجا کدام یک دزد راستین هستند؟
منبع:mollanasreddin
دسته‌ها
سرگرمی

جوک داغ وجدید/سر گرمی

ﺍﻫﻨﮓ

ﺍﻫﻨﮓ ﻏﻤﮕﯿﻦ ﮔﻮﺵ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﻣﯿﮕﻪ : ﭼﺘﻪ … ؟؟؟؟؟ ﭼﯽ

ﺷﺪﻩ …. ؟؟؟؟ ﮐﯽ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺭﻓﺘﻪ …. ؟؟؟؟؟ ﭼﺮﺍ ﺗﻮ

ﺧﻮﺩﺗﯽ …. ؟؟؟؟؟ ﺍﺥ ﺑﻤﯿﺮﯼ ﮐﻪ ﺑﭽﻤﻮ ﺍﯾﻨﻄﻮﺭﯼ ﮐﺮﺩﯼ !!!.. ﺍﻫﻨﮓ

ﺷﺎﺩ ﮔﻮﺵ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﻣﯿﮕﻪ : ﺧﺒﺮ ﻣﺮﮔﺶ ﺑﺮﮔﺸﺖ .. ؟؟؟؟؟ ﺍﻼﻥ

ﺑﺎﻫﺎﺗﻪ … ؟؟؟؟؟ ﮐﯿﻪ ﻃﺮﻑ .. ؟؟ ! ﭼﻪ ﺷﮑﻠﯿﻪ .. ؟؟ !! ﺩﻭﺳﺶ

ﺩﺍﺭﯼ … ؟؟؟ ! ﭼﻨﺪﺑﺎﺭ ﺩﯾﺪﯾﺶ ….؟؟؟ !! ﺩﯾﮕﻪ ﺯﺩﻡ ﺗﻮ ﻓﺎﺯ ﺍﺫﺍﻥ |

ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺑﺮﮐﺖ

******************************

ارتباطات توی ایران اینجوریه که به طرف ایمیل می‌زنی
بعد باید اس‌ ام‌ اس بفرستی ایمیلتو چک کن !
بعد باید زنگ بزنی بگی اس‌ ام‌ اساتو چک کن !
******************************
مسیر زندگی
یکی از سوالایی که وختی ازم پرسیده میشه سعی میکنم نشنوم و صحنه رو با آرامش ترک کنم :
…آب کتری جوش اومده ؟؟؟؟
لامصب عواقب بعدی ناجوری داره !
قوری رو باید بشوری …
چای رو دم کنی …
صبر کنی رنگ بده …
یه سینی چایی بریزی …
اوووووووووووه ….. اصن مسیر زندگی آدم عوض میشه
******************************
ﺟﻤﻌﯿﺖ ﺍﯾﺮﺍﻥ
ﺩﻭ ﺗﺎ ﺩﺧﺘﺮ ﯾﮑﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺷﮕﻞ ﯾﮑﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﺯﺷﺖ ﻣﯿﺮﻥ ﺗﻮ ﯾﻪ ﺷﺮﮐﺖ
ﻭﺍﺳﻪ ﻣﺼﺎﺣﺒﻪ ﮐﻪ ﺍﻭﻧﺠﺎ ﯾﮑﯽ ﺷﻮﻥ ﺍﺳﺘﺨﺪﺍﻡ ﺑﺸﻪ . ﻣﺪﯾﺮ ﺷﺮﮐﺖ ﯾﻪ
ﻧﮕﺎﻩ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﻣﯿﻨﺪﺍﺯﻩ ﻭ ﻣﯿﮕﻪ ﻗﯿﺎﻓﻪ ﺍﺻﻼ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﻣﻬﻢ
ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭ ﻋﻠﻢ ﺷﻤﺎﺳﺖ. ﺍﺯ ﺧﻮﺷﮕﻠﻪ ﻣﯿﭙﺮﺳﻪ ﮐﻪ ﺟﻤﻌﯿﺖ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﭼﻨﺪ
ﻧﻔﺮﻩ؟ ﻣﯿﮕﻪ ﻫﻔﺘﺎﺩ ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ. ﻣﺪﯾﺮ ﻣﯿﮕﻪ ﺁﻓﺮﯾﻦ ﺩﺭﺳﺖ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩﯼ . ﺭﻭ
ﻣﯿﮑﻨﻪ ﺑﻪ ﺯﺷﺘﻪ ﻣﯿﭙﺮﺳﻪ ﺧﻮﺏ ﺍﯾﻦ ﻫﻔﺘﺎﺩ ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ ﺭﻭ ﯾﮑﯽ ﯾﮑﯽ ﻧﺎﻡ
ﺑﺒﺮ!

******************************
ﺧﻔﻪ ﻟﻄﻔﺎ
“ﻻﮎ ﭘﺸﺖ ” : ﻫﯿﭽﯽ ﺍﺯ ﻣﻦ ﮐﻨﺪ ﺗﺮ ﻧﯿﺴﺖ ….
.
.
” ﺣﻠﺰﻭﻥ ” : ﭘﺲ ﻣﻦ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻫﻮﯾﺠﻢ ….؟؟؟
.
.
” ﺍﯾﻨﺘﺮﻧﺖ ﺍﯾﺮﺍﻥ” : ﺧﻔﻪ ﺷﯿﻦ ﻟﻄﻔﺎ !!!!!!…… |: |

******************************
ماه رمضون
ماه رمضون هم دیگه داره تموم میشه
دیدین کارى نداشت؟؟ سخت نبود
همون دو روز اول سخت بود که با عذاب وجدان ناهار میخوردیم،
بقیه شو راحت خوردیم :))

******************************
محض خنده….

ـــــ چند وقت پیش توی تاکسی بودم که دیدم دوست مامانم عقب نشسته منم به رو خودم نیاوردم…تا موقعی که خواست پیاده شه به راننده پول داد گفت آقا کرایه ۲ نفر رو حساب کن،منم که خجالتی….دستشو گرفتم و سه ساعت اصرار که نمیخواد مال منو حساب کنید و این حرفا…بعد دیدم یه کرایه دیگه هم حساب کرد گفت: اینم مال این خانوم!!!تازه فهمیدم کرایه خودشو دخترشو حساب کرده..! یعنی تو حوض خالی شنا کنی،این طوری ضایع نشی..!!

******************************

ــــ دیدین تو این فیلما وقتی یه بچه هه گم میشه بعد مامان باباش پیداش میکنن اشک تو چشماشون جمع میشه و سه ساعت بچه رو بغل میکنن؟؟؟ والا ما بچه بودیم وقتی گم میشدیم بعد پیدامون میکردن،تا سه ساعت کتک میخوردیم!!

******************************
برق رفت
هروقت حوصله ندارم این همه صفحه رو ببندم و کامپیوترو خاموش کنم

کلید سه راهـی رو از پایین با پام فشار میدم و خطاب به کامپیوتر میگم : فکر کن برق رفت !!!

والا !!! چه کاریه یه ساعت طولش میدین ؟؟؟

******************************
حیاط

یه شب خونه تنها بودم یهو صدای خنده از حیاط شنیدم ، گفتم برم بیرون ببیم کیه …

رفتم تو حیاط و چند متری رفتم جلو وایسادم بازم دیدم میخنده

بازم یه خرده رفتم جلو وایسادم ، بازم صدای خنده اومد !

داشتم خودمو خراب میکردم ولی بازم رفتم جلو …

الان فهمیدین حیاطمون بزرگه یا بازم برم جلو ؟؟؟

******************************

هشدار به دختران مجرد… به زودی دختران چینی با مهریه کم وارد کشور می شوند.
******************************
یارو داشت رد می شد، دید دارن یه نفرو میزنن. پرسید:

چرا میزنیدش؟ گفتند: فلان فلان شده ادعای پیامبری میکنه.

گفت: بزنید اون دروغگو رو، من اونو نفرستادم.

*******************************

۲ تا دوست با هم میرن هتل، اولی میره توالت فرنگی، دومی میاد کتکش میزنه!

میگن: چرا میزنیش؟ میگه: من هر روز از این چشمه آب می خورم،

این اومد دستشویی کرد توش !

******************************
یارو از زنش میپرسه: از ازدواج با من مثل سگ پشیمونی

یا مثل خر کیف می کنی؟

***********************

یارو نوشابه میخوره، گازشو میگیره میره شمال

***********************

غضنفر: اون مورچه رو میبینی که بالای اون کوهه؟

قل مراد: کدومو میگی؟ اونی که چشماش بسته است

یا اونی که چشماش بازه؟

به قل مراد میگن خیلی آقایی میگه:ما بیشتر!!!

شعر غضنفر برای نامزدش:
صبح که دره پنجرمون وا میشه
عصر که در پنجرمون وا میشه
شب که در پنجرمون وا میشه
وای که چقدر پنجرمون وا میشه !!!

صرف فعل نشستن به گویش شیرین لری: مو بنشینم، تونم بنشینی،

اونم بنشینه، ما که بنشینم، شمام که بنشینید،

دیه جا نی اونا بنشینن!

****************************

غضنفر عینکش را دور دستش می چرخونه بعد میزنه چشش،

سرش گیج میره میخوره زمین!
******************************

عنکبوته قرص اکس می خوره پتو میبافه

******************************

یه روز یه مرغ وخروسی میرن مغازه تخم مرغ بگیرن

مغازه دار میگه چرا خودت تخم نمی زاری میگه اخه ما هنوز نامزدیم

******************************

از گوسفنده می پرسن سیستم دستشویی رفتن شما چیست ؟
میگه سبک گروه آریان ……… دونه دونه دونه دونه دونه

******************************

روزی غضنفر برای کار و امرار معاش قصد سفر به آلمان میکنه و همسرش و نوزده بچه
غضنفر پشت در اتاق عمل بود ،

پرستار صدا می زنه: همراه مریض … غضنفر میگه: …. ۰۹۱۲۴۸۷٫٫٫

*************************************

یه روز یه خسیسه داشته به خودش اب یخ میریخته . میگن :

چرا اینجوری میکنی . میگه: می خوام سرما بخورم .

میگن: چرا؟ میگه: اخه یه پنیسلین دارم داره تاریخش میگذره

******************************

به یه بچه میگن: اون چه حیوونیه

که به ما گوشت، کفش، لباس میده؟ میگه: بابام.

*****************************************

قل مراد میره دزدی، صاحبخونه پا میشه میگه: کیه اون جا؟

یارو میگه: هیچکی، گربه ست، بعععععع.
ﺍﻫﻨﮓ

ﺍﻫﻨﮓ ﻏﻤﮕﯿﻦ ﮔﻮﺵ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﻣﯿﮕﻪ : ﭼﺘﻪ … ؟؟؟؟؟ ﭼﯽ

ﺷﺪﻩ …. ؟؟؟؟ ﮐﯽ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺭﻓﺘﻪ …. ؟؟؟؟؟ ﭼﺮﺍ ﺗﻮ

ﺧﻮﺩﺗﯽ …. ؟؟؟؟؟ ﺍﺥ ﺑﻤﯿﺮﯼ ﮐﻪ ﺑﭽﻤﻮ ﺍﯾﻨﻄﻮﺭﯼ ﮐﺮﺩﯼ !!!.. ﺍﻫﻨﮓ

ﺷﺎﺩ ﮔﻮﺵ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﻣﯿﮕﻪ : ﺧﺒﺮ ﻣﺮﮔﺶ ﺑﺮﮔﺸﺖ .. ؟؟؟؟؟ ﺍﻼﻥ

ﺑﺎﻫﺎﺗﻪ … ؟؟؟؟؟ ﮐﯿﻪ ﻃﺮﻑ .. ؟؟ ! ﭼﻪ ﺷﮑﻠﯿﻪ .. ؟؟ !! ﺩﻭﺳﺶ

ﺩﺍﺭﯼ … ؟؟؟ ! ﭼﻨﺪﺑﺎﺭ ﺩﯾﺪﯾﺶ ….؟؟؟ !! ﺩﯾﮕﻪ ﺯﺩﻡ ﺗﻮ ﻓﺎﺯ ﺍﺫﺍﻥ |

ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺑﺮﮐﺖ

******************************

ارتباطات توی ایران اینجوریه که به طرف ایمیل می‌زنی
بعد باید اس‌ ام‌ اس بفرستی ایمیلتو چک کن !
بعد باید زنگ بزنی بگی اس‌ ام‌ اساتو چک کن !
******************************
مسیر زندگی
یکی از سوالایی که وختی ازم پرسیده میشه سعی میکنم نشنوم و صحنه رو با آرامش ترک کنم :
…آب کتری جوش اومده ؟؟؟؟
لامصب عواقب بعدی ناجوری داره !
قوری رو باید بشوری …
چای رو دم کنی …
صبر کنی رنگ بده …
یه سینی چایی بریزی …
اوووووووووووه ….. اصن مسیر زندگی آدم عوض میشه
******************************
ﺟﻤﻌﯿﺖ ﺍﯾﺮﺍﻥ
ﺩﻭ ﺗﺎ ﺩﺧﺘﺮ ﯾﮑﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺷﮕﻞ ﯾﮑﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﺯﺷﺖ ﻣﯿﺮﻥ ﺗﻮ ﯾﻪ ﺷﺮﮐﺖ
ﻭﺍﺳﻪ ﻣﺼﺎﺣﺒﻪ ﮐﻪ ﺍﻭﻧﺠﺎ ﯾﮑﯽ ﺷﻮﻥ ﺍﺳﺘﺨﺪﺍﻡ ﺑﺸﻪ . ﻣﺪﯾﺮ ﺷﺮﮐﺖ ﯾﻪ
ﻧﮕﺎﻩ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﻣﯿﻨﺪﺍﺯﻩ ﻭ ﻣﯿﮕﻪ ﻗﯿﺎﻓﻪ ﺍﺻﻼ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﻣﻬﻢ
ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭ ﻋﻠﻢ ﺷﻤﺎﺳﺖ. ﺍﺯ ﺧﻮﺷﮕﻠﻪ ﻣﯿﭙﺮﺳﻪ ﮐﻪ ﺟﻤﻌﯿﺖ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﭼﻨﺪ
ﻧﻔﺮﻩ؟ ﻣﯿﮕﻪ ﻫﻔﺘﺎﺩ ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ. ﻣﺪﯾﺮ ﻣﯿﮕﻪ ﺁﻓﺮﯾﻦ ﺩﺭﺳﺖ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩﯼ . ﺭﻭ
ﻣﯿﮑﻨﻪ ﺑﻪ ﺯﺷﺘﻪ ﻣﯿﭙﺮﺳﻪ ﺧﻮﺏ ﺍﯾﻦ ﻫﻔﺘﺎﺩ ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ ﺭﻭ ﯾﮑﯽ ﯾﮑﯽ ﻧﺎﻡ
ﺑﺒﺮ!

******************************
ﺧﻔﻪ ﻟﻄﻔﺎ
“ﻻﮎ ﭘﺸﺖ ” : ﻫﯿﭽﯽ ﺍﺯ ﻣﻦ ﮐﻨﺪ ﺗﺮ ﻧﯿﺴﺖ ….
.
.
” ﺣﻠﺰﻭﻥ ” : ﭘﺲ ﻣﻦ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻫﻮﯾﺠﻢ ….؟؟؟
.
.
” ﺍﯾﻨﺘﺮﻧﺖ ﺍﯾﺮﺍﻥ” : ﺧﻔﻪ ﺷﯿﻦ ﻟﻄﻔﺎ !!!!!!…… |: |

******************************
ماه رمضون
ماه رمضون هم دیگه داره تموم میشه
دیدین کارى نداشت؟؟ سخت نبود
همون دو روز اول سخت بود که با عذاب وجدان ناهار میخوردیم،
بقیه شو راحت خوردیم :))

******************************
محض خنده….

ـــــ چند وقت پیش توی تاکسی بودم که دیدم دوست مامانم عقب نشسته منم به رو خودم نیاوردم…تا موقعی که خواست پیاده شه به راننده پول داد گفت آقا کرایه ۲ نفر رو حساب کن،منم که خجالتی….دستشو گرفتم و سه ساعت اصرار که نمیخواد مال منو حساب کنید و این حرفا…بعد دیدم یه کرایه دیگه هم حساب کرد گفت: اینم مال این خانوم!!!تازه فهمیدم کرایه خودشو دخترشو حساب کرده..! یعنی تو حوض خالی شنا کنی،این طوری ضایع نشی..!!

******************************

ــــ دیدین تو این فیلما وقتی یه بچه هه گم میشه بعد مامان باباش پیداش میکنن اشک تو چشماشون جمع میشه و سه ساعت بچه رو بغل میکنن؟؟؟ والا ما بچه بودیم وقتی گم میشدیم بعد پیدامون میکردن،تا سه ساعت کتک میخوردیم!!

******************************
برق رفت
هروقت حوصله ندارم این همه صفحه رو ببندم و کامپیوترو خاموش کنم

کلید سه راهـی رو از پایین با پام فشار میدم و خطاب به کامپیوتر میگم : فکر کن برق رفت !!!

والا !!! چه کاریه یه ساعت طولش میدین ؟؟؟

******************************
حیاط

یه شب خونه تنها بودم یهو صدای خنده از حیاط شنیدم ، گفتم برم بیرون ببیم کیه …

رفتم تو حیاط و چند متری رفتم جلو وایسادم بازم دیدم میخنده

بازم یه خرده رفتم جلو وایسادم ، بازم صدای خنده اومد !

داشتم خودمو خراب میکردم ولی بازم رفتم جلو …

الان فهمیدین حیاطمون بزرگه یا بازم برم جلو ؟؟؟

******************************

هشدار به دختران مجرد… به زودی دختران چینی با مهریه کم وارد کشور می شوند.devil

******************************
یارو داشت رد می شد، دید دارن یه نفرو میزنن. پرسید:

چرا میزنیدش؟ گفتند: فلان فلان شده ادعای پیامبری میکنه.

گفت: بزنید اون دروغگو رو، من اونو نفرستادم.

*******************************

۲ تا دوست با هم میرن هتل، اولی میره توالت فرنگی، دومی میاد کتکش میزنه!

میگن: چرا میزنیش؟ میگه: من هر روز از این چشمه آب می خورم،

این اومد دستشویی کرد توش !

******************************
یارو از زنش میپرسه: از ازدواج با من مثل سگ پشیمونی

یا مثل خر کیف می کنی؟

***********************

یارو نوشابه میخوره، گازشو میگیره میره شمال

***********************

غضنفر: اون مورچه رو میبینی که بالای اون کوهه؟

قل مراد: کدومو میگی؟ اونی که چشماش بسته است

یا اونی که چشماش بازه؟
*******************************
به قل مراد میگن خیلی آقایی میگه:ما بیشتر!!!
*******************************
شعر غضنفر برای نامزدش:
صبح که دره پنجرمون وا میشه
عصر که در پنجرمون وا میشه
شب که در پنجرمون وا میشه
وای که چقدر پنجرمون وا میشه !!!

صرف فعل نشستن به گویش شیرین لری: مو بنشینم، تونم بنشینی،

اونم بنشینه، ما که بنشینم، شمام که بنشینید،

دیه جا نی اونا بنشینن!

****************************

غضنفر عینکش را دور دستش می چرخونه بعد میزنه چشش،

سرش گیج میره میخوره زمین!
******************************

عنکبوته قرص اکس می خوره پتو میبافه

******************************

یه روز یه مرغ وخروسی میرن مغازه تخم مرغ بگیرن

مغازه دار میگه چرا خودت تخم نمی زاری میگه اخه ما هنوز نامزدیم

******************************

از گوسفنده می پرسن سیستم دستشویی رفتن شما چیست ؟
میگه سبک گروه آریان ……… دونه دونه دونه دونه دونه

*******************************

غضنفر پشت در اتاق عمل بود ،

پرستار صدا می زنه: همراه مریض … غضنفر میگه: …. ۰۹۱۲۴۸۷٫٫٫

*************************************

یه روز یه خسیسه داشته به خودش اب یخ میریخته . میگن :

چرا اینجوری میکنی . میگه: می خوام سرما بخورم .

میگن: چرا؟ میگه: اخه یه پنیسلین دارم داره تاریخش میگذره

******************************

به یه بچه میگن: اون چه حیوونیه

که به ما گوشت، کفش، لباس میده؟ میگه: بابام.

*****************************************

قل مراد دزدی، صاحبخونه پا میشه میگه: کیه اون جا؟

یارو میگه: هیچکی، گربه ست، بعععععع.
*******************************
الهی، به مردان در خانه ات، به آن زن ذلیلان فرزانه ات،

به آنانکه در بچه داری تکند، یلان عوض کردن

پوشکند، به آنانکه با ذوق و شوق تمام، به مادر زن خود بگویند:

مامان، به آنانکه دامن رفو میکنند، ز بعد

رفویش اتو میکنند، به آن قرمه سبزی پزان قدر،

به آن مادران به ظاهر پدر. الهی، به آه دل زن ذلیل، به آن

اشک چشمان ممد سبیل،

که ما را بر این عهد کن استوار! از این زن ذلیلی مکن بر کنار!

*******************************

تک زنگ جیست؟ با خبر شدن ۲ گدا از حال هم.

*******************************

میخواستن یکی رو رییس حفاظت اطلاعاتش کنن،

بهش یه سری اسرار مملکتی میگن تا ببینن چقدر میتونه بروز نده.

تهدیدش میکنن، نمیگه. میزننش، نمیگه. شکنجه اش میکنن،

نمیگه. آخر سر واسه اطمینان بیشتر میندازنش انفرادی

و رفتارشو زیر نظر میگیرن. میبینن که هی میزنه تو سر خودش

و میگه: اه یادم بیا… اه چی بود!

منبع:جوکستان
۸

دسته‌ها
سرگرمی

جوک های داغ و جدید /سر گرمی

جوک های داغ و جدید

دو دزد در نیمه های شب وارد یک بانک شدند و در یک گاو صندوق را باز کردند. اما فقط مقداری ماست در آن بود
و هیچ پولی در کار نبود.آنها کمی از ماست چشیدند و تقریبا ترش بود.مردها گاو صندوق بعدی را باز کردند و باز
هم ماست بود و این بار طعمش بهتر از قبلی بود ولی باز هم پولی نبود. دزدها به سراغ گاو صندوق بعدی رفتند و
باز هم ماست….یکی از دزدها به دیگری گفت جان بهتره بری بیرون و یک نگاهی بکنی و ببینی اینجا واقعا یک بانکه؟
و روی زمین نشست و شروع به خوردن ماست کرد و این یکی خیلی خوشمزه و تازه بود.
چند دقیقه بعد جان برگشت و گفت این مطمئنا یک بانکه. دزد دیگه پرسید و اسم این بانک چیه:
جواب داد: بانک اسپرم اوهایو

حیف نون ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﺍﻋﺪﺍﻡ ﻣﯿﮑﺮﺩﻧﺪ
ﺗﺎ ﻣﯿﺒﺮﻧﺶ ﺑﺎﻻ
ﺑﺎ ﺩﺳﺖ ﻋﻼﻣﺖ ﻣﯿﺪﻩ ﮐﻪ ﺑﯿﺎﺭﯾﻨﻢ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﮐﺎﺭ ﺩﺍﺭﻡ
ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯿﺎﺭﻧﺶ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺍﺯﺵ ﻣﯿﭙﺮﺳﻦ ﭼﯽ ﺷﺪﻩ ؟؟؟؟
.
.
.
.
.
.
.
ﻣﯿﮕﻪ دیوونه ها ﭼﮑﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﯿﺪ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺧﻔﻪ ﻣﯿﺸﺪﻡ

ریشُ سیبیل گذاشتم بابام گفت این چه کاریه شبیه ابوبکر بغدادی شدی
.
.
.
.
.
.
.
.
زدمشون الان میگه خاک تو سرت شبیه خواجه های حرمسرا سلطان سلیمان شدی 😐
کولر که نیس نمیدونن به چی گیر بدن (!!)
عجبااااااا…

یه بارمنو دزدیدن:<
بعد دزده زنگ زد به بابام بش گفت:اگه بچه ات رو میخوای پنجاه میلیون بده تا آزادش کنیم!!!!:]
بابام گفت بهش آب میدین؟:)
دزده گفت اره:/
گفت بهش غذامیدین؟:)
دزده گفت اره:\
گفت جای خواب داره؟:)
گفت اره:|
گفت پس بیاین برادرشم ببرینD؛
هیچی دیگه خوده دزده برام آژانس گرفت فرستادم خونه تازه پول آژانسم حساب کرد *_*

یه درصدی از پسرا هنوز فکر میکنن اگه یه دختر از کنارشون رد بشه و یه تیکه نندازن بهش امتیاز اون مرحله رو از دست میدن

خلبان هواپیما داشت به مسافرین خوش آمد میگفت….
یه دفعه فریاد زد : خدایا کمک کن !!!!!
مسافرها از ترس در حال سکته بودن ….
چند دقیقه بعد خلبان گفت : مسافرین عزیز عذر خواهی می کنم …..
مهماندار قهوه داغ رو روی شلوارم ریخت ….
حیف نون که بین مسافرین بود بلند شد و داد زد:
تف به گور پدرت………….بیا ببین چه بلایی سرشلوار من اومده!!!!!

ﺷﺮﺍﯾﻂ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﯼ ﺟﻮﺭﯼ ﺷﺪﻩ که:
ﻧﺪﺍﯼ ﺩﺭﻭﻧﻢ رو ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻡ ﺗﻮﯾﻪ ﯾﻪ ﺷﺮﮐﺘﯽ ﻣﻨﺸﯽ ﺷﺪﻩ !
ﮐﻮﺩﮎ ﺩﺭﻭﻧﻢ ﺭﻭ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ ﺳﺮﭼﻬﺎﺭ ﺭﺍﻩ ﻓﺎﻝ ﻣﯿﻔﺮﻭﺷﻪ !
ﺧﻮﺩﻣﻢ ﮐﻪ ﺑﺎ ﭘﺮﺍﯾﺪ ﻣﺴﺎﻓﺮ ﮐﺸﯽ ﻣﯿﮑﻨﻢ !
اون روی سگمم تو یه باغ نگهبانی میده !

اینکه پولمون بی ارزش ترین پول دنیاست خودش ناراحت کننده است
از اون ناراحت کننده تر اینه که همین پول بی ارزش هم ما نداریم