دسته‌ها
شعر و ترانه

گدای حضرت معصومه شعر ولادت حضرت معصومه

گدای حضرت معصومه شعر ولادت حضرت معصومه

یـــگـــانـــه دخــتـــرِ مــوسی بـگــیــر دست مرا

                    شـــــفــیـــعِ جـــنـّـــتِ کــبـــری بگیر دست مرا

تـــــو آن هــمــیــشه کَرَم، من همیشه نوکر تو

                    مــــرا بـــزرگ نـــوشــتــــه اســـــت ذره پرور تو

کــنــیـــز بــــود اگـــر مــــادرت، کــنــیـــزِ تو بود

                    هــــزار حــضـــرت مــریـــم کــنــیـــزِ مـــــادر تو

تـــو آنــقــدر عــظــمــت داشــتـــی کـه از مادر

                    فـــقـــط امـــام رضــــا مــــی­شـــود بـــــرادر تو

و از مــیـــان پـــســـرهــــای مـــوســــی جعفر

                    فــقــط امـــــام رضــا بــــود ســـــایــه­ی سر تو

خـــدا کـنــد که نـــگــیــرد به چــوبِ نـاقه سرت

                    خــــدا کــنــد کــــه نــگـیــرد به سنگ معجر تو

خـــــدا کــنــد کــه ایـــنــجــا پــرت به در نخورد

                    شــبــیــه مـــادرِ زیـنــب، ســرت بـــه در نخورد

 

(علی اکبر لطیفیان)

گدای حضرت معصومه شعر ولادت حضرت معصومه

به دل حــک شـــد به خــــط آشــنـــایــی
شــــــب مـــیــــلـــاد و آغــــازِ گـــدایـــی

گــــدای بــــارگـــاهِ ســبـــزِ عـــشــقــــم
بــبــیــن امـــشــب دلــم گـشـته هوایی

بـــــه پــیــش پـــای تـــو غــرقِ سرشکم
کـــه شـــایـــد ســـر زنــــی بـر بی‌نوایی

کـــریــمـــه کـــاســـه‌ام بـنگر که بالاست
کـــرم بــنــما تـــو هـــر چـــه مـــی‌توانی

تـــویـــی معصومه، عــصـمـت پیش رویت
کــنـــد ســجــده از ایــن نـــورِ خـــدایــی

تــویــی بــانـــوی قــصــرِ ســـرخِ مـذهـب
کـــه بــا زینب(س)، همیشه هم صدایی

هــمـــیـن بـس از تــو ای معصومه جـانم
لــقــب گــیــرنــده‌ از جـــامِ رضـــایــــــی

رضــــا نــــامِ تـــو را مــعــصــومـه خوانده
کــــه ســر تـا پــا چـنــیــن زهـــرا نمایی

هــمـــه امــشــب کــنـــارِ بــــارگـــاهـت
مـــن و ایـــن گــریـــه و فــصــلِ جــدایی

دلِ فــطــرس شـــده در شــــامِ مــیــلاد
اســــیــــــرِ گــــنــــبــــدِ زردِ طـــلــایــی

دسته‌ها
شعر و ترانه

از دل گهواره تا تابوت ذکرم یا علیست… اشعار حضرت علی (ع)

 

بر در این خانه با دست تهی در می زنم
بی پر و بالم خدا را تا کجا پر می زنم

گریه کرد و یاعلی گفت و به کامم ریخت شیر
بوسه از روی ادب بر پای مادر می زنم

خاک راه دوست را بر چهره سازم آبرو
سنگ آل الله را بر سینه و سر می زنم

گرمی جنت بجوشد از زمین و آسمان
من فقط زهرائیم ساغر ز کوثر می زنم

هرکسی دارد پناهی هرکسی کوبد دری
من امیرالمؤ منین را حلقه بر در می زنم

عبد فرمان اگر سلمان او فرمان دهد
دل به دریا می سپارم پا در آذر می زنم

بارها در می زنم گر بر رویم در وانشد
بار یگر بار دیگر بار دیگر می زنم

از دل گهواره تا تابوت ذکرم یا علیست
دم زحیدر دم زحیدر دم زحیدر می زنم

تا بپوشد در صف محشر سیاهی مرا
رنگ بر پرونده ام از خون اصغر می زنم

خاک راه میثم خرما فروشم میثمم
دم زاهل البیت حتی روز محشر می زنم
***استاد سازگار***

دسته‌ها
شعر و ترانه

شعر شهادت امیرالمومنین (ع)

 

 

خانه با رفتنت این بار به هم ریخته است

شهر بی حیدر کرار به هم ریخته است

پدرم نبض زمان بودی و با رفتن تو

سحر و روزه و افطار به هم ریخته است

هرکسی دید پدر، حال مرا گفت به خویش:

دختر فاطمه بسیار به هم ریخته است

بستر خالی تو گوشۀ این خانه پدر

علتی شد که پرستار به هم ریخته است

بودنت مایۀ آرامش و آسایش بود

حال با رفتن تو کار به هم ریخته است

حَسَن غمزده را بیشتر از زخم سرت

قصۀ سینه و مسمار به هم ریخته است

حرفی از کوچه نباید بشود پیش حسین

چون که با گفتنش هر بار به هم ریخته است

صحبت از کوفه و بازار و اسیری کردی

از همان لحظه علمدار به هم ریخته است

گفته ای کوفه میارند مرا طوری که

همه ی کوچه و بازار به هم ریخته است

مهدی نظری

امشب از حس درونم غزلی آمده است
جای جوهر ز قلم ها عسلی آمده است

ها علیٌ بشرٌ کیفَ بشر، مست شدیم
نام شخصیت بین المللی آمده است

واژه ها هم سر تعظیم فرود آوردند
همه گفتند به هم نام علی آمده است

شهریار از وجناتش متحیر شده است
فکر میکرد خدای بدلی آمده است

زلف بر باد مده تا مدهی بر بادم
در دل دفتر شیخ اجلی آمده است-

هرکه دیوانه کوی تو نشد آدم نیست
آدم آن است که با اذن ولی آمده است

ای ابو الخاک، به آدم پسری یا پدری؟
در گل حضرت آدم خللی آمده است

تا که در کعبه دل زلزله شد فهمیدم
روی دیواره قلبم گسلی آمده است

قصه ما و شما قصه ای از شاه و گداست
از ره انگار که ضرب المثلی آمده است

شب دراز است و قلندر شب قدرش یلداست
بسته عمّامه و مثل زحلی آمده است

تا که فریاد زند فزت و رب الکعبه
چونکه از فاطمه ضرب العجلی آمده است

جای بسم اله و آیینه انا لله
صدق الله العلی الازلی آمده است

و برای طلب بخشش من در شب قدر
به علی به علی به علی آمده است

امیرحسام یوسفی
دسته‌ها
شعر و ترانه

وادی حیرت

وادی حیرت

وادی حیرت

” حیرت “

نام دیگر من است

وقتی دستم

به زنگ خانه ی خدا نمی رسد

و رهگذری زنگ را برایم می زند

” حیرت “

نام دیگر من است

وقتی هنگام تشکر می بینم  

رهگذر خود خداست !

” احسان پَرسا “

 

 

پرنده های آسمان
و فرشته های ملکوت
در طوافی هماره
                    می چرخند
من اما
      ته نشین شده ام
پدرم
ملاح کشتی نوح بود
و برادرم
بر قله ی کوهی
برای دخترکان غرق شده
                               مرثیه می خواند..
من زاده ی پس از توفانم

مسلمانم اما
هنوز تسلیم نشده ام
هنوز نامه هایت
                   به عربی می رسد
هنوز فارسی
               عاشقت نشده ام
نامم را
        گم کرده ام
نه نام کوچکم
نه نام عشیره ام
و نه نام وطنم
مرا به خود نمی آرد..
کی می شود دوباره مرا
” یا ایها الانسان ”
                      بخوانی..

http://sahelneshin.parsiblog.com

دسته‌ها
شعر و ترانه

سخت است ولی مولا، خوب است نمی آیی جملات زیبا انتقادی ویژه امام زمان

 جملات زیبا انتقادی ویژه امام زمان

 

سخت است ولی مولا، خوب است نمی آیی

دلتنگ توام اما خوب است نمی آیی

یک کوفه فریب و غم،

یک شام پر از محنت

آیی تو شوی تنها، خوب است نمی آیی

یک نیمه ی شعبان را در فکر تو می مانند

از فکر روی فردا، خوب است نمی آیی

یک جمعه فقط ندبه، یک هفته فراموشی

بود تو شود رویا، خوب است نمی آیی

لاف غم عشق تو ذکر همه ی مردم

بنگر به دل آنها، خوب است نمی آیی

پیش نظر بعضی حاجت بدهی خوبی

اما نه برای ما، خوب است نمی آیی

یک شام سه شنبه را در کوی تو می آیند

اما دلشان اینجا، خوب است نمی آیی

سرداب تو مخروبه، قبر پدرت ویران

شهر تو پر از اعداء، خوب است نمی آیی

با این همه درد و غم، می سوزی و می سازی

ای منتقم زهرا، خوب است نمی آیی

سراینده : ؟؟؟

منبع : http://mabbaszadegan.mihanblog.com/post/54

دسته‌ها
شعر و ترانه

مداحی زیبا و دلنشین ابا صالح التماس دعا

بسم رب ّ المهدی عج
اباصالح التماس دعا هر کجا رفتی یاد ما هم باش

نجف رفتی کاظمین رفتی کربلا رفتی یاد ما هم باش

مدینه رفتی به پابوس قبر پیغمبر مادرت زهرا

به دیدارقبر بی شمع مجتبی رفتی یاد ما هم باش

زیارت نامه که میخوانی در کنار آن تربت خاموش

به دنبال قبر مخفی از کوچه ها رفتی یاد ما هم باش

بغل کردی قبر مادر را جای ما هم او ار زیارت کن

همان لحظه که به احوالش از نوا رفتی یاد ما هم باش

شب جمعه کربلا رفتی یادما هم کن چون زدی بوسه

کنار قبر ابوالفضل با وفا رفتی یاد ما هم باش

بزن بوسه جای ما روی قبر عباس و اکبر و اصغر

سر قبر قاسم و قبر عمه ها رفتی یاد ما هم باش

به جای ما هم زیارت کن عمه ات را در کنج ویرانه

برای بوسیدن آن دردانه ها رفتی یاد ما هم باش

نماز حاجت که میخوانی از برای فرج یاد ما هم باش

شدی محرم در مراسم حج یا صفارفتی یاد ما هم باش

دعا کردی از برای معراج التماس دعا یاد ما هم باش

به هرجا رفتی برو مهدی هر کجا رفتی یاد ما هم باش

به جای ما هم زیارت کن عمه ات را در کنج ویرانه

به یاد این نوکر درب آستان رفتی یاد ماهم باش

 yaahu.persianblog.
دسته‌ها
شعر و ترانه

سرود ولادت حضرت امام زمان عج

 

بارون

گل خنده دوباره رولبهام اومد

با رونه اشک شوق از توچشمام اومد

مرهمه غصه دارو ی در دام اومد

اقام اومد

از توی اسمون نور دلها اومد

یکی یک دونه ی کل دنیا اومد

اخرین میوه ی قلب زهرا اومد

اقام اومد

 

پیش پاش گل بریزید اومده دل و دلبر من

منجی و صاحب و اقای من و سرور من

جاداره بگیم فدات جون پدر و مادر من

الهی کم نشه اقا سایه ات از روی سر من

 

اومده غمخوار دلها

اومده دلدار دلها

یوسف بازار دلها

سید وسالار دلها

 

امد تا چهره گشاید مهدی

امد تا رخ بنماید مهدی

امد تا هفته به هفته گویم

شاید این جمعه بیاید مهدی

…………………

استخاره گرفتم ببینم رویش

شاید امشب بیافته نگاهم سویش

دل دیووانه شد بیقرار رویش

مست بویش

ارزومه که باشم غبار کویش

بست ام رشته ی دل به تا ر مویش

تا ببینم یه لحظه خم ابرویش

ماه رویش

 

 

اومده اقایی  که غضب نگاش حیدریه

تیغ ابروش دوالفقار کار دوچشاش دلبریه

صبر او زینبیه و مهر این اقا مادریه

زور بازوش مثل عباس  علی صفدریه

 

در شجاعت غیرت ا..

در سخاوت اسد ا..

در عدالت چون یدا..

در عبادت مانند زهرا..

 

امد تا چهره گشاید مهدی….

…………………

شبای جمعه دلها هوایی میشه

میگیره باز بهونه و راهی میشه

با مدد از اقا کر بلایی میشه

راهی میشه

توی صحنش میشنه خدایی میشه

رقص پرچم میبینه هوایی میشه

میگه مهدی بازم جمکرانی میشه

راهی میشه

 

کاش میشد یوسف گمگشته طاها برسه

ذوالفقار میون دست منجیه دلها برسه

تکیه بر دیوار کعبه بزنه و با افتخار

به حساب غاصبین دین ودنیا برسه

 

 

تاکه دل از غم رها شه

دوباره دل باصفاشه

حاجتش امشب روا شه

قسمت ما کربلا شه

 

امد تا چهره گشاید مهدی….

التماس دعا

boyepirahanehosey

دسته‌ها
شعر و ترانه

ﺷﻌﺮﯼ ﺑﯽ ﻧﻘﻄﻪ ﺩﺭ ﻭﺻﻒ ﺍﻣﺎﻡ ﻋﻠﯽ علیه السلام

ﺷﻌﺮﯼ ﺑﯽ ﻧﻘﻄﻪ ﺩﺭ ﻭﺻﻒ ﺍﻣﺎﻡ ﻋﻠﯽ علیه السلام
ﺍﻟﺴّﻼﻡ ﺍﯼ ﻫﺎﺩﯼ ﺩﻟﻬﺎ ﻋﻠﯽ
ﺍﻭﻝ ﻃﻮﻣﺎﺭ ﻫﺮ ﺍﻣﻼ ﻋﻠﯽ
ﺩﺭ ﺳﺮﺍﯼ ﺩﻝ ﺳﻬﯽ ﺳﺮﻭﺭ ﻋﻠﯽ
ﺍﯼ ﺍﻣﺎﻡ ﺍﻭّﻝ ﻭ ﻣﻮﻻ ﻋﻠﯽ
ﻭﯼ ﻋﻮﺍﻟﻢ ﺭﺍ ﻋﻤﺎﺩِ ﺩﺍﺩ ﻭ ﻋﺪﻝ
ﺳﺎﻟﮏ ﺳﺮﻣﺪ ﮔﻞ ﮔﻠﻬﺎ ﻋﻠﯽ
ﺁﻣﺮ ﻣﻬﺮ ﻭﻣﻪ ﻭ ﺣﻮﺭ ﻭ ﻣﻠﮏ
ﺩﻭﻡ ﺁﻝ ﮐﺴﺎ ﻭﺍﻻ ﻋﻠﯽ
ﻫﻢ ﻃﻠﻮﻉ ﻣﻬﺮ ﻭ ﻫﻢ ﻣﺎﻩ ﻣﺴﺎ
ﻫﻢ ﺳﺤﺮ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺳﺮﻭﺭ ﺁﺭﺍ ﻋﻠﯽ
ﺍﯼ ﺍﻣﻢ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻣﺮﺍﺩ ﻭ ﻫﻢ ﻣﺪﺩ
ﺭﺍﺡ ﺭﻭﺡ ﻭ ﻟﻮﻟﻮ ﻻﻻ ﻋﻠﯽ
ﻣﺤﺮﻡ ﺍﺳﺮﺍﺭ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﻟﺼّﻤﺪ
ﺍﺳﻮﻩ ﺍﺳﻼﻣﯽ ﻭ ﺳﻠﻤﯽ ﻋﻠﯽ
ﻟﻮﺡ ﻭ ﮐﺮﺳﯽ ﺭﺍ ﻣُﻤِﺪّ ﻭ ﺩﺍﻭﺭﯼ
ﺣﺎﻣﯽ ﺩﺍﺭﺍ ﮔﺪﺍ ﺍﻋﻤﯽ ﻋﻠﯽ
ﻫﻢ ﻭﻟﯽّ ﻭ ﻫﻢ ﻭﺻﯽّ ﺍﻋﻠﻤﯽ
ﺻﻬﺮ ﺍﺣﻤﺪ ﻫﻤﺪﻡ ﻃﺎﻫﺎ ﻋﻠﯽ
ﻫﻤﺴﺮ ﺍﻡّ ﺍﻻﺋﻤّﻪ ﻃﺎﻫﺮﻩ
ﻭﺍﻟﺪ ﺩﻭ ﮔﻮﻫﺮ ﺍﻋﻼ ﻋﻠﯽ
ﻫﻢ ﺩﻭﺍﯼ ﺩﺭﺩ ﻫﺮ ﺍﻫﻞ ﺩﻟﯽ
ﻫﻢ ﻋﻠﻮﻡ ﻭﺣﯽ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﺍ ﻋﻠﯽ
ﻣﻮﻟﺪ ﻭﯼ ﺩﺭ ﺳﺮﺍﯼ ﮐﺮﺩﮔﺎﺭ
ﺩﺭ ﻣﺼﻠّﯽ ﮐﺮﺩﻩ ﺳﺮ ﺳﻮﺩﺍ ﻋﻠﯽ
ﺭﺍﺩﻣﺮﺩﯼ ﺭﻫﺮﻭﯼ ﻋُﻠﻮﯼ ﻣﺮﺍﻡ
ﺩﺭ ﺩﻭﻋﺎﻟﻢ ﻋﺎﻟﯽ ﻭ ﺍﻭﻻ ﻋﻠﯽ
ﻋﺎﻟﻤﯽ ﻋﻤّﺎﺭ ﺩﺭ ﻋﻠﻢ ﻭﻋﻤﻞ
ﺩﺍﺩ ﻫﻮﺩ ﻭ ﺻﺎﻟﺢ ﻭ ﻣﻮﺳﯽ ﻋﻠﯽ
ﺭﺍﺱ ﮐﻞّ ﻣﺎﺳَﻮَﺍﻟﻠﻪ ﻣﺎ ﺣﺼﻞ
ﺍﻭﻝ ﺍﺣﻤﺪ ﺩﻭّﻣﯽ ﺍﻣّﺎ ﻋﻠﯽ
ﻫﻢ ﺻﺪﺍﯼ ﺍﺣﻤﺪ ﻭ ﺭﺍﻡ ﺍﺣﺪ
ﺳﻠّﻤﻮ ﺻﻠّﯽ ﻋﻠﯽ ﻣﻬﻤﺎ ﻋﻠﯽ
ﻭﺍﻟﻪ ﻣﻬﺮ ﻋﻠﯽّ ﺍﻋﻠﻤﻢ
ﮐﺮﺩﻩ ﺩﺭ ﺩﻟﻬﺎﯼ ﻣﺎ ﻣﺎﻭﺍ ﻋﻠﯽ
ﺩﺭ ﺳﺮﻭﺩﻩ ﺍﺳﻢ ﺭﺍ ﻣﺤﺮﻭﻡ ﺩﺍﺭ
ﮐﺮﺩ ﻻﺍﺩﺭﯼ ﮐﻼﻡ ﻣﺎ ﻋﻠﯽ
ﻣﺪﺡ ﻣﻮﻻ ﮐﺮﺩﻩ ﺩﻝ ﺁﺳﻮﺩه اﻡ
ﺩﺭ ﻟﺤﺪ ﻋﺎﻟﯽ ﺩﻫﺪ ﺍﻋﻄﺎ ﻋﻠﯽ
ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﮔﻠﯽ ﻣﺎ ﺳﺮﻭﺭﯼ
ﻫﺎ ﻋﻠﯽٌ ﻫﺎ ﻋﻠﯽٌ ﻫﺎ ﻋﻠﯽ

www.snacksms

 

دسته‌ها
شعر و ترانه

شعر امام زمان این بار با نگاه کریمانه‌ات ببین شاید غلام خانه زهرا کنی مرا

 

 

شعر,شعرامام زمان,شعر برای امام زمان,شعرهای امام زمان،شعر امام زمان این بار با نگاه کریمانه‌ات ببین شاید غلام خانه زهرا کنی مرا

«شعر امام زمان»

 

ای آنکه در نگاهت حجمی زنور داری

کی از مسیر کوچه قصد عبور داری؟

چشم انتظار ماندم، تا بر شبم بتابی

ای آنکه در حجابت دریای نور داری

من غرق در گناهم، کی می کنی نگاهم؟

برعکس چشمهایم چشمی صبور داری

از پرده ها برون شد، سوز نهانی ما

کوک است ساز دلها، کی میل شور داری؟

در خواب دیده بودم، یک شب فروغ رویت

کی در سرای چشمم، قصد ظهور داری؟

 

*****شعر امام زمان******

 

«شعر امام زمان»

 
از میان اشک ها خندیده می آید کسی
خواب بیداری ما را دیده می آید کسی

با ترنم با ترانه با سروش سبز آب
از گلوی بیشه خشکیده می آید کسی

مثل عطر تازه تک جنگل باران زده
در سلام بادها پیچیده می آید کسی

کهکشانی از پرستو در پناهش پرفشان
آسمان در آسمان کوچیده می آید کسی

خواب دیدم , خواب دیده در خیالی دیده اند
از شب ما روز را پرسیده می آید کسی

 

*****شعر امام زمان******

 

شعر,شعرامام زمان,شعر برای امام زمان,شعرهای امام زمان

 

«شعر امام زمان»

 

گفتم به مهدی بر من عاشق نظر کن
گفتا تو هم از معصیت صرف نظر کن
گفتم به نام نامیت هر دم بنازم
گفتا که از اعمال نیکت سرفرازم
گفتم که دیدار تو باشد آرزویم
گفتا که در کوی عمل کن جستجویم

گفتم بیا جانم پر از شهد صفا کن
گفتا به عهد بندگی با حق وفا کن

گفتم به مهدی بر من دلخسته رو کن
گفتا ز تقوا کسب عز و آبرو کن

گفتم دلم با نور ایمان منجلی کن
گفتا تمسک بر کتاب و هم عمل کن

گفتم ز حق دارم تمنای سکینه
گفتا بشوی از دل غبار حقد و کینه

گفتم رخت را از من واله مگردان
گفتا دلی را با ستم از خود مرنجان

گفتم به جان مادرت من را دعا کن
گفتا که جانت پاک از بهر خدا کن

گفتم  ز هجران تو قلبی تنگ دارم
گفتا ز قول بی عمل من ننگ دارم

گفتم دمی با من ز رافت گفتگو کن
گفتا به آب دیده دل را شستشو کن

گفتم دلم از بند غم آزاد گردان
گفتا که دل با یاد حق آباد گردان

گفتم که شام تا دلها را سحر کن
گفتا دعا همواره با اشک بصر کن

گفتم که از هجران رویت بی قرارم
گفتا که روز وصل را در انتظارم

 

*****شعر امام زمان******

 

شعر,شعرامام زمان,شعر برای امام زمان,شعرهای امام زمان

 

«شعر امام زمان»

 

مجنون شدم که راهی صحرا کنی مرا
گاهی غبار جاده ی لیلا، کنی مرا
کوچک همیشه دور ز لطف بزرگ نیست
قطره شدم که راهی دریا کنی مرا
پیش طبیب آمده‌ام، درد می‌کشم
شاید قرار نیست مداوا کنی مرا
من آمدم که این گره ها وا شود همین!
اصلا بنا نبود ز سر وا کنی مرا
حالا که فکر آخرتم را نمی­کنم
حق می­دهم که بنده دنیا کنی مرا
من، سالهاست میوه ی خوبی نداده‌ام
وقتش نیامده که شکوفا کنی مرا
آقا برای تو نه ! برای خودم بد است
هر هفته در گناه، تماشا کنی مرا
من گم شدم ؛ تو آینه‌ای گم نمی‌شوی
وقتش شده بیائی و پیدا کنی مرا
این بار با نگاه کریمانه‌ات ببین
شاید غلام خانه زهرا کنی مرا
*علی اکبر لطیفیان*