دسته‌ها
اخبار فرهنگی و هنری دریچه

خانواده «برد پیت» و «آنجلینا» (+تصاویر)

رادیو چین: بازیگران مشهور هالیوودی همراه فرزندانشان تعطیلات خود را در استرالیا میگذرانند.

آنجلینا جولی که چندی پیش فیلم «نشکسته» را در خلیج مورتن در استرالیا به مقابل دوربین برد. حالا تعطیلات خود را به همراه همسرش برد پیت و شش فرزندش در استرالیا سپری میکند. آنجلینا جولی و بردپیت از مشهورترین بازیگران هالیوود میباشند.

در ادامه تصاویری از تازه ترین تعطیلات خانوادگی برد و آنجلینا را، روی قایق تفریحی در استرالیا را مشاهده می کنید.

اخبار,اخبارفرهنگی,قایق تفریحی  بازیگران مشهور هالیوودی،خانواده «برد پیت» و «آنجلینا»

اخبار,اخبارفرهنگی,قایق تفریحی  بازیگران مشهور هالیوودی

اخبار,اخبارفرهنگی,قایق تفریحی  بازیگران مشهور هالیوودی

اخبار,اخبارفرهنگی,قایق تفریحی  بازیگران مشهور هالیوودی

 اخبار  فرهنگی  -برترینها

 

دسته‌ها
اخبار فرهنگی و هنری دریچه

نظر جالب نگارجواهریان درباره رامبد جوان!

 

اخبار,اخبار فرهنگی ,نگار جواهریان

گفتگویی مفصل با نگار جواهریان درباره زندگی شخصی اش، و فیلم سینمایی “پریدن از ارتفاع کم” و نظرش درباره بازی رامبد جوان .

یک بار زن شهرستانی جوانی بود روی تخت بیمارستان که از شوهرش خجالت می کشید که بچه هایش را تنها گذاشته، بار دیگر عروسی بود سیاه پوش که با اقتدار بر صدر مجلس می نشست و حرف آخر را می زد. و جایی دیگر دختری بی قرار بود که علیه اراده ی مادرش عصیان می کرد. این بار اما زنی ست با جنینی مرده در شکم که در سکوت فقط نگاه می کند، به آدم ها، به عادت ها، به روزمرگی.

نگار جواهریان خوب بلد است آدم را غافلگیرکند. حتی در میانه ی گفت و گو با نقلی از وولف از متنی که خودت آن را ترجمه کرده ای ولی انگار او آن را زندگی کرده. نه این که تجربه ی ناکام نداشته (او و شهاب حسینی با آن چشم های همچنان هشیارشان در ساختن آن زوج ناتوان ذهنی کم و بیش ناکام بودند)، اما در وجودش جدیت و عزمی هست (و البته وسواسی در انتخاب نقش) که می تواند حتی به ناکامی هایش رنگی از تجربه ببخشد.

در کنار بحث درباره ی حضور چشم گیرش در پریدن از ارتفاع کم در این گفت و گو سعی کردیم به بخش های ناگفته ای از تجربه های گذشته گریز بزنیم، گرچه حرف های بسیاری نیز ناگفته ماند، از جمله درباره ی حضورش در موقت و اعترافات ذهن خطرناک من (که در نوبت اکران امسال اند) و قندون جهیزیه (که هنوز دیده نشده). کم تر بازیگری را سراغ داریم که این گونه دقیق و بیرحم به تجربه هایش نگاه کند؛ به لحظه های بودن، و لحظه های نبودن اش، یا همان «زمان های پنبه ای».

عمیق زندگی کردن یعنی چی؟
یعنی این که یک «بچه سوسول» خیابان فرشته ممکن است تجربه ی چه بسا بسیار عمیق تری حتی در از دست دادن یا هر موضوع دیگری داشته باشد.

این درواقع کلیشه ای ست که در ذهن همه هست.
بله. من خودم هم خیلی از خاطرات عمیق زندگی ام را به تازگی دارم به یاد می آورم.

چه مانعی تا الان وجود داشته؟
شاید چون نمی خواسته ام به یاد بیاورم. وقتی از طبقه ی اجتماعی حرف می زنیم، تا حد زیادی داریم از پول حرف می زنیم و وقتی از پول حرف می زنیم، درواقع اصلا از پول حرف نمی زنیم، بلکه از هزارتا چیز دیگر حرف می زنیم. بنابراین این تصمیم دسته جمعی همه مان است که بتوانیم همه چیز را دسته بندی کنیم.

به خودمان بگوییم اگر این کشو را باز کردیم این توش است و توی آن کشو چیز دیگر. بنابراین اگر کشوی بچه ی خیابان فرشته را باز می کنی، نمی خواهی با تجربه ی از دست دادن خانه ی رویایی کودکی هایش رو به رو بشوی. چون دیگر نمی توانی با خیال راحت هرکسی و هر موضوعی را در طبقه و کشوی مخصوص خودش بگذارید.

و این فقط هم مال تو نیست. یاد گلی ترقی افتاده که در همه ی داستان هایش ان گسست وحشتناک از دست دادن خانه هست. یک بچه فقیر این گسست را ندارد.
شاید توی یک خرابه زندگی کردن امنیت بیش تری داشته باشد تا زندگی در یک جای بی نقص که هرلحظه احتمال از بین رفتن دارد. با بمب یا هر چیز دیگری. بنابراین از یک جایی شروع کردم به یاد آوردن. اول سعی کردم آدم های دیگر را به یاد بیاورم و بعد سعی کردم دورانی از زندگی خودم را به یاد بیاورم.

یعنی به یاد آوردن این تجربه های عمیق به تو این اطمینان را داده که برای یک بازیگر خوب بودن چیزی کم نداری. شاید قبل تر در آن فضای بسته بندی شده ی ذهنی فکر می کردی جای کس دیگری را گرفته ای. انگار آن کسی که در ظاهر محرومیت بیش تری کشیده مستحق تر است.
برای من شاید این شکلی بوده که باید بهایش را می پرداختم. بهایش فاصله ی بین من ترانه… بوده تا طلا و مس. تقریبا ده سال. توی زندگی نامه ی ویرجینیا وولف که ترجمه کردید توصیفی هست از «زمان های پنبه ای» یا «لحظه های نبودنم.این چیزی که راجع به سطح می گویم ترس از پنبه ای شدن زمان ها است.

این ترسی ست که هیمشه داشته ام و الان که سن ام بیش تر می شود بیش تر هم می شود. وقتی زیاد کار می کنم، می خواهم این زمان های پنبه ای را در زندگی ام محدود کنم. وقتی کم کار می کنم هم عملا دارم همین کار را می کنم.

و کتاب «لحظه های بودن» دلیل قاطعی ست برای این که یک بچه ی مرفه هم می تواند تجربه های عمیقی داشته باشد.
و واقعیت این است که روند به یادآوردن، کار سخت تری ست. چون لازمه ی به یادآوردن این است که با آن زخم های گذشته هنوز ازشان خون می آید کنار بیایی. راحت ترش این است که به یاد نیاوری.

خب حرف زدن از پریدن از ارتفاع کم فرصتی ست که بچه های قبلی را هم در یک نمونه ی مشخص جمع بندی کنیم. چه قدر با یک فیلم نامه ی دقیق و مشخص سروکار داشتید؟
راستش خیلی. وقتی فیلم نامه را پیشنهاد کردند، من پرویز و فصل باران های موسمی را ندیده بودم ولی درباره شان شنیده بودم. فیلم نامه برایم شگفت انگیز بود. مطمئن بودم کسی این را نوشته که حتما مرا می شناسد. از خیلی لحظات فیلم نامه تعجب کردم و حتی ترسیدم، که کسی این قدر لحظات شخصی مرا دیده. بنابراین فیلم نامه ی دقیقی بود، ولی یک جاهایی هم تغییر کرد.

مثلا در پایان وقتی زن اثاث را می چید پشت در، تا موقعی که آن ها جمع بشوند و در را بشکنند، در فیلم نامه فاصله ای بود و در این مدت زن با بچه ی توی شکمش حرف می زد. من خیلی محکم ایستادم که این اتفاق نیفتد و این قضیه حذف شد. دلم می خواست قرص افسردگی خوردن زن هم حذف شود. چون این طوری ممکن است تعبیر شود که او آدمی افسرده ست و ربطی به بقیه آدم ها ندارد. مثل همان تقسیم بندی ها، مثل همان کشوها. ولی حامد روی این خیلی محکم بود. با این حال من هنوز فکر می کنم این بیاینه علیه روان پزشک هایی که قرص تجویز می کنند می توانست نباشد.

فرقش این است که اگر افسردگی زن نبود، این طور به نظر می رسید که انگار بد بودن حال زن فقط به بچه ربط دارد. شکل فعلی این طوری ست که بچه کمک کرده که او کمی حالش بهتر بشود. ولی حالا برگشته به حال قبلی اش. بنابراین بد بودن حال ربط دارد به وضعیت فرد در جامعه، که این هدف مهم فیلم است.
درست است. ولی نگاه من این است که داریم درباره ی پذیرفتن یک بخش مرده در زندگی حرف می زنیم، همان حرف فروید که مسیر مرگ و مسیر زندگی هر دو در زندگی هست و می شود به سوی مرگ هم زندگی کرد و سلامت روان داشت.

برای من تاکید زیاد روی از دست دادن بچه وجود نداشت. میل به خودکشی هم وجود نداشت. مطمئن بودم وقتی زن تصمیم می گیرد جنین مرده را برای چند روز نگه دارد، فقط برای چند روز است. مطمئن بودم تصمیم نگرفته همراه بچه بمیرد. هیچ لحظه ایش برای من میل به خودکشی نیست.

یک چیزهاییش اگزیستانسیالیستی تیپیک است. انگار از دل مدل سارتر می آید. حس بیگانگی، اراده برای انتخاب. انتخاب یک نگاه جدید به زندگی. شاید در سینمامان نداشته ایم نمونه ای که این قدر مشخص به این ایده بپردازد. چون پرویز که خیلی هم جنس این فیلم است، این قدر عناصر عینی را شدید می کند که دچار نقض غرض می شود.
یعنی به جای آن که جامعه را تبدیل به هیولا کند، خود «پرویز» هیولا می شود. به حامد رجبی گفتم این فیلم شبیه پرویز می شد اگر آب میوه ها واقعا مسموم بود. الان ما طرف زن ایم چون واقعا آب میوه ها مسموم نیست و کسانی که فکر می کنند مسموم است غیرعادی جلوه می کنند.

یک لایه ای از عقده و نادیده گرفته شدن در «پرویز» هست که به آدم ها احساس عذاب وجدان می دهد ولی در عین حال خطرناک جلوه می کند.

میزان خشونتی که پرویز از خودش نشان می دهد خیلی زیاد است.
محمد کارت مستندی دارد به نام خون مردگی که درباره ی آدم هایی ست که قمه می کشند و آدم ها را توی خیابان می زنند و تو به شدت می ترسی ازشان. ولی از یک جایی از فیلم دچار مهر عجیبی می شوی که توام با عذاب وجدان هم هست. یعنی می بینی چه طوری قمه از دست خودت رفته به دست آن ها. این در مورد پرویز هم صدق می کند.

ولی پرویز به این حس راه می دهد که به جای جامعه، خود پرویز را هیولا تصور کنی. توی پریدن از ارتفاع کم این اتفاق نمی افتد. از آن روزی که فیلم را دیدم مدام به این فکر می کنم که این عنوان به چی بر می گردد. یکی از معانی اش عصیان زن است که انگار تا آخر خط نمی رود و از ارتفاع کم می پرد.
معنی دومش حقارت جامعه ست. مثل آن جمله ی فروغ که «و نردبام چه ارتفاع حقیری دارد».به خصوص کاراکتر مرد، که دنیاش چه قدر کوچک است. دنیایی که نقطه اوجش خریدن آن ماشین زشت حقیر است. یعنی آدم ها به پریدن از ارتفاعی مفتخرند که خیلی کم است. عنوان فیلم عملا هر دو طرف را می تواند پوشش بدهد.
برای من اولین نکته ی تکان دهنده اش اسمش بود. جالب است یک کسی به ام گفت شاید با بازی کردن در این فیلم یاد بگیری از ارتفاع کم بپری. واقعا این کارکرد را برای من دارد. یعنی یک ارتفاعی را می شود انتخاب کرد که مفهوم پریدن درش وجود داشته باشد ولی نمیری.

فیلم شبیه آن شوخی مشهور است که یک دیوانه به ملاقات کننده اش می گوید می شود جای ما برعکس باشد، ولی شما تعدادتان بیش تر است! همان تشبیهی که در فیلم هم هست که تعداد ماشین هایی که از رو به رو می آیند نشانه ی حقانیت آن ها نیست. این حس را در موقعیت های متعدد موفق می شود نشان بدهد.
و چون نهال آن حالت عقده ای «پرویز» را ندارد راحت تر می شود باهاش همراه شد، با این که کارهای عجیب و غریبی انجام می دهد.

و جالب این است که نهال با آدم ها مشکل ندارد، با علمکردها مشکل دارد. با شوهر مشکل ندارد، با تلویزیون نگاه کردن مشکل دارد، با خریدکردن به عنوان یک ابزار مشکل دارد. با مکانیکی زندگی کردن مشکل دارد.
نهال نه فقط با آدم های دیگر مشکل ندارد، بلکه آن ها را دوست دارد. چون اگر دوست داشتنی در کار نبود، ممکن بود برای عصیانش راه دیگری را برود. نهال سعی می کند با عصبانیتش چیزی را به دیگران بفهماند. نایستاده با تفاخر آن ها را نگاه بکند.

ارتباطش را با آن ها قطع نکرده…
یا جنس بد معرفی شده ای را روشنفکری را ندارد. اعتراض تحقیرآمیز ندارد.

قطاری ست که سوارش بوده و وقتی پیاده شده از خودش می پرسد «چه طوری سوارش بودم؟» و این شامل همه ی مکانیزم های عادی شده ی زندگی می شود. انگار دارد آداپته شدن را زیر سوال می برد. می گوید توقف کنید و نگاه کنید.
چیزی که نهال را حفظ کرده یک ساحتی از ترس است، که شبیه همان ترس از «پنبه ای شدن» زندگی ست. این ترس کمک می کند که شخصیت او را بفهمیم و کاملا ویرانگر نبینیمش. شاید بهترین مثالش همان سکانس آخر است که فرار می کند و پناه می گیرد. نه برای اینکه با آن جنین بمیرد، بلکه چون می ترسد.

پریدن از ارتفاع کم پازلی را در نقش هایی که بازی کردی کامل می کند. یک سری از نقش هایت آن دختر معصوم و ساده بود (یه حبه قند و شبانه روز و طلا و مس). آن طرف تر می ریم به نقش ات در هیچ، که یک نوع بدجنسی و بیرحمی درش هست (کسی که می رود و پشت سرش را هم نگاه نمی کند، ولی آن قدر شدید نیست که تماشاگر این بیرحمی را باور کند). در بی خود و بی جهت تبدیل می شود به خودخواهی، که «چیزی را می خواهم و آن را به هر قیمتی به دست می آورم.» شخصیت نهال انگار این ها را به هم پیوند داده.
هم پیوند داده و هم برش زمان گذشته.

یعنی اگر این خودآگاهی را ازش بگیریم، شبیه پسند می شود، و در عین حال خودخواهی شخصیت بی خود و بی جهت را هم دارد.
خودخواهی توش نیست. چیزی که باعث می شود با همه ی آن ها فرق داشته باشد، انکارنکردن مرگ است. سعی دارد همین را به بقیه هم بگوید. معنی اش هم این نیست که از یک ارتفاع بلند بپریم و بمیریم. فقط از یک ارتفاع کوتاه بپریم و مفهوم مرگ را که در همه چیز هست ببینیم. اگر خودخواهی درش بود، اصلا این مسیر را نمی رفت.

به هر حال مسیر تخریب را می رود. وقتی چهار میلیون و خرده ای می دهد پای لباس، این فقط برای اصلاح جهان نیست، بلکه حاضر است یک چیزهایی را خراب کند.
کاراکتر نهال خیلی خاص است. برای رو به رو شدن باهاش با هیچ شیوه ای که ما بازیگران بلدیم نمی شد رفت سراغش. هیچ راهی نبود جز فهمیدنش.

این پیداکردن با تمرین اتفاق افتاد یا با نماهای مجدد؟
خیلیش در تمرین های قبل از فیلم برداری پیدا شد. به لحاظ عملی شبیه تمرین هایی که این جا بدون من با بهرام توکلی داشتم نبود. آن جا روی حتی پلک زدن و نوع چرخاندن سر و چیزهای دیگر کار می کردیم.

این جور وقت ها چه قدر به دریافت خودت از بازیت اطمینان داری و چه قدر به کارگردان؟
بستگی دارد به این که کارگردان کی باشد؟

جایی بوده که اعتماد کامل کرده باشی به کارگردان؟
هیچ وقت پیش نیامده که صددرصد اعتماد کنم.

طی فیلم برداری یاد بچه ی رزماری پولانسکی بودید؟
حرف نزدیم راجع به اش.

نمی شود به این شباهت هیچ انگی زد، ولی ایده ی کلی دو فیلم خیلی شبیه است. هجوم رجاله ها و تک افتادگی یک مادر و جنین.
چه عجیب! الان که گفتید می بینم این شباهت هست. ولی درباره ی شباهتش به رمان بیگانه کامو فکر کرده بودم.

بیگانه کامو مرا قانع کرد که اشتباه است فکر کردن به این که چرا بهانه ی ورود به بحران در فیلم، مرگ بچه است. چون در بیگانه هم بهانه، مرگ مادر است. به لحاظ بازی فکر می کنم این جا نقطه ی مقابل بازی است در بی خود و بی جهت هستی. آن جا یک جور حاضرجوابی داری، و این جا تبدیل می شود به مکث. همه چیز با مکث همراه است.
این چیزی بود که حامد در پیش تولید درباره اش حرف می زد. همیشه می گفت وقتی وارد دفتر می شوی باید دو سه ساعت بگذرد تا برسی به ریتم نهال. اولش انرژی داری و وقتی خسته می شوی شبیه او می شوی. حامد خیلی خوب می دانست که نهال چه شکلی ست. نقشه ی راه کاملا دستش بود.

فیلم با این که نهال را از بقیه جدا می کند، ولی در کل یک دنیا می سازد. و آدم های دیگر هم توی همین دنیا هستند. مثالم شخصیت شوهر است. او به زنش می گوید: «اگر من نرمالم، تو افسرده ای، و اگر تو نرمالی، همه ماها زیادی خوشحالیم.» ولی توی فیلم آن قدرها هم خوشحال نیست. کی این جمله را می گوید؟ کسی که به خوشحالی شهره است: رامبد جوان، ولی در فیلم او فقط یک ذره از نهال خوشحال تر است. آن قدر نیست که فیلم از هم بپاشد.
اتفاقا رامبد جوان خیلی کنترل شده بازی می کند و این خیلی خوب است.

این مدتی که رامبد بازی می کند به نسبت نقش های دیگرش افسرده ست! چه قدر خودتان حواس تان به این قضیه بود؟
موقعی که من وارد پروژه شدم هنوز بازیگر نقش شوهر انتخاب نشده بود و وقتی حامد گفت به رامبد فکر می کند، به نظرم آمد که چه عجیب و سخت بود رامبد با آن همه گرفتاریش بتواند بیاید و فکر می کردم نمی آید. و خوشحال شدم آمد. این شکل از کار را پذیرفتن، زیر این مانیفست رفتن به نظرم خیلی قابل احترام است.

به نظرم همان قدر که حضور پرویز پرستویی فیلم امروز را نابود کرد، چون بک گراندهای گفته نشده ی شخصیت را با «حاج کاظم» پُر کرد، این جا بک گراند رامبد جوان به کاراکتر کمک کرده. این جا لازم نیست رامبد به اندازه ی خنداونه شاد باشد، چون آن شادی در بک گراند ذهنی بیننده از رامبد هست.
و این خیلی تکان دهنده ست. کسی که همه ی عمرش تلاش کرده برای شادی مردم، خیلی عجیب است که بیاید برای این نقش.

تازه حرف فیلم انگار طعنه ای ست به مدل بیرونی رامبد. انگار رامبد تن داده که در معرض اتهام فیلم قرار بگیرد.
این به نظرم ویژگی استثنایی رامبد است. فکر می کنم پذیرفتن این نقش این را ثابت می کند که حدی از درک عمیق درد در او هست که تصمیم گرفته کاملا راه برعکس اش را برود. درواقع برای همین است که انتخابش معمولا شادبودن است.

آخر فیلم وقتی شوهر آن جمله را می گوید که «من بچه ام مرده» انگار این سیکل برای او هم تکرار می شود.
و در این لحظه ست که فکر می کنیم این دوتا آدمی که در طول فیلم این قدر از هم دور بوده اند حالا می توانند کاملا به هم نزدیک بشوند.

راستش این روزها خیلی به یاد حرفی ام که حامد محمدطاهری خیلی سال پیش در کارگاهش به ما گفت. یک تصویر فراموش نشدنی بود. گفت بیایید جوانی را یک گل تصور کنید. خودش اسمش را گذاشته بود «هانای جوانی»، می گفت این همانی ست که برای شما در کار و زندگی و وجودداشتن الهام بخش است. یک روز عمر این گل تمام می شود. دیگر نیست. باید تا قبل از این که تمام شود و درواقع همیشه، تا آخر عمر، بگردید دنبال چیزی که بیاید جای آن. هرکس باید راه خودش را پیدا کند.

اخبار فرهنگی –  مجله همشهری سینما ۲۴

 

 

دسته‌ها
اخبار فرهنگی و هنری دریچه

مهران مدیری درد را عریان‌تر از آنچه بود به ما چشاند!

 

اخبار,اخبار فرهنگی ,سریال مهران مدیری

یادداشت یک معلم درباره سریال “درحاشیه” مهران مدیری نقدی نوشت که با هم می خوانیم.

ناگهان دل درد شدیدی به سراغ مدیر مدرسه می‌آید و شبانه او را راهی بیمارستان می‌کند. پس از سردرگمی و بی‌سامانی در بیمارستان‌های دولتی، فرزندانش از سر بی‌تابی و به پیشنهاد یک پرستار، او را به یکی از نام‌آورترین بیمارستان‌های خصوصی می‌برند. به سرعت پرستاران دور و بر مدیر را می‌گیرند و دکتر کشیک با تشخیص انسداد روده، دکتر متخصص را فرا می‌خواند.

پزشک متخصص تشخیص را تأیید و اتاق عمل برای یک جراحی سنگین آماده می‌شود. همه چیز فراهم می‌شود و بیمار با دردی کشنده در آستانه ورود به اتاق عمل قرار می‌گیرد. دکتر فرزند ارشدش را فرا می‌خواند و پس از گوشزد خطر‌های عمل، درخواست ٣‌میلیون تومان (!!!) دستمزد می‌کند. فرزند سر‌در‌گم و هیجان‌زده، بر تخفیف پای می‌فشارد و دکتر نمی‌پذیرد و در آخر هم با واژه «خود می‌دانید!» به اصرار‌های پسر هراسان پایان می‌دهد. پسر پیشنهادِ پزشک را با خانواده در میان می‌گذارد و در پایان از سر ناچاری و هراسِ از دست دادن پدر، پیشنهاد را می‌پذیرند. خانواده در گیرودار فشار‌های عصبی عمل، درگیر چگونگی تهیه دستمزد پزشک است و ناچار …

مدیر عمل می‌شود و رو به بهبود نسبی اما پس از چند هفته دوباره دل‌درد و بیمارستان و تشخیص و اتاق عمل و رضایت‌نامه و …

پیشنهاد پزشک متخصص دوم اما این بار ١٩‌میلیون تومان!!! پسر می‌گوید دکتر! پدر من یک معلم است که حقوقش در یک سال، ١٩میلیون تومان نمی‌شود. دکتر می‌گوید عمل پیشین درست انجام نگرفته و سبب عفونت شدید شده است و حتما باید عمل شود. مدیر در آستانه خطر است. پسر می‌اندیشد اتومبیل و خانه و … بدون پدر ارزشی ندارد و با همه گرفتاری‌های مالی می‌پذیرد و پدر وارد اتاق عمل می‌شود.

هزینه‌های بیمارستان و دارو با بیمه نه‌چندان تکمیلی آموزش‌و‌پرورش تحمل‌کردنی است! اما هیچ بیمه‌ای زیر بار دستمزد غیرقانونی اما جا‌افتاده! دکتر‌ها نمی‌رود و مدیر در آستانه بهبود به این می‌اندیشد که چرا باید در چند هفته، دسترنج یک عمر تلاشش از کف رود و در آستانه بازنشستگی به خانه نخست زندگی باز‌گردد؟!

بی‌گمان در جامعه پولی شده ما بسیاری از ارزش‌ها از پنجره سود نگریسته می‌شوند. اخلاق خود را با سود هم‌راستا می‌کند و خواسته یا نا‌خواسته بسیاری افراد در هر کنشی نخست به ارزیابی میزان پولی که به دست می‌آورند یا پولی که از دست می‌دهند، رابطه خویش را با دیگران پی می‌ریزند و سامان می‌دهند. شاید تا این‌جا هیچ مشکلی نباشد اما پولی شدن برخی افراد یا حرفه‌ها، اخلاق را به گونه‌ای سهمگین به چالش می‌کشد و بر باد می‌دهد.

بی‌گمان پزشک و پزشکی از آن افراد و از آن حرفه‌هاست. جان انسان، ارزشمند‌ترین گوهر زندگانی اوست و از دست‌ دادنش بزرگترین زیان. گاهی خانواده‌ها با این‌که می‌دانند عزیزشان حتی با پرداخت هزینه از دست می‌رود، همه کاری می‌کنند و تنها به زندگی او می‌اندیشند. حال در این موقعیت حساس، اگر کسی از جایگاه یا شغلش بهره‌های غیراخلاقی ببرد، واقعا نوبر است. بی‌گمان در هر حرفه‌ای، خوب، بسیار و بد هم قابل شمارش؛ اما «یک» بد هم برای حرفه پزشکی بسیار زیاد است.

برای از میان برداشتن بداخلاقی، یکی از راه‌هایش، فاش‌گویی و بیان درد است. گرچه بسیاری از بخش‌های سریال تلویزیونی «در حاشیه» که در روزهای گذشته پخش آن از تلویزیون متوقف شد را ندیدم اما بی‌گمان مهران مدیری به‌رغم همه نقدهای محتوایی و فنی که به کارش وارد آوردند، با توجه به داشته و نداشته‌های جامعه و فرهنگ ما، بخشی از واقعیتِ زشتِ فرهنگ پول‌محور را به رخ تک تک‌مان کشید. او درد را عریان‌تر از آنچه بود به ما چشاند، آیا هنر به نمایشِ زیبایی‌ها و زشتی‌ها به توان چند نیست؟!

 

اخبار فرهنگی – خبرآنلاین

 

دسته‌ها
اخبار فرهنگی و هنری دریچه کاریکاتور

کاریکاتور/ احوال مهران مدیری

 

 روزنامه شهروند با انتشار کاریکاتوری از مهران مدیری در صفحه اول خود به شرح نقاط ضعف سریال جدید و پرحاشیه او پرداخت.

 

اخبار,اخبار فرهنگی,اخبارمهران مدیری

 

 

 

دسته‌ها
اخبار فرهنگی و هنری دریچه

پولسازترین ستاره های ۱۳۹۳ چه کسانی بودند و میزان درآمد آنها چقدر بوده است؟ + تصاویر

همواره در بررسی ارزش و اهمیت بازیگران سینما، رقم فروش گیشه ای فیلمهایشان به عنوان پارامتری تعیین کننده به کار می‌رفته است.

پولسازترین ستاره های 1393 چه کسانی بودند؟

همواره در بررسی ارزش و اهمیت بازیگران سینما، رقم فروش گیشه ای فیلمهایشان به عنوان پارامتری تعیین کننده به کار می‌رفته است.

پیش از خواندن، بدانید

در سال ۱۳۹۳، در گروه های سینمایی و اکران و نوبت های نمایش مختلف، ۵۱ فیلم روی پرده رفته است. این تعداد فیلم شامل اکران های هنر و تجربه و حتی تک سانس ها در تک سالن ها هم می شود.

در میان این ۵۱ فیلم، ۱۰ فیلم هستند که بالاترین رده های جدول فروش را به خود اختصاص داده اند که به این ترتیبند: «شهر موش ها ۲»، «آتش بس ۲»، «طبقه حساس»، «معراجی ها»، «شیار ۱۴۳»، «رد کارپت»، «خط ویژه»، «کلاشینکف»، «چ» و «آنچه مردان درباره زنان نمی دانند»؛ در این رده بندی، صدر جدول از آن «شهر موش ها ۲» با رقم فروش کل ۹ میلیارد و ۴۵۳ میلیون تومان است. فیلمی که هیچ ستاره ای ندارد جز تعدادی عروسک و البته کوله باری از نوستالژی. بنابراین در محاسبات برای پولسازترین بازیگرهای سینمای ایران، صدر جدول فروش، نادیده گرفته خواهد شد.

لازم به ذکر است آمار ارائه شده از سیستم مکانیزه فروش سینماها  دریافت شده است. بدیهی است برای چنین گزارشی، میزان فروش کل یک فیلم در کشور، تعداد فیلم های روی پرده هر بازیگر و نقش بازیگر در فیلم به عنوان چهره اصلی یا مکمل در نظر گرفته شده است.

به همین دلیل سهم بازیگر در میزان فروش را ۲۰ درصد از رقم کل فروش درنظر گرفته ایم در صورتی که نقش اصلی فیلم بر عهده اش بوده. همچنین سهم بازیگر از تاثیر روی فروش در صورت ایفای نقش فرعی، ۱۰ درصد احتساب شده تا پولسازترین بازیگران سال ۱۳۹۳ مشخص شوند.

ضمن اینکه بازیگرانی در این گزارش مد نظر هستند که حداقل یکی از فیلم های اکران شده شان، جزو ده تای اول پرفروش سال باشد و همچنین در ده تا فیلم پرفروش سال، یکی از نقش های اصلی را ایفا کرده باشند.

۱- رضا عطاران: حدود یک میلیارد و ۶۰۰ میلیون

پولسازترین ستاره های 1393 چه کسانی بودند؟

او سال ۹۳ را خیلی خوب شروع کرد. «طبقه حساس» اثر کمال تبریزی که از اواخر اسفند ۹۲ به عنوان گل سرسبد اکران نوروزی روی پرده رفت، عطاران را در مقام بازیگر اصلی اش داشت. فیلمی که ۲۰ هفته روی پرده بود و در نهایت به فروش کشوری ۳ میلیارد و ۹۸۴ میلیون تومانی رسید و با همین رقم در رده سوم پرفروش های سال جای گرفت. اما این تازه آغاز راه عطاران در اکران بود. ۵ تیرماه فیلم «رد کارپت» با بازی و کارگردانی او روی پرده رفت و ۱۱ هفته هم در سینماها باقی ماند و دو میلیارد و ۷۸۳ میلیون تومان فروخت و در رده ششم جدول پرفورش ها نشست. هنوز اکران «رد کارپت» به نیمه نرسیده بود که در میانه تابستان فیلم «کلاشینکف» به کارگردانی سعید سهیلی و البته روی پرده رفت. این فیلم هم طی ۳۸ روز اکرانش، یک میلیارد و ۸۹۶ میلیون تومان فروخت. اگر سهم ۲۰ درصدی برای فروش هر کدام دو فیلم اول (که عطاران نقش اصلی را در آنها ایفا کرده) را از آن رضا عطاران بدانیم، رقمی حدود ۸۰۰ میلیون تومان برای «طبقه حساس»، حدود ۶۰۰ میلیون برای «رد کارپت» (فراموش نکنیم که تنها بازیگر و کارگردان این اثر خود عطاران بوده و در نتیجه سهم ۲۰ درصدی از این فیلم، تقریبا بی انصافی است) به دست می آید. از سوی دیگر با توجه به نقش کوتاه و فرعی او در «کلاشینکف» سهم او از فروش را ۱۰ درصد در نظر می گیریم و رقم حدود ۲۰۰میلیون برای «کلاشینکف» به پای عطاران نوشته می شود. جمع این ارقام به یک میلیارد و ۶۰۰ میلیون می رسد. عطاران، با احتساب سهم ۲۰ درصدی، حدود ۲ میلیارد سود مالی برای سینما داشته است. عطاران در سال ۹۳ همین سه فیلم را روی پرده داشته که هر سه، در رده یک تا ده جدول پرفروش ها قرار گرفته اند. بازیگری که به علت حذف و اضافات، در جشنواره فجر همین سال، هیچ کدام از فیلم هایش به نمایش درنیامد.

۲- محمدرضا شریفی نیا: حدود یک میلیارد و ۱۰۰ میلیون

 پولسازترین ستاره های 1393 چه کسانی بودند؟

شریفی نیا هم در جدول فروش، دو فیلم لژنشین دارد. یکی «معراجی ها» و دیگری «آنچه مردان درباره زنان نمی دانند»؛ فیلم «معراجی ها» با رقم ۳ میلیارد و ۸۸۱ میلیون رده چهارم جدول فروش سال را به خود اختصاص داده و فیلم «آنچه مردان درباره زنان نمی دانند» رقم فروش یک میلیارد و ۳۵۴ میلیونی اش، آن را در رده دهم جدول فروش نشاند. شریفی نیا در هر دو فیلم، نقش اصلی را ایفا کرده و سهمش از هر کدام ۲۰ درصد احتساب می شود. ۲۰ درصد فیلم اول حدود ۸۰۰ میلیون و ۲۰ درصد فیلم دوم حدود ۲۸۰ میلیون می شود که جمع آنها رقمی حدود یک میلیارد و ۱۰۰ میلیون است.

۳- میترا حجار: حدود یک میلیارد و ۱۰۰ میلیون تومان

پولسازترین ستاره های 1393 چه کسانی بودند؟

حجار هم مثل شریفی نیا، دو فیلم روی پرده داشته که هر دو جزو ده تای اول سال به لحاظ فروش بوده اند. حجار در «آتش بس ۲»، نقش اصلی را ایفا کرده. فیلمی که در جدول فروش دوم است و به رقم ۴ میلیارد و ۳۴۳ میلیون دست پیدا کرده است. ۲۰ درصد این رقم چیزی حدود ۸۸۰ میلیون تومان می شود. از سوی دیگر او در «خط ویژه» که فروش یک میلیارد و ۹۶۴ میلیونی داشته و در رده هفتم پروفروش ترین های سال قرار گرفته است، یکی از نقش های مکمل را بازی کرده. ۱۰ درصد از این رقم، حدود ۲۰۰ میلیون می شود. حجار هم مانند شریفی نیا، رقمی حدود یک میلیارد و ۱۰۰ میلیون تومان برای سینما گردش مالی داشته است.

۴- بهرام رادان: حدود یک میلیارد

 پولسازترین ستاره های 1393 چه کسانی بودند؟

رادان در سال ۹۳، دو فیلم را به عنوان نقش اصلی روی پرده داشته است. «آتش بس ۲» و «تراژدی»؛ فیلم تهمینه میلانی حدود ۹۰ روز روی پرده بود و توانست به رقم فروش کل ۴ میلیارد و ۳۴۳ میلیون دست پیدا کند و در جدول فروش سالیانه، در رده دوم و بعد از «شهر موش ها ۲» قرار بگیرد. اما فیلم دیگر رادان، «تراژدی»، که اولین ساخته آزیتا موگویی به حساب می آید، چندان در گیشه ندرخشید و به رقم فروش کل حدود ۳۲۰ میلیون تومانی رسید. با احتساب ۲۰ درصد فروش «آتش بس ۲»، به رقم حدود ۸۸۰ میلیون تومان می رسیم. همچنین ۲۰ درصد «تراژدی» نیز رقمی حدود ۶۵ میلیون تومان می شود که جمع این دو حدود یک میلیارد را رقم می زند. بهرام رادان با فرمولی که تماشاگران در نظر گرفته حدود یک میلیارد به سینمای ایران کمک کرده و البته از میان دو اثر روی پرده اش، یکی در رده ده تای اول پرفورش سال قرار گرفته است.

۵- اکبر عبدی: حدود ۹۵۰ میلیون تومان

پولسازترین ستاره های 1393 چه کسانی بودند؟

عبدی در میان ده فیلم پرفروش سال، فیلم «معراجی ها» ساخته مسعود ده نمکی را دارد که در رده چهارم جدول فروش نشسته و سه میلیارد و ۸۸۱ میلیون تومان فروش داشته است. عبدی یکی از نقش های اصلی این کار را بازی کرده که با احتساب ۲۰ درصد، ۸۰۰ میلیون می شود. اکبر عبدی غیر از «معراجی ها» دو فیلم «خواب زده ها» و «مذاکرات مستقیم آقای عبدی» را هم در سال ۹۳ روی پرده نمایش داشته است. فیلم «خواب زده ها» با رقم یک میلیارد و ۲۷۳ میلیون در رده یازدهم جدول فروش قرار گرفته است و عبدی در آن نقشی فرعی دارد. ۱۰ درصد از این رقم حدود ۱۳۰ میلیون می شود. عبدی همچنین نقش اصلی «مذاکرات مستقیم آقای عبدی» را بازی کرده. فیلمی که حدود ۱۴ میلیون تومان فروش داشته است و سهم ۲۰ درصدی عبدی، حدود ۳ میلیون تومان می شود. جمع کل این رقم ها به حدود ۹۵۰ میلیون تومان می رسد.

۶- مریلا زارعی: حدود ۸۰۰ میلیون

 پولسازترین ستاره های 1393 چه کسانی بودند؟

زارعی در سالی که گذشت دو فیلم روی پرده داشت که هر دو در ده تا فیلم اول جدول فروش جای دارند. او با بازی در نقش اصلی فیلم «شیار ۱۴۳» و بازی در نقشی فرعی در «چ» توانست در فیلم هایی حضور داشته باشد که پرفروش بودند. «شیار ۱۴۳» با ۱۳ هفته نمایش به رقم فروش کل دو میلیارد و ۸۴۳ میلیون تومان رسید که اگر تنها ۲۰ درصد این فروش را پای مریلا زارعی بگذاریم به رقم حدود ۶۰۰ میلیون تومان می رسیم. فیلم «چ» هم به فروش یک میلیارد و ۶۷۵ میلیونی رسید و از آنجا که زارعی، نقش فرعی در این فیلم ایفا می کرد، سهم ده درصدی او حدود ۱۷۰ میلیون می شود. جمع این دو رقمی حدود ۸۰۰ میلیون را به دست می دهد.

۷- ساعد سهیلی: حدود ۶۰۰ میلیون تومان

 پولسازترین ستاره های 1393 چه کسانی بودند؟

او نقش اصلی فیلم پدرش یعنی «کلاشینکف» را بر عهده داشت. فیلمی که با رقم یک میلیارد و ۸۹۶ میلیون تومان در رده هشتم جدول فروش قرار گرفت. ۲۰ درصد از این سهم حدود ۴۰۰ میلیون می شود. اما این تنها فیلم امسال ساعد نبوده است. او همچنین فیلم های «متروپل»، «چند متر مکعب عشق» و «همه چیز برای فروش» را هم در اکران سال ۹۳ داشته است. او در دو فیلم «متروپل» با فروش ۴۷۳ میلیون تومانی و «همه چیز برای فروش» با رقم ۷۶ میلیون تومانی، نقش فرعی دارد. ۱۰ درصد فیلم اول حدود ۶۰ میلیون و ۱۰ درصد فیلم دوم حدود ۸ میلیون تومان می شود. ساعد در فیلم «چند متر مکعب عشق» یکی از نقش های اصلی را بازی کرده است. فروش این فیلم، حدود ۶۵۰ میلیون تومان بوده است و البته اکرانش هنوز ادامه دارد. ۲۰ درصد این رقم (که طبیعتا بیشتر هم خواهد شد) ۱۳۰ میلیون تومان می شود. جمع کل سهم درصدهای فروش فلیم های ساعد، حدود ۶۰۰ میلیون تومان می شود.

۸- فریبرز عرب نیا: حدود ۳۵۰ میلیون تومان

پولسازترین ستاره های 1393 چه کسانی بودند؟

عرب نیا از سال ۸۹ که با «پرتقال خونی» به سینم آمد، چند سالی از سینما دور بود تا اینکه فیلم پر سر و صدای «چ» به نمایش درآمد. او نقش اصلی فیلم ابراهیم حاتمی کیا را بر عهده دارد. نقش شهید چمران که یکی از مهم ترین نقش های سال های اخیر سینمای ایران بوده است. این فیلم در اکران به رقم یک میلیارد و ۶۷۵ میلیون تومان رسید و در رده نهم پرفروش های سال قرار گرفت. سهم ۲۰ درصدی عرب نیا به عنوان نقش اصلی این فیلم حدود ۳۵۰ میلیون تومان می شود. این رقم با توجه به غیبت چند ساله عرب نیا و همچنین تک فیلمه بودنش در نمایش های سال ۹۳، رقم چشمگیری به نظر می رسد.

سینما پرس

 

دسته‌ها
اخبار فرهنگی و هنری دریچه

«مریم حیدرزاده» پس از چند سال «مجاز» شد+عکس

مریم حیدرزاده شاعر و ترانه سرای قدیمی کشور پس از چند سال که به دلایل مختلف ممنوع الکار بود، با انتشار اثری جدید بار دیگر فعالیت های رسمی اش رادر کشور از سر گرفت.

مریم حیدرزاده که در سالهای گذشته فعالیت‌ها و آثار زیادی را با ترانه ها و آثارش در فضای موسیقی کشور منتشر کرده است پس از دوره ای تقریبا طولانی توانست در فضای رسمی هنری کشور فعالیت هایت را از سر بگیرد. جدیدترین کتاب این شاعر و ترانه سرا به نام «تو را در حضور همه دوست دارم»، که مجموعه ای نثر با چند ترانه کوتاه و بلند است به تازگی در بازار کتاب ایران منتشر شده است تا پس از مدت ها شاهد انتشار اثری جدید از این هنرمند باشیم.

مریم حیدرزاده درباره این کتاب گفت: «این کتاب کاملا نثر و در قالب نامه هایی عاشقانه است و البته چندین و چند شعر و ترانه کوتاه و بلند هم در آن گنجانده شده است.» او در ادامه افزود: «این کتاب ۴۳۸ صفحه ای به تازگی در بازار کتاب منتشر شده است و مراسم رونمایی رسمی از آن هم به زودی در تهران برگزار خواهد شد که به محض قطعیت زمان و مکان برگزاری به صورت رسمی اطلاع رسانی خواهد شد.»

«مریم حیدرزاده» پس از چند سال «مجاز» شد+عکس

این شاعر و ترانه سرا در باره ادامه فعالیت هایش در حوزه موسیقی کشور و ممنوع الکاری اش نیز توضیح داد: «طبق قول هایی که از مسئولین مربوطه گرفته ام، آرام آرام مشکلات حل می شوند. انتشار این کتابم خبرخوبی بود و باعث شد انرژی زیادی بگیرم. به زودی در موسیقی داخلی هم فعالیت‌هایم را از سر خواهم گرفت.»

از این شاعر و ترانه سرا آثاری با صدای خشایار اعتمادی، مجتبی کبیری، محسن چاوشی و… منتشر شده است. او همچنین در چند آلبوم اختصاصی با آهنگسازی بزرگانی چون «فریبرز لاچینی» آلبوم دکلمه آثارش را هم روانه بازار موسیقی کشور کرده است.

موسیقی ما

 

دسته‌ها
اخبار فرهنگی و هنری دریچه

نظر کتایون ریاحی درباره یک فیلم

اخبار هنرمندان ، نظر کتایون ریاحی درباره یک فیلم : کتایون ریاحی پس از تماشای فیلم «تراژدی» درباره‌ی آن نوشت.
کتایون ریاحی،فیلم،اخبار هنرمندان

اخبار هنرمندان ، نظر کتایون ریاحی درباره یک فیلم : کتایون ریاحی پس از تماشای فیلم «تراژدی» درباره‌ی آن نوشت.

رسانه ۷ – به گزارش ایسنا، این بازیگر که چند سالی است در عرصه بازیگری فعالیتی ندارد، نوشت: «همکاران عزیز در پروژه سینمایی «ترا‍ژدی»، وقتی به دیدن این فیلم نشستم احساس غرور کردم. بخاطر کارگردانی با نگاهی باهوش و خردمند آ‍زیتا موگویی در این اثر،به دلیل دیدن بازی‌های زیبای همکاران عزیز گرامی‌ام که با چشمانشان در قالب آن کارآکترها دنیا دنیا حرف داشتند ،حرف‌هایی فراتر از دیالوگ‌های فیلمنامه رضا کریمی و تابلوهای زیبای نئو رئالیسم تلخ این روزگار و…

و اما خوشحالم که آ‍زیتا موگویی را بارها و بارها به اصرار و ابرام تشویق کردم که بساز و خلق کن ،که اندیشه و نگرش و حساسیت تو را دیگران هم ببیند، و جامعه‌ای که هست آنهم در بیخ گوشمان به تصویر بکش.

زیاده نگویم که همان دیالوگ معروف ،تکراری و مندرس بچه‌های سینمای کفایت می‌کند:

« خسته نباشید! » )

بازیگران این فیلم سینمایی ۹۸ دقیقه‌ای ، مهدی هاشمی، بهرام رادان، رویانونهالی، حسین یاری، پانته آ بهرام، پیام دهکردی، پژمان هادوی، عنایت شفیعی، اکبرمعززی، امید روحانی، سیاوش درخشی، حسن دادخواه، محمد کتیرایی، همایون قربانی، محمد غفاری، محمد حیدر قلی … و با معرفی: الهام جبرائیلی، حسام قاسمی، مهرآریا کریمی هستند.

نویسنده فیلمنامه رضا کریمی که بر اساس طرحی از آزیتا موگویی «تراژدی » را نگاشته و باز نویسی فیلمنامه خشایار الوند و مهدی سجاده‌چی است .

دست‌اندکاران دیگر این اثر هنری ،مدیر فیلم‌برداری: هومن بهمنش، تدوین: محمدرضا مویینی، صدا بردار : محمد شاهوردی، صداگذاری و میکس :ایرج شهزادی، موسیقی:اریا عظیمی نژاد، تهیه‌کننده اجرایی و سرپرست تولید: «پژمان هادوی»، مجری طرح :علی باذل،… هستند.
«تراژدی حکایت گفتن از زندگی‌های خسته است ! گفتن از زندگی تلخ یک مرد در سایه فقر، زندگی سیاه شده یک زن در هاله فقر ، زندگی پوچ پسری جوان درفشار سنگین فقر ، زندگی دلشکسته دختری جوان در احوال بدون چاره‌ی فقر در خانه‌ای که مرد خانه قاسم سبزی کار است ،مردی که ازجان خود می‌گذرد تا خانواده اش کمی ،دقیقا کمی زندگی را زندگی کنند نه فقط نفس کشیدن!»