دسته‌ها
شعر و ترانه

مرا معلم عشق تو شاعری آموخت / سعدی

مرا معلم عشق تو شاعری آموخت

معلمت همه شوخی و دلبری آموخت

جفا و ناز و عتاب و ستمگری آموخت

غلام آن لب ضحاک و چشم فتانم

که کید سحر به ضحاک و سامری آموخت

تو بت چرا به معلم روی که بتگر چین

به چین زلف تو آید به بتگری آموخت

هزار بلبل دستان سرای عاشق را

بباید از تو سخن گفتن دری آموخت

برفت رونق بازار آفتاب و قمر

از آن که ره به دکان تو مشتری آموخت

همه قبیله من عالمان دین بودند

مرا معلم عشق تو شاعری آموخت

مرا به شاعری آموخت روزگار آن گه

که چشم مست تو دیدم که ساحری آموخت

مگر دهان تو آموخت تنگی از دل من

وجود من ز میان تو لاغری آموخت

بلای عشق تو بنیاد زهد و بیخ ورع

چنان بکند که صوفی قلندری آموخت

دگر نه عزم سیاحت کند نه یاد وطن

کسی که بر سر کویت مجاوری آموخت

من آدمی به چنین شکل و قد و خوی و روش

ندیده‌ام مگر این شیوه از پری آموخت

به خون خلق فروبرده پنجه کاین حناست

ندانمش که به قتل که شاطری آموخت

چنین بگریم از این پس که مرد بتواند

در آب دیده سعدی شناوری آموخت

سعدی

دسته‌ها
تقویم تاریخ

روز بزرگداشت سعدی

روزبزرگداشت سعدی

روز بزرگداشت سعدی

اول اردیبهشت روز بزرگداشت سعدی

اول اردیبهشت ماه در تقویم ملی ایرانیان همزمان با سالروز تولد شیخ اجل سعدی که فرهنگوران او را به‌عنوان استاد سخن می‌شناسند،یادروز سعدی نام گرفته است.

شرح زندگی نامه سعدی

شیخ مصلح الدین سعدی بی تردید بزرگترین شاعری است که بعد از فردوسی آسمان ادب فارسی را با نور خیره کننده اش روشن ساخت و آن روشنی با چنان تلألویی همراه بود که هنوز پس از گذشت هفت قرن تمام از تاثیر آن کاسته نشده است و این اثر تا پارسی برجاست همچنان برقرار خواهد ماند.تاریخ ولادت سعدی به قرینه ی سخن او در گلستان در حدود سال ۶۰۶ هجری است. سعدی در آغاز گلستان چنین می گوید:«یک شب تأمل ایام گذشته می کردم و بر عمر تلف کرده تأسف می خوردم و سنگ سراچه دل را به الماس آب دیده می سفتم و این ابیات مناسب حال خود می گفتم:

در اقصای عالم بگشتم بسی         به سر بردم ایام با هر کسی

تمتع به هر گوشه ای یافتم         ز هر خرمنی خوشه ای یافتم

چو پاکان شیراز خاکی نهاد        ندیدم که رحمت بر این خاک باد

تولای مردان این پاک بوم              برانگیختم خاطر از شام و روم

دریغ آمدم زان همه بوستان         تهیدست رفتن سوی دوستان

به دل گفتم از مصر قند آورند                 بر دوستان ارمغانی برند

مرا گر تهی بود از قند دست          سخن های شیرین تر از قند هست

نه قندی که مردم به صورت خورند          که ارباب معنی به کاغذ برند»

روز بزرگداشت سعدی ,زندگی نامه سعدی,زندگینامه سعدی

روز بزرگداشت سعدی

به تصریح خود سعدی این ابیات، مناسب حال او و در تأسف بر عمر از دست رفته و اشاره به پنجاه سالگی سعدی سروده شده است و چون آنها را با دو بیت زیر که هم در مقدمه گلستان من باب ذکر تاریخ تألیف کتاب آمده است:

هر دم از عمر می رود نفسی            چون نگه می کنم نمانده بسی

ای که پنجاه رفت و در خوابی              مگر این پنج روز دریابی

خجل آن کس که رفت و کار نساخت         کوس رحلت زدند و بار نساخت

خواب نوشین بامداد رحیل             بازدارد پیاده را زسبیل…

قیاس کنیم، نتیجه چنین می شود که در سال۶۵۶ هجری پنجاه سال یا قریب به این از عمر سعدی گذشته بود.

سعدی در شیراز در میان خاندانی که از عالمان دین بودند ولادت یافت. دولتشاه می نویسد که: «گویند پدر شیخ ملازم اتابک بوده» یعنی اتابک سعدبن زنگی، و البته قبول چنین قولی با اشتغال پدر سعدی به علوم شرعیه منافات ندارد. سعدی از دوران کودکی تحت تربیت پدر قرار گرفت و از هدایت و نصیحت او برخوردار گشت؛ ولی در کودکی سعدی یتیم شد و ظاهراً در حضن تربیت نیای مادری خود که بنابر بعضی اقوال مسعود بن مصلح الفارسی پدر قطب الدین شیرازی بوده، قرار گرفت و مقدمات علوم ادبی و شرعی را در شیراز آموخت و سپس سعدی شیرازی برای اتمام تحصیلات به بغداد رفت.این سفر که مقدمه ی سفرهای طولانی دیگر سعدی بود، گویا در حدود سال ۶۲۰ هجری اتفاق افتاده است؛ زیرا وی اشاره ای دارد به زمان خروج خود از فارس در هنگامی که جهان چون موی زنگی در هم آشفته بود.

سعدی بعد از این تاریخ تا مدتی در بغداد به سر برد و در مدرسه ی معروف نظامیه ی آن شهر به ادامه تحصیل پرداخت. چند سالی را که سعدی در بغداد گذراند باید به دوران تحصیل و کسب فیض از بزرگترین مدرسان و مشایخ عهد، تقسیم کرد و گویا بعد از طی این مراحل بود که سعدی سفرهای طولانی خود را در حجاز و شام و لبنان و روم آغاز کرد و بنا به گفتار خود سعدی در اقصای عالم گشت و با هر کسی ایام را به سر برد و به هر گوشه ای تمتعی یافت و از هر خرمنی خوشه ای برداشت.

سفری که سعدی در حدود سال ۶۲۰ آغاز کرده بود مقارن سال ۶۵۵ با بازگشت به شیراز پایان یافت. وفات سعدی را در مآخذ گوناگون به سال های ۶۹۰-۶۹۱-۶۹۴و۶۹۵ نوشته اند.

نکته مهمی که درباره سعدی قابل ذکر است، شهرت بسیاری است که در حیات خویش حاصل کرد. پیداست که این موضوع در تاریخ ادبیات فارسی تا قرن هفتم هجری تازگی نداشت و بعضی از شاعران بزرگ مانند ظهیر فاریابی و خاقانی در زمان حیات خود مشهور و در نزد شعرشناسان عصرشان معروف بودند. اما گمان می رود که هیچ یک از آنان در شهرت میان فارسی شناسان کشورهای مختلف از آسیای صغیر گرفته تا هندوستان، در عهد و زمان خود، به سعدی نرسیده اند و اینکه او در آثار خویش چند جا به شهرت و رواج گفتار خود اشاراتی دارد، درست و دور از مبالغه است.

از جمله شاعران استاد در عصر سعدی که در خارج از ایران می زیسته اند یکی امیر خسرو است و دیگر حسن دهلوی که هر دو از سعدی در غزل های خود پیروی می کرده اند و امیر خسرو از اینکه در «نوبت سعدی» جرأت شاعری می کرد خود را ملامت می نمود.

آثار سعدی به دو دسته ی آثار منظوم و آثار منثور تقسیم می شود. آثار منثور وی خاصه شاهکارش گلستان، دارای هشت باب است

در رأس آثار منظوم سعدی شیرازی یکی از شاهکارهای بلا منازع شعر فارسی قرار دارد که در نسخ کهن، کلیات “سعدی نامه” نامیده شده و بعدها به “بوستان” شهرت یافته است. این منظومه در اخلاق و تربیت و وعظ و تحقیق است در ده باب: ۱- عدل ۲- احسان ۳- عشق  ۴- تواضع  ۵- رضا  ۶- ذکر ۷- تربیت  ۸- شکر ۹- توبه ۱۰- مناجات

تاریخ اتمام منظومه گلستان را سعدی بدینگونه آورده است:

به روز همایون و سال سعید            به تاریخ فرخ میان دو عید

ز ششصد فزون بود و پنجاه و پنج         که پر دُر شد این نامبردار گنج

و بدین تقدیر کتاب در سال ۶۵۵ هجری به اتمام رسید اما تاریخ شروع آن معلوم نیست و تنها از فحوای سخن گوینده در آغاز منظومه معلوم می شود که آن را پیش از بازگشت، به فارسی سرود.آثار دیگر سعدی قصائد عربی است که حدود هفتصد بیت مشتمل بر معنای غنائی و مدح و نصیحت است و قصائد فارسی او که در موعظه و نصیحت و توحید و مدح پادشاهان و رجال دوره ی او می باشد.

روزبزرگداشت سعدی

روز بزرگداشت سعدی

سعدی در خانقاهی که اکنون آرامگاه اوست ، زندگی می کرد و در همانجا نیز درگذشت.خانۀ ابدی سعدی در ۴ کیلومتری شمال شرقی شیراز، در دامنه کوه فهندژ، در انتهای خیابان بوستان و در کنار باغ دلگشا است. این مکان در ابتدا خانقاه شیخ بوده که وی اواخر عمرش را در آنجا می‌گذرانده و سپس در همانجا دفن شده‌است. برای اولین بار در قرن هفتم توسط خواجه شمس الدین محمد صاحبدیوانی وزیر معروف آباقاخان، مقبره‌ای بر فراز قبر سعدی ساخته شد. در سال ۹۹۸ به حکم یعقوب ذوالقدر، حکمران فارس، خانقاه شیخ ویران گردید و اثری از آن باقی نماند. تا این که در سال ۱۱۸۷ ه.ق. به دستور کریم خان زند، عمارتی ملوکانه از گچ و آجر بر فراز مزار سعدی بنا شد.

روز بزرگداشت سعدی ,زندگی نامه سعدی,زندگینامه سعدی

روز بزرگداشت سعدی

بنای فعلی آرامگاه سعدی از طرف انجمن آثار ملی در سال ۱۳۳۱ ه-ش با تلفیقی از معماری قدیم و جدید ایرانی در میان عمارتی هشت ضلعی با سقفی بلند و کاشیکاری ساخته شد. رو به روی این هشتی، ایوان زیبایی است که دری به آرامگاه دارد.

منبع:تلخیص از bahman-tebyan،alaeddin.blogfa

دسته‌ها
شعر و ترانه

شعر بهار

بهار در شعر, شعر بهار نوروز, شعر نو بهار, شعر فصل بهار

سعدی – غزلیات

برآمد باد صبح و بوی نوروز

به کام دوستان و بخت پیروز

مبارک بادت این سال و همه سال

همایون بادت این روز و همه روز

چو آتش در درخت افکند گلنار

دگر منقل منه آتش میفروز

چو نرگس چشم بخت از خواب برخاست

حسدگو دشمنان را دیده بردوز

بهاری خرمست ای گل کجایی

که بینی بلبلان را ناله و سوز

جهان بی ما بسی بودست و باشد

برادر جز نکونامی میندوز

نکویی کن که دولت بینی از بخت

مبر فرمان بدگوی بدآموز

منه دل بر سرای عمر سعدی

که بر گنبد نخواهد ماند این کوز

دریغا عیش اگر مرگش نبودی
دریغ آهو اگر بگذاشتی یوز

رودکی سمرقندی

آمد بهار خرم با رنگ و بوی طیب

با صد هزار زینت و آرایش عجیب

شاید که مرد پیر بدین گه جوان شود

گیتی بدیل یافت شباب از پی مشیب

چرخ بزرگوار یکی لشگری بکرد

لشگرش ابر تیره و باد صبا نقیب

نقاط برق روشن و تندرش طبل زن

دیدم هزار خیل و ندیدم چنین مهیب

آن ابر بین که گرید چون مرد سوگوار

و آن رعد بین که نالد چون عاشق کثیب

خورشید ز ابر تیره دهد روی گاه گاه

چونان حصاریی که گذر دارد از رقیب

یک چند روزگار جهان دردمند بود

به شد که یافت بوی سمن را دوای طیب

باران مشک بوی ببارید نو بنو

وز برف برکشید یکی حله قصیب

گنجی که برف پیش همی داشت گل گرفت

هر جو یکی که خشک همی بود شد رطیب

لاله میان کشت درخشد همی ز دور

چون پنجه عروس به حنا شده خضیب

بلبل همی بخواند در شاخسار بید

سار از درخت سرو مر او را شده مجیب

صلصل بسر و بن بر با نغمه کهن

بلبل به شاخ گل بر بالحنک غریب

اکنون خورید باده و اکنون زیید شاد

که اکنون برد نصیب حبیب از بر حبیب

منبع:beytoote.com