دسته‌ها
شعر و ترانه

شعر بلند و زیبای مرحوم آغاسی؛ شیعه ی علی

شیعه ی علی،شعر آغاسی،امام علی

ساقی امشب باده از بالا بریز
باده از خم خانه مولا بریز
باده ای بیرنگ و آتشگون بده
زانکه دوشم داده ای افزون بده
ای انیس خلوت شبهای من
می چکد نام تو از لبهای من
محو کن در باده ات جام مرا
کربلایی کن سرانجام مرا
یا علی درویش و صوفی نیستم
فاش می گویم که کوفی نیستم
لیک می دانم که جز دندان تو
هیچ دندان لب نزد بر نان جو
یا علی لعل عقیقی جز تو نیست
هیچ درویشی حقیقی جز تو نیست
لنگ لنگان طریقت را ببین
مردم دور از حقیقت را ببین
خیل درویشان دکان آراستند
کام خود را تحت نامت خواستند
خلق را در اشتباه انداختند
یوسف مارا به چاه انداختند
کیستند اینان رفیق نیمه راه
وقت جانبازی به کنج خانقاه
فصل جنگ آمد تماشاگر شدند

صلح آمد لاله پرپر شدند
دل به کشکول و تبرزین بسته اند
بهر قتلت تیغ زرین بسته اند
موجها از بس تلاطم کرده اند
راه اقیانوس را گم گرده اند
موجها را می شناسی مو به مو
شرحی از زلف پریشانت بگو
باز کن دیباچه توحید را
تا بجوید ذره ای خورشید را
یا علی بار دگر اعجاز کن
مشتهای کوفیان را باز کن
باز کن چشمان ناز آلوده را
بنگر این چشم نیازآلوده را
باز گو شعب ابیطالب کجاست
آن بیابان عطش غالب کجاست
تا ز جور پیروان بوالحکم
سنک طاقت را ببندم بر شکم
تشنگی در ساغرم لبریز شد
زخم تنهایی فساد انگیز شد
آتشی انداخت در جان و تنم
کاین چنین بر آب و آتش می زنم
تاول ماسور را مرحم کجاست
مرحم زخم بن آدم کجاست

مرهم ما جز تولای تو نیست
یوسفی اما زلیخای تو کیست
شاهد اقبال در آغوش کیست
کیسه نان و رطب بر دوش کیست
کیست آن کس کز علی یادی کند
بر یتیمان من امدادی کند
دست گیرد کودکان درد را
گرم سازد خانه های سرد را
ای جوانمردان جوانمردی چه شد
شیوه رندی و شب گردی چه شد
بنده گی تنها نماز و روزه نیست
آب تنها در میان کوزه نیست
کوزه را پر کن ز آب معرفت
تا در او جوشد شراب معرفت
حرف حق را از محقق گوش کن
وز لب قرآن ناطق گوش کن
بعد از آن بشنو ز نظم و امرکم
تا شوی آگاه بر اسرار خم
خم ترا سرشار مستی می کند
بی نیاز از هر چه هستی می کند
هر چه هستی جان مولا مرد باش
گر قلندر نیستی شبگرد باش
ای خروس بی محل سیر کن در کوچه های بی کسی

دور کن از بیکسان دلواپسی
ای خروس بی محل آواز کن
چشم خود بربند و بالی باز کن
شد زمین لبریز مسکین و یتیم
ما گرفتار کدامین هیأتیم
با یتیمان چاره ” لا تَقهر” بود
پاسخ سائل “ولا تَنهر” بود
دست بردار از تکبر وز خطا
شیعه یعنی جود و احسان و عطا
باده “مِما رزقناهم” بنوش
“ینفِقون” بنیوش و در انفاق کوش
هم بنوش و هم بنوشان زین سبو
“لَن تَنالوا البر حتی تُنفِقوا”
یا علی امروز تنها مانده ایم
در هجوم اهرمانها مانده ایم
یاعلی شام غریبان را ببین
مردم سر در گریبان را ببین
گردش گردونه را بر هم بزن
زخمهای کهنه را مرهم بزن
مشکها در راه، سنگین می روند
اشکها از دیده رنگین می روند
مشکهای خسته را بر دوش گیر
اشکها را گرم در آغوش گیر

حیدرا یک جلوه محتاج تواَم
دار برپا کن که حلاج تواَم
جلوه ای کن تا که موسایی کنم
یا به رقصآیم مسیحایی کنم
یک دو گام از خویشتن بیرون زنم
گام دیگربرسر گردون زنم
گام بردارم ولی با یاد تو
سر نهم بر دامن اولاد تو
شیعه یعنی شرح منظوم طلب
از حجاز و کوفه تا شام حلب
شیعه یعنی یک بیابان بی کسی
غربت صدساله بی دلواپسی
شیعه یعنی صد بیابان جستجو
شیعه یعنی هجرت از من تا به او
شیعه یعنی دست بیعت با غدیر
بارش ابر کرامت بر کویر
شیعه یعنی عدل و احسان و وقار
شیعه یعنی انحنای ذوالفقار
از عدالت گر تو میخواهی دلیل
یاد کن از آتش و دست عقیل
جان مولا حرف حق را گوش کن
شمع بیت المال را خاموش کن
این تجمل ها که بر خوان شماست

زنگ مرگ و قاتل جان شماست
می سزد کز خشم حق پروا کنیم
در مسیر چشم حق پروا کنیم
این دو روز عمر مولایی شویم
مرغ اما مرغ دریایی شویم
مرغ دریایی به دریا می رود
موج برخیزد به بالا می رود
آسمان را نورباران می کند
خاک را غرق بهاران می کند
لیک مرغ خانگی در خانه است
روز و شب در بند مشتی دانه است
تا به کی در بند آب و دانه ای
غافل از قصاب و صاحب خانه ای
شیعه یعنی وعده ای با نان جو
کشت صد آیینه تا فصل درو
شیعه یعنی قسمت یک کاسه شیر
بین نان خشک خود با یک اسیر
چیست حاصل زین همه سیر و سلوک
پا و تاول و چهره و چین و چروک
سالها صورت ز صورت بافتیم
تا ز صورت ها کدورت یافتیم
یک نفر بر قامتی رعنا نبود
یک رسوخ از لفظ بر معنا نبود

گرچه قرآن را مرتب خوانده ایم
از قلم نقش مرکب خوانده ایم
سوره ها خواندیم بی وقف و سکون
کس نشد واقف به سر “یسطرون”
سر حق مسطور ماند و در کتاب
عالمان علم صورت در حجاب
ای برادر عالمان بی عمل
همچو زنبورند لیکن بی عسل
علمها مصروف هیچ و پوچ شد
جان من برخیز وقت کوچ شد
از نفوذ نفس خود امداد گیر
سیر معنا را ز مجنون یادگیر
ای خوش آن جهلی که لیلایی شوی
هر نفس لاگوی الایی شوی
تا به کی در لفظ مانی همچو من
سیر معنا کن چو هفتاد و دو تن
همچو یحیی گر نهی در سر طبق
می شود عریان به چشمت سر حق
شیعه یعنی عشقبازی با خدا
یک نیستان تکنوازی با خدا
شیعه یعنی هفت خطی در جنون
شیعه طوفان می کند در کاف و نون
شیعه یعنی تندر آتش فروز

شیعه یعنی زاهد شب شیر روز
شیعه یعنی شیر یعنی شیر مرد
شیعه یعنی تیغ عریان در نبرد
شیعه یعنی تیغ، تیغ موشکاف
شیعه یعنی ذوالفقار بی غلاف
شیعه یعنی سابقون السابقون
شیعه یعنی یک تپش عصیان و خون
شیعه باید آبها را گِل کند
خط سوم را به خون کامل کند
خط سوم خط سرخ اولیاست
کربلا بارزترین منظور ماست
شیعه یعنی بازتاب آسمان
بر سر نی جلوه رنگین کمان
یا حسین پرچم زلفت رها در باد شد
وز شمیمش کربلا ایجاد شد
آنچه شرح حال خویشان تو بود
تاب گیسوی پریشان تو بود
می سزد نی نکته پردازی کند
در نیستان آتش اندازی کند
صبر کن نی از نفس افتاده است
ناله بر دوش جرس افتاده است
کاروان بی میر و بی پشت و پناه
در غل و زنجیر می افتد به راه

می رود منزل به منزل در کویر
تا بگوید سر بیعت با غدیر
شیعه یعنی انتزاج نار و نور
شیعه یعنی رأس خونین در تنور
شیعه یعنی هفت وادی اضطراب
شیعه یعنی تشنگی در شط آب
شیعه یعنی دعبل چشم انتظار
می کشد بر دوش خود چهل سال دار
شیعه باید همچو اشعار کمیت
سر نهد برخاک پای اهل بیت
یاکه فرزق وار در پیش هشام
ترک جان گوید به تصدیق امام
مادر موسی که خود اهل بلاست
جرعه نوش از باده جام بلاست
در تب پژوانگ بانگ الرحیل
می نهد فرزند بر دامان نیل
نیل هم خود شیعه مولای ماست
اکبر اوییم و او لیلای ماست
این سخن کوتاه کردم والسلام

http://www.vs666.ir

دسته‌ها
شعر و ترانه

می توان گفت تو را شیعه ی اثنی عشر ی؟عصر یک جمعه ی دلگیر

می توان گفت تو را شیعه ی اثنی عشری؟

فرض کن حضرت مهدی به تو میهمان گردد

ظاهرت هست چنانی که خجالت نکشی؟

باطنت هست پسندیده ی صاحب نظری؟

خانه ات لایق او هست که میهمان گردد؟

 لقمه ات در خور او هست که نزدش ببری؟

پول بی شبهه و سالم ز همه زندگیت؟

داری آنقدر که یک هدیه برایش بخری؟

حاضری گوشی همراه تو را چک بکند؟

با چنین شرط که در حافظه دستی نبری؟

واقفی بر عمل خویش تو بیش از دگران؟

گر چنین بود می توان گفت تو را شیعه ی اثنی عشری

عصر یک جمعه ی دلگیر دلم گفت بگویم

عصر یک جمعه ی دلگیر دلم گفت بگویم ، بنویسم که چرا عشق به انسان نرسیده است؟

چرا لحظه ی باران نرسیده است؟

چرا آب به گلدان نرسیده است؟

و هر کس که در این خشکی دوران ، به لبش جان نرسیده ست، به ایمان نرسیده ست؟

و غم عشق به پایان نرسیده ست؟

بگو حافظ دل خسته ز شیراز بیاید بنویسد که هنوزم که هنوز است چرا یوسف گمگشته به کنعان نرسیده ست؟

چرا کلبه ی احزان به گلستان نرسیده ست؟

دل عشق ترک خورد؛ گل زخم نمک خورد؛ زمین مرد ، زمین مرد. خداوند گواه است. دلم چشم به راه است و در حسرت یک پلک نگاه است. ولی حیف، نصیبم فقط آه است و همین. آه ، خدایا برسد کاش به جایی، برسد کاش صدایم به صدایی…
عصر یک جمعه ی دلگیر ؛ وجود تو کنار دل هر بیدل آشفته شود حس، تو کجایی گل نرگس؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
شهدا شرمنده ایم….

http://www.vs666.ir/noon-friday

دسته‌ها
شعر و ترانه

حال من بی تو خراب است کجایی آقا شروع دوباره ، شعر امام زمان

 

شروعی دوباره شاید …..

شاید شروعی برای نوشتن در این روز باشکوه!

مهدی جان
اگر حجاب ظهورت
وجود پست من است
دعا نما که بمیرم
چرا نمی آیی…

حال من بی تو خراب است کجایی آقا
نقش من بی تو برآب است کجایی آقا
عمر بیهوده من بی تو چه ارزد تو بگو
زندگی بی تو سراب است کجایی آقا

دل غمگین مرا کی تو عنایت بکنی
منتظر بهر جواب است کجایی آقا
تا که از در برسی رخ بنمایی تو به من
دل من در تب و تاب است کجایی آقا
از غم دوری تو هر نفس ای راحت جان
گریه بی حد و حساب است کجایی آقا
داستان غم هجران تو ای یوسف من
قدر یک کهنه کتاب است کجایی آقا
چه شود گر نظری بر من بیچاره کنی
یک نظر بر تو صواب است کجایی آقا

 

به خدا طاقت هجران دگرم نیست بیا

 

به خدا طاقت هجران دگرم نیست بیا
غیر خوناب جگر در بصرم نیست بیا
سوی دلدار پریدن هوسی دیرین است
لیک در کنج قفس بال و پرم نیست بیا
پر پروانه به سوز غمت عادت دارد
به خدا واهمه ای از شررم نیست بیا
زار و بیمارم و رنجور ز بد عهدی عشق
با چنین حال طبیبی به برم نیست بیا
سینه ام مهبط عشق و دل من خانۀ توست
پر بهاتر گهری زین گهرم نیست بیا
از خداوند تو را محض خدا خواسته ام
غیر وصل تو هوایی به سرم نیست بیا
تا مگر وصل تو فریاد رسد عاشق را
مأمنی غیر سکوت سحرم نیست بیا

.۳۰beshgh

دسته‌ها
شعر و ترانه

اشعار میلاد حضرت علی اکبر(ع)

 

اشعار میلاد حضرت علی اکبر(ع)،ولادت حضرت علی اکبر (ع),شعرهای ولادت,مولودی تولد حضرت علی اکبر

اشعار ولادت حضرت علی اکبر

 

یا رب این صوت محمّد یا صدای اکبر است
روی ماه احمد است یا لقای اکبر است

 

چون شبیه حضرت طه است خلق و خوی او
زین جهت مدح پیمبر خود ثنای اکبر است

 

خوی احمد را خدا فرمود اگر خلق عظیم
وصف این آئینه احمد نمای اکبر است
برتر از بیت الحرام است این حریم کربلا
چون گلشن آغشته با خون خدای اکبر است

 

داد قربانی بسی در کربلا ذات حسین
لیک حال او دگرگون در منای اکبر است

 

شد صفاو مروه اش ، سعی و تکاپوی حسین
زینبش لبیک گویان بر ندای اکبر است

 

داد جان خود حسین آن گه که اکبر شد جدا
گر نفس آید هنوزش ، از صدای اکبر است

 

از لب عطشان اکبر ، خشک شد کام حسین
عقل حیران از حدیث کربلای اکبر است

 

نور یزدان  است اگر چه نور چشم فاطمه
تیره چشمانش و لیکن در عزای اکبر است

 

گفت بعد از تو علی جان گردد این دنیا خراب
قصه لولاک مصداقش فنای اکبر است

 

در حریم قرب حق ساقی علی مرتضی است
احمد اندر کربلا ساقی برای اکبر است

 

شد به زیر پای ثارالله جسمش تکیه گاه
عالم هستی حسان در زیر پای اکبر است

 

شعر میلاد حضرت علی اکبر,شعر روز جوان,اشعار ولادت حضرت علی اکبر

 شعر میلاد حضرت علی اکبر

 

در بیت حسین بن علی جشن وسرور است
میلاد عزیزی زسراپرده ی نور است

 

لیلا به شعف دست پدر داد پسر را
از چهره ی مولا غم واندوه بدور است

 

او اکبر اولاد علی نام حسین (ع)است
برخلقت او خالق دادار فخور است

 

با دیدن رویش همه در حال تحیر
در چشم همه روی پیمبر به ظهور است

 

آتیه نشان داد که آقا علی اکبر
از حیث عمل در ره جدش به عبور است

 

از قول معاویه شده ثبت به تاریخ
لایق به خلافت علی آن ماه فکور است

 

تمرین اذان می کند از کودکی خویش
در کرببلا صوت اذانش به وفور است

 

روزی که به دنیا زده پا روز جوان است
تبریک همه در طبق شادی وشور است

 

تبریک بگو شیعه تو بر حضرت صاحب
عیدی زسوی سرور ما اذن حضور است

 

مولودی ولادت حضرت علی اکبر,شعر و ترانه,اشعار مذهبی

ولادت حضرت علی اکبر (ع)

 

برجلوه و اجلال محّمد صلوات
برچهره و تمثال محّمد صلوات

دیدند چو رخسار علی اکبر را
گفتند که برآل محّمد صلوات
آئینۀ غرق نور ایزد آمد؟
یاجلوه ای از بهشت سرمد آمد
با دیدن اکبرش چنین گفت حسین
یکبار دگر بوی محمّد آمد

در دست حسین چون که گوهر دادند
آئینه ای از روی پیمبر دادند
بشکفت گُل خنده به لبها ، که به او
از گلشن جنّت علی اکبر دادند

 

ولادت حضرت علی اکبر (ع),شعرهای ولادت,مولودی تولد حضرت علی اکبر

 شعر میلاد حضرت علی اکبر

 

امشب مدینه ، خبری پیچیده
تو باغ طاها ، ثمری رسیده
رو دست خورشید ، قمری خوابیده
هر کی امشب حاجت داره ، اگه که چشماش می باره
اگه که یاری نداره ، دستاش و بالا بیاره
آخه امشب شب میلاده ، آقامون علی اکبره
همون که خلق و مرامش ، خیلی شبیه پیغمبره
اکبره ، حیدره ، یا که سوره ی کوثره
علی ، علی اکبر
عسل ز شهد ، لب علی خورد
شبیه این گل ، عالم نیاورد
ماه جمالش ، دل از عمو برد
میگه با ایما اشاره ، خورشید با ماه و ستاره

 

باز انگار توی مدینه ، ثانی احمد اومده
بدونید اومد رفیق و ، شاگرد رزم ابالفضل
همونی که هست تو جنت ، شریک بزم ابالفضل
اکبره ، حیدره ، یا که سوره ی کوثره
علی ، علی اکبر

beytoote

دسته‌ها
شعر و ترانه

از آن خوشم که شدم نوکر سرای حسین

 

امام حسین,شعر درباره امام حسین,اشعار درباره امام حسین،از آن خوشم که شدم نوکر سرای حسین

از آن خوشم که شدم نوکر سرای حسین
منم غلام کسی که بود گدای حسین

دو چشم داده خداوند تا که گریه کنم
یکی برای حسن آن یکی برای حسین

یقین که آتش دوزخ حرام گردیده
به جسم آنکه بود یار آشنای حسین

برای بخشش کوه گناه یک راه است
بریز قطره ی اشکی تو در عزای حسین

کبوتر دل عشاق هر شب جمعه
نشسته است روی گنبد طلای حسین

خدا کند که شبی زائر حرم گردیم
و جان دهیم همان شب به کربلای حسین

به گوش جان تو اگر بشنوی هنوز آید
ز زیر نیزه و تیغ و سنان صدای حسین

 

محمد رسول زاده
منبع:afsaran.ir

 

دسته‌ها
شعر و ترانه

آسمون به عشق طاها می زنه دل و به دریا مداحی عید مبعث

 

سبک مداحی عید مبعث رسول اکرم صلی الله علیه وآله – احسان جاودان

دل چراغونه- شب بارونه
دنیا محو دیدن روی خاتمه
به دل حرا- ز نور خدا
غرق در شور و شعف همه عالمه
می باره از فلک گل نور
بر چهره تمام زمین
شد نام دلربای رسول
ورد زبان روح الامین

خندون شده لبامون
دوباره دل شاده و دل دنیا
واله و شیدا زغصه آزاده

خنده رو ی لب- که مه رجب
میون آسمون دلا سر زده
یار آشنا- مه کبریا
ختم الانبیا به همه سرآمده
از برکت کلام خدا
روشن شده تمام جهان
از آیه آیه خواندن وحی
شیدا شده زمین و زمان

یار مه جبین- احمد امین
مظهر رحمت و بخشش کبریاس
جشن گل به پاس- دنیا با صفاس
جشن پادشاهی ختم الانبیاس
پیمونه ها همه پر عشق
مملوه از محبت یار
گشته دل خراب زمین
شیدا و مست خم نگ

***********
سبک مداحی عید مبعث رسول اکرم صلی الله علیه وآله – رضاتاجیک

آسمون به عشق طاها می زنه دل و به دریا
بمکه میشه دیگه امشب سرزمین آرزوها
غار حرا پر ز نور حضرت یزدانِ
روی دست هر پیغمبر یه جلد قرآنِ
رسول خدا با خدا گرم پیمانِ
یا رسول الله مدد

تا که قرعه ی رسالت روی نام احمد افتاد
مصطفی با حضرت حق دست یاعلی مدد داد
بزم خدا و پیغمبر شده تماشایی
برا نبی خونده جبریل چه مثنویهایی
میگه خدا گفته که تو اباالزهرایی
یارسول الله مدد

سرشده شبای ظلمت روشنه مه حقیقت
با امضای حضرت عشق تمومه بحث نبوت
دوازده آقای دنیا ز نسل این مَردن
به دورش آسمونها هم مستانه می گردن
ملائکه ز ساغرش کاسه پُر کردن
یا رسول الله مدد

دسته‌ها
شعر و ترانه

سبک مداحی عید مبعث رسول اکرم صلی الله علیه وآله

 

سبک مداحی عید مبعث

غرق شور و شادی و شیدایی شده شهر مکه تماشایی ۲
طاها در حرا محو کبریا ۲
پیچید این نوا إقرا مصطفی ۲
مبعثه و روح الامین از ازل بوده آرزوش
لحظه ای رو که ببینه ختم رسل رو رو به روش
طاها در حرا محو کبریا ۲
پیچید این نوا إقرا مصطفی ۲

با کلام خالق دریاها مکه شده وادی رؤیاها ۲
سرشار از صفا قلب ماسوا ۲
پیچید این نوا إقرا مصطفی ۲
زیر قدمهای رسول ذکر میگیره تموم خاک
«نور امید فلک و رحمت حق! روحی فداک!»
طاها در حرا محو کبریا ۲
پیچید این نوا إقرا مصطفی ۲

داره شب تیره ی غم درمون با شکوه عاشقی بارون ۲
جشنی شد به پا شادن عرشیا ۲
پیچید این نوا إقرا مصطفی ۲
گرچه نور حقیقتِ دین خدا ازلیه
دنیا میدونه اولین مومن اسلام علیه
مولا یا حیدر مولا یا حیدر

دسته‌ها
شعر و ترانه

زبان حال کبوتر بقیع با کبوتر حرم امام رضا (ع )

زبان حال کبوتر بقیع با کبوتر حرم امام رضا (ع )

 

 

 آی کبوتر که نشستی روی گنبد طلا                          تو که پرواز می کنی تو حرم امام رضا

  من کبوتر بقیع ام با تو خیلی فرق دارم                      سرم و بجای گنبد روی خاکها می ذارم

photo-0015

 

                      خونه قشنگ تو کجا و این خونه کجا                         گنبد طلا کجا قبرهای ویرونه کجا

                      اونجا هرکی می پره طائر افلاکی می شه                 اینجا هرکی می پره بال و پرش خاکی می شه

 

photo-0014

 

اونجا خادما با زائر آقا مهربونن                             اینجا زائرا رو از کنار قبرها می رونن

 

11

تو که هر شب می سوزه چلچراغا دور و برت                       به امام رضا بگو غریب تویی یا مادرت (منظور حضرت فاطمه زهرا س

کی میگه که تو غریبی غریب عاشق نداره                        روز و شب این همه عاشق رو خاکت سر می ذاره

غریب اونه تو بقیع شمع و چراغی نداره                          نه ضریح و نه حرم حتی رواقی نداره

 

8

 

 

برگرفته از http://zameneaho.iranblog.com/?page=2&mode=normal

 

دسته‌ها
شعر و ترانه

بر سر آشفته ام زلف پریشان ریخته- در وصف عید مبعث

پیامبر اعظم(ع)-مبعث

بر سر آشفته ام زلف پریشان ریخته

در دل حیران من آیات حیران ریخته

نیستم ناراحت از این که شهیدم کرده اند

خون من گر ریخته در پای جانان ریخته

سفره ی دل باز کردن پیش مهمان بهتر است

پس دلم هر آن چه دارد پای مهمان ریخته

تا مقام قاب قوسین ابتلا باید کشید

در بیابان طلب خار مغیلان ریخته

گاه باید بیشتر همرنگ شد، مثل اویس

نذر یک دندان جانان، چند دندان ریخته

هر دو عالم، عالمی دارند پیش مقدمت

آن یکی دل ریخته است و این یکی جان ریخته

گر چه آدم، گر چه عیسی، گر چه موسی… باز هم

گمتر از درهای دربار تو دربان ریخته

بس که خاطرخواه داری و عزیزی که خدا

جای گل روی سرت آیات قرآن ریخته

نذر این پیغمبری خوب است ذبحی رد کنی

عید مبعث در ضمیرش عید قربان ریخته

آن قدر ذات خدا در تو تجلی کرده است

زآن همه یک جلوه اش را در خراسان ریخته

با علی بودن فقط راه مسلمان بودن است

ور نه از این نامسلمان ها فراوان ریخته

شب، شب مبعث ولی یاد نجف افتاده ام

بس که از روی لبت ذکر علی جان ریخته

یا نبی و یا نبی و یا نبی یا مصطفی

یا علی و یا علی و یا علی یا مرتضی

 علی اکبر لطیفیان