دسته‌ها
اخبار حوادث

درخواست اعدام برای قاتل مامور بدرقه

روزنامه شهروند نوشت: پدر مأمور بدرقه‌ای که هشت سال پیش از سوی یک مهاجم کشته شد، حالا بعد از این همه سال منتظر قصاص قاتل پسرش است؛ قاتلی که برای آزاد کردن پدرزنش، مأمور بدرقه را با شلیک گلوله به قتل رساند.

علیرضا مرادخانی تنها قربانی نقشه خطرناک فراری دادن زندانی بود که حالا پدرش تمام زندگی خود را وقف کرده تا قاتل پسرش بالای دار برود و مجازات شود؛ آن هم نه به اتهام قتل بلکه به اتهام محاربه و ایجاد رعب و وحشت. مرادخانی حالا پنج سال تمام است که هر روز روزه می‌گیرد، دعا می‌کند و نامه می‌نویسد. به تمام وعده‌هایی که به او پیشنهاد شد، جواب رد داد تا بتواند قاتل پسرش را بالای چوبه دار ببیند. چند ماه پیش، قاتل پسرش در زندان هم دست به جنایت زد و یکی از نوچه‌های وحید مرادی را به قتل رساند. مسأله‌ای که باعث شد مرادخانی بیشتر روی تصمیمش اصرار کند و حالا دیگر مطمئن باشد که این قاتل، آزاد شدنش برای جامعه خطرناک است.

گفت‌وگو با این پدر داغدیده را بخوانید تا در جریان جزئیات ماجرای این جنایت قرار بگیرید.

ابتدا از جزئیات ماجرای قتل پسرتان بگویید.
روز ٢٢ آذرماه سال ٩٠ پسرم را کشتند. آن روز پسرم به‌عنوان مأمور بدرقه چند زندانی را از ندامتگاه کرج به دادگاه انقلاب منتقل می‌کرد. روی پل محمدشهر قاتل و همدستانش با دو خودروی پیکان و زانتیا تصادف ساختگی ایجاد کردند. وقتی خودروی انتقال متهمان متوقف شد، بلافاصله راننده خودروی پیکان در حالی که نقاب به چهره داشت و مسلح به سلاح کلاشینکف بود، وارد خودرو زندان شد و اقدام به تیراندازی کرد. این مرد در حالی که قصد فراری دادن یکی از زندانیان را داشت، با مقاومت پسرم روبه‌رو شد.

همان لحظه اسلحه را به سمت پسرم گرفت و شلیک کرد. پسرم که خودش هم اسلحه داشت، برای حفظ جانش اسلحه متهم را نگه داشت و سعی کرد آن را از او بگیرد، اما دستش می‌سوزد و اسلحه را رها می‌کند. همان لحظه، قاتل به قلب پسرم شلیک کرد و در نهایت وقتی از فرار زندانی ناکام ماند، با به‌جا گذاشتن خودرو پیکان، با خودرو زانتیا که دو سرنشین دیگر نیز اسکورت آن را برعهده داشتند، متواری شدند.

قاتل قصد فراری دادن چه کسی را داشت؟
گویا پدرزنش که به اتهام قاچاق مواد مخدر در زندان بود و در فهرست اعدامی‌ها قرار داشت، قرار بود با خودرو حمل متهمان به دادگاه برود، اما آن روز این مرد بین زندانی‌های داخل خودرو نبوده و قاتل پسرم به اشتباه نقشه فرار را طراحی کرده بود. این متهمان وقتی متوجه می‌شوند پدرزن در خودرو نیست، قصد فرار داشتند، اما هنگام خروج از خودرو با علیرضا درگیر می‌شوند و این وسط فقط پسر من قربانی شد.

علیرضا چندسال داشت؟
سی سال داشت. مهندس بود و من همیشه به او افتخار می‌کردم. با رفتنش همه زندگی‌مان نابود شد. در این سال‌ها کلی زجر کشیدیم. همسرم بعد از فوت علیرضا، دچار بیماری روحی و روانی و یک بیماری نادر به نام نیوپاتی شد که از هر ۵٠‌میلیون نفر تنها دو نفر به این بیماری دچار می‌شوند. بیماری‌ای که به دلیل استرس به وجود می‌آید. ۴٠‌میلیون تومان آن زمان خرج درمان او کردم. پسرم بی‌گناه کشته شد و ما هم نابود شدیم.

چرا تا الان حکم قصاص اجرا نشده است؟
چون من می‌خواهم که قاتل به اتهام محاربه اعدام شود. عمل او مصداق بارز محاربه بود و نمی‌دانم چرا فقط جرم قتل را در پرونده‌اش ثبت کرده‌اند. در این سال‌ها خیلی تلاش کردم. یک‌هزار صفحه با مسئولان نظامی و قضائی مکاتبه کردم و نامه نوشتم تا به درخواستم گوش دهند. الان هم چشم امیدم به رئیس قوه قضائیه است و انتظار دارم او حرف‌های مرا بشنود تا به این کابوس هشت‌ساله پایان دهد.

قاتل را بعد از جنایت دیدید؟
حرف‌هایش را شنیدم. می‌گفت به خاطر همسرش این کار را کرده است. ادعا می‌کرد برای پدرزنش پاپوش درست کرده بودند و داخل خودرویش مواد مخدر گذاشتند. او هم به دلیل ناراحتی‌ها و بی‌قراری‌های همسرش تصمیم گرفته پدرزنش را فراری دهد که در این میان با مقاومت پسر من روبه‌رو شد.

در این مدت کسی هم برای گرفتن رضایت پیش شما آمده است؟
بله، همان زمان یعنی ۴٠ روز بعد از مرگ پسرم، من هنوز شکایت هم نکرده بودم. حالمان اصلاً خوب نبود و به دنبال پرونده نرفته بودم. اصلاً نمی‌خواستم شکایت کنم. می‌گفتم خدا به من علیرضا را داده و حالا او را گرفته است اما همان موقع خانواده قاتل آمدند و با حالت بدی خانه و زندگی ما را مسخره کردند. گفتند یک و نیم‌میلیارد پول می‌دهیم، زندگی‌ات را عوض کنی؛ در ازایش باید رضایت بدهی.

خیلی از رفتارشان ناراحت شدم. به ما توهین کردند. همان‌جا بود که تصمیم به شکایت و درخواست قصاص گرفتم. در این مدت هم ریش‌سفیدان زیادی برای رضایت پیش من آمده‌اند. حتی نمایندگان مجلس هرسین و نورآباد لرستان هم پیش من آمدند اما من رضایت ندادم. به نظرم ورود این قاتل به جامعه تبعات بدی خواهد داشت؛ به‌خصوص این که اردیبهشت‌ماه امسال متوجه شدم که این قاتل در زندان هم دست به جنایت زده و یکی از نوچه‌های وحید مرادی را کشته است. پس این مرد به راحتی می‌تواند آدم بکشد و نباید آزاد شود. بعد از قتل دوم متهم بود که دیگر هیچ‌کس حتی خانواده‌اش هم به سراغم نیامدند.

یعنی به هیچ عنوان حاضر به گذشت نمی‌شوید؟
نه، اصلاً؛ حتی در ازای پول هم نمی‌خواهم رضایت بدهم. این پول اصلاً حلال نیست و می‌دانم که زندگی‌مان را بدتر از این خواهد کرد. من پول نمی‌خواهم. فقط قصاص می‌خواهم؛ آن هم به جرم محاربه. این پول، هزینه‌ای برای نابودی هر یک از ایرانیان است. پول اینها از راه قاچاق مواد مخدر به دست آمده و حلال نیست. آنها وقتی دیدند من از موضعم کوتاه نمی‌آیم و خواستار اعدام هستم، به من گفتند پس خودت باید حکم را اجرا کنی. الان پنج سال است که بی‌وقفه روزه می‌گیرم و از خدا می‌خواهم صدایم را بعد از این همه سال بشنود.

شغل شما چیست؟
من معلم بازنشسته هستم، اما هنوز هم کار می‌کنم. وضع مالی خوبی ندارم، ولی زندگی‌ام با پول معلمی می‌چرخد. با این حال حاضر نیستم پول خون پسرم وارد زندگی‌ام شود.

دسته‌ها
اخبار حوادث

دستگیری عامل قتل در پمپ بنزین بوشهر

فرمانده انتظامی استان بوشهر در تشریح جزئیات بیشتری از این حادثه گفت: ۱۱ تیرماه فردی به پلیس مراجعه و عنوان کرد برادر ۳۴ ساله‌اش به هویت” علی “که در یکی از پمپ بنزین های شهر بوشهر کار می‌کرده چند روزی است تلفن همراهش خاموش و خودش نیز مفقود شده است.

وی افزود: پس از تشکیل پرونده مقدماتی در کلانتری ادامه کار تخصصی به کارآگاهان  اداره مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی محول شد که پس از  اقدامات اطلاعاتی و پلیسی فرضیه‌های متعددی را در  دستور کار قرار دادند.

به گفته سردار واعظی با بررسی‌های دقیق محل کار مفقودی در پمپ بنزین و کشف مدارک و مستندات جدید، فرضیه  قتل مفقودی در محل کار با جدیت بیشتری پیگیری شد.

وی اظهار داشت: در ادامه تعدادی از افراد مرتبط و همکار فرد مفقودی مورد تحقیقات تخصصی و پلیسی قرار گرفتند ودر نتیجه این تحقیقات یکی از همکاران مقتول به عنوان مظنون اصلی مورد توجه کارآگاهان پلیس قرار گرفت.

فرمانده انتظامی استان بوشهر اظهار داشت: با جمع‌آوری مدارک و مستندات بیشتر و تمرکز بر رفتار و فعالیت‌های مظنون یاد شده دستگیری وی که پس از تحقیقات اولیه به طرز مشکوکی مخفی شده بود در دستور کار قرار گرفت.

فرمانده انتظامی استان بوشهر تصریح کرد :این متهم در هنگام ورود به یکی از مراکز درمانی در شهر بوشهر دستگیر و به پلیس آگاهی منتقل شد؛ متهم دستگیر شده گرچه در ابتدا منکر  قتل می‌شد ولی با ارائه مدارک و مستندات متعدد ضمن اعتراف به بزه انتسابی گفت: به علت اختلاف بر سر مساله کاری با مقتول درگیر و با ضربات چاقو وی را از پای درآورده، جسد را مخفی کرد و با خودرو در گودالی نزدیک چغادک انداختم.

به گفته این مقام پلیس با حضور پلیس و مقام قضایی جسد مقتول کشف، پس از طی مراحل قانونی در اختیار خانواده وی  قرار گرفت و متهم دستگیر شده نیز روانه زندان شد.

دسته‌ها
اخبار حوادث

۱۲ ساعت جدال با مرگ در قبر

روز گذشته پدرم فوت کرد و صبح امروز مراسم کفن و دفنش بود. صبح زود برای عزاداری و انجام کارهای تشییع او به قبرستانی که در یکی از روستاهای اطراف تهران است رفتم. اما در کمال ناباوری داخل قبر پدرم که کنده بودند مردی زخمی را دیدم. او ادامه داد: ابتدا فکر کردم که او فوت کرده است. اما وقتی نزدیک‌تر رفتم متوجه شدم که بدنش هنوز گرم است و به سختی نفس می‌کشد.

نجات از چند قدمی مرگ

به‌دنبال این تماس بلافاصله مأموران اورژانس و پلیس راهی قبرستان شده و با بدن نیمه جان مردی مواجه شدند که بشدت مجروح شده بود. مرد جوان بلافاصله به بیمارستان منتقل شد و پس از بهبودی نسبی راز آدم‌ربایی و سرقتی خشن را برملا کرد.

او گفت: شب حادثه از محل کارم به خانه برمی‌گشتم. در کنار خیابان به انتظار ماشین ایستاده بودم که خودروی پژویی در مقابلم توقف کرد. خودرو به غیر از راننده دو سرنشین دیگر داشت که تصور کردم آنها هم مسافرند.

من روی صندلی عقب نشستم و به راه افتادیم. پس از طی مسافتی مرد جوانی که کنار من نشسته بود با تهدید چاقو از من خواست تا هر چه پول نقد دارم به او بدهم و کارت عابر بانکم را هم در اختیارشان قرار دهم. اما من مقاومت کردم و آنها هم دست و پای مرا با تهدید چاقو بستند و بشدت مرا کتک زدند.

۴۰۰ هزار تومان پول نقدی که داشتم را به آنها دادم و بعد هم رمز کارت عابر بانکم را گفتم. آنها هم با کارت من به چندین مغازه پارچه فروشی، ابزار فروشی و طلافروشی رفته و با پول‌های من خرید کردند.

بدن نیمه جان در گور خالی

از آنجا که خیلی کتکم زده بودند حالم خیلی بد بود. برای همین به‌سمت خارج از تهران حرکت کردند. نمی‌دانم چقدر طول کشید تا خودرو را نگه داشته و مرا دست و پا بسته داخل گودالی انداختند که بعداً متوجه شدم قبر یک پیرمرد بوده که همان روز فوت کرده است. ۱۲ ساعت داخل قبر با مرگ دست و پنجه نرم کردم تا اینکه خانواده پیرمرد برای برگزاری مراسم خاکسپاری به آنجا آمدند و بدن نیمه جان مرا پیدا کردند.

با شکایت مرد جوان تحقیقات آغاز شد. در بررسی‌های صورت گرفته کارآگاهان به سراغ دوربین‌های مداربسته اطراف قبرستان رفتند اما موفق نشدند هیچ ردی از سرنشینان خودرو به‌دست آورند.

دستگیری عاملان شکنجه

در ادامه تحقیقات مشخص شد که گوشی تلفن همراه مالباخته توسط مردی در شهریار خریداری شده است. کارآگاهان بلافاصله به سراغ مرد جوان رفته و او در بررسی‌ها گفت: گوشی تلفن همراه را چند روز قبل از دزد سابقه‌داری خریداری کرده‌ام. با به‌دست آمدن هویت دزد سابقه‌دار، کارآگاهان به سراغ او رفته و سارق را بازداشت کردند.

دزد سابقه‌دار در تحقیقات گفت: من به همراه دو نفر از دوستانم سوار بر خودروی پژو در خیابان‌های پایتخت حرکت می‌کردیم و با دیدن طعمه مناسب او را به‌عنوان مسافر سوار می‌کردیم. بعد از طی مسافتی با تهدید چاقو پول و وسایل نقدشان را سرقت کرده و رمز کارت‌های عابر بانکشان را می‌گرفتیم و با آنها کالا خریداری می‌کردیم. او ادامه داد: آخرین فردی را که سوار کردیم بشدت مقاومت کرد که مجبور شدیم او را کتک بزنیم. فکر کردیم مسافر جوان زیر شکنجه‌های ما جان داده است برای اینکه ردی از خودمان باقی نگذاریم جسدش را داخل قبری که خالی بود انداختیم و فرار کردیم.

با اعتراف متهم جوان دو همدستش نیز بازداشت شده و تحقیقات برای شناسایی سایر شاکی‌ها ادامه دارد.

دسته‌ها
اخبار حوادث دریچه

پایان خونین عشق اینترنتی

پایان خونین عشق دیرینه،پایان خونین عشق اینترنتی

به گزارش خبرنگار ما، این پسر صبح دیروز، وقتی در جایگاه متهم حاضر شد، اتهام قتل را قبول و انگیزه‌اش از این جنایت را آزارهای برادر دختر مورد علاقه‌اش نسبت به او، عنوان کرد.

 

در جلسه رسیدگی به این پرونده، اولین کسی که در جایگاه حاضر شد، نماینده دادستان بود.

 

او گفت: «متهم ٢۴ساله، به نام پرهام، یک سال قبل، با طرح نقشه‌ای با همدستی رومینا -متهم ردیف دوم- که او نیز ٢۴ساله‌ است، برادر دختر جوان به نام رامتین را بیرون از خانه برده و خفه ‌کرده ‌است. مطابق اظهارات متهمان، آنها با هم رابطه داشتند و وقتی رومینا مدعی ‌شد برادرش در کودکی او را اذیت می‌کرد، پرهام برای انتقام‌گیری رامتین را کشت. بنابراین از نظر دادسرا، عمل پرهام مشارکت و عمل رومینا با توجه به اینکه مقدمات قتل را فراهم و متهم ردیف اول را هم تحریک کرده، معاونت در قتل است؛ ضمن اینکه او ادله جرم را نیز به مدت یک‌ماه‌ونیم مخفی کرده ‌بود که دراین‌خصوص هم درخواست مجازات برای متهمان دارم».

 

سپس پدر و مادر مقتول در جایگاه حاضر شدند و برای پرهام درخواست صدور حکم قصاص کردند، اما نسبت به دختر خود شکایتی را مطرح نکردند و ادعای پرهام در مورد همدستی رومینا با او را انتقام‌گیری دیگری دانستند.

 

مادر مقتول گفت: «وقتی متوجه شدیم رومینا یک هفته پیش پرهام مانده‌ است، از این موضوع ناراحت شدیم و رامتین با پرهام، برخورد تندی کرد و به او گفت دیگر نمی‌خواهد پرهام را ببیند، همین هم باعث شد او چنین بلایی را سر فرزندم بیاورد».

 

وقتی نوبت به پرهام رسید، او اتهام قتل را قبول کرد و گفت: «من و رومینا در چت‌روم با هم آشنا شدیم و دوستی ما بیشتر شد. من رومینا را خیلی دوست داشتم. عاشقش شده‌ بودم و می‌خواستم با او ازدواج کنم. رابطه ما مخفیانه نبود، خانواده من و رومینا از این موضوع خبر داشتند و رامتین هم می‌دانست من با خواهرش رابطه دارم. یک روز رومینا به من گفت وقتی بچه‌ بود، برادرش او را اذیت می‌کرد. این موضوع خیلی ناراحتش کرده ‌بود و با اینکه حالا دانشگاه می‌رفت، اما آن موضوع را فراموش نکرده ‌بود. ما تصمیم گرفتیم از رامتین انتقام بگیریم. به پیشنهاد رومینا، رامتین را به بهانه سیگارکشیدن، از خانه بیرون کشیدم و بعد او را خفه کردم و جسدش را در جوی آب انداختم».

 

سپس نوبت به رومینا رسید. او اتهاماتش را رد کرد و گفت: «من دانشگاه می‌رفتم و در خوابگاه می‌ماندم. از خوابگاه تماس گرفته و به مادرم گفته ‌بودند یک هفته‌ است به آنجا نرفته‌ام، وقتی مادرم فهمید پیش پرهام بوده‌ام، خیلی ناراحت شد رامتین هم از این موضوع ناراحت شد و من را در خانه حبس کرد. وقتی موضوع به گوش پرهام رسید و متوجه شد برادرم با ازدواج ما مخالف است، به من گفت او را می‌کشد. من فکر می‌کردم در حد تهدید است و این کار را نمی‌کند. فکر می‌کردم با او صحبت می‌کند تا موضوع را حل کند؛ آدم‌کشتن، کار راحتی نیست و هرگز فکر نمی‌کردم پرهام بتواند این کار را بکند به‌همین‌دلیل، وقتی که شب برادرم با دوستانش بیرون رفت و برگشت، من به پرهام خبر دادم برادرم آمد. فکر کردم با هم صحبت می‌کنند، اما او برادرم را کشت. من هم خیلی ترسیده ‌بودم، به همین دلیل هم تا چند روز به کسی چیزی نگفتم. هیچ‌وقت راضی به مرگ برادرم نبودم، حتی تا مدت‌ها فکر می‌کردم رامتین و پرهام حین صحبت، با هم درگیر شده، پرهام، رامتین را هل داده و سرش به جایی برخورد کرده‌ و فوت شده‌ است، نمی‌دانستم او را خفه کرده ‌است.»

 

سپس جلسه رسیدگی، به‌صورت غیرعلنی ادامه پیدا کرد و با پایان دفاعیات متهمان و وکلای آنها، هیأت قضات برای صدور رأی دادگاه، وارد شور شدند.

 

اخبار حوادث – شرق