دسته‌ها
اخبار فرهنگی و هنری

تلاوتی از مسعود سیاف‌زاده/ آیاتی از سوره‌های مؤمنون، قیامه و طارق+صوت

پایگاه خبری – تحلیلی رسانه ۷:

به گزارش خبرنگار قرآن و فعالیت‌های دینی خبرگزاری فارس؛ کرسی تلاوت نفحات‌القرآن چهارشنبه ۲۷ شهریور‌ماه با تلاوت مسعود سیاف‌زاده قاری و حافظ‌کل قرآن کریم در تکیه بزرگ تجریش، واقع در میدان تجریش برگزار شد.

در این محفل آیاتی از سوره‌های مبارکه مؤمنون، قیامه و طارق توسط قاری برنامه تلاوت شد.

 

 

انتهای پیام/

آخرین اخبار فرهنگی را در سایت خبری-تحلیلی رسانه ۷ بخوانید.

دسته‌ها
اخبار فرهنگی و هنری

تلاوتی از مهدی سیاف‌زاده/ آیاتی از سوره‌های مؤمنون، قیامه و طارق+صوت

پایگاه خبری – تحلیلی رسانه ۷:

به گزارش خبرنگار قرآن و فعالیت‌های دینی خبرگزاری فارس؛ کرسی تلاوت نفحات‌القرآن چهارشنبه ۲۷ شهریور‌ماه با تلاوت مسعود سیاف‌زاده قاری و حافظ‌کل قرآن کریم در تکیه بزرگ تجریش، واقع در میدان تجریش برگزار شد.

در این محفل آیاتی از سوره‌های مبارکه مؤمنون، قیامه و طارق توسط قاری برنامه تلاوت شد.

 

 

انتهای پیام/

آخرین اخبار فرهنگی را در سایت خبری-تحلیلی رسانه ۷ بخوانید.

دسته‌ها
اخبار فرهنگی و هنری

۱۷ حافظ کل قرآن راهی فینال مسابقات سراسری قرآن کریم شدند

پایگاه خبری – تحلیلی رسانه ۷:

به گزارش خبرنگار قرآن و فعالیت‌های دینی خبرگزاری فارس؛ ۱۷ حافظ کل قرآن کریم به عنوان برگزیدگان مرحله مقدماتی راهی فینال مسابقات سراسری قرآن کریم شدند.

این افراد باید از روز ۶ مهر‌ماه در اصفهان با هم رقابت کنند.

اسامی راه‌یافتگان به مرحله نهایی مسابقات سراسری قرآن کریم به شرح ذیل است؛

رضا گلشاهی
محمد خاکپور
حسین خانی
سعید شاهرخی
ابوذر کرمی
علیرضا سامری
احمد معتمدی
رسول تکبیری
نوید رزمجو
محمدحسین عربیان
سعید علی‌اکبری
امیدرضا رحیمی
سینا طباخی
مجتبی علیرضالو
پیمان ایازی
محمود بابایی
امیرعلی ابوالفضلی

انتهای پیام/

آخرین اخبار فرهنگی را در سایت خبری-تحلیلی رسانه ۷ بخوانید.

دسته‌ها
ضرب المثل

ضرب المثل رایج کشورها

 

ضرب المثل رایج کشورها
بی خبری ، خوش خبری

No news is good news.

 

********************

 

تا زحمت نباشد ، چیزی حاصل نمی شود

 

( نا برده رنج ، گنج میسر نمی شود ) No pain , No gain

 

********************

 

زن نداری ، غم نداری No wife , no worry

صاعقه هرگز دو بار در یک محل اصابت نمی کند

Lightning never strikes twice in the same place

 

********************

 

برای خوردن زندگی نکن ، بلکه بخور تا زندگی کنی
Live not to eat , but eat to live

 

********************

 

باران نمی آید ، وقتی هم که می آید سیل راه می اندازد
It never rains but it pours

 

********************

 

غازی را که تخم ها ی طلا می دهد ، نمی کشند
Kill not the goose that lays the golden eggs

 

********************

 

اگر نمی توانی گرما را تحمل کنی از آشپزخانه برو بیرون

 

(چون پیر شدی حافظ ، از میکده بیرون شو )
If you cant stand the heat , get out of the kitchen

 

********************

 

از یک گوش بشنو و از گوش دیگر بیرون کن .

 

( یه گوش در و یک گوش دربازه )
In at one ear and out at the other

 

********************

 

چه برای یک پنی ، چه برای یک پوند

 

( آب که از سر گذشت ، چه یک وجب ، چه صد وجب )
In for a penny , in for a pound

 

********************

 

در اتحاد ، قدرت می باشد ( یک دست صدا ندارد )
In unity there is strength

 

دسته‌ها
ضرب المثل

این طفل یک شبه ره یکساله می رود

 

 

 ضرب المثل این طفل یک شبه ره یکساله می رود, غزلیات حافظ

این طفل یک شبه ره یکساله می رود

از مصراع بالا که به صورت ضرب المثل در آمده است در نشان دادن استعداد خارق العاده افراد که موجب بروز ظهور امور و اعمالی شگفت انگیز و خارج از حدود متعارف و انتظار می شود استفاده می کنند.

راجع به ترقیات و پیشرفتهای شگرفی که زودتر از موعد مقرر تحقق پیدا می کنند نیز به آن تمثیل می جویند. ضرب المثل بالا متناسب با این موضوع به صور اشکال مختلفه گفته می شود. گاهی گفته می شود: این طفل یکشبه ره دهساله می رود و زمانی دهساله را تا حد صد ساله افزایش می دهند که طبعا دور از ذهن و تصور خواهد بود پیداست عبارت بالا همان مصرع دوم از بیت چهارم غزل شیوای خواجه شیراز حافظ شیرین سخن است.

یکی از بازرگانان شیراز در سفری که به کشور بنگاله کرده بود تحف و هدایای گرانقیمتی به حضور سلطان غیاث الدین بن اسکندر بنگالی معروف به اعظم شاه پادشاه بنگاله تقدیم داشت و بدین وسیله مورد توجه واقع شد . شبی از شبهای بهاری که اعظم شاه محفل انسی ترتیب داده بود بازرگان موصوف را نیز به آن مجلس خواند . مهتاب شبی بود قرص و قمر دامن کشان انوار سیمین خود را بر روی باغ و چمن و کاخ سلطانی می گسترانید. به قول مؤلف الفهرست در دستگاه طرب سلطان سه دختر طناز به اسامی مستعار سرو وگل و لاله خدمت می کردند که یکی می نواخت ، دیگری می خواند و سومی با رقص شور انگیزش دلهای جمع را مسخر می کرد . مادر این سه دختر مرده شوی بود که او را به اصطلاح عربی متعارف غساله و دخترانش را هم قهرا دختران غساله و یا به قول ظرفا و شوخ طبعان هند ثلاثه غساله می گفته اند.

باری چون بزم دیجور کاملا گرم شد وسرو گل و لاله به نغمه سرایی و دلربایی پرداختند سلطان غیاث الدین را وجد و نشاطی زاید الوصف دست داد و ساقی گلفام مجلس را مخاطب قرار داده در حال نشاط و سرمستی مرتجا چنین گفت: ساقی حدیث سرو و گل و لاله می رود و با سرودن این مصراع که در آن صنعت ایهام به کار رفته و مرادش سه دختر غساله- ثلاثه غساله- بوده است که در آن مجلس بزم و طرب طنازی و هنر نمایی می کردند از ساقی جام شراب خواست . آن گاه هر چه تلاش کرد که با این مصراع و مطلع زیبا غزلی بسازد توفیق نیافت . بنا به استدعا و پیشنهاد حاضران مجلس مصراع مزبور را به مسابقه گذاشت و به شاعران پارسی گوی مقیم بنگاله مدت یکماه مهلت داد که با این مطلع به مناسبت آن مجلس غزل بسازد و سروده هر کس برنده شناخته شود به قول صاحب تاریخ بحیره پنجاه خروار قماش به او داده خواهد شد.
بازرگان ایرانی مورد بحث که در آن مجلس حضور داشت از پادشاه بنگاله خواهش کرد که مدت ضرب الاجل را تمدید نماید تا خواجه شیراز هم در این مسابقه ادبی شرکت کند . سلطان غیاث الدین رای بازرگان را پسندید ومدت مسابقه را تا مراجعت مجدد بازرگان از ایران تمدید کرد.

بازرگان موصوف به سرعت امور تجاری خود را در بنگاله سرو صورت داده به جانب شیراز روان گردید و ماوقع را به اطلاع حافظ رسانید.

غزل سرای نامی شیراز پس از اطلاع و آگاهی از جریان مجلس و عشوه گریهای سرو وگل و لاله که موجب نشاط خاطر سلطان غیاث الدین شده بودند غزل مشهور زیر را ساخت و به همان بازرگان شیرازی داد تا طوطیان هنر را شکر کن سازد:

ساقی حدیث سرو وگل و لاله می رود
وین بحث با ثلاثه غساله می رود
می ده که نو عروس چمن حد حسن یافت
کار این زمان زصنعت دلاله می رود
شکر شکن شوند همه طوطیان هند
زین قند پارسی که به بنگاله می رود
طی زمان ببین و مکان در سلوک شعر
کاین طفل یکشبه ره یکساله می رود
باد بهار می وزد ازبوستان شاه
وزژاله باده در قدح لاله می رود
آن چشم جاودانه عابد فریب بین
کش کاروان سحر بدنباله می رود
خوی کرده می خرامد و بر عارض سمن
از شرم روی او عرق از ژاله می رود
ایمن مشو زعشوه دنیا که این عجوز
مکاره می نشیند و محتاله می رود
چون سامری مباش که زر دید و از خری
موسی بهشت و از پی گوساله می رود
حافظ زشوق مجلس سلطان غیاث الدین
خامش مشو که کار تو از ناله می رود

منبع:avaxnet.com

 

دسته‌ها
شعر طنز

سروده های جدیدی از حافظ (طنز)

نیمه شب پریشب گشتم دچار کابوس
دیدم به خواب حافظ توی صف اتوبوس
گفتم : سلام حافظ گفتا علیک جانم
گفتم : کجا روی؟ گفت والله خود ندانم
گفتم : بگیر فالی گفتا نمانده حالی
گفتم : چگونه ای ؟گفت در بند بی خیالی
گفتم : که تازه تازه شعر وغزل چه داری ؟
گفتا : که می سرایم شعر سپید باری
گفتم : ز دولت عشق گفتا که : کودتا شد
گفتم : رقیب گفتا : او نیز کله پا شد
گفتم : کجاست لیلی ؟ مشغول دلربایی ؟
گفتا : شده ستاره در فیلم سینمایی
گفتم : بگو ز خالش ‚آن خال آتش افروز؟
گفتا : عمل نموده ‚ دیروز یا پریروز
گفتم : بگو زمویش گفتا که مش نموده
گفتم : بگو ز یارش گفتا ولش نموده
گفتم : چرا؟چگونه؟عاقل شده است مجنون؟
گفتا : شدید گشته معتاد گرد و افیون
گفتم : کجاست جمشید؟ جام جهان نمایش؟
گفتا : خرید قسطی تلویزیون به جایش
گفتم : بگو زساقی حالا شده چه کاره ؟
گفتا : شدست منشی در دفتر اداره
گفتم : بگو زساقی ‚حالا شده چه کاره؟
گفتا : شدست منشی در دفتر اداره
گفتم : بگو ز زاهد آن رهنمای منزل
گفتا : که دست خود را بردار از سر دل
گفتم : ز ساربان گو با کاروان غم ها
گفتا : آژانس دارد با تور دور دنیا
گفتم : بگو ز محمل یا از کجاوه یادی
گفتا : پژو‚ دوو‚ بنز یا گلف نوک مدادی
گفتم که: قاصدت کو آن باد صبح شرقی
گفتا : که جای خود را داده به فاکس برقی
گفتم : بیا ز هدهد جوییم راه چاره
گفتا : به جای هدهد‚ دیش است و ماهواره
گفتم : سلام ما را باد صبا کجا برد ؟
گفتا : به پست داده آورد یا نیاورد ؟
گفتم : بگو ز مشک آهوی دشت زنگی
گفتا که : ادکلن شد در شیشه های رنگی
گفتم : سراغ داری میخانه ای حسابی
گفت : آنچه بود از دم گشته چلو کبابی
گفتم : بیا دو تایی لب تر کنیم پنهان
گفتا : نمی هراسی از چوب پاسبانان
گفتم : شراب نابی تو دست و پا نداری؟
گفتا : که جاش دارم وافور با نگاری
گفتم : بلند بوده موی تو آن زمان ها
گفتا : به حبس بودم از ته زدند آنها
گفتم : شما و زندان حافظ مارو گرفتی؟
گفتا : ندیده بودم هالو به این خرفتی!!!

منبع:irannaz

دسته‌ها
گردشگری

جاذبه های گردشگری ایران – حافظیه + تصاویر

حافظیه

شمس‌الدین محمد حافظ ملقب به خواجه حافظ شیرازی و مشهور به لسان الغیب از مشهورترین شعرای تاریخ ایران زمین در سال ۷۲۶ قمری در شیراز به دنیا آمد.

اطلاعات چندانی از خانواده و اجداد خواجه حافظ در دست نیست و ظاهراً پدرش بهاء الدین نام داشته و در دوره سلطنت اتابکان فارس از اصفهان به شیراز مهاجرت کرده است.

شمس الدین از دوران طفولیت به مکتب و مدرسه روی آورد و علوم و معلومات معمول زمان خویش را در محضر علما و فضلای زادگاهش آموخت و از این بزرگان بویژه قوام الدین عبدا… بهره‌ها گرفت.

او هنوز دهه بیست زندگی خود را سپری ننموده بود که به یکی از مشاهیر علم و ادب دیار خود تبدل شد. وی در این دوره علاوه بر اندوخته عمیق علمی و ادبی خود قرآن را نیز کامل از حفظ داشت و از این روی تخلص حافظ بر خود نهاد.

دوران جوانی حافظ مصادف بود با افول سلسله محلی اتابکان فارس و این ایالات مهم به تصرف خاندان اینجو در آمده بود. حافظ که در همان دوره به شهرت والایی دست یافته بود مورد توجه و امرای اینجو قرار گرفت و پس از راه یافتن به دربار آنان به مقامی بزرگ نزد شاه شیخ جمال الدین ابواسحاق حاکم فارس دست یافت.

دوره حکومت شاه ابواسحاق اینجو توأم با عدالت و انصاف بود و این امیر دانشمند و ادب دوست در دوره حکمرانی خود که از سال ۷۴۲ تا ۷۵۴ قمری به طول انجامید در عمرانی و آبادانی فارس و آسایش و امنیت مردم این ایالت بویژه شیراز کوشید.

حافظ از لطف امیرابواسحاق بهره مند بود و در اشعار خود با ستودن وی در القابی همچون جمال چهره اسلام و سپهر علم وحیاء حق شناسی خود را نسبت به این امیر نیکوکار بیان داشت.

اواخر زندگی شاعر بلند آوازه ایران همزمان بود با حمله امیر تیمور و این پادشاه بیرحم و خونریز پس از جنایات و خونریزی‌های فراوانی که در اصفهان انجام داد و از هفتاد هزار سر بریده مردم آن دیار چند مناره ساخت روبه سوی شیراز نهاد.

مرگ حافظ احتمالاً در سال ۹۷۱ قمری روی داده است و حافظ در گلگشت مصلی که منطقه‌ای زیبا و با صفا بود و حافظ علاقه زیادی به آن داشت به خاک سپرده شد و از آن پس آن محل به حافظیه مشهور گشت.

نقل شده است که در هنگام تشییع جنازه خواجه شیراز گروهی از متعصبان که اشعار شاعر و اشارات او به می و مطرب و ساقی را گواهی بر شرک و کفروی می‌دانستند مانع دفن حکیم به آیین مسلمانان شدند.

در مشاجره‌ای که بین دوستداران شاعر و مخالفان او در گرفت سرانجام قرار بر آن شد تا تفألی به دیوان خواجه زده و داوری را به اشعار او واگذارند. پس از باز کردن دیوان اشعار این بیت شاهد آمد:

قدیم دریغ مدار از جنازه حافظ
که گرچه غرق گناه است می‌رود به بهشت

حافظ بیشتر عمر خود را در شیراز گذراند و بر خلاف سعدی به جز یک سفر کوتاه به یزد و یک مسافرت نیمه تمام به بندر هرمز همواره در شیراز بود.

وی در دوران زندگی خود به شهرت عظیمی در سرتاسر ایران دست یافت و اشعار او به مناطقی دور دست همچون هند نیز راه یافت.

نقل شده است که وی مورد احترام فراوان سلاطین آل جلایر و پادشاهان بهمنی دکن هندوستان قرار داشت و پادشاهان زیادی او را به پایتخت‌های خود دعوت کردند. حافظ تنها دعوت محمود شاه بهمنی را پذیرفت و عازم آن سرزمین شد ولی چون به بندر هرمز رسید و سوار کشتی شد طوفانی در گرفت و خواجه که در خشکی، آشوب و طوفان حوادث گوناگونی را دیده بود نخواست خود را گرفتار آشوب دریا نیز بسازد.

شهرت اصلی حافظ و رمز پویایی جاودانه آوازه او به سبب غزلسرایی و سرایش غزل‌های بسیار زیباست.

حافظیه

آرامگاه خواجه شمس الدین محمد حافظ در خیابان حافظیه شهر شیراز قرار دارد

نخستین بنای آرامگاه حافظ شیرازی، به دستور میرزا ابوالقاسم گورکانی؛ حکمران فارس در سال ۸۶۵ قمری ساخته شد.

در آن زمان شمس‌الدین محمد یغمایی وزیر ابوالقاسم گورکانی، بر فراز قبر حافظ عمارت و گنبدی ساخت که جلوی آن نیز حوض آب قرار داشت.

در زمان شاه عباس، این آرامگاه مورد مرمت قرار گرفت. کریم خان زند نیز به علت خرابی‌های این بنا، ساختمان زیبایی به سبک بناهای آن دوره بر مدفن خواجه شیراز ساخت. همچنین در جلو آن تالاری با ۴ ستون سنگی یکپارچه و بلند برای آرامگاه حافظ طراحی و اجرا شد.

ستون‌های سنگی بلند با نقش شاخ و برگ و گل رنگی ساخته شد و بخ دستور کریم خان زند سنگ مرمر نفیس برای قبر خواجه تهیه و غزل معروف حافظ با این مطلع با خط خوش نستعلیق بر آن نقر شد:

مژده وصل تو کو کز سر جان برخیزم طایر قدسم و از هر دو جهان برخیزم

پس از کریم‌ خان زند، در سال ۱۲۹۵ معتمد الدوله فرهاد میرزا؛ والی فارس نرده آهنی اطراف قبر خواجه شیراز کشید و این آرامگاه را مرمت کرد.

در سال ۱۳۱۷ قمری ملا شاه جهان زردشتی، تصمیم به تخریب و بازسازی بنای جدیدی برای آرامگاه حافظ می‌گیرد، اما با مخالفت یکی از سادات شیراز مبنی بر این که یک زرتشتی می‌خواهد چنین کاری بکند، آرامگاه حافظ تخریب می‌شود و شکستگی در سنگ قبر خواجه به وجود می‌آید.

بعد از این واقعه، آرامگاه حافظ به شکل نیمه ویران می‌ماند تا سال ۱۳۱۹ قمری. در آن سال منصور میرزا فرمانفرمای فارس به دستور مظفرالدین شاه تعمیراتی در این ارامگاه صورت می‌دهد.

در سال ۱۳۱۱ شمسی فرج الله بهرامی نیز تعمیراتی اساسی در باغ، آرامگاه و دیوارهای اطراف آن انجام می‌دهد.

این اثر تاریخی که قدمت آن به دوره مظفریان برمی‌گردد، در سال ۱۳۱۶ شمسی به دستور رضا پهلوی و با طرح آندره گدار؛ معمار مشهور فرانسوی، با حفظ ۴ ستون به شکل امروزی تجدید بنا شد. همچنین در جنوب آن، باغ و نارنجستان زیبایی با ۲ حوض مستطیل ساخته شد.

آندره گدار فرانسوی که در آن زمان مدیرکل باستانشناسی بود، دستور داد ۴ ستون دوره زندیه در جای خود حفظ شود و ۱۶ ستون در اطراف آن اضافه و ایوان فعلی ساخته شود.

جمع کل بنای حافظیه در آن سال ۲۲۰۰ مترمربع بود و با یک ایوان ۲۰ ستونی به ۲ قسمت تقسیم می‌شد. قبر حافظ شیرازی نیز در وسط محوطه شمالی و یک متر بلندتر از اطراف که به وسیله ۵ ردیف پله در دسترس است، قرار دارد.

در دوره جمهوری اسلامی و در سال ۱۳۸۶ اولین مرمت جدی و بازسازی، تمیز کردن سطح مسی روی گنبد، مرمت بخش‌های خراب ساختمان‌های اطراف و همچنین متصل کردن مقبره‌ها و باغ‌های اطراف به مجموعه صورت گرفت.

حافظ شیرازی از جمله مشاهیر ایران و استان فارس است و آرامگاه وی نیز یکی از معروف‌ترین جاذبه‌های گردشگری شهر شیراز به حساب می‌آید. به طوری که سالانه گردشگران داخلی و خارجی فراوانی برای دیدن این آرامگاه به شیراز سفر می‌کنند.

آرامگاه خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی، در سال ۱۳۵۴ توسط وزارت فرهنگ و هنر با شماره ۱۰۰۹ در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسید.
حافظیه

بنای قدیمی حافطیه

حافظیه

آرامگاه حافظ بنای قدیمی

حافظیه

حافظیه

حافظیه

حافظیه شیراز

حافظیه

معماری حافظیه

حافظیه

عکس حافظیه

حافظیه

عکس حافظیه

حافظیه

عکس سنگ قبر  حافظ

حافظیه

سیری در ایران